✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
«صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم»
بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. آن کس که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست. معبودى جز او نیست. زنده مى کند و مى میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبرِ درس نخوانده اى که به خدا و سخنانش ایمان دارد. و از او پیروى کنیدتا هدایت یابید.»
(اعراف/۱۵۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۷)🔹 ↩️در هر حال، وجود این صفت در پیامبر(صلى الله علیه وآل
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۸)🔹
دعوت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
در حدیثى از امام مجتبى(علیه السلام) چنین مى خوانیم: عده اى از یهود نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده، گفتند: اى محمّد توئى که گمان مى برى فرستاده خدائى و همانند موسى(علیه السلام) بر تو وحى فرستاده مى شود ؟!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) کمى سکوت کرد، سپس فرمود:
آرى، منم، سید فرزندان آدم و به این افتخار نمى کنم، من خاتم پیامبران، پیشواى پرهیزگاران و فرستاده پروردگار جهانیانم .
آنها سؤال کردند: به سوى چه کسى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما ؟
خداوند آیه فوق را نازل کرد، و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله)را به تمام جهانیان با صراحت در ضمن آن شرح داد .
ولى با این حال، پیوند و ارتباط آیه با آیه قبل در زمینه صفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و دعوت به پیروى از آئین او جاى انکار نیست.
نخست، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم (قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً).
این آیه، همانند آیات بسیارى دیگر از قرآن مجید، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است.
در آیه ۲۸ سوره سبأ نیز مى خوانیم: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاس: تو را جز به سوى همه مردم نفرستادیم .
و در آیه ۱۹ سوره انعام مى خوانیم: وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لاِ ُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ: این قرآن به من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که قرآن به آنها مى رسد، انذار کنم .
و در آغاز سوره فرقان مى خوانیم: تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً: زوال ناپذیر و پربرکت است خداوندى که قرآن را بر بنده اش فرستاد که جهانیان را از مسئولیت هایشان بیم دهد .
اینها نمونه آیاتى است که گواه جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است و در این باره باز هم به خواست پروردگار ذیل آیه ۷ سوره شورى بحث خواهیم کرد، و در ذیل آیه ۹۲ سوره انعام نیز بحث نسبتاً مشروحى در این زمینه داشتیم.
سپس خدائى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى او دعوت مى کند با سه صفت معرفى مى کند:
خداوندى که حکومت آسمان ها و زمین ها از آنِ او است (الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ).
خداوندى که معبودى شایسته پرستش جز او وجود ندارد (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ).
خداوندى که زنده مى کند و مى میراند و نظام حیات و مرگ به فرمان او است (یُحْیی وَ یُمیتُ).
و به این ترتیب، الوهیت غیر خالق آسمان و زمین، و هر گونه بت، و همچنین تثلیث مسیحیت را نفى مى کند، و نیز قدرت پروردگار را بر رسالت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و توانائى او را بر امر معاد تأکید مى نماید.
و در پایان، از همه مردم جهان دعوت کرده، مى فرماید: بنابراین به خدا و فرستاده او پیامبر درس نخوانده و قیام کننده از میان توده هاى جمعیت، ایمان بیاورید (فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ).
پیامبرى که تنها دیگران را دعوت به این حقایق نمى کند، بلکه در درجه اول خودش به آنچه مى گوید، یعنى به خدا و سخنان او ایمان دارد (الَّذی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِماتِهِ).
نه تنها آیاتى را که بر خودش نازل شده مى پذیرد، بلکه تمام کتب راستین انبیاء پیشین را نیز مى پذیرد.
ایمان او به آئینش که از خلال اعمال و رفتارش آشکار است، خود دلیل روشنى بر حقانیت او است; زیرا عمل یک گوینده، نشان مى دهد تا چه اندازه به گفته خود مؤمن است، و ایمان او به گفتارش یکى از نشانه هاى صدق و راستگوئى او است.
تمام تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به این حقیقت گواهى مى دهد، که: او بیش از همه به تعلیمات خویش و آیات قرآن پاى بند بود و ایمان داشت.
آرى، از چنین پیامبرى باید پیروى کنید، تا نور هدایت در قلب شما بتابد و در مسیر سعادت قرار گیرید (وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْتَهْتَدُونَ).
اشاره به این که: ایمان به تنهائى کافى نیست، بلکه در صورتى مفید خواهد بود که با پیروى عملى تکمیل گردد.
جالب توجه این که: آیه فوق در مکّه نازل شده است که در آن روز پیروان اسلام، در اقلیت شدیدى قرار داشتند، آن چنان که شاید کمتر کسى احتمال مى داد پیامبر(صلى الله علیه وآله) حتى بر مکّه مسلط شود، چه رسد به جزیرة العرب و یا قسمت مهم دنیا.
بنابراین، کسانى که فکر مى کنند، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نخست مدعى رسالت بر مکّه بود و هنگامى که آئینش بالا گرفت به فکر تسلط بر حجاز افتاد و سپس در فکر کشورهاى دیگر فرو رفت و نامه به سلاطین دنیا نوشت و اعلام جهانى بودن آئینش را کرد، پاسخ همه آنها را آیه فوق که در مکّه نازل شده مى دهد، و مى فرماید: او از آغاز کار، دعوت جهانى خود را آشکار ساخت.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ✅ترجمه و شرح حکمت(۱۸۹)🔹 🔺بى تابى كشنده است: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به اث
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۹۰)🔹
عذر واهى براى تصدّى خلافت:
امام(عليه السلام) در اين كلام پرمعنا به سراغ استدلال هاى باطل مدعيان خلافت رفته و مى فرمايد: «عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى شود; ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمى گردد؟»; (وَاعَجَبَاهُ! أَتَكُونُ الخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَالْقَرَابَةِ؟).
مرحوم سيد رضى بعد از روايت اين كلام مى گويد: «از آن حضرت شعرى در همين زمينه نقل شده است (خطاب به خليفه اوّل) مى گويد: (اگر تو به سبب شورا مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرف هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى هاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاواتر و نزديك تر است».
قالَ الرَّضِيُ وَرُوِىَ لَهُ شِعْرٌ في هذَا الْمَعْنى:
فَإِنْ كُنْتَ بِالشُّورى مَلَكْتَ أُمُورَهُمْ * فَكَيْفَ بِهذا وَالْمُشيرُونَ غُيَّبٌ
وَإنْ كُنْتَ بِالْقُرْبى حَجَجْتَ خَصيمَهُمْ * وَغَيْرُكَ أوْلى بِالنَّبِيِّ وَأَقْرَبٌ
ابن ابى الحديد معتقد است كه صدر اين كلام (قسمت قبل از شعر) خطاب به عمر است و دو بيتى كه در ذيل آن قرار دارد خطاب به ابوبكر است. (بسيارى ديگر از محققان نيز همين را پذيرفته اند) زيرا هنگامى كه ابوبكر به عمر گفت: دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم عمر در پاسخ او چنين گفت: «أنْتَ صاحِبُ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فِى الْمَواطِنِ كُلِّها شِدَّتِها وَرَخائِها فَامْدُدْ أنْتَ يَدَكَ; تو همراه پيغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى تو دستت را دراز كن تا من با تو بيعت كنم».
على(عليه السلام) در پاسخ اين سخن مى گويد: اگر مصاحبت با پيغمبر سبب شايستگى او براى خلافت مى شود كسى كه همين مصاحبت را در طول عمر پيامبر اكرم (حتى پيش از اين كه ابوبكر اسلام بياورد) داشته است و افزون بر آن از خويشاوندان نزديك پيغمبر هم بوده شايسته تر است.
سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: اما آن دو بيت شعر خطاب به ابوبكر است، زيرا ابوبكر در برابر انصار در سقيفه استدلال كرده بود كه ما عترت رسول الله هستيم (و به همين دليل براى خلافت شايسته تر از ديگران هستيم). على(عليه السلام) در برابر اين استدلال مى فرمايد: اگر خويشاوندى تو به پيامبر دليل شايستگى توست غير تو از تو به پيغمبر نزديك تر است. البته مى دانيم نه مصاحبت با رسول الله و نه خويشاوندى با آن حضرت هيچ يك براى خلافت و جانشين او كافى نيست، بلكه خلافت پيامبر مرهون شايستگى هاى علمى و اخلاقى فراوانى است كه جز در على(عليه السلام) وجود نداشت; ولى از آنجا كه آنها در برابر مخالفان خود به اين گونه مسائل يعنى مصاحبت و قرابت استدلال كردند اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خواهد با سخن خودشان دليلشان را باطل كند.
نخستين بيت شعرى كه سيد رضى در ذيل اين كلام پرمعنا به آن حضرت نسبت داده و در بسيارى از كتب تاريخ و شعر و ادب نقل شده است اشاره به داستان سقيفه است كه به اصطلاح گروهى از صحابه به مشورت نشستند و ابوبكر را به خلافت منصوب نمودند در حالى كه اگر منظور آنها شوراى صحابه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بوده است اكثريت قاطع صحابه غايب بودند شورايى بود بسيار محدود و شتاب زده كه با نقشه قبلى ترسيم شده بود. امام(عليه السلام) مى فرمايد: به فرض اين كه خلافت نياز به نص پيغمبر از سوى خداى متعال نداشته باشد و از طريق شورا انجام شود شوراى سقيفه هرگز صلاحيت براى اين كار نداشت. بيت دوم اشاره به استدلالى است كه عمر در برابر طايفه انصار داشت. آنها گفتند: ما براى خلافت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شايسته تريم و به فرض كه اصرار داشته باشيد شما هم در خلافت سهيم باشيد يك نفر از سوى ما و يك نفر از سوى شما امر خلافت را اداره كنند; ولى عمر براى عقب راندن گروه انصار گفت: كسى اولويت دارد كه با پيغمبر(صلى الله عليه وآله) قرابت داشته باشد و ما قرابت و خويشاوندى با آن حضرت داريم نه شما. امام(عليه السلام) در برابر اين سخن مى فرمايد: اگر قرابت معيار اولويت باشد فرد ديگرى (اشاره به خود آن حضرت است) از ابوبكر بسيار نزديك تر و اقرب است.
امام(عليه السلام) در خطبه 67 نيز به اين معنا اشاره كرده مى فرمايد: «آنها به شجره (درخت) استدلال كردند اما ثمره و ميوه اش را ضايع نمودند; احتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَأضاعُوا الثَّمَرَةَ».
درباره ماجراى پرغوغاى سقيفه بنى ساعده و حوادثى كه در آن گذاشت و مطالب بسيار سؤال برانگيز كه در آن بود به طور مشروح در جلد سوم از همين كتاب در ذيل خطبه 67 (با استفاده از مدارك و منابع معروف اهل سنت) سخن گفتيم.»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های(۱۷۶ الی ۱۷۸) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیا
شرح_صوتی_حکمت_۱۷۹_و_۱۸۰_و_۱۸۱.mp3
8.52M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت های(۱۷۹ الی ۱۸۱)
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | ثمره دانایی
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره انفطار
📚منبع : قصه های کهن
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَمِن قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ
و از قوم موسى، گروهى هستند که به سوى حق هدایت مى کنند. و با آن، عدالت را اجرا مى کنند.
(اعراف/۱۵۹)
***
وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۚ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
ما آنها را به دوازده گروه ـ که هر یک طایفه اى (از دودمان اسرائیل) بودند ـ تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند،به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ مخصوص بزن.» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست. آنچنان که هر طایفه، چشمه و آبشخور خود را مى شناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم. و بر آنها «منّ»[= نوعى صمغ شیرین گیاهان] و «سلوى»
[= پرنده اى مانند بلدرچین ] فرستادیم. (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم، بخورید. (و آنها کفران کردند. ولى با این کار) به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم مى نمودند.
(اعراف/۱۶۰)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۸)🔹 دعوت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى از ام
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۹و۱۶۰)🔹
گوشه اى از نعمت هاى خدا به بنى اسرائیل
در آیات فوق، باز سخن پیرامون بنى اسرائیل، سرنوشت و رویدادهاى تاریخ آنها است.
در آیه نخست، اشاره به واقعیتى مى کند که شبیه آن را در قرآن دیده ایم.
واقعیتى که حکایت از روح حق طلبى قرآن دارد، و آن احترام به موقعیت اقلیت هاى صالح است یعنى: چنان نبود که بنى اسرائیل یکپارچه فاسد و مفسد باشند و این نژاد عموماً مردمى گمراه و سرکش معرفى شوند.
بلکه در برابر اکثریت مفسده جو، اقلیتى وجود داشتند صالح و ناهماهنگ با کارهاى اکثریت.
قرآن براى این اقلیت صالح، اهمیت خاصى قائل شده است، مى فرماید: از قوم موسى(علیه السلام)گروهى هستند که دعوت به سوى حق مى کنند، و حاکم به حق و عدالتند (وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ).
این آیه ممکن است اشاره به گروه کوچکى باشد که تسلیم سامرى و دعوت او نشدند و همه جا حامى و طرفدار مکتب موسى(علیه السلام) بودند و یا گروه هاى صالح دیگرى که بعد از موسى(علیه السلام)بر روى کار آمدند.
ولى این معنى با ظاهر آیه چندان سازگار نیست; زیرا یَهْدُونَ و یَعْدِلُونَ فعل مضارع است و حداقل حکایت از زمان حال یعنى عصر نزول قرآن مى کند، و وجود چنین گروهى را در آن زمان اثبات مى نماید، مگر این که: کلمه کانَ در تقدیر بگیریم، تا آیه اشاره به زمان گذشته بوده باشد و مى دانیم تقدیر گرفتن، بدون وجود قرینه خلاف ظاهر است.
و نیز مى تواند ناظر به اقلیتى از یهود باشد که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى زیستند، همانها که تدریجاً و پس از مطالعه کافى روى دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)سرانجام اسلام را پذیرفتند و در جمع مسلمانان راستین و حامیان مخلص درآمدند، این تفسیر با ظاهر آیه و فعل مضارع که در آن به کار رفته هماهنگ تر است.
و این که: در پاره اى از روایات شیعه و اهل سنت وارد شده که این آیه اشاره به گروه کوچکى از بنى اسرائیل است که در ماوارء چین زندگى دارند، زندگى عادلانه و توأم با تقوا و خداشناسى وخداپرستى، علاوه بر این که، با آنچه از وضع جهان آگاهیم سازگار نیست، و تواریخ موجود این موضوع را تأئید نمى کند.
احادیث مزبور از حیث سند معتبر نمى باشد، و نمى توان به عنوان یک حدیث صحیح طبق قواعد علم رجال روى آنها تکیه کرد.
🔹در آیه بعد اشاره به چند قسمت از نعمت هاى خدا بر بنى اسرائیل مى کند.
نخست مى فرماید: ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم (وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً)، تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آمیز در میانشان حکومت کند.
روشن است هنگامى که یک ملت داراى تقسیم بندى هاى صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت رهبرى رهبر لایقى قرار گیرد، اداره آنها آسانتر و رعایت عدالت در میانشان سهل تر خواهد بود، و به همین دلیل، تمام کشورهاى جهان مى کوشند از این اصل، پیروى کنند.
کلمه أَسْباط جمع سبط (بر وزن ثبت و همچنین بر وزن سِفْت) در اصل، به معنى توسعه و گسترش چیزى به آسانى و راحتى است، سپس به فرزندان ـ مخصوصاً نوه ها ـ و شاخه هاى یک فامیل، سبط و اسباط گفته شده است.
در اینجا منظور از أَسْباط همان تیره هاى بنى اسرائیل است که هر کدام از یکى از فرزندان یعقوب(علیه السلام) منشعب شده بودند.
نعمت دیگر این که: هنگامى که بنى اسرائیل در بیابان سوزان، به سوى بیت المقدس در حرکت بودند و گرفتار عطش سوزان و تشنگى خطرناکى شدند، و از موسى(علیه السلام) تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید (وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتاعَشْرَةَ عَیْناً).
و آن چنان این چشمه ها در میان آنها تقسیم شد که هر کدام به خوبى چشمه خود را مى شناختند (قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناس مَشْرَبَهُمْ).
از این جمله استفاده مى شود: این دوازده چشمه که از آن صخره عظیم جوشید نشانه ها و تفاوت هائى داشته است، آن چنان که هر کدام از اسباط بنى اسرائیل چشمه خود را مى شناختند و این خود سبب مى شد که اختلافى در میان آنها بروز نکند و نظم و انضباط حکم فرما گردد و آسان تر سیراب شوند.
نعمت دیگر این که: در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت، ابر را بر سر آنها سایه افکن ساختیم (وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ).
بالاخره، چهارمین نعمت این بود که: منّ و سلوى را به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش بر آنها فرستادیم (وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى).
درباره منّ و سلوى این دو غذاى مطبوع و مفید که خداوند به بنى اسرائیل در آن بیابان ارزانى داشت، مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند که ما در جلد اول همین تفسیر، ذیل آیه ۵۷ سوره بقره بیان کردیم و گفتیم⬇️
↩️بعید نیست منّ یک نوع عسل طبیعى بوده که در دل کوه هاى مجاور وجود داشته و یا شیره هاى مخصوص نباتى بوده که در درختانى که در گوشه و کنار آن بیابان مى روئیده ظاهر مى شده است، و سلوى یک نوع پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است.
و مى افزاید به آنها گفتیم: از غذاهاى پاکیزه اى که در اختیار شما گذارده ایم بخورید (و فرمان خدا را به کار بندید) (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ).
اما آنها خوردند، کفران و ناسپاسى کردند، آنها به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند (وَ ماظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
باید توجه داشت: مضمون این آیه با تفاوت مختصرى، در سوره بقره آیات ۵۷ و ۶٠ آمده است، منتهى در آنجا به جاى إِنْبَجَسَتْ ، إِنْفَجَرَتْ آمده است.
و به عقیده جمعى از مفسران تفاوت این دو عبارت در این است که: إِنْفَجَرَتْ به معنى بیرون ریختن آب با فشار و کثرت است، ولى إِنْبَجَسَتْ به معنى بیرون ریختن آب به طور مختصر و کم است، و این تفاوت شاید اشاره به آن است که چشمه هاى آب ناگهانى از آن صخره عظیم بیرون نریخت تا مایه وحشت گردد، و توانائى کنترل آن را نداشته باشند، بلکه نخست به آرامى بیرون ریخت و سپس گسترش پیدا کرد و به حدّ وفور رسید.
بعضى دیگر از مفسران معتقدند: این هر دو کلمه به یک مفهوم است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۵۰)🔹 ↩️بسيارند کسانى که به ظاهر در مسير اطاعتند و دعوت پيشوايشان را لبي
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۵۱)🔹
🔺از ظلم و ستم به مردم بپرهيزيد!
منظور از اصحاب خراج مأموران جمع آورى خراج اراضى مفتوح العنوة است. توضيح: هنگامى که مسلمانان بر دشمنان خود پيروز مى شدند زمين هاى آنها عملاً به ملک مسلمين در مى آمد; ولى غالباً آن را در اختيار خودشان مى گذاشتند و هر سال مبلغى يا مقدارى از محصول آن اراضى به عنوان مال الاجاره (يا ماليات) از آنها گرفته مى شد که مبلغ زياد و سنگينى نبود. اين مسأله از عصر پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با فتح خيبر آغاز شد و سپس در فتوحات ديگر اسلامى جريان يافت و قسمت عمده بيت المال در آن زمان ها از همين خراج تأمين مى شد که مبلغ قابل توجهى بود و تعلق به همه مسلمانان داشت. البته مأموران ديگرى بودند که زکات را از مسلمانان جمع آورى مى کردند و صرف نيازهاى ارتش اسلام و قضات و فقرا و نيازمندان مى شد.امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه خود بر چند امر تأکيد مى کند. نخست هشدار مى دهد که زندگى خود را در جهان ديگر فراموش نکنيد وگرنه براى آن آمادگى پيدا نخواهيد کرد مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) کسى که از آنچهسرانجام به سوى آن مى رود (مرگ و قيامت) بر حذر نباشد چيزى از پيش براى خود که او را (از بلاى آن روز) مصون دارد نمى فرستد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَنْ لَمْ يَحْذَرْ مَا هُوَ صَائِرٌ إِلَيْهِ لَمْ يُقَدِّمْ لِنَفْسِهِ مَا يُحْرِزُهَا).اينکه در روايات مى خوانيم هوشيارترين مردم کسى است که بيش از همه به فکر مرگ باشد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَکْيَسَکُمْ أَکْثَرُکُمْ ذِکْراً لِلْمَوْت» براى اين است که تا انسان در فکر سفر آخرت نباشد وسايل اين سفر پرخطر را فراهم نخواهد کرد و دست خالى با دنيا وداع مى کند.آن گاه در دومين نکته خطاب به کارگزاران خراج مى فرمايد: «بدانيد آنچه به آن مکلّف شده ايد کم است امّا ثوابش بسيار»; (وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا کُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَأَنَّ ثَوَابَهُ کَثِيرٌ).آيا منظور امام(عليه السلام) از اين عبارت کوشش هاى مربوط به جمع آورى خراج است يا تمام تکاليفى که انسان ها دارند؟ هر دو معنا محتمل است. با توجّه به اينکه جمله پيشين عام بود و همه اعمال را شامل مى شد، احتمال دوم مناسب تر به نظر مى رسد و در واقع اشاره به آيات شريفه (وَما جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج و (يُريدُ اللهُ بِکُمُ الْيُسْر وَلا يُريدُ بِکُمُ الْعُسْر) است.آرى خداوند جواد و کريم در مقابل اعمال کوچک ما ثواب هاى بزرگى قرار داده است.در سومين نکته به مطلبى درباره ترک ظلم اشاره مى کند و مى فرمايد: «اگر ظلم و تعدّى، که خدا از آن نهى کرده عقاب و کيفر ترس آورى نداشت باز براى درک ثوابِ اجتنابِ از آن، عذرى براى ترکش باقى نمى ماند»; (وَلَوْ لَمْ يَکُنْ فِيمَا نَهَى اللهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَالْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ لَکَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لاَ عُذْرَ فِي تَرْکِ طَلَبِهِ).اشاره به اينکه ظلم و ستم بى شک کيفر شديدى دارد; ولى در ترک آن ثوابِ فوق العاده اى است، بنابراين نه به جهت کيفرش، بلکه به موجب ثواب ترکش، اگر انسان آن را ترک گويد بسيار بجاست.امام(عليه السلام) در کلمات قصار خود نيز شبيه همين معنا را با تعبير وسيع تر و جالب ديگرى بيان کرده مى فرمايد: «لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَکَانَ يَجِبُ أَلاَّ يُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ; اگر خداوند تهديد به عذاب در برابر عصيانش نکرده بود باز هم واجب بود به پاس نعمت هايش نافرمانى نشود».
✔️نکته:
خراج چيست؟
واژه «خراج» و «خرج» در اصل از خروج گرفته شده و به معناى چيزى است که از مال انسان يا از زمين زراعتى به دست مى آيد. بعضى واژه خراج را به معناى مال الاجاره زمين دانسته اند و راغب در کتاب مفردات خود مى گويد: خراج غالباً به مالياتى که بر زمينِ باغ و زراعت وضع مى شود، اطلاق مى گردد و به هر حال در اصطلاح فقها به معناى مالياتى است که بر زمين هاى خراجيه; يعنى زمين هايى که با جنگ از کفّار گرفته شده بود قرار مى دادند و گاه به ماليات زمين هاى آبادى اطلاق مى شد که جزو انفال بود. بخش اوّل تعلّق به همه مسلمانان داشت و بخش دوم به حاکم اسلامى.در بعضى از کتب اهل سنّت آمده است که خراج در اصطلاح فقها دو معنا دارد: معناى عام و معناى خاص. خراج به معناى عام تمام اموالى است که دولت متولى جمع آورى و صرف آن در مصارف معيّن است (تمام اقسام ماليات ها) و اما معناى خاص، آن مالى است که حکومت اسلامى بر اراضى خراجيه قرار مى دهد و گاه به مالياتى که به نام جزيه از غير مسلمانان گرفته مى شد نيز اطلاق شده است.در مورد مصرف خراج فقهاى ما گفته اند که بايد صرف مصالح عامه مسلمين گردد; مانند بناى پل ها، حفظ امنيّت جاده ها، کمک به نيازمندان، حقوق سربازان، جنگ جويان، قضات و فرمانداران و ساير نيازهاى حکومتی (7)«
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | فکر نرگس خانم
🎙 با اجرای نورالزینب و نوالزهرا خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ ۚ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ
و (یاد آورید) هنگامى را که به آنها گفته شد: «در این شهر [= بیت المقدس ]ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیّت) بخواهید، از آن تغذیه کنید. و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز.» و از در (بیت المقدس) با خضوع وارد شوید. که اگر چنین کنید، گناهان شما را مى بخشیم. و پاداش نیکوکاران را افزون خواهیم ساخت.
(اعراف/۱۶۱)
***
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَظْلِمُونَ
امّا ستمکاران آنها، این سخن را، به غیر آنچه به آنها گفته شده بود،
(به صورتى استهزاآمیز) تغییر دادند.از این رو بخاطر ستمى که روا مى داشتند، عذابى از آسمان بر آنها فرستادیم (و مجازاتشان کردیم).
(اعراف/۱۶۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۹و۱۶۰)🔹 گوشه اى از نعمت هاى خدا به بنى اسرائیل در آیات فو
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۱و۱۶۲)🔹
🔹مواهب پروردگار بر بنى اسرائیل
در تعقیب آیات گذشته در این دو آیه اشاره به قسمت دیگرى از مواهب پروردگار به بنى اسرائیل و طغیانگرى آنان در برابر این مواهب شده است.
نخست مى فرماید: به خاطر بیاورید هنگامى که به آنها گفته شد: در این سرزمین (بیت المقدس) ساکن گردید و از نعمت هاى فراوان آن، در هر نقطه و هر گونه که مى خواهید استفاده کنید (وَ إِذْ قیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ).
و به آنها گفتیم: از خداوند تقاضاى ریزش گناه و بخشش خطاهایتان کنید، و از در بیت المقدس با خضوع و تعظیم وارد شوید (وَ قُولُواحِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً).
که اگر این برنامه ها را انجام دهید، خطاهائى را که مرتکب شده اید
مى بخشیم، و به نیکوکاران پاداش بیشتر و بهتر خواهیم داد (نَغْفِرْ لَکُمْ خَطیئاتِکُمْ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ).
* * *
ولى با این که: درهاى رحمت به روى آنها گشوده بود، و اگر از فرصت استفاده مى کردند مى توانستند، گذشته و آینده خود را اصلاح کنند، اما ستمکاران بنى اسرائیل نه تنها استفاده نکردند، که فرمان پروردگار را بر خلاف آنچه به آنها گفته شده بود عمل کردند (فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ).
سرانجام به خاطر این نافرمانى، طغیان و ظلم و ستم بر خویشتن و بر دیگران عذابى از آسمان بر آنها نازل کردیم (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْرِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ).
باید توجه داشت: مضمون این دو آیه نیز با تفاوت مختصرى در سوره بقره آیات ۵۸ و ۵۹ آمده است و ما تفسیر آن را به طور مشروح تر در جلد اول آوردیم.
تنها تفاوت مهمى که میان آیات مورد بحث، و آیات سوره بقره است این است که در اینجا در پایان مى فرماید: بِما کانُوا یَظْلِمُونَ و در آنجا بِما کانُوا یَفْسُقُون .
و شاید تفاوت این دو به خاطر آن باشد که: گناهان داراى دو جنبه است:
یکى جنبه مربوط به پروردگار.
و دیگرى جنبه مربوط به خود انسان، قرآن در آیه سوره بقره با تعبیر به فسق که مفهومش خروج از اطاعت و فرمان خدا است، اشاره به جنبه اول کرده و در آیه مورد بحث با تعبیر به ظلم اشاره به جنبه دوم نموده است.
* * *
نکته:
حطّه چیست و چه معنى دارد؟
قابل توجه این که: بنى اسرائیل، مأمور بودند به هنگام ورود به بیت المقدس دل و جان و روح خود را با یک توبه خالصانه و واقعى که در کلمه حطّه خلاصه مى شد، از آلودگى به گناهان گذشته بشویند، و از آن همه جرائمى که قبل از ورود به بیت المقدس مخصوصاً آزارهائى که به پیامبر بزرگشان موسى بن عمران(علیه السلام) نمودند از خدا تقاضاى بخشش کنند.
کلمه حطّه که در واقع شعار آنها به هنگام ورود به بیت المقدس بود، صورت اختصارى از جمله: مَسْئَلَتُنا حِطَّة: تقاضاى ما ریزش گناهان ما و یا ریزش باران عفو و رحمتت بر ما است مى باشد.
زیرا حِطَّه در اصل، به معنى نزول چیزى از طرف بالا است.
اما این شعار، مانند همه شعارها به این مفهوم نبود که تنها الفاظى را بر زبان جارى کنند، بلکه مى بایست زبانشان ترجمان روح و تمام ذرات وجودشان باشد.
ولى همان طور که در آیه بعد آمده است بسیارى از آنها حتى این شعار تربیتى را مسخ کردند، و به شکل زننده اى در آوردند و آن را وسیله مسخره و تفریح ساختند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹 🔷اهل آخرت ↩️حضرت سپس به بيان اوصاف ديگرى از اين گروه پرداخ
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش چهارم🔹
از کسانى که پيش از شما بودند پند گيريد!
در اين بخش از خطبه ـ که آخرين بخش خطبه است ـ امام (عليه السلام) در جمله هاى کوتاه و بسيار پرمعنا به عنوان يک نتيجه گيرى نهايى، بعد از ذکر گروه هاى پنجگانه بالا مردم را به زهد در دنيا که سرچشمه اصلى و کليد حقيقى سعادت انسان است ـ دعوت مى کند و در واقع بر اين امر تأکيد مى نهد که تمام بدبختى هايى که دامان گروه هاى چهارگانه فوق را گرفته و مى گيرد، از دنياپرستى و دلبستگى بى حساب به دنيا، حاصل مى شود.حضرت در جمله نخست مى فرمايد: «بايد دنيا در چشم شما کم ارزش تر از تفاله برگ هايى باشد که با آن دباغى مى کنند (که بسيار بدبو و متعفّن و بى ارزش است). يا بى ارزش تر از بقاياى قيچى شده پشم حيوانات باشد (که بر زمين مى ريزد و کسى به آن اعتنايى ندارد); فَلْتَکُنِ الدُّنْيَا في أَعْيُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ( الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ».تشبيهات فوق، بسيار حساب شده و جالب است، قرظ، (بر وزن مرض) به معناى «برگ درختان سلم» که از آن، براى دباغى کردن پوست ها استفاده مى کردند تا پوست را محکم و قابل استفاده بيشتر کنند ـ است. بديهى است تفاله هائى که بعد از استفاده به دور مى ريختند، بسيار آلوده و بدبو و نفرت انگيز بود و نيز هنگامى که پشم حيوانات را قيچى مى کنند قطعات کوچکى از اطراف آن بر زمين مى ريزد که به درد هيچ کارى نمى خورد.بنابراين در تشبيه نخست، نفرت انگيز بودن و در تشبيه دوم، بى ارزش بودن، نهفته شده است، و امام (عليه السلام) مى فرمايد بايد دنيا در نظر شما از اينها هم کم ارزش تر باشد، همان دنيايى که عشق به اموال آن قارون هاى طغيانگر و عشق به مقامات آن، ظالمان بيدادگر را به وجود مى آورد و حبّ آن، رأس کل خطيئه است و اين گوياترين تعبيرى است که در اين زمينه ديده مى شود; اين از يک سو.از سوى ديگر، در دومين جمله به زود گذر بودن دنيا و مواهب دنيا اشاره کرده مى فرمايد: «از کسانى که پيش از شما مى زيسته اند پند گيريد، قبل از آن که آيندگان از شما پند گيرند! (وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ).آنها جمع کردند و اندوختند و گذاشتند و رفتند. قصرهاى ويران شده آنها و ملک به تاراج رفته و تخت سرنگون شده و قدرت بر باد رفته آنان که بقايايش در گوشه و کنار جهان در برابر چشمان شما است، درس عبرت است و اگر از اين درس بهره لازم را نگيريد همين سرنوشت دامان شما را مى گيرد و زندگى شما درس عبرتى براى آنان مى گردد.قرآن مجيد بارها و بارها، مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت پيشينيان دعوت فرموده، و آن را يکى از بهترين درس هاى بيدار کننده براى مردم هر عصر و هر زمان به شمار مى آورد. درباره فرعون و فرعونيان تعبيرات تکان دهنده اى دارد که آنها را براى بيدار شدن بنى اسرئيل بيان مى کند، مى فرمايد:
(کَمْ تَرَکُوْا مِنْ جَنّات وَ عُيُون وَ زُرُوع وَ مَقام کَريم وَ نَعْمَة کانُوا فيها فاکِهينَ کَذالِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ فَما بَکَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الاَْرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرينَ); چه بسيار باغ ها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زيبا و گران قيمت و نعمت هاى فراوان ديگرى که در آن غرق بودند. آرى اين گونه بود ماجراى آنان و ما اينها را ميراث براى اقوام ديگرى ساختيم، نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين (و نه اهل زمين و آسمان) و نه (به هنگام رسيدن لحظه سرنوشت) به آنها مهلتى داده شد.ولى با نهايت تأسف، بنى اسرائيل هم از اين درس هاى بزرگ عبرتى نگرفتند و سرنوشت آنان درس ديگرى براى اقوام ديگر شد.حضرت در سومين جمله از بى وفايى دنيا سخن مى گويد و مى فرمايد: «اين دنياى پست و نکوهيده را رها کنيد! زيرا کسانى را که از شما شيفته تر نسبت به آن بودند، رها ساخت (و به عاشقان و دلدادگان و دلبستگان خود کم ترين وفايى نکرد و حرمت آنها را نگاه نداشت); وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَد رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ».به اين ترتيب، اين معلّم بزرگ اخلاق و انسانيت در اين سه جمله از بى ارزش بودن و ناپايدارى و بى وفايى دنيا سخن گفته و موقعيّت آن را به خوبى روشن ساخته است.بديهى است که منظور از دنيا در تمام اين کلمات، همان مواهب مادّى است که در مسير خودکامگى و عصيان و طغيان و ظلم و بيدادگرى و هوسرانى و بى بند و بارى به کار گرفته مى شود، نه آن مال و ثروت و مقامى که ابزارى است براى وصول به اهداف معنوى و اسبابى است براى اطاعت و بندگى خدا.«چيست دنيا؟ از خدا غافل شدن/ نى طلا و نقره و فرزند و زن»کلام سيّد رضى:مرحوم سيد رضى، در پايان اين خطبه مى گويد: بعضى از ناآگاهان اين خطبه را به معاويه نسبت داده اند; ولى بى ترديد اين خطبه از سخنان اميرمؤمنان (عليه السلام) (و هماهنگ با روح بلند او و ساير سخنان فصيح و بليغ و بيدارگر آن حضرت) است.
هدایت شده از 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | عمل به قول
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره همزه
📚منبع : قصه های کهن
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2