قسمتی از وصیت نامه شهید عزیز محسن حججی خطاب به زنان
از همه ی خواهران عزیزم واز همه ی زنان امت رسول الله میخواهم روز به روز #حجاب خود را تقویت کنید مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند.ٌ مبادا چادر را کنار بگذارید همیشه الگوی خود را حضرت زهرا وزنان اهلبیت قرار دهید
شهید محسن حججی
#شهیدانه
#زن_عفت_افتخار
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #نماهنگ
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونه منه
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
مگه نمیگید ،زن زندگی آزادی؟
میگید یا نه؟
زنان ماهم میخوان آزاد باشن
چجوری روسریتو گذاشتی زمین،شلوارتو از ۹۰ به بالا زدی
بعد میای یه خانم چادری رو کتک میزنی
تهشم میگی احترام بذاریم به عقاید هم؟
کرم از ماست یا شما؟
یه مادر و جلو دخترش کتک میزنید؟
همین مونده بود..!
برسه وقتش..
#مامانمو_نزنید
#حجاب
Salam Farmande - Ya Mahdi.mp3
7.02M
«ســلام یـٰـا مهــدیٖ♡»
لا خیر فی الحیـاة
مـن دون هـواکــــ
و العیــن فـداکـــــ
یا شاغـل روحـی
هـل لی ان اراکـــ...
♦️سلام فرمانده عربی(لبنانی)
#صوتِدݪــــــے #لبيڪیامہدےعج
#اللھمعجللولیڪالفرج 🪴🌻
میگفت؛
درمحرمزمزمهکنیم:
«اَللَّهُمَّاغْفِرْلیالذُّنُوبَالَّتیتُحْرِمُنی
الْحُسَیْن..»
خدایاگناهانیکهمراازحسینعلیهالسلام محروممیکندببخش...؛💔
#خـدایاشـکرتــــ
۱۰ روز در امنیت کامل تونستیم برای اربابمون عزاداری کنیم
جا داره از مرزدارانی که با جونشون برای ارباب مایه میذارن یه خدا قوت بگیم
#خداقوت #مدافع_امنیت
#ایپـرچـمتمـاراکفـن
۲۵ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
🔹مجتبی حسینپور
چند ماهی از شهادت عباس میگذشت که از طرف دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) به یکی از مراکز آموزشی در سوریه اعزام شدم. در آن مرکز، نیروها از کشورهای مختلف آموزش میدیدند و من هم بهعنوان فرمانده یک گروه مشغول خدمت بودم. با محبتی که از دوستم، شهید عباس داشتم، نام مستعارم را کمیل گذاشتم.
تعدادی از جوانان عراقی برای گذراندن دورۀ آموزشی آمدند. بعد از گذشت چند روز، یکی از نیروهای آموزشی عراقی آمد و با زبان عربی گفت: «حاجکمیل، ما یک فرمانده ایرانی داشتیم خیلی شبیه شما بود و اسمش هم کمیل بود.» اول زیاد توجه نکردم و با لبخند جوابش را دادم. رفت و سریع برگشت و گوشیاش را گرفت جلوی صورتم. عکس روی صفحۀ گوشی را که دیدم، خشکم زد. باورم نمیشد. عکس عباس بود. وقتی عکسالعملم را دید، تعجب کرد. گفت: «مگه میشناسیش؟!»
گفتم: «بله. عباسه. میدونی شهید شده؟»
چهرهاش در هم شد. با حالت تعجب گفت: «شهید شده؟!» خیلی ناراحت و متأثر شد. آن روز هرگز فکرش را نمیکردم بین آنهمه نیرو آن اتفاق برایم بیفتد. آن نیروی عراقی خیلی عباس را دوست داشت. میگفت: «عباس خیلی مهربون بود.» از محبتهای او برایم تعریف کرد. خدایا، یک انسان چقدر میتواند بزرگ بشود و اینقدر جذابیت معنوی پیدا بکند؟!
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادر_شهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
#کانونشهیدعباسدانشگر
⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar ⌋
🌻امام صادق ع :
نماز شب چهره را زیبا،اخلاق را نیکو، بوی
بدن را پاک،روزی را فراوان،بدهکاری را
اداء و همّ و غم را برطرف میسازد ودیده را
جلا میدهد.
#حدیث_گرافی.
#کانونشهیدعباسدانشگر
⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar ⌋
🎙استادپناهیان:
خدااهلرفاقتِ...
خدارفیقدارۍوجوانمردۍرادوستدارد
خودشبیشازهمہاهلرفاقتومروتِ
وقتۍباهمہضعفبہیاداوباشۍ؛
باهمہقدرتشبہیادتخواهدبود..
#منبرمجازی📿
-میگفت..
میانِ پیراهنِ دلبرم مرا دفن کنید!
که بهترین کفنِ یک شهید،
لباسِ عزاداری اوست🤍🌿
"•"شهیدعبداللهباقری•'•
بعد از کــربلا چه گذشت ۳
بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب
که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد
ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود
و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که
از جنگ با اباعبدالله پشیمان شده بودند
و صدای گریه و شیونشان بلند بود
دستور داد سر حسین علیهالسلام و سایر
شهداء را در کوچههای کوفه بگردانند
تا مردم بدانند قدرت از آن کیست!
منادی هم صدا میزد:
قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب...
زید ابن ارقم میگوید:
در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر
حسین را بالای نیزه در کوچهها میگردانند
شنیدم که آیهای از سوره کهف میخواند:
آیا گمان میکنی که داستان اصحاب کهف
و رقیم از آیات عجیب ماست!
از شنیدن این آیه از سر بریده اباعبدالله
مو بر تنم راست شد و بیاختیار صدا زدم:
یابن رسول الله!!!
حرف زدن سر تو از داستان زنده شدن
اصحاب کهف هم عجیبتر است!
پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند
از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را
زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیهالسلام
پنج سال برخوردار بودند
از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند
پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان میرسید
دشمنان اباعبدالله بدتر از سگان
از کرده خود پشیمان شدند
چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا
آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش
که از او احوالپرسی میکرد گفت:
هیچکس نزد خانوادهاش برنگشته که
بدتر باشد از وضعی که من برگشتهام
از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم
و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم
و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم
بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام
سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر
وارد شد حتی از سوی نزدیکترین بستگان
عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت:
بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام
فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند
ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ
بر خاندان زیاد نمینشست
مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد
بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت:
ای پست فطرت پسر رسول ﷺ را کشتی!
بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش
ملاقات نخواهی کرد
معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله
انتقاد میکرد و از او کناره گرفت
مردم هرگاه عمر بن سعد را میدیدند
او را لعنت میکردند و هرگاه وارد
مسجد میشد از مسجد خارج میشدند
حصین ابن عبدالرحمن میگوید:
چون خبر قتل حسین به ما رسید
سه روز به حالت بهت باقی ماندیم
گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است
خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده
بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید
رنگش متغیر شد و گفت:
براستی حسین را به شهادت رساندند؟
سپس فرمود:
بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا
آنها را بسیار دوست میداشت
و با دست خود لقمه بر دهانشان مینهاد
سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت
حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین
را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد
و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی
که فرزند زنازاده، فرزند پیغمبرش را بکشد
بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه
انتقام میگیرند
حتی عدهای شهر را ترک کردند و گفتند:
در شهری که پسر پیغمبر در آن شهید میشود سکنی نمیگزینیم
منابع:
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۱۱۹
↲ارشاد مفید، صفحه۲۲۹
↲بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۸
↲طبری، جلد۷صفحه۳۸۵