آبـےعزیزمن ؛
- بیمار ِ اتاق ۱ . با دستان زخمی و لرزانش کلید برق را فشرد . مهتابی نیم سوخته صدایی داد و خاموش شد
بیمار اتاق ۶ :
طعم خون درون دهانش را که چشید ، خندید :
از خودم از این تن متنفرم .
از حلق ماهی های تُنگ آب خوشی پایین نرفت !
بعد از تو اقیانوس هم تسکینِ ماهی ها نشد .
خوش به حال بوتهی یاسی که در ایوان توست !
می تواند هر زمان دلتنگ شد ؛ بویت کند .
هدایت شده از -بینـام:)
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن هر کاری رو با لذت انجام بدی ، پنج دقیقه به عمرت اضافه میشه
آیا تا به حال
کسی را در زندگی تان داشتهاید
که عکسش را باز کرده
و تا ریزریزترین جزئیات صورتش را
با دقت نگاه کنید ؟
- جمال ثریا
آن شب دلم میخواست شادی ام را با او نصف کنم . مثل یک سیب از وسط نصف کنم تا هر کدامش را که خواست بردارد . و او شاید این چیزها را میدانست و به من بروز نمیداد . حتی به روی خودش هم نمیآورد . فقط گاه نگاهش روی گوش یا موهام میماند و تا سر برمیگرداندم مثل گنجشک پریده بود .
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سمفونی مردگان - عباس معروفی