یهجا نوشته بود: آدم متعلق به جايى كه بدنیا اومده و بزرگ شده نيس؛
آدم حتی متعلق به جايى كه خوشحال و یا غمگين بوده هم نيس؛
آدم متعلق به اونجاییه كه دلش میخواد باشه، ولى نیس..
@Miraclee 🌿
نَبـات | 𝗡𝗮𝗯𝗮𝘂𝘁
نیازدارم با یه آدمِ کر و لال شب تا صبح حرفبزنم . @Miraclee 🌿
نیازدارم بند و بساطمو جم کنم برم تو رویاهام زندگیکنم .
@Miraclee 🌿
زل زده بودم به آسمون، ماه کامل بود، زیرلب گفتم: ماه و میبینم یادش میوفتم،
گفت: چیه اومدی کویر شاعرشدی الان میخوای بگی ماه کم میاره پیش زیباییش؟ یا میخوای بگی اون به قشنگیِ ماهِ تو آسمونه و این حرفا؟!
خندم گرفته بود سرمو انداختم پایین زیرلبی گفتم: نه بابا "داستان داره این ماه کامل و دلبرِ ما و کویر.."
نمیدونم شنید حرفمو یا نه، نگاش کردم دیدم داره با گیتارش ورمیره، یهو برگشت نگامکرد گفت: ببینم اصلا انقد دلبردلبر میکنی اونم همینقد عاشقت بوده؟
نمیدونستم چی بایدبگم، هیچکس تاحالا همچین سوالی ازم نپرسیده بود، اومدم بگم نه اون اصلا دوسم نداشت یاد خاطراتمون افتادم، کارایی که بخاطرم کرد، جاهایی که باهم رفتیم، خندههای از ته دلش وقتی کنارش بودم، خواستم بگم آره دوسم داشت باز دوباره یاد کاراش افتادم، اذیت شدنام، سرد شدناش، پنهون کاریاش، دور شدناش، گفتم: شاید اینجوری باشه که هم دوسم داشت هم نداشت، هم بود هم نبود، هم میخواست هم نمیخواست، نمیدونم شاید هیچوقت تهِ دلش با من نبود، شاید با خودش میگفت بقیه میتونن بهتراز من باشن، نمیدونم هنوزم تو سرِ من پر چراعه، واسه همین همیشه درحال جنگم بین قلبی که میگه عاشقم بوده و مغزی که میگه همهچیز فقط یه دوس داشتنِ ساده بود که من زیادی بزرگش کردم؛ یه نفس عمیق کشیدم و همهی بغضمو قورت دادم،
رو بهش گفتم داستانِ تو و این گیتارِ پر از وصله پینه چیه که هروقت نگاش میکنی از یه طرف اشک تو چشات جمع میشه از یه طرف انگار داری قشنگترین شیِٕ جهانو لمس میکنی؟
@Miraclee 🌿
یه روزایی از زندگیرو کلا باید حذفشون کرد؛
چون نه کار کردیم، نه تفریحی داشتیم، نه مسافرتی رفتیم، نه کتاب خوندیم، نه فیلم دیدیم، نه پیشرفتی کردیم، نه از زندگیمون لذت بردیم و نه هیچی؛
صرفاً فقط زنده بودیم، همین..
@Miraclee 🌿
اینکه میگن "میگذره" هیچ دردیرو از دردهای آدم دوا نمیکنه، منم میدونم که میگذره، ولی نمیخوام اینجوری بگذره .
@Miraclee 🌿
یهوقتا انقدر درگیرِ دنیا و آدماش میشم که قشنگیای دیگه یادم میره؛ مثلا یادم میره یه روزایی موهامو بالاببندم و یه رژ قرمز کمرنگ بزنم و بشینم خودمو توی آیینه ببینم، یادم میره اخرشبا قبل ازاینکه بخوابم هدفونمو بردارم و به رفت و آمدِ ماشینا و هیاهویی که هنوز توی خیابون پیچیده نگاه کنم، یادم میره یه وقتایی صبح بلند بشم و میز صبحونهی دلخواهمو بچینم، من خیلی وقته خودمو قشنگیای زندگیمو یادم میره..
@Miraclee 🌿
نَبـات | 𝗡𝗮𝗯𝗮𝘂𝘁
نیازدارم بند و بساطمو جم کنم برم تو رویاهام زندگیکنم . @Miraclee 🌿
نیازدارم هروقت از دستِ خودم خسته شدم، خودمو یهجا جا بزارمو برای همیشه برم دنبال یه زندگیِ جدید .
@Miraclee 🌿
آدما اونقدر که تو فکرمیکنی شکننده نیستن وظرفیتشون به یه مو بند نیس، نیازی نیس همیشه چترنجات و منجی باشی؛
هیچکس بدونِ تو نمرده و هیچکس بدونِ تو نمیمیره، بذار هرکس درد، تجربهی بد، شکست، اون ناکامیِ مخصوص زندگی خودشو خودش تجربهکنه و بزرگ بشه..
@Miraclee 🌿
بچه که بودم وقتی برام چتر میخریدن دیگه بارون نمیگرفت، وقتی کفش نو میخریدن دیگه مهمونی نمیرفتیم، وقتی مشقامو مینوشتم معلم مشقارو نمیدید؛
این روزامم همینطوریه، تا وقتی حالم خوبه دورم شلوغه ولی وقتی حالم خوش نیس هیچکس دورم نیست..
@Miraclee 🌿