قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۱)🔹 ✅تلاش براى نجات خطاکاران: مى دانيم که جنگ جمل نخستين جنگى است که
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۱)🔹
↩️سپس فرمود: «تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا به خاطر دارى آن روز که از کنار من عبور کردى، در حالى که رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بر دست تو تکيه کرده بود و از قبيله بنى عمروبن عوف مى آمد؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به من سلام کرد و در صورت من خنديد. من هم خنديدم و کارى بيش از اين نکردم. تو گفتى: على بن ابيطالب، دست از کارهاى سبک بر نمى دارد.» پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «خاموش باش! على کار سبک نمى کند; ولى بدان در آينده اى نزديک تو با او جنگ مى کنى در حالى که ظالمى.» زبير گفت: اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ. آرى اين گونه بود، ولى روزگار، مرا به فراموشى افکند و من به يقين دست از جنگ با تو بر مى دارم.» اين را گفت و دست از جنگ کشيد و پس از گفتگو با عايشه، از ميدان جنگ بيرون رفت.
جمله بالا، مى تواند اشاره به اين گونه مسائل نيز باشد. اين نکته نيز قابل توجه است که زبير، از کسانى بود که به على(عليه السلام) عشق مى ورزيد و حتى در جريان سقيفه، به دفاع از على(عليه السلام) برخاست و شمشير کشيد، ولى مخالفانش برخاستند و شمشير او را شکستند و در جريان شوراى شش نفره عمر نيز زبير به على(عليه السلام) رأى داد.
به هر حال، اين جمله هاى کوتاه و تکان دهنده، در روح زبير اثر گذاشت و روز به روز، بر ترديد و شک او در مشروعيت راهى که در پيش گرفته بود، مى افزود و سرانجام، تصميم خود را گرفت و به طور کامل، از لشکر جمل جدا شد و راه خود را در پيش گرفت و سر به بيابان گذارد و رفت، هر چند، به دست مرد ستمکارى به نام «ابن جرموز» کشته شد و مجال کافى نيافت که اين اشتباه خود را جبران کند.
تعبير به «ابن خالک» (پسر دايى تو)، يک تعبير عاطفى است که امام (عليه السلام) براى برانگيختن عواطف زبير، به کار برد! اين تعبير از اينجا سرچشمه مى گيرد که زبير فرزند «صفيه» خواهر «ابوطالب» است، بنابراين زبير پسر عمه على (عليه السلام) و آن حضرت پسر دايى زبير محسوب مى شود.
اين جمله کوتاه اشاره به تمام مطالبى است که زبير، از پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در تمام عمرش درباره على (عليه السلام) شنيده بود و به همين دليل به آن حضرت علاقه شديدى داشت، ولى جاه طلبى ـ که انگيزه اصلى جنگ جمل بود ـ مانند حجابى تمام اين مسائل را پوشانده بود و امام (عليه السلام) با اين جمله کوتاه حجاب را کنار زد و زبير را بيدار کرد.
مرحوم سيد رضى (ره) در ذيل اين خطبه مى گويد: «على (عليه السلام) نخستين کسى است که جمله زيباى «فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا؟»، از او شنيده شده است.»
جمله کوتاهى که بسيار جذاب و پرمعنا است و اشاره به اين نکته مى کند که چه چيز سبب شد که حقيقتى را که بر تو آشکار شده بود، به دست فراموشى بسپارى و چشم دل را به روى واقعيتها ببندى و آگاهانه از راه حق باز گردى و در طريق باطل قدم نهى؟
کوتاهى و زيبايى و پرمحتوايى اين جمله، در آن حدّ است که امروزه در ادبيات عرب، به صورت يک ضرب المثل در آمده است.
***
نکته ها:
1 ـ عکس العمل زبير در برابر پيام امام (عليه السلام)
در بعضى از روايات آمده است که ابن عباس مى گويد: وقتى پيام امام را به زبير رساندم، در جواب گفت: «به على بگو: إنّى اُريدُ ما تُريد; من نيز همان را مى خواهم که تو مى خواهى.» (اشاره به اين که تو دنبال حکومت بر مردم هستى، چرا من نباشم؟ گويى جاه طلبى آنچنان چشم و دل او را کور کرده بود که مى پنداشت على(عليه السلام) به خاطر جاه و مقام قيام کرده است.) ابن عباس مى گويد: «من، خدمت على(عليه السلام) آمدم و داستان را خدمت او عرض کردم.»
ولى همچنان که در بالا اشاره شد، زبير نتوانست در برابر فشار وجدان مقاومت کند و سرانجام پرده ها از برابر ديدگان او کنار رفت و به واقعيت ها توجه کرد و از جنگ کناره گرفت، هر چند بسيار دير شده بود.
2 ـ خلاصه اى از زندگى طلحه و زبير
«طلحه» از طايفه قريش است. پدرش عبيدالله بن عثمان و از پيشگامان در اسلام بود و در جنگهاى اسلامى شرکت داشت، ولى در جنگ «بدر» نبود. گويا براى مأموريتى از سوى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به شام رفته بود و لذا هنگامى که بازگشت سهم خود را از غنائم بدر مطالبه کرد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به او فرمود: لَکَ سَهْمُکَ وَ أَجْرُکَ; تو هم سهمى در غنائم دارى و هم سهمى در پاداش». مى گويند: هنگامى که «طلحه» و «زبير» ايمان آوردند، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در مکه پيمان برادرى ميان آنها برقرار ساخت، ولى بعد از هجرت پيمان برادرى طلحه را با «ابوايّوب» برقرار کرد. از پسرش نقل شده که: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مرا در روز احد «طلحةُ الخير ناميد». حمايت او از رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) در جنگهاى اسلامى، جاى ترديد نيست.«
@Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انس با قرآن: آیه ۳ سوره مبارکه بقره
و مما رزقناهم ینفقون
🔹جلسه ششم
🌹سلام عزیزای دلم
🔻انواع روزی چیه؟
🔻چطوری میتونیم انفاق کنیم؟
و ...
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
🌙 دعای روز دهم ماه رمضان
خدایا منو از آدمای نزدیک خودت کن
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا ۖ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
فرعون گفت: «آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتماً این نیرنگ و توطئه اى است که در این شهر (و دیار) به کار گرفته اید، تا اهلش را از آن بیرون کنید. ولى بزودى (نتیجه کار خود را) خواهید دانست!
(اعراف/۱۲۳)
*
لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ
سوگند مى خورم که دستهاو پاهاى شما را بطور مخالف (یکى از راست و دیگرى از چپ) قطع مى کنم. سپس همگى را به دار مى آویزم!»
(اعراف/۱۲۴)
*
قَالُوا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ
(ساحران) گفتند: «(مهمّ نیست،) مابه سوى پروردگارمان باز مى گردیم.
(اعراف/۱۲۵)
*
وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا ۚ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ
انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش ـ هنگامى که به سراغ ما آمد ـ ایمان آوردیم. پروردگارا! صبر
و استقامتى (کافى) بر ما فروریز. و ما را مسلمان بمیران.»
(اعراف/۱۲۶)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۱۳تا۱۲۲)🔹 لذا پس از آن اضافه کردند رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ
تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۲۳تا۱۲۶)
🔶تهدیدهاى بیهوده
هنگامى که ضربه تازه اى ـ با پیروزى موسى(علیه السلام) بر ساحران و ایمان آوردن آنها به موسى(علیه السلام) ـ بر ارکان قدرت فرعون فرود آمد، فرعون بسیار متوحش و دست پاچه شد; زیرا مى دید اگر عکس العمل شدیدى در برابر این صحنه نشان ندهد، همه یا بیشتر مردم به موسى(علیه السلام) ایمان خواهند آورد، و دیگر مسلّط شدن بر اوضاع غیر ممکن خواهد بود، لذا بلافاصله دست به دو ابتکار زد:
نخست، اتهامى که شاید عوام پسند هم بود، به ساحران بست، سپس با شدیدترین تهدید، آنها را مورد حمله قرار داد.
ولى بر خلاف انتظار فرعون، ساحران آن چنان مقاومتى در برابر این دو صحنه از خود نشان دادند که فرعون و دستگاه او را در شگفتى فرو بردند، و نقشه هاى آنها خنثى گشت و به این ترتیب ضربه سومى بر پایه هاى قدرت لرزان او فرود آمد، که در آیات مورد بحث این صحنه به طور جالبى ترسیم شده است:
در آغاز مى فرماید: فرعون به ساحران گفت: آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او (موسى) ایمان آوردید ؟! (قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).
گویا با تعبیر بِهِ (به او) بر این نظر دارد که موسى(علیه السلام) را فوق العاده تحقیر کند، و با جمله قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ شاید مى خواهد اظهار دارد که: من هم، حقیقت جو و حقیقت طلبم، اگر در کار موسى(علیه السلام) واقعیتى وجود داشت، خودم به مردم اجازه مى دادم ایمان بیاورند.
ولى این عجله شما نشان داد که نه تنها حقیقتى در کار نیست بلکه یک نوع توطئه و تبانى بر ضد مردم مصر در جریان است!
به هر حال، جمله بالا نشان مى دهد که: فرعون جبار که جنون قدرت طلبى همه وجود او را فرا گرفته بود، مى خواست ادعا کند نه تنها مردم مصر، حق ندارند، بدون اجازه او عملى انجام دهند، یا سخنى بگویند، که بدون فرمان و اذن او حق اندیشیدن و فکر کردن و ایمان آوردن را نیز ندارند.
و این بالاترین نوع استعمار است که ملتى آن چنان برده و اسیر گردد که حتى حق فکر کردن، اندیشیدن و ایمان قلبى به کسى یا مکتبى را نداشته باشند.
این همان برنامه اى است که در استعمار نو نیز دنبال مى شود، یعنى استعمارگران تنها به استعمار اقتصادى و سیاسى، و اجتماعى قناعت نمى کنند، که مى کوشند ریشه هاى کار خود را با استعمار فکرى تقویت نمایند.
در کشورهاى کمونیستى با مرزهاى بسته و دیوارهاى به اصطلاح آهنین و سانسور شدیدى که بر همه چیز، مخصوصاً بر دستگاه هاى فرهنگى حکومت مى کند مظاهر استعمار فکرى به وضوح دیده مى شود.
اما در کشورهاى سرمایه دارى غرب که بعضى گمان مى کنند، حداقل، استعمارى از نظر فکر و اندیشه وجود ندارد و هر کس مى تواند آزادانه تفکر کند و بیندیشد و انتخاب نماید، این موضوع به شکل دیگرى انجام مى شود; زیرا:
سرمایه داران بزرگ، با تسلط کامل بر مطبوعات مهم، رادیوها، تلویزیون ها و به طور کلّى وسائل ارتباط جمعى، مقاصد و افکار خویش را در لباس آزادى فکر بر مردم تحمیل مى کنند، و با شستشوى مداوم مغزى مردم، آنها را به سوئى که مى خواهند مى کشانند، و این بلاى بزرگى است براى دنیاى معاصر.
فرعون سپس اضافه کرد: این نقشه اى است که شما در این شهر کشیده اید تا به وسیله آن اهل آن را بیرون کنید (إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِیالْمَدینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها).
با توجه به آیه ۷۱ سوره طه که مى فرماید: إِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ: موسى استاد بزرگ شما است که به شما سحر آموخته است روشن مى شود که منظور فرعون، این است که: شما یک تبانى و توطئه حساب شده از مدت ها پیش براى تسلط بر اوضاع مصر و گرفتن زمام قدرت به دست داشته اید، نه این که تنها در این چند روز، که شاید موسى با ساحران ملاقات مقدماتى داشته است، ترتیب چنین برنامه اى را داده اید.
و از اینجا روشن مى شود که: منظور از مدینه ، مجموع کشور مصر است و به اصطلاح الف و لام به معنى الف و لام جنس مى باشد و منظور از لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها تسلط موسى(علیه السلام) و بنى اسرائیل بر اوضاع مصر و بیرون کردن اطرافیان فرعون از همه مقامات حساس و یا تبعید عده اى از آنها به نقاط دوردست است، آیه ۱۱٠ همین سوره که تفسیر آن گذشت، نیز شاهد بر این مدعا است.
در هر صورت، این تهمت به قدرى بى اساس و رسوا بود که جز عوام الناس و افراد کاملاً بى اطلاع نمى توانستند آن را بپذیرند; زیرا موسى(علیه السلام) در محیط مصر، حضور نداشت و هیچ کس او را با ساحران ندیده بود.
او اگر استاد معروف آنها بود، مى بایست همه جا مشهور گردد و بسیارى از مردم او را بشناسند، و اینها مطالبى نبود که بتوان به این آسانى مکتوم داشت; زیرا تبانى با یک یا چند نفر به طور مخفیانه امکان دارد، اما با هزاران نفر از ساحران مصر، که در شهرهاى پراکنده و مختلف زندگى داشتند آن هم یک چنین تبانى مهمى، عملاً امکان پذیر نبود.«
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۰)🔹 🔺بردگى جاويدان! امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به آثار زيان بار طمع
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۱)🔹
✅سرانجام دورانديشى:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود، نتيجه تفريط و ثمره دورانديشى را در عبارتى كوتاه و پرمعنا بيان كرده مى فرمايد: «ميوه درخت تفريط پشيمانى و ميوه درخت دورانديشى سلامت است»; (ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ، وَثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلاَمَةُ).
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى واژه «تفريط» را نقطه مقابل «حَزْم» شمرده كه به معناى دورانديشى و تدبير امور و آينده نگرى است، بنابراين «تفريط» در اين كلام به معناى ترك دورانديشى و تدبير در امور و انحراف از حق است; خواه از طريق زياده روى باشد يا كوتاهى و كم كارى. درست است كه تفريط غالباً در مقابل افراط ذكر مى شود و افراط را به معناى زياده روى و تفريط را به معناى كوتاهى و كم كارى تفسير مى كنند; ولى هرگاه تفريط به طور مستقل ذكر شود ممكن است هرگونه انحراف از حق و واقعيت را شامل گردد، همان گونه كه در كلام بالا چنين به نظر مى رسد. صاحب كتاب لسان العرب تفريط را به معناى ضايع كردن چيزى تفسير مى كند كه اين ضايع كردن ممكن است عوامل مختلفى داشته باشد.
و دیگران تجربه کرده ایم. مخصوصا بسیار مى شود که انسان به امورى به دیده حقارت مى نگرد و سرانجام ضربه سنگینى از ناحیه آن مى خورد همان گونه که بعضى از دانشمندان گفته اند: شخص عاقل هرگز نباید چیزى از خطاها و لغزش هایش را کوچک بشمرد، زیرا هنگامى که انسان چیزى را کوچک مى شمرد در مشکلات بزرگى مى افتد. در تاریخ دیده ایم که گاه دشمنانى که به نظر کوچک مى آمدند حکومتى را زایل کردند و بسیار دیده ایم که گاه بیمارى کوچکى که مورد بى اعتنایى واقع مى شود ضربه سنگینى به سلامت ما مى زند ونهرهاى بزرگ وسیلاب ها را دیده ایم که از جوى هاى کوچک تشکیل مى شوند.(1)
در این که میوه تلخ نهال تفریط، پشیمانى است جاى تردید نیست قرآن مجید نیز به این حقیقت اشاره کرده و به مسلمانان هشدار مى دهد که: «و از بهترین دستورهایى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید پیش از آن که عذاب الهى ناگهان به سراغ شما درآید در حالى که از آن آگاه نیستند. (این دستورها براى آن است که) مبادا کسى روز قیامت بگوید: افسوس بر من از کوتاهى هایى که در اطاعت فرمان خدا کردم واز مسخره کنندگان (آیات او) بودم»; (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِّنْ رَّبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ * أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ).(2)
در حدیثى نیز از امام هادى(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «اُذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْریطِ تَأْخُذْ بِقَدیمِ الْحَزْمِ; افسوس هاى ناشى از تفریط را به یاد آور تا به دوراندیشى اهمیت دهى».(3)
درباره ثمرات و تفسیر مسئله حزم و دوراندیشى نیز که نقطه مقابل تفریط است روایات فراوانى داریم; از جمله در حدیثى از امام على بن ابى طالب(علیه السلام)مى خوانیم: «التَّدْبیرُ قَبْلَ الْعَمَلِ یُؤمِنُکَ مِنَ النَّدَمِ; تدبیر پیش از عمل تو را از پشیمانى (بعد از عمل) ایمن مى سازد».(4)
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «مَنْ نَظَرَ فِى الْعَواقِبِ سَلِمَ مِنَ النَّوائِبِ; کسى که دوراندیش باشد و پایان کار را ببیند از گرفتارى ها و مصائب سالم خواهد ماند».(5)
در تفسیر «حزم» از همان حضرت آمده است که فرمود: «الْحَزْمُ النَّظَرُ فِى الْعَواقِبِ وَمُشاوَرَةُ ذَوِى الْعُقُولِ; حزم همان عاقبت نگرى و مشورت با صاحبان فکر و اندیشه است».(6)
گرچه گاه مى شود که تفریط از سستى و تنبلى سرچشمه مى گیرد; اما غالباً منشأ تفریط همان ترک دوراندیشى است.
این نکته نیز قابل توجه است که گاه انسان در مطالعه عواقب امور تفریط مى کند و گرفتار نوعى وسواس و در نتیجه تفریط مى شود. در این گونه موارد حزم آن است که این گونه عاقبت اندیشى ها رها شوند و انسان تصمیم بگیرد که با شجاعت وارد کار شود و این شبیه چیزى است که بعضى از فقها مى گویند: گاه احتیاط در ترک احتیاط است.
در اهمیت دوراندیشى و آثار و روایات مربوط به آن توضیحات بیشترى ذیل حکمت 48 داده ایم.
آخرین نکته اى که لازم مى دانیم در اینجا به طور فشرده به آن اشاره کنیم این است که منظور از سلامت در عبارت بالا تنها سلامت دین نیست، بلکه سلامت دنیا، جسم، خانواده، کسب و کار و سلامت جامعه نیز در دوراندیشى و ترک هرگونه تفریط و مسامحه کارى است.
*
پی نوشت:
(1). بهج الصباغه، ج 13، ص 350.
(2). زمر، آیه 55 و 56.
(3). میزان الحکمة، باب حزم، ح 3690.
(4). بحارالانوار، ج 68، ص 338.
(5). مستدرک الوسائل، ج 11، ص 307 .
(6). غررالحکم، ح 10881.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های(۱۴۷الی۱۵۰) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیا
شرح_صوتی_حکمت_۱۵۱_و_۱۵۲_و_۱۵۳.mp3
10.04M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت های(۱۵۱الی۱۵۳)
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
🌙 دعای روز یازدهم ماه رمضان
خدایا خشم رو بر من حرام کن
@Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انس با قرآن : آیه ۴ سوره مبارکه بقره
و الذین یومنون بما انزل الیک و ...
🔹جلسه هفتم
🌹سلام عزیزای دلم
🔻خصوصیت چهارم متقین چیه؟
🔻چرا باید حرف پیامبران رو گوش کنیم؟
و ...
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۲۳تا۱۲۶) 🔶تهدیدهاى بیهوده هنگامى که ضربه تازه اى ـ با پیروزى موسى(علیه
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۲۳تا۱۲۶)🔹
سپس فرعون به طور سربسته اما شدید و محکم، آنها را تهدید کرده گفت: اما به زودى خواهید فهمید ! (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
* * *
در آیه بعد، تهدید سربسته اى را که در جمله قبل به آن اشاره شد به طور وضوح بیان مى کند و مى گوید: سوگند یاد مى کنم که دست ها و پاهاى شما را به طور مخالف (دست راست و پاى چپ و دست چپ و پاى راست را) قطع مى کنم سپس همگى شما را به دار خواهم آویخت (لاَ ُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاف ثُمَّ لاَ ُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ).
در حقیقت، منظور این بوده است: آنها را با زجر و شکنجه به قتل برساند و صحنه بسیار هولناک و عبرت انگیزى براى همگان به وجود آورد; چرا که بریدن دست و پا و سپس به دار آویختن، سبب مى شد که در انظار مردم خون از بدنشان فواره بزند و آنها نیز بر فراز دار دست و پا زنند تا زمانى که مرگشان فرا رسد.
(توجه داشته باشید که دار زدن در آن زمان به صورت امروز نبود که طناب را به گردن افراد بیاویزند بلکه به زیر شانه هاى آنها قرار مى دادند تا به زودى نمیرند).
و شاید بریدن دست و پاها به طور مخالف براى این بوده است که این کار سبب مى شد دیرتر بمیرند و زجر و شکنجه بیشتر ببینند.
قابل توجه این که: برنامه اى را که فرعون در اینجا براى مبارزه با ساحرانى که به موسى(علیه السلام) ایمان آورده بودند، در پیش گرفت، یک برنامه عمومى در مبارزات ناجوانمردانه جبّاران با طرفداران حق است که:
از یکسو از حربه تهمت استفاده مى کنند، تا موقعیت حق طلبان را در افکار عمومى تضعیف کنند.
و از سوى دیگر، تکیه بر زور و قدرت و تهدید به قتل و نابودى مى نمایند تا اراده آنها را در هم بشکنند.
ولى همان طور که در دنباله داستان موسى(علیه السلام) مى خوانیم، هیچ یک از این دو حربه در طرفداران راستین حق کارگر نگردید و نباید کارگر شود.
* * *
لذا در سومین آیه مورد بحث توجه مى دهد که: ساحران در برابر هیچ یک از دو حربه فرعون از میدان در نرفتند، یک دل و یک جان در پاسخ او چنین گفتند: ما به سوى پروردگار خود بازمى گردیم (قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ).
یعنى اگر آخرین تهدید تو عملى بشود، سرانجامش این است که ما در راه خدا و در طریق استقامت و پایمردى در دفاع از آئین او، شربت شهادت خواهیم نوشید، و این نه تنها به ما زیانى نمى رساند و از ما چیزى نمى کاهد، که سعادت و افتخار بزرگى براى ما محسوب مى شود.
* * *
سپس براى این که پاسخى به تهمت فرعون داده باشند و حقیقت امر را بر انبوه مردمى که تماشاچى این صحنه بودند، روشن سازند و بى گناهى خویش را ثابت کنند، گفتند: تنها ایرادى که تو به ما دارى این است که ما به آیات پروردگار خود، هنگامى که به سراغ ما آمد، ایمان آورده ایم (وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جائَتْنا).
یعنى ما نه اخلالگریم.
نه توطئه و تبانى خاصى بر ضد تو کرده ایم.
نه محرّک ما بر ایمان به موسى(علیه السلام) این بوده است که زمام قدرت را به دست بگیریم.
و نه مردم این کشور را از سرزمین خود بیرون کنیم و تو خوب مى دانى که ما این کاره نیستیم.
بلکه ما هنگامى که حق را دیدیم و نشانه هاى آن را به خوبى شناختیم به نداى پروردگار خود، پاسخ گفتیم و ایمان آوردیم و تنها گناه ما در نظر تو همین است و بس!
در حقیقت آنها با جمله نخست، به فرعون نشان دادند که: هرگز از تهدید او نمى هراسند، و با شهامت به استقبال همه حوادث حتى مرگ و شهادت مى شتابند.
و با جمله دوم به اتهاماتى که فرعون بر آنها وارد کرده بود، با صراحت پاسخ گفتند.
جمله تَنْقِمُ از ماده نقمت (بر وزن نعمت) در اصل، به معنى انکار کردن چیزى است به زبان ، یا به وسیله عمل و مجازات نمودن .
بنابراین آیه بالا هم ممکن است به این معنى باشد که تنها ایراد تو بر ما این است که ایمان آورده ایم.
و یا به این معنى باشد مجازاتى را که مى خواهى انجام دهى به خاطر ایمان ما است.
پس از آن، روى از فرعون برتافته، متوجه درگاه پروردگار شدند و از او تقاضاى صبر و استقامت کردند; زیرا مى دانستند بدون حمایت و یارى او، توانائى مقابله با این تهدیدهاى سنگین را ندارند، لذا عرض کردند:
پروردگارا پیمانه صبر را بر ما فرو ریز و ما را تا پایان عمر با اخلاص و با ایمان بدار (رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْناصَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ).
و جالب این که: آنها با جمله أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً چنین اظهار داشتند که چون خطر به آخرین درجه رسیده است، تو نیز آخرین درجه صبر و استقامت را به ما مرحمت کن (; زیرا أَفْرِغ از ماده افراغ به معنى ریختن ماده سیّالى از ظرف است به طورى که ظرف از آن خالى شود).«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش دوم🔹 درباره اهمّيّت جهاد در بحث هاى پيشين از جمله ذيل خطبه 27 در
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش دوم🔹
↩️امّا چرا دعاها براى رفع شر حاکمان شرور مستجاب نمى شود؟ براى اينکه در روايات اسلامى آمده آنجا که مصيبت به واسطه سوء اختيار خود انسان و کوتاهى او باشد، دعا براى رفع آن مستجاب نمى گردد و به آنها گفته مى شود: اين نتيجه اعمال خود شماست چرا چنين کرديد که به چنان عاقبت بدى گرفتار شويد؟
جالب اين است که از امام على بن موسى الرضا(عليهما السلام) نقل شده حتى اگر نيکان هم در چنين شرايطى دعا کنند دعاى آنها مستجاب نخواهد شد: (فَيَدْعُو خِيَارُکُمْ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَهُمْ).
**
نکته:
اهمّيّت امر به معروف و نهى از منکر:
درباره اهمّيّت امر به معروف و نهى از منکر بحث هاى گسترده اى در آيات قرآن مجيد و روايات وارد شده است که در اينجا تنها به دو روايت قناعت مى کنيم:
در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِيلُ الاَْنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الاَْرْضُ وَيُنْتَصَفُ مِنَ الاَْعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الاَْمْر; امر به معروف و نهى از منکر راه انبيا و طريقه صالحان است فريضه بزرگى است که با آن ساير فرايض برپا مى گردد جادّه ها امن و امان و کسب ها حلال مى شود، حقوق غصب شده به صاحبانش بازگردانده شده و زمين ها آباد مى گردد و از دشمنان انتقام گرفته خواهد شد و تمام امور سامان مى يابد».
در ذيل همين حديث آمده است که خداوند عزّوجل به شعيب پيامبر(صلى الله عليه وآله) وحى فرستاد که من صد هزار نفر از قوم تو را کيفر خواهم داد; چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از اخيار! شعيب عرضه داشت: پروردگارا اشرار به جاى خود، اخيار چرا؟ خداوند عزّوجل به او وحى فرستاد: «دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَلَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي; با گنهکاران راه سازش و بى تفاوتى پيش گرفتند و هرگز به جهت خشم من خشمگين نشدند».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «الاَْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللهُ وَمَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللهُ; امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق (برجسته) از مخلوقان خدايند هرکس اين دو را يارى کند خدا به او عزّت مى بخشد و هرکس دست از يارى اين دو بردارد خدا او را مخذول مى کند».
تعبير به مخلوق در واقع نوعى تشبيه است. اين احتمال نيز وجود دارد که خُلق به معناى خصلت باشد، ولى به قرينه ذيل حديث اين احتمال بعيد به نظر مى رسد.
در هر حال مسأله امر به معروف و نهى از منکر از امورى است که هم خداوند متعال به وسيله انبيا و اوليايش آن را انجام مى دهد و هم انبياى الهى و اوصياى آنها و هم تمام مردم به آن مأمورند.
در پايان اين بخش از وصيت نامه بايد با صراحت اعتراف کرد که دستورات ده گانه فوق چنانچه در زندگى مسلمانان پياده شود هم دنياى آنها تأمين مى گردد و با عزّت و قدرت و سربلندى خواهند زيست و هم آخرت آنها قرين سعادت و خوشبختى خواهد بود و از شخصيتى مانند اميرمؤمنان(عليه السلام) جز اين انتظار نمى رود که در بستر شهادتش برنامه سعادت دنيا و آخرت را در وصيت نامه کوتاهش بيان فرمايد.»
@Nahjolbalaghe2