قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۱۴۲)🔹 ابن عباس گفت: من با شما مى آیم، تا آنجا که مى گوید: ا
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹
↩️۶ ـ در آن روز که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد، درهاى خانه هائى که به مسجد (منظور مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) است) گشوده مى شد، بسته شود و تنها درِ خانه على(علیه السلام)را باز گذارد.
جابر بن عبداللّه نقل مى کند به على(علیه السلام) فرمود: إِنَّهُ یَحِلُّ لَکَ من الْمَسْجِدِ ما یَحِلُّ لِی وَ إِنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنـَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى:
آنچه از مسجد براى من مجاز است براى تو نیز مجاز است; زیرا تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى .
موارد ششگانه بالا که غیر از جریان غزوه تبوک است، همه را از کتب معروف اهل تسنن آوردیم و گرنه در روایاتى که از طرق شیعه وارد شده، موارد دیگرى نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که این جمله را فرموده است.
از مجموع اینها به خوبى استفاده مى شود که: حدیث منزلت ، موضوعى نبوده است که اختصاص به داستان تبوک داشته باشد بلکه یک فرمان عمومى درباره على(علیه السلام)براى همیشه بوده است.
و از اینجا روشن مى شود این که: بعضى از دانشمندان اهل سنت مانند آمدى تصور کرده اند که: این حدیث متضمن حکم خاصى در مورد جانشینى على (علیه السلام)در غزوه تبوک بوده است و ربطى به سایر موارد ندارد، به کلّى بى اساس است; زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مناسبت هاى مختلف و در جریان هاى گوناگون این جمله را تکرار فرموده و این نشان مى دهد که: یک حکم عمومى است.
* * *
ج ـ محتواى حدیث منزلت
اگر با بى نظرى حدیث فوق را بررسى کنیم و از پیش داورى هاى تعصب آمیز و بهانه جوئى ها، خود را برکنار داریم، از این حدیث استفاده مى کنیم که على (علیه السلام)تمام مناصبى را که هارون نسبت به موسى(علیه السلام) و در میان بنى اسرائیل داشت ـ به جز نبوت ـ داشته است; زیرا لفظ حدیث، عام است و استثناء جمله إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى نیز این عمومیت را تأکید مى کند، و هیچ گونه قید و شرطى در حدیث وجود ندارد، که آن را تخصیص بزند.
بنابراین امور زیر را از حدیث مى توان استفاده کرد:
۱ ـ على(علیه السلام) بالاترین و افضل امت، بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)بود، همان گونه که هارون چنین مقامى را داشت.
۲ ـ على(علیه السلام) وزیر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، معاون خاص و پشتیبان او و شریک در برنامه رهبرى او بود; زیرا قرآن همه این مناصب را براى هارون ثابت کرده است آنجا که از زبان موسى مى گوید:
وَ اجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ أَهْلی * هارُونَ أَخی * اشْدُدْ بِهِ أَزْری * وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری:
وزیرى از خاندانم براى من قرار ده * هارون برادرم را * نیروى مرا به او افزایش ده * و او را در برنامه من شریک ساز .
۳ ـ على(علیه السلام) علاوه بر برادرى عمومى اسلامى، مقام خاص اخوت و برادرى اختصاصى و معنوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دارا بود.
۴ ـ على(علیه السلام) جانشین و خلیفه پیامبر(صلى الله علیه وآله)بود و با وجود او هیچ کس دیگر چنین شایستگى را نداشت.
* * *
د ـ پرسش ها پیرامون حدیث منزلت
جمعى از متعصبان ایرادهائى به حدیث فوق دارند که قسمتى از آن به قدرى سُست است که به راستى شایسته طرح نیست تنها با شنیدن بعضى از این گونه ایرادات باید اظهار تأسف کرد که:
چرا پیش داورى هاى حساب نشده به عده اى اجازه نمى دهد حقایق روشن را بپذیرند، ولى قسمتى از آنها که قابل طرح و گفتگو است، ذیلاً از نظر مى گذرانیم:
ایراد اول ـ محدودیت حکم حدیث
این حدیث تنها یک حکم محدود و خصوصى را بیان مى کند; زیرا در غزوه تبوک وارد شده، آن هم به هنگامى که على(علیه السلام) از ماندن در مدینه در میان زنان و کودکان ناراحت بود و پیامبر(صلى الله علیه وآله)براى دلدارى او این جمله را بیان کرد.
بنابراین منظور این بوده که: تنها تو بر این گروه زنان و کودکان حکومت و رهبرى دارى!!
پاسخ این ایراد از بحث هاى گذشته به خوبى روشن شد که بر خلاف تصور این ایرادکنندگان حدیث مزبور، در یک واقعه و تنها در واقعه تبوک صادر نشده، بلکه در موارد متعددى، به عنوان یک قانون کلّى ذکر شده است که ما هفت مورد آن را با ذکر اسنادش از کتب دانشمندان اهل تسنن در بحث هاى گذشته آوردیم.
از این گذشته، ماندن على(علیه السلام)در مدینه یک کار ساده به منظور نگهدارى زنان و کودکان نبود، بلکه اگر هدف این بود، از بسیارى از افراد دیگر این کار ساخته بود و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بزرگ ترین قهرمان شجاع سپاهش را براى هدف کوچکى، آن هم در زمانى که به مبارزه یک امپراطورى بزرگ (امپراطورى روم شرقى) مى رفت، نمى گذاشت.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۴۸)🔹 قرآن مجيد روز قيامت را «يَوْمُ الْحَسْرَة» شمرده است آنجا که مى ف
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۹)🔹
🔶ویژگیهای دنیا
حرص در دنيا انسان را به جايى نمى رساند:
امام(عليه السلام) در اين نامه بعد از حمد و ثناى الهى مخاطب خود را (خواه معاويه باشد يا عمرو بن عاص) به امور مهمّى توصيه مى کند.
نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) دنيا انسان را به خود مشغول و از غير خود بيگانه مى سازد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا).
زيرا کار دنيا آن قدر پيچيده و متنوع و گوناگون و پر دردسر است که اگر انسان به سراغ آن برود تمام وقت انسان را به خود مشغول مى سازد تا آنجا که حتى از رسيدگى به سلامت خود و استراحت و رسيدن به همسر و فرزندان و دوستان و بستگان و از آن فراتر رسيدن به انجام فرايض الهى باز مى دارد و کار آنها به جايى مى رسد که اگر اهل نماز باشند حتى نماز را در آخر وقت در حالى که در تمام رکعات فکرشان در مسائل دنيايى است با عجله تمام بجا مى آورند و گاه صبح هنگامى از خانه بيرون مى دوند که فرزندان آنها در خوابند و شب هنگامى باز مى گردند که باز آنها در خوابند و اين طبيعت دنياپرستى است.
در دومين نکته به مسأله خطرناک حرص دنياپرستان پرداخته مى فرمايد: «دنياپرست به چيزى از دنيا نمى رسد جز آنکه درى از حرص را به رويش مى گشايد و آتش عشق او را به دنيا تندتر مى کند در حالى که دنياپرست هرگز به آنچه دارد در برابر آنچه به آن نرسيده قانع نيست (و دائماً در آتش حرص مى سوزد)»; (وَلَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلاَّ فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَيْهَا، وَ لَهَجاًبِهَا، وَلَنْ يَسْتَغْنِيَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِيهَا عَمَّا لَمْ يَبْلُغْهُ مِنْهَا).
در بعضى از روايات، دنيا به آب شور دريا تشبيه شده که شخص تشنه هر قدر از آن بنوشد تشنه تر مى گردد. امام کاظم(عليه السلام) مى فرمايد: «مَثَلُ الدُّنْيَا کَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ; دنيا همانند آب درياست که هرقدر تشنه از آن مى نوشد تشنه تر مى شود و سرانجام او را به قتل مى رساند». همان ضرب المثلى که در فارسى معروف است که مى گويند: بيش داران بيش خواهانند.
قرآن مجيد اين مسأله را ضمن داستان گويايى بيان فرموده آنجا که مى گويد دو برادر به عنوان مخاصمه نزد حضرت داود پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمدند يکى از آنها گفت: «(إِنَّ هذا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِىَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنيها وَعَزَّنى فِى الْخِطابِ); اين برادر من است; او نود و نه ميش دارد و من (تنها) يک ميش دارم; اما او اصرار مى کند که: اين را نيز به من واگذار; و در سخن بر من غلبه کرده است».
حضرت داود(عليه السلام) در ميان آنها قضاوت کرد و گفت: به يقين او با درخواست ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم کرده و بسيارى از شريکان (و دوستان) به يکديگر ستم مى کنند مگر کسانى که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند; ولى عدّه آنان کم است.
اين داستان نشان مى دهد که دنياپرستان آن قدر گرفتار حرص مى شوند که حتى به کمترين چيزى درباره برادر خود نيز راضى نيستند و به گفته شاعر:
هفت اقليم ار بگيرد پادشاه * همچنان در بند اقليمى دگر
در حديث معروف قدسى نيز آمده است: «لَوْ کانَ لاِبْنِ آدَمَ وادِيانِ مِنْ ذَهَب لاَبْتَغى إلَيْهِما ثالِثاً وَلا يَمْلاَُ جَوْفَ ابْنَ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ; هرگاه فرزند آدم دو دره پر از طلا داشته باشد خواهان دره ديگرى است و چشم آدم را جز خاک (به هنگامى که بميرد و دفن شود) پر نمى کند».
و به گفته شاعر:
گفت چشمِ تنگِ دنيادوست را * يا قناعت پر کند يا خاک گور
حرص در واقع نوعى جنون است، چرا که بسيارى از حريصان براى يک زندگى مرفه همه چيز دارند به گونه اى که مى توانند تا آخر به راحتى زندگى کنند; اما جنون حرص آنها را راحت نمى گذارد و پيوسته آنها را به تلاش و زحمت هاى طاقت فرسا وا مى دارد آن گونه که گاه اگر همه کره زمين را به آنها بدهند آرزو دارند به آسمان ها دست بيندازند و کره ماه را نيز در اختيار خود بگيرند.
لذا در دعاى بعضى از معصومان(عليهم السلام) آمده است: «أَعُوذُ بِکَ يَا رَبِّ مِنْ نَفْس لاَ تَشْبَعُ وَمِنْ قَلْب لاَ يَخْشَعُ وَمِنْ دُعَاء لاَ يُسْمَع; پروردگارا به تو پناه مى برم از نفسى که هرگز سير نمى شود و قلبى که خشوع در آن نيست و از دعايى که مستجاب نمى شود».در واقع حرص منشأ اصلى همه اين مشکلات و عواقب دردناک است.
اين سخن را با حديثى از امام صادق(عليه السلام) پايان مى دهيم فرمود: «مَا فَتَحَ اللهُ عَلَى عَبْد بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلاَّ فَتَحَ اللهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ; خداوند هيچ درى از دنيا به روى کسى نمى گشايد جز اينکه درى از حرص نيز به روى او گشوده مى شود«
@Nahjolbalaghe2
تحدیر(تندخوانی)جزء۲۶ قرآنکریم - <unknown>.mp3
3.99M
تندخوانی جزء بیست و ششم قرآن کریم
با صدای استاد معتز آقایی.
@Nahjolbalaghe2
ترجمه قرآن ۲۳.mp3
5.74M
📖 انس با قرآن :سوره بقره آیه ۱۴
🔹 جلسه بیست و دوم
🤔 میدونید چطور میشه علم واقعی رو به دست آورد؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
AUD-20220427-WA0125.mp3
4.28M
🎥 شرح دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
🔰 #آیت_الله_مجتهدی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹 ↩️۶ ـ در آن روز که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور د
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹
↩️پیدا است هدف این بوده که: در غیبت طولانى او دشمنان فراوانى که در اطراف مدینه بودند و منافقانى که در خود مدینه وجود داشتند از فرصت براى در هم کوبیدن مدینه ، کانون اسلام، استفاده نکنند، تنها کسى که مى توانست این مرکز حساس را حفظ و نگهدارى کند، على(علیه السلام) بود.
ایراد دوم ـ هارون در زمان موسى از دنیا رفت
مى دانیم ـ و در تواریخ مشهور آمده است ـ که هارون در زمان خود موسى(علیه السلام) از دنیا رفت، بنابراین تشبیه به هارون، اثبات نمى کند که على (علیه السلام)بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)جانشین او باشد.
شاید این مهم ترین ایرادى است که به این حدیث شده است، ولى جمله إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى پاسخ این ایراد را به خوبى مى دهد; زیرا اگر گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) که مى گوید: تو به منزله هارون نسبت به من هستى، مخصوص به زمان حیات پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، جمله إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى هیچ لزومى نداشت; زیرا وقتى سخن مخصوص زمان حیات پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد، درباره بعد از او سخن گفتن، کاملاً نامناسب است (و به اصطلاح این استثناء جنبه منقطع پیدا مى کند که بر خلاف ظاهر کلام مى باشد).
بنابراین، وجود این استثناء به خوبى نشان مى دهد که: گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) ناظر به زمان بعد از مرگ او نیز بوده است، منتها براى این که اشتباه نشود و کسانى على(علیه السلام) را به نبوت بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر نگزینند، مى فرماید:
تو همه این مقام ها را دارى، ولى بعد از من پیامبر نخواهى بود، بر این اساس، مفهوم کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) این مى شود که تو تمام مقامات هارون را دارى، نه تنها در حیات من، بعد از وفات من هم این مقامات ادامه خواهد یافت (جز مقام نبوت).
و به این ترتیب، روشن مى شود: تشبیه على(علیه السلام) به هارون از نظر مقامات است، نه از نظر مدت ادامه این مقامات، هارون(علیه السلام) نیز اگر زنده مى ماند مسلماً هم مقام جانشینى موسى را داشت و هم مقام نبوت را.
و با توجه به این که: هارون طبق صریح قرآن، هم مقام وزارت و معاونت موسى(علیه السلام) را داشت، هم شریک در رهبرى (تحت نظر موسى)، و هم پیامبر بود، تمام این مقامات به جز نبوت براى على(علیه السلام) ثابت مى گردد، حتى بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) به گواهى جمله إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى .
ایراد سوم ـ آیا دو رهبر در یک زمان ممکن است؟
ایراد دیگرى که در این زمینه شده است این است که: لازمه استدلال به این حدیث، آن است که على(علیه السلام)حتى در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) منصب ولایت و رهبرى امت را داشته است، در حالى که دو امام و دو رهبر در عصر واحد ممکن نیست؟
ولى با توجه به یک نکته پاسخ این ایراد نیز معلوم مى شود و آن این که:
بدون شک هارون نیز در عصر موسى(علیه السلام) مقام رهبرى بنى اسرائیل را داشت، ولى نه یک رهبر مستقل، بلکه رهبرى که زیر نظر موسى(علیه السلام)انجام وظیفه مى کرد، على(علیه السلام)نیز در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)معاون او در مسأله رهبرى امت اسلام بود، بنابراین بعد از وفات او رهبر مستقل محسوب خواهد گشت.
در هر حال حدیث منزلت که از نظر اسناد از محکم ترین روایات اسلامى است که در کتب تمام گروه هاى مسلمین بدون استثناء آمده است از نظر دلالت نیز براى اهل انصاف در زمینه افضلیت على(علیه السلام) نسبت به تمام امت، و همچنین جانشینى بلا فصل او نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) روشن است.
ولى عجیب این است که بعضى نه تنها دلالت حدیث را بر خلافت نپذیرفتند، که گفته اند: کمترین فضیلتى را نیز براى على(علیه السلام) ثابت نمى نماید و این به راستى حیرت آور است؟!!»
@Nahjolbalaghe2
ترجمه قرآن ۲۴.mp3
5.71M
📖 انس با قرآن :سوره بقره آیه ۱۵
🔹 جلسه بیست و سوم
🤔 خدا چطور منافقین رو مسخره میکنه؟
🤔چه کسانی همیشه سرگردان هستند؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
1_12845498_5922357269474838945.mp3
1.7M
شرح دعای روز بیستم و هفتم ماه مبارک رمضان
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ
و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم.» گفت: «هرگز مرا نخواهى دید. ولى به کوه بنگر، اگر (تاب بیاورد که) در جاى خود ثابت بماند، مرا خواهى دید.» امّا هنگامى که پروردگارش بر کوه تجلى نمود، آن را همسان خاک قرار داد.
و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا. منزّهى تو (از این که با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم. و من نخستین مؤمنانم.»
(اعراف/۱۴۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹 ↩️پیدا است هدف این بوده که: در غیبت طولانى او دشمنان
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۳)🔹
🔷تقاضاى مشاهده پروردگار
در این آیات، و آیات بعد، صحنه عبرت انگیز دیگرى از صحنه هاى زندگى بنى اسرائیل نشان داده شده است، و آن این که:
جمعى از بنى اسرائیل با اصرار و تأکید، از موسى(علیه السلام) خواستند: خدا را مشاهده کنند و اگر او را مشاهده نکنند، هرگز ایمان نخواهند آورد.
موسى(علیه السلام) از میان آنها هفتاد نفر را انتخاب کرد و همراه خود به میعادگاه پروردگار برد، در آنجا تقاضاى آنها را به درگاه الهى عرضه داشت، پاسخى شنید که همه چیز را براى بنى اسرائیل در این زمینه روشن کرد.
قسمتى از این ماجرا در سوره بقره آیات ۵۵ و ۵۶.
قسمتى از آن در سوره نساء آیه ۱۵۳.
قسمت دیگرى در آیات مورد بحث.
و قسمتى هم در آیه ۱۵۵ همین سوره بیان شده است.
در آیات مورد بحث، نخست مى فرماید: هنگامى که موسى(علیه السلام) به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا خود را به من نشان ده، تا به تو بنگرم (وَ لَمّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ).
ولى به زودى این پاسخ را از پیشگاه پروردگار شنید که: هرگز مرا نخواهى دید (قالَلَنْ تَرانی).
ولى به کوه بنگر، اگر به جاى خود ایستاد مرا خواهى دید ! (وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی).
هنگامى که خداوند بر کوه جلوه کرد آن را محو و نابود و همسان با زمین نمود ! (فَلَمّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً).(۱)
موسى(علیه السلام) از مشاهده این صحنه هول انگیز چنان وحشت زده شده که مدهوش به روى زمین افتاد (وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً).
و هنگامى که به هوش آمد، عرضه داشت: پروردگارا منزهى تو، من به سوى تو باز مى گردم و توبه مى کنم، و من نخستین مؤمنانم (فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ چرا موسى تقاضاى رؤیت کرد؟
نخستین سؤالى که پیش مى آید این است: موسى(علیه السلام) که پیامبر بزرگ و اولوا العزم پروردگار بود، و به خوبى مى دانست، خداوند، نه جسم است، نه مکان دارد و نه قابل مشاهده و رؤیت است، چگونه چنین درخواستى که حتى در شأن افراد عادى نیست از پروردگار کرد؟
گر چه مفسران پاسخ هاى مختلفى گفته اند، ولى روشن ترین جواب این است که:
موسى(علیه السلام) این تقاضا را از زبان قوم کرد; زیرا جمعى از جاهلان بنى اسرائیل اصرار داشتند: باید خدا را ببینند تا ایمان آورند (آیه ۱۵۳ سوره نساء گواه بر این مطلب است).
و او از طرف خدا مأموریت پیدا کرد که این تقاضا را مطرح کند تا همگان پاسخ کافى بشنوند.
در حدیثى که در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام)نقل شده است نیز به این موضوع تصریح شده است.(۲)
از قرائن روشنى که این تفسیر را تأئید مى کند این است که: در همین سوره آیه ۱۵۵ مى خوانیم: موسى(علیه السلام) پس از این ماجرا عرض کرد: أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا: آیا ما را به خاطر عملى که سفیهان ما انجام دادند، به هلاکت مى رسانى ؟
از این جمله روشن مى شود: نه تنها موسى(علیه السلام) چنین تقاضائى را نداشت بلکه شاید هفتاد نفرى هم که با او به میعادگاه رفته بودند چنین منطقى نداشتند.
آنها تنها افراد دانشمند و نمایندگان بنى اسرائیل بودند، تا مشاهدات خود را براى توده جاهل و بیخبر که پیشنهاد مشاهده پروردگار داشتند بیان کنند.
* * *
۲ ـ آیا مشاهده خدا امکان پذیر است!
در آیه فوق مى خوانیم: خداوند به موسى(علیه السلام) مى فرماید: به کوه بنگر اگر در جاى خود باقى ماند مرا خواهى دید آیا مفهوم این سخن این است که به راستى خداوند قابل مشاهده است؟
پاسخ این است که: این تعبیر در حقیقت کنایه از محال بودن چنین موضوعى است، همانند جمله: حَتّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِى سَمِّ الْخِیاطِ: کافران در بهشت نمى روند مگر آن که شتر از سوراخ سوزن بگذرد .(۳)
و از آنجا که معلوم بوده کوه در برابر جلوه خداوند محال است پایدار بماند، چنین تعبیرى ذکر شده است.
* * *
۳ ـ منظور از جلوه خدا چیست؟
مفسران در اینجا گفتگوى بسیار کرده اند، ولى آنچه از مجموع آیات به نظر مى رسد این است که: خداوند، پرتوى از یکى از مخلوقات خود را بر کوه ظاهر ساخت (و آشکار شدن آثار او به منزله آشکار شدن خود او است).
آیا این مخلوق یکى از آیات عظیم الهى بوده که براى ما ناشناخته مانده؟
یا نمونه اى از نیروى عظیم اتم.
یا امواج مرموز و تکان دهنده.
و یا صاعقه اى عظیم و وحشتناک که که بر کوه زد و برقى خیره کننده و صدائى مهیب و وحشتناک و نیروئى عظیم از آن برخاست، آن چنان که کوه به کلّى از هم پاشید.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۲) بخش اول🔹 🔺دگرگون شدن ارزشها 🔹قابل توجه اين که امام (عليه السلام) جمله هاى ا
🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۲)بخش دوم🔹
🔹مردم چهار گروهند:
در اين بخش از خطبه امام (عليه السلام) تحليل دقيق و جالبى درباره تقسيم دنياطلبان به چهار گروه، بيان فرموده اند. تحليل حضرت نه تنها براى آن زمان بلکه در هر عصر و زمانى صادق است.حضرت در آغاز مى فرمايد: «و مردم چهار گروه اند; فَالنَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَاف. گروهى از آنها کسانى هستند که اگر دست به فساد نمى زنند به خاطر اين است که روحشان ناتوان و شمشيرشان کند و مالشان اندک است; مِنْهُمْ مَنْ لاَيَمْنَعُهُ الْفَسَادَ في الاَْرْضِ إِلاَّ مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلاَلَةُحَدِّهِ، وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ».به تعبير معروف، آنها آب پيدا نمى کنند وگرنه در صحنه فساد شناگران ماهرى هستند.در واقع اينها از غم بى آلتى افسرده اند وگرنه درون وجودشان از شرّ و فساد و ظلم و تباهى مالامال است. طبيعى است که اين گونه افراد براى ظاهر ساختن آنچه در درون دارند در انتظار فرصت باشند.بنابراين هرگز نبايد فريب ظاهر آرام و بى آزار آنها را خورد. رهبران الهى جامعه بايد هنگامى که آنها را شناسايى کردند، مراقب شان باشند و اجازه ندهند که امکاناتى در اختيار آنها قرار بگيرد، مبادا به کانونى از فساد اجتماعى مبدّل شوند. قرآن مجيد در اشاره به اين گروه مى فرمايد: (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِي قَلبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلّى سَعَى فِي الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللهُ لايُحِبُّ الْفَسادَ);و کسانى از مردم هستند که گفتار آنان در زندگى دنيا مايه اعجاب تو شود (در ظاهر اظهار محبّت مى کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند، گواه مى گيرند. اين در حالى است که آنان سرسخت ترين دشمنانند. (نشانه آن اين است که) وقتى که به قدرتى مى رسند در فساد در زمين، مى کوشند و زراعتها و چهارپايان را نابود مى سازند و خداوند فساد را دوست ندارد.حضرت سپس به شرح صفات گروه دوم و اهداف و پايان کارشان مى پردازد و مى فرمايد:«گروه ديگر آنانند که شمشير کشيده و فساد و شرارت خويش را آشکار ساخته و لشکر سواره و پياده خود را (براى اين منظور) گردآورى کرده اند. (وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجْلِهِ).
آنها باطن خود را براى ظلم و فساد آماده ساخته و دين خود را تباه کرده اند; قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ أَوْبَقَ دِيْنَهُ.امّا هدفشان چيست؟ هدف آنها همان است که امام (عليه السلام) به آن اشاره فرمود:«هدفشان، آن است که: چيزى از متاع دنيا را به چنگ آورند يا براى خود فرماندهى بر گروهى را فراهم سازند يا بر منبرى صعود کنند» (و لباس پيشوايى مردم را بر تن کنند و براى آنان خطبه هاى دروغين بخوانند); (لِحُطَام يَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَب يَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَر يَفْرَعُهُ.و به اين ترتيب امام (عليه السلام) در جمله هاى کوتاهى، هم به اعمال ظاهر آنها اشاره مى فرمايد و هم به فساد درونشان و هم به اهداف پست و زشتشان، در واقع اين گروه تمام تلاش و کوشش خود را به کار مى گيرند تا قارونى شوند يا فرعونى يا سامرى.افرادى مانند آتش افروزانِ جنگ جمل و جنگ صفين، از مصاديق روشن اين گروه بودند. بعضى براى مال و بعضى براى مقام و قدرت و بعضى براى تکيه زدن بر جاى پيامبر اسلام، دست به آن همه شرّ و فساد و تباهى زدند.
سپس امام (عليه السلام) به نتيجه کار آنها اشاره فرموده مى گويد:«چه بد تجارتى است که تو (اى انسان فاسد و طغيانگر) براى خود فراهم ساخته اى: دنيا را بهاى خويشتن مى بينى و آن را با پاداش هايى ک نزد خدا است (و پروردگارت به تو وعده داده است) معاوضه مى کنى!; «وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَاللهِ عِوَضاً!»طبيعى است که اين گروه شرور و فاسد ـ که براى رسيدن به مال و مقام دست و پا مى زنند ـ نه قانون خدا را به رسميّت مى شناسد و نه به نداى وجدان گوش فرامى دهند و نه تسليم فرمان عقلند. آنها اين سرمايه هاى گرانبها را با آن ثمن نجس و بهاى اندک مبادله مى کنند و دين و ايمان خود را، به متاع زودگذر دنيا، مى فروشند، همان گونه که قرآن، درباره امثال آنان مى فرمايد: (اُوْلئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانوُا مُهْتَدينَ)آنان کسانى هستند که هدايت را به گمراهى فروخته اند و اين تجارت آنان سودى نداده و هدايت نيافته اند.اين در حالى است که سرمايه هاى وجودى انسان، آن قدر گرانقدر و گرانبها است که اگر به چيزى جز رضاى خدا و بهشت جاويدان بفروشد، به يقين زيان کرده است، همان گونه که قرآن درباره خود مولا مى فرمايد: (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ)(12)«
@Nahjolbalaghe2