eitaa logo
مستندعشق 🌷
355 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3هزار ویدیو
26 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
🎧 کتاب صوتی : زنان آسمانی ✍ نویسنده : فریبا انیسی 📚 ناشر : ✨ موضوع : شهیده ناهید فاتحی کرجو 🎙با صدای : شهره حیدری 🖇 قالب : روایی 🎬 تولید شده در پایگاه کتاب گویای ایران صدا 🌹شهیده«» در چهارم تیرماه ۱۳۴۴ خورشیدی در سنندج متولد شد. پدرش از کارکنانِ ژاندارمری و مادرش زنی خانه‌دار بود. 🌺ناهید بسیار مهربان بود. او اغلب لباس و وسایلش را به دیگران هدیه می‌کرد. وی از آغاز نوجوانی، با گروه‌های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و هم‌‌‌سالانش را نیز از ستم رژیم پهلوی آگاه می‌کرد. ناهید، پس از پیروزی انقلاب، به فعالیت دینی و انقلابی‌اش ادامه داد؛ تا آن‌جا که حزب تاب نیاورد و ناهید را در حمله‌ای ناجوانمردانه به اسارت درآورد. 💢 این دختر فداکار، پس از تحمل ماه‌ها شکنجه و رنجِ اسارت، در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۱، در هفده‌سالگی، به شهادت رسید. ❇️ اندکی از بسیار خاطراتی که از وی در یاد اطرافیانش مانده، در دومین مجلد از مجموعه‌‌ی «زنان آسمانی» گردآوری شده است.
🎧 کتاب صوتی : ✍ نویسنده : فاطمه عابدی 📚 ناشر : ✨ موضوع : شیرزنان ایرانی در نقش پرستار و امدادگر در جبهه‌ی رزم یا پشت جبهه 🎙راویان : فرشته آلوسی، فریبا كرمی، نسا جابرابن انصاری، آرام چراغی، ثریا لشكری آزاد، صاحبه عظیمی، مهدیه فدایی 🖇 قالب : روایی 🎬 تولید شده در پایگاه گویای_ایران صدا
«فرزند طوفان» زندگی و خاطرات «محمدحسین پرنیا» را روایت می‌کند. 📻از ایرانصدا بشنوید 📘درباره کتاب 🔹نویسنده‌ی کتاب «فرزند طوفان» این کتاب را در قالب ۹۵ بخش و ۶۰۱ صفحه گردآوری کرده است. در فصل پایانی این کتاب می‌توانید تصاویر و اسناد به‌یادگارمانده از این رزمنده و جانباز والامقام را مشاهده کنید. 🖌در برشی از کتاب می‌خوانیم: «چهار، پنج بسیجی چفیه‌به‌دست، همراه تانک می‌دویدند و به هر سمتی که تانک می‌چرخید، می‌چرخیدند. ابتدا خیال کردم مثل عشایر دستمال‌بازی می‌کنند، اما پرچم روی تانک را که دیدم، مات‌ومبهوت شدم. ظاهراً فشنگ تیربار و گلوله‌های تانک بعثی تمام شده بود و آن‌ها می‌خواستند تانک را سالم به غنیمت بگیرند. راننده‌ی تانک از ترس پایش را گذاشته بود روی گاز و تا جا داشت گاز می‌داد و مرتب مثل گاو وحشی مسیرش را عوض می‌کرد؛ اما به هر سمتی می‌رفت، یک چفیه‌به‌دست جلویش ایستاده بود. چون نمی‌خواست کسی را له کند، دور خودش می‌چرخید تا بلکه از راه دیگری فرار کند.» اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Mostanade_Eshq