هدایت شده از سلولِشمارهي ٦٤
اردیبهشت عزیز؛ قرار نبود اینجوری بگذری عزیز جان.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
این روزا اینقدر دارن عذاب آور میگذرن که نمیدونم باید چیکار کنم.
شایدم من دارم یکم سخت میگیرم نه؟
این روزا پرخاشگر شدم، نا امید شدم، خسته شدم، بی دقت و بی حوصله، دائما افسرده و خوابالو، بی انگیزه، زود جوش میارم، سر هر چیزی عصبی میشم، حرص میخورم، ناراحتیام به مو بنده. واقعا از دست خودم کلافه ام. اها این روز کلافه هم هستم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
یکی از قشرهای ترسناک افرادی هستن که جلوی دیگران روی خوش نشان میدن درحالی که پشت سرشان بدترین الفاظ ر
پارسال یه جمله ای شنیده بودم که میگفت ادمایی که پشت دیگران در مقابل شما حرف میزنن بعدا پشتِ خود شماهم شبیه همون حرف ها رو میزنن. من چند وقت بعدش از یکی از دوستام، تویِ خفن ترین اکیپی که تویِ زندگیم تجربه کرده بودم راجع به بهترین دوستم و پشتِ سرش تویِ همون اکیپ حرفای ناخوش آیندی شنیدم و با اینکه موفق شدم بحث رو عوض کنم تا مدت ها فکرم درگیر این بود ک این دوستِ من کل اون حرفارو زد جزء قاعده ی اون جملهه که نمیشه نه؟ نه نمیشه. مدت ها بعد این موضوع و اون جمله رو فراموشش کردم تا وقتی که شیش ماه پیش دنیا حقانیت این جمله رو تویِ صورتم کوبید. الان دیگه نه اون ادم دوستم ن اون اکیپ خفن وجود داره.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
حقیقتا لحظه ی تحویل سال، سریالای نوروز، فیلماش، هفت سین، عید دیدنی، لباسای رنگی رنگی، شهر سبز و خوشگ
عیدِ عزیزم چقدر زمان از اتمام تو گذشته و شاید من برای دیدار دوباره ی تو نباشم.
هدایت شده از یاسهاسبزخواهندشد ؛
من جدا تصمیم دارم پاشم یه کاری بکنم ولی اعضا و جوارهم از این تصمیم تبعیت نمیکنن، گویا تصمیم بر شورش بر علیه حاکمیت مرکزی بدنم گرفتن آشخالا.