قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران آیه ۴۸ ... ۲ ـ ولایت تکوینى از مفاد آیه فوق و آیات مشابه آن که د
✨
🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۵۰
✅این است راه راست
این آیات نیز، ادامه سخنان حضرت مسیح(علیه السلام) است، و در واقع بخشى از اهداف بعثت خود را شرح مى دهد، مى گوید: من آمده ام تورات را تصدیق کنم و مبانى و اصول آن را تحکیم بخشم (وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ).
و نیز آمده ام تا پاره اى از چیزهایى که (بر اثر ظلم و گناه) بر شما تحریم شده بود (مانند ممنوع بودن گوشت شتر و پاره اى از چربى هاى حیوانات و بعضى از پرندگان و ماهى ها) بر شما حلال کنم (وَ لاِ ُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ).
این جمله اشاره به چیزى است که در آیه ۱۶٠ از سوره نساء آمده است که مى فرماید: فَبِظُلْم مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّبات أُحِلَّتْ لَهُمْ: به خاطر ظلم و ستم یهود، پاره اى از نعمت هاى پاکیزه را که بر آنها حلال شده بود، تحریم کردیم ولى با ظهور حضرت مسیح(علیه السلام) و به شکرانه ایمان به این پیامبر بزرگ، آن ممنوعیت ها برداشته شد.
پس از آن مى افزاید: من نشانه اى از سوى پروردگارتان براى شما آورده ام (وَ جِئْتُکُمْ بِآیَة مِنْ رَبِّکُمْ).
این تأکیدى است بر آنچه در آیه قبل، از زبان حضرت مسیح(علیه السلام) درباره معجزات او خواندیم، و اجمالى است از آن تفصیل.
و در پایان آیه چنین نتیجه گیرى مى کند: بنابراین از (مخالفت) خداوند بترسید و مرا اطاعت کنید (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطیعُونِ).
در آیه بعد، از زبان حضرت مسیح(علیه السلام) براى رفع هر گونه ابهام و اشتباه، و براى این که تولد استثنائى او را دستاویزى براى الوهیت او قرار ندهند، چنین نقل مى کند: مسلماً خداوند پروردگار من و پروردگار شما است، پس او را پرستش کنید (نه من و نه چیز دیگر را) این راه راست راه توحید و یکتاپرستى، نه راه شرک و دوگانه و چندگانه پرستى (إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ).
در آیات دیگر قرآن نیز، کراراً مى خوانیم که حضرت مسیح(علیه السلام) روى مسأله عبودیت و بندگى خود در پیشگاه خدا، تکیه مى فرمود، و بر خلاف انجیل هاى تحریف یافته کنونى ـ که نقل مى کند: مسیح(علیه السلام) غالباً کلمه پدر را درباره خدا به کار مى برد ـ قرآن مجید کلمه رَبّ (پروردگار) و مانند آن را از او نقل مى کند، که دلیلى است بر نهایت توجه او نسبت به مبارزه با شرک، و یا دعوى الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام)، و لذا تا زمانى که حضرت مسیح(علیه السلام) در میان مردم بود هیچ کسى جرأت پیدا نکرد، او را یکى از خدایان معرفى کند و حتى آثار تعلیمات مسیح(علیه السلام) در زمینه توحید، به منحرفان اجازه نداد تا دو قرن بعد از او نیز، عقاید شرک آلود خود را ظاهر سازند و به اعتراف محققان مسیحى مسأله تثلیث و اعتقاد به خدایان سه گانه از قرن سوم میلادى پیدا شد (شرح بیشتر در این زمینه در جلد چهارم، ذیل آیه ۱۷۱ سوره نساء خواهد آمد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳ ... سپس به نتيجه اين شورا و کارهاى مرموزى که در آن انجام گرفت اشاره کرد
✨
🍃ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳
... اين جاست که معناى «يَخْضِمُونَ مالَ الله خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبيع» به خوبى روشن مى شود.
بديهى است اين وضع نمى توانست براى مدّت طولانى ادامه يابد و مسلمانان آگاه و حتّى ناآگاهان، چنين شرايطى را تحمّل نمى کردند و لذا طولى نکشيد که شورشها بر ضدّ «عثمان» شروع شد و سرانجام به قتل او منتهى گشت و او را در برابر چشم مردم کشتند، بى آن که توده هاى مردم به يارى او برخيزند و اين همان است که امام(عليه السلام) در پايان اين فراز به آن اشاره کرده مى فرمايد: «عاقبت بافته هاى او (براى استحکام خلافت) پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابوديش منتهى شد» (اِلى اَنِ انْتَکَثَ(15) عَلَيْهِ فَتْلُهُ(16)، وَ اَجْهَزَ(17) عَلَيْهِ عَمَلُهُ، وَ کَبَتْ(18) بِهِ بِطْنَتُه(19)).
در واقع امام(عليه السلام) با سه جمله، وضع خليفه سوّم و پايان عمر او را ترسيم کرده است:
در جمله اوّل مى فرمايد: سوابقى را که براى خود، از نظر توده مردم فراهم آورده بود و گروهى او را به زهد و قدس مى شناختند از ميان برد و حرکات دنيا پرستانه اعوان و ياران او، همه آن رشته ها را پنبه کردند.
در جمله دوّم نشان مى دهد که: اعمال او زودتر از آنچه انتظار مى رفت ضربه کارى بر او وارد کرد و کار او را ساخت.
در جمله سوّم بيان مى کند که شکم خوارگى ها، بار او را سنگين کرد به گونه اى که نتوانست بر روى پا بماند و به صورت بر زمين افتاد، در واقع با اين سه جمله درس عبرت مهمّى براى همه زمامداران و مديران جامعه بيان شده است که اگر از موقعيّت خود سوء استفاده کرده و به دنيا اقبال کنند سوابق حسنه آنها از ميان مى رود و افکار عمومى به سرعت بر ضدّ آنها بسيج مى شود و دنياپرستى مايه سقوط سريع آنان مى گردد.
اين نکته نيز حائز اهميّت است که همان چيزى که عامل پيدايش خلافت عثمان شد عامل نابودى او گشت. افرادى مانند «سعد و قاص» و «عبدالرحمن بن عوف» و «طلحه» (بنابراين که طلحه در شورا حضور داشته) به خاطر رسيدن به مال و منال دنيا به او رأى دادند و او را بر سر کار آوردند و همين مسأله گسترش يافت و حکومت عثمان مقبوليّت خود را در افکار عمومى از دست داد و در نتيجه شورش مردم، سقوط کرد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه جمله «اِنْتَکَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ» را به معناى در هم ريختن تدابيرى دانسته اند که او براى تشکيل حکومتش به کار گرفته بود و ممکن است سپردن کارها به دست بستگانش، يکى از آن تدابير براى محکم کارى بوده باشد ولى همين امر نتيجه معکوس داد و رشته ها را پنبه کرد و مردم را بر ضدّ او شوراند.
نکته ها:
1ـ چگونگى انتخاب خليفه دوّم و سوّم
مى دانيم خليفه دوّم، تنها يک رأى داشت و آن رأى «ابوبکر» بود که به هنگام وداع با زندگى وصيّت کرد و با صراحت «عمر» را به جانشينى خود نصب نمود.
در بعضى از تواريخ آمده است که «ابوبکر» در حال احتضار، «عثمان بن عفّان» را احضار نمود تا وصيّت او را نسبت به «عمر» بنويسد و به او گفت: بنويس بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم: اين وصيّتى است که ابوبکر به مسلمانان نموده است. امّا بعد... اين سخن را گفت و بيهوش شد، ولى «عثمان» خودش اين جمله ها را نوشت: «اَمّا بَعْدُ فَاِنّى قَدْ اسْتَخْلَفْتُ عَلَيْکُمْ عُمَرَبْنِ الْخَطّابِ وَ لَمْ آلُکُمْ خَيْراً; من عمر بن خطاب را خليفه بر شما قرار دادم و از هيچ خير و خوبى فرو گذر نکردم».(20) هنگامى که «عثمان» اين جمله را نوشت ابوبکر به هوش آمده، گفت: بخوان و او خواند. «ابوبکر» تکبير گفت و گفت: من تصوّر مى کنم (اين که عجله کردى و خلافت را به نام عمر نوشتى براى اين بود که) ترسيدى اگر من به هوش نيايم و بميرم، مردم اختلاف کنند. «عثمان» گفت: آرى چنين بود. «ابوبکر» در حقّ او دعا کرد.(21)
از اين سخن به خوبى روشن مى شود که «عثمان» اين لباس را براى قامت «عمر» دوخته بود و اگر فرضاً «ابوبکر» به هوش نمى آمد اين وصيتنامه به عنوان وصيّت «ابوبکر» منتشر مى شد، بنابراين جاى تعجّب نيست که «عمر» نيز شورايى با چنان ترکيب، تنظيم کند که محصول آن به هر حال خلافت «عثمان» باشد، همان گونه که خليفه دوّم نيز در «سقيفه» اين لباس را بر تن «ابوبکر» کرد و او هم به موقع پاداش وى را داد.
ضمناً از اين سخن استفاده مى شود که عجله «ابوبکر» و «عثمان» براى تعيين جانشين به خاطر جلوگيرى از اختلاف مردم بوده است. آيا پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نمى بايست چنين پيش بينى را درباره امّت بکند با آن همه کشمکش هايى که بلقوّه وجود داشت و در «سقيفه» خود را نشان داد؟! چگونه مى توان باور کرد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) انتخاب خليفه را به مردم واگذار کرده باشد ولى اين امر درباره خليفه دوّم و سوّم رعايت نشود و حتّى خوف فتنه، مانع از واگذارى آن به مردم گردد؟! اينها سؤلاتى است که هر محقّقى بايد به آن پاسخ دهد.
ادامه دارد...
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شما اگه از خدا حساب نمیبری پس از کی حساب میبری؟
🔹استاد پناهیان
@Nahjolbalaghe2
🔆نگین آفرینش
📌امام باقر فرمود:نخستین جمله ای که مهدی پس از ظهور خود بر زبان می آورد منم بقیه الله و حجت و خلیفه خدا در میان شما پس از آن هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر به این عبارت (السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه )
📌منابع حدیثی مهدوی معتبر : کافی اثر کلینی . الغیبه اثر ابراهیم ابن ابی زینب
کمال الدین و تمام النعمه . الارشاد اثر شیخ مفید . کتاب الغیبه اثر شیخ طوسی .
کتاب معجم احادیث الامام المهدی روایات همه معصومان رادرباره امام زمان به طور جداگانه اورده .
📌درباره غیبت امام زمان امام صادق فرمودند : در صاحب این امر سنت هایی از انبیا وجود دارد ....اما سنت او از یوسف پنهان بودن است . خداوند بین او و مردم حجابی قرار می دهد مردم او را می بینند ولی نمی شناسند .
میگفتــ یہ جورے زندگے ڪـــنــ
ڪـــہ امامــ زمانتــ بگہ : غصہ
نخور حداقلــ از تو راضیمــ