🔵 غنیمت شمردن فرصت ها
💠 از دست دادن فرصت، باعث اندوه می شود.
📒 #نهج_البلاغه ، حکمت۱۱۸
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مائده ادامه آیه های(۵۵و۵۶)🔹 علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شده، از خود على(علیه
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مائده ادامه آیه های(۵۵و۵۶)🔹
البته انکار نمى توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد، به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست، ولى با وجود آن همه روایاتى که در شأن نزول آیه وارد شده است، قرینه روشنى بر چنین تفسیرى وجود دارد، و حتى در موارد دیگر، به کمتر از این قرینه نیز قناعت مى شود.
ب ـ حالت عبادت على(علیه السلام) چگونه با درخواست سائل سازگار است؟
فخر رازى و بعضى دیگر از متعصبان ایراد کرده اند که على(علیه السلام) با آن توجه خاصى که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد) چگونه ممکن است صداى سائلى را شنیده و به او توجه پیدا کند؟
پاسخ:
آنها که این ایراد را مى کنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صداى سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست، بلکه عین توجه به خدا است.
على(علیه السلام) در حال نماز از خود بیگانه بود، نه از خدا، و مى دانیم بیگانگى از خلق خدا بیگانگى از خدا است و به تعبیر روشن تر: پرداختن زکات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است، نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت.
و باز به تعبیر دیگر، آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسیر رضاى خدا است، کاملاً با روح عبادت سازگار است و آن را تأکید مى کند.
ذکر این نکته نیز لازم است که معنى غرق شدن در توجه به خدا این نیست که: انسان بى اختیار حواس خود را از دست بدهد و هیچ نفهمد، بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست بر مى گیرد.
جالب این که فخر رازى کار تعصب را به جائى رسانیده که اشاره على(علیه السلام)به سائل براى این که بیاید و خودش انگشترى را از انگشت حضرت بیرون کند، مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد، دانسته است در حالى که در نماز کارهائى جایز است که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضررى براى نماز ندارد، تا آنجا که کشتن حشراتى مانند: مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک و حتى شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل کثیر ندانسته اند.
چگونه یک اشاره جزء فعل کثیر مى شود؟
ولى هنگامى که دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى شود این گونه اشتباهات براى او جاى تعجب نیست!
ج ـ ولىّ به معنى دوست است!
اشکال دیگرى که به آیه کرده اند در مورد معنى کلمه ولىّ است که آن را به معنى دوست، یارى کننده و امثال آن گرفته اند، نه به معنى متصرف و سرپرست و صاحب اختیار.
پاسخ:
همان طور که در تفسیر آیه در بالا ذکر کردیم، کلمه ولىّ در اینجا نمى تواند به معنى دوست و یارى کننده بوده باشد; زیرا این صفت براى همه مؤمنان ثابت است، نه مؤمنان خاصى که در آیه ذکر شده که نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند.
به عبارت دیگر دوستى و یارى کردن، یک حکم عمومى است، در حالى که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصى مى باشد، لذا بعد از ذکر ایمان، صفات خاصى را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد مى شود.
د ـ چه زکات واجبى بر عهده على(علیه السلام) بود؟
مى گویند: على(علیه السلام) چه زکات واجبى بر ذمّه داشت؟ با این که از مال دنیا چیزى براى خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است که به آن زکات گفته نمى شود؟!
پاسخ:
اوّلاً ـ به گواهى تواریخ، على(علیه السلام) از دست رنج خود اموال فراوانى تحصیل کرد، و در راه خدا داد تا آنجا که مى نویسند: هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، به علاوه سهم او از غنائم جنگى نیز قابل ملاحظه بود.
بنابراین، اندوخته مختصرى که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکى که واجب باشد زکات آن را بپردازد، چیز مهمى نبوده است که على(علیه السلام)فاقد آن باشد، و این را نیز مى دانیم که: فوریت وجوب پرداخت زکات فوریت عرفى است که با خواندن یک نماز منافات ندارد.
ثانیاً ـ اطلاق زکات بر زکات مستحب در قرآن مجید فراوان است، در بسیارى از سوره هاى مکّى کلمه زکات آمده، که منظور از آن همان زکات مستحب است; چرا که وجوب زکات، مسلماً بعد از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مدینه ، بوده است.(۸)
هـ ـ ولایت امام بالقوّه بود نه بالفعل
مى گویند: ما اگر ایمان به خلافت بلا فصل على(علیه السلام) داشته باشیم بالاخره باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)بوده، بنابراین على(علیه السلام) در آن روز ولىّ نبود.
به عبارت دیگر، ولایت در آن روز براى او بالقوّه بود نه بالفعل در حالى که ظاهر آیه، ولایت بالفعل را مى رساند. ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و شصتوهشتم
🔹محمدبنابیبکر به شهادت رسید
[ خبر شهادت محمد را به مردم دادم: ]
🔻بدانید که مصر را فتح کردند. جماعتی فاجر و علاقمند به ستم که مردم را از راه خدا منحرف کرده و اسلام را تحریف میکنند مصر را تصرف کردند.
و بدانید که محمدبنابیبکر نیز به شهادت رسید. خدایش رحمت کند که شهادت او را به حساب خدا میگذاریم.
🔹غم ما به اندازهٔ شادمانی دشمنان
[ در نامهای به عبداللهبنعباس خبر شهادت محمد را دادم. و در غماز دست دادن محمدبنابیبکر،به مردم گفتم: ]
🔻غم ما در کشتهشدن او، بهقدر شادمانی آنان[اهل شام] است! آنان دشمن خود را از میان برداشتند و ما دوستی محبوب را از دست دادیم.
❇️ فتنهانگیزی در بصره
🔹معاویه در اندیشهٔ تسلط بر بصره
[ معاویه پس از فتح مصر و به شهادت رساندن محمدبنابیبکر، در اندیشهٔ تصرف بصره بود و برای این کار عبداللهبنحَضرمی را مأموریت داد که عازم بصره شود و طرفداران عثمان را در آن شهر متحد کند. «بنی تمیم» از وی استقبال کرده و گروههای بسیاری از مردم بصره با وی اعلام همبستگی کردند.
این اخبار در شهر کوفه پیچید و بر اثر تعصبات قبیلهای، اختلاف پیش آمد که چه کسی برای مقابله با این فتنه اعزام شود! برای حل این اختلاف سخنرانی کردم و مردمان را از ناسزاگویی و ستم بر حذر داشتم. سپس أعینبنضُبیعةالمجاشعی را خواستم و به او گفتم: ]
🔻ای أعین، آیا خبر نداری که قوم تو در بصره با ابنحَضرمی همراه شده و بر فرماندار من شوریدهاند و اکنون مردم را به جدایی از من فرامیخوانند و به یاری گمراهان فاسق بر ضد من شتافتهاند؟!
[ او در پاسخ من اظهار کرد: ای امیرالمؤمنین، ناراحت مباش. حتماً خلاف میل تو اتفاقی رخ نخواهد داد. مرا به سوی آنان بفرست که تعهد میکنم همهٔ آنان را به فرمان تو آورم و جمعشان را بپراکنم و ابنحضرمی را بکشم یا از بصره بیرون کنم.]
🔹نامه به مردم بصره و اتمام حجت
[ با یک نامه أعین را به سوی مردم بصره فرستادم. اما أعین در بصره ترور شد و به شهادت رسید. جاریةبنقدامه را خواستم و او را با یک نامه به سوی مردم بصره فرستادم: ]
🔻این نامه که به دست شما میرسد، حجت را بر شما تمام میکند و بعد از آن دیگر نامهای نخواهم نوشت. اگر نصیحت مرا نپذیرید و فرستادهٔ مرا آزردهخاطر کنید، بیدرنگ خودم سراغ شما خواهم آمد، اگر خدا بخواهد. والسلام.
[ پس از ورود جاریةبنقدامه به بصره و قرائت این نامه، بزرگان شهر برخاستند و گفتند: شنیدیم و اطاعت میکنیم. ما با هرکس که مخالف امیرالمؤمنین باشد، میجنگیم و با هرکس که تسلیم امیرالمؤمنین باشد، در صلح و صفا هستیم. جاریةبنقدامه توانست بر این فتنه غالب آید و ابنحَضرمی به دستور وی کشته شد.]
❇️ مقابله با غارت ضحاک در اطراف عراق
🔹مقابله با غارتگران معاویه
[ معاویه برای ناامن ساختن عراق، افرادی را اجیر کرد و آنها را برای غارت شهرها و کشتن مردم بیگناه مجهز ساخت. اولین نفری که برای غارت فرستاد ضحاکبنقیسفهری بود که با سه هزار نفر اعزام شد. معاویه به وی دستور داد: حرکت کن و خود را به اطراف کوفه برسان؛ هرکسی را که در طاعت علی دیدی غارت کن، به هر گروه یا مرکز نظامی برخورد کردی حمله کن، اگر هنگام صبح در شهری بودی حتماً شب به شهر دیگری هجوم ببر و در یک جا استقرار نداشته باش و اگر لشکری برای جنگ با تو فرستادند، از مقابله با آن پرهیز کن و فرار را بر قرار ترجیح بده. ضحاک به اطراف کوفه آمد و اموال فراوانی غارت کرد و جمعی از مسلمانان را کشت و به قافلههای حجاج هجوم برد و اموالشان را غارت کرد. هنگامی که خبر فجایع ضحاک به کوفه رسید، بالای منبر رفتم و به مردم گفتم: ]
🔻ای مردم کوفه، خودرا به قتلگاه بندهٔ صالح خدا عمروبنعمیس، برسانید و به یاری لشکریانتان بشتابید که برخی از آنها کشته شدهاند. اگر میخواهید کاری انجام دهید، برخیزید و با دشمنانتان مقابله کرده و از حریم خویشتن محافظت کنید.
[ پاسخ مردم بسیار ضعیف بود و نشان میداد که جدیّتی ندارند! از این رو به آنان گفتم: ]
🔻به خدا سوگند، دوست دارم به جای صد مرد از شما، یکی از آنها همراه من باشد!..
[ از منبر پایین آمده و پیاده به خارج شهر کوفه رفتم، در آنجا حُجربنعدی را خواستم و پرچم جنگ را به دست او دادم و با چهارهزار نیرو روانه ساختم. حُجر شتابان در پی ضحاک رفت و در ناحیه «تدمر» به او رسید. او را متوقف ساخت و ساعتی نبرد کردند. شب که فرا رسید، ضحاک از صحنه نبرد گریخت.]
📚منابع:
۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۵
۲. الغارات، ج۲، ص۲۷۳
۳.نهجالبلاغه، حکمت۳۲۵
۴. أنساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۸
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 📔 لذت مطالعه 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱) انتشا
📔 لذت مطالعه
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۲)
انتشارات عهدمانا
🔵 سالن کلیسا که خالی شد، کشیش فرصت یافت تا با دقت بیشتری به مرد غریبه نگاه کنند.
مرد حدود سی سال داشت و شبیه فروشندگان پوشاک بود. غریبه با قدم های آهسته جلو آمد. نگاه کشیش از چهرهٔ مضطرب مرد به کیف سیاه چرمی دوخته شد که غریبه آن را به سینه اش فشرده بود . وقتی مقابل کشیش رسید، پرسید : « شما... شما پدر، میخائیل ایوانف هستید؟ » کشیش تبسّمی کرد و پاسخ داد : « بله پسرم ! من میخائیل ایوانف هستم ، با من کاری داشتید ؟ غریبه نفس بلندی کشید. اضطراب چند لحظه پیش از نگاهش رخت بست. کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می کرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت : « من یک کتاب قدیمی دارم ، خیلی قدیمی... این بار نوبت کشیش بود که نفس بلندی بکشد ؛ پس او فروشندهٔ یک نسخهٔ قدیمی است. اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبه ها را نیازموده خود را خریدار نسخهٔ خطی معرفی نکند، گفت : « آیا شما نباید به یک خریدار کتابهای قدیمی مراجعه می کردید ؟ اینجا کلیساست پسرم. » غریبه گفت : « به من گفته اند شما خریدار کتاب های خطی هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است. »
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
4_5875067373148440996.mp3
8.12M
#قصه_های_کودکانه | مهمان نوازی امام علی
🎙 با اجرای نورالزینب و نورالزهرا خانم حافظی
📚 قصه های خیلی قشنگ
🎈 #فرزندان_علی
@Nahjolbalaghe2