eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۹)بخش دوم🔹 ✅راه رستگارى: امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه خود به «ح
🔹ترجمه و شرح نامه(۶۹)بخش سوم🔹 ↩️سپس در بيست و هفتمين توصيه مى فرمايد: «در تمام کارهايت فرمان خدا را اطاعت کن، زيرا اطاعت خداوند بر ساير امور برترى دارد»; (وَأَطِعِ اللهَ فِي جَمِيعِ أُمُورِکَ، فَإِنَّ طَاعَةَ اللهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَا سِوَاهَا اين دستور جامعى است که همه مسائل زندگى انسان را فرا مى گيرد و دليلى که امام براى آن ذکر کرده دليل بسيار روشنى است، زيرا وظيفه اصلى ما اطاعت خداوند است و تمام اطاعت هاى ديگر مانند اطاعت از پيامبر و اولواالامر و در مواردى اطاعت والدين، همه به اطاعت خداوند باز مى گردد و اينکه امام مى فرمايد: «از هر چيزى برتر است» براى اين است که سبب سعادت انسان در دنيا و آخرت و سامان يافتن تمام امور زندگى مى گردد.امام در بيست و هشتمين و بيست و نهمين توصيه عبادات واجب و مستحب را عنوان مى کند و دستور دقيقى مى دهد، مى فرمايد: «در انجام عبادت، نفس خود را بفريب و با آن مدارا کن و خويشتن را بر آن مجبور نساز، بلکه بکوش آن را در وقت فراغت و با نشاط بجا آورى»; (وَخَادِعْ نَفْسَکَ فِي الْعِبَادَةِ، وَارْفُقْ بِهَا وَلاَ تَقْهَرْهَا، وَ خُذْ عَفْوَهَاوَ نَشَاطَهَا). منظور از فريفتن نفس در عباداتفريب به معناى دروغ و خلاف واقع نيست، بلکه به معناى تشويق کردن خويش نسبت به آن عبادات است; مثلاً به خود بگويد: انجام اين عبادت مايه سلامتى و وسعت رزق و حسن عاقبت و دفع کيد دشمنان مى شود و به اين ترتيب خويشتن را به عباداتى همچون تهجد و نماز شب يا روزه هاى مستحبى و امثال آن وادار سازدجمله «وَارْفُقْ بِهَا...» اشاره به اين است که نبايد در عبادات مستحب انسان به خود فشار آورد مبادا از آن دلزده شود، بلکه بايد در اوقات فراغت و حالت نشاط به سراغ آن برود تا هميشه آتش عشق و علاقه به عبادات مستحب در او فروزان باشد. در روايات اسلامى نيز به اين معنا ترغيب شده است.در حديثى از پيغمبر اکرم در کافى مى خوانيم: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْکُمْ بِالْفَرِيضَةِ; براى قلب انسان اقبال و ادباراست هنگامى که اقبال کند به سراغ نوافل برويد و به هنگام ادبار به واجبات قناعت کنيد».در روايات متعدد ديگرى نيز وارد شده که خود و نه ديگران را بر اعمال مستحب اجبار و اکراه ننماييد، بلکه بگذاريد از روى ميل و شوق آن را انجام دهند تا هميشه نسبت به عبادت علاقه مند و پرنشاط باشيد.آن گاه امام در ادامه اين سخن واجبات را استثنا کرده مى فرمايد: «مگر فرايضى که بر تو مقرر شده است که در هر حال بايد آنها را بجا آورى و در موقعش مراقب آن باشى»; (إِلاَّ مَا کَانَ مَکْتُوباً عَلَيْکَ مِنَ الْفَرِيضَةِ فَإِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَتَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا).اين سخن براى اين است که مبادا بعضى از گفتار بالا سوء استفاده کنند و به بهانه اينکه مثلاً حوصله و نشاط لازم براى اداى نماز واجب روزانه را ندارند آن را ترک کنند.حضرت در سى امين توصيه به نکته سرنوشت سازى اشاره کرده مى فرمايد: «بترس از آنکه مرگ در حالى که تو در حال فرار از خدا و در طلب دنيايى گريبانت را بگيرد»; (وَإِيَّاکَ أَنْ يَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّکَ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا).«آبق» به معناى برده گريزپاست و امام در اينجا اسيران دنيا را به بردگان گريزپايى تشبيه کرده که از مولاى خود; يعنى ذات پاک پروردگار گريخته و اسير دنيا گشته اند و از آنجا که مرگ خبر نمى کند و انسان حال خود را در يک ساعت بعد بلکه يک لحظه بعد نمى داند بايد از اين موضوع برحذر باشد. در حالى که بهترين حالات انسان به هنگام وداع با اين دنيا آن است که در حال اطاعت پروردگار و در مسير رضاى او باشد.آن گاه در سى و يکمين اندرز به مسأله دوستان و مصاحبان انسان اشاره کرده مى فرمايد: «از همنشينى با گنهکاران بپرهيز که بدى به بدى ملحق مى شود (و معاشرت با آلودگان انسان را آلوده مى سازد)»; (وَإِيَّاکَ وَمُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ، فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ).اين حقيقت را هم تجربه ثابت کرده و هم دليل عقل که انسان از همنشين خود تأثير مى پذيرد و بر اساس «محاکات» صفات و رفتار او را تکرار مى کند. در روان شناسى امروز اين مطلب تا آن اندازه پيش رفته است که بعضى معتقدند دوستانى که معاشرت تنگاتنگ با هم دارند از نظر قيافه نيز تدريجاً با يکديگر شباهت پيدا مى کنند.بعضى از شارحان ملحق شدن شر به شر را در اينجا به اين معنا دانسته اند که اگر عذابى از سوى خدا نازل شود افرادى را که در يک مجلس جمع اند فرا مى گيرد و افراد غير فاسق بر اثر معاشرت با فاسقان به سرنوشت آنها گرفتار مى شوند، رواياتى نيز در اين باره وارد شده است.به هر حال مضمون کلام امام، در روايات بسيارى از همان حضرت و ساير معصومان(عليهم السلام) نقل شده است; از جمله در کلمات قصار غررالحکم آمده است:⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه(۶۹)بخش سوم🔹 ↩️سپس در بيست و هفتمين توصيه مى فرمايد: «در تمام کارهايت فرمان خدا را
↩️حضرت و ساير معصومان(عليهم السلام) نقل شده است; از جمله در کلمات قصار غررالحکم آمده است: «لايَصْحَبُ الاْبْرارُ إلاّ نُظَرائَهُمْ وَلا يُوادِّ الاْشْرارُ إلاّ أشْباهَهُمْ; نيکان با افرادى همانند خود مصاحبت مى کنند و بدان با کسانى همچون خود طرح دوستى مى ريزند». منودر حديث معروف پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «ألْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَقَرِينِهِ; انسان دين دوست و همنشنيش را پذيرا مى شود».در حديث ديگرى از اميرمؤمنان آمده است: «فَسَادُ الاَْخْلاَقِ بِمُعَاشَرَةِ السُّفَهَاءِ وَصَلاَحُ الاَْخْلاَقِ بِمُنَافَسَةِ الْعُقَلاَء; فساد اخلاق به سبب معاشرت با سفيهان حاصل مى شود و اصلاح اخلاق از طريق همنشينى با عقلا».گدر قرآن مجيد نيز آمده است که در روز قيامت بعضى از دوزخيان فرياد حسرت برمى آورند که چرا با فلان فرد آلوده و بى ايمان دوست شدند: (يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً * لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني).سپس در سى و دومين و سى و سومين اندرز مى افزايد: «خدا را بزرگ دار و محترم بشمار، و دوستانش را دوست دار»; (وَ وَقِّرِ اللهَ، وَأَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ).منظور از بزرگ داشتن خداوند اين است که هم در سخن گفتن درباره پروردگار رعايت ادب کند و هم در عمل او را همه جا حاضر و ناظر بداند و قدمى بر خلاف رضاى او بر ندارد.قرآن مجيد از زبان نوح پيغمبر به عنوان اعتراضى شديد به قوم کافرش، چنين نقل مى کند: «(ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقاراً); چرا شما براى خدا عظمت قائل نيستيد؟!».جمله «أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ» همان چيزى است که به طور گسترده در آيات و روايات به عنوان «حب فى الله» و «بغض لله» و «حب اولياء الله» و «بغض اعداء الله» آمده است.قرآن مجيد مى گويد: «(لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الاْيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنّات تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ); هيچ قومى را که ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمى يابى که با دشمنان خدا و پيامبرش دوستى کنند، هر چند پدران يا پسران يا برادران يا خويشاوندان باشند آنان کسانى هستند که خدا ايمان را بر صفحه دل هايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تأييده فرموده و آنها را در باغ هايى بهشتى وارد مى کند که نهرها از پاى درختانش جارى است جاودانه در آن مى مانند; خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند آنها حزب الله اند بدانيد حزب الله پيروزان و رستگارانند».در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام آمده است که فرمود: «لا يَکْمَلُ إيمانُ امْرَء حَتّى يُحِبَّ من أحَبَّ اللهَ وَ يُبْغِضَ مَنْ أبْغَضَ اللهَ; ايمان کسى کامل نمى شود مگر تا زمانى که دوست بدارد آنکه را خدا دوست مى دارد و دشمن دارد آنکه را خدا دشمن مى دارد».آن گاه امام در آخرين و سى و چهارمين توصيه مهم مى فرمايد: «از خشم و غضب بپرهيز که آن لشکرى بزرگ از لشکريان شيطان است. والسلام»; (وَاحْذَرِ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِيمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِيسَ، وَالسَّلاَمُ).تعبير به «لشکر» آن هم با وصف «عظيم» نشان مى دهد که غضب يک عامل معمولى در وجود انسان نيست، بلکه به منزله عوامل متعدد و فوق العاده مؤثرى است و به راستى چنين است; هنگامى که انسان خشمگين مى شود درهاى قلب خود را به روى لشکر شيطان مى گشايد و آنها وارد روح او مى شوند و در اين حال روح و جان انسان به منزله کشور اشغال شده اى از سوى دشمن است که هر طرف آثار ويرانى در آن نمايان است. به هنگام غضب نيز مهار عقل برداشته مى شود و انسان دست به کارهايى مى زند که هرگز در حال عادى دست نمى زد و عيوب پنهانى اش در لحظات غضب کاملا آشکار مى گردد.از اين رو در حديثى از امام صادق آمده است: «مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللهُ عَوْرَتَهُ; کسى که از خشم و غضب خود جلوگيرى کند، خداوند عيوبش را مى پوشاند».ويرانگرى هاى غضب به حدى زياد است که گاه انسان در آن حال عملى را انجام مى دهد که گاه تا آخر عمر به سبب آن نادم و پشيمان است و گاه به خود لعن و نفرين مى کند که چرا چنين کرد.در حديث ديگرى از امام باقر مى خوانيم: «إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تُوقَدُ فِي قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَانْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَدَخَلَ الشَّيْطَانُ فِيهِ فَإِذَا خَافَ أَحَدُکُمْ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِهِ فَلْيَلْزَمِالاَْرْضَ فَإِنَّ رِجْزَ الشَّيْطَانِ لَيَذْهَبُ عَنْهُ عِنْدَ ذَلِکَ⬇
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️حضرت و ساير معصومان(عليهم السلام) نقل شده است; از جمله در کلمات قصار غررالحکم آمده است: «لايَصْحَب
↩️اين غضب قطعه آتش سوزانى از سوى شيطان است که در قلب فرزندان آدم برافروخته مى شود و هنگامى که يکى از شما خشمگين مى شود چشمانش سرخ شده و رگ هاى گردنش پرخون مى شود و شيطان در وجود او داخل مى گردد. هنگامى که يکى از شما از چنين حالتى بر خويش بترسد بنشيند در اين حالت پليدى شيطان از او مى رود». و گاه عاقل ترين افراد در حال غضب کارهايى انجام مى دهند که جاهل ترين افراد انجام نمى دهند، لذا در حديثى از امام صادق مى خوانيم: «الْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ الْحَکِيمِ وَمَنْ لَمْ يَمْلِکْ غَضَبَهُ لَمْ يَمْلِکْ عَقْلَهُ; غضب، عقلِ خردمند را از کار مى اندازد و کسى که بر غضب خويش مسلّط نباشد مالک عقل خود نخواهد بود». ✔️حارث هَمْدانى کيست؟ حارث بن عبدالله از طايفه «بنى همدان» است که قبيله اى معروف در يمن بودند و از شيعيان امام محسوب مى شدند و «حارث» يکى از بافضيلت ترين آنهاست. دانشمند معروف علم رجال «ابن داود» در مورد او مى گويد: «اِنَّهُ کَانَ أفْقَهُ النَّاسَ; او در زمان خود از فقيه ترين مردم بود».طبرى درباره وى مى گويد: «حارث از باسابقه ترين ياران على و مردى آگاه در فقه و علم حساب بود» و شعبى از فقهاى تابعين از اهل سنّت مى گويد: «من احکام ارث و محاسبه آن را از او آموختم».در حديثى مى خوانيم که «اصبغ بن نباته» مى گويد من خدمت اميرمؤمنان على بودم که «حارث هَمْدانى» با چند نفر از شيعيان وارد شد. «حارث» نزد آن حضرت مقام و منزلت خاصى داشت و در آن هنگام بيمار بود. امام پرسيد: حالت چطور است؟ عرض کرد: روزگار، من را پير ساخته است و اختلاف ياران تو در جلوى درب منزل بر ناراحتى ام افزوده است.امام پرسيد: در چه چيزى اختلاف دارند؟ عرض کرد: درباره شما و آن سه نفر که پيش از شما عهده دار خلافت بودند. گروهى درباره شما غلوّ مى کردند، گروهى تفريط، گروهى حد وسط بودند و گروهى هم در ترديد و حيرت باقى مانده بودند.امام فرمود: همين تو را کفايت مى کند ج و بدان بهترين شيعيان من گروه حد وسط اند; غاليان بايد به سوى آنها بازگردند و عقب ماندگان به آنها برسند.آن گاه امام بعد از سخنان ديگرى فرمود: اى حارث! تو را بشارت مى دهم که هنگام مرگ، در کنار صراط، در کنار حوض کوثر و به هنگام تقسيم مرا خواهى شناخت. حارث پرسيد: منظور از تقسيم چيست؟ فرمود: منظور اين است که من جهنم را به درستى تقسيم مى کنم و به آتش مى گويم اين دوست من است رهايش کن و اين دشمن من است او را بگير. سپس امام بشارت هاى ديگرى به حارث داد و او آنچنان شاد شد که از جا برخاست در حالى که عبايش به زمين مى کشيد گفت: بعد از اين من ناراحت نيستم که مرگ به سراغ من بيايد يا من به سراغ آن بروم.همچنين در حديث ديگرى آمده است که حارث مى گويد: روزى نزديک ظهر خدمت امام رسيدم فرمود: براى چه اکنون آمدى؟ گفتم: و الله محبّت تو مرا به اينجا آورد. فرمود: اگر راست مى گويى مرا در سه جا خواهى ديد: هنگامى که جان به گلويت مى رسد و در نزد صراط و در کنار حوض کوثر.سيّد حميرى; شاعر معروف، در شعر خود به اين ماجرا اشاره مى کند:يا حارُ هَمْدان مَنْ يَمُتْ يَرَني *** مِنْ مُؤْمِن أوْ مُنافِق قُبُلاً«اى حارث همْدان هرکسى مى ميرد مرا در برابر خود مى بيند; خواه مؤمن باشد يا منافق، مؤمن شاد مى شود و منافق بر ناراحتى اش افزوده مى گردد».در بعضى از کتب آمده که شيخ بهايى گفته است من از نوادگان حارث همدانى هستم.حارث در سال 65 هجرى يعنى چهار سال بعد از واقعه کربلا چشم از جهان فرو بست و اگر در واقعه کربلا حضور نداشت به اين دليل بود که مدت ها بيمار و بسترى بود و ظاهراً سن زيادى داشت، زيرا در روايات بالا خوانديم که خدمت امام اميرالمؤمنين عرض کرد: پيرم در حالى که اين سخن در سال 40 هجرى يا پيش از آن بوده است.در کتاب الفتوح ابن اعثم از ابن عباس چنين روايت شده که هنگامى که على از صفين باز گشت و جنگ نهروان با خوارج نيز پايان گرفت، حارث همدانى خدمت آن حضرت رسيد. امام فرمود: اى حارث! از ديشب بسيار غمگين و اندوهناکم. حارث عرض کرد: يا اميرالمؤمنين چرا؟ آيا از جنگ با اهل شام و بصره و نهروان پشيمانى؟ فرمود: واى بر تو اى حارث! نه من از اين جهت خوشحالم. چيزى که مرا غمگين ساخته اين است که در خواب سرزمين کربلا را ديدم و مشاهده کردم فرزندم حسين در حالى که سرش را بريده بودند بر روى زمين افتاده و درختان را ديدم در آنجا فرو ريخته بودند و آسمان شکافته بود و بارها بر زمين افتاده بود و شنيدم منادى از آسمان و زمين ندا مى دهد: اى قاتلان حسين! ما را به وحشت انداختيد خدا شما را به وحشت بيندازد و بکشد. در اين هنگام من بيدار شدم و از آنچه در خواب ديدم نگرانم. حارث عرض کرد: اى اميرمؤمنان! حتماً خيرى در انتظار توست. على(ع)فرمود: هيهات هيهات. اين امرى است که حتمى است و حبيبم محمد(ص)نيز به من خبر داده که يزيد فرزندم را به قتل مى رساند. خدا عذابش را در آتش دوزخ زياد کند. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ میزان روز قیامت ⭐️🍃پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🌤"حب علي إیمان و بغضه کفر." "عشق به علی ایمان و دشمنی به او کفر است." 📚ینابیع المودة، ص۱٤٦ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت پنجاه و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻16. م
🌳شجره آشوب« قسمت پنجاه و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻17. امام حسن مجتبی علیه السلام به معاویه فرمود: از ملعون بودن تو اینکه هنگامی که پدرت ابوسفیان قصد داشت اظهار اسلام کند، تو او را از این کار بازداشتی. در نتیجه مشخص می شود معاویه از ابتدا نیز تمایلی به اسلام نداشته و بر همین منوال نیز ادامه داد، جز اینکه تنها برای مصون ماندن جان خود، تظاهر به اسلام می کرد. 🔻18. سیدالشهدا علیه‌السلام در نامه‌ای به معاویه، فرمود: «معاويه، طرفداران تو گروه شيطان هستند، گروه تو از دين بيرون رفتگان‌اند و گروه ستمكار و ياران شيطان رانده شده. سبحان‌الله، اي معاويه، گويى تو از مردم مسلمان نيستى و آنان نيز از تو نيستند. گفته بودى مردم را داخل فتنه نكنم، ولى من فتنه‏اى... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ». ✨﴾﷽﴿✨ قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ۚ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ نگاههاى انتظارآمیز تو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مى بینیم! اکنون تو را به سوى قبله اى که از آن خشنود باشى، باز مى گردانیم. پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن. و هر جا باشید، روى خود را به سوى آن بگردانید. و کسانى که کتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مى دانند این فرمان حقّى است از ناحیه پروردگارشان. (که در کتاب هاى خود خوانده اند). و خداوند از آنچه (براى مخفى داشتن این آیات) انجام مى دهند، غافل نیست. (بقره/۱۴۴)⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ». ✨﴾﷽
🔷نخستین قبله بیت المقدس، یکی از مقدسترین مکانهایی است که خاستگاه بسیاری از پیامبران بزرگ الهی بوده است و در ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژه ای دارد. مسجدالاقصی را باید یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی برای مسلمانان جهان توصیف کرد. این مسجد اولین قبله مسلمانان جایی که در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ایشان به سوی این مسجد به اذن خداوند نماز بپا می داشتند و همچنین سومین حرم شریف پس از مسجد الحرام و مسجد النبی در مکه و مدینه است. مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود. نقل است که حضرت آدم(ع) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال پس از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است. بنابراین صرف نظر از اعتقادات دینی ما مسلمانان، قدمت ساخت این مسجد به بیش از یکهزار سال نیز سبب توجه جهانی به این مسجد خواهد بود.     با توجه به موقعیت ممتاز و شرافت بیت المقدس، پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سیزده ماه در شهر مقدس مکه به سوی آن نماز خواند.حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، به روش خود ادامه داد و تا مدتها نماز خود را به سوی قبله یهودیان (بیت المقدس) می خواند. این کار تا میانه های ماه رجب سال دوم هجری ادامه داشت.   بهانه جویی یهودیان پیامبر گرامی اسلام(ص) علاقه زیادی به خانه کعبه داشت. علت علاقه حضرت به کعبه را باید در علاقه بسیار ایشان به حضرت ابراهیم(ع) و آثار او جست وجو کرد. افزون بر این، کعبه قدیمترین خانه توحید بود. از سوی دیگر، حضرت می دانست که بیت المقدس، قبله موقت مسلمانان است و آرزو داشت فرمان قبله بودن کعبه صادر و قبله نهایی تعیین شود. سرزنش ها و تحقیرهای بیش از اندازه یهودیان مدینه نیز باعث شده بود تا این انتظار به اوج خود برسد. اما از آنجا که حضرت تسلیم دستور خداوند بود، این تقاضا را بر زبان جاری نمی کرد. ایشان نیمه های شب از خانه بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و با نگاه های انتظار آمیزش، نشان می داد عشق و شوق فراوانی در دل دارد.   پایان انتظار پیامبر اعظم (ص) برای تغییر قبله مسلمانان لحظه شماری می کرد و در انتظار نزول وحی خداوند بود. قرآن کریم لحظات انتظار را چنین بیان می کند: «نگاه های معنادار تو را به آسمان می بینم و تو را به سوی قبله ای که رضایتت را جلب کند برمی گردانیم». هفده ماه از ورود پیامبر به شهر مدینه گذشته بود که انتظار به پایان رسید و دستور تغییر قبله صادر شد. این دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجری در حالی به پیامبر ابلاغ گردید که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود. در این حال جبرئیل امین نازل شد و بازوان پیامبر را گرفت و حضرت را به سوی خانه کعبه برگرداند. زنان و مردانی هم که در مسجد به پیامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پیروی کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوی کعبه خواندند. از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گردید. این مسجد هم اکنون نیز در شهر مدینه باقی است و به مسجد ذوقبلتین (دو قبله ای) معروف است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا