💠🔹خطبههاى امام عليه السّلام است كه به عنوان تشويق و تحريك مردم بر عمل صالح ايراد شده است. خطبه در يك نگاه نويسندۀ كتاب «كنز الفوائد» (كراجكى) كه از معاصرين مرحوم «سيّد رضى» است در حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل مىكند كه فرمود: اميرمؤمنان صلوات الله عليه «بيست و چهار» كلمۀ گرانبها بيان كرده كه ارزش هر يك از آنها به اندازۀ وزن زمين و آسمان است، سپس خطبۀ بالا را نقل مىكند . البتّه اين خطبه مطابق آنچه در نهج البلاغه آمده، مشتمل بر «بيست» صفت از اوصاف شايسته و بر جستۀ مؤمنان مخلص است. چهار جملهاى كه در نقل مرحوم كراجكى در لابهلاى جملات اين خطبه اضافه دارد، عبارت است از: «حذر أملا» «و رتّب عملا» «يظهر دون ما يكتم» و «يكتفي بأقلّ ممّا يعلم» البته در بقيّه خطبه نيز تفاوت مختصرى در تعبيرات ديده مىشود
#حکمت_73
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام نورانى خود، كه بر گرفته از كلام رسول اكرم صلى الله عليه و آله است حقيقت ايمان كامل را در عبارتى كوتاه و پرمعنا بيان كرده است، هنگامى كه از امام عليه السلام دربارۀ تفسير ايمان سؤال كردند فرمود: «ايمان معرفت با قلب (عقل) و اقرار به زبان و عمل به اركان (دين) است»؛ (وَ سُئِلَ عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ عليه السلام: الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ) . در واقع ايمان درختى است كه ريشۀ آن شناخت خدا و پيامبر اكرم و پيشوايان دين و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پيدا مىكند و ثمرۀ اين شجرۀ طيبه انجام وظايف الهى است، بنابراين كسانى كه در انجام وظايف كوتاهى مىكنند ايمانشان ناقص است و از دو حال خارج نيست يا گرفتار ضعف ايمانند و يا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده كه از تجلى ايمان در عمل پيشگيرى مىكند. ابن ابىالحديد در اينجا به نفع مذهب معتزله استفاده كرده مىگويد: آنچه امام عليه السلام در اينجا فرموده عين چيزى است كه معتزلۀ اهل سنت به آن معتقدند كه عمل به اركان و انجام واجبات (و ترك محرمات) را در مفهوم ايمان داخل مىدانند و آن كس كه عمل نكند نمىتوان نام مؤمن بر او نهاد، هرچند با قلب پذيرفته و با زبان اقرار كرده باشد و اين بر خلاف اعتقاد اشعرىها از اهل سنت و اماميه است.
#حکمت_227
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امّا همّام، او همّام بن شريح بن يزيد بن مرّة بن عمرو بن جابر بن عوف اصهب است، كه از پيروان و دوستان على (ع) به شمار است و مردى عابد و پارسا بود، درنگ امام (ع) در دادن پاسخ به او براى اين بود كه استعداد و آمادگى او را براى پذيرش موعظه، و تأثير عميق آن را در وجود او مىدانست و بيم داشت كه با شنيدن پاسخ، از خوف خدا هوش از سرش برود و جان از قالب تهى كند، از اين رو او را به رعايت تقوا دستور داد، و منظور از اين ترس از خدا در باره حفظ جانش بود كه مبادا بر اثر اين پرسش، حادثه ناگوارى براى او رخ دهد، معناى و أحسن كه در دنباله جمله اتّق اللّه آمده اين است كه بر جان خويش نكويى كند، و آن را به كارى كه بيش از توان اوست وادار نسازد، از اين رو هنگامى كه همّام بىهوش به زمين افتاد و مرد، امير مؤمنان (ع) فرمود: بدانيد به خدا سوگند من در باره او از اين حيث بيمناك بودم، و امام (ع) هنگامى پاسخ او را داد كه به گفتار آن حضرت بسنده نكرد و جز جواب پرسش خود را نمىخواست و عزم عليه يعنى در خواهش خود اصرار ورزيد و آن بزرگوار را سوگند داد. اگر گفته شود: چگونه امام (ع) با اين كه ظنّ غالب به هلاكت او دارد به وى پاسخ مىدهد؟ در صورتى كه او مانند پزشك است كه به هر يك از بيماران بر حسب استعداد و توان طبيعت او دارو تجويز مىكند. پاسخ اين است: چيزى را كه آن حضرت در باره همّام گمان داشت اين بود كه بر اثر شوق بسيار هوش از سر بدهد امّا اين كه اين امر به مرگ او منجرّ گردد در گمان آن حضرت نبود
#خطبه_193
🔶 @Nahj_Et
📜#خطبه۱۷۶
ضرورت خودسازی
💫🍃ای مردم! خوشا به حال کسی که عيب شناسی نفس، او را از #عيب_جويی ديگران باز دارد و خوشا به حال کسی که به خانه و خانواده خود پردازد و غذای #حلال خود را بخورد و به اطاعت پروردگار مشغول باشد و بر خطاهای خويش بگريد، همواره به خويشتنِ خويش مشغول باشد و مردم از او در امان باشند.🍃💫
📣#خطبه۱۷۶بندهشتم_نهج_البلاغه
🔶 @Nahj_Et
💠🔹در خطبۀ حضرت، پارهاى از زمانها بر بعضى برترى داده شده است، نيكى را به بعضى از زمانها و بدى را به بعضى ديگر نسبت دادن؛ و اين برترى دادن بعضى از زمانها بر بعضى نسبت درستى است، زيرا زمان از اسبابى است كه در اين جهان نقش آماده كننده دارد. آنچه در زمان تحقّق مىيابد، نيك يا بد شمرده مىشود. گاهى روزگاران به نسبت آمادگى پذيرش نيك و بد فرق دارند. در پارهاى از زمانها بر حسب آمار، شر و بدى فراوانى وجود دارد، به اين لحاظ گفته مىشود: روزگار دشوار، زمان ستمگر؛ بويژه در زمانى كه دين رو به ضعف داشته باشد و قوانين شريعت كه نظام بخش جهان و بقاى آن است و موجب زندگى جاويد آخرت مىشود بىاعتبار شود.
شرح#خطبه_32
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹در خطبۀ حضرت، پارهاى از زمانها بر بعضى برترى داده شده است، نيكى را به بعضى از زمانها و بدى را ب
ادامه خطبه 32
💠🔹در بعضى از زمانها نيكى و خير فراوان است، بدين سبب روزگار نيك و زمان دادگرى گفته مىشود و آن هنگامى است كه وضع مردم درست و منظم باشد. بخصوص روزگار نيرومندى و جلوه و پايدارى دين كه گوهر و ناموس شريعت محفوظ باشد. توضيح فوق برداشتى از نيك و بد، در صورت مجزّا نگرى به اجزاى زمان بود، ولى اگر اجزاى نيك و بد زمان را به نسبت آنچه در كلّ جهان اتّفاق مىافتد در نظر بگيريم تفاوت زيادى در آنچه خير و شر ناميده مىشود نيست. براى همين است كه افلاطون، حكيم مشهور يونان، گفته است: مردم هر زمانى مىپندارند كه روزگار آنها آخر الزمان باشد، زمان خود را از روزگاران پيشين زشتتر و كم اهميتتر مىدانند. در صورتى كه نمىانديشند تا حق زمان گذشته و حال را بخوبى ادا كنند. اين كم دقّتى و بىتوجّهى شايد به اين دليل است كه انسانها ميان فرزندان زمان حاضر و كسانى كه مراحلى از عمر خود را سپرى كردهاند مقايسه مىكنند، و مىبينند كه گذشت و جوانمردى در زمان حاضر نسبت به گذشته بسيار كمتر شده است بى آن كه توجهى به علل و اسباب و هدف هر يك در دو زمان داشته باشند
شرح#خطبه_132
🔶 @Nahj_Et
شرح حکمت ۱۰۹ ارزش والای اهل بیت پیامبر.mp3
3.77M
🌹سلسله جلسات#درسهای نهج البلاغه
📒 #حکمت_109
⭕️ ارزش والاى اهل بيت پيامبر
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه كه بسيار فشرده و پرمعناست مىفرمايد: «آنهايى كه به حكومت مىرسند (غالباً) مستبد مىشوند»؛ (مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ) . «اسْتَأْثَرَ» از ريشۀ «اسْتئْثار» به معناى استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى است. تاريخ نيز گواه روشنى بر اين معناست؛ بسيار بودند كسانى كه چون دستشان به حكومت نرسيده بود دم از حق و عدالت و مشورت و واگذارى كار مردم به مردم مىزدند؛ اما هنگامى كه بر مركب مراد سوار شدند و حكومت را در اختيار گرفتند بناى استبداد گذاشتند؛ نه به نصيحت كسى گوش دادند و نه به دوست و دشمن رحم كردند و خودكامگى را در حد اعلا در برابر رعايا انجام دادند. اين مطلب به قدرى شايع بوده و هست كه به صورت ضربالمثلى درآمده است: «مَنْ غَلَبَ سَلَبَ وَ مَنْ عَزَّ بَزَّ ؛ كسى كه غالب شود مىدزدد و كسى كه پيروز گردد سرمايههاى ديگران را مىربايد». ابن ابىالحديد در شرح اين سخن، شعرى از ابوالطيب (متنبّىء) نقل مىكند: وَ الظُّلْمُ مِن شِيَعِ النُّفوسِ فَإنْ تَجِدْ ذا عِفَّةٍ فلِعلّةٍ لا يَظْلِمُ «ظلم و ستم عادت انسانهاست و اگر شخص عفيف و عادلى يافتى حتماً به دليلى است كه ظلم نمىكند»
شرح #حکمت_160
🔶 @Nahj_Et
💠🔹از آنجا كه افرادى آگاهانه از انجام وظايف الهى و وجدانى خود سر باز مىزنند، امام عليه السلام به آنها هشدار مىدهد كه علم و آگاهى، راه عذر را بر اين افراد بسته است؛ (قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِينَ) . واقعيت آن است كه گروهى از مردم ناآگاهانه گرفتار كارهاى خلاف مىشوند؛ اما گروه ديگرى مىدانند و بهانهجويى مىكنند و پيوسته شانه از زير بار مسئوليت خالى مىنمايند. گاه به گمان اينكه خداوند غفور و رحيم است و گناه آنها را مىبخشد و گاه به اين بهانه كه علم آنها قطعى و يقينى نيست و گاه سعى مىكنند علم خود را به فراموشى بسپارند و خود را به نادانى بزنند. همۀ اينها در پيشگاه خدا مسئولند و بهانهجويىها هرگز عذرى براى آنها نزد خدا درست نخواهد كرد و اگر تاريخ اسلام را از اوّل تا كنون با دقت مطالعه كنيم بسيارى را مىبينيم كه مشمول اين كلام امامند و گمان مىكنند عذر دارند، در حالى كه در پيشگاه خدا مسئولند. اين حكم شامل همۀ كسانى مىشود كه آگاهانه به بهانههاى واهى با اصول يا فروع دين به مخالفت برخاستهاند.
شرح#حکمت_284
🔶 @Nahj_Et
❓ مراحل «سیر و سلوک»؟
✍️ پاسخ اجمالی:
عارفان اسلامى هر كدام مراحلى را براى «سير و سلوك» قائل شده اند؛ برخی آنرا در چهار چيز خلاصه كرده اند: مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه يا مؤاخذه. سالك، صبحگاه با نفس خويش شرط مى كند كه كمترين قدمى براى رضاى غير خدا برندارد، سپس در طول روز مراقب اعمال خويش است و شامگاه به حسابرسى مى پردازد و اگر خلافى از او صادر شده بود، نفس خويش را تنبیه می كند. اميرمؤمنان(ع) در خطبه 220 نهج البلاغه اساس پويش راه حق را احياى عقل و کنترل نفس و اصلاح اخلاق برشمرده، ونتیجه آنرا هدایت شدن و رسیدن به آرامش بیان نموده اند.
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار نورانى چهرۀ واقعى دنيا را به همگان نشان داده و از بىوفايى و ناپايدارى و مشكلات گوناگون آن سخن مىگويد؛ سخنى كه از جان مولا برخاسته و بر جان مىنشيند. حضرت در آن به شش نكتۀ مهم اشاره كرده است: نخست مىفرمايد: «انسان در اين دنيا هدفى است كه تيرهاى مرگ همواره به سوى او نشانهگيرى مىكند و ثروتى است كه مصائب، در غارت آن شتاب دارند و بر يكديگر سبقت مىگيرند»؛ (إِنَّمَا الْمَرْءُ فِي الدُّنْيَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا، وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ) . «غرض» به معناى هدفى است كه به آن تير مىاندازند و «تَنْتَضِلُ» از ريشۀ «نضل» (بر وزن عزل) به معناى غلبه در مبارزه و «منايا» جمع «منية» به معناى مرگ است. جالب اينكه در اين عبارت انسان به دو چيز تشبيه شده؛ يكى هدفى كه تيراندازان آن را نشانه مىگيرند و ديگر سرمايهاى كه غارتگران آن را چپاول مىكنند. انسان آن هدف است و عوامل مرگزا تيرهايى كه به سوى او پرتاب مىشوند.
شرح#حکمت_391
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
❣امیرالمومنین علی علیهالسلام می فرماید: ✨الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْكْبَرُ 💠«فقر مرگ بزرگ تر است»
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار كوتاه و حكيمانه به آثار زيانبار فقر و ته دسته اشاره كرده مىفرمايد: «فقر مرگ بزرگتر است»؛ (الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ) . در مورد نكوهش فقر در همين كلمات قصار تعبيرات متعددى ديده مىشود؛ از جمله در حكمت 3 آمده بود: «وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ ؛ فقر، انسان هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مىسازد». و در حكمت 56 آمده بود: «وَالْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَةٌ ؛ فقير حتى در وطنش غريب است». و در حكمت 319 مىخوانيم: «فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ ؛ فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مىگردد». و در حكمت 372 آمده است: «إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ ؛ هرگاه اغنيا از كمك به ديگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنيايشان مىفروشند».
#حکمت_163
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السّلام دوازده فضيلت در اين خطبۀ كوتاه، براى اهل بيت برشمرده كه عظمت مقام آنها را به خوبى ثابت مىكند و مخاطبان خويش را به پيروى از آنان وامىدارد. اوصافى كه مجموعۀ فضائل انسانى را در بردارد و شرايط رهبرى را در خود گنجانيده است. در اوّلين و دومين وصف مىفرمايد: «آنها (آل محمد) مايۀ حيات علم و دانش و مرگ جهل و نادانى هستند»؛ (هم عيش العلم، و موت الجهل) . امام عليه السّلام در اين تعبير علم و جهل را به صورت دو موجود زنده تشبيه كرده است كه آل محمّد حيات به علم مىبخشند و جهل را مىميرانند و يا به تعبيرى ديگر روح علماند و سبب مرگ جهل. اين همان چيزى است كه در حديث معروف پيغمبر اكرم آمده است كه مىفرمايد
اهل بيت من همچون ستارگان آسمانند (در شبهاى تاريك راهنماى مسافران صحرا و دريا هستند) به هركدام اقتدا كنيد هدايت مىيابيد».
#حکمت_239
🔶 @Nahj_Et
شرح حکمت ۱۱۰ شرائط تحقق اوامر الهی.mp3
2.68M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت_110
⭕️ شرائط تحقّق اوامر الهى
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام نورانى مقايسهاى ميان هوشمندان مطيع و عاجزان بدكار كرده و مىفرمايد: «خداوند سبحان طاعت خود را غنيمت زيركان قرار داده هنگامى كه افراد ناتوان (و هوسباز) كوتاهى مىكنند»؛ (إِنَّ اللّٰهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِيمَةَ الْأَكْيَاسِ عِنْدَ تَفْرِيطِ الْعَجَزَةِ) . با اينكه در غالب نسخههاى نهجالبلاغه «عِنْدَ تَفْريطِ الْعَجَزَةِ» ذكر شده، در نسخۀ كتاب صفين و همچنين در كتاب روض الاخيار به جاى «الْعَجَزَةِ»، «الْفَجَرَةِ» آمده و مناسبتر نيز همين تعبير است، زيرا امام عليه السلام، مطيعان را با فاجران مقايسه مىفرمايد گويى جهان را صحنۀ جنگى به حساب مىآورد كه هوشمندان به مبارزه با لشكر شيطان و هواى نفس مىپردازند و بر آنها پيروز مىشوند و غنيمتى كه در اين جنگ سرنوشتساز نصيب آنها مىشود اطاعت فرمان پروردگار است؛ ولى ناتوانها و فاجران كوتاهى مىكنند و در اين ميدان در برابر شيطان و هواى نفس شكست مىخورند و همه چيز را از دست مىدهند.
#حکمت_331
🔶 @Nahj_Et
🔸از این اندوهناکم که روزگاری بیاید که سرپرستی حکومت این امت به دست بی خردان و نابکاران افتد;
بیت المال را به انحصار در آورند،
آزادی بندگان خدا را سلب کنند
جامعه را بنده خویش سازند،
با صالحان نبرد کنند
و فاسقان را هم دستان خود قرار دهند!
👤امام علی
📚نهج البلاغه، #نامه_ی_62_و_67
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام نورانى مقايسهاى ميان هوشمندان مطيع و عاجزان بدكار كرده و مىفرمايد
💠ادامه حکمت331
🔹نهتنها غنيمتى به دست نمىآورند بلكه سرمايههاى عمر و ايمان و عنايات پروردگار را از كف خواهند داد. همانگونه كه به هنگام ذكر سند خطبه اشاره شد، اميرمؤمنان على عليه السلام پيش از وقعۀ صفين بر فراز منبر رفت و خطبهاى براى مردم خواند و آنان را دعوت به جهاد كرد و حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و سپس فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَكْرَمَكُمْ بِدِينِهِ وَ خَلَقَكُمْ لِعِبَادَتِهِ فَأَنْصِبُوا أَنْفُسَكُمْ فِي أَدَائِهَا وَ تَنَجَّزُوا مَوْعُودَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الْإِسْلامِ مَتِينَةً وَ عُرَاهُ وَثِيقَةً ثُمَّ جَعَلَ الطَّاعَةَ حَظَّ الْأَنْفُسِ وَ رِضَا الرَّبِّ وَ غَنِيمَةَ الْأَكْيَاسِ عِنْدَ تَفْرِيطِ الْعَجَزَةِ وَ قَدْ حَمَلْتُ أَمْرَ أَسْوَدِهَا وَ أَحْمَرِهَا وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه؛ خدا شما را با دينش (دين اسلام) گرامى داشت و براى عبادت (و معرفت) خود آفريد، بنابراين خود را آماده براى اداى اين وظيفه كنيد و وعدۀ الهى را مسلم بشمريد و بدانيد ريسمانهاى اسلام (كه خيمۀ اين آيين به آن وابسته است) محكم است و دستگيرههاى آنان استحكام دارد
شرح#حکمت_331
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام نورانى انگيزههاى عبادت عابدان را با ذكر سلسلۀ مراتب آنها بيان كرده، مىفرمايد: «گروهى خدا را از روى رغبت و ميل (به بهشت) و پرستش كردند، اين عبادت تاجران است و عدّهاى از روى ترس او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى شكر نعمتها (و اينكه شايستۀ عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است»؛ (إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ) . امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه انگيزههاى عبادت را به صورت بسيار لطيف، زيبا و دقيق بيان فرموده و مردم را به سه گروه تقسيم مىكند. گروه اوّل كسانى هستند كه شوق بهشت و عشق به حور و قصور و مواهب ديگر بهشتى آنها را به سوى عبادت پروردگار دعوت مىكند، گرچه عبادت اينها بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان پنداشتهاند صحيح است؛ ولى به يقين در حد اعلا نيست، زيرا كارشان شبيه تاجرانى است كه سرمايهاى را به بازار مىبرند تا چيز بهتر و بيشتر به دست آورند
شرح#حکمت_237
🔶 @Nahj_Et