eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پشمالو.mp3
10.23M
| پشمالو 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۸۴ و ۸۵ 📚 کتاب شب بخیر کوچولو 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ ♻️❕ مثل مؤمنين در قبول اَلْإِمَامُ اَلرِّضَا صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي قَبُولِهِمْ وَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ كَمَثَلِ الْمَلَائِكَةِ فِي سُجُودِهِمْ لآِدَمَ وَ مَثَلُ مَنْ أَبَى وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ مَثَلُ إِبْلِيسَ فِي رَفْضِهِ السُّجُودَ لآِدَمَ وَ فِي هَذَا الْيَوْمِ أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً‏... 🔆〽️ حضرت امام رضا صلوات الله علیه می فرمایند : مثل مؤمنين در قبول کردن ولایت امیرالمومنین صلوات الله علیه ، در روز غدیر خم مثل ملائکه است در سجده بر آدم و مثل کسانی که امتناع کردند مثل شیطان است که به آدم سجده نکرد و در همین روز این آیه نازل شد : امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را  تمام نمودم و اسلام را بعنوان دين شما پذيرفتم... 📚زاد المعاد جلد۱ صفحه۲۰۳ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔴 جبهه د
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻طلحه بن عبیدالله بن عثمان، صحابی رسول خدا، از قبیله بنی تمیم که مادرش صعبه حضرمی بود. مادر وی، پیش از عبیدالله ، با ابوسفیان ازدواج کرده بود و بعد از ازدواج با عبیدالله، 6 ماه بعد، طلحه به دنیا آمد. در تاریخ آمده است که ابوسفیان وی را طلاق داد و بعد از آن که از او یاد می کرد،هند به صعبه حسادت می کرد. 🔻 در همین منبع، نقل شده که ابوسفیان، بعد از طلاق، با مادر طلحه همبستر شده و بعد از 6 ماه از ازدواج عبیدالله و صعبه،طلحه به دنیا می آید. اینجا احتمال برادری میان معاویه و طلحه وجود دارد؛ زیرا ممکن است سه ماه قبل از ازدواج با عبیدالله ، نطفه طلحه در اثر رابطه نزدیکی ابوسفیان با صعبه بسته شده باشد. 🔻عموی طلحه، عمیر بن عثمان و برادران او، عثمان و مالک، هر سه در جنگ بدر در سپاه مشرکان بودند که به دست امام علی کشته شدند. این موضوع در ایجاد کینه در دل طلحه، بی تأثیر نبود و به طور بالقوه، وی استعداد کینه و کدورت و حسادت به امام را داشت... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🌱✨◇﷽◇✨ علامه جعفری رحمت الله فیلسوف و مفسر بزرگ نهج‌البلاغه می فرماید: آن روز که نهج البلاغه علی بن ابی طالب(علیه السلام) بیطرفانه و با دقت رسیدگی شود، از تمام مکتب های اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی و فلسفی بی نیاز خواهیم شد. مرحوم علامه جعفری رحمت الله درادامه می‌ فرماید:یکی از خویشاوندان اینجانب در واپسین روزهای سال ۱۳۵۵ خواب می بیند که در برابر مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب عظیم الغدیر) در یک اتاق نشسته است علامه به او میگوید: آیا شما جعفری را میشناسی؟ وی پاسخ می دهد: آری!سپس پاکتی را که در میان آن نامه بوده به او نشان می‌دهد و می‌گوید این نامه را به جعفری بدهید و بگویید ما اکنون در عالم برزخ دستمان از کار بسته است (نمی توانیم کاری انجام بدهیم)، ولی شما که در آن دنیا و در میدان کار هستید درباره امیرالمومنین علی (علیه السلام) کار کنید. ✍ علامه جعفری بیان می دارد:حدود یک سال بود که در فکر ترجمه و تفسیر نهج البلاغه بودم پس از آن که جریان این رویا را شنیدم برای کار ترجمه و تفسیر تصمیم نهایی را گرفتم و اقدام کردم. 📚: منبع: نگاهی به علی (علیه السّلام)،ص ۶۵ باهم نهج البلاغه بخوانیم @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم... (هود/۹۶) *** إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ ۖ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ به سوى فرعون و اطرافیانش. امّا آنها از فرمان فرعون پیروى کردند. در حالى که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود. (هود/۹۷) * يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ۖ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود. و (به جاى چشمه هاى زلال بهشت) آنها را وارد آتش مى کند. و چه بد آبشخورى است (آتش)، که بر آن وارد مى شوند! (هود/۹۸) * وَأُتْبِعُوا فِي هَٰذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ آنان در این جهانو روز قیامت، لعنتى به دنبال دارند. و چه بد عطایى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، که نصیب آنان مى شود! (هود/۹۹) * @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 تفسیر سوره مبارکه هود آیات ۹۴و۹۵🔹 ❌پایان عمر تبهکاران مدین در سرگذشت اقوام پیشین، بارها
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۹۶ الی۹۹)🔹 ✅قهرمان مبارزه با فرعون بعد از پایان داستان شعیب و اصحاب مدین ، اشاره به گوشه اى از سرگذشت موسى بن عمران و مبارزاتش با فرعون مى کند، و این هفتمین داستان پیامبران در این سوره است. سرگذشت موسى(علیه السلام)، از تمام پیامبران در قرآن بیشتر آمده است; زیرا در بیش از سى سوره، بیش از صد بار به ماجراى موسى، فرعون و بنى اسرائیل اشاره شده است. ویژگى سرگذشت موسى، نسبت به پیامبرانى همچون شعیب، صالح، هود و لوط که در گذشته خواندیم، این است که آنها بر ضد اقوام گمراه، قیام کردند، ولى موسى، علاوه بر این، در برابر حکومت خودکامه اى همچون دستگاه جبار فرعون نیز قیام نمود. اصولاً، همیشه آب را باید از سرچشمه صاف کرد، و تا حکومت هاى فاسد بر سر کارند هیچ جامعه اى روى سعادت نخواهد دید، و رهبران الهى در این گونه اجتماعات قبل از همه باید این کانون هاى فساد را در هم بکوبند. ولى، باید توجه داشت که در این قسمت از سرگذشت موسى، تنها یک گوشه را مى خوانیم، گوشه اى که در عین کوچکى، پیام بزرگى براى همه انسان ها دارد. نخستین آیه، مى گوید: ما موسى را با معجزاتى که در اختیار او قرار دادیم و منطقى قوى و نیرومند فرستادیم (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطان مُبین). سُلْطان که به معنى تسلط است، گاهى در سلطه ظاهرى و زمانى در سلطه منطقى به کار مى رود. سلطه اى که مخالف را در بن ست قرار دهد، به گونه اى که هیچ راهى براى فرار نیابد! به نظر مى رسد سلطان در آیه فوق در همان معنى دوم به کار رفته، و آیات، اشاره به معجزات روشن موسى است (مفسران احتمالات دیگرى نیز درباره این دو کلمه داده اند). * * * اما این که موسى را براى هدایت چه کسى فرستاده، در آیه بعد مى فرماید: موسى را با آن معجزات کوبنده و آن منطق نیرومند، به سوى فرعون و ملاء او فرستادیم (إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ). همان گونه که بارها گفته ایم، مَلَأ به کسانى گفته مى شود که، ظاهر آنها چشم ها را پر مى کند، هر چند توخالى هستند، و در منطق قرآن بیشتر به اعیان، اشراف، و شخصیت هاى قلابى که اطراف قدرت هاى ستمگر را مى گیرند، اطلاق شده. اما، اطرافیان فرعون که با قیام موسى(علیه السلام)، منافع نامشروع خود را در خطر مى دیدند، حاضر نشدند در برابر او و معجزات و منطقش تسلیم گردند لذا از فرمان فرعون پیروى کردند (فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ). اما فرمان فرعون، هرگز ضامن سعادت آنها و مایه رشد و نجات نبود (وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشید). البته، این موفقیت براى فرعون به سادگى به دست نیامد، او از هر گونه نیرنگ، توطئه و نیروئى براى پیشرفت اهداف خود، و شوراندن مردم بر ضد موسى(علیه السلام) استفاده مى کرد، و در این راه، حتى هیچ نکته روانى را از نظر دور نمى داشت. گاهى مى گفت: موسى مى خواهد سرزمین هاى شما را بگیرد، و شما را که صاحبان اصلى آنها هستید بیرون کند (یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُم). گاهى احساس مذهبى قوم خود را تحریک مى کرد، و مى گفت: من از این مرد مى ترسم که آئین شما را دگرگون سازد (إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ). گاه مى گفت: من از این مى ترسم، او سرزمین شما را به فساد بکشد (أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الأَرْضِ الْفَسادَ). گاهى به موسى تهمت مى زد. زمانى تهدید مى کرد. بار دیگر قدرت و شوکت خود را به رخ مردم مصر مى کشید. و زمانى ادعاى رهبرى داهیانه اى که ضامن خیر و صلاحشان است داشت. * * * و از آنجا که روز رستاخیز، هر قوم و ملت و گروهى، با رهبر خویش وارد محشر مى شوند، و پیشوایان این جهان، پیشوایان آن جهانند، مى فرماید: فرعون نیز که رهبر گمراهان عصر خود بود، در پیشاپیش قومش وارد صحنه قیامت مى شود (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ). اما به جاى این که، این پیشوا پیروان خود را در آن گرماى سوزان به سوى چشمه گوارائى از آب زلال ببرد آنها را به آتش دوزخ وارد مى سازد (فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ). و چقدر زشت و ناپسند است که، آتش، آبشخورگاه انسان باشد که بر آن وارد گردد (وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ). همان چیزى که به جاى تسکین عطش، تمام وجود انسان را مى سوزاند، و در عوض سیراب کردن بر تشنگیش مى افزاید. باید توجه داشت که، ورود در اصل به معنى حرکت به طرف آب، و نزدیک شدن به آن است، ولى بعداً، به هر نوع داخل شدن بر چیزى کلمه ورود اطلاق شده است. وِرد (بر وزن ذِکْر) به معنى آبى است که انسان بر آن وارد مى شود، و به معنى ورود بر آب نیز آمده است. و مَوْرُود به معنى آبى است که بر آن وارد مى شوند (اسم مفعول است).⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۹۶ الی۹۹)🔹 ✅قهرمان مبارزه با فرعون بعد از پایان داستان شعیب
↩️بنابراین، معنى جمله وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ چنین مى شود: آتش، بد آبشخورگاهى است که بر آن وارد مى شوند . ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد که، جهان پس از مرگ ـ همان گونه که قبلاً هم اشاره کرده ایم ـ عالمى است که اعمال و افعال ما در این دنیا در مقیاس وسیعى در آنجا مجسم مى شود، خوشبختى ها و بدبختى هاى آن جهان پرتوى است از کارهاى ما در این جهان، آنها که در اینجا رهبران بهشتیان بودند، در آنجا نیز گروه ها را به سوى بهشت و سعادت مى برند، و آنها که رهبر ستمگران، گمراهان و دوزخیان بودند، در آنجا نیز پیروان خود را به سوى جهنم مى برند، و خود جلودار آنها هستند!. * * * سپس مى گوید: آنها در این جهان از رحمت خدا دور، و به مجازات و کیفرهاى سخت او گرفتار شدند، و در میان امواج خروشان غرق گردیدند و در روز رستاخیز نیز از رحمت خدا دور خواهند بود (وَ أُتْبِعُوا فی هذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ). نام ننگین آنها، همیشه در صفحات تاریخ به عنوان یک قوم گمراه و جبار ثبت مى گردد، بنابراین، هم در این دنیا خسارت کردند و هم در جهان دیگر. و آتش دوزخ چه بد عطائى است که به آنها داده شده است (بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ). رِفْد در اصل به معنى کمک کردن به انجام کارى است، حتى اگر چیزى را تکیه به چیز دیگرى بدهند، از آن تعبیر به رِفْد مى کنند، ولى کم کم این کلمه بر عطا و بخشش اطلاق شده; چرا که کمکى است از ناحیه عطا کننده به شخص عطا شونده. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۵۱)🔹 🔷تلخى و شيرينى دنيا و آخرت: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۵۲)🔹 🔷فلسفه بخش مهمى از احكام اسلامى: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه مبسوط اشاره به فلسفه‌هاى بخش مهمى از احكام اسلامى كرده است كه در بيست بخش خلاصه مى‌شود. 1. نخست مى‌فرمايد: «خدا ايمان را براى تطهير دل از شرك واجب كرده است»؛ (فَرَضَ اللّهُ الاِْيمانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْکِ). اشاره به اين‌كه ايمان به يگانگى خداوند، انسان را از آلودگى به شرك وبت‌پرستى نجات مى‌دهد، همان‌آلودگى بسيار بدى كه همه انبيا براى تطهير آن به‌پا خاسته‌اند و نخستين دعوت آن‌ها دعوت به توحيد بود. اگر قلب انسان فقط جايگاه ايمان به خدا باشد همه چيز را براى او مى‌خواهد و همواره در طريق اطاعت فرمان او گام برمى‌دارد، از هرگونه دوگانگى و چندگانگى رهايى مى‌يابد، هدفى واحد، معبودى واحد و برنامه واحدى خواهد داشت. در حالى كه وقتى آلوده شرك مى‌شود معبودهاى متعدد، برنامه‌هاى مختلف و اهداف پراكنده پيدا مى‌كند. 2. «خدا نماز را براى پاك شدن از كبر و غرور واجب كرده است»؛ (وَالصَّلاَةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ). نماز، آثار و بركات فراوانى دارد كه يكى از آن‌ها پاك شدن از كبر و غرور است، زيرا به هنگام نماز، انسان همچون عبد ذليل در برابر خداوند جليل مى‌ايستد، سپس تعظيم مى‌كند و به خاك مى‌افتد و پيشانى را بر درگاه او به خاك مى‌سايد و اين عمل را چند بار تكرار مى‌كند. به يقين اين برنامه نورانى، كبر وغرور او را درهم مى‌شكند، همان چيزى كه انسان را به طغيان وا مى‌دارد وآلوده انواع گناهان مى‌كند، چراكه سرچشمه انواع معاصى همين مسئله تكبر است. در حالات ابليس نيز خوانده‌ايم كه كبر و غرور او مانع از سجده بر آدم در پيشگاه خدا شد، سجده‌اى كه اگر انجام مى‌داد كبر و غرور او درهم مى‌شكست وهرگز گرفتار آن عاقبت بسيار شوم نمى‌شد. اصولاً آنچه درباره نماز در قرآن مجيد آمده است كه نماز انسان را از فحشا ومنكرات باز مى‌دارد: (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَر) يكى از دلائلش همين است. هنگامى كه كبر و غرور كنار برود انسان تسليم فرمان خدا مى‌شود واز معاصى چشم مى‌پوشد. 3. «خداوند زكات را سبب روزى قرار داد»؛ (وَالزَّكاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ). اين عبارت دو تفسير دارد: نخست اين‌كه پرداختن زكات، روزىِ فقرا را تضمين مى‌كند، زيرا در حديث آمده كه اگر مردم زكات اموالشان را بدهند، فقيرى در سراسر جهان اسلام پيدا نخواهد شد. همان‌گونه كه در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً». تفسير ديگر اين‌كه پرداختن زكات سبب مى‌شود خداوند روزى را بر زكات دهنده فراوان كند و اموال او را از خطرات تجاوز گرسنگان حفظ نمايد وجمع ميان اين دو تفسير در جمله بالا بعيد نيست، همان‌گونه كه در حديثى از امام على بن موسى‌الرضا عليه السلام نيز آمده است كه مى‌فرمايد: «أَنَّ عِلَّةَ الزَّكَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَتَحْصِينِ أَمْوَالِ الاَْغْنِيَاء؛ علت تشريع زكات تأمين قوت فقرا وحفظ اموال اغنياست». 4. «و روزه را براى اين تشريع كرد كه آزمايشى براى اخلاص بندگان باشد»؛ (وَالصِّيَامَ آبْتِلاَءً لاِخْلاَصِ آلْخَلْقِ). تمام عبادات، مشروط به اخلاص و به يك معنا از اسباب خلوص نيت است؛ ولى از آن‌جا كه روزه عبادتى است كه در ظاهر آشكار نيست، تأثير بسيار عميق‌ترى در آزمودن اخلاص مردم دارد و به تعبير ديگر، تنها خدا از آن آگاه است و تا روزه‌دار چيزى نگويد كسى از روزه او باخبر نمى‌شود و اين درواقع يك مرحله عالى از تقواست و به همين سبب در قرآن مجيد تشريع روزه براى نيل به تقوا ذكر شده است. 5. «و حج را براى تقويت دين قرار داد»؛ (وَآلْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ). بدون شك در موسم حج، مسلمانان پاكدلى از سراسر دنيا و جهان اسلام به سوى مركز توحيد مى‌آيند و يك‌صدا لبيك مى‌گويند و اطراف خانه خدا طواف مى‌كنند و با هم نماز مى‌گزارند و با هم به منا و مشعر و عرفات مى‌روند وشيطان را سنگسار مى‌كنند. از اخبار و حالات يكديگر باخبر مى‌شوند و روابط دوستى در ميان آن‌ها عميق‌تر مى‌گردد و براى حل مشكلات يكديگر مى‌انديشند ومجموع اين‌ها سبب تقويت اسلام مى‌شود، ازاين‌رو دشمنان همواره از اين عبادت بزرگ وحشت داشتند و مى‌كوشيدند بر آن ضربه‌اى وارد كنند تا هر سال از طريق اين عبادت بزرگ روح تازه‌اى در كالبد اسلام در آن كانون وحدت دميده نشود، ازاين‌رو در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «لاَ يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ؛ مادامى كه كعبه برپاست اسلام هم برپاست».⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۵۲)🔹 🔷فلسفه بخش مهمى از احكام اسلامى: امام عليه السلام در اين گفتار حكي
↩️در اكثر نسخه‌هاى نهج‌البلاغه جمله بالا با واژه «تَقْوِيَةً» ذكر شده در حالى كه در نسخه «صبحى صالح» «تَقْرِبَةً» است. گرچه آن هم نامناسب نيست، زيرا حج باعث مى‌شود كه مردم ازنظر دين با هم نزديك شوند؛ ولى به يقين تعبير اوّل مناسب‌تر و مأنوس‌تر است، زيرا واژه «تَقْرِبَةً» در كمتر حديث يا عبارتى به چشم مى‌خورد. 6. «و جهاد را براى عزت و سربلندى اسلام (و مسلمانان) قرار داد»؛ (وَآلْجَهَادَ عِزّاً لِلاِْسْلاَمِ). دليل آن روشن است؛ اگر مسلمانان در برابر حيله‌ها و حملات و تهاجمات دشمنان خاموش بنشينند و به جهاد برنخيزند چيزى نمى‌گذرد كه عظمت آن‌ها پايمال دشمنان مى‌شود وعزت وسربلندى تبديل به ذلت و سربه‌زيرى مى‌گردد. ازاين‌رو در خطبه معروف جهاد، اميرمؤمنان عليه السلام مى‌فرمايد: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَهُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَدِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَجُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّل؛ (آگاه باش) جهاد درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را به روى ياران خاصش گشوده، جهاد، لباس تقوا و زره محكم و سپر مطمئن خداوند است و مردمى كه از جهاد روى‌گردان شوند خداوند لباس ذلت بر تن آن‌ها مى‌ پوشاند و بلاها به آن‌ها هجوم مى‌آورند». 7 و 8. «و امر به معروف را براى اصلاح توده مردم و نهى از منكر را براى باز داشتن بى‌خردان قرار داد»؛ (وَالاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ، وَالنَّهْيَ عَنِ آلْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ). اين امتياز مهم را قانون اسلام بر بسيارى از قوانين جهان دارد كه همه افراد جامعه را در برابر آنچه در جامعه مى‌گذرد مسئول مى‌داند، هرگاه كسى از انجام وظيفه خود عدول كند، همه به عنوان واجب كفايى مأمورند او را نصيحت كرده وبه انجام وظيفه فرا خوانند و هرگاه كسى آشكارا منكرى را انجام دهد و كارى برخلاف موازين اسلامى مرتكب شود، همه مسئولند او را اندرز دهند و از آن كار بازدارند. بنابراين، امر به معروف، مصلحتى است براى توده مردم و نهى از منكر سبب پيشگيرى از كار سفيهان است. قابل توجه است كه در امر به معروف بر عوام تكيه مى‌كند. اشاره به اين‌كه خواص، وظايف خود را انجام مى‌دهند و كمتر نوبت به امر به معروف مى‌رسد ودرمورد نهى از منكر بر سفها تكيه مى‌كند اشاره به اين‌كه آدم عاقل و خردمند به دنبال گناه نمى‌رود و آن‌ها كه با ارتكاب گناه، هم به خود ظلم مى‌كنند و هم به جامعه، سفيه و كم‌خردند. قرآن مجيد هم به اين موضوع اشاره‌اى دارد ومى‌فرمايد: «(وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ)؛ چه كسى از آيين ابراهيم، روى‌گردان خواهد شد به جز افراد نادان و سفيه؟». درباره اهميت امر به معروف و نهى از منكر و شرايط آن در بحث‌هاى گذشته مطالب قابل ملاحظه‌اى آمده است. 9. «و صله رحم را براى افزايش نفوس مقرر داشت»؛ (وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنَْماةً لِلْعَدَدِ). «مَنْمَاة» مصدر ميمى و به معناى نمو كردن است و چون به صورت مفعول لاجله ذكر شده به معناى سببيت نمو است. روشن است هنگامى كه افراد يك فاميل صله رحم به جاى آورند و مراقب يكديگر باشند و به همديگر كمك كنند، تلفات در ميان آن‌ها كم خواهد بود واين سبب كثرت فاميل و درنتيجه كثرت عدد مسلمانان خواهد شد و در برابر دشمنان قدرت و قوت بيشترى پيدا مى‌كنند. افزون بر اين، از روايات استفاده مى‌شود كه صله رحم تأثير معنوى و الهى خاصى در فزونى عمر و عمران و آبادى شهرها دارد. در حديثى از امام صادق از پدرانش از رسول خدا : آمده است: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيَارَ وَتَزِيدُ فِي الاَْعْمَارِ وَإِنْ كَانَ أَهْلُهَا غَيْرَ أَخْيَارٍ؛ صله رحم خانه‌ها را آباد و عمرها را زياد مى‌كند، هرچند اهل آن از نيكان نباشند». در حديث ديگرى از همان حضرت عليه السلام مى‌خوانيم: «إِنَّ الْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فَجَرَةً وَلاَ يَكُونُونَ بَرَرَةً فَيَصِلُونَ أَرْحَامَهُمْ فَتَنْمِي أَمْوَالُهُمْ وَتَطُولُ أَعْمَارُهُمْ فَكَيْفَ إِذَا كَانُوا أَبْرَاراً بَرَرَةً؛ ممكن است جمعيتى فاجر و گنهكار باشند و از نيكان نباشند؛ ولى در عين حال صله رحم به جا آورند. در اين صورت اموالشان افزايش پيدا مى‌كند و عمرشان طولانى مى‌شود تا چه رسد به اين‌كه از نيكان و خوبان باشند». بعضى از شارحان نهج‌البلاغه تفسير ديگرى براى اين كلام حكيمانه ذكر كرده‌اند كه هرگاه انسان صله رحم به جاى آورد، ارحام او اطراف وى را مى‌گيرند و قوت و قدرت آن شخص كه صله رحم به جاى آورده فزونى مى‌يابد ولى تفسير اول صحيح‌تر به نظر مى‌رسد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️در اكثر نسخه‌هاى نهج‌البلاغه جمله بالا با واژه «تَقْوِيَةً» ذكر شده در حالى كه در نسخه «صبحى صالح»
↩️10. «و قصاص را براى حفظ خون‌ها (و جان‌ها) قرار داد»؛ (وَالقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ). اين سخن برگرفته از قرآن مجيد است كه مى‌فرمايد: «(وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُوْلِي الاَْلْبَابِ)؛ اى خردمندان! در قصاص، حيات و زندگى شما است». درست است كه ظاهرا براثر قصاص، فردى از جامعه حذف مى‌شود؛ ولى اين حذف سبب پيشگيرى از قتل‌هاى آينده است، زيرا افرادى كه به فكر قتل ديگران مى‌افتند، هنگامى كه منظره قصاص در نظرشان مجسم مى‌شود و خود را در خطرقطعى مى‌بينند از اين عمل خوددارى مى‌كنند و به فرض كه بتوانند قتلى انجام دهند و متوارى شوند بايد يك عمر به صورت دربه ‌در زندگى مخفيانه داشته باشند كه ناراحتى و زجر آن كمتر از قصاص نيست. متأسفانه در دنياى امروز، بعضى از گروه‌ها و به اصطلاح طرفداران حقوق بشر با هرگونه قصاص مخالفند و مى‌گويند: خون را با خون نبايد شست؛ قاتل كار خطايى انجام داده و اگر ما قاتل را به قتل برسانيم خطاى ديگرى است. اين‌ها براى قاتل دلسوزى مى‌كنند؛ اما گويا براى صدها يا هزاران نفرى كه جانشان به‌وسيله قاتلان در خطر است و آن قاتلان با نفى قصاص احساس امنيت مى‌كنند دلشان نسوخته است. 11. «و اقامه حدود را براى بزرگ شمردن محرمات الهى قرار داد»؛ (وَإِقَامَةَ آلْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ). «محارم» در اين‌جا اشاره به گناهان كبيره يا بخش مهمى از آن‌هاست كه درموردشان اقامه حدود و اجراى تعزيرات مى‌شود، زيرا حدود به معناى عام شامل تعزيرات هم مى‌گردد. بديهى است با اجراى حد، گناه در نظرها پراهميت خواهد شد و كمتر كسى به سراغ آن مى‌رود زيرا مى‌داند علاوه بر مجازات الهى در سراى آخرت، در اين دنيا هم مجازات سنگينى دامن او را مى‌گيرد و اين امر سبب امنيت جامعه و حفظ آن از آلودگى‌هاى گسترده خواهد شد. ازاين‌رو در حديثى از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله آمده است: «وَحَدٌّ يُقَامُ لِلَّهِ فِي الاَْرْضِ أَفْضَلُ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً؛ حدى كه در زمين اجرا شود برتر از چهل روز باريدن باران است». در حديث ديگرى از ابو ابراهيم (امام كاظم عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (وَيُحْىِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا) مى‌فرمايد: «اين فقط احياى به‌وسيله باران نيست، بلكه خداوند مردانى را مبعوث مى‌كند كه عدل را زنده كنند وزمين با احياى عدل زنده مى‌شود. سپس افزود: «وَلاَِقَامَةُ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِي الاَْرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً؛ و اقامه حد در آن سودمندتر است از نزول چهل روز باران در زمين». البته اساس دعوت انبيا بر برنامه‌هاى فرهنگى است و اكثريت مردم از اين طريق به راه راست دعوت مى‌شوند؛ ولى مواردى پيدا مى‌شود كه افرادى سرسختانه در مقابل اوامر و نواهى آن‌ها به مخالفت برمى‌خيزند. در اين‌گونه موارد جز توسل به اجراى حدود و مجازات‌ها راهى نيست، همان‌گونه كه در برنامه تمام عقلاى جهان و قوانين عالم نيز همين‌گونه است. 12. «و ترك شرب خمر را براى حفظ و سلامت عقل تشريع كرد»؛ (وَتَرْکَ شُرْبِ آلْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ). جاى شك و ترديد نيست كه شراب و همه مواد مخدر از دشمنان شماره يك عقل انسانى هستند؛ نه‌تنها در حالت مستى شعله عقل به‌كلى خاموش مى‌شود وافراد مست دست به هر كارى مى‌زنند، بلكه بعد از آن نيز تأثيرات زيادى در تخريب مغز و اعصاب از خود به جاى مى‌گذارد و گاه منجر به جنون مى‌شود. مرحوم «كلينى» در جلد ششم كتاب كافى بابى تحت عنوان «إنّ الْخَمْرَ رَأسُ كُلِّ إثْمٍ وَشَرٍّ» (شراب سرچشمه هر گناه و بدى است) آورده است و احاديث فراوانى در ذيل آن ذكر كرده است؛ از جمله در حديثى از رسول خدا صلي الله عليه وآله آمده است: «إِنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ كُلِّ إِثْمٍ؛ شراب سرچشمه هر گناهى است». در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالاً وَجَعَلَ مَفَاتِيحَهَا أَوْ قَالَ مَفَاتِيحَ تِلْکَ الاَْقْفَالِ الشَّرَابَ؛ خداوند براى شرور وبدى‌ها قفل‌هايى قرار داده (كه همان قفل عقل‌هاست) و كليد آن قفل‌ها را شراب قرار داده است». در حديث ديگرى از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام نقل شده است كه فرمود: «مَا عُصِيَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَيَدَعُ الصَّلاَةَ الْفَرِيضَةَ وَيَثِبُ عَلَى أُمِّهِ وَأُخْتِهِ وَابْنَتِهِ وَهُوَ لا يَعْقِلُ؛ گناهى در پيشگاه خداوند شديدتر از شرب خمر نيست. بعضى از شراب‌ خواران نماز واجب را به‌كلى ترك مى‌كنند وممكن است به مادروخواهرودخترخود در حالى كه نمى‌فهمند تجاوز كنند»... @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🖼نشانه انسان زیرك قـالَ النّبِیّ صلی الله علیه و آله أكيَسُ الكَيِّسِينَ مَن حاسَبَ نفسَهُ وعَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ، وأحمَقُ الحَمقی مَن أتبَعَ نفسَهُ هَواها وتَمَنَّی علَی اللّه ِ الأمانِيَّ. 📌زیركترین زیركان،كسی است كه از نفس خود حساب بكشد و برای پس از مرگ كار كند و احمق ترین احمقان، كسی است كه خود را پیرو نفس خویش گرداند و از خدا هم، آرزوها داشته باشد. 📜بحار الأنوار: 92/250. 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻طلحه ب
🌳شجره آشوب« قسمت بیست وچهارم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻نکته ای که در اینجا گفتن آن بسیار مهم است اینکه امام باقر در روایتی طولانی مطلبی را درباره طلحه فرمود که خلاصه آن را ذکر می کنیم. حضرت فرمود هنگامی پیامبر، امام را به جانشینی خود انتخاب کرد و برای او از بزرگان، بیعت گرفت منافقان گفتند محمد، حتما گمراه و دیوانه شده است و چیزی که علی را نزد او محبوب کرده، قتل بزرگان قریش در روز بدر و سایر عرب و یهود است. 🔻 این سخنان به رسول خدا رسید و نه نفر در خانه صهیب رومی جمع شدند که عبارت بودند از ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، سعد ابی وقاص، سعید بن عاص، عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده جراح. آن ها گفتند که محمد در حق علی، زیاده روی کرد تا جایی که امکان دارد به ما بگوید او را بپرستید. 🔻روایت فوق به صراحت، طلحه و زبیر را جزو منافقینی می داند که نسبت به انتخاب امام علی به عنوان وصی پیامبر، اعتراض کردند. نکته دیگر این روایت ارزشمند این است که نشان می دهد طلحه و زبیر، از زمان رسول خدا دارای روحیه نفاق بودند و نسبت به مقام امام، حسادت می کردند... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ ۖ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ این از اخبار شهرهاو آبادیهاست که مابراى تو شرح مى دهیم. که بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شده اند (و از میان رفته اند). (هود/۱۰۰) * وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَٰكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ۖ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ لَّمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ ما به آنها ستم نکردیم. بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند. و هنگامى که فرمان (مجازات) پروردگارت فرا رسید، معبودهایى را که غیر از خدا مى خواندند، آنها را نجات نبخشیدند. وجز بر هلاکت آنان نیفزودند. (هود/۱۰۱) * وَكَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ ۚ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامى که (مردم) شهرها و آبادیها را مجازات مى کند، در حالى که آنها ستمکارند! به یقین مجازات او، دردناک و شدید است! (هود/۱۰۲) * إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ در این (سرگذشت پیشینیان)، نشانه اى است براى کسى که از عذاب آخرت مى ترسد. همان روزى که مردم در آن جمع آورى مى شوند،و روزى که همه آن را مشاهده مى کنند. (هود/۱۰۳) * وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودى، تأخیر نمى اندازیم! (هود/۱۰۴) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۹۶ الی۹۹)🔹 ✅قهرمان مبارزه با فرعون بعد از پایان داستان شعیب
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۰ الی۱۰۴)🔹 در آیات این سوره، سرگذشت هفت قوم از اقوام پیشین و گوشه اى از تاریخ پیامبرانشان بیان شد، که هر کدام قسمت قابل توجهى از زوایاى زندگى پرماجراى انسان را روشن مى ساخت، و هر یک درس هاى عبرت فراوانى در برداشت. در اینجا، به تمام آن داستان ها اشاره کرده، به صورت یک جمع بندى مى فرماید: این ماجراها گوشه اى از اخبار شهرهاى و آبادى ها است، که ما داستانش را براى تو بازگو مى کنیم (ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَیْکَ). همان شهرها و آبادى هائى که قسمتى از آن هنوز بر پاست، و قسمتى همچون کشتزار درو شده به کلى ویران گشته است (مِنْها قائِمٌ وَ حَصیدٌ). قائِم اشاره به شهرها و آبادى هائى است که، از اقوام پیشین بر پا مانده اند، مانند سرزمین مصر که جایگاه فرعونیان بود، و پس از غرق شدن این گروه ظالم و ستمگر، همچنان بر جاى ماند، باغ هایش و کشتزارهایش و بسیارى از عمارت هاى خیره کننده اش. حَصِید به معنى درو شده، اشاره به سرزمین هائى همچون سرزمین قوم نوح و لوط که یکى در زیر آب غرق شد و دیگرى زیر و رو و سنگباران گردید. * * * اما گمان مبر که ما به آنها ستم کردیم، آنها خودشان به خویشتن ظلم کردند (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ). آنها به بت ها و خدایان دروغینشان پناه بردند، اما خدایانشان را که به جاى اللّه مى خواندند، هیچ مشکلى را در برابر فرمان پروردگار از آنها نگشودند (فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ شَیْء لَمّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ). آرى این خدایان قلابى جز ضرر و زیان و هلاکت و بدبختى، بر آنها نیفزودند (وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبیب)(۱). * * * آرى این چنین بود مجازات پروردگار تو نسبت به شهرها و آبادى هائى که ستم مى کردند، هنگامى که آنها را تسلیم هلاکت کرد (وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِیَ ظالِمَةٌ). مسلماً مجازات پروردگار دردناک و شدید است (إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ شَدیدٌ). این یک قانون عمومى الهى است، یک نسبت و برنامه همیشگى است، که هر قوم و ملتى دست به ظلم و ستم بیالایند، و پا را از مرز فرمان هاى الهى فراتر نهند، و به رهبرى، راهنمائى و اندرزهاى پیامبران خدا اعتنا ننمایند، خداوند آنها را سرانجام سخت مى گیرد و در پنجه عذاب مى فشارد. این واقعیت، که برنامه فوق یک برنامه عمومى و یک سنت همیشگى است، از سایر آیات قرآن نیز به خوبى استفاده مى شود، و در واقع هشدارى است به تمام مردم جهان، که گمان مبرید شما از این قانون مستثنى هستید، یا این حکم مخصوص اقوام پیشین بوده است. البته، ظلم به معنى وسیع کلمه، شامل همه گناهان مى شود، و توصیف قریه و شهر و آبادى به ظالم بودن، (هِىَ ظالِمَةٌ) با این که این صفت مربوط به ساکنان شهر و آبادى است، گویا اشاره به این نکته لطیف است، که آنها آن قدر در ظلم و بیدادگرى فرو رفتند که، گوئى شهر و آبادى یک پارچه ظلم و ستم شده بود. و این تعبیر، نزدیک به تعبیرى است که در فارسى داریم که مى گوئیم: ظلم و فساد از در و دیوار فلان شهر مى بارد. * * * و از آنجا که، این یک قانون کلى و عمومى است، بلا فاصله مى فرماید: در این سرگذشت هاى عبرت انگیز و حوادث شوم و دردناکى که بر گذشتگان گذشت، علامت و نشانه اى است براى یافتن راه حق، براى کسانى که از عذاب آخرت مى ترسند (إِنَّ فی ذلِکَ لاَ یَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الآْخِرَةِ). چرا که دنیا در برابر سراى دیگر، همه چیزش کوچک و ناچیز است، حتى مجازات ها و عذاب هایش و جهان دیگر از هر نظر وسیعتر مى باشد، و آنها که ایمان به رستاخیز دارند، با دیدن هر یک از این نمونه ها در دنیا تکان مى خورند و عبرت مى گیرند، و راه خود را باز مى یابند. در پایان آیه، اشاره به دو وصف از اوصاف روز قیامت کرده، مى گوید: آن روزى است که همه مردم براى آن جمع مى شوند (ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ). و آن روزى است که مشهود همگان است (وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ). اشاره به این که، همان گونه که قوانین و سنن الهى در این جهان عمومى است، اجتماع مردم در آن دادگاه نیز عمومى، و حتى در یک زمان خواهد بود، روزى است آشکار براى همه، آن چنان که تمام انسان ها در آن حاضر مى شوند و آن را مى بینند. جالب این که، مى فرماید: یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ و نمى گوید فِیْهِ النّاس این تعبیر، اشاره به آن است که رستاخیز تنها ظرف اجتماع مردم نیست، بلکه یک هدف و یک مقصد است که انسان ها در مسیر تکاملى خود به سوى آن پیش مى روند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۰ الی۱۰۴)🔹 در آیات این سوره، سرگذشت هفت قوم از اقوام پیشین و گ
↩️در سوره تغابن آیه ۹ نیز مى خوانیم: یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ: در آن روز که روز جمع و اجتماع است، همه شما را گردآورى مى کند و آن روزى است که همه احساس غبن مى کنند !. * * * و از آنجا که، ممکن است بعضى بگویند: سخن از آن روز، نسیه است و معلوم نیست کى فرا مى رسد، لذا قرآن بلافاصله مى گوید: ما آن روز را فقط تا زمان محدودى تأخیر مى اندازیم (وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاّ لاَِجَل مَعْدُود). آن هم، براى مصلحتى که روشن است، تا مردم جهان میدان هاى آزمایش و پرورش را ببینند. و آخرین برنامه انبیاء پیاده شود. و آخرین حلقه سلسله تکامل، که این جهان استعداد آن را دارد ظاهر گردد، و بعد پایان اعلام شود. تعبیر به مَعْدُود (شمرده شده)، اشاره به نزدیکى رستاخیز است; زیرا هر چیزى که قابل شمارش باشد، و تحت عدد واقع شود، محدود و نزدیک است. خلاصه، تأخیر آن روز هرگز نباید ظالمان را مغرور کند; چرا که قیامت گر چه دیر آید بیاید و حتى تعبیر به دیر آمدن هم درباره آن صحیح نیست!. ✔️پی نوشت ۱ ـ تَتْبیب از ماده تبّ به معنى استمرار در زیان است و به معنى هلاکت و نابودى نیز آمده است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش دوم🔹 🔴 بهانه خونخواهی عثمان برای خلافت 🔷امام(عليه السلام) در اين
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)🔹 همان گونه که از عنوان نامه پيداست امام(عليه السلام) اين نامه را در جواب نامه اى نوشته است که از ۸سوى معاويه به آن حضرت بعد از جنگ نهروان و کشتن خوارج خدمت آن حضرت فرستاده شد. به گفته ابن ابى الحديد امام(عليه السلام) در اين نامه تلويحا اشاره به حديث معروف پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى کند که به آن حضرت فرمود: «أُمِرْتُ بِقِتَالِ النَّاکِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ; من مأمور شدم به پيکار با پيمان شکنان و ظالمان و از دين خارج شدگان». و در بيان ديگرى آمده است: «أَمَرَ رَسُولُ اللهِ عَلِىّ بن ابى طالب بِقِتَالِ النَّاکِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِين». بنابراين معاويه که از اين حديث باخبر بود با ديدن جنگ هاى جمل و نهروان مى بايست از خواب غفلت بيدار مى شد، چرا که سخن پيامبر درباره على(عليه السلام) و جنگ هاى او کاملا به وقوع پيوسته بود و از اين رو امام نامه را چنين آغاز مى کند، مى فرمايد: «اما بعد از حمد و ثناى الهى زمان آن فرا رسيده است که تو از مشاهده حقايقِ روشن با چشم بينا بهره مند گردى (و ادعاهاى باطل خود را کنار بگذارى)»; (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ آنَ لَکَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِيَانِ الاُْمُورِ، فَقَدْ سَلَکْتَ مَدَارِجَ أَسْلاَفِکَ بِادِّعَائِکَ الاَْبَاطِيلَ). منظور از «مَدَارِجَ أَسْلاَف» همان برنامه هاى ابوسفيان در مقابله با پيغمبر اسلام و مسلمين و برافروختن آتش هاى جنگ هاى متعدد بر ضد مسلمانان است و همچنين جد مادرى معاويه «عتبة بن ربيعه» و دايى اش «وليد بن عتبه» است که همه از سران کفر، شرک، بت پرستى و نفاق بوده اند. «ولى (مع الاسف) تو همان مسير گذشتگان خود را با ادعاهاى باطل و ورود در دروغ و فريب افکنى و اکاذيب مى پيمايى و آنچه بالاتر از شأن توست به خود نسبت مى دهى و به آنچه بدان نبايد برسى (و شايسته آن نيستى) دست مى افکنى»; (وَاقْتِحَامِکَ غُرُورَ الْمَيْنِ وَالاَْکَاذِيبِ، وَبِانْتِحَالِکَ مَا قَدْ عَلاَ عَنْکَ، وَابْتِزَازِکَ لِمَا قَدِ اخْتُزِنَ دُونَکَ). منظور از ادعاى باطل همان ادعاى خلافت است که معاويه در شام براى خود بيعت گرفت و منظور از ورود در دروغ، فريب افکنى و اکاذيب، ادعاى خون خواهى عثمان و مظلوم بودن طلحه و زبير و عايشه است و منظور از نسبت دادن چيزى که در شأن او نيست به خود و دست انداختن به آنچه حق او نيست همان حکومت مصر و شام است که انتظار داشت امام آن دو را به او واگذار کند و آن را شرط بيعت قرار داده بود. و جمله «وَابْتِزَازِکَ ...» به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه مى تواند اشاره به بيعتى باشد که معاويه براى خود براى خلافت از اهل شام گرفت. طبرى در کتاب خود در حوادث سال 60 هجرى نقل مى کند که معاويه از اهل شام در اين سال در ماه ذى القعده بعد از پايان کار حکَمين به عنوان خلافت پيامبر بيعت گرفت در حالى که قبلاً براى مطالبه خون عثمان از آنها بيعت گرفته بود. اين احتمال نيز داده شده که منظور امام بيعت گرفتن معاويه نسبت به مطالبه خون عثمان باشد، زيرا اين کار در حد او نيست; اين گونه خون ها را صاحبان خون (در درجه اوّل فرزندان) از امام مسلمانان مطالبه مى کنند; معاويه نه از اولياى دم بود و نه امام المسلمين و در واقع همان طور که امام مى فرمايد همه اينها براى فرار از پذيرش حق; يعنى بيعت با اميرمؤمنان على(عليه السلام) بود. اين تعبيراتِ گويا و حساب شده پرده را از روى مغالطه کارى هاى معاويه در نامه اش برمى دارد و هدف نهايى او را که رسيدن به حکومت به ناحق مصر و شام يا حکومت بر قاطبه مسلمانان است برمى دارد. امام نيّات فاسد واقعى او را آشکار مى سازد، هرچند بر خردمندان نه در آن زمان و نه در اين زمان مخفى و پنهان نبوده و نيست. آن گاه امام دليل اين ادعاى باطل را چنين بيان مى کند و مى فرمايد: «همه اين کارها براى فرار از حق و انکار چيزى بود که پذيرش آن از گوشت و خونت براى تو لازم تر بود و نيز براى اين بود که از چيزى که گوش تو شنيده و سينه ات از آن پر شده فرار کنى»; (فِرَاراً مِنَ الْحَقِّ، وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَکَ مِنْ لَحْمِکَ وَ دَمِکَ، مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُکَ وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُکَ). منظور از فرار از حق و انکار چيزى که از گوشت و خون براى معاويه لازم تر بوده است همان بيعت عمومى مهاجران و انصار و توده هاى مردم با على(عليه السلام) بود به اضافه مطالبى که معاويه با گوش خود درباره آن حضرت از پيغمبر شنيده بود، زيرا او در ماجراى غدير حضور داشت و نص بر امامت على را از پيغمبر شنيد و نيز در غزوه تبوک حاضر بود و حديث معروف نبوى «أنْتَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)🔹 همان گونه که از عنوان نامه پيداست امام(عليه السلام) اين نامه را در ج
↩️تو نسبت به من همچون هارون برادر موسى نسبت به موسى هستى» و سخنان ديگرى درباره على(عليه السلام) را که پيغمبر اکرم با آن، او را در همه جا ستوده بود شنيده بود يا با چشم خود صحنه ها را ديده بود. بديهى است شنيدن بيعت عمومى مسلمانان با على و آن سخنان بسيار روشن از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) اين فريضه قطعى را براى معاويه فراهم ساخته بود که در نخستين فرصت با امام بيعت کند و در برابر او تسليم شود; ولى معاويه دروغ هايى به هم بافت و بر خلاف خواسته مسلمانان قيام کرد و از مردم شام براى خود بيعت گرفت و سنگ زيربناى تفرقه و جدايى در ميان مسلمانان را که مايه جنگ هاى داخلى شد نهاد. آن گاه امام با صراحت به او مى گويد: «آيا بعد از روشن شدن حق چيزى جز گمراهى آشکار وجود دارد و آيا بعد از بيان واضح چيزى جز مغلطه کارى و شبهه افکنى تصور مى شود؟»; (فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ الْمُبِينُ، وَبَعْدَ الْبَيَانِ إِلاَّ اللَّبْسُ؟ چه گمراهى از اين آشکارتر که بيعت عام مسلمانان را ناديده بگيرد و کسى که تا آخرين لحظه پيروزى اسلام خودش و خاندانش در صفوف کفر و دشمنان بوده بخواهد بر جاى پيغمبر اکرم تکيه زند و لباس خلافت او را در تن بپوشد. به گفته ابن ابى الحديد اگر ما سخنان شيعه را درباره نصب على(عليه السلام) به خلافت در غدير خم را قبول نکنيم ـ که نمى کنيم ـ پيامبر سخنان فراوانى در هزار مورد درباره على بيان فرمود که مقدم بودن او را بر سايرين روشن مى سازد; از جمله اينکه فرمود: «حَرْبُکَ حَرْبى; جنگ با تو جنگ با من است» و فرمود: «أنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ أللّهُمَّ عادِ مَنْ عاداهُ وَ والِ مَنْ والاهُ; من با کسى که با تو سر جنگ داشته باشد سر جنگ دارم و با هرکس صلح کنى صلح مى کنم خداوندا! آن کس که او را دوست دارد دوست بدار و آن کس که او را دشمن دارد دشمن بدار» آيا همه اين امور را ناديده گرفتن و به فراموشى سپردن چيزى جز ضلال مبين است؟! جمله امام «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ ...» برگرفته از تعبير قرآن مجيد است که در سوره يونس بعد از بيان نعمت هاى واضح خداوند مى فرمايد: (فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ). در ذيل نامه 16 (جلد نهم همين کتاب) اين جمله را از حسن بصرى نقل کرديم که مى گفت: چهار چيز در معاويه بود که حتى اگر تنها يکى از آنها را داشت، موجب هلاکت (اخروى) وى مى شد: نخست اينکه امر حکومت را با شمشير به دست گرفت در حالى که بقاياى صحابه و صاحبان فضيلت که از او برتر بودند وجود داشتند. دوم اينکه فرزند شراب خوارش را که لباس ابريشمين مى پوشيد و طنبور مى زد، خليفه بعد از خود کرد. سوم اينکه ادعا کرد زياد برادر من است در حالى که پيغمبر فرموده بود: فرزند به پدر رسميش ملحق مى شود و نصيب فرد زناکار سنگ است. چهارم اينکه حجر بن عدى (آن مرد پاک ايمان) را به قتل رساند. آن گاه امام(عليه السلام) براى تأکيد و توضيح بيشترى درباره آنچه پيش از اين بيان کرده است مى فرمايد: «بنابراين از اشتباه کارى و غلط هايى که در آن است بپرهيز، زيرا از دير زمانى فتنه پرده هاى سياه خود را گسترده و ظلمتش بر ديده هايى پرده افکنده است»; (فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَاشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا، فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَ أَغْدَفَتْ جَلاَبِيبَهَا وَأَغْشَتِ الاَْبْصَارَ ظُلْمَتُهَا). تعبير به «شبهه» ممکن است اشاره به اشتباه افکنى معاويه در مورد خون عثمان باشد که آن را به على(عليه السلام) بدون هيچ دليلى نسبت مى داد و جمله «اشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا» نيز مى تواند اشاره به همين موضوع باشد که معاويه اين شبهه افکنى را گسترش داد تا در تمام شام شايع شد. اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از جمله مزبور اين است که از شبهه بپرهيز و همچنين از آثار ناشى از شبهه و يا اينکه از شبهه بپرهيز و از اينکه آن را همچون لباسى در بر کنى و همه جا از بهانه خون خواهى عثمان براى پيشبرد اهداف نامشروعت بهره گيرى. منظور از «فتنه» همان اختلاف و شکافى است که معاويه در جهان اسلام افکنده بود; نخست از شاميان براى خون خواهى عثمان بيعت گرفت و مدتى بعد، براى خلافت و آنها را از خليفه به حق مسلمانان جدا ساخت. در مسأله خلافت بدعتى که سابقه نداشت ايجاد کرد و به دنبال او ساير بنى اميّه همان طريقه نادرست وى را در پيش گرفتند و خلفا را يکى بعد از ديگرى به زور تعيين کردند و بر مسلمانان تحميل نمودند که اوّلين پايه شوم آن بيعت گرفتن براى فرزندش يزيد بود. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا