eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۱)🔹 ↩️سپس فرمود: «تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا به خاطر دارى آن روز ک
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۱)🔹 ↩️ولى از آنجا که او مرد جاه طلبى بود، بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) تغيير چهره داد و به راه ديگرى افتاد و در عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز گاهى کلمات نامناسبى ـ که ناشى از جاه طلبى او بود ـ از وى شنيده شد، از جمله طبق روايت دُرّ المنثور طلحه مى گفت: محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) دستور مى دهد دختر عموها در برابر ما حجاب داشته باشند، ولى با زنان، بعد از جدا شدن از ما، ازدواج مى کند. به يقين هرگاه از جهان چشم بپوشد، ما با زنان او ازدواج خواهيم کرد». اينجا بود که آيه تحريم ازدواج با زنان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بعد از او نازل شد. فخر رازى در تفسير خود در سبب نزول آيه فوق مى گويد که يکى از مردم ـ مى گويند طلحه بوده است ـ گفت: «اگر بعد از پيامبر زنده بمانم همسرش عايشه را به نکاح خود در مى آورم.» در اين هنگام آيه تحريم ازدواج با زنان پيامبر، بعد از رحلت او، نازل شد. در داستان «شوراى عمر» نيز مى خوانيم که او، رو به سوى طلحه کرد و گفت: «بگويم يا نگويم؟». طلحه گفت: «بگو! تو هرگز سخن خوبى نخواهى گفت.» عمر گفت: «پيامبر از دنيا رفت در حالى که به خاطر آن سخنى که هنگام نزول آيه حجاب گفتى، بر تو خشگمين بود.» (منظور، جمله اى است که در بالا آمد). به هر حال او از کسانى بود که شديداً با عثمان مخالف بود، بر ضدّ او آتش افروزى کرد. به همين دليل «مروان» او را از قاتلان «عثمان» مى دانست و در جنگ «جمل» ـ که هر دو در لشکر «عايشه» بودند ـ مروان طلحه را نشانه گيرى کرد و با يک تير او را مجروح کرد و سپس مرد. مروان گفت: «من انتقام خون عثمان را از طلحه گرفتم.» همان جاه طلبى سبب شد که آتش جنگ بر ضدّ اميرمؤمنان على (عليه السلام) بيفروزد و جنگ جمل را به راه بيندازد و سبب ريختن خون گروه عظيمى از مسلمانان گردد و سرانجام به هدف خود که رسيدن به مقام خلافت بود، نرسيد و چنانکه گفتيم در جنگ جمل کشته شد. بعضى نيز گفته اند که اميرمؤمنان على (عليه السلام) سخنانى شبيه آنچه به زبير فرمود، براى او بيان کرد و او پشيمان شد و از جنگ کناره گيرى کرد، ولى با تير مروان کشته شد. امّا خطبه بالا نشان مى دهد که اين سخن درست نيست; چرا که مفهوم خطبه اين است که حضرت از هدايت او مأيوس بود. در روايتى آمده است که بعد از پايان جنگ على (عليه السلام) از کنار کشته او گذشت و فرمود: «اين همان کسى است که بيعت مرا شکست و آتش فتنه را در امّت اسلامى روشن ساخت و مردم را براى کشتن من و خاندانم، دعوت کرد. او را بلند کنيد و بنشانيد!» چنين کردند. امام (عليه السلام) رو به جنازه او کرده فرمود: «اى طلحه! من آنچه را که خداوند وعده داده بود بر حق يافتم، تو چطور؟» سپس فرمود: «او را بخوابانيد!» و حرکت کرد. بعضى از همراهان عرض کردند: اى اميرمؤمنان! آيا با طلحه بعد از مرگ او صحبت مى کنى؟ فرمود: «به خدا سوگند! او سخن مرا شنيد. همان گونه که بدنهاى بى جان کفارِ مکه ـ که بعد از جنگ بدر در چاهى افکنده شده بودند ـ سخنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را شنيدند». در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) گاهى از طلحه، تعريف فرموده: و حتّى به عقيده بعضى او جزء ده نفرى بود که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بشارت بهشت به آنها داده بود، (عشرة مبشرة)، چگونه ممکن است چنين سخنانى در حقّ او صحيح باشد؟ در جواب مى گوييم به فرض که چنين چيزى صحيح باشد، انسان مى تواند در سنين مختلف زندگى خود شايستگى هاى گوناگونى داشته باشد و يک روز در صف حق باشد و بهشت بر او واجب گردد و روز ديگر از آن صف خارج شود و در صفِ باطل قرار گيرد و مورد غضب خداوند واقع شود. در تاريخ اسلام بسيار بودند کسانى که در طول عمر خود تغيير چهره دادند و از صفوف حق به باطل يا از صفوف باطل به حق گرائيدند. وگرنه چه کسى مى تواند بگويد کسى که آتش جنگ جمل را ضد امام و پيشواى خود ـ که همه او را به رهبرى پذيرفته اند ـ برافروخته و سبب ريختن اين همه خون شد، آدم خوب و اهل نجات باشد؟ اين سخن با کدام منطق سازگار است؟ شاهد اين سخن، اين که قرآن مجيد درباره پيشگامان در اسلام اعم از مهاجران و انصار و نيز تابعان، در سوره توبه وعده بهشت مى دهد و مى فرمايد: (وَ السّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الاَْنْصارِ وَ الَّذينَ اتّبَعُوهُمْ بِإِحسان رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّلَهُمْ جَنّات تَجْرِى تَحْتَهَا الاْنْهارُ خالِدينَ فِيها أَبَداً ذالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ); پيشگامان نخستين، از مهاجران و انصار و آنها که به نيکى از آنها پيروى کردند، خداوند از آنها خشنود و آنها (نيز) از او خشنود شدند و باغهايى از بهشت براى آنها فراهم کرده که نهرها از زيرش جريان دارد. جاودانه در آن خواهند ماند و اين است پيروزى بزرگ.(11)« @Nahjolbalaghe2
دعای چهاردهمین روز ماه مبارک💚
تندخوانی جز ۱۴ - استاد معتز آقائی.mp3
3.84M
تندخوانی جز چهاردهم الحجر از آيه۱ تا ۹۹ و النحل از آيه ۱ تا ۱۲۸
14.mp3
8.84M
شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انس با قرآن :سوره بقره 🔹 جلسه دهم ☺️باهوشا خوب گوش بدید،بعد جواب بدید 🤔بچه ها می دونید چطوری میشه که آدما هدایت نمیشن!!!؟ 📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۲۷تا۱۲۹)🔹 🔺برخورد فرعون با قوم موسى(علیه السلام) در این
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۲۷ تا ۱۲۹)🔹 ↩️آیه بعد در حقیقت، نقشه و برنامه اى است که موسى(علیه السلام) به بنى اسرائیل براى مقابله با تهدیدهاى فرعون، پیشنهاد مى کند، و شرائط پیروزى بر دشمن را در آن تشریح مى نماید، و به آنها گوشزد مى کند که: اگر سه برنامه را عملى کنند، قطعاً بر دشمن پیروز خواهند شد: نخست این که: تکیه گاهشان تنها خدا باشد و از او یارى بطلبند، مى فرماید: موسى به قوم خود گفت: از خدا یارى جوئید (قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللّهِ). دیگر این که به آنها مى گوید: استقامت و پایدارى پیشه کنید (وَ اصْبِرُوا)، و از تهدیدها و حملات دشمن نهراسید و از میدان بیرون نروید. و براى تأکید مطلب و ذکر دلیل، به آنها گوشزد مى کند که: سراسر زمین از آنِ خدا است و مالک و فرمانرواى مطلق او است، و به هر کس از بندگانش بخواهد آن را منتقل مى سازد (إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهامَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ). و آخرین شرط این است که تقوا را پیشه کنید; زیرا عاقبتِ پیروزمندانه از آنِ پرهیزکاران است (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ). این سه شرط که: یکى از آنها در زمینه عقیده (استعانت جستن از خدا) و دیگرى در زمینه اخلاق (صبر و استقامت) و سومى در زمینه عمل (تقوا و پرهیزکارى) است، تنها شرط پیروزى قوم بنى اسرائیل بر دشمن نبود، بلکه هر قوم و ملتى بخواهند بر دشمنانشان پیروز شوند، بدون داشتن این برنامه سه ماده اى امکان ندارد. افراد بى ایمان و مردم سست و ترسو، ملت هاى آلوده و تبهکار، اگر هم پیروز گردند، موقتى و ناپایدار خواهد بود. قابل توجه این که این سه شرط، هر کدام فرع بر دیگرى است، پرهیزکارى بدون استقامت در برابر شهوات و زرق و برق جهان ماده ممکن نیست، همان طور که صبر و استقامت نیز بدون ایمان به خدا، بقاء و دوام ندارد. * * * در آخرین آیه مورد بحث، شکوه و گله هاى بنى اسرائیل را از مشکلاتى که بعد از قیام موسى (علیه السلام) با آن دست به گریبان بودند، منعکس مى سازد و مى فرماید: آنها به موسى گفتند: پیش از آن که تو بیائى ما را آزار مى دادند، اکنون هم که آمده اى باز آزارها همچنان ادامه دارد (قالُوا أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا)، پس کى گشایشى در کار پیدا مى شود؟ گویا بنى اسرائیل مثل بسیارى از ما مردم، انتظار داشتند که با قیام موسى(علیه السلام)یک شبه همه کارها روبراه شود، فرعون از بین برود، فرعونیان نابود شوند و کشور پهناور مصر با تمام ذخائرش در اختیار بنى اسرائیل قرار گیرد، همه اینها از طریق اعجاز، صورت گیرد و گردى هم به صورت بنى اسرائیل ننشیند. ولى موسى(علیه السلام) به آنها فهماند با این که سرانجام پیروز خواهند شد، اما راه درازى در پیش دارند، و این پیروزى طبق سنت الهى در سایه استقامت، کوشش و تلاش به دست خواهد آمد، همان طور که آیه مورد بحث مى فرماید: موسى گفت: امید است پروردگار شما دشمنتان را نابود کند و شما را جانشینان آنها در زمین قرار دهد (قالَ عَسى رَبُّکُمْأَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرْضِ). ذکر کلمه عَسى (شاید و امید است) همانند کلمه لَعَلَّ که در بسیارى از آیات قرآن آمده است، در حقیقت اشاره به این است که: این پیروزى و موفقیت، شرائطى دارد که بدون آن شرائط، به آن نخواهید رسید.(۱) و در پایان آیه مى فرماید: خداوند این نعمت ها را به شما خواهد داد و آزادى از دست رفته را به شما برمى گرداند، تا ببیند چگونه عمل خواهید کرد ؟ (فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ). یعنى پس از پیروزى، دوران آزمایش شما شروع خواهد شد، آزمایش ملتى فاقد همه چیز که در پرتو هدایت الهى همه چیز را پیدا کرده است. این تعبیر ضمناً به این مطلب اشعار دارد که در آینده از بوته این آزمایش خوب بیرون نخواهید آمد، و شما هم به هنگام قدرت یافتن همچون دیگران دست به ظلم و فساد خواهید زد. در روایتى که در کتاب کافى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده چنین مى خوانیم: وَجَدْنا فِی کِتابِ عَلِیّ(علیه السلام) اِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ أَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِیَ الَّذِینَ أَوْرَثَنَا اللّهُ الأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ: در کتاب على(علیه السلام) چنین یافتیم که پس از تلاوت آیه أَنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها... فرمود: من و اهل بیتم همان کسانى هستیم که خداوند زمین را به ما منتقل ساخته و مائیم پرهیزگاران . اشاره به این که: حکمى که در این آیه ذکر شده است، یک حکم و یک قانون عمومى است و هم اکنون نیز زمین در واقع از آن پرهیزگاران است.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۱)🔹 ✅سرانجام دورانديشى: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود،
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۲)🔹 ✅كجا خاموش باش و كجا سخن بگو: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به موارد لزوم سكوت و موارد سخن گفتن كرده مى فرمايد: «خاموش ماندن از گفتار حكمت آميز فايده اى ندارد، همان گونه كه سخن گفتن نابخردانه»; (لاَ خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ; كَمَا أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ). سكوت بهتر است يا سخن گفتن؟ دانشمندان در اين باره بحث هاى مختلفى كرده اند; گروهى خطرات سخن گفتن و گناهان كبيره و عظيمه ناشى از آن را در نظر گرفته و دستور به سكوت داده اند. عده اى فوايد عظيمى را كه در سخن گفتن است در نظر گرفته و سخن گفتن را توصيه مى كنند ولى حق مطلب همان است كه امام(عليه السلام) فرمود. آنجا كه انسان، حكيمانه و عاقلانه سخن بگويد فضيلت است و ترك آن رذيلت و آنجا كه انسان جاهلانه و نابخردانه سخن بگويد رذيلت است و ترك آن فضيلت. به همين دليل هم روايات زيادى در مدح سكوت وارد شده و هم احاديث فراوانى در فضيلت كلام; از جمله از امام سجاد على بن الحسين(عليه السلام) سؤال شد كه سخن گفتن افضل است يا سكوت؟ فرمود: «لِكُلِّ واحِد مِنْهُما آفاتٌ فَإذا سَلِما مِنَ الاْفاتِ فَالْكَلامُ أفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ; هر كدام از اين دو آفاتى دارد هرگاه از آفات سالم باشند سخن گفتن از سكوت افضل است» عرض كردند: اى پسر رسول خدا چگونه است (كه سخن گفتن افضل باشد)؟ امام(عليه السلام) فرمود: «لاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ ما بَعَثَ الاْنْبِياءُ وَالاَْوْلِياءُ بِالسُّكُوتِ إنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلامِ; خداوند پيامبران و اوصياى آنها را به سكوت مبعوث نكرد، بلكه مبعوث كرد تا با مردم سخن بگويند (و پيام خدا را به آنها برسانند)». حضرت در پايان اين حديث به نكته جالبى اشاره كرده فرمود: «إنّكَ تَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ وَلَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلامِ بِالسُّكُوتِ; حتى هنگامى كه مى خواهى فضيلت سكوت را بيان كنى با كلام بيان مى كنى و هرگز فضيلت كلام را با سكوت بيان نخواهى كرد».(1) در حدیث دیگرى از امام صادق از پدرانش از امیرمؤمنان على(علیهم السلام) چنین آمده است: «جُمِعَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فی ثَلاثِ خِصال النَّظَرِ وَالسُّکُوتِ وَالْکَلامِ فَکُلُّ نَظَر لَیْسَ فیهِ اعْتِبارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَکُلُّ سُکُوت لَیْسَ فیهِ فِکْرٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَکُلُّ کَلام لَیْسَ فیهِ ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ; تمام نیکى ها در سه خصلت جمع شده است: نگاه کردن و سکوت و سخن گفتن. هر نگاهى که در آن عبرت نباشد سهو و بیهوده است و هر سکوتى که در آن فکر نباشد غفلت و بى خبرى است و هر کلامى که در آن یاد خدا نباشد لغو است». و در پایان اضافه فرمود: «فَطُوبى لِمَنْ کانَ نَظَرُهُ عَبَراً وَسُکُوتُهُ فِکْراً وَکَلامُهُ ذِکْراً; خوشا به حال کسانى که نگاهشان عبرت، سکوتشان فکر و کلامشان ذکر باشد».(2) نتیجه این که سکوت و کلام نیز مانند سایر اعمال انسان هستند که اگر در حد اعتدال و شرایط لازم باشند فضیلت و اگر خارج از این حد گردند رذیلت و این با تفاوت اشخاص و مجالس و مطالب و موضوعات متفاوت است و هر کس مى تواند با دقت فضیلت را از رذیلت در اینجا دریابد; به یقین سکوت از امر به معروف و نهى از منکر و از حکم به حق و از شهادت عادلانه و از اندرز و نصیحت هاى مخلصانه و از مشورت خردمندانه جزء رذایل و یا از گناهان کبیره است; ولى سخن گفتن به دروغ، غیبت، تهمت، اهانت، امر به منکر و نهى از معروف، شهادت به باطل و فضول کلام (سخنان بیجا و بى معنا) جزء رذایل اخلاقى یا از گناهان کبیره به شمار مى آید. تعبیر به «حکم» در کلام امام(علیه السلام) تنها به معناى قضاوت کردن در محاکم قضایى یا فتواى به حلال و حرام آن گونه که بعضى از شارحان پنداشته اند، نیست بلکه هر سخن حکیمانه و خردمندانه اى را فرا مى گیرد، زیرا نقطه مقابل آن در همین کلام «جهل» ذکر شده است. قرآن مجید نیز کراراً به مسئله تکلم به حق اشاره کرده و اهل کتاب را بر کتمان حق و سکوت سرزنش مى کند; از جمله مى فرماید: «(وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ); (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده، پیمانى گرفت که حتماً آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید!».(3) بحث مشروحى در کتاب اخلاق در قرآن در زمینه سکوت و کلام داشته ایم(4). * پی نوشت: (1). بحارالانوار، ج 68، ص 274. (2). همان، ص 275. (3). آل عمران، آیه 187. (4). ر.ک: اخلاق در قرآن، ج 1، ص 304. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.mp3
4.21M
تندخوانی جز پانزدهم قرآن کریم 🎙 استاد معتز آقایی
🌙دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان 🤲اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِينَ، وَ اشْرَحْ فِيهِ صَدْرِي بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِينَ، بِأَمَانِكَ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ. 📿خدایا در این ماه طاعت فروتنان را نصیبم کن، و سینه ام را برای انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت ای امان ده هراسندگان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انس با قرآن :سوره بقره 🔹 جلسه یازدهم ☺️عزیزای دلم خوب فکر کنید، تا جواب سؤالاتمون رو پیدا کنید. 🤔 آیا می دونستید خیلی‌ها به خاطر تنبلی سراغ واقعیت نمیرن!!!؟ 📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ و ما فرعونیان را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم، شاید متذکّر گردند. (اعراف/۱۳۰) *** فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ ۗ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ هنگامى که نیکى (ونعمت) به آنها مى رسید، مى گفتند: «این بخاطر خودِ ماست.» و اگر بدى (و بلا) به آنها مى رسید، مى گفتند: «از شومى موسى و کسان اوست». آگاه باشید همه اینها، از سوى خداست. ولى بیشتر آنها نمى دانند. (اعراف/۱۳۱) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۲۷ تا ۱۲۹)🔹 ↩️آیه بعد در حقیقت، نقشه و برنامه اى است که مو
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۰و۱۳۱)🔹 🔺مجازات هاى بیدارکننده همان طور که در تفسیر آیه ۹۴ از همین سوره گذشت، یک قانون کلى الهى در مورد تمام پیامبران این بوده: به هنگامى که با مخالفت ها روبرو مى شدند، خداوند براى تنبه و بیدارى اقوام سرکش، آنها را گرفتار مشکلات و ناراحتى ها مى ساخته تا در خود احساس نیاز کنند. و فطرت توحید که به هنگام رفاه و آسایش زیر پوشش غفلت قرار مى گیرد، آشکار گردد. به ضعف و ناتوانى خویش پى ببرند، در نتیجه متوجه مبدأ قادر و توانائى که تمام نعمت ها از ناحیه او است بشوند. در نخستین آیه مورد بحث، اشاره به همین مطلب در مورد پیروان فرعون کرده مى فرماید: ما آل فرعون را به قحطى و خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار ساختیم، شاید متذکر گردند و بیدار شوند (وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْص مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْیَذَّکَّرُونَ). سِنِین جمع سنة به معنى سال است، ولى معمولاً هنگامى که با کلمه أَخذ (گرفتن) به کار مى رود، به معنى گرفتار قحطى و خشکسالى شدن مى آید، بنابراین أَخَذَهُ السَّنَةُ: سال او را گرفت یعنى گرفتار خشکسالى شد، و شاید علت آن این باشد که سال هاى قحطى در برابر سال هاى عادى و معمولى کم است. بر این اساس، اگر منظور از سال، سال هاى عادى باشد، چیز تازه اى نیست، و از آن معلوم مى شود که منظور سال هاى فوق العاده یعنى قحطى است. کلمه آل در اصل، اهل بوده، سپس به اصطلاح قلب شده و به این صورت درآمده است، و اهل به معنى نزدیکان و خاصان انسان است، اعم از این که بستگان نزدیک او باشند و یا همفکران و همگامان و اطرافیان. با این که: خشکسالى و قحطى، دامان همه فرعونیان را گرفت ولى در آیه فوق، تنها سخن از نزدیکان و خاصان او به میان آمده است، اشاره به این که آنچه مهم است این است که: آنها بیدار شوند ; زیرا نبض سایر مردم به دست آنها است. آنها هستند که مى توانند دیگران را گمراه سازند و یا به راه آورند، و به همین جهت، تنها سخن از آنان به میان آمده، اگر چه دیگران هم گرفتار همین عواقب بودند. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که خشکسالى براى مصر بلاى بزرگى محسوب مى شد; زیرا مصر یک کشور کاملاً کشاورزى بود و خشکسالى همه طبقات آن را تحت فشار شدید قرار مى داد. ولى مسلماً آل فرعون که صاحبان اصلى زمین ها و منافع آن بودند، بیش از همه زیان مى دیدند. ضمناً از آیه فوق معلوم مى شود: خشکسالى، چند سال ادامه یافت; زیرا کلمه سِنِین جمع است، به خصوص این که نَقْص مِنَ الثَّمَراتِ: کمبود میوه ها نیز به آن اضافه شده; چرا که خشکسالى هاى موقت ممکن است در درختان کمتر اثر بگذارد، اما هنگامى که طولانى گردد، درختان را نیز از بین مى برد. این احتمال نیز وجود دارد که علاوه بر خشکسالى، آفت میوه هاى آنها را فرا گرفته باشد. جمله لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ گویا اشاره به این نکته است که: توجه به حقیقت توحید در روح آدمى از آغاز وجود دارد، اما به خاطر تربیت هاى نادرست و یا مستى نعمت، آن را فراموش مى کند، ولى به هنگام گرفتارى در چنگال مشکلات مجدداً یادآور مى شود و ماده تذکّر که به مفهوم یادآورى است، مناسب همین معنى مى باشد. قابل توجه این که در ذیل آیه ۹۴ جمله لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون: شاید در پیشگاه خدا خضوع کنند و تسلیم شوند آمده، که در واقع یکى مقدمه دیگرى مى باشد; زیرا نخست، انسان متذکر مى شود و بعد در مقام خضوع و تسلیم و یا تقاضا از پروردگار برمى آید. 🔹در آیه بعد توجه مى دهد: آل فرعون به جاى این که از این درس هاى الهى پند بگیرند، و از خواب خرگوشى بیدار شوند، از این موقعیت سوء استفاده کرده، جریان حوادث را به میل خود تفسیر مى کردند، یعنى: هنگامى که اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتى بودند مى گفتند، این وضع به خاطر نیکى و پاکى و لیاقت ما است ! (فَإِذا جائَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه)، در حقیقت شایسته چنین موقعیتى بوده ایم. اما هنگامى که گرفتار ناراحتى و مشکلى مى شدند، فوراً آن را به موسى(علیه السلام)و کسانى که با او بودند، مرتبط مى ساختند و مى گفتند: این از شرّ قدم اینها است ! (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوابِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ). یَطَّیَّرُوا از ماده تَطَیُّر به معنى فال بد زدن است، و ریشه اصلى آن کلمه طیر به معنى پرنده مى باشد، و از آنجا که عرب، فال بد را غالباً به وسیله پرندگان مى زد: گاهى صدا کردن کلاغ را به فال بد مى گرفت و گاهى پریدن پرنده اى را از دست چپ نشانه تیره روزى مى پنداشت کلمه تطیّر به معنى فال بد زدن به طور مطلق آمده است. ولى قرآن در پاسخ آنها مى فرماید: بدانید که سرچشمه شومى ها و ناراحتى هائى که دامان آنها را مى گرفت، از ناحیه پروردگار بوده و خدا مى خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند، ولى اکثر آنها نمى دانند«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا