شخصی از امام پرسید حال
شما چگونه است؟ فرمود:
- چگونه خواهد بود حال کسی که در
بقای خود ناپایدار، و در سلامتی بیمار،
و در آنجا که آسایش دارد، مرگ او را
فرا می رسد . . .
[ #نهجالبلاغه | #حکمت۱۱۵ ]
دوست، دوست نیست مگر آنکه حقوقِ
برادرش را در سه جا نگهبان باشد: در
روزگار گرفتاری . . آن هنگام که حضور
ندارند، و پس از مرگ
[ #نهجالبلاغه | #حکمت۱۳۴ ]
کسی که خود را در جایگاه تهمت قرار
داد، نباید جز خود را نکوهش کند . .
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۱۵۹ ]
بدی را از سینه ی دیگران، با
کندن آن از سینهی خود، ریشه
کن نما . . . !
[ #نهجالبلاغه | #حکمت۱۷۸ ]
همانا انـسان در دنـیا تـخته نشـان تـیر هایِ
مـرگ، و ثـروتـی اسـت دسـتـخـوش تــاراجِ
مصـیبت ها: با هـر جـرعه ی نوشیدنی، گلو
رفـتنی، و در هـر لقـمـه ای گـلـوگـیر شـدنی
است. و بنـده نعـمتی به دـست نیـاوَرَد جـز
آنـکـه نعـمـتی از دسـت بدهـد. و روزی بــه
عمـرش افزوده نمـی گـردد جز با کم شــدن
روزی دیگـر ! پس ما یــاران مرگیم، و جـان
های ما هدف نابودی. پس چگونه به ماندنِ
جـاودانـه امیـدوار بـاشــیـم؟ در حالـی کــه
گـذشــتِ شـب و روز بـنـایی را بـالا نـبــرده
جز آن که آن را ویـران کــرده، و بـه اطـراف
پراکند... !
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۱۹۱ ]
با هـر انسانی دو فرشـته اسـت کـه او
را حفظ می کننـد، و چـون تقدیر الـهی
فرا رسد، تنهایش می گذارند، که همانا
زمان عمـر انسـان، سـپـری نگـهـدارنـده
است.
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۰۱ ]
دنـیا پس از سـرکشی، به مـا روی
می کند، چونان شتر مادّهی بدخو
که به بچهی خود مهربان گَردَد . .
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۰۹ ]
نه، سوگند به خدایی که با قدرت او
شبِ تاریـک را به سر بردیم کـه روزِ
سپیدی در پِی داشت، چنین و چـنان
نبود . . .
- چنین نماند، چنین
نیز نخواهد هم ماند
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۷۷ ]
اندیـشیدن همانند دیـدن نیست،
زیــرا گــاهــی چـشــم هـا دروغ
می نمـایـاند، امـا آن کـس کـه از
عـقــل نصـیحـت خـواهـد، به او
خیانت نمی کند.
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۸۱ ]
اگر خدا بر گناهان وعدهی عذاب
هم نـمی داد، لازم بـود به خاطـرِ
سـپـاسگـزاری از نـعـمـت هایَــش
نافرمانی نشود.
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۹۰ ]
آنچـه کـه بین مـن و خـدا نارواسـت
اگـر انـجام دهـم و مـهلـت دو رکعـت
نماز داشـته باشم که از خدا عـافـیت
طلبم، مرا انـدوهگین نخواهد ساخت.
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۹۹ ]
اجل، نگهبان خوبی است !
- در یکی از روز های جنگ صفّین، امام
سوار بر اسب در میدان رجز می خوانـد
و شمشیر را بر گـردن آویخته بود، یـکی
از یاران گفت: یا امیرالمومنین ! خـود را
حفظ کن. نکند شـما را غافلـگیر کنند. در
پاسخ او جملهی بالا را فرمود.
- تـوحـیـد صـدوق صـفـحـهی ۲۶۴ -
[ # نهج البلاغه | #حکمت۳۰۶ ]
علم دوگونه است: علم فطری و
علم اکتسابی؛ علم اکتسـابی اگر
هماهـنـگ با علـم فطری نبـاشـد،
سـودمنـد نخواهـد بود.
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۳۳۸ ]