قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۷ الی ۴۰)🔹 🔹حوادث قطعى و قابل تغییر این آیات همچنان مسائل مربوط به نب
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۷ الی۴۰)🔹
↩️آنچه شیعه از معنى بداء اعتقاد دارد و روى آن اصرار مى کند و طبق آنچه در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است: ما عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ مَن لَم یَعرِفهُ بِالبداءِ: آن کس که خدا را با بداء نشناسد او را درست نشناخته است .
ازاین رو بسیار مى شود که ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس مى کنیم حادثه اى به وقوع خواهد پیوست، یا وقوع چنین حادثه اى به یکى از پیامبران خبر داده شده، در حالى که بعداً مى بینیم آن حادثه واقع نشد. در این هنگام مى گوییم بداء حاصل شد. یعنى آنچه را ما به حسب ظاهر واقع شدنى مى دیدیم و تحقّق آن را قطعى مى پنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد.
ریشه و علّت اصلى این معنى همان است که در بحث قبل گفته شد و آن اینکه گاهى آگاهى ما فقط از علل ناقصه است و شرایط و موانع را نمى بینیم و بر طبق آن قضاوت مى کنیم و بعد که به فقدان شرط یا وجود آن برخورد کردیم و خلاف آنچه پیش بینى مى کردیم تحقّق یافت، متوجّه این مسائل مى شویم.
همچنین گاه پیامبر یا امام از لوح محو و اثبات آگاهى مى یابد که طبعاً قابل تغییر است و گاهى با برخورد به موانع و فقدان شرایط، تحقّق نمى پذیرد.
براى روشن شدن این حقیقت باید مقایسه اى بین نَسخ و بداء به عمل آید.
مى دانیم که نسخ احکام از نظر همه مسلمانان جایز است. یعنى ممکن است حکمى در شریعت نازل شود و مردم نیز چنان تصوّر کنند که این حکم همیشگى است، امّا پس از مدّتى نسخ آن حکم بهوسیله شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام شود و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد (همان گونه که در داستان تغییر قبله در تفسیر و فقه و تاریخ خوانده ایم).
این در حقیقت یک نوع بداء است ولى معمولاً در امور تشریعى و قوانین و احکام نام نسخ بر آن مى گذارند و نظیر آن را در امور تکوینى بداء مى نامند.
به همین دلیل گاهى گفته مى شود: نسخ در احکام نوعى بداء است و بداء در امور تکوینى یک نوع نسخ است.
آیا هیچ کس مى تواند چنین امر منطقى را انکار کند جز کسى که فرق میان علّت تامّه و علل ناقصه نمى گذارد، یا اینکه تحت تأثیر تبلیغات شوم ضدّ شیعه اهل بیت(علیهم السلام) قرار گرفته و تعصّباتش به او اجازه بررسى عقاید شیعه را در کتاب هاى خود شیعه نمى دهد.
عجب اینکه فخر رازى با اینکه مسأله بداء را در مورد شیعه در ذیل آیه یَمْحُوا اللهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ آورده است، هیچ توجّه نکرده که بداء چیزى جز همین محو و اثبات نیست و با تعصّب مخصوص خود سخت به شیعه تاخته است که چرا قائل به بداء هستند.
۳. نمونه هایى از بداء
اجازه بدهید از نمونه هایى که همه آن را پذیرفته اند یاد کنیم.
۱. در داستان یونس(علیه السلام) مى خوانیم که نافرمانى قومش سبب شد عذاب الهى به سراغشان بیاید و این پیامبر بزرگ هم که آنها را قابل هدایت نمى دید و مستحقّ عذاب مى دانست آنان را ترک گفت امّا ناگهان (بداء واقع شد) یکى از دانشمندان قوم که آثار عذاب را دید آنان را جمع و به توبه دعوت کرد. همگى پذیرفتند و مجازاتى که نشانه هایش ظاهر شده بود برطرف گردید (فَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْىِ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِین).
۲. در تواریخ اسلامى نیز آمده است حضرت عیسى درباره عروسى خبر داد که او در همان شب زفاف مى میرد، ولى عروس برخلاف پیش بینى مسیح، سالم ماند. وقتى از وى جریان را پرسیدند فرمود: آیا صدقه اى در این راه داده اید؟گفت: آرى. فرمود: صدقه بلاهاى مبرم را دفع مى کند.
در حقیقت، روح پاک مسیح بر اثر ارتباط با لوح محو و اثبات، از حدوث چنین واقعه اى خبر داد در حالى که این حادثه مشروط بود (مشروط به اینکه مانعى همچون صدقه بر سر راه آن پیش نیاید) و چون به مانع برخورد کرد نتیجه چیز دیگر شد.
۳. در داستان ابراهیم قهرمان بت شکن در قرآن مى خوانیم که او مأمور به ذبح اسماعیل شد و به دنبال این مأموریّت، فرزندش را به قربانگاه برد امّا هنگامى که آمادگى خود را نشان داد، بداء روى داد و آشکار شد که این امر یک آزمون بوده است، تا میزان اطاعت و تسلیم این پیامبر بزرگ و فرزندش سنجیده شود.
۴. در سرگذشت موسى نیز مى خوانیم که او نخست مأمور شده بود که سى روز قوم خود را ترک گوید و براى دریافت احکام تورات به وعده گاه الهى برود ولى بعداً این مدّت (براى آزمایش بنى اسرائیل) ده روز دیگر تمدید شد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۷ الی۴۰)🔹 ↩️آنچه شیعه از معنى بداء اعتقاد دارد و روى آن اصرار مى کند
↩️در اینجا این پرسش پیش مى آید که فایده این بداءها چیست؟
پاسخ این پرسش با توجّه به آنچه در بالا ذکر شد ظاهراً پیچیده نیست، زیرا گاهى مسائل مهمّى مانند آزمایش یک شخص یا یک قوم و ملّت و یا تأثیر توبه وبازگشت به سوى خدا ـ همان گونه که در داستان یونس آمده ـ و یا تأثیر صدقه و کمک به نیازمندان و انجام دادن کارهاى نیک در برطرف ساختن حوادث دردناک و جز اینها ایجاب مى کند که صحنه حوادث آینده قبلاً طورى تنظیم شود، سپس با دگرگونى شرایط طور دیگر، تا مردم بدانند سرنوشتشان در دست خودشان است و با تغییر روش قادرند سرنوشت خود را تغییر دهند و این بزرگ ترین فایده بداء است ـ دقّت کنید.و اگر مى خوانیم کسى که خدا را به بداء نشناخته است معرفت کامل او را ندارد، اشاره به همین حقایق است.
لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: ما بَعَثَ اللهُ نَبِیّاً حَتّى یَأخُذَ عَلَیهِ ثَلاثَ خِصال: الإقرارَ لَهُ بِالعُبودِیَّةِ وَ خَلعَ الأندادِ وَ أنَّ اللَّهَ یُقَدّمُ ما یَشاءُ وَ یُؤخِّرُ ما یَشاءُ: خداوند هیچ پیامبرى را نفرستاد مگر اینکه این سه پیمان را از او گرفت: اقرار به بندگى پروردگار، و نفى هرگونه شرک، و اینکه خداوند هر چه را بخواهد مقدّم مى دارد و هر چه را بخواهد به تأخیر مى اندازد .
در حقیقت، اوّلین پیمان مربوط به اطاعت و تسلیم در برابر خداست و دومین پیمان مربوط به مبارزه با شرک و سومین پیمان مربوط به مسأله بداء است که نتیجه اش آن است که سرنوشت انسان به دست خود اوست که با تغییر دادن شرایط مى تواند خود را مشمول لطف یا عذاب خداوند قرار دهد.
آخرین سخن اینکه روى جهات فوق، دانشمندان شیعه گفته اند: هنگامى که بداء به خداوند نسبت داده مى شود به معنى ابداء است. یعنى آشکار ساختن چیزى که قبلاً ظاهر نبود و پیش بینى نمى شد.
امّا نسبت دادن این مطلب به شیعه که آنها معتقدند خدا گاهى از کار خود پشیمان مى گردد، یا از چیزى باخبر مى شود که قبلاً نمى دانست، این از بزرگ ترین جنایات و نابخشودنى ترین تهمت هاست.
ازاین رو از امامان(علیهم السلام) نقل شده است که: مَن زَعَمَ أنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَبدو لَهُ فی شَىء لَم یَعلَمهُ أمسِ فَابرَءُوا مِنهُ: کسى که گمان کند براى خدا چیزى امروز آشکار مى شود که دیروز نمى دانست، از او تنفّر و بیزارى بجویید .
✔️پایان آیات
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۲)🔹 1⃣ بخش اول ✅وصف پیامبر اعظم 🔭خطبه در يك نگاه: اين خطبه در واقع از سه بخش
🔷ترجمه و شرح خطبه (۷۲ ادامه بخش اول)
✅ وصف پیامبر اعظم
↩️در حقيقت براى اينکه رهروان راه حق گرفتار خطا و اشتباه نشوند و به بيراهه نروند، بايد پرچمها و علايم راهنمايى، در جاى جاى اين طريق نصب شود و چراغ هاى نورانى تمام جادّه را به هنگام تاريکى روشن کند و اين همان کارى بود که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) انجام داد و براى هر حقّى نشانه اى قرارداد و پاسدارانى تعيين فرمود.
بسيارى از احکام مانند نمازهاى پنج گانه يوميّه و نماز جمعه - با آن مراسم ويژه- و زيارت خانه خدا، نمونه هاى زنده اى از آن پرچمها و چراغهاست که رهروان اين راه را از گمراهى رهايى مى بخشد و همچنين احکامى که درباره مسايل اجتماعى و تربيتى و سياسى و اقتصادى بيان فرموده است.
در پايان اين بخش، به پنج صفت ديگر (که با توجّه به صفات گذشته مجموعاً بيست و چهار وصف مى شود) به صورت نتيجه گيرى از تمام بحث هاى گذشته اشاره کرده، مى فرمايد: «آرى، او امينِ معتمد و گنجينه دارِ مخزن علوم تو و شاهد و گواه روز رستاخيز، و برانگيخته ات براى بيان حقايق و فرستاده ات به سوى خلايق است.» (فَهُوَ أَمِينُکَ الْمَأْمُونُ، وَ خَازِنُ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَ شَهِيدُکَ يَوْمَ الدِّينِ، و بَعِيثُکَ بِالْحَقِّ، وَ رَسُولُکَ إِلَى الْخَلْقِ).
اين اوصاف پنج گانه، بعضى مقدّمه، و بعضى نتيجه ديگرى است. امين خداوند و خزانه دار علم او بودن، مقدّمه اى است براى رسالت به سوى خلق; و مبعوث بودن به حقّ، و گواه روز قيامت بودن، نتيجه اين رسالت است.
تعبير به «امين مأمون» در واقع تاکيدى است بر کمال امانت آن حضرت، و اشاره اى است به مقام عصمت، که از شرايط حتمى نبوّت است، و منظور از «خزانه داربودنِ علم مخزون»، آگاه بودن پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از اسرار غيب است. همان گونه که در جاى خود گفته ايم پيامبران و امامان بدون آگاهى از اين اسرار نمى توانند رسالت خود را به طور کامل انجام دهند، قرآن مجيد نيز مى فرمايد: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً * إلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُکُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ; خداوند داناى غيب است و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد مگر رسولانى را که برگزيده; و مراقبينى از پيش رو و پشت سر آنها قرار مى دهد، تا بداند پيامبرانش رسالت هاى پروردگار را ابلاغ کرده اند».(26)
جمله «شَهِيدُکَ يَوْمَ الدِّينِ» اشاره به همان است که در قرآن مجيد آمده که پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله) گواه بر اعمال امّت و گواه بر گواهان ساير امّت ها است.
در آيه 143 سوره «بقره» مى فرمايد: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُم أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شَهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهِيداً; و اينگونه شما را امّت ميانه اى قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه باشد».
و در آيه 89 سوره «نحل» مى خوانيم «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في کُلِّ أُمَّة شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جَعَلْنَا بِکَ شَهِيداً عَلَى هؤُلاَءِ; بيادآور! روزى را که از هر امّتى گواهى را از خودشان بر آنها برمى انگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم».
و از آنجا که گواهى دادن، فرع بر علم و آگاهى است، اين تعبيرات، دليل ديگرى بر آگاهى پيغمبر از اسرار غيب است.
* * *
نکته:
اهميّت فوق العاده صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله):
در خطبه بالا صلوات و درود بسيار پر معنا و پرمحتوا و مستدلّى بر پيغمبراکرم(صلى الله عليه وآله) آمده بود و اين مطلب ما را به اهميّت اين مسأله در دستورات اسلامى واقف مى سازد.
حقيقت اين است که روايات اسلامى اهميّت فوق العاده اى براى صلوات بر پيامبر ذکر کرده و در منابع شيعه و اهل سنّت ثواب و پاداش فوق العاده اى براى اين عمل ذکر شده، به اندازه اى که مايه اعجاب و شگفتى است; که به عنوان نمونه بخشى از اين روايات را گلچين کرده، در ذيل از نظر خوانندگان عزيز مى گذرانيم، سپس به تحليلى در اين زمينه مى نشينيم:
1- در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «أَلصَّلاَةُ عَلَى النَّبِىِّ وَ آلِهِ أَمْحَقُ لِلْخَطَايَا مِنَ الْمَاءِ إِلَى النَّارِ و السَّلاَمُ عَلَى النَّبِىِّ أَفْضَلُ مِنْ عِتْقِ رِقَاب; صلوات بر پيامبر و آل او گناهان را محو مى کند، شديدتر از آنچه آب، آتش را خاموش مى کند و سلام بر پيامبر و آل او افضل است از آزاد کردن بردگان».(27)⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔷ترجمه و شرح خطبه (۷۲ ادامه بخش اول) ✅ وصف پیامبر اعظم ↩️در حقيقت براى اينکه رهروان راه حق گرفتار
↩️2- در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِذَا ذُکِرَ النَّبِىُّ فَأَکْثِرُوا الصَّلاَةَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِىِّ صَلاَةً وَاحِدَةً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلاَة فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلائِکَةِ وَ لَمْ يَبْقَ شَيءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلاَّ صَلَّى عَلَى [ذلِکَ] الْعَبْدِ لِصَلاَةِ اللّهِ عَلَيْهِ وَ صَلاَةِ مَلائِکَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَرْغَبْ فِي هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغْرُورٌ قَدْ بَرِئَ اللّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ; هنگامى که نام پيامبر برده شود بسيار صلوات بر او بفرستيد، چرا که هرکس يک صلوات بر پيامبر اکرم بفرستد خداوند هزار صلوات و درود در هزار صفّ از ملائکه، بر او مى فرستد، و چيزى از مخلوقات خدا باقى نمى ماند، مگر اين که به خاطر صلوات خدا و فرشتگانش بر او صلوات مى فرستند و هر کس به چنين پاداش عظيمى علاقه نداشته باشد، جاهل مغرورى است که خدا و رسول خدا و اهل بيتش از او بيزارند»(28).
3- در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «کُلُّ دُعَاء مَحْجُوبٌ حَتَّى يُصَلَّى عَلَى النَّبِىِّ; هيچ دعايى به اجابت نمى رسد مگر اينکه صلوات بر پيامبر فرستاده شود(29)».
4- باز در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «أَلصَّلاَةُ عَلَىَّ نُورٌ عَلَى الصِّرَاطِ; صلوات بر من نور صراط (در قيامت) است(30)».
5- در حديث ديگرى از امام باقر يا امام صادق(عليهما السلام) نقل شده که فرمود: (مَا فِي الْمِيزَانِ شَىْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلاَةِ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِي الْمِيزَانِ فَتَمِيلُ بِهِ فَيَخْرُجُ الصَّلاَةُ عَلَيْهِ فَيَضَعُهَا فِي ميزَانِهِ فَتَرَجَّحُ; در ترازوى سنجش اعمال (در قيامت) چيزى سنگين تر از صلوات بر محمّد و آل محمّد نيست، کسانى هستند که اعمالشان را در ترازوى سنجش عمل مى گذارند، سبک و ناچيز است سپس صلوات بر آن حضرت را بيرون آورده و بر آن مى نهند سنگينى مى کند و برترى مى يابد».(31)
6- در حديث ديگرى از خود آن حضرت آمده است: «صَلُّوا عَلَيَّ فَإِنَّ الصَّلاَةَ عَلَىَّ زَکَاةٌ لَکُمْ; صلوات بر من بفرستيد، چرا که صلوات بر من، باعث نموّ (روح و جان) شما مى شود»(32).
7- در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «إِذَا کَانَ يَوْمُ الْخَمِيسِ بَعَثَ اللّهُ مَلاَئِکَةً مَعَهُمْ صُحُفٌ مِنْ فِضَّة وَ أَقْلاَمٌ مِنْ ذَهَب يَکْتُبُونَ يَوْمَ الْخَمِيسِ وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ أَکْثَرَ النَّاسِ عَلَىَّ صَلاَةً; روز پنج شنبه که مى شود خداوند فرشتگانى را با لوح هايى از نقره و قلمهايى از طلا مى فرستد تا نام کسانى را که روز پنج شنبه و شب جمعه بيشتر از همه بر من صلوات مى فرستند، بنويسند(33)».
8- در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده است که روزى به على(عليه السلام) فرمود: «أَلاَ أُبَشِّرُکَ؟ قَالَ: بَلَى بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَإِنَّکَ لَمْ تَزَلْ مُبَشِّراً بِکُلِّ خَيْر. فَقَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ آنِفاً بِالْعَجَبِ. فَقَالَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ: وَ مَا الَّذِي أَخْبَرکَ يَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَّى عَلَىَّ فَأَتْبَعَ بِالصَّلاَةِ عَلَى أَهْلِ بَيْتِي فُتِحَتْ لَهُ أبْوَابُ السَّمَاءِ وَ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلاَئِکَةُ سَبْعِينَ صَلاَةً وَ أَنَّهُ إِنْ کَانَ مِنَ الْمُذْنِبِينَ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ کَمَا تَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ; آيا به تو بشارت بدهم؟ على(عليه السلام) عرض کرد: آرى پدر و مادرم فدايت، تو هميشه بشارت دهنده به همه نيکى ها بوده اى. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: جبرئيل الآن از چيز عجيبى به من خبر داد، اميرمؤمنان(عليه السلام)پرسيد: چه خبرى داده، اى رسول خدا؟ فرمود: به من خبر داد که يکى از امّت من هنگامى که صلوات بر من مى فرستد و به دنبال آن صلوات بر اهل بيتم; درهاى آسمان به روى او گشوده مى شود و فرشتگان هفتاد صلوات بر او مى فرستند و اگر از گنه کاران باشد، گناهانش فرو مى ريزد آن گونه که برگها از درختان مى ريزند(34)».
9- در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «أَکْثِرُوا الصَّلاَةَ عَلَىَّ فَإِنَّ اللّهَ وَکَّلَ بِي مَلَکاً عِنْدَ قَبْرِي فَإِذَا صَلَّى عَلَىَّ رَجُلٌ مِنْ أُمَّتِي قَالَ ذَلِکَ الْمَلَکُ يَا مُحَمَّدُ: إِنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلاَن صَلَّى عَلَيْکَ السَّاعَةَ; زياد صلوات بر من بفرستيد; چرا که خداوند فرشته اى را نزد قبر من مأمور ساخته که هر فردى از امّت من، صلوات بر من بفرستد آن فرشته مى گويد: فلان کس، فرزند فلان، هم اکنون بر تو صلوات فرستاد».⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️2- در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِذَا ذُکِرَ النَّبِىُّ فَأَکْثِرُوا الصَّلاَةَ
↩️10- در حديثى از امام باقر(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين نقل شده است: «مَنْ صَلَّى عَلَىَّ إِيمَاناً وَاحْتِسَاباً إِسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ; هر کس از روى ايمان و به خاطر خداوند، بر من صلوات بفرستد (تمام گناهانش بخشوده خواهد شد و) اعمال خود را از نو آغاز مى کند(36)».11- نه تنها به هنگام ذکر نام پيامبر(صلى الله عليه وآله) بايد صلوات بر او فرستاد، بلکه به هنگام نوشتن نيز تأکيد شده است که صلوات را بنويسند; آن گونه که در حديثى از پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ صَلَّى عَلَىَّ فِي کِتَاب لَمْ تَزَلِ الْمَلاَئِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَادَامَ اسْمِي فِي ذلِکَ الْکِتَابِ; کسى که در نوشته اى صلوات بر من بنويسد، فرشتگان - مادامى که اسم من در آن نوشته است- براى او استغفار مى کنند(37)».
12- عايشه از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى کند که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللّهَ غَداً رَاضِياً فَلْيُکْثِرِ الصَّلاَةَ، عَلَىَّ; کسى که دوست دارد خدا را فرداى قيامت ملاقات کند در حالى که از او خشنود باشد، پس زياد بر من صلوات بفرستد(38)».
کوتاه سخن اين که روايات بسيار فراوانى در اين زمينه نقل شده، که از اهميّت فوق العاده صلوات و درود بر پيامبر و آل حکايت مى کند، به گونه اى که در کمتر عملى از اعمال، اين همه ثواب و فضيلت ديده مى شود و آنچه ما در احاديث دوازده گانه بالا آورديم، در واقع بخش کوچکى از آن است.
* * *
پاسخ به چند سؤال:
1- اين همه اهميّت براى چيست؟
در اينجا قبل از هر چيز، اين سؤال پيش مى آيد که اين همه اهميّت براى چيست؟ و چه فلسفه اى در صلوات بر پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نهفته شده است؟
در پاسخ اين سؤال مى توان گفت که نخستين فلسفه آن اين است که پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله) و مقام شامخ او فراموش نشود، و لازمه آن اين است که اسلام و برنامه هاى اسلامى متروک نمى شود و به اين ترتيب ادامه صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) رمز بقاى اسلام و نام مبارک او است.
ديگر اين که اين صلوات و درود سبب مى شود که ما به مقام والاى آن حضرت بيشتر آشنا شويم و از اخلاق و اعمال و صفاتش الگو بگيريم و لذا از بعضى از تعبيرات استفاده مى شود که صلوات بر آن حضرت، باعث پاکيزگى اخلاق و طهارت اعمال و ريزش گناهان ما مى شود; چنان که در زيارت جامعه مى خوانيم: «وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا عَلَيْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَيَتِکُمْ طِيباً لِخُلْقِنَا وَ طَهَارَةً لاَِنْفُسِنَا وَ تَزْکِيَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا; خداوند صلوات ما را بر شما (پيامبر و آل پيامبر) و ولايت ما را نسبت به شما، سبب پاکيزگى اخلاق، طهارت نفوس و نموّ و رشد معنوى و کفّاره گناهان ما قرار داده است»(39).
در روايات متعدّد ديگرى نيز اشاره به بخشودگى گناهان، به هنگام درود بر پيامبر و آل او شده است.
از طرفى صلوات و درود بر پيامبر و آل او، رحمت تازه الهى را بر روح پاک آنها فرو مى فرستد و از آنجا که آنها منبع فيض اند، از سوى آنها به امّت نيز سرازير مى شود بنابراين، درود و رحمت بر آنها، در واقع درود و رحمت بر خود ما است.
اضافه بر اين، فرستادن صلوات و درود بر آن بزرگواران، نوعى حق شناسى و قدردانى و تشکّر از زحماتى است که براى هدايت امّت کشيده اند و بى شکّ اين حقّ شناسى و قدردانى اجر و پاداش الهى دارد.
2- آيا صلوات بر پيامبر براى او اثرى دارد؟
سؤال ديگرى که در اينجا مطرح است اين است که آيا صلوات و درود بر پيامبر و آل او، در مقام و منزلت آنها اثر دارد؟
گاه بعضى از ناآگاهان مى گويند: هيچ اثرى ندارد چون آنها به مقاماتى که بايد برسند، رسيده اند; ولى سستى اين سخن با توجّه به اين که سير تکاملى انسان هيچ حدّ و مرزى را نمى شناسد و به سوى نامتناهى پيش مى رود، آشکار مى شود و لذا با صراحت در بعضى از دعاها که در تشهّد و غير آن خوانده مى شود، عرضه مى داريم: «وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ; درجه پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را بالاتر از آنچه هست، بالا ببر».
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفاوت عابد و فقیه🔹
🔹امام رضا علیه السلام فرمودند:
⚘ روز قيامت به عابد گفته ميشود: خوب مردي بوده اي همّتت جان خودت بوده [که آن را به نجات رساني] و زحمتت را از مردم برگرفتي، پس به بهشت داخل شو، و به فقيه گفته مي شود: اي کسي که يتيمان آل محمد عليهم السلام را تکفل کرده و دوستان و غلامان او را هدايت نموده اي، بايست تا براي هر کسي که از تو [درس] گرفته يا عملي آموخته شفاعت کني. آنگاه او مي ايستد تا داخل بهشت مي شود در حالي که با او گروهي و گروهي و… (تا ده گروه را حضرت شمرد) خواهند بود، و آن گروه ها کساني هستند که از او تعليم گرفته اند، و از کسي که از او آموخته درس گرفته اند تا روز قيامت، بنگريد بين اين دو منزلت [عابد و عالم] چقدر فرق است.
📚 مکیال المکارم ج ۲ ص ۳۳۰
اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام پناهیان
◽️بهترین راه ترک گناه و ترک عادت های بد
#ترک_گناه
#کنترل_نگاه
#سبک_زندگی_اسلامی
#بندگی_خدا
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت نود و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره در
🌳شجره آشوب« قسمت نود و سوم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻مغیره جزو هیئتی بود که از طرف معاویه برای گفتگوی صلح پیش امام حسن علیه السلام در ساباط آمد. وی بعد از اینکه از خیمه امام خارج شد به همراه هیئت مذکور، فریاد زدند که حسن، صلح را قبول کرد. این در حالی است که امام هیچ گونه پاسخ مثبتی به آن ها درباره صلح نداده بود. نتیجه این اقدام مغیره، حمله سایر لشکریان به خیمه امام و غارت او بود که بعد از آن حضرت را نیز مجروح کرده و امام مجبور شدند صلح را بپذیرند.
🔻نکته قابل توجه اینکه، هنگامی که مغیره و یاران او چنین شایعه ای را منتشر کردند، افراد حاضر در سپاه امام، شکی نداشتند که این افراد راست می گویند. این مطلب نشان می دهد تا چه اندازه اصحاب امام حسن، به مغیره و بنی امیه مطمئن بودند. سوال ما اینجاست: چرا لشکر امام در ساباط که خوارج نیز جزو آنان بودند، چنین اعتمادی به هیئت اعزامی از سوی بنی امیه دارند؟ خوارجی که یکی از آن ها به امام حسن حمله کرد و پای ایشان را مجروح ساخت، به استناد شایعه قبول صلح از سوی امام، چنین کاری را کرد و علت این شایعه نیز همان نمایندگان معاویه بودند.
🔻خوارج براین باور بودند که همراهی آن ها در کنار امام حسن، برای جنگ با معاویه است و حاضر نیستند جنگ را کنار بگذارند. به همین دلیل جراج بن سنان که امام حسن را مجروح کرد، خطاب به امام گفت تو نیز مانند پدرت کافر شدی. زیرا امام علی نیز حکمیت را قبول کرده بود و یکی از ایرادات خوارج به امام که ایشان را به کفر متهم می کردند، همین قبول حکمیت بود. خوارج می خواستند به امام حسن بگویند، صلح تو با معاویه مانند قبول حکمیت از سوی پدرت، هر دو کفر است. سرچشمه این سخنان را چه کسی در لشکر امام حسن به جریان انداخت؟ مغیره بن شعبه یکی از این افراد بود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا ۚ وَاللَّهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ ۚ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ
آیا ندیدند که ما پیوسته از اطراف (و جوانب) زمین مى کاهیم؟! (و جامعه ها، به تدریج از میان مى روند.) و خداوند حکم مى کند. و هیچ کس را یاراى جلوگیرى از حکم او نیست. و او سریع الحساب است.
(الرعد/۴۱)
*
وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا ۖ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ ۗ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ
پیش از آنان نیز کسانى طرحها و نقشه ها کشیدند. ولى تمام تدبیرها از آن خداست. او از اعمال هر کس آگاه است. و بزودى کفّار مى دانند سرانجام (نیک) سراى دیگر از آنِ کیست!
(الرعد/۴۲)
*
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ
آنها که کافر شدند مى گویند: «تو پیامبر نیستى!» بگو: «کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند.»
(الرعد/۴۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۷ الی۴۰)🔹 ↩️آنچه شیعه از معنى بداء اعتقاد دارد و روى آن اصرار مى کند
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۴۱ الی ۴۳)🔹
🔷انسان ها و جامعه ها از میان مى روند و خدا مى ماند
🔹در آیات پیشین روى سخن با منکران رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است. هدف این است که با هشدار و استدلال و خلاصه از راه هاى مختلف، آنها را بر سر عقل آورده و به تفکّر و سپس اصلاح وضع خویش وادارد. نخست مى گوید: این مغروران لجوج آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین مى آییم و از اطراف (و جوانب) آن کم مى کنیم؟ (أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الاَْرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا).
روشن است منظور از الارض (زمین) در اینجا اهل زمین است. یعنى آیا به این واقعیّت نمى نگرند که پیوسته اقوام و تمدّن ها و حکومت ها در حال زوال و نابودى هستند؟ اقوامى که از آنها قوى تر و نیرومندتر و سرکش تر بودند، همگى چهره به زیر خاک کشیدند و حتّى دانشمندان و بزرگان و علمایى که قوام زمین به آنها بود نیز چشم از جهان فرو بستند و به ابدیّت پیوستند.
آیا این قانون عمومى حیات که درباره افراد و جامعه هاى بشرى و کوچک و بزرگ جارى و سارى است، براى بیدار شدن آنها کافى نیست که این چند روز زندگى را ابدى نشمرند و به غفلت برگزار نکنند؟
سپس اضافه مى کند: و خداوند حکم مى کند و هیچ کس را یاراى جلوگیرى یا ردّ احکام او نیست (وَاللهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
و او سریع الحساب است (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ).
بنابراین از یک طرف قانون فنا را در پیشانى همه افراد و ملّت ها نوشته و از سوى دیگر، کسى را توانایى این نیست که حکم یا سایر فرمان هاى او را تغییرى دهد و از سوى سوم، با سرعت به حساب بندگان رسیدگى مى کند و به این ترتیب پاداش و کیفر او قطعى است.
در روایات متعدّدى که در تفسیرهاى برهان و نورالثقلین و سایر تفاسیر و منابع حدیث آمده است، آیه فوق به فقدان علما و دانشمندان تفسیر شده است، زیرا فقدان آنها مایه نقصان زمین و کمبود جوامع انسانى است.
مفسّر بزرگ، طبرسى در تفسیر این آیه از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل مى کند: نَنقُصُها بِذهابِ عُلَمائها، وَ فُقَهائها وَ خِیارِ أهلِها: ما از زمین مى کاهیم، با از میان رفتن علما و فقها و اخیار و نیکان .(۱)
و در حدیث دیگرى مى خوانیم: عبد الله بن عمر هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) شهید شد، آیه را تلاوت کرد: أنّا نَأتِى الأرضَ نَنقُصُها مِن أطرافِهِ. سپس گفت: یا أمیر المؤمنینَ لَقَد کُنتَ الطَّرَفَ الأکبَرَ فِى العِلمِ، الیَومَ نَقَصَ عِلمُ الإسلامِ وَ مَضى رُکنُ الإیمانِ: اى امیر مؤمنان، تو جانب بزرگ علم در جهان بودى و با شهادتت، امروز علم اسلام به کاستى گرایید و ستون ایمان از میان رفت .(۲)
البتّه همان گونه که آیه معنى وسیعى دارد که هر نقصان و کمبود و از میان رفتن افراد و جامعه ها و به طور کلّى اهل زمین را شامل مى شود، هشدارى است به همه مردم اعمّ از نیک و بد و حتّى علما و دانشمندان که ارکان جوامع بشرى هستند و با از میان رفتن یک تن از آنها گاهى دنیایى به نقصان مى گراید; هشدارى است گویا و تکان دهنده.
و امّا اینکه بعضى از مفسّران احتمال داده اند منظور از نقصان ارض، کم شدن از سرزمین هاى کفّار و افزودن به بلاد مسلمین است، با توجّه با اینکه سوره در مکّه نازل شده، صحیح به نظر نمى رسد زیرا در آن روز فتوحاتى نبود که کفّار با چشم خود ببینند و قرآن به آن اشاره کند.
و اینکه برخى از مفسّران که در علوم طبیعى غرق اند، آیه فوق را اشاره به کم شدن زمین از ناحیه قطبین و برآمدگى بیشتر از ناحیه استوایى دانسته اند، آن هم بسیار بعید به نظر مى رسد زیرا قرآن در آیه فوق هرگز در مقام بیان چنین چیزى نیست.
*
در آیه بعد در ادامه بحث بالا مى گوید: تنها این گروه نیستند که با توطئه ها و مکرها به مبارزه با تو برخاسته اند، بلکه پیش از آنان نیز کسانى طرح ها و نقشه ها کشیدند (وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
امّا نقشه هایشان نقش بر آب و توطئه هایشان به فرمان خدا خنثى شد، زیرا او از همه کس به این مسائل آگاه تر است، بلکه تمام طرح ها و نقشه ها از آنِ خداست (فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعًا).
و از کار هر کس آگاه است و مى داند هر کسى چه کارى مى کند (یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْس).
سپس با لحنى تهدیدآمیز آنها را از پایان کارشان برحذر مى دارد، مى گوید: و به زودى کافران مى دانند سرانجام (نیک) در سراى دیگر از آنِ کیست (وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ).
*
در آخرین آیه مورد بحث همان گونه که این سوره در آغاز با نام قرآن و کتاب الله شروع شده، با تأکید بیشتر روى معجزه بودن قرآن، آن را پایان مى دهد. مى فرماید: آنان که کافر شدند مى گویند: تو پیامبر نیستى (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۴۱ الی ۴۳)🔹 🔷انسان ها و جامعه ها از میان مى روند و خدا مى ماند 🔹در آی
↩️هر روز بهانه اى مى تراشند، هر زمان تقاضاى معجزه اى دارند و سرانجام مى گویند تو پیامبر نیستى!
در پاسخ آنها بگو: کافى است که خداوند و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست میان من و شما گواه باشند (قُلْ کَفَى بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِى وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ).
هم خدا مى داند که من فرستاده اویم و هم آنها که از کتابِ آسمانى من (قرآن) آگاهى کافى دارند.
آنها به خوبى مى دانند که این کتاب ساخته و پرداخته مغز بشر نیست و جز از سوى خداى بزرگ امکان ندارد نازل شده باشد. و این تأکید دیگرى است بر اعجاز قرآن از جنبه هاى مختلف که ما آن را در جاهاى دیگر بهویژه در کتاب قرآن و آخرین پیامبر شرح داده ایم.
بنابر آنچه در بالا گفتیم منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ، آگاهان از محتواى قرآن مجید است.
ولى بعضى از مفسّران احتمال داده اند که اشاره به دانشمندان اهل کتاب باشد، همانان که نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)را در کتاب هاى آسمانى خویش خوانده بودند و از روى علاقه و آگاهى به او ایمان آوردند.ولى تفسیر اوّل صحیح تر به نظر مى رسد.
در بسیارى از روایات آمده است که منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ، علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمّه هدى هستند که در تفاسیر نورالثقلین و برهان، این روایات جمع آورى شده است.
این روایات دلیل بر انحصار نیست و همان گونه که بارها گفته ایم اشاره به مصادق یا مصداق هاى تام و کامل است. در هر حال، تفسیر اوّل را که ما انتخاب کردیم تأیید مى کند.
سزاوار است در اینجا سخن را با روایتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده پایان دهیم.
ابوسعید خدرى مى گوید: از پیامبر درباره قَالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ (که در داستان سلیمان وارد شده است)(۳) پرسیدم فرمود: ذاکَ وَصِىُّ أخی سُلَیمانَ بنِ داود: او وصى و جانشین برادرم سلیمان بود .
عرض کردم: قُل کَفَى بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِى وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ از چه کسى سخن مى گوید و اشاره به کیست؟
فرمود: ذاکَ أخی عَلِىُّ بنُ أبی طالِب: او برادرم علىّ بن ابى طالب است .(۴)پروردگارا، درهاى رحمتت را بر ما بگشا و از علم کتابت به ما ارزانى دار.
بارالها، آن چنان در پرتو آگاهى به قرآن قلب ما را روشن و فکر ما را توانا کن که از تو، به غیر تو نپردازیم و هیچ چیز را بر خواست تو مقدّم نشمریم و در تنگناى اغراض شخصى و تنگ نظرى ها و خودبینى ها گرفتار نشویم و در میان بندگانت تفرقه نیندازیم، انقلاب اسلامى خود را به پرتگاه خطر نکشانیم و مصالح اسلام و قرآن و ملّت مسلمان را بر همه چیز مقدّم بشمریم.
خداوندا، آنها که این جنگ خانمان سوز و ویرانگر را که حکّام ظالم عراق به تحریک دشمنان اسلام بر ما تحمیل کرده اند از خواب غفلت بیدار کن. و اگر بیدارشدنى نیستند نابودشان فرما. و به ما آن آگاهى در پرتو کتابت معرّفى کن که براى پیروزى بر دشمنان حقّ و عدالت از همه وسایل مشروع و ممکن استفاده کنیم.
۱ . مجمع البیان، ج ۵، ص ۳٠٠.
۲ . تفسیر برهان، ج ۲، ص ۳٠۱.
۳ . سوره نمل، آیه ۴٠.
۴ . تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۴۲۷.
آمین یا ربّ العالمین
✔️ پایان تفسیر سوره رعد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۶۸)🔹 ⛔️در دوستى و دشمنى از حدّ تجاوز مكن امام عليه السلام در اين گفتار حكيما
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۹)🔹
🔷دنياپرستان و آخرتْ دوستان:
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه تقسيم دوگانه آموزنده اى درباره مردم دنيا دارد، مى فرمايد: «مردم در دنيا دو گروهند: گروهى تنها براى دنيا تلاش مى كنند ودنيايشان آنان را از آخرتشان باز داشته است»؛ (النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلاَنِ: عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا، قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ).
سپس در ادامه اين توصيف مى فرمايد: «نسبت به بازماندگان خود از فقر وحشت دارند؛ ولى از فقر خويش (براى جهان ديگر) خود را در امان مى دانند، ازاينرو عمر خويش را در منافع ديگران فانى مى سازند (و دست خالى به آخرت مى روند)»؛ (يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَيَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَيُفْني عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ).
به يقين چنين كسى انسان بسيار نادان و بى خبرى است كه پيوسته در دنيا دست و پا مى زند ثروتى براى فرزندانش بيندوزد و آينده آنها را تأمين كند تا فقر، گريبانشان را نگيرد؛ ولى خودش از دو جهت گرفتار فقر است: هم فقر دنيوى، به دليل اندوختن ثروت و مصرف نكردن آن و هم فقر اخروى، به علّت اينكه چيزى از آن را در راه خدا صرف نكرده تا به مقتضاى (مَا عِنْدَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ) براى آخرتش ذخيره اى باشد. عمر خويش را در اين راه فانى كرده و با محروميت دنيوى و دست خالى به سوى سراى ديگر رهسپار مى شود. زهى نادانى و بى عقلى!
آنگاه امام عليه السلام به معرفى گروه دوم پرداخته مى فرمايد: «گروه ديگرى براى آنچه بعد از دنياست تلاش و كوشش مى كنند. سهم آنها بدون نياز به كار وكوشش فراوان از دنيا به آنها مى رسد»؛ (وَعَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَل).
در تفسير «بِغَيْرِ عَمَلٍ»، شارحان نهج البلاغه دو احتمال داده اند؛ بعضى گفته اند: منظور بدون تلاش و كوشش بسيار است، زيرا زندگى ساده را مى توان بدون آن به دست آورد و عمل كردن براى تأمين اين مقدار زندگى، عمل براى دنيا به شمار نمى آيد و برخى برآنند كه منظور اين است: بدون عمل مخصوص به دنيا يعنى آنها در تلاشهايى كه براى دنيا دارند، آخرت را نيز در نظر گرفته ودرواقع براى هر دو مى كوشند.
آنگاه امام عليه السلام نتيجه گيرى كرده، مى افزايد: «چنين كسانى هر دو سود را برده اند و هر دو سرا را با هم مالك شده اند»؛ (فَأَحْرَزَ آلْحَظَّيْنِ مَعاً، وَمَلَکَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً).
امام عليه السلام در پايان، پاداشى را كه نصيب اينها مى شود و نتيجه مهمى را كه از كار خود مى گيرند اينگونه بيان مى كند: «آنها در درگاه خدا آبرومندند و هرچه بخواهند خداوند از آنها دريغ نمى دارد»؛ (فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللّهِ، لاَ يَسْأَلُ اللّهَ حَاجَةً فَيَمْنَعُهُ).
كلينى؛ در حديثى از امام صادق عليه السلام از پدرش امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: «مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً قَالَ وَقَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ يَا بُنَيَّ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا قَبْلَکَ لاَِوْلادِهِمْ فَلَمْ يَبْقَ مَا جَمَعُوا وَلَمْ يَبْقَ مَنْ جَمَعُوا لَهُ وَإِنَّمَا أَنْتَ عَبْدٌ مُسْتَأْجَرٌ قَدْ أُمِرْتَ بِعَمَلٍ وَوُعِدْتَ عَلَيْهِ أَجْراً فَأَوْفِ عَمَلَکَ وَاسْتَوْفِ أَجْرَکَ وَلا تَكُنْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ شَاةٍ وَقَعَتْ فِي زَرْعٍ أَخْضَرَ فَأَكَلَتْ حَتَّى سَمِنَتْ فَكَانَ حَتْفُهَا عِنْدَ سِمَنِهَا وَلَكِنِ اجْعَلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ قَنْطَرَةٍ عَلَى نَهَرٍ جُزْتَ عَلَيْهَا وَتَرَكْتَهَا وَلَمْ تَرْجِعْ إِلَيْهَا آخِرَ الدَّهْرِ...؛ حريص در دنيا مانند كرم ابريشم است كه هرقدر بر پيله اطراف خود مىتند، او را از خارج دورتر مى سازد تا زمانى كه با غم و اندوه، جان مى دهد. سپس امام صادق عليه السلام بر اين گفتار پدرش چنين افزود: از جمله اندرزهاى لقمان به فرزندش اين بود: فرزندم! مردمى كه پيش از تو بودند براى فرزندانشان جمع كرده و اندوختند؛ ولى نه آنچه جمع كرده بودند باقى ماند و نه كسانى كه براى آنها اندوخته بودند. تو تنها بنده اى هستى كه (از سوى خدا) اجير شده اى. دستور داده شده است كه اعمال انجام دهى و اجر و پاداشى براى آن وعده داده شده است، بنابراين عملت را انجام ده وپاداش و اجرت را به طور كامل دريافت دار و در اين دنيا همچون گوسفندى نباش كه در كشتزار سبزى واقع مى شود و آنقدر مى خورد و چاق مى شود كه مرگش به هنگام چاقى اوست. ⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۹)🔹 🔷دنياپرستان و آخرتْ دوستان: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه تقسيم د
↩️(زيرا در اين موقع صاحبش آن را ذبح مى كند) ولى دنيا را به منزله پلى قرار ده كه بر نهرى كشيده شده؛ از آن پل بگذر و آن را رها كن و هرگز به سوى آن بازنگرد...».
**
نكته:
نه حرص در دنيا و نه تنبلى:
به يقين منظور امام عليه السلام از آنچه در اين كلام نورانى آمده اين نيست كه تلاش وسعى براى سامان بخشيدن به حدّ لازم براى زندگى دنيا كار نادرستى است، زيرا از آن در روايات اسلامى به عبادت و گاه به فريضه ياد شده است و يكى از مثالهايى كه براى كسب واجب مى زنند تلاش براى تأمين نيازمندى هاى همسر و فرزندان است. شاهد گفتار بالا آن است كه در حديث معروف و معتبرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ كسى كه براى تأمين زندگى عيال خود زحمت كشد مانند مجاهد در راه خداست».
در حديث معتبر ديگرى از امام على بن موسى الرضا عليهما السلام نكته بالاتر از اين آمده است: «الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ آنكس كه تلاش مى كند از فضل پروردگار مالى به دست آورد كه احتياج همسر و فرزندان را برطرف سازد پاداش او از مجاهد در راه خدا بالاتر است».
آنچه مورد نكوهش امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه است دو چيز است: يكى حرص زدن و بيش از نياز جمع آورى كردن به گونه اى كه انسان را به كلى در دنيا غرق كند و از آخرت غافل سازد، و ديگرى، نخوردن و اندوختن، به نام تأمين آينده فرزندان كه درواقع، آن هم نوعى سوءظن به لطف خداست، زيرا خداوند آينده آنها را نيز اگر اهل سعى و تلاش باشند تأمين مى كند. ضرورتى ندارد كه فرزندان، براى هميشه وابسته به پدران و مادران باشند و به صورت انگلى زندگى كنند. تجربه نشان داده در بسيارى از موارد فرزندان ثروتمندان كه ارث كلانى به دست آنها مى رسد نه تنها قدر ثروت بى رنج را نمى دانند، بلكه افرادى عاطل وباطل خواهند بود. به عكس، بسيارى از فرزندان افراد فقير را سراغ داريم كه با جدّ وجهد وكوشش از صفر شروع كردند و به زندگى آبرومند و مستقل رسيدند. امثال اين حديث نيز فراوان است با اينكه مجاهدان در راه خدا ازنظر قرآن واسلام آن همه مقام و فضيلت دارند، اما چنين افرادى را كه مى خواهند آبرومند زندگى كنند و سربار اين و آن نباشند اين همه مدح و تمجيد كرده اند.
نيز درباره كسانى كه حرص بر دنيا آنها را از آخرت غافل مى سازد در روايات معصومان اشارات مهمى آمده است؛ از جمله در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام مى خوانيم كه وارد بازار بصره شد در حالى كه همه حريصانه مشغول خريد وفروش بودند و از ياد خدا غافل. امام عليه السلام آنها را صدا زد و فرمود: «يَا عَبِيدَ الدُّنْيَا وَعُمَّالَ أَهْلِهَا إِذَا كُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ وَبِاللَّيْلِ فِي فُرُشِكُمْ تَنَامُونَ وَفِي خِلالِ ذَلِکَ عَنِ الاْخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَى تُجَهِّزُونَ الزَّادَ وَتُفَكِّرُونَ فِي الْمَعَادِ؛ هنگامى كه شما در روز (براى به چنگ آوردن ثروت بيشتر) پيوسته سوگند ياد مى كنيد و شب در بستر خود مى خوابيد و در ميان اين دو از آخرت غافليد پس كى مى خواهيد زاد وتوشه قيامت را فراهم سازيد و درباره معاد بينديشيد؟». در اين ميان مردى عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ما چاره اى جز طلب معاش نداريم. اگر نكنيم چه كنيم؟ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «إِنَّ طَلَبَ الْمَعَاشِ مِنْ حِلِّهِ لا يَشْغَلُ عَنْ عَمَلِ الاْخِرَةِ؛ طلب معاش از طريق حلال هرگز انسان را از آخرت غافل نمى سازد». سپس امام عليه السلام بعد از بيان نكات ديگر در پايان حديث به اين آيات استشهاد فرمود: «(فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى)؛ اما كسى كه طغيان كند و زندگى دنيا را مقدم بشمرد مأواى او دوزخ است».
✔️ پایان شرح حکمت (۲۶۹)
@Nahjolbalaghe2