به او گفتم که عمر من است !
یعنی که در او زندگی میکنم .
رودخانه ای هستم که او بستر من است و بی او قلب من هرز می رود .
- شاهرخ مسکوب
و گفت : پیش از این مردمان ، دوایی بودند که
از ایشان شفا می یافتند ، اکنون همه دردی
شده اند که آن را دوا نیست .
- عطار نیشابوری
[ نامي علی کتفي لا جاك الحزن أنا لك أمن و أمان ]
اگر غم بر تو مستولی گشت روی شانه ام بخواب ؛ من برای تو امن و امانم !
می فهمم عزیز ِ ساده ی ِ من ، می فهمم . مایل بودی برای همیشه در چشم هایش زندگی کنی ، اما می دانی که ، زندگی حوصله ی این غلط های زیادی را ندارد !
- حمید سلیمی
من از آدم ها می ترسم .
از لبخندشان ، از حرف هایشان ، از نگاه هایشان . . .
نمی دانم در کدام لحظه ، چه چیزی درونم را زخمی خواهد کرد .
- صادقهدایت
چقدر می شد و من در نمی شود بودم !
خودم برای خودم بی دلیل سَد بودم . .
- محمدعلی بهمنی
[ لَها عَينان کَأنها الطأنیتة بعد التوبة ]
چشمانی دارد ؛ انگار آرامش بعد توبهاند . .