#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
ماه مبارک رمضان
مسئول آشپزخانه
#قسمت_سوم
سربازها، ناهارشان را میگیرند و مینشینند سرمیزها.
گروهبان در سالن ایستاده است و اوضاع را کنترل میکند بعضیها #روزهشان را میخورند اما بیشتر آنها مخفیانه غذایشان را در ظرفی میریزند و با خود میبرند
گروهبان آنها را میبیند؛ ولی چیزی نمیگوید
سرلشکر از آشپزخانه خارج میشود و به سالن میرود
ترس، وجود همه را فرا میگیرد بعضیها از ترس مجبور به #روزه_خواری میشوند
بعضی با غذا ورمی روند تا سرلشکر برود؛ اما سرلشکر جلو در ناهارخوری میایستد
یکی از سربازها، غذایش را میریزد داخل یک کیسه پلاستیکی و آن را زیر پیراهنش مخفی میکند
وقتی میخواهد از در بیرون برود سرلشکر راهش را میبندد
رنگ از چهره سرباز میپرد
سرلشکر، یک مشت محکم به شکم او میزند
پلاستیک غذا میترکد و لکههایی چرب از زیر پیراهن او میزند بیرون ، سرلشکر او را در حضور همه به باد کتک میگیرد سپس دستور بازداشتش را صادر میکند
همه سربازها با ترس و وحشت مشغول خوردن غذا میشوند
هیچ کس جرأت سر بلند کردن ندارد...
#ادامه_دارد...
══════°✦ ❃🌷❃ ✦°══════
#قسمتدوم 👇🏻
https://eitaa.com/Mostanade_Eshq/8262
مستندعشق 🌷
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین #قسمت_دوم انقلاب که پیروز
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
#قسمت_سوم
از کودکی اش توی مغازه بود و دخل زیر دستش ؛ اما خودم به زور پول توی جیبش می گذاشتم . همین پول را هم تا چندوقت می دیدی ته جیبش مانده. یک بارپرسیدم ((بابا مگه تو چیزی نمی خوری؟ چرا پول هات خرج نمی شه ؟ ))گفت:(( من که خرجی ندارم، آب وغذا می خوام که توی خونه هست، بیرون هم نیازی ندارم.))
آن قدرخوب بودکه زودبه دل همه نشست.خانه وزندگی اش قم بود، ولی هیچ وقت طوری رفتارنکرد که بگوینداز قمی ها جانب داری کرده. سمنانی هافکرمی کردندبا آن ها رفیق تراست ، زنجانی ها همین طور، اراکی ها و قزوینی ها هم.
گذراندن روزگار خوش جوانی در جبهه های جنگ ، دل کندن از همسرو دخترشیرین زبانی به نام لیلا و ایستادن تک وتنها ، تا پای جان در جزایر مجنون ، همه وهمه مجابت می کندکه او را مرد عمل به تکلیف بخوانی.
فرمانده لشکر۱۷ ، شبیه همه ما آدم ها روی خاک همین شهرقدم گذاشت .ساده پوشید ، کم خوردو کم خوابید. خندیدن هایش مثل ما بود، گریه کردن هایش، اما نه .
وقتی رفت ، خیلی ها را عزادارکرد، خیلی ها که با لبخندهایش خندیدندو با بغض هایش گریه کردند؛ مهدی زین الدین.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها