eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسابقه نقاشی.mp3
10.61M
| مسابقه نقاشی 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۷۵ و ۷۶ 📚 کتاب شب بخیر کوچولو 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 💎✨امیرالمؤمنین علیه‌السلام از چه زمانی به این لقب نامیده شدند؟ رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «اگر مردم می‌دانستند از چه زمانی علی علیه‌السلام به عنوان امیرالمؤمنین خوانده شد، هرگز فضیلتش را انکار نمی‌کردند؛ او به این لقب نامیده شد، در حالی که آدم بین روح و جسد (ابتدای خلقت) بود و خداوند متعال فرمود: "و هنگامى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه‌ی آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگارتان نيستم؟" (سوره اعراف، آیه ۱۷۲) ملائکه گفتند: آری؛ سپس خدای تعالی فرمود: من پروردگار شما و محمّد پیامبرتان و علی امیر شماست.» 📕 منابع شیعه: نهج الحق (علامه‌حلی)، ص۱۹۱ اثبات الهداة (شیخ‌حرعاملی)، ج۳، ص۳۱۴ 📘 منابع عامه: ینابیع المودة (قندوزی)، ج۲، ص۲۷۹ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲✨در‌ِ خانه‌ی امام زمان را بزن!! (داستان شنیدنی وآموزنده مرد صابونی) 👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار 👈حتما ببینید و نشر دهید. ‌‌‌‌ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت هفدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻اثر پیش رو
🌳شجره آشوب« قسمت هجدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻رسول خدا با مشرکان درگیر بود و اگر منافقانی چون عبدالله بن ابی وجود داشتند، حضرت به دلایلی مانند نداشتن ظرفیت جامعه، نمی توانست مبارزه آشکار با این گروه داشته باشد. اما در زمان امام علی، به دلایلی از جمله حمایت خلفای پیشین از جریان نفاق، گروه مذکور توانست رشد بیشتری پیدا کند و به همین سبب، شاخه های مختلف مخالفان، جلوی حضرت قد علم کردند. 🔻 مثلا دخالت دادن کسانی مانند زبیر در شورای شش نفره توسط عمر، سبب شد این افراد گمان کنند شایستگی تصدی مقام خلافت و حکومت بر مسلمین را دارند؛ همین موضوع از جمله دلایلی شد که در زمان حکومت امام، طلحه و زبیر برای مقابله با حضرت و راه اندازی فتنه جمل، اقدام کنند. 🔻امام در طول مدت کم خلافت خود، با جبهه های گوناگونی مبارزه کرد و به هر کدام از اینها، نگاه متفاوت داشت. در اینجا باید گفت امیرالمومنین، ۳ جنگ با مخالفان خود انجام نداد، بلکه تعداد جنگ ها بیشتر از ۳ جنگ بود و ۳ جبهه از مخالفان را در برابر خود داشت. این جبهه ها عبارت بودند از: 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️این قوم منحرف، هم بر خویش ستم کردند، و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند، و هم ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸۱ الی۸۳)🔹 ↩️و بعضى از فقها گفته اند: اگر زن شوهردارى این عمل را انجام بدهد حدّ او اعدام است. اجراى این حدود، شرائط دقیق و حساب شده اى دارد که در کتب فقه اسلامى آمده است. روایاتى که، در مذمت همجنس گرائى از پیشوایان اسلام نقل شده آن قدر زیاد و تکان دهنده است، که با مطالعه آن هر کس احساس مى کند: زشتى این گناه به اندازه اى است که کمتر گناهى در پایه آن قرار دارد. از جمله، در روایتى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: لَمّا عَمِلَ قَوْمُ لُوط ما عَمِلُوا بَکَتِ الأَرْضُ إِلى رَبِّها حَتّى بَلَغَتْ دُمُوعُها إِلَى السَّماءِ، وَ بَکَتِ السَّماءُ حَتّى بَلَغَتْ دُمُوعُها الْعَرْشَ. فَأَوْحَى اللّهُ إِلَى السَّماءِ أَنْ أَحْصِبِیهِمْ، وَ أَوْحى إِلَى الأَرْضِ أَنِ اخْسِفِی بِهِمْ: هنگامى که قوم لوط آن اعمال ننگین را انجام دادند زمین آن چنان ناله و گریه سر داد که اشک هایش به آسمان رسید، و آسمان آن چنان گریه کرد که اشک هایش به عرش رسید. در این هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد که آنها را سنگ باران کن! و به زمین وحى فرستاد که آنها را فرو بر !(بدیهى است گریه و اشک جنبه تشبیه و کنایه دارد). و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مَنْ جامَعَ غُلاماً جاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ جُنُباً لایُنَقِّیهِ ماءُ الدُّنْیا وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ سائَتْ مَصِیراً... ثُمَّ قالَ إِنَّ الذَّکَرَ یَرْکَبُ الذَّکَرَ فَیَهْتَزُّ الْعَرْشُ لِذلِک: هر کس با نوجوانى آمیزش جنسى کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر مى شود، آن چنان که تمام آب هاى جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب مى کند و از رحمت خویش دور مى دارد، و دوزخ را براى او آماده ساخته است و چه بد جایگاهى است... سپس فرمود: هر گاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه در مى آید . در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: آنها که تن به چنین کارى در مى دهند، بازماندگان سدوم (قوم لوط) هستند . سپس اضافه فرمود: من نمى گویم از فرزندان آنها هستند، ولى از طینت آنها هستند . سؤال شد همان شهر سدوم که زیر و رو شد؟ فرمود: آرى! چهار شهر بودند: سدوم ، صریم ، الدّما و عمیرا (عمورا). در روایت دیگرى، از امیر مؤمنان على(علیه السلام)مى خوانیم: از پیامبر(صلى الله علیه وآله)شنیدم چنین مى گفت: لَعَنَ اللّهُ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ وَ الْمُتَشَبِّهاتِ مِنَ النِّساءِ بِالرِّجال: لعنت خدا بر آن مردانى باد که خود را شبیه زنان مى سازند، (با مردان آمیزش جنسى مى کنند) و لعنت خدا بر زنانى باد که خود را شبیه مردان مى کنند . * * * ۶ ـ فلسفه تحریم همجنس گرائى گر چه، در دنیاى غرب که آلودگى هاى جنسى فوق العاده زیاد است، این گونه زشتى ها مورد تنفر نیست، و حتى شنیده مى شود در بعضى از کشورها همانند انگلستان طبق قانونى که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته این موضوع جواز قانونى پیدا کرده!! ولى، شیوع این گونه زشتى ها هرگز از قبح آن نمى کاهد، و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است. گاهى، بعضى از پیروان مکتب مادى که این گونه آلودگى ها را دارند، براى توجیه عملشان مى گویند: ما هیچ گونه منع طبّى براى آن سراغ نداریم!. اما، آنها فراموش کرده اند که، اصولاً، هر گونه انحراف جنسى، در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر مى گذارد، و تعادل او را بر هم مى زند. توضیح این که: انسان به صورت طبیعى و سالم، تمایل جنسى به جنس مخالف دارد، و این تمایل از ریشه دارترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است. هر گونه کارى که این تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد، یک نوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مى کند . مردى که تمایل به جنس موافق دارد، و یا مردى که تن به چنین کارى مى دهد، هیچ کدام یک مرد کامل نیستند و در کتاب هاى امور جنسى هموسکسوآلیسم (همجنس گرائى) به عنوان یکى از مهم ترین انحراف ذکر شده است. ادامه این کار، تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجاً مى کشد، و در مورد کسى که تن به این کار در مى دهد، احساسات زنانه تدریجاً در او پیدا مى شود، و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى شوند، به طورى که بعد از مدتى قادر به آمیزش طبیعى (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸۱ الی۸۳)🔹 ↩️و بعضى از فقها گفته اند: اگر زن شوهردارى این عمل ر
↩️با توجه به این که، احساسات جنسى مرد و زن، هم در ارگانیسم بدن آنها مؤثر است، و هم در روحیات و اخلاق ویژه آنان، روشن مى شود از دست دادن احساسات طبیعى تا چه حد ضربه بر جسم و روح انسان وارد مى سازد، و حتى ممکن است افرادى که گرفتار چنین انحرافى هستند، چنان گرفتار ضعف جنسى شوند که دیگر قدرت بر تولید فرزند پیدا نکنند. این گونه اشخاص، از نظر روانى غالباً سالم نیستند و در خود یک نوع بیگانگى از خویشتن و بیگانگى از جامعه اى که به آن تعلق دارند احساس مى کنند. قدرت اراده را، که شرط هر نوع پیروزى است تدریجاً از دست مى دهند، و یک نوع سرگردانى و بى تفاوتى در روح آنها لانه مى کند. آنها، اگر به زودى تصمیم به اصلاح خویشتن نگیرند، و حتى در صورت لزوم از طبیب جسمى یا روانى کمک نخواهند، و این عمل به صورت عادتى براى آنها در آید، ترک آن مشکل خواهد شد، و در هر حال هیچ وقت براى ترک این عادت زشت دیر نیست، تصمیم مى خواهد و عمل! سرگردانى روانى تدریجاً آنها را به مواد مخدر و مشروبات الکلى و انحرافات اخلاقى دیگر خواهد کشانید، و این یک بدبختى بزرگ دیگر است. جالب این که در روایات اسلامى در عباراتى کوتاه و پر معنى، اشاره به این مفاسد شده است، از جمله در روایتى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: کسى از او سؤال کرد: لِمَ حَرَّمَ اللّهُ اللَّواطَ: چرا خداوند لواط را حرام کرده است ؟ فرمود: مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ لَوْ کانَ إِتْیانُ الْغُلامِ حَلالاً لاَسْتَغْنَى الرِّجالُ عَنِ النِّساءِ وَ کانَ فِیهِ قَطْعُ النَّسْلِ وَ تَعْطِیلُ الْفُرُوجِ وَ کانَ فِی إِجازَةِ ذلِکَ فَسادٌ کَثِیرٌ: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زن ها بى نیاز (و نسبت به آنان بى میل) مى شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى شد، و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى گشت، و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى به بار مى آورد . ذکر این نکته نیز قابل توجه است که، اسلام یکى از مجازات هائى را که براى چنین افرادى قائل شده آن است که، ازدواج خواهر و مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است، یعنى اگر چنین کارى قبل از ازدواج صورت گرفته شد، این زنان براى او حرام ابدى مى شوند. آخرین نکته اى که در اینجا باید یادآور شویم این است که: کشیده شدن افراد به این گونه انحراف جنسى، علل بسیار مختلفى دارد، و حتى گاهى طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود، و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه، ممکن است از عوامل این آلودگى گردد. گاهى، ممکن است انحراف اخلاقى دیگر سر از این انحراف بیرون آورد. قابل توجه این که: در حالات قوم لوط مى خوانیم: عامل آلودگى آنها به این گناه این بود که آنها مردمى بخیل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه کاروان هاى شام قرار داشت، و آنها نمى خواستند از میهمانان و عابرین پذیرائى کنند، در آغاز چنین به آنها وانمود مى کردند که، قصد تجاوز جنسى به آنان دارند، تا میهمانان و عابرین را از خود فرار دهند، ولى، این عمل تدریجاً به صورت عادت براى آنها در آمد، و تمایلات انحراف جنسى تدریجاً در وجود آنها بیدار شد، و کارشان به جائى رسید که از فرق تا قدم آلوده شدند. حتى، شوخى هاى بى موردى که گاهى در میان پسران و یا دختران نسبت به همجنسان خود مى شود، گاهى انگیزه کشیده شدن به این انحرافات مى گردد، به هر حال، باید به دقت مراقب این گونه مسائل بود، و آلودگان را به سرعت نجات داد و از خدا در این راه توفیق طلبید. * * * ۷ ـ اخلاق قوم لوط در روایات و تواریخ اسلامى، اعمال زشت و ننگین دیگرى به موازات انحراف جنسى از آنها نقل شده است از جمله در سفینة البحار مى خوانیم: قِیْلَ کانَتْ مَجالِسُهُمْ تَشْتَمِلُ عَلى أَنْواعِ الْمَناکِیْرِ مِثْلَ الْشَّتْمِ وَ السُّخُفِ وَ الْصَفْحِ وَ الْقِمارِ وَ ضَرْبِ الْمِخْراقِ وَ خَذْفِ الأَحْجارِ عَلى مَنْ مَرَّ بِهَمْ وَ ضَرْبَ الْمَعازِفِ وَ الْمَزامِیْرَ وَ کَشْفِ الْعَوْراتِ: گفته مى شود: مجالس آنها مملوّ بود از انواع منکرات و اعمال زشت، فحش هاى رکیک و کلمات زننده با هم رد و بدل مى کردند، با کف دست بر پشت یکدیگر مى کوبیدند، قمار مى کردند، و بازى هاى بچه گانه داشتند، سنگ به عابران پرتاب مى کردند، و انواع آلات موسیقى را به کار مى بردند، و در حضور جمع بدن خود را برهنه و کشف عورت مى نمودند !. روشن است، در چنان محیط آلوده اى، انحراف و زشتى هر روز ابعاد تازه اى به خود مى گیرد، و اصولاً قبح اعمال ننگین برچیده مى شود، و آن چنان در این مسیر پیش مى روند، که هیچ کارى در نظر آنها زشت و منکر نیست! و از آنها بدبخت تر، اقوام و ملت هائى هستند که در عصر پیشرفت علوم و دانش ها، در همان راه گام برمى دارند، و حتى گاهى اعمالشان به قدرى ننگین و رسوا است که اعمال قوم لوط را به فراموشى مى سپارد! @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۰)🔹 هنگامى كه خوارج نهروان كشته شدند به امام عليه السّلام گفته شد: اى امي
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۱)🔹 🔴فرق خوارج با شاميان جنايتکار! در پايان جلد دوم، چند خطبه يا سخن داشتيم که همه مربوط به خوارج بود و هر کدام به بخش هاى مهمّى از زندگى و سرنوشت و موضع گيرى هاى آنها اشاره داشت. در آغاز اين جلد نيز، در کلام کوتاه و پر معناى ديگرى به آنها اشاره مى فرمايد و دستور روشنى درباره مبارزه مسلّحانه با آنان بعد از خودش بيان مى فرمايد و مى گويد: «بعد از من با خوارج نبرد نکنيد (و لبه تيز حملات خود را متوجّه حکومت ظالمانه و ويرانگر بنى اميّه کنيد!)» (لاَتُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي). با توجّه به اينکه بخش قابل ملاحظه اى از زندگى امام(عليه السلام) در مبارزه با آنان گذشت; مخصوصاً در نهروان ضربات بسيار قاطع و کوبنده اى بر پايه هاى آنان وارد ساخت، و دشمنان سرسخت امام(عليه السلام) را خوارج تشکيل مى دادند، و مى دانيم که شهادت امام(عليه السلام) به دست همانها صورت گرفت; با اين همه دستور ترک مبارزه با آنان، سؤال برانگيز است. از اينرو امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به ذکر دليل روشنى پرداخته و مى فرمايد: «زيرا کسى که در جستجوى حق بوده و خطا کرده، همانند آن کس که طالب باطل بوده و آن را به دست آورده است نمى باشد»! (فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ). همان گونه که مرحوم «سيّد رضى» با جمله: «يَعْني مُعَاوِيَةَ و أَصْحَابَهُ» اشاره کرده است، منظور امام(عليه السلام) معاويه و ياران او است. به اين ترتيب به اصحابش توصيه مى کند به جاى اينکه در دو جبهه مبارزه کنند، مبارزه خود را منحصراً متوجّه غاصبان بنى اميّه و غارتگرانِ شام سازند. بى شک ياران امام(عليه السلام) بعد از او مانند آن حضرت نبودند، و توان مبارزه در دو جبهه را نداشتند، و امام(عليه السلام) با اين دستورِ حساب شده، به آنها توصيه مى کند که نيروى خود را پخش نکنند و در آنِ واحد با دو دشمن وارد مبارزه نشوند، به ويژه آنکه «خوارج» با حکومت شام، سخت مخالف بودند و ممکن بود در يک جبهه همراهِ مؤمنانِ راستين، با شاميان وارد جنگ شوند; از همه اينها گذشته «خوارج» در مرکز حکومت «اميرمؤمنان(عليه السلام)» قرار داشتند و به آسانى مى توانستند مرکز را ناامن کنند. مجموعه اين جهات سه گانه سبب شد که امام(عليه السلام) اين دستور حساب شده را نسبت به دورانِ بعد از خودش، به يارانش بدهد. از اينجا جواب سؤال معروفى که بسيارى از «مفسّران نهج البلاغه» مطرح کرده اند و بعضاً پاسخ هاى دقيقى به آن نداده اند، روشن مى شود و آن اينکه: امام(عليه السلام) چرا خودش با «خوارج» به مبارزه برخاست ولى يارانش را از مبارزه با «خوارج» نهى مى کند؟ چرا خودش شمشير در ميان آنها مى نهد و اصحاب خود را از اين کار بر حذر مى دارد؟ پاسخ اين سؤال آن است که شرايط زمان امام(عليه السلام) با شرايط دورانِ بعد از او، بسيار متفاوت بود و فرمانده لايق و مدبّر کسى است که شرايط مبارزه را روز به روز، بلکه ساعت به ساعت در نظر بگيرد و هرگز جمود بر يک روش نداشته باشد. از همه اين امور گذشته، علّتى که امام(عليه السلام) براى اين دستور ذکر مى کند بسيار دقيق و لطيف است; مى گويد: «در مقايسه خوراج با ظالمان شام، نبايد فراموش کنيد که اينها افراد نادانى بودند که به گمان خود به طلب حق برخاستند ولى بر اثر جهل و تعصّب، راه افراط را پيمودند و از حق تجاوز نمودند و در آن سوى حق قرار گرفتند. ولى معاويه و يارانش آگاهانه به دنبال باطل رفتند و به آن رسيدند.» بنابراين، اگر بنا باشد انسان تنها با يکى از اين دو دشمن مبارزه کند و توانايى بر پيکار هر دو نداشته باشد کدام را بايد انتخاب نمايد؟ بى شک بايد گروه دوم را براى مبارزه برگزيند و هر گاه از مبارزه با او فراغت حاصل شد، به مبارزه با گروه باطل اوّل برخيزد. در حديثى که «مبرّد» آنرا در «کامل» نقل کرده چنين مى خوانيم که: بعد از شهادتِ «اميرمؤمنان على(عليه السلام)» افرادى از سران «خوارج»، با همکارى پيروان خود بر معاويه شوريدند و اين در حالى بود که «معاويه» در کوفه بود، و «امام حسن(عليه السلام)» از کوفه خارج شده و عزم مدينه داشت; معاويه کسى را به خدمت «امام حسن(عليه السلام)» فرستاد که مبارزه با «خوارج» را برعهده بگيرد; «امام حسن(عليه السلام)» در جواب فرمود: «من از جنگ با تو خوددارى کردم براى حفظ خون هاى مسلمين، آيا از طرف تو با گروهى جنگ کنم که تو به کشته شدن از آنها سزاوارترى!» هدف امام از اين جواب، آن بود که «خوارج» هر چند گمراهند، امّا ضلالت و گمراهى آنها کمتر از «معاويه» و همدستان اوست.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۱)🔹 🔴فرق خوارج با شاميان جنايتکار! در پايان جلد دوم، چند خطبه يا سخن داش
↩️جالب اينکه على(عليه السلام) به دست خوارج شهيد شد و اين جنايت بزرگ در جهان اسلام بوسيله آنها رخ داد و اين کار در زمان خودِ آن حضرت نيز پيش بينى شده بود، با اين حال امام(عليه السلام) هرگونه انتقام جويى نسبت به آنها را رد مى کند و حتّى از مبارزه با آنان بعد از خودش نهى مى فرمايد و اين يکى از نشانه هاى بارزِ عدالتِ آن حضرت است که در تاريخ زمامداران جهان، کمتر نظير آن ديده شده است. بديهى است اين دستورِ امام(عليه السلام) ناظر به زمانى است که «خوارج» دست به شرارت و ناامنى در شهرهاى مسلمين نزنند و اگر مرتکب اين کار مى شدند مى بايست به عنوان «محارب» و «مفسد في الأرض» با آنها جنگيد. * * * نکته ها: 1- گمراهتر از خوارج! بى شک «خوارج» - با اوصاف و احوالى که در پايان جلد دوم درباره آنها ذکر شد و مطالب بيشترى که غالب مورّخان اسلام پيرامون عقايد و اوصاف و زندگى آنها نوشته اند- گروهى بسيار گمراه و سنگدل و خطرناک و منحرف بودند، ولى امام(عليه السلام) در خطبه بالا «معاويه» و يارانش را از آنها گمراهتر مى شمرد که اگر تنها توان مبارزه با يکى از اين دو گروه باشد، اولويّت را در مبارزه با «معاويه» و همدستانش مى داند. «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» خود در شرح و تبيين اين مسأله چنين مى گويد: «بسيارى از اصحاب ما نسبت به اعتقادات دينى «معاويه» خرده گرفته اند و تنها به تفسيق او قانع نيستند بلکه او را مسلمان نمى دانند و از او سخنان و جمله هايى نقل کرده اند که گاه در لا به لاى کلامش ظاهر مى شد و دليل بر بى ايمانى او بود، از جمله اينکه «زبير بن بکّار» که نه شيعه بود و نه معاويه را متّهم مى ساخت (به گواهى اينکه با على(عليه السلام) ميانه خوبى نداشت و از آن حضرت دورى مى کرد.) مى گويد: «فرزند «مغيرة بن شعبه» مى گويد همراه پدرم نزد «معاويه» رفته بوديم و پدرم غالباً نزد او مى رفت و با او سخن مى گفت و هنگامى که باز مى گشت عقل و هوش سرشار او را مى ستود. ولى شبى از شب ها از نزد «معاويه» بازگشت، در حالى که بسيار ناراحت بود حتّى شام نخورد و بسيار غمگين به نظر مى رسيد! مدّتى انتظار کشيدم امّا حالش همانگونه بود; گمان کردم ما کار خلافى انجام داديم. گفتم چرا امشب اين چنين ناراحتى؟ گفت: فرزندم «جِئْتُ مِنْ عِنْدِ أَکْفَرِ النَّاسِ وَ أَخْبَثِهِمْ; از نزد کافرترين و خبيث ترين مردم مى آيم!» گفتم مگر چه شده است؟ گفت: امشب با معاويه خلوت کرده بودم به او گفتم: «سنّى از تو گذشته است اگر عدالت پيشه کنى و نيکوکارى را گسترش دهى به جاست، تو بزرگ شده اى اگر نسبت به برادرانت از «بنى هاشم» نيکى کنى و صله رحم به جاى آورى بسيار شايسته است; زيرا آنها امروز براى تو خطرى محسوب نمى شوند و اين نيکوکارى ثواب دارد و نام تو به نيکى در تاريخ اسلام باقى مى ماند.» «معاويه» (عصبانى شد و) گفت: چه نامى از من باقى بماند! «ابوبکر» مدّتى عهده دار خلافت بود و عدالت پيشه کرد و کارهاى مهمّى انجام داد، امّا همين که از دنيا رفت نام او هم از خاطره ها محو شد، تنها مردم مى گويند: «ابوبکر چنين و ابوبکر چنان!» سپس عمر به خلافت رسيد و ده سال در پيشرفت اسلام در جهان تلاش و کوشش کرد، او هم که از دنيا رفت نام او هم برچيده شد، جز اينکه مى گويند: «عمر چنين و عمر چنان!» ولى در مورد «ابن ابى کبشه(۱) (پيامبر اسلام) همه روز پنج بار مردم فرياد مى کشند: «أَشْهَدُ أنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» (و پيوسته نام او را با عظمتِ هر چه بيشتر، زنده نگه مى دارند) با اين حال چه عملى از من باقى مى ماند و چه نام و خاطره اى در تاريخ از ما وجود خواهد داشت، اى بى پدر!، سپس افزود: «لاَ وَاللَّهِ إِلاَّ دَفْناً دَفْناً; نه به خدا سوگند! هيچ راهى جز اين نيست که اين نام (نام پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)) دفن شود و از خاطره ها محو گردد»!» (اين سخن بود که «مغيرة بن شعبه» را که خود مرد منحرفى بود چنان ناراحت ساخت که نه تنها «معاويه» را تکفير نمود، بلکه او را از کافرترين مردم شمرد!). «ابن ابى الحديد» پس از نقل اين سخن به تجزيه و تحليل درباره کارهاى «معاويه» مى پردازد و زندگى اَشرافى و طاغوتى او را ترسيم مى کند و خلافکارى هاى او را يکى بعد از ديگرى، بر مى شمرد به گونه اى که براى هر ناظرِ بى طرف، ترديدى در فسادِ «معاويه» از نظر اعتقاد و عمل، باقى نمى ماند و شاهد روشنى براى گفتار امام در بالاست که مبارزه با او را در اولويّت قرار مى دهد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️جالب اينکه على(عليه السلام) به دست خوارج شهيد شد و اين جنايت بزرگ در جهان اسلام بوسيله آنها رخ داد
↩️از جمله اين که مى گويد: «اَعمال مخالف و آشکاراى «معاويه» از قبيل: پوشيدن حرير، استعمالِ ظروفِ طلا و نقره، جمع آورى غنايم براى خود، اجرا نکردن حدود و مقررّات اسلام درباره اطرافيان و کسانى که مورد علاقه اش بودند، ملحق کردن «زياد» را به خود و او را برادر خود خواندن، با اينکه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرموده بود: «أَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ; فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناکار سنگسار شدن است» کشتن «حُجْر بن عدى» و ياران پاک او، توهين به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه کردن و فرستادنش به مدينه، ناسزا گفتن به «اميرمؤمنان على»(عليه السلام) و «امام حسن»(عليه السلام) و «ابن عباس» بر روى منابر، وليعهد قرار دادن «يزيد» شراب خوار و قمارباز و... همه و همه دليل بر کفر و الحاد او است! «ابو درداء» می گويد: «به معاويه گفتم از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم هر کس از ظرف طلا و نقره بياشامد آتش جهنم درونش را فرا خواهد گرفت»; «معاويه» گفت: «أمَّا أَنَا فَلاَ أرَى بِذلِکَ بَأْساً; امّا من براى آن ايرادى نمى بينم». «ابو درداء» پاسخ داد: عجبا! من از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى کنم او رأى شخص خود را اظهار مى کند! من ديگر در سرزمينى که تو هستى نخواهم ماند.» 2- حق طلبان گمراه و باطل گرايان آگاه! در سخن بالا ديديم که امام(عليه السلام) در مقايسه «خوارج» با لشکر شام و پيروان «معاويه» خوارج را بر آنها ترجيح مى دهد و چنين استدلال مى فرمايد که: «خوارج به پندار خود، دنبال حق بودند ولى خطا کردند (وبر اثر جهل و لجاجت و تعصّب) از حق تجاوز کردند و در طرف افراط قرار گرفتند، ولى معاويه و پيروانش آگاهانه به دنبال باطل رفتند و به آن رسيدند». اين مقايسه مخصوص به عصر و زمان آن حضرت نيست; بلکه در هر زمانى اين دو گروه يافت مى شوند. هم اکنون گروههايى از دشمنان اسلام را مى شناسيم که آگاهانه به سوى باطل مى روند و کمر به محو اسلام و مسلمين بسته اند; در حالى که گروههايى هستند خواهانِ حقّ اند امّا به علل گوناگون به آن نمى رسند; آنها نيز در مقابل مسلمين قرار مى گيرند. مسلمين نبايد هر دو گروه را يکسان بشمرند بلکه در مبارزاتِ خود، اولويّت را براى گروه اوّل قائل شوند; زيرا در برابر گروه اوّل - که آگاهانه راه فساد و باطل را انتخاب کرده اند - راهى جز مبارزه مسلّحانه نيست; در حالى که گروه دوم، بيش از هر چيز نياز به ارشاد و آموزش و کارهاى فرهنگى دارند. به همين دليل، در ميدان «نهروان» پس از بياناتِ گيراىِ اميرمؤمنان على(عليه السلام) اکثريت قاطعِ خوارجِ نهروان، توبه کردند و به سوى حضرت بازگشتند و از «دوازده هزار نفر» جمعيّت، «هشت هزار نفر» در کنار پرچمى که امام(عليه السلام) براى توبه کاران برافراشته بود گرد آمدند.(۲) * * * پی نوشت: ۱. «علاّمه مجلسى» در «بحارالانوار» در شرح اين مطلب که چرا «معاويه» از پيغمبر به «ابن ابى کبشه» ياد کرد مى گويد: «مشرکان عرب پيامبر را به اين نام مى ناميدند و او را تشبيه به «ابن ابى کبشه» که مردى از طائفه «خزاعه» بود و با طائفه «قريش» در مسأله بت پرستى مخالف بود مى نمودند.» (بحارالانوار، جلد 18، صفحه 213.) ۲. سند خطبه: اين كلام اميرمؤمنان على عليه السلام در« محاسن بيهقى» و« مروج الذّهب مسعودى» و« كامل مبرّد» و« علل الشرايع صدوق» و« تهذيب شيخ طوسى» آمده است.( مصادر نهج ‏البلاغه، جلد 2، صفحه 40)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🌕❗️‏امام صادق علیه السلام‏ ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّي يَأْتِيَكَ مِنْهُ مَا يَغْلِبُكَ، وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً، وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا. گفتار و کردار برادرت را حمل بر نیکی کن، مگر این که کاری از او سر بزند که نتوانی توجیه کنی، و به گفتار او تا جایی که می‌توان حمل بر نیکی کرد سوء ظن نبر. 📜الکافی، ج ۲، ص: ۳۶۲ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام: 🌸هیچ کس سعادتمند نمی‌گردد، مگر با فرمان برداری خدای سبحان و هیچ کس بدبخت نمی‌گردد، مگر با نافرمانی خدا. 📚غررالحکم/ حدیث ۳۴۶۹ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
🌳شجره آشوب« قسمت نوزدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻1.گروه دنیاطلب و طمع ورزان: این گروه از نظر امام، مسلمان تلقی شده و حتی بعد از جنگ نیز رفتار امام با آن‌ها مانند مسلمین بود. 🔻2.گروه قاسطین؛ این ها همان کافران غیر صریح یا جبهه بنی امیه بودند که کمر به از بین بردن اصل اسلام بسته بودند. مهم ترین درگیری امام با آن ها در جنگ صفین بود، اما حضرت دائما با این گروه مبارزه کرد. 🔻3.گروه مارقین: فرقه یادشده یا همان خوارج، به تعبیر پیامبر «اشرار امت» بودند که در سال‌های آخر حکومت امام توانستند با دست‌اندازی در مسیر مبارزه امام با نفاق حاکم در شام، برای معاویه فرصت‌آفرینی کنند تا بار دیگر این شخص ستمگر بتواند بعد از صفین، قوای خود را تجدید کند... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_735581431.mp3
3.52M
┈•✿‌‌‌‌‌‌꧁༼﷽༽꧂✿•┈       قاسم هنوز زنده‌ست مارو گواه قرآن قاسم میان سنگر گرم دفاع مانده 😭💔 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ وَلَا تَنقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ ۚ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ وبه سوى «مَدْیَن» برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبودى براى شما نیست. پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشى نزنید). که من خیرخواه شما هستم و از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم. (هود/۸۴) * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ و اى قوم من! حق پیمانه و وزن را با عدالت، ادا کنید. و از اموال مردم چیزى کم نگذارید. و در زمین به فساد نکوشید. (هود/۸۵) * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ آنچه (از سرمایه هاى حلال،) خداوند براى شما باقى گذارده، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید. و من، نگهبان شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم.» (هود/۸۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸۱ الی۸۳)🔹 ↩️و بعضى از فقها گفته اند: اگر زن شوهردارى این عمل ر
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۴ الی ۸۶)🔹 🔷مدین سرزمین شعیب با پایان یافتن داستان عبرت انگیز قوم لوط ، نوبت به قوم شعیب ششمین پیامبر مورد ذکر دراین سوره و مردم مدین مى رسد، همان جمعیتى که راه توحید را رها کردند، و در سنگلاخ شرک و بت پرستى سرگردان شدند، نه تنها بت، که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را مى پرستیدند، و به خاطر آن، کسب و تجارت با رونق خویش را، آلوده به تقلب، کم فروشى و خلافکارى هاى دیگر مى کردند. در آغاز مى گوید: و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم (وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً). کلمه أَخاهُم (برادرشان) همان گونه که سابقاً هم اشاره کردیم، به خاطر آن است که نهایت محبت پیامبران را به قوم خود باز گو کند، نه فقط به خاطر این که از افراد قبیله و طائفه آنها بود، بلکه علاوه بر آن خیرخواه و دلسوز آنها همچون یک برادر بود. مَدْیَن (بر وزن مریم) نام آبادى شعیب (علیه السلام) و قبیله او است، این شهر، در مشرق خلیج عقبه قرار داشته، و مردم آن از فرزندان اسماعیل (علیه السلام) بودند، و با مصر ، لبنان و فلسطین تجارت داشته اند. امروز شهر مدین ، معان نامیده مى شود، ولى بعضى از جغرافیون نام مدین را بر مردمى اطلاق کرده اند که در میان خلیج عقبه تا کوه سینا مى زیسته اند. در تورات نیز نام مدیان آمده، اما به عنوان بعضى از قبائل (و البته اطلاق یک نام بر شهر و صاحبان شهر معمول است). این پیامبر، این برادر دلسوز و مهربان، همان گونه که شیوه همه پیامبران در آغاز دعوت بود، نخست آنها را به اساسى ترین پایه هاى مذهب، یعنى توحید دعوت کرده، گفت: اى قوم! خداوند یگانه یکتا را بپرستید که جز او معبودى براى شما نیست ( قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ). چرا که دعوت به توحید، دعوت به شکستن همه طاغوت ها و همه سنت هاى جاهلى است، و هر گونه اصلاح اجتماعى و اخلاقى بدون آن میسر نخواهد بود. آنگاه، به یکى از مفاسد اقتصادى که از روح شرک و بت پرستى سرچشمه مى گیرد و در آن زمان در میان اهل مدین سخت رایج بوده، اشاره کرده، گفت: به هنگام خرید و فروش پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید (وَ لاتَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ). مِکْیال و مِیْزان به معنى پیمانه و ترازو است، و کم کردن آنها به معنى کم فروشى و نپرداختن حقوق مردم است. رواج این دو کار، در میان آنها، نشانه اى بود از نبودن نظم، حساب و میزان و سنجش در کارهایشان، و نمونه اى بود از غارتگرى و استثمار و ظلم و ستم در جامعه ثروتمند آنها. این پیامبر بزرگ، پس از این دستور، بلافاصله اشاره به دو علت براى آن مى کند: نخست مى گوید: قبول این اندرز سبب مى شود: درهاى خیرات به روى شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت، پائین آمدن سطح قیمت ها، آرامش جامعه، خلاصه من خیر خواه شما هستم و مطمئنم این اندرز نیز سرچشمه خیر و برکت براى جامعه شما خواهد بود (إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْر). این احتمال نیز، در تفسیر این جمله وجود دارد که شعیب مى گوید: من شما را داراى نعمت فراوان و خیر کثیرى مى بینم بنابراین دلیلى ندارد که تن به پستى در دهید و حقوق مردم را ضایع کنید، و به جاى شکر نعمت، کفران نمائید. دیگر این که: من از آن مى ترسم که اصرار بر شرک، کفران نعمت و کم فروشى، عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد (وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْم مُحیط). مُحِیط در اینجا صفت براى یَوْم است، یعنى یک روز فراگیر ، و البته فراگیر بودن روز، به معنى فراگیر بودن مجازات آن روز است، و این مى تواند اشاره به عذاب آخرت، و همچنین مجازات هاى فراگیر دنیا باشد. بنابراین، هم شما نیاز به این گونه کارها ندارید، و هم عذاب خدا در کمین شما است، پس باید هر چه زودتر وضع خویش را اصلاح کنید. * * * آیه بعد، مجدداً روى نظام اقتصادى آنها تأکید مى کند، و اگر قبلاً شعیب قوم خود را از کم فروشى نهى کرده بود، در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم کرده، مى گوید: اى قوم! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا کنید (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ). و این اصل، یعنى اقامه قسط و عدل و دادن حق هر کس به او، باید بر سراسر جامعه شما حکومت کند. سپس، قدم از آن فراتر نهاده، مى گوید: بر اشیاء و اجناس مردم عیب مگذارید، و چیزى از آنها را کم مکنید (وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ). بَخْس (بر وزن نحس) در اصل به معنى کم کردن به عنوان ظلم و ستم است. و این که، به زمین هائى که بدون آبیارى زراعت مى شود بَخْس گفته مى شود، به همین علت است که، آب آن کم است (تنها از باران استفاده مى کند) و یا آن که محصول آن نسبت به زمین هاى آبى کمتر مى باشد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۴ الی ۸۶)🔹 🔷مدین سرزمین شعیب با پایان یافتن داستان عبرت ان
↩️و اگر به وسعت مفهوم این جمله نظر بیافکنیم، دعوتى است به رعایت همه حقوق فردى و اجتماعى براى همه اقوام و همه ملت ها، بخس حق در هر محیط و هر عصر و زمان، به شکلى ظهور مى کند، و حتى گاهى در شکل کمک بلا عوض! و تعاون و دادن وام! (همان گونه که روش استثمارگران در عصر و زمان ما است). در پایان آیه، باز هم از این فراتر رفته، مى گوید: در روى زمین فساد مکنید (وَ لاتَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدینَ). فساد از طریق کم فروشى. فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران. فساد به خاطر بر هم زدن میزان ها و مقیاس هاى اجتماعى. فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال و اشخاص و بالاخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم!. جمله لاتَعْثَوا به معنى فساد نکنید است، بنابراین ذکر مُفْسِدِین بعد از آن، به خاطر تأکید هر چه بیشتر روى این مسأله است. دو آیه فوق، این واقعیت را به خوبى منعکس مى کند که، بعد از مسأله اعتقاد به توحید و ایدئولوژى صحیح، یک اقتصاد سالم از اهمیت ویژه اى برخوردار است، و نیز نشان مى دهد، به هم ریختگى نظام اقتصادى، سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود. * * * سرانجام، به آنها گوشزد کرد که: افزایش کمیت ثروت ـ ثروتى که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران به دست آید ـ سبب بى نیازى شما نخواهد بود، بلکه سرمایه حلالى که براى شما باقى مى ماند، هر چند کم و اندک باشد اگر ایمان به خدا و دستورش داشته باشید بهتر است (بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ). تعبیر به بَقِیَّةُ اللّه یا به خاطر آن است که سود حلال اندک، چون به فرمان خدا است بَقِیَّةُ اللّه است. یا این که، تحصیل حلال، باعث دوام نعمت الهى و بقاى برکات مى شود. و یا این که، اشاره به پاداش و ثواب هاى معنوى است که تا ابد باقى مى ماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانى شود، آیه ۴۶ سوره کهف : وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً نیز، اشاره به همین است. و تعبیر به إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (اگر ایمان داشته باشید) اشاره به این است که، این واقعیت را تنها کسانى درک مى کنند که ایمان به خدا و حکمت او و فلسفه فرمان هایش داشته باشند. در روایات متعددى مى خوانیم: بَقِیَّةُ اللّه تفسیر به وجود مهدى(علیه السلام)یا بعضى از امامان دیگر شده است، از جمله در کتاب اکمال الدین از امام باقر(علیه السلام)چنین نقل شده: أَوَّلُ ما یَنْطِقُ بِهِ الْقائِمُ(علیه السلام) حِیْنَ خَرَجَ، هذِهِ الآْیَةُ بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ . ثُمَّ یَقُولُ: أَنَا بَقِیَّةُ اللّهِ وَ حُجَّتُهُ وَ خَلِیْفَتُهُ عَلَیْکُمْ فلا یُسَلِّمُ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلاّ قالَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِه: نخستین سخنى که مهدى(علیه السلام)پس از قیام خود مى گوید، این آیه است بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ . سپس مى گوید: منم بقیة اللّه و حجت و خلیفه او در میان شما، آنگاه هیچ کس بر او سلام نمى کند مگر این که مى گوید: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِه . بارها گفته ایم، آیات قرآن هر چند در مورد خاصى نازل شده باشد، مفاهیم جامعى دارد که مى تواند در اعصار و قرون بعد، بر مصداق هاى کلى تر و وسیع تر، تطبیق شود. درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب قوم شعیب اند، و منظور از بقیة اللّه سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، خ بقیة اللّه محسوب مى شود. تمام پیامبران الهى و پیشوایان بزرگ بقیة اللّه اند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت براى یک قوم و ملت باقى مى مانند از این نظر بقیة اللّه اند. همچنین سربازان مبارزى که پس از پیروزى از میدان جنگ باز مى گردند، آنها نیز بقیة اللّه اند. و از آنجا که، مهدى موعود(علیه السلام) آخرین پیشوا و بزرگ ترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، یکى از روشن ترین مصادیق بقیة اللّه و از همه به این لقب شایسته تر است، به خصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است. در پایان آیه مورد بحث، از زبان شعیب مى خوانیم: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود که گفتم و من مسئول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم این شما و این راه و این چاه! (وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظ). @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۵۰)🔹 امام عليه السلام در اين كلام نورانى‌اش به يكى از دلايل توحيد اشاره كرده مى
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۵۱)🔹 🔷تلخى و شيرينى دنيا و آخرت: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به تفاوت آشكار ميان امور شيرين و تلخ در دنيا و آخرت مى‌كند و مى‌فرمايد: «تلخى دنيا شيرينى آخرت است و شيرينى دنيا تلخى آخرت»؛ (مَرَارَةُ آلدُّنْيَا حَلاَوَةُ آلاْخِرَةِ، وَ حَلاَوَةُ آلدُّنْيَا مَرَارَةُ آلاْخِرَةِ). اشاره به اين‌كه بسيارى از طاعات و عبادات و انجام دادن دستورات الهى تلخ ‌كامى‌هايى دارد؛ جهاد فى سبيل الله، جهاد با هواى نفس و گاه رفتن به زيارت خانه خدا، پرداختن خمس و زكات و چشم‌پوشى از اموال حرام و مقامات عالى نامشروع، تلخى‌ها و مشكلاتى براى انسان دارد؛ ولى به يقين اين تلخى‌ها سبب شيرينى در سراى آخرت و بهشت برين است. نعمت‌هايى كه نه چشمى آن را ديده و نه گوشى سخنى از آن شنيده و نه به خاطر انسانى خطور كرده است. به عكس، بسيارى از گناهان ممكن است لذت‌بخش باشد. پيروى از هوا وهوس و عيش و نوش‌هاى گناه‌آلود و اموال فراوانى كه از طرق نامشروع تحصيل مى‌شود براى صاحبان آن‌ها لذّتى دارد؛ ولى اين لذّات، تلخ ‌كامى‌هايى را در آخرت به دنبال دارد عذاب‌هايى كه بسيار شديد و طولانى است و حتى يك روز آن را نمى‌توان تحمل كرد تا چه رسد به ساليان دراز. مقصود امام عليه السلام از اين گفتار حكيمانه اين است كه اگر در مسير اطاعت، مشكلات و شايد ناراحتى‌ها و مرارت‌هايى وجود داشته باشد، نگران نشويم، آن‌ها را به جان و دل بپذيريم به اميد وعده‌هاى الهى در آخرت و به عكس اگر در گناه، لذّتى باشد از عواقب تلخ آن غافل نگرديم و كوتاه سخن اين‌كه هدف امام عليه السلام تشويق به طاعات و ترك گناهان است. شبيه اين سخن، تعبيرى است كه در خطبه 174 نهج‌البلاغه گذشت كه امام عليه السلام مى‌فرمايد: «إِنَّ آلْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَإِنَّ آلنَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ؛ بهشت در لابه‌لاى ناراحتى‌ها پيچيده شده و دوزخ در لابه‌لاى شهوات». نيز در حكمت 376 مى‌فرمايد: «إِنَّ الْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ، وَإِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ؛ حق، سنگين اما گوارا و باطل، سبك و آسان؛ اما بلاخيز و مرگ‌آور است». حق گرچه ثقيل و سنگين است ولى عاقبتش گواراست. به عكس، باطل كه در آغاز آسان و راحت است؛ ولى در پايان ناگوار و خطرناك است. البته آنچه امام عليه السلام در اين‌ جا فرموده بيان حكم غالبى است وگرنه موارد استثنايى نيز وجود دارد كه انسان از انجام دادن حق لذت ببرد و از انجام دادن باطل ناراحت شود. حديث معروفى كه مى‌گويد: «مؤمن اوقات شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسيم مى‌كند: بخشى براى عبادت و بندگى پروردگار و بخشى براى سامان دادن به وضع زندگى و در بخش ديگرى به لذات حلال مى‌پردازد تا نيرو وآرامش براى انجام وظايف پيدا كند»، دليل روشنى بر اين استثناست. در حالات انبيا و اولياى الهى به خصوص در آزمايش‌ هاى سخت آن‌ها، شواهد زيادى بر اصل گفتار امام عليه السلام هست. اگر حضرت يوسف عليه السلام تسليم خواسته نامشروع زليخا مى‌شد براى او لذت‌بخش بود؛ اما مرارت آخرت را به دنبال داشت و اين‌كه تسليم نشد وبه سبب آن، سال‌ها در زندان ماند و مرارت زيادى را چشيد بر كسى پوشيده نيست؛ اما حلاوت آخرت بلكه حلاوت دنيا را در پايان و بعد از مدتى به دنبال داشت. حضرت آدم عليه السلام ترك اولى كرد و از شجره ممنوعه موقتا لذت برد؛ اما پايان غم‌انگيزى براى او داشت. بسيار مى‌شود مرارت‌هاى دنيا نتيجه شيرينى در همين دنيا نصيب انسان مى‌كند مانند جوانى كه سال‌ها در غربت و با مشقت درس خوانده تا توانسته به مراحل عالى علم و دانش برسد كه لذت آن را در پايان در همين دنيا مى‌بيند وبه عكس جوانى كه تن به تنبلى و خوش‌گذرانى و عيش و نوش داده و بى‌سواد باقى مانده مرارت آن را در پايان كار در همين دنيا مى‌چشد.(1) * پی نوشت: (1) . سند گفتار حکیمانه: خطیب در مصادر مى گوید: این کلام شریف در کتاب روضة الواعظین با تفاوت تقدیم جمله دوم بر جمله اوّل آمده است و در غررالحکم نیز به این صورت ذکر شده: «حلاوة الدنیا توجب مرارة الآخرة». این تفاوتها نشان مى دهد که آنها آن را از منبع دیگرى جز نهج البلاغه گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه،ج 4، ص 192)   @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا