✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۸تا۱۴۱)🔹 🔺پیشنهاد بت سازى به موسى در این آیات، به قسمت حساس دیگرى
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۸تا۱۴۱)🔹
(ضمناً باید توجه داشت نظیر این آیه با تفاوت بسیار کمى در سوره بقره آیه ۴۹ گذشت، براى توضیح بیشتر به جلد اول، مراجعه فرمائید).
* * *
نکته ها:
۱ ـ جهل سرچشمه بت پرستى
از این آیه به خوبى استفاده مى شود، که: سرچشمه بت پرستى، جهل و نادانى بشر است:
از یک طرف جهل او نسبت به خداوند و عدم شناسائى ذات پاک او و این که، هیچ گونه شبیه و نظیر و مانند براى او تصور نمى شود.
از سوى دیگر جهل انسان نسبت به علل اصلى حوادث جهان که گاهى سبب مى شود حوادث را به یک سلسله علل خیالى و خرافى از جمله بت، نسبت دهد.
از سوى سوم جهل انسان به جهان ماوراء طبیعت و کوتاهى فکر او تا آنجا که جز مسائل حسى را نمى بیند و باور نمى کند، این نادانى ها دست به دست هم داده و در طول تاریخ، سرچشمه بت پرستى شده اند.
و گرنه چگونه یک انسان آگاه و فهمیده، آگاه به خدا و صفات او، آگاه از علل حوادث، آگاه از جهان طبیعت و ماوراء طبیعت، ممکن است قطعه سنگى را فى المثل از کوه جدا کند، قسمتى از آن را در ساختمان منزل، و یا پله هاى خانه مصرف کند، و قسمت دیگرى را معبودى بسازد، و در برابر آن سجده نماید و مقدرات خویش را به دست او بسپارد؟!
جالب این که: در گفتار موسى(علیه السلام) در آیه فوق، مى خوانیم که به آنها مى گوید: شما جمعیتى هستید که در جهالت به طور مستمر غوطهورید (چون تَجْهَلُونَ فعل مضارع است و غالباً دلالت بر استمرار مى کند) به خصوص این که متعلق جهل، در آن بیان نشده و این خود دلیل بر عمومیت و توسعه آن مى باشد.
از همه جالب تر این که: بنى اسرائیل، با جمله اِجْعَلْ لَنا إِلهاً: معبودى براى ما قرار بده نشان دادند که ممکن است چیزى که هرگز منشأ اثرى نبوده، نه زیانى داشته و نه سودى دارد، با انتخاب و قرارداد و گذاردن نام بت و معبود بر آن، ناگهان سرچشمه آثارى گردد، پرستش آن انسان را به خدا نزدیک کند، و بى احترامى به آن، دور، عبادتش سرچشمه خیر و برکت، و تحقیرش منشأ ضرر و زیان گردد، و این نهایت جهل و بى خبرى است.
درست است که منظور بنى اسرائیل این نبوده براى ما معبودى بساز که خالق جهان باشد، بلکه منظورشان این بوده معبودى بساز که با پرستش آن به خدا نزدیک شویم و مایه خیر و برکت گردد.
ولى آیا با یک نام گذارى و یا مجسمه سازى، ممکن است یک موجود بى روح و بى خاصیت، ناگهان سرچشمه این خواص و آثار گردد؟ آیا چیزى جز خرافه و جهل و خیالات واهى و پندارهاى بى اساس مى تواند چنین کارى را توجیه کند؟!
* * *
۲ ـ تأثیر محیط
شک نیست که بنى اسرائیل قبل از مشاهده این گروه بت پرستان، زمینه فکرى مساعدى براى بت پرستى بر اثر زندگى مداوم در میان مصریان بت پرست داشتند.
ولى مشاهده این صحنه تازه، گویا جرقه اى شد که زمینه هاى قبلى، خود را نشان دهند، اما در هر حال این جریان نشان مى دهد که انسان تا چه اندازه، تحت تأثیر محیط قرار دارد.
محیط است که مى تواند او را به خداپرستى سوق دهد.
محیط است که مى تواند او را به بت پرستى بکشاند.
و محیط است که منشأ انواع مفاسد و بدبختى ها و یا سرچشمه صلاح و پاکى مى گردد (اگر چه انتخاب خود او نیز عامل نهائى است) و به همین جهت اصلاح محیط در اسلام فوق العاده مورد توجه قرار دارد.
* * *
۳ ـ ناسپاسى بنى اسرائیل
موضوع دیگرى که از آیه به خوبى استفاده مى شود این است که در میان بنى اسرائیل به راستى افراد ناسپاس فراوانى بودند، با آن که آن همه معجزات موسى را مشاهده کردند و آن همه مواهب الهى شامل حالشان شده بود، چیزى از نابودى دشمن سرسختشان فرعون، در میان امواج نگذشته بود، و آنها به لطف پروردگار از دریا گذشتند.
اما ناگهان همه این مسائل را به دست فراموشى سپرده، از موسى(علیه السلام)تقاضاى بت سازى کردند!
در نهج البلاغه مى خوانیم: یکى از یهودیان در حضور على(علیه السلام) به مسلمانان ایراد کرده گفت: شما هنوز پیامبرتان را به خاک نسپرده بودید که اختلاف کردید ؟
على(علیه السلام) این پاسخ دندان شکن را در جواب یهودى فرمود: إِنَّمَا اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فِیهِ وَ لکِنَّکُمْ ما جَفَّتْ أَرْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتّى قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ اِجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ:
ما درباره دستورات و سخنانى که از پیامبرمان رسیده اختلاف کرده ایم، نه درباره خود پیامبر و نبوتش (تا چه رسد به الوهیت پروردگار).
ولى شما پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان پیشنهاد کردید، براى ما معبودى قرار بده آن چنان که این بت پرستان معبودانى دارند، و او در جواب به شما گفت: شما جمعیتى هستید که در جهل غوطه ورید.»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۸۳)🔹 🔺ادّعاهاى متضاد: اميرمؤمنان على(عليه السلام) در اين كلمه حكمت آم
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۸۴)🔹
✅هيچ گاه در شناخت حق شك نكردم!
امام(عليه السلام) در اين گفتار نورانى خود به حقيقت مهمى اشاره مى كند و مى فرمايد: «از آن زمان كه حق به من نشان داده شده هرگز در آن شك و ترديد نكردم»; (مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ).
آگاهى بر چيزى درجات دارد كه وابسته به طرق دريافت آن است; گاه انسان چيزى را با ادله نظرى درك مى كند و گاه با مقدمات ضرورى، زمانى با حس و تجربه و هنگامى با شهود باطنى. يا ادله بسيار محكمى همچون شهود است، شهودى كه از همه اينها برتر است يا علم و اطلاعى كه از ادله نظرى حاصل مى گردد. گاه نيز ممكن است در ادامه راه بر اثر دليل معارضى با شك مواجه شود. از اين گذشته افرادى كه چيزى را درك مى كنند با هم متفاوتند; گاه افراد ضعيفى هستند كه با كم ترين شبهه اى متزلزل مى شوند و گاه افراد قوى و نيرومندى كه هيچ شبهه اى آنها را تكان نمى دهد.
از سوى سوم معلمانى كه چيزى به انسان مى آموزند نيز مختلف اند; گاه معلّم فرد عادى است و گاه امام معصوم يا پيغمبر خدا; در آموخته هايى از فردى عادى ممكن است شك و ترديد نفوذ كند; ولى آنچه را انسان از استاد معصومى آموخته از شك و ترديد مصون خواهد بود. تمام اين جهات در حد اعلا در روح و جان على(عليه السلام) وجود داشت; هم مشاهده او نسبت به حق از طريق شهود بود و هم قدرت روح او اجازه شك و شبهه به وى نمى داد و هم استاد و معلم او شخصى همچون پيامبر اسلام بود كه مستقيما مطالب را از منبع وحى دريافت مى كرد. به همين دليل امام(عليه السلام) مى گويد: از آن روزى كه حق به من نشان داده شد هرگز در آن ترديد نكردم.
افزون بر اينها بسيار مى شود كه تزلزل ايمان انسان از هواپرستى نشأت مى گيرد; مثلاً در داستان معروف «عمر بن سعد» آمده است كه وقتى در برابر شهيد كردن سالار شهيدان، امام حسين وعده فرماندارى رى به او داده شده به قدرى براى او جالب بود كه حتى در معاد شك كرد و گفت: مى گويند خداوند بهشت و دوزخى آفريده اگر راست گفته باشند اين عمل را انجام مى دهم و توبه مى كنم و اگر دروغ گفته باشند به مقام بلندى در دنيا مى رسم و از آنجا كه امام(عليه السلام) از اين امور پاك و منزه بود هرگز شبهه اى در وجود مباركش راه نيافت و چه بسيار افرادى در صدر اسلام و بعد از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) براى جاذبه هاى مال و ثروت و مقام ايمان خود را از دست دادند و گرفتار شبهات شدند.(1)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت سؤال کردند چه چیزى ایمان را در انسان ثابت نگه مى دارد. امام(علیه السلام) فرمود: «الّذی یُثْبِتُهُ فیهِ الْوَرَعُ وَالَّذی یُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ; آن چیزى که ایمان را در انسان ثابت مى دارد ورع و پرهیزگارى است و آن چیزى که ایمان را از او خارج مى کند طمع است».(2)
از اینجا نتیجه مى گیریم که اگر بخواهیم در عقاید خود راسخ باشیم باید علاوه بر این که آنها را از منبع مطمئنى دریافت داریم خودسازى را نیز فراموش نکنیم مبادا طوفان وسوسه هاى شیطان و هواى نفس کاخ ایمان ما را متزلزل و ویران سازد.
مطالعه خطبه هاى نهج البلاغه نیز شاهد صادق این گفتار است، زیرا مى بینیم همه جا امام(علیه السلام) با قاطعیت تمام در مورد مسائل مختلف از اعتقادات گرفته تا اخلاق و اعمال و احکام سخن مى گوید و این قاطعیت نشانه اعتقاد قطعى و تزلزل ناپذیر امام(علیه السلام) در تمام این مسائل است.
این سخن را با کلام دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه 189 نهج البلاغه که برگرفته از قرآن مجید است پایان مى دهیم. امام(علیه السلام) در آن خطبه مى فرماید: «بعضى از ایمان ها ثابت و مستقر در دل هاست و بعضى دیگر ناپایدار و عاریتى است که در میان قلب و سینه تا سرآمدى معلوم قرار دارد» گویى این سخن اشاره به آیه 98 سوره انعام است که مى فرماید: «(وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ); و کسى است که شما را از یک انسان آفرید (و شما از نظر ایمان یا آفرینش دو گروه مختلف هستید:) پایدار و ناپایدار» یکى از تفسیرهاى این آیه شریفه همان است که در کلام امام صادق(علیه السلام) آمده که مى فرماید: «فَالْمُسْتَقَرُّ الإیمانُ الثّابِتُ وَالْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ; مستقر به معناى ایمان ثابت است و مستودع ایمان عاریتى است».(3)
ما در شرح آن خطبه عوامل پایدارى ایمان و تزلزل آن را مشروحاً آورده ایم(4). (5)
*
پی نوشت:
(1). صاحب «لهوف» اشعار عبرت انگیز «عمر بن سعد» را در این زمینه مشروحا آورده است.
(2). وسائل الشیعه، ج 20، ص 358 .
(3). بحارالانوار، ج 66، ص 222.
(4). پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 7، 281.
(5). سند گفتار حکیمانه: این کلام نورانى به عنوان جزیى از خطبه چهارم در جلد اول این کتاب آمد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های(۱۵۷الی۱۵۹) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیاد
شرح_صوتی_حکمت_۱۶۰_و_۱۶۱_و_۱۶۲.mp3
7.02M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت های(۱۶۰ الی۱۶۲)
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
تحدیر(تندخوانی)جزء۲۲ قرآنکریم - <unknown>.mp3
4.06M
تندخوانی جزء بیست و یکم قرآن کریم
با صدای استاد معتز آقایی.
@Nahjolbalaghe2
1_12037169_5906589503933384210.mp3
3.21M
❤شرح دعای روز بیست ودوم ماه مبارک و احکام، ویک نکته اخلاقی شیرین .
#استاد_مجتهدی
@Nahjolbalaghe2
ترجمه قرآن 19.mp3
5.57M
📖 انس با قرآن :سوره بقره آیه ۱۱
🔹 جلسه هجدهم
🤔 چه کسانی روی زمین فساد می کنند؟
تحریف یعنی چی؟
چرا منافقین تظاهر به خوب بودن می کنند؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
🌹السلام علیک یا اباالحسن
❤️منظومه ای از فضایل مولانا امیرالمومنین علیه السلام
تقدیم به حقیقت جویان عالم
👈رمز ابتلا
♦️خواهم امشب فاش گویم سر پیمان غدیر ،
داستان ابتلامان را به طوفان کویر
♦️قصدآن دارم که گویم قصه ای پر راز را ،
تا کنم رسوای عالم کشتگان آز را
♦️می کنم با چند پرسش درد دل را باز من
با غمی دیرینه سازم شعر خود آغاز من
♦️بودن ازیک نور بااحمد که را باشد نسب؟
یاچه کس را درمصاف کین بود حیدر لقب؟
♦️افتخار کعبه زادی گوی در حصر که هست؟
یاکدامین کس به خیبر پشت مرحب راشکست؟
♦️باب علم مصطفی و فاتح خیبر که بود ؟
یا که در اسلام و ایمان گوی سبقت را ربود؟
♦️زد کدامین ضربه ابن عبدود را بر زمین؟
از عبادات خلائق جمله آمد برترین؟
♦️چیست دانی مظهر اعلای اخلاص عمل؟
گوی اخلاص که در خندق شده ضرب المثل ؟
♦️گو خریدار رضای حق شب هجرت که بود ؟
با فروش جان چه کس در بستر احمد غنود؟
♦️مایه فخرالهی برملائک چیست ؟هان !
از چه می گفتند ( بخ لک ) علی را حاضران؟
♦️جانشین مصطفی هنگام هجرت بد چه کس؟
گو،که پانگذاشت حتی یک قدم زو پیش و پس؟
♦️داستان یوم الانذار عشیره چیستی؟
آن که تصدیق رسالت کرد آنجا کیستی ؟
♦️داستان ردشمس و قصه جعرانه چیست ؟
این همه سنگ نشان کوی صاحبخانه نیست؟
♦️هیچ دانی جان من اسماء اعظم را که چیست؟
درکنار نام مسعود محمد نام کیست؟
♦️گوی در ملک مناعت کیستی کفو بتول ؟
یا به ابلاغ برائت کیست مأمور رسول؟
♦️کیست براحمدوزیر و بضعه اش را کفو کیست ؟
ماهتاب آیا دلیل جلوه خورشید نیست ؟
♦️هیچ دانی راز سد باب ها آیا چه بود ؟
باب استثنا در آن اثنا بگو باب که بود ؟
♦️کیست نفس مصطفی در ماجرای ابتهال ؟
یا که را اطعام مسکین در رکوع باشد خصال ؟
♦️کیست شیر و چیست شمشیر خدا در کارزار ؟
لافتی الا علی ، لاسیف الا ذوالفقار ،
♦️کیست بر احمد چنان هارون به موسی جانشین ؟
کیست مولای غدیر و باعث اکمال دین ؟
♦️در حریم کعبه جانا بت شکستن کار کیست؟
در احد مردان حق را صف شکستن عار کیست؟
♦️گو کدامین ها زمیدان احد بگریختند ؟
با فرار خود صف انصار دین بگسیختند؟
♦️یا کدامین کس به خیبر زامتحان مردود شد ؟
باعث دلتنگی و آزردن محمود شد؟
♦️قصه ذات السلاسل را مسلمان باز گوی ،
شمه ای از غیرت کرار خصم انداز گوی،
♦️گوی در ذات السلاسل آن سه تن فرار کیست؟
رمز اصرار نبی بر واژه کرار چیست ؟
♦️گو چه کس با خاصف النعل نبی پیکار کرد ؟
یا کدامین بانگ سگهای حوأب انکار کرد ؟
♦️یا که در جیش اسامه گو چه کس اخلال کرد ؟
حکم خیرالمرسلین را طعمه امیال کرد ؟
♦️گو به وجدان کیست یاغی،قاتل عمار کیست ؟
راز پر غوغای دار میثم تمار چیست ؟
♦️چیست گو اسرار ابلاغ رسالان امین؟
در غدیرخم چه سان تکمیل شد دین مبین ؟
♦️راز ابلاغ رسالت بود تعیین ولی ،
حاضران تبریک گفتند این فضیلت بر علی.
♦️غاصبان کردند بیعت با علی روز غدیر ،
خلق اما ره نمودندی به آغوش کویر.
♦️حاصل آمد زین بیابان صد شکاف و اختلاف ،
میوه اش تحریف سنت بود و دین را انحراف.
♦️گو چرا شد غصب آیا حق اولاد رسول ؟
بر چه میزانی چنان پامال شد حق بتول؟
♦️آتش کین پس چرا در خانه حیدر زدند ؟
پیکر خیرالبشر را زین جفا خنجر زدند ؟
♦️گوش کن گویم چرا دربار حیدر سوختند ،
آتش کین و حسد درخانه اش افروختند ،
♦️بود پنهان کینه های جاهلی در جانشان ،
داستان بدر می شد زنده در اذهانشان .
♦️می گرفتند از علی آنها قصاص عتبه را ،
می ستاندند از محمد انتقام عقبه را
♦️از همان آتش که آنان بر در حیدر زدند ،
جانیان کربلا بر حنجر اصغر زدند.
♦️چشم دل بگشا حمید این بود رمز ابتلا ،
از سقیفه شد مسلمانی به نکبت مبتلا
ح مصطفی زاده
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞ وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم. سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم. به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شبِ تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفته بود: «در میان قومم جانشین من باش. و (امور آنها را) اصلاح کن. و از روش مفسدان، پیروى منما.»
(اعراف/۱۴۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۸تا۱۴۱)🔹 (ضمناً باید توجه داشت نظیر این آیه با تفاوت بسی
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹
🔷وعده گاه بزرگ
در این آیه، به یکى دیگر از صحنه هاى زندگى بنى اسرائیل و درگیرى موسى با آنها اشاره شده است و آن جریان رفتن موسى به میعادگاه پروردگار و گرفتن احکام تورات از طریق وحى و تکلم با خدا و آوردن جمعى از بزرگان بنى اسرائیل به میعادگاه براى مشاهده این جریان و اثبات این که: هرگز خداوند را با چشم نمى توان دید مى باشد، که به دنبال آن داستان گوساله پرستى بنى اسرائیل و انحراف از مسیر توحید و آن غوغاى عجیب سامرى ذکر شده است.
نخست مى فرماید: ما به موسى(علیه السلام) سى شب (یک ماه تمام) مواعده کردیم، سپس با ده روز دیگر آن را کامل ساختیم، و وعده خدا با او در چهل شب پایان یافت (وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِأَرْبَعینَ لَیْلَةً).
میقات از ماده وقت به معنى وقتى است که براى انجام کارى تعیین شده است، و معمولاً بر زمان اطلاق مى گردد.
اما گاهى به مکانى که باید کارى در آن انجام پذیرد، گفته مى شود، مانند میقات حج یعنى مکانى که هیچ کس بدون احرام نمى تواند از آنجا بگذرد.
سپس سفارش موسى به برادرش را ـ در مدت غیبت خود ـ چنین نقل مى کند: موسى به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و در راه اصلاح آنها بکوش و هیچ گاه از طریق مفسدان پیروى مکن (وَ قالَ مُوسى
لاِ َخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَأَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ چرا وعده چهل روز یک جا بیان نشده؟
نخستین سؤالى که در مورد آیه فوق پیش مى آید این است که چرا وعده چهل روز یک جا بیان نشده، بلکه نخست مى فرماید سى روز، سپس ده روز به عنوان متمم بر آن مى افزاید در حالى که در آیه ۵۱ سوره بقره این چهل روز به صورت واحد، ذکر شده است؟ (وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِیْنَ لَیْلَةً).
مفسران درباره این تفکیک، تفسیرهاى گوناگونى ذکر کرده اند، ولى آنچه بیشتر به نظر مى رسد و با روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز سازگار است این است:
گر چه در متن واقع، بنا بر چهل روز بوده، اما خداوند براى آزمودن بنى اسرائیل، نخست موسى(علیه السلام) را براى یک مواعده سى روزه دعوت نمود، سپس آن را تمدید کرد، تا منافقان بنى اسرائیل صفوف خود را مشخص سازند.(۱)
از امام باقر(علیه السلام) چنین نقل شده: هنگامى که موسى(علیه السلام) به وعده گاه الهى رفت با قوم خویش قرار گذاشته بود غیبت او سى روز بیشتر طول نکشد.
اما هنگامى که خداوند ده روز بر آن افزود، بنى اسرائیل گفتند: موسى(علیه السلام)تخلف کرده است، و به دنبال آن دست به کارهائى که مى دانیم زدند (و گوساله پرستى کردند).(۲)
در این که این چهل روز، موافق چه ایامى از ماه هاى اسلامى بوده، از بعضى روایات استفاده مى شود از آغاز ذیقعده شروع، و به دهم ذیحجه (عید قربان) ختم گردیده است.(۳)
اگر مى بینیم تعبیر به چهل شب (أَرْبَعِیْنَ لَیْلَةً) در قرآن شده است نه چهل روز، ظاهراً به خاطر این است که مناجات موسى(علیه السلام) و گفتگویش با پروردگار بیشتر در شب انجام مى شده است.
* * *
۲ ـ هارون پیامبر بود، پس چرا جانشین موسى شد؟
سؤال دیگرى که در اینجا پیش مى آید این است که مگر هارون پیامبر نبود که موسى(علیه السلام) او را به جانشینى خود و رهبرى و امامت بنى اسرائیل منصوب کرد؟
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن این که:
مقام نبوت چیزى است و مقام امامت چیز دیگر، هارون پیامبر بود ولى عهده دار مقام رهبرى همه جانبه بنى اسرائیل نبود، بلکه مقام امامت و رهبرى همه جانبه مخصوص موسى(علیه السلام) بود.
اما به هنگامى که مى خواست براى مدتى از قوم خود جدا شود، برادرش را به عنوان امام و پیشوا انتخاب کرد.
و از اینجا روشن مى شود که: مقام امامت مقامى برتر از مقام نبوت است (شرح بیشتر درباره این موضوع را در سرگذشت ابراهیم، ذیل آیه ۱۲۴ سوره بقره ، جلد اول بیان کردیم).
* * *
۳ ـ چرا موسى توصیه کرد هارون راه مفسدان را نرود؟
باز سؤال دیگرى که در اینجا مطرح مى شود این است که: چگونه موسى(علیه السلام)به برادر خود گفت: در اصلاح قوم بکوشد و از پیروى راه مفسدان خوددارى کند با این که هارون، پیامبر بود و معصوم و هرگز پیرو طریق مفسدان نبود.
در پاسخ مى گوئیم: این در حقیقت یک نوع تأکید براى توجه دادن برادر به اهمیت موقعیت خود در میان بنى اسرائیل مى باشد.
و شاید این موضوع را نیز مى خواست براى بنى اسرائیل روشن سازد، که در برابر اندرزها و نصایح و رهبرى هاى خردمندانه هارون، تسلیم باشند، و امر و نهى و اندرز او را بر خود سنگین نشمرند، و دلیل بر کوچکى خود ندانند، همان طور که هارون با آن مقام برجسته اش در برابر نصیحت و اندرز موسى(علیه السلام)کاملاً تسلیم بود.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۴۸)🔹 ✅نصيحت جامع به معاويه: امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر م
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۴۸)🔹
قرآن مجيد روز قيامت را «يَوْمُ الْحَسْرَة» شمرده است آنجا که مى فرمايد: «(وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِىَ الاَْمْرُ وَهُمْ في غَفْلَة وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ); آنها را از روز حسرت (روز رستاخيز) بترسان، در آن هنگام که همه چيز پايان مى يابد (بهشتيان به سوى بهشت و دوزخيان به سوى دوزخ مى روند) ولى (امروز) آنها در غفلتند و ايمان نمى آورند».
در آيه 54 سوره يونس مى خوانيم: «(وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْس ظَلَمَتْ ما فِى الاَْرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَقُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ); اگر آنها و هر کس ستم (بر خويشتن و ديگران) کرده تمامى آنچه را روى زمين است در اختيار داشته باشد (همه را براى نجات خويش) فديه مى دهد. و هنگامى که عذاب را ببينند (سخت پشيمان مى شوند اما) پشيمانى خود را کتمان مى کنند (مبادا رسواتر شوند) و در ميان آنها به عدالت داورى مى شود، و ستمى بر آنها نخواهد شد».
در بعضى از نسخ نهج البلاغه «يَغْتَبَطُ» به صورت صيغه مجهول آمده و مفهومش اين است: آنها که کار نيک کرده اند مورد غبطه واقع مى شوند و اين تعبير با مفهوم غبطه سازگارتر است.
سپس امام(عليه السلام) در آخرين نکته پس از اندرزهاى تکان دهنده پيشين به سراغ هدف اصلى نامه مى رود و مى فرمايد: «تو ما را به حکميّت قرآن دعوت کردى در حالى که خود اهل قرآن نيستى. (ما گرچه حکميّت قرآن را پذيرفتيم) ولى مقصود ما پاسخ به تو نبود، بلکه به قرآن پاسخ داديم و حکمش را گردن نهاديم والسّلام»; (وَقَدْ دَعَوْتَنَا إِلَى حُکْمِ الْقُرْآنِ وَلَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ، وَلَسْنَا إِيَّاکَ أَجَبْنَا، وَلَکِنَّا أَجَبْنَا الْقُرْآنَ فِي حُکْمِهِ، وَالسَّلاَمُ).
به يقين معاويه اهل قرآن نبود و قراين تاريخى نشان مى دهد ايمان درستى به آن نداشت، بلکه قرآن را ابزارى براى رهايى از شکست قطعى و رسيدن به اهداف خود قرار داده بود.
در کتاب صفين آمده است: هنگامى که لشکر شام قرآن ها را بر سر نيزه ها بلند کردند، اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: «عِبادَ اللهِ إنّي أَحَقُّ مَنْ أجابَ إلى کِتابِ اللهِ وَلکنَّ مُعاوِيَةَ وَعَمْرَو بْنَ الْعاصِ وَابْنَ أبي مُعيط وَحَبيبَ بْنَ مُسْلِمَة وَابْنَ أَبي سَرْح لَيْسُوا بِأَصْحابِ دِين وَلا قُرآن إنّي أعْرَفُ بِهِمْ مِنْکُمْ صَحِبْتهُمْ أطْفالاً وَصَحِبْتُهُمْ رِجالاً فَکانُوا شَرَّ أطْفال وَ شَرَّ رِجال; اى مردم من سزاوارترين کسى هستم که به دعوت قرآن پاسخ مى گويم و ليکن معاويه و عمرو بن عاص و ابن ابى معيط و حبيب بن مسلمه و ابن ابى سرح نه دين دارند و نه اهل قرآنند من آنها را بهتر از شما مى شناسم. از کوچکى با آنها بودم و در بزرگسالى نيز با آنها سر و کار داشتم آنها بدترين کودکان و بدترين مردان بودند».
از اين عبارت معلوم مى شود که امام(عليه السلام) به اين حکميت ساختگى و دروغين قرآن هرگز راضى نبود; ولى جمعى از ياران ناآگاه، آن را بر امام تحميل نمودند و هنگامى که عاقبت سوء آن را مشاهده کردند پشيمان شدند و عجب اينکه بر قبول حکميت از سوى امام معترض شدند.»
@Nahjolbalaghe2
23_237594863510487204.mp3
8.03M
🔊 تلاوت جزء 23قرآن کریم
#ماه_مهمانی_خدا
@Nahjolbalaghe2
ترجمه قرآن 20.mp3
5.49M
📖 انس با قرآن :سوره بقره آیه ۱۱
🔹 جلسه نوزدهم
🤔 چطور منافقین باعث تفرقه بین مسلمین می شوند؟
چه کار کنیم که گول منافقین رو نخوریم؟
چطور می تونیم منافقین رو بشناسیم؟
آیا ما باید تمام حرف های قشنگ رو گوش کنیم؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2