«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ
و بر ستمکاران تکیه ننمایید، که موجب مى شود آتش شما را فرا گیرد. و در آن حال، هیچ ولىّ و
سرپرستى جز خدا نخواهید داشت. سپس یارى نمى شوید.
(هود/۱۱۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۰۹ الی۱۱۲)🔹 ✅استقامت کن، استقامت! این آیات، در حقیقت به عنوا
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۱۱۳)🔹
🔺تکیه بر ظالمان و ستمگران
این آیه، یکى از اساسى ترین برنامه هاى اجتماعى، سیاسى، نظامى و عقیدتى را بیان مى کند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته و به عنوان یک وظیفه قطعى مى گوید: به کسانى که ظلم و ستم کرده اند، تکیه نکنید و اعتماد و اتکاى کار شما بر اینها نباشد (وَ لاتَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا).
چرا که این امر سبب مى شود عذاب آتش، دامان شما را بگیرد (فَتَمَسَّکُمُ النّارُ).
و غیر از خدا، هیچ ولىّ و سرپرست و یاورى نخواهید داشت (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ).
و با این حال، واضح است که هیچ کس شما را یارى نخواهد کرد (ثُمَّ لاتُنْصَرُونَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ مفهوم رکون
رکون از ماده رکن ، به معنى ستون و دیواره هائى است که ساختمان یا اشیاء دیگر را بر سر پا مى دارد، و سپس به معنى اعتماد و تکیه کردن بر چیزى به کار رفته است.
گر چه، مفسران معانى بسیارى براى این کلمه در ذیل آیه آورده اند، ولى همه یا غالب آنها به یک مفهوم جامع و کلى باز مى گردد، مثلاً:
بعضى آن را به معنى تمایل.
بعضى به معنى همکارى.
بعضى به معنى اظهار رضایت یا دوستى.
و بعضى به معنى خیرخواهى و اطاعت ذکر کرده اند، که همه اینها در مفهوم جامع اتکاء و اعتماد و وابستگى، جمع است.
* * *
۲ ـ در چه امورى نباید به ظالمان تکیه کرد
بدیهى است، در درجه اول نباید در ظلم ها و ستمگرى هایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت.
در درجه بعد، اتکاء بر آنها در آنچه مایه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى شود که استقلال، و خودکفائى جامعه از بین برود و تبدیل به یک عضو وابسته و ناتوان گردد، این گونه رکون ها جز شکست و ناکامى و ضعف جوامع اسلامى، نتیجه اى نخواهد داشت.
اما این که: فى المثل مسلمانان با جوامع غیر مسلمان، روابط تجارى یا علمى، بر اساس حفظ منافع مسلمین و استقلال و ثبات جوامع اسلامى داشته باشند، نه داخل در مفهوم رکون به ظالمین است، و نه چیزى است که از نظر اسلام ممنوع بوده باشد، که در عصر خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اعصار بعد، همواره چنین ارتباطاتى وجود داشته است.
* * *
۳ ـ فلسفه تحریم رکون به ظالمان
تکیه بر ظالم، مفاسد و نابسامانى هاى فراوانى مى آفریند، که به طور اجمال بر هیچ کس پوشیده نیست، ولى هر قدر در این مسأله کنجکاوتر شویم به نکات تازه اى دست مى یابیم.
تکیه بر ظالمان، باعث تقویت آنهاست و تقویت آنها باعث گسترش دامنه ظلم، فساد و تباهى جامعه ها است.
در دستورات اسلامى مى خوانیم: انسان تا مجبور نشود (و حتى در پاره اى از اوقات اگر مجبور هم شود) نباید حق خود را از طریق یک قاضى ظالم و ستمگر بگیرد; چرا که مراجعه به چنین قاضى و حکومتى براى احقاق حق، مفهومش به رسمیت شناختن ضمنى و تقویت او است، و ضرر این کار، گاهى از زیانى که به خاطر از دست دادن حق بر انسان وارد مى شود، بیشتر است.
تکیه بر ظالمان، در فرهنگ فکرى جامعه تدریجاً اثر مى گذارد، زشتى ظلم و گناه را از میان مى برد، و مردم را به ستم کردن و ستمگر بودن تشویق مى نماید.
اصولاً تکیه و اعتماد بر دیگران، که در شکل وابستگى آشکار گردد، نتیجه اى جز بدبختى نخواهد داشت چه رسد به این که این تکیه گاه ظالم و ستمگر باشد.
یک جامعه پیشرو، پیشتاز، سربلند و قوى، جامعه اى است که روى پاى خود بایستد، همان گونه که قرآن در مثال زیبائى در سوره فتح آیه ۲۹ مى فرماید: فَاسْتَوى عَلى سُوْقِهِ: همانند گیاه سرسبزى که روى پاى خود ایستاده، و براى زنده ماندن و سرفرازى نیاز به وابستگى به چیز دیگر ندارد .
یک جامعه مستقل و آزاد، جامعه اى است که از هر نظر خودکفا، و پیوند و ارتباطش با دیگران، پیوندى بر اساس منافع متقابل باشد، نه بر اساس اتکاء یک ضعیف بر قوى، این وابستگى خواه از نظر فکرى و فرهنگى باشد، یا نظامى، یا اقتصادى و یا سیاسى، نتیجه اى جز اسارت و استثمار به بار نخواهد آورد، و اگر این وابستگى به ظالمان و ستمگران باشد، نتیجه اش وابستگى به ظلم آنها و شرکت در برنامه هاى آنها خواهد بود.
البته، فرمان آیه فوق مخصوص به روابط جامعه ها نیست، بلکه پیوند و رابطه دو فرد با یکدیگر را نیز شامل مى شود، که حتى یک انسان آزاده و با ایمان هرگز نباید متکى به ظالم و ستمگر بوده باشد، که علاوه بر از دست دادن استقلال، سبب کشیده شدن به دایره ظلم و ستم او، تقویت و گسترش فساد و بیدادگرى خواهد بود.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۱۱۳)🔹 🔺تکیه بر ظالمان و ستمگران این آیه، یکى از اساسى ترین برنا
↩️۴ ـ الَّذینَ ظَلَمُوا چه اشخاصى هستند؟
مفسران، در این زمینه احتمالات مختلفى ذکر کرده اند:
بعضى آنها را به مشرکان تفسیر کرده، ولى همان گونه که گروه دیگرى گفته اند، هیچ دلیلى ندارد که آنها را به مشرکان منحصر کنیم، و اگر مصداق ظالمان در عصر نزول آیه، مشرکان بوده اند، دلیل بر انحصار نمى شود.
همان گونه که تفسیر این کلمه در روایات، به مشرکان( نیز، دلیل بر انحصار نیست; زیرا کراراً گفته ایم این گونه روایات غالباً مصداق روشن و آشکار را بیان مى کند.
بنابراین، تمام کسانى که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زده اند، و آنها را بنده و برده خود ساخته اند، و از نیروهاى آنها به نفع خود بهره کشى کرده اند، در مفهوم عام کلمه الَّذینَ ظَلَمُوا وارد هستند، و جزء مصادیق آیه مى باشند.
ولى، مسلّم است کسانى که در زندگى خود ظلم کوچکى را مرتکب شده اند، و گاهى مصداق این عنوان بوده اند، داخل در مفهوم آن نیستند; زیرا در این صورت کمتر کسى از آن مستثنى خواهد بود، و رکون و اتکاء به هیچ کس مجاز نخواهد شد.
مگر این که: معنى رکون را اتکاء و اعتماد در همان جنبه ظلم و ستم بدانیم، که در این صورت حتى کسانى را که یک بار دست به ظلم آلوده اند، شامل مى شود.
* * *
۵ ـ رابطه روایات تبعیت از أُولِـى الأَمْر و این آیه
بعضى از مفسران اهل سنت، در اینجا اشکالى مطرح کرده اند که روى مبانى آنها، پاسخ آن چندان آسان نیست، و آن این که:
از یکسو، در روایات آنها وارد شده: باید در برابر سلطان وقت ـ به عنوان أُولُو الأَمر ـ تسلیم بود، هر کس که باشد، مثلاً: در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند: بر شما لازم است از سلطان اطاعت کنید: وَ إِنْ ضَرَبَ ظَهْرَکَ وَ أَخَذَ مالَکَ: هر چند مال تو را بگیرد و تازیانه بر پشتت بزند !
و روایات دیگرى که روى اطاعت سلطان به معنى وسیع کلمه تأکید مى کند.
و از سوى دیگر، آیه فوق مى گوید: به افراد ظالم و ستمگر تکیه و اعتماد نکنید .
آیا این دو دستور قابل جمع است؟
بعضى خواسته اند: با یک استثناء، این تضاد را برطرف سازند، و آن این که: اطاعت سلطان تا آنجا لازم است که راه عصیان را نپوید، و در طریق کفر گام ننهد.
ولى، لحن روایات آنها در زمینه اطاعت سلطان، چندان با چنین استثنائى هماهنگ نیست.
در هر صورت، ما فکر مى کنیم همان گونه که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام)آمده، تنها اطاعت از ولىّ امرى لازم است که عالم و عادل بوده باشد، و بتواند جانشین عام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) محسوب شود، و اگر سلاطین بنى امیه و بنى عباس روایاتى به نفع خود در این زمینه ساخته و پرداخته اند، به هیچ وجه با اصول مکتب ما و با تعلیماتى که از قرآن گرفته ایم هماهنگ نیست.
و باید چنین روایاتى اگر قابل تخصیص است، تخصیص، و گرنه به کلّى کنار بگذاریم; چرا که هر روایتى بر خلاف کتاب اللّه بوده باشد مردود است، و قرآن صراحت دارد که امام و پیشواى مؤمنین باید ظالم نباشد، و آیه فوق نیز صریحاً مى گوید: به ظالمان تکیه و اعتماد نکن!.
و یا این که این گونه روایات را مخصوص مقام ضرورت و ناچارى بدانیم.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۶۳)🔹 🔶دنيا سايه ناپايدار! از آنجا که زرق و برق دنيا، سبب دلبستگى بيش از
✨﴾﷽﴿✨
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۶۴)بخش اول🔹
🔶مرگ بر همه سايه افکنده!
در بخشِ اوّل اين خطبه، امام(عليه السلام) به همه مردم هشدار مى دهد که مراقِب گذشتِ سريع عمر و زوال دنيا و هدفى که براى آن آفريده شده اند باشند و با شش دستور که در عباراتى کوتاه و پر معنا آمده است اين هدف مهم را دنبال مى کند.
نخست مى فرمايد: «از نافرمانى خدا بپرهيزيد اى بندگان خدا!» (فَاتَّقُوا اللّهَ عِبَادَ اللّهِ).
اشاره به اين که: تمام وجود شما از آنِ خدا است، و سر تا پايتان غرق نعمت هاى او است، و شما بنده او هستيد چگونه ممکن است بندگان خدا، فرمان خدا را ناديده بگيرند و از آن تخلّف کنند؟
تکيه بر تقواى الهى در اين خطبه و بسيارى از خطبه هاى «نهج البلاغه» به خاطر آن است که سرمايه اصلى انسان، همان تقوا است و قرآن با جمله «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقيکُمْ; گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شما است» و با جمله «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى; زاد و توشه برگيريد که بهترين زاد و توشه ها، زاد و توشه تقوا است.» سخن را درباره تقوا تمام کرده و اهميّت آن را آشکارا نشان داده است.
در دومين دستور مى فرمايد: «با اَعمالِ نيکِ خود، بر مرگتان پيش گيريد! (و قبل از آنکه مرگ فرصت را از شما بگيرد ذخاير بزرگى از اعمال نيک فراهم سازيد)» (وَ بَادِرُوا آجَالَکُمْ بِأَعْمَالِکُمْ).
گويى مسابقه اى ميان انسانها و مرگ در گرفته و اگر انسانها بر مرکب اعمال صالح سوار شوند، پيش از آن که مرگ آنها را از رسيدن به مقصد باز دارد، بر مرگ خود پيشى مى گيرند و زود به مقصد مى رسند. در واقع مقصد نهايى انسان، سعادت و تکامل و «قُرب الى اللّه» است; اگر بر مرکبِ تقوا و عمل صالح، سوار شود پيش از پايان عمر به اين مقصد نايل مى گردد، و اگر چنين نباشد مرگ بر او پيشى مى گيرد و به مقصد مى رسد، يعنى پايان عمر انسان را اعلام مى کند!
قرآن مجيد در اين زمينه، تعبير بسيار گويايى دارد مى فرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَل قَرِيب فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحينَ; و از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق کنيد پيش از آن که مرگ يکى از شما فرا رسد و بگويد پروردگارا چرا (مرگ) مرا مدّت کوتاهى به تأخير نينداختى تا صدقه دهم و از صالحان باشم.».
و در آيه بعد مى فرمايد: «وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا; خداوند هرگز مرگ کسى را، هنگامى که اجلش فرا رسد به تأخير نمى اندازد.»
يعنى اين دعا دور از اجابت و اين درخواست ناپذيرفتنى است.
در سومين دستور به نکته مهم ديگرى اشاره مى فرمايد و مى گويد: «به وسيله چيزى که از دست شما مى رود چيزى را که براى شما جاودان مى ماند، خريدارى کنيد» (وَ ابْتَاعُوا مَا يَبْقَى لَکُمْ بِمَا يَزُولُ عَنْکُمْ).
دنيا و مواهب دنيا متاعى ناپايدار است و به سرعت زوال مى پذيرد، ولى آخرت و نعمت هاى اخروى سرمايه هاى ابدى و جاويدانند; کدام عاقل در خريدنِ متاعِ جاودانى، به وسيله متاع زوال پذير، هنگامى که به او چنين معامله اى پيشنهاد شود ترديد مى کند؟!
«اِبْتَاعُوا» از مادّه «ابتياع» به معناى خريدارى کردن است اين همان چيزى است که در قرآن مجيد در آيات متعدّدى به آن اشاره شده است.
در يکجا مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ المُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ في سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الاِْنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِکُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمِ; خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريدارى کرده که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد (به اين گونه که:) در راه خدا پيکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند اين وعده حقى است بر او که در تورات و انجيل و قرآن آمده است و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است; پس بشارت باد بر شما به داد و ستدى که با خدا کرده ايد! و اين است آن پيروزى بزرگ.»
اين آيه -که داد و ستد معنوى و الهىِ انسانها را، با خدا به زيباترين بيانى شرح داده و مشتمل بر دَه تأکيد است- گر چه در مورد جهاد وارد شده، ولى به يک معنا همه زندگى انسانها را شامل مى شود; چرا که جهاد بخش مهمّى از اين زندگى است و اصول حاکم بر آن شامل ساير کارهاى معنوى و الهى نيز مى شود.
شبيه همين معنا، در سوره صفّ آيه ده تا دوازده نيز آمده است، مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجارَة تُنْجِيکُمْ مِنْ عَذَاب أَلِيم...; اى کسانى که ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى راهنمايى کنم که شما را از عذاب دردناک رهايى مى بخشد؟!...».⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۶۴)بخش اول🔹 🔶مرگ بر همه سايه افکنده! در بخشِ اوّل اين خطبه، امام(عليه ا
↩️راستى چه تجارتى پر سودتر و عاقلانه تر از اين تجارت است که از يک سو، طرفِ معامله انسان خداى کريم و غفور و رحيم باشد و از سوى ديگر، خداوند متاعِ فانى و زوال پذيرى که بهر حال از دست انسان مى رود از او بپذيرد و از سوى سوم گرانبهاترين و پايدارترين متاع پرارزشى را در برابر آن مرحمت کند!!
در چهارمين توصيه، دنيا را به منزلگاهى تشبيه مى کند که قافله اى در آن فرود آمده تا ساعتى بياسايد سپس از آن کوچ کند، در حالى که راهِ بسيار دور و درازى در پيش داشته باشد و قافله سالار نيز، او را براى يک سفر سريع آماده مى سازد. مى فرمايد: (از اين منزلگاهِ دنيا) کوچ کنيد! که به شدّت براى کوچ دادن شما، اقدام شده است» (وَ تَرَحَّلُوا فَقَدْ جُدَّ بِکُمْ).
اشاره به اينکه: مسافرت از اين دنيا، مطلب شوخى و آسانى نيست، بلکه سخت و جدّى است; چرا که تمام عوامل درونى و برونىِ ما فرياد «کوچ کنيد!» را بر آورده اند; قواى درونى به سرعت تحليل مى رود، و عوامل بيرونى به فرسودگى نيروهاى جسمانى کمک مى کند; آفات، بلا و حوادثِ غير منتظره و انواع بيمارى ها نيز، آن را تشديد مى کند، و همه با زبان حال مى گويند: «کوچ کردن شما جدّى و شديد است».
در پنجمين دستور فرمان آماده باش مى دهد و مى گويد: «آماده مرگ باشيد که بر شما سايه افکنده است» (وَاسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّکُمْ).
يک قافله سالارِ بيدار و آگاه، هنگامى که احساس مى کند سفرى طولانى و پر مخاطره در پيش است، به اهل قافله هشدار مى دهد که خود را تا آنجا که مى توانند آماده سازند و وسايل لازم را تهيّه کنند!
بديهى است منظور از استعداد و آمادگى براى مرگ اين نيست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و دنيا را رها سازد و در کنج خانه در انتظار مرگ بنشيند; بلکه منظور فراهم ساختن اَعمالِ صالحِ بيشتر و بهتر و تهذيب نفس و تحصيل فضايل اخلاقى و تهيه «باقيات صالحات» است; و به تعبير ديگر: «فراهم ساختن تمام امورى که در زندگى جاويدان آخرت به درد انسان مى خورد.»
جمله «فَقَدْ أَظَلَّکُمْ» (بر شما سايه افکنده است) اشاره به نزديکى آن است; زيرا تنها اشياى نزديک است که بر انسان سايه مى افکند.
در واقع ميان انسان و مرگ هيچ فاصله اى نيست، گاه يک انسان قوىّ و نيرومند و سالم در يک حادثه ناگوار، در چند لحظه مبدّل به يک مشت استخوان و گوشت متلاشى شده مى گردد و گاه يک انسان پير و ناتوان، يا نيرومند و جوان، با يک سکته قلبى و مغزى که عوامل زيادى نمى خواهد در چند لحظه چنان با دنيا وداع مى گويد که گويى هرگز اهل اين دنيا نبوده است; گاه يک لقمه نان يا يک جرعه آب، گلوگير مى شود و انسان را خفه مى کند و گاه يک غذاى نامناسب انسان را مسموم کرده و از پاى در مى آورد، و اگر حالت غفلتِ عمومى -که خداوند طبق مصالحى بر انسانها مسلّط ساخته است- نبود هيچ انسانى نمى توانست لحظه اى آرامش داشته باشد.
امام(عليه السلام) در ششمين و آخرين دستورِ اين بخش از خطبه، به نکته مهمّ ديگرى اشاره کرده و دستورات گذشته را با آن تکميل مى کند، مى فرمايد: «از کسانى باشيد که آنها را بانگ زدند و بيدار شدند و دانستند که دنيا، سراى ابدى آنان نيست; لذا آن را با سراى آخرت مبادله کردند» (وَ کُونُوا قَوْماً صِيحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا، وَ عَلِمُوا أنَّ الدُّنْيَا لَيْسَتْ لَهُمْ بِدَار فَاسْتَبْدَلُوا.
چه کسى فرياد مى زند و مردم دنيا را از خوابِ غفلت بيدار مى کند، تا آماده کوچ کردن شوند؟ آيا همان مَلَکى است که در روايت امام باقر(عليه السلام) و در ديوان منسوب به اميرمؤمنان على(عليه السلام) به آن اشاره شده است:
«لَهُ مَلَکٌ يُنَادِي کُلَّ يَوْم! لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَاَبِ!»
«او فرشته اى دارد که همه روز فرياد مى کند بزاييد براى مردن! و بنا کنيد براى خراب شدن!».
يا اين که منادى همان عوامل درونى و برونى بدن انسان است که موجب فساد و ويرانىِ تدريجى، يا ناگهانى آن مى شود و با زبان حال فرياد مى زند: «آماده کوچ کردن باشيد!»
در اين زمينه اشعار جالب ديگرى در ديوان منسوب به آن حضرت نيز آمده است که دريغ دانستيم از ذکر آن صرف نظر کنيم; مى فرمايد:
إِلَى مَ تَجُّرُ أَذْيَالَ التَّصَابِي وَ شَيْبُکَ قَدْ نَضَا بَرْدَ الشَّبَابِ
بِلاَلُ الشَّيْبِ فِي فَوْدَيْکَ نَادَى بِأَعْلَى الصَّوْتِ حَىَّ عَلَى الذِّهَابِ
خُلِقْتَ مِنَ التُّرَابِ وَ عَنْ قَرِيب تَغِيبُ تَحْتَ أَطْبَاقِ التُّرَابِ
طَمَعْتَ إِقَامَةً فِي دَارِ ظَعْن فَلاَ تَطْمَعْ فَرِجْلُکَ فِي الرِّکَابِ
وَ أَرْخَيْتَ الْحِجَابَ فَسَوْفَ يَأْتِي رَسُولٌ لَيْسَ يُحْجَبُ بِالْحِجَابِ
أَعَامِرُ قَصْرِکَ الْمَرْفُوعِ؟ أَقْصِرْ! فَإِنَّکَ سَاکِنُ الْقَبْرِ الْخَرَابِ!⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️راستى چه تجارتى پر سودتر و عاقلانه تر از اين تجارت است که از يک سو، طرفِ معامله انسان خداى کريم و
↩️تا کى دامن عشق ها را مى کشى در حالى که پيرى تو، طراوت جوانى را از بين برده است.
بلال پيرى در دو طرف سر تو، بانگ اذان برداشته و با بلندترين صدا «بشتاب براى رفتن» را سر داده است.
تو از خاک آفريده شده اى و بزودى در زير طبقاتِ خاک پنهان خواهى شد.
تو طمع دارى در سراى موقّت اقامت گزينى در اين کار طمع نکن، پاى تو در رکاب است.
تو گرداگردِ خود حجاب و مانعى ايجاد کرده اى ولى بزودى فرستاده اى مى آيد که هيچ حجابى مانع او نيست.
آيا قصر بلند خود را مرمّت مى کنى؟ کوتاه کن! چرا که بزودى ساکن قبر ويران خواهى شد!.
در پايان اين دستورات شش گانه که همه ناظر به ناپايدارى دنيا و لزوم آمادگى براى سفر آخرت است امام(عليه السلام) سخنى بيان فرموده که به منزله دليل و برهان براى سخنان قبل است مى فرمايد: «اينها همه به خاطر آن است که خداوندِ سبحان شما را بيهوده نيافريده و بى هدف رها نکرده است» (فَإِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقُکُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ يَتْرُکْکُمْ سُدًى).
اين گفتار در حقيقت اشاره به برهان معروف معاد (برهان حکمت) است که مى گويد: اگر هدف آفرينشِ انسان، همين زندگى چند روزه و خور و خواب در آن باشد، هدف بيهوده اى خواهد بود; اين آفرينش عظيم، اين آسمان و زمين با اين همه عجايب و شگفتى ها، اين ساختمان عجيب انسان با آن همه ظرافت ها و دقّت ها، ممکن نيست براى هدفى اين چنين بى ارزش بوده باشد; تمام قراين موجود در جهان آفرينش انسان و جهان، گواهى مى دهد که هدفِ بزرگى در آفرينش او بوده است; و خداوند حکيم براى آن هدف مهم انسان و جهان را آفريده است و آن هدف، چيزى جز تکامل معنوى انسانها و قرب الى اللّه و زندگىِ مملوّ از سعادت در سراى جاويدان نيست
@Nahjolbalaghe2
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سرود زیبای "عمو قاسم"
🌺 اجرا توسط بچههای خوب گیلانی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
🔖🔖پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم):
📩 مُردگانتان را که در قبرها آرمیده اند، از یاد نبرید. مُردگان شما امید احسان شما را دارند، مُردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید
#مرگ
#آخرت
.
📜انوار الهدایه، صفحه 115
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️عبادت حدی داره ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
قَالَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) :
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ .
امیرالمؤمنین (ع) :
وقت هر انسان مؤمن سه قسمت است :
۱. یک وقت و ساعتی که برای مناجات و دعا و عبادت است ،
۲. یک وقت و ساعتی که برای کسب معاش و در آمد است ،
۳. یک وقت و ساعتی که برای تفریح و استفاده از لذتهای حلال است .
📙نهج البلاغه ، کلمات قصار ، ش 390 .
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 زبیر
🌳شجره آشوب« قسمت سی ام »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻 بعد از آن طلحه و زبیر، قصد تزویج با خوله را داشتند و لباس خود را روی خوله انداختند و گفتند ، مبلغ بالاتری برای تو (یعنی خوله) پرداخت می کنیم. خوله گفت به خدا قسم، کسی با من ازدواج نمی کند تا اینکه بگوید کلامی که مادرم هنگام ولادت من گفت چه بود. در این هنگام علی بن ابی طالب وارد شد.
🔻 خوله به حضرت گفت آیا تو همان کسی هستی که رسول خدا او را در روز غدیر برای ما منصوب کرد؟ امام فرمود بله. خوله به حضرت عرض کرد ما به خاطر تو چنین مصیبتی دیدیم و یاران ما گفتند ما زکات خود را به غیر از کسی که رسول خدا او را منصوب کرده است نمی دهیم. حضرت درادامه احوالات خوله را در هنگام ولادتش ذکر فرمود.
🔻ما به دلیل طولانی بودن روایت فقط تعدادی از نکات مهم آن را ذکر می کنیم.
روایت فوق چند مطلب مهم را ثابت می کند:
🔻1. قبیله بنی حنیفه، جزو قبیله مالک بن نویره بودند که توسط خالد بن ولید به قتل رسیده و زنان آن ها به اسارت رفتند که یکی از این زنان، خوله حنفیه بود.
🔻2. طلحه و زبیر از همان زمان خلیفه اول، برای اینکه به منفعت دنیوی برسند، حاضر بودند بعد از اینکه خوله حنفیه اقرار کرد که مسلمان هستند، نماز می خوانند، زکات می دهند، وی را به کنیزی بگیرند. نکته جالب اینجاست که خوله حنفیه اعتقاد داشت زکات را باید به امام علی پرداخت کرد و تصریح کرد که به خاطر امیرالمومنین، به اسارت رفته است و طلحه و زبیر، هنگامی که این صحنه را دیدند گفتند که حاضر هستند برای به کنیزی بردن او، مبلغ بیشتری را پرداخت کنند. علاوه بر این، خوله حنفیه، اعتقاد به اهل بیت پیامبر داشت و به آن ها سلام می داد.
🔻3. امام علی علیه السلام، با نشان دادن علم غیب خود در این صحنه، حجت را بر آن دو تمام کرد. آن دو به خوبی از صداقت امام باخبر بودند و با دیدن این صحنه باید بر ایمانشان به حضرت افزوده می شد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2