eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عروسک نخودی.mp3
10.05M
| عروسک نخودی 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۷۷تا ۷۹ 📚 کتاب شب بخیر کوچولو 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خشم امیرالمومنین ع از مردان بی غیرت عصر خلافت امیر مؤمنان علی(ع) بود، به آن حضرت گزارش رسید که در مسیر راه ها بعضی از مردان و زنان رعایت حریم عفت را نمی کنند، بسیار ناراحت شد. مردم کوفه را جمع کرد، در ضمن سخنرانی به آنها فرمود: «نبّئت انّ نسائکم یدافعن الرّجال فی الطّریق، اما تستحیون؟ لعن اللّه من لایغار؛ به من خبر رسیده که زنان شما در مسیر راه ها به مردان تنه می زنند، آیا حیاء نمی کنید، خداوند لعنت کند کسی را که غیرت نمی ورزد.» وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۷۴ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻علاوه
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هفتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔴 طلحه بعد از رسول خدا 🔻طلحه در شورای شش نفره، از روی کینه و حسادت به امام علی ( ع )، به عثمان رای داد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در تفسیر یکی از فقرات خطبه شقشقیه به این موضوع مهم اشاره کرده است. 🔻 اما همین طلحه که دارای حس حسادت به امام بود، گاهی به خاطر منافع خود، حاضر بود با امام کنار بیاید. 🔻 توضیح اینکه افرادی دارای حس کینه و حسادت به رهبر جامعه اسلامی هستند و کارشان به فتنه و آشوب علیه ولی خدا می کشد، گاهی این حس را درون خود پنهان کرده و برای اینکه خودشان را موافق با خط رهبر جامعه نشان دهند، به صورت هرچند ظاهری، حاضر به همراهی با حاکم می شوند. اما این مسئله فقط تا جایی است که منافع آن ها تأمین شود، اگر منافع آن ها تأمین نشود یا حرکت رهبر جامعه اسلامی با منافع آن ها برخورد و تزاحم یا تناقض داشته باشد، آن جاست که احساسات نهفته از سر کینه و حسادت را آشکار می کنند و علم مخالفت را علیه ولی و رهبر جامعه بلند خواهند کرد... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۵ الی۱۰۸)🔹 ج ـ بعضى دیگر احتمال داده اند: با گذشت زمان و پس از
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۵ الی۱۰۸)🔹 ۵ ـ استثناء در آیه چه مفهومى دارد؟ جمله استثنائیه إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ مگر آنچه پروردگارت بخواهد که در آیات فوق هم در مورد اهل بهشت آمده و هم اهل دوزخ، براى مفسران میدان وسیعى جهت بحث شده است، و مفسر بزرگ طبرسى در تفسیر این استثناء، ده وجه از مفسران نقل کرده، که به عقیده ما بسیارى از آنها سست، و با آیات قبل یا بعد به هیچ وجه سازگار نیست، و لذا از بیان آنها چشم مى پوشیم، و تنها آنچه را که صحیح تر به نظر ما مى رسد، در اینجا مى آوریم و آن دو تفسیر است: تفسیر اول ـ هدف از بیان این استثناء، این است که تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ایمان، و پاداش مؤمنان راستین چنان است که بدون خواست و مشیت الهى باشد، و قدرت، توانائى و اراده او را محدود کند، و صورت جبر و الزام به خود بگیرد. بلکه، در عین جاودانى بودن این دو، قدرت و اراده او بر همه چیز حاکم است، هر چند به مقتضاى حکمتش، پاداش و عذاب را بر این دو گروه، جاودانه مى دارد. شاهد این سخن آن که، در جمله دوم درباره سعادتمندان بعد از ذکر این استثناء مى فرماید: عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ: این عطا و پاداشى است که هرگز از آنها قطع نمى شود . و این نشان مى دهد: جمله استثنائیه فقط براى بیان قدرت بوده است. تفسیر دوم ـ از آنجا که، این آیات از دو گروه شقى و سعید بحث مى کند، و شقاوتمندان همگى الزاماً افراد بى ایمانى که مستحق خلود باشند، نیستند، بلکه ممکن است در میان آنها گروهى از مؤمنان خطاکار وجود داشته باشند احتمال دارد این استثناء مربوط به این گروه باشد. ولى، این سؤال پیش مى آید که: این استثناء در جمله دوم چه مفهومى خواهد داشت؟ (در مورد سعادتمندان). در پاسخ، گفته شده است: آن نیز در مورد مؤمنان خطاکار است، که مدتى باید در آغاز به دوزخ بروند و پاک شوند، سپس به صف بهشتیان بپیوندند، در حقیقت استثناء در جمله اول نسبت به آخر کار است، و در جمله دوم نسبت به آغاز کار (دقت کنید). این احتمال نیز، در پاسخ سؤال فوق وجود دارد که، استثناء در جمله اول اشاره به مؤمنان خطاکار باشد، که بعد از مدتى از دوزخ رهائى مى یابند، و در جمله دوم تنها اشاره به قدرت و توانائى پروردگار باشد. شاهد این سخن این که، در جمله اول بعد از استثناء جمله: إِنَّ رَبَّکَ فَعّالٌ لِما یُریدُ که دلیل بر انجام این مشیت است ذکر شده، و در جمله دوم عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ که دلیل بر ابدیت است آمده (دقت کنید). اما، این که: بعضى احتمال داده اند این پاداش و مجازات مربوط به بهشت و دوزخ برزخى است، که مدتش محدود است و پایان مى پذیرد احتمال بسیار بعیدى است; زیرا آیات قبل صریحاً درباره قیامت بحث مى کند، و پیوند این آیات با آنها ناگسستنى است. همچنین، احتمال این که: خلود در اینجا مانند بعضى دیگر از آیات قرآن، به معنى مدتى طولانى باشد، نه ابدیت، با جمله عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ و با خود استثناء، که دلیل بر ابدیت جمله هاى قبل از آن است، سازگار نمى باشد. * * * ۶ ـ توضیحى درباره زَفِیر و شَهِیق در آیات فوق، در مورد دوزخیان مى گوید: آنها، در آن زفیر و شهیق دارند. در معنى این دو کلمه، ارباب لغت و مفسران، احتمالات متعددى داده اند، بعضى گفته اند: زَفِیر به معنى فریاد کشیدنى است که با بیرون فرستادن نفس توأم باشد، و شَهِیق ناله توأم با فرو بردن نفس است. بعضى دیگر، زَفِیر را به آغاز صداى الاغ، و شَهِیق را به پایان آن تفسیر کرده اند، که شاید با معنى اول زیاد تفاوت نداشته باشد. به هر حال، این هر دو، صداى فریاد و ناله کسانى است که از غم و اندوه ناله سر مى دهند، ناله اى که تمام وجود آنها را پر مى کند، و نشانه نهایت ناراحتى و شدت عذاب است. باید توجه داشت که، زَفِیر و شَهِیق هر دو مصدرند، و زَفِیر در اصل به معنى بار سنگین بر دوش گرفتن است، و چون چنین کارى سرچشمه آه و ناله مى شود به آن زَفِیر گفته شده، و شَهِیق در اصل به معنى طولانى بودن است، همان گونه که به کوه بلند جبل شاهق مى گویند، و سپس به ناله هاى طولانى اطلاق شده است. * * * ۷ ـ اسباب سعادت و شقاوت سعادت، که گمشده همه انسان ها است، و هر کس آن را در چیزى مى جوید و در جائى مى طلبد، به طور خلاصه، عبارت است از: فراهم بودن اسباب تکامل براى یک فرد یا یک جامعه، و نقطه مقابل آن، شقاوت و بدبختى است که همه از آن متنفرند و آن عبارت است از: نامساعد بودن شرائط پیروزى و پیشرفت و تکامل. بنابراین، هر کس از نظر شرائط روحى، جسمى، خانوادگى، محیط و فرهنگ، اسباب بیشترى براى رسیدن به هدف هاى والا در اختیار داشته باشد، به سعادت نزدیک تر، یا به تعبیر دیگر سعادتمندتر است. و هر کس گرفتار کمبودها، نارسائى ها، از جهات بالا بوده باشد، شقاوتمند و بى بهره از سعادت خواهد بود.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۵ الی۱۰۸)🔹 ۵ ـ استثناء در آیه چه مفهومى دارد؟ جمله استثنائیه
↩️ولى، باید توجه داشت پایه اصلى سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است، اوست که مى تواند وسائل لازم را براى ساختن خویش و حتى جامعه اش فراهم سازد، و اوست که مى تواند با عوامل بدبختى و شقاوت به مبارزه برخیزد و یا تسلیم آن شود. در منطق انبیاء، سعادت و شقاوت چیزى نیست که در درون ذات انسان باشد، و حتى نارسائى هاى محیطِ خانوادگى و وراثت، در برابر تصمیم و اراده خود انسان، قابل تغییر و دگرگونى است. مگر این که، ما اصل اراده و آزادى انسان را انکار کنیم، و او را محکوم شرائط جبرى بدانیم، و سعادت و شقاوتش را ذاتى و یا مولود جبرى محیط و مانند آن بدانیم، که این نظر به طور قطع در مکتب انبیاء و همچنین مکتب عقل محکوم است. جالب این که، در روایاتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده، انگشت روى مسائل مختلفى به عنوان اسباب سعادت یا اسباب شقاوت گذارده شده، که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامى در این مسأله مهم، آشنا مى سازد، و به جاى این که: براى رسیدن به سعادت و فرار از شقاوت، به دنبال مسائل خرافى، پندارها و سنت هاى غلطى که، در بسیارى از اجتماعات وجود دارد برود، و مسائل بى اساسى را اسباب سعادت و شقاوت پندارد، به دنبال واقعیات عینى و اسباب حقیقى سعادت خواهد رفت. به عنوان نمونه، به چند حدیث پر معنى زیر توجه فرمائید: ۱ ـ امام صادق(علیه السلام)از جدّش امیر مؤمنان على(علیه السلام)چنین نقل مى کند: حَقِیقَةُ السَّعادَةِ أَنْ یَخْتِمَ لِلْرَّجُلِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ وَ حَقِیقَةُ الشَّقاوَةِ أَنْ یَخْتِمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشِّقاوَة: حقیقت سعادت این است که، آخرین مرحله زندگى انسان با عمل سعادتمندانه اى پایان پذیرد، و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه اى خاتمه یابد . این روایت، با صراحت مى گوید: مرحله نهائى عمر انسان و اعمال او در این مرحله، بیانگر سعادت و شقاوت او است، و به این ترتیب، سعادت و شقاوت ذاتى را به کلى نفى مى کند، و انسان را در گرو اعمالش مى گذارد، و راه بازگشت را در تمام مراحل تا پایان عمر براى او باز مى داند. ۲ ـ در حدیث دیگرى از على(علیه السلام)مى خوانیم: السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ وَ غُرُورِهِ: سعادتمند کسى است که از سرنوشت دیگران پند گیرد، و شقاوتمند کسى است که فریب هواى نفس و غرورش را بخورد . این سخن على(علیه السلام)نیز، تأکید مجددى است بر اختیارى بودن سعادت و شقاوت و بعضى از اسباب مهم این دو را بیان مى کند. ۳ ـ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: أَرْبَعٌ مِنَ أَسْبابِ السَّعادَةِ وَ أَرْبَعٌ مِنَ الشَّقاوَةِ، فَالأَرْبَعُ الَّتِی مِنَ السَّعادَةِ: الْمَرْأَةُ الصّالِحَةُ، وَ الْمَسْکَنُ الْواسِعُ، وَ الْجارُ الصّالِحُ، وَ الْمَرْکَبُ الْبَهِیُّ، وَ الأَرْبَعُ الَّتِی مِنَ الشَّقاوَةِ: الْجارُ السَّوْءُ، وَ الْمَرْأَةُ السَّوْءُ، وَ الْمَسْکَنُ الضِّیْقُ، وَ الْمَرْکَبُ السَّوْءُ: چهار چیز از اسباب سعادت، و چهار چیز از اسباب شقاوت است: اما، آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته، و مرکب خوب. و آن چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد، همسر بد، خانه تنگ و مرکب بد است . با توجه به این که، این چهار موضوع در زندگى مادى و معنوى هر کس نقش مؤثرى دارد، و از عوامل پیروزى یا شکست مى تواند باشد، وسعت مفهوم سعادت و شقاوت در منطق اسلام روشن مى شود. یک همسر خوب، انسان را به انواع نیکى ها تشویق مى کند. یک خانه وسیع روح و فکر انسان را آرامش مى بخشد، و آماده فعالیت بیشتر مى نماید. همسایه بد بلا آفرین، و همسایه خوب کمک مؤثرى به آسایش و حتى پیشرفت هدف هاى انسان مى کند. یک مرکب به دردخور، براى رسیدن به کارها و وظائف اجتماعى عامل مؤثرى است، در حالى که مرکب قراضه و زِوار در رفته، عامل عقب ماندگى است; چرا که کمتر مى تواند صاحبش را به مقصد برساند. ۴ ـ و نیز، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) این حدیث نقل شده است: مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَیْنَیْنِ، وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ، وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ، وَ الإِصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ: از نشانه هاى شقاوت، آن است که هرگز قطره اشکى از چشم انسان نریزد، و نیز از علامات آن، سنگدلى، حرص شدید در تحصیل روزى، و اصرار بر گناه است . این امور چهارگانه، که در حدیث فوق آمده، امورى است اختیارى که از اعمال و اخلاق اکتسابى خود انسان سرچشمه مى گیرد، و به این ترتیب، دور کردن این اسباب شقاوت در اختیار خود انسان ها است.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️ولى، باید توجه داشت پایه اصلى سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است، اوست که مى تواند وسائل ل
↩️اگر اسبابى را که براى سعادت و شقاوت در احادیث بالا ذکر شده، با توجه بر عینیت همه آنها و نقش مؤثرشان در زندگى بشر، با اسباب و نشانه هاى خرافى که حتى در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زیادى به آن پایبندند مقایسه کنیم، به این واقعیت مى رسیم که تعلیمات اسلام تا چه حدّ، منطقى و حساب شده است. هنوز بسیارند کسانى که نعل اسب را سبب خوشبختى، روز سیزده را سبب بدبختى; پریدن از روى آتش را در بعضى از شب هاى سال سبب خوشبختى، و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختى; پاشیدن آب را پشت سر مسافر سبب خوشبختى، و ردّ شدن از زیر نردبان را سبب بدبختى، و حتى آویزان کردن خر مهره به خود یا به وسیله نقلیه را سبب خوشبختى، و عطسه را نشانه بدبختى در انجام کار مورد نظر مى دانند، و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و ملل مختلف فراوان است. و چه بسیار انسان هائى که بر اثر گرفتار شدن به این خرافات از فعالیت در زندگى باز مانده اند، و گرفتار مصیبت هاى فراوانى شده اند. اسلام، بر تمام این پندارهاى خرافى قلم سرخ کشیده، و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیت هاى مثبت، منفى و نقاط قوت و ضعف اخلاقى و برنامه هاى عملى و طرز تفکر و عقیده هر کس مى داند، که نمونه هائى از آن در چهار حدیث فوق به روشنى بیان شده است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)🔹 همان گونه که از عنوان نامه پيداست امام(عليه السلام) اين نامه را در ج
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)بخش دوم🔹 🔴نکوهش امتیاز خواهی معاویه امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه نخست به سراغ ظاهر نامه و سپس به محتواى آن مى پردازد، زيرا معاويه در نامه خود الفاظى در کنار هم گذاشته بود که خود را فصيح و بليغ نشان دهد و به پندارش با کلمات امام رقابت کند امام مى فرمايد: «نامه اى از تو به من رسيد که پر بود از يک سلسله پشت هم اندازى و سخنان بى محتوا و در آن از صلح و سلامت خبرى نبود. در اساطير و سخنان افسانه گونه ات هيچ اثرى از دانش و عقل به چشم نمى خورد»; (وَقَدْ أَتَانِي کِتَابٌ مِنْکَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَأَسَاطِيرَ لَمْ يَحُکْهَا مِنْکَ عِلْمٌ وَلاَ حِلْمٌ). «الأفانين» جمع «أفْنان» و آن جمع «فِنَن» به معناى اسلوب است; يعنى نامه تو از اسلوب هاى مختلف و ناهمگونى تشکيل شده بود. جمله «ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ» اشاره به اين است که هيچ اثرى از خيرخواهى و سلامت در آن وجود نداشت. بعضى از شارحان نيز «سلم» را در اينجا به معناى اسلام دانسته اند; يعنى نشانه هاى اسلام در نامه تو ديده نمى شد. تعبير به «أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُکْهَا ...» اشاره به اين است که الفاظ و جمله هايى که در نامه ات به هم بافته بودى از علم و عقل نشأت نگرفته بود، بلکه مجموعه اى از شيطنت ها را در الفاظى ناموزون ريخته بودى که نشانه جهل و بى خبرى نويسنده اش بود. آن گاه امام به محتواى نامه مى پردازد که هدف اصلى معاويه از آن تکيه زدن بر تخت قدرت و خلافت مسلمانان و حد اقل آن حکومت بر شام و مصر دو بخش عظيم و بسيار مهم از کشور اسلامى بود مى فرمايد: «تو همچون کسى هستى که در زمينى سست و صعب العبور فرو رفته و يا همچون کسى که در دخمه هاى تاريک زيرزمينى راه خود را گم کرده است ومى خواهى به نقطه اى برسى که (از مرتبه ات بسيار برتر و) رسيدن (به آن) دشوار و نشانه هايش ناپيداست; مقامى که عقابان بلندپرواز را ياراى صعود به آن نيست وهمطراز ستاره عيوق (از ستارگان دوردست آسمان) است»; (أَصْبَحْتَ مِنْهَا کَالْخَائِضِ فِي الدَّهَاسِ وَالْخَابِطِ فِي الدِّيمَاسِ وَتَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَة بَعِيدَةِ الْمَرَامِ، نَازِحَةِ الاَْعْلاَمِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الاَْنُوقُ وَيُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ). امام با تشبيهات زيبا و مثال هاى گويا اين نکته را به معاويه گوشزد مى کند که مقام خلافت مسلمانان هرگز به او نمى رسد و هيچ گاه شايستگى آن را ندارد; تقوايى در سرحد عصمت مى خواهد که ذره اى از آن در وجود معاويه نبود و علم و دانشى فوق العاده مى طلبد که در معاويه عُشرى از اعشار آن وجود نداشت و زيرا او مجموعه اى بود از مکر و خدعه و بى تقوايى; گاه او را به کسى تشبيه مى کند که مى خواهد از شن زارى عبور کند و پاهايش تا زانو در آن فرو رفته و گاه به کسى که مسير خود را از دخمه هاى زيرزمينى انتخاب کرده و گاه به پرنده ناتوان و شکسته بالى که مى خواهد خود را به جايگاه عقاب بر فراز کوه ها برساند و يا به اوج آسمان ها در کنار ستاره عيّوق قرار گيرد و با اين همه ضعف و ناتوانى اين همه بلندپروازى راستى عجيب است; گاه حکومت مصر و شام را مى خواهد و گاه جانشينى على بن ابى طالب را. سپس امام(عليه السلام) در برابر تقاضاهاى معاويه در امر حکومت دست رد بر سينه اين نامحرم زده و به صورت قاطعانه مى فرمايد: «پناه به خدا مى برم از اينکه که تو پس از من سرپرست و پيشواى مسلمانان گردى و امور آنها را سامان دهى و يا اينکه من در اين باره براى تو نسبت به (سرپرستى) يک تن از آنان قرارداد و عهدى امضا کنم»; (وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً، أَوْ أُجْرِيَ لَکَ عَلَى أَحَد مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً!!). به اين ترتيب امام معاويه را از اينکه امتياز حکومت شام و مصر به او داده شود و يا بعد از امام به خلافت مسلمانان منصوب گردد براى هميشه مأيوس مى سازد. نصر بن مزاحم در صفين مى نويسد هنگامى که نماينده على بن ابى طالب «جرير بن عبد الله» به شام نزد معاويه رفت تا براى آن حضرت بيعت بگيرد، معاويه به منزل جرير آمد گفت: من فکرى کرده ام. جرير گفت: بگو ببينم. گفت: به على بنويس که حکومت شام و مصر را در اختيار من بگذارد و هنگامى که وفات او فرا رسد بيعت هيچ کس را بعد از خودش بر گردن من ننهد. در اين صورت من تسليم او مى شوم و مى نويسم که خلافت حق اوست. جرير گفت: آنچه مى خواهى بنويس من هم مى نويسم. معاويه اين مطلب را خدمت على(عليه السلام) نوشت (و با نامه جرير به خدمت على(عليه السلام) فرستادند) امام در پاسخ به جرير مرقوم داشت که پيش از اين «مغيرة بن شعبه» نيز چنين پيشنهادى را به من کرده بود که حکومت شام را به معاويه دهم.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۵)بخش دوم🔹 🔴نکوهش امتیاز خواهی معاویه امام(عليه السلام) در اين بخش از ن
↩️ اين در هنگامى بود که من در مدينه بودم من خوددارى کردم و اميدوارم که خداوند هرگز مرا چنان نبيند که گمراهان را ياور خود انتخاب کرده باشم. آن گاه امام(عليه السلام) درسخن نهايى خود به معاويه هشدار مى دهد مى فرمايد: «از هم اکنون تا دير نشده خود را درياب و براى خويشتن چاره انديش، زيرا اگر کوتاهى کنى تا زمانى که بندگان خدا (و لشکريان حق) به سوى تو به پا خيزند درهاى چاره به رويت بسته خواهد شد و چيزى که امروز از تو قبول مى شود آن روز مقبول نخواهد بود. و السلام»; (فَمِنَ الآْنَ فَتَدَارَکْ نَفْسَکَ، وَانْظُرْ لَهَا، فَإِنَّکَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْکَ عِبَادُاللهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْکَ الاُْمُورُ، وَمُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْکَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ، وَالسَّلاَمُ). امام اين نصيحت مشفقانه را به معاويه مى کند که تا دير نشده از خواب غفلت بيدار گردد و در برابر حق تسليم شود و بيعت امام را بپذيرد که در اين صورت ممکن است گناهان گذشته او مورد عفو قرار گيرد; ولى اگر اين فرصت بگذرد و از آن استفاده نکند و لشکر اسلام بر او چيره شوند ديگر پشيمانى و ندامت سودى نخواهد داشت و توبه از اعمال گذشته از او پذيرفته نخواهد شد و به راستى اگر وسوسه هاى «عمرو بن عاص» در ميان گروهى از افراد جاهل و نادان از لشکر کوفه تأثير نکرده بود تشکيلات معاويه به کلى در هم کوبيده مى شد و آنچه را امام در ذيل اين نامه آورده است تحقق مى يافت. قابل توجّه اينکه امام نامه را با سلام پايان مى دهد تا نصيحت خيرخواهانه آخر نامه در معاويه مؤثر واقع شود; ولى از آنجا که معاويه باد غرور در سر داشت و عطش مقام و حکمرانى همه وجودش را پر کرده بود به علاوه کينه هاى پيشين مربوط به کشته شدن بستگان نزديکش در جنگ هاى اسلامى به دست تواناى على(عليه السلام) را فراموش نکرده بود، اين نامه در دل او اثر نکرد و همچنان به راه نادرست خود ادامه داد. @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🌁✨ الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنّ العَبدَ لَيكونُ بارّا بِوالِدَيهِ في حياتِهِما ، ثُمّ يَموتانِ فلا يَقضي عَنهُما دُيونَهُما و لا يَستَغفِرُ لَهُما فيَكتُبُهُ اللّه ُ عاقّا . و إنّهُ لَيكونُ عاقّا لَهُما في حياتِهِما غَيرَ بارٍّ بِهِما ، فإذا ماتا قَضى دَينَهُما و استَغفَرَ لَهُما فيَكتُبُهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بارّا 📜الكافي : 2/163/21 امام باقر عليه السلام :  يك وقت هست كه بنده در زمان حيات پدر و مادر خود نسبت به آنان نيكوكار است، اما وقتى مى ميرند نه بدهى آنان را مى پردازد و نه برايشان طلب آمرزش مى كند،در اين صورت خداوند او را نافرمان قلمداد مى كند و يك وقت هم هست كه بنده در زمان حيات پدر و مادر خود نا خلف و نافرمان است و به آنان نيكى نمى كند، اما وقتى مردند بدهى هاى آنها را مى پردازد و براى ايشان آمرزش مى طلبد. لذا خداوند عزّ و جلّ او را نيكو كار مى نويسد. 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هفتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔴 طلحه
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هشتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻طلحه از جمله همین افراد بود. در گزارش های زیر به خوبی نشان خواهیم داد که وی اولویت خود را منافعش می دانست و هرکجا که این منافع تأمین نمی شد مخالفت خود را آشکار می کرد. 🔻 البته تعدادی از این گزارش ها مربوط به زمان قبل از حکومت امام و در زمان خلافت عثمان است. اما منظور ما اثبات منفعت طلبی طلحه است، حال این منفعت طلبی علیه یک حاکم غاصب باشد یا حاکم مشروع مثل امام علی علیه السلام. 🔻1. طلحه بعد از اینکه در شورای شش نفره به نفع عثمان رأی داد، اما هنگامی که دید منافعش از سوی عثمان تأمین نمی شود، پرچم مخالفت و شورش علیه او را بلند کرد. منبع این مطلب را پیش از این در پاورقی شماره 8 ذکر کردیم. 🔻2. طلحه، مانع از رسیدن آب به عثمان شد. 🔻3. طلحه حتی بعد از قتل عثمان، مانع از دفن او شد و نهایتا پس از سه روز، اجازه دادند وی را در حش کوکب، قبرستان یهودیان دفن کنند. 🔻4. اولین کسی که با امیرالمومنین، بیعت کرد، طلحه بود؛ همان طلحه ای که جزو اولین بیعت شکنان و فتنه گران نیز بود و به دلیل عدم تأمین اغراض مالی و دنیوی از سوی امام، حاضر شد اقدام مسلحانه علیه حضرت کند و برای منافع خود، مقابله جبهه حق نیز بایستد... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۰۵ الی۱۰۸)🔹 ۵ ـ استثناء در آیه چه مفهومى دارد؟ جمله استثنائیه
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَٰؤُلَاءِ ۚ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ ۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ پس تردیدى در (باطل بودن) معبودهایى که آنها مى پرستند، به خود راه مده. آنها همان گونه این معبودها را پرستش مى کنند که پدرانشان قبلاًمى پرستیدند. و ما نصیبشان را بى کم و کاست به آنان خواهیم داد. (هود/۱۰۹) *** وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ما به موسى کتاب آسمانى دادیم. سپس در آن اختلاف شد. و اگر فرمان پیشین خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجّت بر آنها) نبود، در میان آنان داورى مى شد. و آنها (هنوز) در شکّى آمیخته با بدگمانى اند. (هود/۱۱۰) * وَإِنَّ كُلًّا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ ۚ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ و پروردگارت اعمال هر یک را بى کم و کاست به آنها خواهد داد. زیرا او به آنچه عمل مى کنند آگاه است. (هود/۱۱۱) * فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ پس همان گونه که فرمان یافته اى، استقامت کن. و (همچنین) کسانى که با تو، (به سوى خدا) آمده  اند (باید استقامت کنند). و سرپیچى نکنید، که او آنچه را انجام مى دهید مى بیند. (هود/۱۱۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۰۹ الی۱۱۲)🔹 ✅استقامت کن، استقامت! این آیات، در حقیقت به عنوان دلدارى و تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است، و در واقع یکى از نتایج مهمى که از شرح داستان هاى اقوام پیشین گرفته مى شود، همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند، و در شکست قوم بت پرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند، شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند. لذا، در نخستین آیه مى فرماید: شک و تردیدى در مورد چیزى که اینها پرستش مى کنند به خود راه مده، که اینها هم از همان راهى مى روند که گروهى از پیشینیان رفتند، و پرستش نمى کنند مگر همان گونه که نیاکانشان از قبل پرستیدند، بنابراین، سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت (فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ). و لذا بلا فاصله مى گوید: ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست از مجازات و عذاب خواهیم داد و چنان چه به راه حق باز گردند، نصیب آنها از پاداش ما محفوظ است (وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص). با این که، جمله مُوَفُّوهُم خود به معنى اداى کامل حق است، ذکر کلمه غَیْرَ مَنْقُوص (بى کم و کاست) براى تأکید بیشتر روى این مسأله است. در حقیقت، این آیه، این واقعیت را مجسم مى کند که آنچه از سرگذشت اقوام پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى، درباره تمام انسان هاى دیروز و امروز و فردا. منتها، این مجازات ها در بسیارى از اقوام گذشته به صورت بلاهاى هولناک و عظیم صورت گرفت، اما در مورد دشمنان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شکل دیگرى پیدا کرد، و آن این که خدا آن قدر قدرت و نیرو به پیامبرش داد، که توانست به وسیله گروه مؤمنان، دشمنان لجوج و بى رحم را که به هیچ صراطى مستقیم نبودند، در هم بشکند. * * * باز، براى تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اضافه مى کند: اگر قوم تو درباره کتاب آسمانیت یعنى قرآن، اختلاف و بهانه جوئى مى کنند، ناراحت نباش; زیرا ما به موسى کتاب آسمانى (تورات) را دادیم و در آن اختلاف کردند، بعضى پذیرفتند و بعضى منکر شدند (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ). و اگر مى بینى در مجازات دشمنان تو تعجیل نمى کنیم، به خاطر این است که: مصالحى از نظر تعلیم، تربیت و هدایت این قوم، چنین ایجاب مى کند، و اگر این مصالح نبود، و برنامه اى که پروردگار تو، از قبل در این زمینه مقرر فرموده ایجاب تأخیر نمى کرد، در میان آنها داورى لازم مى شد، و مجازات دامانشان را مى گرفت (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ). هر چند آنها این حقیقت را هنوز باور نکرده، و همچنان نسبت به آن در شک و تردیدند، شکى آمیخته با سوء ظن و بدبینى (وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکّ مِنْهُ مُریب). مُرِیب از ماده ریب ، به معنى شکى است که آمیخته با بدبینى و سوء ظن و قرائن خلاف باشد. بنابراین، مفهوم این کلمه این مى شود که بت پرستان نه تنها در مسأله حقانیت قرآن، و یا نزول عذاب بر تبهکاران تردید داشتند، بلکه مدعى بودند ما قرائن خلافى نیز در دست داریم. راغب در کتاب مفردات ، ریب را به شکى معنى مى کند که بعداً پرده از روى آن برداشته شود، و به یقین گراید. بنابراین، مفهوم آیه چنین مى شود: به زودى پرده از روى حقانیت دعوت تو و همچنین مجازات تبهکاران برداشته مى شود، و حقیقت امر ظاهر مى گردد. * * * براى تأکید بیشتر، اضافه مى کند: پروردگار تو اعمال هر یک از این دو گروه (مؤمنان و کافران) را بى کم و کاست به آنها تحویل خواهد داد (وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ). و این کار، هیچ گونه مشکل و مشقتى براى خداوند ندارد; زیرا او به همه چیز آگاه است، و از هر کارى که انجام مى دهند با خبر مى باشد (إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ). جالب این که، مى گوید: اعمالشان را به آنها مى دهیم، و این اشاره دیگرى بر مسأله تجسم اعمال است، و این که پاداش و کیفر در حقیقت اعمال خود انسان است که تغییر شکل مى یابد، و به او مى رسد. * * * پس از ذکر سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین، و رمز موفقیت و پیروزى آنها، و پس از دلدارى و تقویت اراده پیامبر از این طریق، در آیه بعد، مهم ترین دستور را به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى دهد مى گوید: استقامت کن همان گونه که به تو دستور داده شده است (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ). استقامت، در راه تبلیغ و ارشاد، استقامت در طریق مبارزه و پیکار، استقامت در انجام وظائف الهى و پیاده کردن تعلیمات قرآن بدون هیچ گونه انحراف.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۰۹ الی۱۱۲)🔹 ✅استقامت کن، استقامت! این آیات، در حقیقت به عنوا
↩️ولى، این استقامت، نه به خاطر خوش آیند این و آن، نه از روى تظاهر و ریا، نه براى کسب عنوان قهرمانى، نه براى به دست آوردن مقام، ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه، تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه که به تو دستور داده شده است باید باشد. اما، این دستور تنها مربوط به تو نیست، هم تو باید استقامت کنى و بدون هیچ کژى واعوجاجى حرکت نمائى و هم تمام کسانى که از شرک به سوى ایمان باز گشته اند، و قبول دعوت اللّه را نموده اند (وَ مَنْ تابَ مَعَکَ). استقامتى خالى از افراط و تفریط، صاف و مستقیم، بدون هیچ زیاده و نقصان، استقامتى که در آن طغیان وجود نداشته باشد (وَ لاتَطْغَوْا). چرا که، خداوند از اعمال شما آگاه است ، و هیچ حرکت و سکون و سخن و برنامه اى بر او مخفى نمى ماند (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ). * * * نکته: آیه اى پر محتوا و طاقت فرسا در حدیث معروفى از ابن عباس چنین مى خوانیم: ما نُزِّلَ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) آیَةٌ کانَتْ أَشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا أَشَقَّ مِنْ هذِهِ الآیَةِ، وَ لِذلِکَ قالَ لاِ َصْحابِهِ حِیْنَ قالُوا لَهُ أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسُولَ اللّهِ! شَیَّبْتَنِى هُودُ وَ الْواقِعَةُ: هیچ آیه اى شدیدتر و مشکل تر از این آیه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل نشد، و لذا هنگامى که اصحاب از آنحضرت پرسیدند: چرا به این زودى موهاى شما سفید شده و آثار پیرى نمایان، گشته؟ فرمود: سوره هود و واقعه مرا پیر کرد ! و در روایت دیگرى مى خوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر فرمود: شَمِّرُوا، شَمِّرُوا، فَما رُئِىَ ضاحِکاً: دامن ها را به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن پس، پیامبر هرگز خندان دیده نشد ! دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد، که هر کدام بار سنگینى بر دوش انسان مى گذارد: ۱ ـ از همه مهم تر: فرمان به استقامت است، استقامت ، از ماده قیام گرفته شده، از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشترى دارد، و استقامت که به معنى طلب قیام است، یعنى در خود آن چنان حالتى ایجاد کن که سستى در تو راه نیابد، و صاف و مستقیم به سمت هدف رهسپار شوى، چه فرمان سخت و سنگینى؟. همیشه، به دست آوردن پیروزى ها کار نسبتاً آسانى است، اما نگه داشتن آن بسیار مشکل، آن هم در جامعه اى آن چنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش، در برابر مردمى لجوج و سرسخت، در میان دشمنانى انبوه و مصمم، و در طریق ساختن جامعه اى سالم، سربلند، با ایمان و پیشتاز، استقامت و حرکت بدون انحراف در این راه کار ساده اى نبوده است. ۲ ـ دستور دیگر این که: این استقامت و حرکت مستقیم بدون انحراف، باید تنها انگیزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانى از آن دور بماند، یعنى به دست آوردن بزرگ ترین قدرت هاى سیاسى و اجتماعى، آن هم براى خدا!. ۳ ـ دستور سوم: مسأله رهبرى کسانى است که به راه حق برگشته اند، و آنها را هم به استقامت واداشتن. ۴ ـ چهارم: مبارزه را در مسیر حق و عدالت رهبرى نمودن، و جلوگیرى از هر گونه تجاوز و طغیان; زیرا بسیار شده است افرادى در راه رسیدن به هدف، نهایت استقامت را به خرج مى دهند، اما رعایت عدالت براى آنها ممکن نیست و غالباً گرفتار طغیان و تجاوز از حدّ مى شوند. آرى، مجموع این جهات، دست به دست هم داد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آن چنان در زیر بار مسئولیت فرو برد، که حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت و او را پیر کرد!. به هر حال، این تنها دستورى براى دیروز نبود، بلکه براى امروز و فردا و فرداهاى دیگر نیز هست. امروز هم، مسئولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصاً رهبران اسلامى در این چهار کلمه خلاصه مى شود: استقامت، اخلاص، رهبرى مؤمنان، و عدم طغیان و تجاوز، و بدون به کار بستن این اصول، پیروزى بر دشمنانى که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند، و از تمام وسائل فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گیرى مى کنند، امکان پذیر نمى باشد. @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🕋✨یاد مرگ اَلْإِمَامُ اَلرِّضَا صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : مَن ذَكَر المَوتَ وَ لَم یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهْزَأَ بِنَفسِه! 💞❗️ امام رضا صلوات الله علیه می فرمایند : كسی كه از مُردن یاد می‌کند ولی خود را برای آن آماده نمی‌کند در حقیقت خود را مسخره کرده است! 📚مواعظ عددیه، صفحه ٢٠٠ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
4_6019262902882533913.mp3
4.38M
🎙حجت الاسلام عالی ▫️چرا حضرت فاطمه (س)، زهرا نامیده شد؟ 🌀ابن عمره از پدرش نقل مى کند که گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا فاطمه (س) زهرا نامیده شد؟ فرمود: براى آن که وقتى فاطمه زهرا (س) در محراب عبادت مى ایستاد، نورش براى اهل آسمان مى درخشید، همان طورى که نور ستارگان براى اهل زمین مى درخشد @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و هشتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻طلحه ا
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 زبیر بن عوام بن خویلد، صحابی رسول خدا و پسر عمه ایشان بود. کنیه وی اباعبدالله و مادر او صفیه بنت عبدالمطلب بود. پدر بزرگ زبیر، یعنی خویلد از کسانی است که در زمان جاهلیت کشته شد و فرزند ایشان یعنی حضرت خدیجه از وی متولد شد. در نتیجه حضرت خدیجه، عمه زبیر محسوب می شد. 🔻زبیر از کسانی است که بعد از رحلت پیامبر، در هنگامی که اهل سقیفه و اعوان آن ها در تلاش بودند از امام بیعت بگیرند، با شمشیر از حضرت دفاع کرد. حتی جانفشانی او در این راه تا حدی بود که از سوی خالد بن ولید و عمر کتک خورد. 🔻آیا زبیر از ابتدا منفعت طلب بود یا اینکه این حس منفعت طلبی، بعد از رسیدن امام به حکومت یا قبل از ایشان در زمان عثمان شکل گرفت؟ ما بر این باوریم که وی از همان زمان خلیفه اول، حس منفعت طلبی داشت و حاضر بود به خاطر رسیدن به منافع خود، پا روی عقاید نیز بگذارد. 🔻گزارش زیر که به صورت خلاصه نقل می شود به خوبی نشان می دهد زبیر چگونه حاضر شد بر سر منافع، برای به کنیزی بردن شیعه امام تلاش کند 🔻شخصی نزد امام باقر علیه السلام آمد و از او پرسید: آیا امام علی، خلفای پیشین را قبول داشت؟ امام فرمود خیر. سائل می پرسد پس چرا حضرت، خوله حنفیه (از همسران امام علی علیه السلام) را که از اسرای خلفا بود به عقد خود درآورد. 🔻 امام شخصی را نزد جابر بن عبدالله می فرستد و جابر شروع به توضیح ما جرا می کند. جابر در تشریح این ماجرا می گوید: 🔻هنگامی که خالد بن ولید، به قبیله مالک بن نویره حمله کرد و زنان آن ها را اسیر کرد، زنی به نام خوله حنفیه را نزد قبر رسول خدا آوردند. او شروع به گریه کرد و به رسول خدا و اهل بیت او سلام داد و عرض کرد یا رسول الله، شهادت می دهم که تو صدای مرا می شنوی. (در برخی نقل های دیگر آمده که خوله گفت که به خدا قسم ما هیچ گناهی غیر از اینکه به اهل بیت تو، میل و ارادت داریم، نداریم. ) سپس خوله ادامه داد به چه جرمی ما را اسیر کردید در حالی که ما نماز می خوانیم و زکات می دهیم.... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا