یاسهاسبزخواهندشد ؛
انگشت کوچکت دور انگشتِ کوچکم حلقه میشود. ما میخندیم و شصت هایمان را بهم میچسبانیم. راستش را بخواهی من نمیدانستم قول انگشتی چسباندن شصت هم دارد. این را تو یادم دادی. ما میخندیم و خنده هایمان چشم های مردم را به سمت ما میچرخاند و تو خجالت میکشی، البته الان دیگر نه. فکر کنم خجالت نکشیدن را من یادت دادم. این ماییم. بعد از یکسال، اکنون که فکر میکنم، خاطراتی که باهم گذراندیم را بیش از نشستن بر لبِ کلبهیِ کوچک چوبی جنگلی دوست دارم. من نشستن کنارِ یک جویِ آب شهری را با تو به نشستن کنار تمام سواحل جهان ترجیح میدهم. تو و من، ترکیب طلاییِ خاطرات خوب منیم.
امسال شاید نتوانم آنقدر شاعرانه که در گذشته برایت مینوشتم بنویسم. باید مرا ببخشی که چندیست هنر و عشق را در خود محبوس کرده ام، اما باید بدانی که، هنرم در کنار تو قفس را میشکند و این انگار خاصیت توست؛ چون یک چیز دیگری که با تو یاد گرفتم خوشحال بودن است. مثل همیشه تو سبز شدی و حتی اگر ندیده باشیاش من دیدم، و خوشحالی اش، قلب مرا هم سبز کرد. پس امسال نمیگویم مرا سبز نگه دار، چون این اصلا نیاز به گفتن ندارد، تو این کار را میکنی، چه بخواهی چه نخواهی؛ اما، خواهشم برای امسال، هیجدهمین سالِ تو، خوشحال بودن است. بیا امسال را بخندیم عزیز من. زادروزت مبارک🍀.
@pishoolii
-
#حانیهنویس
میدونی میگه چی؟
میگه Islamic Republic of Iran و بعدش ما جام رو میبریم بالایِ سرمون. تکرار کن قشنگ ملکه ذهنت بشه : ).
تویِ کل جامِ ملت هایِ آسیا، دوتا داور زن وجود داشته که هر دو هم ایرانی بودن. میدونی آسیا ژاپنم داره، کره هم داره، چینم داره، هندم داره، اماراتم داره، تایلند و آذربایجان و ترکیه هم داره، ولی داورایِ زنش ایرانین. میدونی که چی میگم؟ اره دقیقا همین. ذهنتو عزیزم ذهنتو.
اتمسفرِ تهران به صورت پیشفرض آلودست، هوا گرمه، تویِ ترافیکِ دیوانه کنندهیِ پشت چراغ قرمز وایسادی، کولر که روشن نمیکنی چون هنوز بهاره شیشه هارم دلت نیومده اونقدری بدی پایین و من نمیفهمم چطوری دودِ اون سیگار لعنتی رو میدی تویِ ریه ات با تمامِ این شرایط. یه راه تنفس باقی بذار مرد.