محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
"🪴" محسن شب های جمعه در مؤسسه زیارت عاشورا می خواند.🙏 من هم دوست داشتم بخوانم.یکبار به او گفتم، گف
"🪴"
من و محسن با هم داداش صیغه ای بودیم.
یکبار محسن گفت:دوست دارم قیافه م شبیه قیافه ی حاج احمد بشه
منظورش شهید کاظمی بود
اولین کاری که کردیم این بود که با هم عهد بستیم از این به بعد، ریش و سبیل هایمان را نزنیم، شلوار پارچه ای بپوشیم، پیراهن مان را هم روی شلوار بیاندازیم.
اوایل کمی سخت بود،
اما بعد از مدتی تیپ ما کاملا تغییر کرد
🎬به روایت دوستان؛همتی ها
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#روایت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
"🪴" من و محسن با هم داداش صیغه ای بودیم. یکبار محسن گفت:دوست دارم قیافه م شبیه قیافه ی حاج احمد بشه
"🪴"
محسن از همان اول بچه ی اذیت کنی نبود، چه زمانی که باردار بودم ،چه بعد از به دنیا آمدنش.
وقتی سر او باردار بودم، چند بار قرآن را ختم کردم.
از بچه گی علاقهی زیادی به امام حسين(صلوات الله علیه)داشت.
همه مجالس مذهبی،او را با خود می بردم. هفت ساله بود که زیارت عاشورا را یاد گرفت و از حفظ می خواند.
قبل از اینکه به سن تکلیف برسد،بدون این که نا چیزی بگوییم،صبح ها از خواب بلند می شد و نمازش را می خواند،روزه هم می گرفت.
ماه رمضان که می شد از قصد برای سحری صدایش نمی کردم تا روزه نگیرد؛اما بدون سحری روزه می گرفت و همین، مجبورم می کرد که سحر بیدارش کنم.
بزرگتر که شد ، خیلی روزه می گرفت.
🎬به روایت پدر و مادر؛مادر
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#روایت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
"🪴" محسن از همان اول بچه ی اذیت کنی نبود، چه زمانی که باردار بودم ،چه بعد از به دنیا آمدنش. وقتی سر
"🪴"
بعد از ازدواج، خیلی زود بچه دار شدیم.
خدا به ما پنج فرزند داد؛دو پسر و سه دختر.
محسن،فرزند سوم و پسر دوم ما است که در بیست و یکم تیر ¹³⁷⁰وقتی بیست و پنج سالم بود، سر اذان ظهر به دنیا آمد.
اسم او را خودم انتخاب کردم و به یاد محسن، فرزند حضرت زهرا(صلوات الله علیها)، محسن گذاشتم.
🎬به روایت پدر و مادر
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#روایت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
"🪴" بعد از ازدواج، خیلی زود بچه دار شدیم. خدا به ما پنج فرزند داد؛دو پسر و سه دختر. محسن،فرزند سوم
"🪴"
یک شب خواب شهید موسی جمشیدیان که از دوستان محسن بود را دیدم.
او با لباس احرام از داخل تابوت بلند شد و به من گفت :چت شده؟ چرا آنقد ناراحتی ؟
گفتم:محسن خیلی بی قراری می کنه. می خواد بره. می خواد شهید بشه.
لبخندی زد و گفت:بهش بگو آنقد عجله نکنه. وقتش خواهد رسید.میره،خوبم میره.
همان موقع از خواب پریدم. تمام بدنم می لرزید.محسن هم بیدار شد.
به او گفتم:محسن! خواب موسی رو دیدم.دیگه بی قراری نکن.
موسی بشارت شهادتت رو داد.
لحظاتی مات و مبهوت فقط نگاهم می کرد و بعد،اشک از گوشه چشمانش جاری شد.
🎬به روایت همسر
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#روایت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
"🪴" یک شب خواب شهید موسی جمشیدیان که از دوستان محسن بود را دیدم. او با لباس احرام از داخل تابوت بل
"🪴"
من ده شب با محسن در سوريه بودم.
در این مدت،او هر شب حدود ساعت سه از خواب بیدار می شد و به نماز می ایستاد و با خدا راز و نیاز می کرد.
🎬به روایت هم رزمان
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#روایت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
"🪴" من ده شب با محسن در سوريه بودم. در این مدت،او هر شب حدود ساعت سه از خواب بیدار می شد و به نماز
"🪴"
در یکی از شب ها که از منطقهی عملیات بر می گشتیم،برای شناسایی مسیر و این که راه را گم نکنیم،پیاده در جلوی ماشین ها حرکت می کردم .
یک دفعه دیدم محسن آمد و با اصرار به من گفت:شما نمی خواد پیاده بیای. اجازه بده من این مسیر رو پیاده میام تا شما و بچه ها اذیت نشین.
او به معنای واقعی،یک مجاهد بود.
🎬به روایت هم رزمان
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#روایت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
•[❤️🌿]•
"از همه میخوام این رو سیاه را حلال کنید، اگر حقی از کسی ضایع کردم، اگر غیبتی پشت سر کسی کردم، اگر دلی را رنجاندم، اگر گناهی از من سر زد؛ حلالم کنید..."
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#سخن_کوتاه
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
♡بسم رب المحسن♡
سلام و عرض ادب خدمت شما اعضای محترم 👋
به مناسبت تولد شهید عزیز داداش محسن😍❤️
ختم صلوات هدیه به شهید عزیز داریم
تعداد صلوات آیدی زیر🙏👇
@Hojaji_shahid
شروع:۲۱تیر
اتمام:۲۷تیر
#داداش_محسن
#شهید_حججی
#مدافع_حرم
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
♡بسم رب المحسن♡
سلام و عرض ادب خدمت شما اعضای محترم 👋
به مناسبت تولد شهید عزیز داداش محسن😍❤️
ختم صلوات هدیه به شهید عزیز داریم
تعداد صلوات آیدی زیر🙏👇
@Hojaji_shahid
شروع:۲۱تیر
اتمام:۲۷تیر
#داداش_محسن
#شهید_حججی
#مدافع_حرم
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
🔰یادداشت شماره⁸ بسم الله النُّورِ النُّور...❤️🌿 خدایا، دیروز از فضل و کرمت و از لطف و رحمتت رزق اش
🔰یادداشت شماره⁹
بسم الله الذی هو مدبر الامور...❤️🌿
خدایا،دوباره آمده ام،با کوله باری از غم ،با کوله باری از دلتنگی،خدایا تو به من از خودم آگاه تری،از آشکار و نهانم باخبری،میدانی آنچه را که حتی خودم هم از آن آگاه نیستم؛از دلم خورداری...
خدایا می دانی که چقدر از واماندگی از شهدا غبطه خوردم.
می دانی که از بعد برگشتنم از سوریه روز وشبی نبوده که به آن دوران فکر نکنم...
خدایا می دانم... خوب می دانم که چرا نتوانستم به خیل شهدا برسم.
همینکه به به فکر و زبان و قلم هم اسم شهادت را می آورم گستاخی ام را نشان میدهد...
والا من کجا شهادت کجا؟؟
خدایا از گذشته ام باخبری.
چه روزها و ساعاتی که مرا در گناه دیدی و پرده پوشی کردی.
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#یادداشت
#ادامه_دارد
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
🔰یادداشت شماره⁹ بسم الله الذی هو مدبر الامور...❤️🌿 خدایا،دوباره آمده ام،با کوله باری از غم ،با کول
🔰 ادامه یادداشت شماره⁹
چه خطاهایی که از من سر زد و بخشیدی، نادیده گرفتی...
خدایا بد کردم، خطا کردم ...
خیلیها مرا به گناه میشناسند و باورشان نمیشود که من...
خدایا اگر تو بخواهی میبخشی...
میدانم،رو سیاهم، پر گناهم، پروندم بدجور سنگین شده است...
اما تو کریمی، رحیمی،میبخشی، میخری ،میبری...
خدایا این بنده پر گناهت را هم ببخش...
خدایا نمیدانم باید چه کنم که به خیل شهدا بر سم. اما بیا و منت بر سر من بگذار. بیا و لطفی کن و اجازه بده این بنده روسیاه هم رو سفید شود...
خدایا، رو سفیدم کن، شهیدم کن...
خدایا اگر تو ببخشی چه باک از تفکر مردم.
خیلیها مرا رو سیاه میدانند، درست است اما تو میبخشی، میدانم، امید دارم...
خدایا بین خوف و رجا گیر کرده ام.
خوف از پروندم و امید به رحمتت.
خدایا تو را به امام حسین علیه السلام این غلام روسیاه پر گناه را هم ببخش...
خدایا توبهام را بپذیر و مرا به شهدا برسان...
خدایا شهیدم کن...
📚برگرفته از کتاب زیر تیغ
#داداش_محسن
#مدافع_حرم
#یادداشت
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』