eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ (برادران) گفتند: «اگر او [= بنیامین] سرقت کند، (جاى تعجب نیست.) برادرش (یوسف) نیز قبل از او سرقت کرد!» یوسف (سخت ناراحت شد، و)این(ناراحتى)را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد. (همین اندازه) گفت: «شما از نظر منزلت (نزد من) از او بدترید. و خدا از آنچه وصف مى کنید، آگاهتر است.» (یوسف/۷۷) * قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ گفتند: «اى عزیز!او پدر بسیار پیرى دارد (که طاقت دورى او را ندارد). یکى از ما را به جاى او بگیر. ما تو را از نیکوکاران مى بینیم.» (یوسف/۷۸) * قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ گفت: «پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافته ایم بگیریم. که در آن صورت، از ستمکاران خواهیم بود.» (یوسف/۷۹) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات ۶۹ الی۷۶🔹 🔷طرحى براى نگهدارى برادر سرانجام برادران بر یوسف(ع
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۷۷ الی۷۹)🔹 🔷چرا فداکارى برادران یوسف پذیرفته نشد؟ برادران سرانجام باور کردند که برادرشان بنیامین دست به عمل زشت و شومى زده و سابقه آنها را نزد عزیز مصر به کلّى خراب کرده است. ازاین رو براى آنکه خود را تبرئه کنند گفتند: اگر او ]= بنیامین[ دزدى کند (جاى تعجّب نیست); برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدى کرد و این هر دو از یک پدر و مادرند و حساب آنها از ما که از مادر دیگرى هستیم جداست (قَالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ). و به این ترتیب خواستند خطّ فاصلى میان خود و بنیامین بکشند و سرنوشت او را با برادرش یوسف پیوند دهند. یوسف (از شنیدن این سخن، سخت ناراحت شد و ) آن را در درون خود پنهان داشت و براى آنان آشکار نکرد (فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِى نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ). زیرا مى دانست که آنان با این سخن، مرتکب کار بدى شده و تهمت بزرگى به برادرشان زده اند ولى پاسخشان را نداد; فقط همین اندازه گفت: شما (از دیدگاه من) از نظر منزلت، بدترین مردمید (قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَکَانًا). سپس افزود: و خدا از آنچه توصیف مى کنید آگاه تر است (وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ). درست است که برادران به یوسف تهمت زدند به گمان اینکه خود را در این لحظات بحرانى تبرئه کنند، ولى این کار بهانه و دستاویزى مى خواهد که چنین نسبتى را به او بدهند، به همین جهت مفسّران در این باره به کاوش پرداخته و سه روایت از تواریخ پیشین را در این زمینه نقل کرده اند. نخست اینکه یوسف(علیه السلام)بعد از وفات مادرش نزد عمّه اش زندگى مى کرد و او سخت به یوسف علاقه مند بود. هنگامى که بزرگ شد و یعقوب خواست او را از عمّه اش بازگیرد، کمربند یا شال مخصوصى که از اسحاق در خاندان آنها به یادگار مانده بود، بر کمر یوسف(علیه السلام) بست و ادّعا کرد که او مى خواسته آن را از وى برباید، سپس طبق قانون و سنّتشان یوسف(علیه السلام) را در برابر آن کمربند و شال مخصوص نزد خود نگه داشت. دو دیگر اینکه یکى از خویشاوندان مادرى یوسف(علیه السلام) بتى داشت که یوسف آن را برداشت و شکست و بر جادّه افکند، به همین رو وى را متّهم به سرقت کردند، در حالى که هیچ یک از این کارها سرقت نبوده است. و سوم اینکه گاهى او مقدارى غذا از سفره برمى داشت و به مساکین و مستمندان مى داد، به همین جهت برادران بهانه جو این را دستاویزى براى متّهم ساختن او به سرقت قرار دادند در حالى که این کار گناه نبود. آیا اگر کسى لباسى را در بر انسان کند و او نداند مال دیگرى است و بعد متّهم به سرقتش کند صحیح است؟ آیا برداشتن بت و شکستنش گناه دارد؟ چه مانعى دارد انسان چیزى از سفره پدرش که یقین دارد مورد رضایت اوست بردارد و به مساکین بدهد؟ * هنگامى که برادران دیدند بنیامین طبق قانونى که خودشان آن را پذیرفته اند مى بایست نزد عزیز مصر بماند و از سوى دیگر با پدر پیمان بسته اند که نهایت کوشش خود را در حفظ و بازگرداندن او به خرج دهند، رو به یوسف(علیه السلام)که هنوز براى آنها ناشناخته بود کردند و گفتند: اى عزیز، (اى زمامدار بزرگوار) او پدر پیرى دارد (که سخت ناراحت مى شود; ما طبق اصرار تو او را از پدر جدا کردیم و او از ما پیمان مؤکّد گرفته که به هر قیمتى او را بازگردانیم، بیا بزرگوارى کن و ) یکى از ما را به جاى او بگیر (قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ). ما تو را از نیکوکاران مى بینیم این اوّلین بار نیست که نسبت به ما محبّت کردى، اکنون محبّت خود را با این کار تکمیل نما (إِنَّا نَرَیکَ مِنْ الْمُحْسِنِینَ). * یوسف(علیه السلام) این پیشنهادشان را به شدّت رد کرد و گفت: پناه بر خدا که ما غیر از آن کس را که متاع خود را نزد او یافته ایم بگیریم هرگز شنیده اید آدم باانصاف، بیگناهى را به جرم دیگرى مجازات کند؟ (قَالَ مَعَاذَ اللهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ). اگر چنین کنیم در آن صورت از ظالمان خواهیم بود (إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ). قابل توجّه اینکه یوسف(علیه السلام) در گفتار خود هیچ نسبت سرقتى به برادر نمى دهد، بلکه از او تعبیر مى کند به کسى که متاع خود را نزد او یافته ایم. و این دلیل بر آن است که او دقیقاً متوجّه بود که در زندگى هرگز خلاف نگوید. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۵۹)🔹 ♨️جزاى پيمان‌شكنان: امام عليه السلام در اين گفتار حكمت‌آميز دستورى دربار
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۶۰)🔹 🔶از اين امور غافل نشويد: مرحوم سيّد رضى در ذيل اين گفتار حكيمانه مى‌گويد: «اين سخن سابقاً (در حكمت 116) گذشت جز اين‌كه در اين‌جا اضافه خوب و مفيدى دارد»؛ (قالَ الرَّضِيُ: وَقَدْ مَضى هذَا الْكَلامُ فِيما تَقَدَّمَ، إِلاَّ أنَّ فِيهِ هاهُنا زِيادَةٌ جَيِّدَةٌ مُفيدَةٌ). اين در حالى است كه هنگام مقايسه اين حكمت با آنچه گذشت، كمترين تفاوتى در ميان آن دو ديده نمى‌شود (جز كلمه «سبحانه» كه بعد از نام مقدس «الله» در اين‌ جا آمده است و به يقين منظور مرحوم سيّد رضى اين جمله نبوده است، ازاين‌رو خطيب؛ در مصادر ذيل اين حكمت مى‌گويد: شايد اين جمله اضافاتى داشته كه كاتب آن را فراموش كرده و از قلم انداخته است). به هر حال امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه و بسيار پرمعنا به چهار نكته اشاره كرده، مى‌فرمايد: «چه بسيارند كسانى كه به‌وسيله نعمت به آن‌ها غافلگير مى‌شوند و به سبب پرده‌پوشى خدا بر آن‌ها مغرور مى‌گردند و براثر تعريف وتمجيد از آنان فريب مى‌خورند و خداوند هيچ‌كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت‌ها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است»؛ (كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالاِْحْسَانِ إِلَيْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ آلْقَوْلِ فِيهِ. وَمَا آبْتَلَى آللّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاَءِ لَهُ). ما هر يك از اين چهار جمله را در ذيل حكمت 116 مشروحآ بيان كرديم. آنچه لازم است در اين‌جا اضافه شود اين است كه اين چهار نعمتى كه امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به آن اشاره كرده (احسان پروردگار، پوشاندن خطاها، ذكر خير بر زبان انسان‌ها و مهلت دادن) قدر مشتركى دارد و آن اين است كه همه اين‌ها در لباس نعمت است؛ اما در بسيارى از افراد سبب غفلت مى‌شود. جمله اوّل اشاره به افراد طغيانگر و فاسد و مفسدى است كه خداوند به آن‌ها نيكى فراوان مى‌كند و ناگهان همه را از آن‌ها مى‌گيرد تا مجازاتشان دردناك‌تر باشد. جمله دوم اشاره به كسانى است كه خدا بر اعمال زشت آن‌ها پرده مى‌افكند اما آن‌ها به جاى استفاده از اين ستر الهى، مغرور مى‌شوند و به كارهاى خلاف خود همچنان ادامه مى‌دهند و ناگهان خداوند پرده را بر مى‌افكند و آن‌ها را رسوا مى‌سازد. جمله سوم اشاره به كسانى است كه ذكر خير آن‌ها بر زبان همه مردم جارى مى‌شود و اين‌ها براثر آن غافل مى‌گردند و اين غفلت سبب انحراف آنان مى‌شود، ناگهان خداوند وضع آن‌ها را آشكار مى‌سازد و ذكر خير تبديل به ذكر شر مى‌شود. جمله چهارم اشاره به كسانى است كه كارهاى خلاف انجام مى‌دهند؛ ولى خداوند همچنان به آن‌ها مهلت مى‌دهد؛ اما اين مهلت الهى نه‌تنها سبب بيدارى‌شان نمى‌گردد بلكه بر غفلت آن‌ها مى‌افزايد و ناگهان خداوند مهلت را از آنان مى‌گيرد و چنان مبتلايشان مى‌سازد كه رسواى خاص و عام شوند.   @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🥇🥈🥉امام باقر عليه السلام فرمودند: إنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى إذا أحَبَّ عبدا غَتَّهُ بالبلاءِ غَتّا و ثَجَّهُ بالبلاءِ ثَجّا ، فإذا دعاهُ قالَ ; لَبَّيكَ عبدي ، لَئنْ عَجّلْتُ لكَ ما سَألتَ إنّي على ذلكَ لَقادرٌ، و لكنِ ادَّخَرْتُ لكَ، فما ادَّخَرتُ لكَ خيرٌ لكَ . 💝🎗هرگاه خداوند تبارك و تعالى بنده اى را دوست داشته باشد، او را در غرقاب بلا فرو مى برد و باران بلا بر سر او فرو مى ريزد و چون او خدا را بخواند، مى فرمايد: لبّيك بنده من ؛ اگر بخواهم خواسته ات را زود برآورده سازم مى توانم، اما آن را براى تو مى اندوزم و آنچه برايت بيندوزم تو را بهتر است. 📜بحار الأنوار،ج۸۱،ص۱۹۶،ح۵۳ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادواردو .mp3
5.27M
| لبخند ادواردو 🎤 با اجرای : خانم نورالزینب و نورالزهرا حافظی 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴❗️ بعضی‌ها می‌گویند ما نمی‌خوانیم؛ اما همیشه به یاد خداوند هستیم... 🎤حجة‌الاسلام استاد عالی 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت شصت و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻حتی در ن
🌳شجره آشوب« قسمت شصت و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻امام تا زمانی که خوارج به زندگی مسالمت آمیز در کوفه ادامه می دادند، هیچ حقی را از آن ها منع نمی کرد و مانند سایر مسلمانان با این افراد برخورد می نمود. حتی در برابر بی ادبی های آنان نیز صبر و تحمل به خرج می داد. 🔻 اما زمانی که این گروه، دست به کشتار مومنین زدند و قیام مسلحانه کردند، حضرت حاضر نشد در برابر آن ها کوتاه بیاید و همانطور که گفتیم در عرض چندین ساعت، سپاهشان را شکست داد. امام این گروه را دشمن اصلی دین نمی دانست و فقط در حالتی با آنان جنگید که گفتیم دست به شمشیر برده و مظلومان و بی گناهان را به شهادت رساندند. متاسفانه خود حضرت نیز به دست این فرقه تبهکار به شهادت رسیدند. 🔻بعد از پایان نبرد نیز، تعداد معدودی از خوارج زنده ماندند. برخی از این افراد در زمان حیات امام حسن نیز در لشکر حضرت حضور داشتند، اما در آن جا نیز تفکرات افراطی و عدم توانایی تشخیص راه صحیح سبب شد به امام یورش برند و پای آن بزگوار را مجروح سازند. 🔻 امام علی علیه السلام، از نبرد با خوارج بعد از خودش نهی فرمود و به این نکته اشاره فرمود که با از بین بردن خوارج، چشم فتنه را در آورد و احدی غیر از امیرالمومنین جرئت چنین کاری را نداشت. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا ۖ قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللَّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ ۖ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّىٰ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي ۖ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ هنگامى که (برادران) از او مأیوس شدند، به کنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند. (برادر) بزرگشان گفت: «آیا نمى دانید پدرتان ازشما پیمان الهى گرفته. و پیش از این درباره یوسف نیز، کوتاهى کردید؟! من از این سرزمین حرکت نمى کنم، تا پدرم به من اجازه دهد. یا خدا درباره من حکم کند، که او بهترین حکم کنندگان است. (یوسف/۸۰) * ارْجِعُوا إِلَىٰ أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ شما به سوى پدرتان بازگردید و بگویید: پدر (جان)، پسرت سرقت کرد. و ما جز به آنچه آگاه بودیم گواهى ندادیم. و ما از غیب با خبر نبودیم. (یوسف/۸۱) * وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا ۖ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (و اگر اطمینان ندارى،) از آن شهر که در آن بودیم سؤال کن، و نیز از آن قافله که با آن آمدیم (بپرس). و ما (در گفتار خود) صادق هستیم.» (یوسف/۸۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۷۷ الی۷۹)🔹 🔷چرا فداکارى برادران یوسف پذیرفته نشد؟ برادران س
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۸۰ الی۸۲)🔹 👨‍👦‍👦برادران سرافکنده به سوى پدر بازگشتند برادران آخرین تلاش خود را براى نجات بنیامین کردند ولى تمام راه ها را به روى خویش بسته دیدند. از یک سو مقدّمات کار آن چنان چیده شده بود که ظاهراً تبرئه برادر امکان نداشت و از سوى دیگر، پیشنهاد پذیرفتن فرد دیگرى به جاى او نیز از طرف عزیز مصر رد شد. ازاین رو مأیوس شدند و تصمیم به مراجعت به کنعان گرفتند. قرآن مى گوید: هنگامى که (برادران) از او مأیوس شدند به کنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند (فَلَمَّا اسْتَیْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا). خَلَصوا (خالص شدند)، کنایه از جدا شدن از دیگران و تشکیل جلسه خصوصى است. نجّى از مادّه مناجات ، در اصل از نجوه به معنى سرزمین مرتفع گرفته شده است، زیرا سرزمین هاى مرتفع از اطراف خود جدا هستند. از آنجا که جلسات سرّى و سخنان درِ گوشى از اطرافیان جدا مى شود به آن نجوى مى گویند. بنابراین، نجوا هر گونه سخن محرمانه را اعمّ از اینکه درِ گوشى باشد یا در جلسه سرّى، شامل مى شود. جمله خَلَصوا نَجِیًّا همان گونه که بسیارى از مفسّران گفته اند، از فصیح ترین و زیباترین تعبیرهاى قرآنى است که در دو کلمه، مطالب فراوانى را که در چند جمله باید بیان مى شد بیان کرده است. به هر حال برادرِ بزرگشان (در آن جلسه خصوصى) گفت: آیا نمى دانید پدرتان از شما پیمان الهى گرفته که بنیامین را بازگردانید (قَالَ کَبِیرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ). و (شما همان کسانى هستید که) پیش از این نیز درباره یوسف کوتاهى کردید و سابقه خود را نزد پدر بد نمودید (وَ مِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِى یُوسُفَ).(۱) حال که چنین است من از این سرزمین حرکت نمى کنم تا پدرم به من اجازه دهد، یا خدا درباره من حکم کند، که او بهترین حکم کنندگان است (فَلَنْ أَبْرَحَ الاَْرْضَ حَتَّى یَأْذَنَ لِى أَبِى أَوْ یَحْکُمَ اللهُ لِى وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ). منظور از حکم در این آیه، یا فرمان مرگ است (یعنى از اینجا حرکت نمى کنم تا بمیرم)، یا راه چاره اى است که خداوند پیش بیاورد و یا عذر موجّهى است که نزد پدر به طور قطع قابل پذیرش باشد. * سپس برادر بزرگ تر به سایر برادران دستور داد که شما به سوى پدرتان بازگردید و بگویید: پدر (جان)، پسرت دزدى کرد (ارْجِعُوا إِلَى أَبِیکُمْ فَقُولُوا یَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ). و ما جز به آنچه مى دانستیم گواهى ندادیم شهادتى که ما مى دهیم چونان است که آگاه شدیم; همین اندازه ما دیدیم که پیمانه پادشاه را از بار برادرمان خارج ساختند که نشان مى داد او مرتکب دزدى شده، امّا باطن امر با خداست (وَ مَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا). و ما از غیب آگاه نبودیم (وَ مَا کُنَّا لِلْغَیْبِ حَافِظِینَ). این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور برادران این بود که به پدر بگویند: اگر ما تعهّد کردیم که برادرمان را مى بریم و بازمى گردانیم، به خاطر آن بود که از باطن کار او خبر نداشتیم و از غیب آگاه نبودیم که کار او به اینجا مى انجامد. * بعد براى اینکه هر سوءِ ظنّى را از او دور سازید و به او اطمینان دهید که جریان امر همین بوده نه چیز دیگر، بگویید: از آن شهر که در آن بودیم بپرس (وَاسْئَلْ الْقَرْیَةَ الَّتِى کُنَّا فِیهَا).(۲) و نیز از آن قافله که با آن آمدیم چون طبعاً افرادى از سرزمین کنعان و از کسانى که تو بشناسى در آن وجود دارد، مى توانى حقیقت حال را بپرسى (وَالْعِیرَ الَّتِى أَقْبَلْنَا فِیهَا).(۳) و به هر حال مطمئن باش که ما (در گفتار خود) صادقیم و جز حقیقت چیزى نمى گوییم (وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ). از مجموع این سخن استفاده مى شود که موضوع بنیامین در سراسر مصر پیچیده بود و همه مى دانستند که کاروانى از کنعان آمده و یکى از آنها قصد داشته پیمانه پادشاه رابا خود ببرد که مأموران به موقع رسیده و او را بازداشت کرده اند.شاید اینکه برادران گفتند از سرزمین مصر بپرس، کنایه از همین است که آن قدر خبر شهرت یافته که در و دیوار هم مى داند. نکته ها: ۱. برادر بزرگ تر که بود؟ برخى گفته اند نام او روبین (روبیل)، برخى او را شمعون دانسته اند و برخى یهودا . در اینکه منظور بزرگ تر از نظر سن است یا عقل، در میان مفسّران گفتوگوست، ولى ظاهر آیه بزرگ تر از نظر سن است.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۸۰ الی۸۲)🔹 👨‍👦‍👦برادران سرافکنده به سوى پدر بازگشتند برادران
↩️۲. داورى بر اساس قرائن حال از این آیه ضمناً استفاده مى شود که قاضى مى تواند به قرائن قطعیّه عمل کند، هرچند اقرار و شهودى در کار نباشد، زیرا در جریان کار برادران یوسف(علیه السلام) نه شهودى بود و نه اقرارى، تنها پیدا شدن پیمانه پادشاه از بار بنیامین دلیل بر مجرمیّت او شمرده شد. با توجّه به اینکه هر یک از آنها شخصاً بار خود را پر مى کرد یا لااقل به هنگام پر کردن آن حاضر بود و اگر قفل و بندى داشت کلیدش در اختیار خود آنها بود و از سویى هیچ کس باور نمى کرد در اینجا نقشه اى در کار است و مسافران کنعان (برادر یوسف) در این شهر دشمنى نداشتند که بخواهد براى آنها توطئه کند، مجموع این جهات سبب مى شد که از مشاهده پیمانه پادشاه در بار بنیامین، علم به اقدام او به چنین کارى حاصل شود. این موضوع که دنیاى امروز در داورى هایش روى آن تکیه مى کند، از نظر فقه اسلامى نیاز به بررسى بیشترى دارد، زیرا در مباحث قضایى روز فوق العاده مؤثّر است و جاى این بحث در کتاب القضاء است. ۳. تفاوت روحیّه ها از آیات مورد بحث برمى آید که برادران یوسف(علیه السلام) از نظر روحیّه با هم بسیار متفاوت بودند. برادر بزرگ تر سخت به عهد و میثاق خود پایبند بود، در حالى که برادران دیگر همین اندازه که دیدند گفتوگوهایشان با عزیز مصر به جایى نرسید خود را معذور دانسته، دست از تلاش بیشتر برداشتند. البتّه حق با برادر بزرگ تر بود، چون با تحصّن در مصر و مخصوصاً نزدیک دربار عزیز، این امید مى رفت که او بر سر لطف آید و به خاطر یک پیمانه که سرانجام پیدا شد، مرد غریبى را به قیمت داغدار کردن برادران و پدر پیرش مجازات نکند، لذا او به چنین امیدى در مصر ماند و برادران را براى کسب دستور به خدمت پدر فرستاد تا ماجرا را براى او شرح دهند. ✔️پی نوشت ۱. فَرَّطتُم از مادّه تفریط در اصل از فروط (بر وزن شروط)، به معنى مقدّم شدن است. هنگامى که به باب تفعیل درآید به معنى کوتاهى در تقدّم خواهد بود، امّا هنگامى که از باب افعال، افراط باشد، به معنى اسراف و تجاوز در تقدّم است. ۲ . قریة در لغت عرب به معنى روستا نیست، بلکه به آبادى ها و شهرها به طور کلّى اطلاق مى شود و منظور در اینجا مصر است. ۳ . عیر چنانکه راغب در مفردات گفته است، به معنى گروه و جمعیّتى است که شتران و چارپایان را براى حمل موادّ غذایى با خود مى برند. یعنى به مجموع آنها عیر گفته مى شود. بنابراین سؤال از آنها کاملاً امکان پذیر است زیرا انسان ها را نیز شامل مى شود و نیازى به تقدیر نیست.بعضى از مفسّران گفته اند: عیر فقط شامل چهارپایان مى شود. در این صورت آیه نیاز به تقدیر دارد، همان گونه که در قریه چنین است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۷۱)🔹 🔶عزل کارگزار نالایق 🔷نامه در یک نگاه: این نامه زمانى به «منذر بن جار
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۲)🔹 🔷نامه در یک نگاه: این نامه که دقیقاً معلوم نیست امام در چه شرایطى آن را براى (عبدالله بن عباس) مرقوم داشت، حاوى نصایح مهمى است و در مجموع هدف آن بازداشتن مخاطب آن که در واقع همه انسان ها هستند از حرص و آز و دنیاپرستى است و نیز پیام آن تسلیم مقدرات بودن و بى تابى و جزع و فزع نکردن در برابر حوادث ناخواسته و بیرون از قدرت ماست. ابن عباس! غمگين مباش: به نظر مى رسد حادثه ناگوارى براى «عبد الله بن عباس» روى داده بوده و يا انتظار مهمى داشته و برآورده نشده و از اين جهت غمگين بوده است; امام(عليه السلام) اين نامه را براى دلدارى او و توجّه دادنش به طبيعت زندگى دنيا و مقدرات الهى مى نگارد تا آرامش پيدا کند. امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه به پنج نکته مهم اشاره مى کند: نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پيشى نمى گيرى»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِق أَجَلَکَ). اشاره به اينکه تا اجل قطعى انسان فرا نرسد، حوادث خطرناک نمى تواند او را در کام خود فرو برد و هنگامى که فرا رسد تأخير در آن ممکن نيست. همان گونه که قرآن فرموده است: «(ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّة أَجَلَها وَما يَسْتَأْخِرُونَ); هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمى گيرد و از آن عقب نخواهد افتاد». البته اين اشاره به اجل حتمى است و به آن معنا نيست که انسان در مقابل اجل معلق بى پروايى به خرج دهد و خود را گرفتار کند و بى دليل در کام خطر فرو رود. در دومين نکته مى فرمايد: «(و نيز) آنچه قسمت تو نيست روزى تو نخواهد شد»; (وَلاَ مَرْزُوق مَا لَيْسَ لَکَ). اشاره به اينکه اگر انتظار نعمتى داشتى و به سبب عوامل ناخواسته از آن محروم شدى نگران نباش، چون روزى تو نبوده است و حتى با تلاش و کوشش هم به آن نمى رسيدى، هرچند گمان مى کردى امکان وصول به آن وجود دارد. اين سخن تسلى خاطرى است براى تمام کسانى که گرفتار محروميت هايى ناخواسته در زندگى مى شوند و چه بسا صفحه زندگى آنها را تيره و تار مى سازد. اگر به اين نکته توجّه داشته باشند که چنين چيزى هرگز براى آنها مقرر نشده بوده و امکان دسترسى به آن حاصل نبوده، نگرانى آنها برطرف مى شود، هرچند اين سخن به آن معنا نيست که انسان سعى و تلاش و مديريت و تدبير را براى رسيدن به نعمت هاى بيشتر فراموش کند. قرآن مجيد مى فرمايد: «(أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا); آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى کنند؟! ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميان آنها تقسيم کرديم». در سومين اندرز به نکته مهم ترى اشاره مى کند و مى فرمايد: «بدان دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو»; (وَاعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَکَ وَ يَوْمٌ عَلَيْکَ). سراسر تاريخ بشر گواه اين معناست که غالب انسان ها به خصوص شخصيت ها و صاحبان مقامات برجسته دوران هاى مختلفى در زندگى داشته اند; گاهى در اوج قدرت بودند و گاه در نهايت ضعف و ناتوانى. به هنگامى که در اوج قدرت بودند هرگز باور نمى کردند روزى گرفتار چنان زندگى نکبت بارى شوند و گاه که ضعيف و ناتوان بودند به فکرشان خطور نمى کرد که روزى بر اوج قدرت بنشينند. توجّه به اين حقيقت سبب مى شود که انسان از حوادث روزگار و فراز و نشيب آن هرگز نگران نشود و کاسه صبرش لبريز نگردد و زمام اختيار از دست ندهد و بداند که هيچ يک از حوادث روزگار پايدار نيست. اين جمله به قدرى در کلمات دانشمندان و ادبا مشهور شده که به صورت ضرب المثلى در آمده است. شاعر فارسى زبان مى گويد: روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد * چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد شاعر بلندآوازه ديگر مى گويد: چرخ گردون گر دو روزى بر مراد تو نگشت * دائماً يکسان نماند حال گردون غم مخور ابويعقوب خريمى در اين زمينه اشعارى دارد که مطلعش اين است: هَلِ الدَّهْرُ إلاّ صَرْفُه وَنَوائِبُهُ * وَسَرّاءُ عَيْش زائِل وَمَصائِبُهُ يَقُولُ الْفَتى ثَمَّرْتُ مالي وَإنَّما * لِوارِثِهِ ما ثَمَّرَ الْمالَ کاسِبُهُ يُحاسِبُ فِيهِ نَفْسَهُ في حَياتِهِ *** وَيَتْرُکُهُ نَهْباً لِمَنْ لا يُحاسِبُهُ آيا دوران زندگى جز تغييرات و حوادث ناگوار و شادى هاى زوال پذير و مصيبت ها چيز ديگرى هست؟ جوان مى گويد: اموالم را به ثمر رساندم در حالى که آنچه را به ثمر رسانده براى وارث مى نهد. خودش با دقت در حيات خود اموالش را محاسبه مى کند; ولى آن را به صورت اشياى غارت شده اى براى کسانى مى گذارد که حساب و کتابى در آن ندارند. سپس در چهارمين نکته براى تأکيد بر نکته قبل مى فرمايد: «اين دنيا سراى متغير و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى افتد)»; (وَأَنَّ الدُّنْيَا دَارُ دُوَل)⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۲)🔹 🔷نامه در یک نگاه: این نامه که دقیقاً معلوم نیست امام در چه شرایطى آ
↩️همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَتِلْکَ الاَْيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ); و ما اين روزها (ى پيروزى و شکست) را در ميان مردم مى گردانيم (و اين طبيعت زندگى دنياست)». تاريخ جهان و حتى تاريخ معاصر و آنچه با چشم خ همود در زندگى کوتاهمان ديده ايم گواه اين معناست; پيرمردهايى را سراغ داريم که گاه چندين شاه، نخست وزير و رئيس جمهور را در عمر خود ديده اند که يکى پس از ديگرى بر اريکه قدرت تکيه زده اند. آن گاه در پنجمين و آخرين اندرز مى فرمايد: «آنچه از مواهب دنيا، قسمت توست به سراغ تو مى آيد، هرچند ضعيف باشى و آنچه بر زيان توست گريبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى»; (فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا عَلَيْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ). اين سخن در واقع برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: «(وَإِنْ يَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَإِنْ يُرِدْکَ بِخَيْر فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ); و اگر خداوند (براى امتحان و مانند آن) زيانى به تو رساند، هيچ کس جز او نمى تواند آن را بر طرف کند، و اگر اراده خيرى براى تو کند هيچ کس مانع فضل او نخواهد شد، آن را به هر کس از بندگانش بخواهد مى رساند و او آمرزنده و مهربان است». اشتباه نشود. همه اين تعبيرات براى اين است که از حرص و آزمندى انسان پيش گيرى کند و در محروميت ها به او دلدارى دهد، زيرا بخش مهمى از زندگى انسان در مسير حرص و آز صرف مى شود و بخش ديگرى صرف تأسف بر پاره اى از محروميت ها مى گردد. اين نصايح عامل بازدارنده اى در برابر اين حالات است. امام(عليه السلام) در موارد ديگرى نيز همين معنا را به صورت هاى مختلفى بيان فرموده از جمله در کلمات قصار حضرت در نهج البلاغه آمده است: «الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَرِزْقٌ يَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ; روزى دو گونه است: روزى که تو به سراغ آن مى روى و روزى که آن به سوى تو مى آيد حتى اگر به سوى او نروى به سراغ تو خواهد آمد». شاعر عرب در اين باره مى گويد: لِکُلِّ امْرِئ رِزْقٌ وَلِلرِّزْقِ جالِبٌ *** وَلَيْسَ يَفُوتُ الْمَرءَ ما خَطَّ کاتِبُهُ هر انسانى روزى دارد و هر روزى روزى رسان و آنچه را دست تقدير براى انسان نوشته است از بين نخواهد رفت و به او خواهد رسيد. اين در حالى است که در آيات و روايات ديگر به تلاش و کوشش معتدل و عاقلانه براى تأمين نيازمندى هاى زندگى دعوت شده است تا افراد به اميد اينکه روزى مقدر شده و تقسيم دقيقى براى آن است تن به بيکارى و وادادگى ندهند و دست از تلاش و کوشش باز ندارند، سربار جامعه نشوند و جامعه را به رکود و عقب افتادگى نکشانند. قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَأَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى); اينکه براى انسان چيزى جز (حاصل) سعى و کوشش او نيست». در روايت معروفى نيز آمده است: «از کسانى که دعايشان مستجاب نمى شود کسى است که سالم و قادر باشد، در خانه بنشيند و عرضه دارد خدايا به من روزى ده. به او گفته مى شود: مگر به تو دستور تلاش معاش داده نشد; «ثَلاَثَةٌ تُرَدُّ عَلَيْهِمْ دَعَوْتُهُمْ ... وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَقَالَ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيُقَالُ لَهُ أَ لَمْ أَجْعَلْ لَکَ السَّبِيلَ إِلَى طَلَبِ الرِّزْقِ». @Nahjolbalaghe2