eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات ۲۶تا۴۴🔹 🔷آفرینش انسان به مناسبت آیات گذشته، که قسمتهائى از آفرینش خدا
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۲۶تا۴۴)🔹 ↩️همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند (لَها سَبْعَةُ أَبْواب لِکُلِّ باب مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ). این در در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هر گروهى به وسیله ارتکاب گناهى و از درى; همان گونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهائى است که به وسیله آن، بهشتیان وارد بهشت مى شوند. * * * نکته ها: ۱ ـ تکبر و غرور، سرچشمه بزرگترین بدبختیها است مهمترین نکته تربیتى که از داستان ابلیس و آفرینش آدم که در سوره هاى مختلف قرآن آمده، استفاده مى شود، همان سقوط وحشتناک ابلیس از آن مقام والائى که داشت، به خاطر کبر و غرور است! مى دانیم ابلیس از فرشتگان نبود (همان گونه که از آیه ۵٠ سوره کهف استفاده مى شود) و آن چنان ارتقاء مقام در سایه اطاعت فرمان خدا پیدا کرده بود که در صفوف فرشتگان قرار داشت، حتى بعضى مى گویند: معلم فرشتگان بود، و طبق آنچه از خطبه قاصعه در نهج البلاغه استفاده مى شود، هزاران سال پرستش خدا کرده بود. اما همه این مقامات را به خاطر یک ساعت تکبر و غرور از دست داد، و آن چنان گرفتار تعصب و خودپرستى شد که، حتى در مقام عذرخواهى و توبه برنیامد، بلکه، همچنان به کار خود ادامه داد. و در جاده لجاجت آن چنان ثابت قدم ماند، که تصمیم گرفت مسئولیت شرکت در جرم همه ظالمان و گنهکاران از فرزندان آدم را به عنوان یک وسوسه گر، بپذیرد، و معادل کیفر و عذاب همه آنها را یک جا تحمل کند! این است نتیجه خودخواهى و غرور و تعصب و خودپسندى و استکبار. نه تنها ابلیس که، با چشم خود انسانهاى شیطان صفتى را دیده ایم، یا شرح حال آنها را در صفحات سیاه تاریخ مطالعه کرده ایم که، هنگامى که بر مرکب غرور و تکبر و خودخواهى سوار شدند، دنیائى را به خاک و خون کشیدند، گوئى پرده اى از خون و جهل، چشمان ظاهر و باطن آنها را از کار انداخته، و هیچ حقیقتى را مشاهده نمى کنند، دیوانهوار در راه ظلم و بیدادگرى گام بر مى دارند و سرانجام خود را در بدترین پرتگاهها ساقط مى کنند. این استکبار و غرور، آتش سوزان و وحشتناکى است، همان گونه که انسان ممکن است سالیان دراز زحمت بکشد و خانه، وسائل و سرمایه اى براى زندگى فراهم سازد، ولى محصول آن را تنها با یک شعله آتش در چند لحظه تبدیل به خاکستر کند، همچنین کاملاً امکان پذیر است که محصول اطاعت هزاران سال را با ساعتى استکبار و غرور در برابر خدا از دست دهد، چه درسى از این گویا و تکان دهنده تر؟!. عجب این که: او حتى به این نکته روشن نیز توجه نداشت که آتش بر خاک برترى ندارد چرا که منبع همه برکات: گیاهان، حیوانات، معادن، محل ذخیره آبها خلاصه سرچشمه پیدایش هر موجود زنده اى خاک است، ولى کار آتش سوزندگى و در بسیارى از مواقع ویرانگرى است. على(علیه السلام) در همان خطبه قاصعه (خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه) از ابلیس به عنوان عَدّوُّ اللّه (دشمن خدا) و اِمامُ الْمُتَعَصِّبِیْنَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِیْنَ (پیشواى متعصبان لجوج، و سر سلسله مستکبران) نام برده، مى گوید: به همین جهت خداوند لباس عزت را از اندام او بیرون کرد، و چادر مذلت بر سر او افکند . سپس اضافه مى کند: آیا نمى بینید چگونه خداوند او را به خاطر تکبرش کوچک کرد؟ و به خاطر برترى جوئیش پست ساخت؟ در دنیا رانده شد و عذاب دردناک در سراى دیگر براى او فراهم ساخت (أَ لاتَرَوْنَ کَیْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَکَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الآخِرَةِ سَعِیراً). ضمناً همان گونه که اشاره کردیم ابلیس نخستین پایه گذار مکتب جبر بود، همان مکتبى که بر خلاف وجدان هر انسانى است و یکى از دلائل مهم پیدایش آن، تبرئه کردن انسانهاى گنه کار در برابر اعمالشان است، در آیات فوق خواندیم ابلیس براى تبرئه خویش و اثبات این که حق دارد در گمراهى فرزندان آدم بکوشد به همین دروغ بزرگ متوسل شد، و گفت: خداوندا تو مرا گمراه کردى و من هم به همین خاطر فرزندان آدم را ـ جز مخلصان ـ گمراه خواهم کرد! * * * ۲ ـ شیطان بر چه کسانى تسلط مى یابد؟ باز هم ذکر این نکته را ضرورى مى دانیم که: نفوذ وسوسه هاى شیطانى در انسان یک نفوذ ناآگاه و اجبارى نیست، بلکه ما به میل خویش وسوسه او را به دل راه مى دهیم، و گرنه حتى خود شیطان مى داند که، بر مخلصان ـ آنها که در پرتو تربیت، خالص شده اند و زنگار شرک از روح و جانشان زدوده شده ـ راه ندارد. به تعبیر رساتر ـ همان تعبیرى که از آیات فوق استفاده مى شود ـ رابطه شیطان و گمراهان، رابطه پیشوا و پیرو است، نه رابطه اجبار کننده و اجبار شونده.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۲۶تا۴۴)🔹 ↩️همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیط
↩️۳ ـ درهاى جهنم! در آیات فوق خواندیم، جهنم هفت در دارد (بعید نیست عدد هفت در اینجا عدد تکثیر باشد، یعنى درهاى بسیار و فراوان دارد، همان گونه که در آیه ۲۷ سوره لقمان نیز عدد هفت به همین معنى آمده است). ولى واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت) نه به خاطر کثرت واردان است به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتى دارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى کشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود. در خطبه جهاد در نهج البلاغه مى خوانیم: فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ: جهاد درى از درهاى بهشت است که آن را به روى بندگان خاصش گشوده است . و در حدیث معروف مى خوانیم: اِنَّ السُّیُوفَ مَقالِیْدُ الْجَنَّةِ: شمشیرها کلیدهاى بهشتند . این گونه تعبیرات به خوبى منظور از درهاى متعدد بهشت و دوزخ را روشن مى سازد. قابل توجه این که: در حدیث امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: بهشت، هشت در دارد در حالى که آیات فوق مى گوید: جهنم هفت در دارد، این تفاوت اشاره به این است که: هر چند درهاى ورود به بدبختى و عذاب فراوان باشد، ولى با این حال درهاى وصول به سعادت و خوشبختى از آن افزونتر است (در ذیل آیه ۲۳ سوره رعد نیز در این زمینه صحبت کردیم). * * * ۴ ـ گِل تیره و روح خدا جالب این که: از این آیات، به خوبى استفاده مى شود: انسان از دو چیز مختلف آفریده شده، که یکى در حدّ اعلاى عظمت، و دیگرى، ظاهراً در حدّ ادنى از نظر ارزش. جنبه مادى انسان را گِل بد بوى تیره رنگ (لجن) تشکیل مى دهد، و جنبه معنوى او را چیزى که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است. البته خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافه روح به خدا، به اصطلاح اضافه تشریفى است و دلیل بر این است که: روحى بسیار پر عظمت در کالبد انسان دمیده شده، همان گونه که خانه کعبه را به خاطر عظمتش بیت اللّه مى خوانند، و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش شهر اللّه (ماه خدا) مى نامند. و به همین دلیل، قوس صعودى این انسان آن قدر بالا است که به جائى مى رسد که جز خدا نبیند، و قوس نزولیش آن قدر پائین است که از چهار پایان هم پائین تر خواهد شد (بَلْ هُمْ أَضَلُّ) و این فاصله زیاد میان قوس صعودى و نزولى خود دلیل بر اهمیت فوق العاده این مخلوق است. و نیز این ترکیب مخصوص، دلیل بر آن است که: عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادى او نیست، چرا که اگر به جنبه مادیش باز گردیم لجنى بیش نمى باشد. این روح الهى است که با استعدادهاى فوق العاده اى که در آن نهفته است و مى تواند تجلّى گاه انوار خدا باشد، به او این همه عظمت بخشیده و براى تکامل او، تنها راه این است که: آن را تقویت کند و جنبه مادى را که وسیله اى براى همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود، به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ، مى تواند کمک مؤثرى کند). از آیات خلقت آدم در آغاز سوره بقره نیز استفاده مى شود که: سجده فرشتگان در برابر آدم به خاطر علم خاص الهى او بود. و اما این سؤال که چگونه، سجده براى غیر خدا امکان پذیر است و آیا به راستى فرشتگان براى خدا به خاطر این آفرینش عجیب، سجده کردند، و یا سجده آنها براى آدم بود، پاسخ آن را در ذیل همان آیات مربوط به آفرینش آدم در سوره بقره بیان کردیم. * * * ۵ ـ جانّ چیست؟ کلمه جنّ در اصل به معنى چیزى است که از حس انسان پوشیده باشد، مثلاً مى گوئیم: جَنَّةُ الْلَّیْلِ ـ یا ـ فَلَمّا جَنَّ عَلَیْهِ الْلَّیْلُ یعنى: هنگامى که پرده سیاه شب او را پوشاند و به همین جهت مجنون به کسى که عقلش پوشیده و جَنین به طفلى که در رحم مادر پوشانده شده و جَنَّت به باغى که زمینش را درختان پوشانده اند، و جَنان به قلب که در درون سینه پوشانده شده و جُنَّة به معنى سپر که انسان را از ضربات دشمن مى پوشاند، آمده است. البته از آیات قرآن استفاده مى شود: جنّ یک نوع موجود عاقلى است که از حس انسان پوشیده شده، و آفرینش آن در اصل، از آتش یا شعله هاى صاف آتش است، و ابلیس نیز از همین گروه است. بعضى از دانشمندان از آنها تعبیر به نوعى از ارواح عاقله مى کنند که مجرد از ماده مى باشد، (البته پیدا است تجرد کامل ندارد چرا که چیزى که از ماده آفریده شده است مادى است، ولى نیمه تجردى دارد، چرا که با حواس ما درک نمى شود، و به تعبیر دیگر یک نوع جسم لطیف است). و نیز از آیات قرآن بر مى آید: آنها مؤمن و کافر دارند، مطیع و سرکش دارند و آنها نیز داراى تکلیف و مسئولیتند. البته شرح این مسائل و همچنین هماهنگى آنها با علم امروز، احتیاج به بحث بیشترى دارد که ما به خاطر رعایت تناسب ـ به خواست خدا ـ در تفسیر سوره جنّ که در جزء ۲۹ قرآن است بحث خواهیم کرد. ✔️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۸۰)🔹 🔷 ویژگی های زنان 🔭خطبه در يك نگاه: همان گونه كه در شرح سند خطبه آمده است،
🔹 ترجمه و شرح خطبه(۸۰)🔹 ↩️گرچه عبارت «نهج البلاغه» در اينجا مخصوص همسران نيست و زنان را به صورت مطلق عنوان مى کند، ولى پيدا است که اين گونه مسايل معمولاً در بين همسران اتفاق مى افتد. بنابراين، آنچه در اين خطبه آمده، با آيات وجوب امر به معروف و نهى ا ز منکر و لزوم پذيرش آن که شامل هر مرد و زن مى شود، منافات ندارد; چرا که منظور خطبه اين نيست که معروف را ترک گوييد، بلکه منظور اين است که عمل شما شکل اطاعت بى قيد و شرط نداشته باشد; مثل اينکه به او بگويد: من هم اين کار را در نظر داشته ام که انجام دهم (در صورتى که در واقع چنين نيّتى را داشته است) و يا اينکه اگر کارى است که تأخيرش مانعى ندارد کمى تأخير بيندازد و فاصله شود تا همسرش احساس نکند که شوهرش تابع بى قيد و شرط او است. ولى به هر حال، زنان باايمان و آگاه و هوشيار و متعهّد، به يقين از اين حکم مستثنا هستند; زنانى که رضاى آنها رضاى خدا و سخط آنها سخط خداست، همچون فاطمه زهرا(عليها السلام) که فرمان او جز خير و صلاح و تحصيل رضا و قرب پروردگار نخواهد بود. اين نکته نيز روشن است که مى گويد: «از خوبان آنها بر حذر باشيد!» خوب نسبى است، نه خوب مطلق; چرا که خوبان مطلق، نه تنها نبايد از آنها بر حذر بود، بلکه بايد از پيشنهادهاى آنها استقبال کرد و صحبت آنها را غنيمت شمرد. به همين دليل در تاريخ اسلام مردان برجسته اى را مى بينيم که به پيشنهادهاى همسران شايسته خود اهميت مى دادند. به همين دليل، در بعضى از آيات قرآن مى بينيم که براى مشورت با زنان، بها قايل شده و آن را کار پسنديده اى معرفى مى کند. در مورد باز گرفتن کودک از شير در سوره بقره مى خوانيم: «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاض مِنْهُمَا وَ تَشَاوُر فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا; هرگاه پدر و مادر، بخواهند با رضايت هر دو و مشورت و توافق، کودک را قبل از دو سال از شير باز گيرند، گناهى بر آنها نيست.» *** نکته ها: 1- تفاوتها و يکسانى هاى زنان و مردان: همواره در ميان دانشمندان بر سر اين موضوع جرّ و بحث وجود داشته که آيا زن و مرد واقعاً از نظر آفرينش و جنبه هاى حقوقى يکسانند يا متفاوتند و غالباً عقيده بر اين بوده که از نظر ساختمان جسمانى و جنبه هاى عاطفى و عقلانى تفاوتهايى در ميان آنها وجود دارد. بى آنکه اين تفاوتها از شخصيّت زن بکاهد و يا بر شخصيّت مرد بيفزايد; ولى بى شک اين تفاوت مى تواند سبب تفاوت مسئوليت هاى آنها در اجتماع شود. از نظر اجتماعى، بسيارى معتقد به مرد سالارى بودند که اين تفکّر افراطى سبب شده گروهى راه مخالف آن را در پيش گيرند و معتقد به زن سالارى شوند. جمعى نيز اين هر دو روش را نفى کرده و روش منطقى انسان سالارى را برگزيده اند. آنچه از منابع اسلامى و منطق عقل، در اين زمينه استفاده مى شود اين است که شخصيّت انسان داراى سه بُعد است: 1- بعد انسانى و الهى. 2- بعد علمى و فرهنگى. 3- بعد اقتصادى. در بُعد اوّل که عمده ترين ارزش هاى انسانى در آن مطرح است، فرقى ميان مرد و زن نيست، هر دو در پيشگاه خدا يکسانند و هر دو مى توانند راه قرب الى اللّه را تا بى نهايت ادامه دهند و به تعبير ديگر، راه تکامل براى هر دو به طور يکسان گشوده است. لذا خطابات قرآنى در اين زمينه شامل هر دو، به طور مساوى است. در يک جا مى خوانيم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا يَعْمَلُونَ; هر کس کار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حياتى پاک زنده مى داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى که انجام مى دادند، خواهيم داد». در جاى ديگر مى فرمايد: «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقَاتِ... أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً; به يقين مردان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو... خداوند براى همه آنها مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است». آيه شريفه (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقيکُمْ) نيز معيار را قرب به پروردگار قرار مى دهد، از هر کس که باشد بى آنکه جنسيّتِ مرد و زن، در آن دخيل باشد. و همچنين آيات ديگر که ذکر همه آنها به طول مى انجامد. در روايات اسلامى نيز اين حقيقت به خوبى نمايان است. در حديثى که «مرحوم کلينى» در کتاب «کافى» آورده، مى خوانيم: «خواهر رضاعى پيامبر(صلى الله عليه وآله) خدمتش رسيد، هنگامى که پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را ديد بسيار شاد شد و ملحفه (روانداز) خود را براى او گسترد و او را بر آن نشاند،⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه(۸۰)🔹 ↩️گرچه عبارت «نهج البلاغه» در اينجا مخصوص همسران نيست و زنان را به صورت مطل
↩️سپس با وى گرم صحبت شد هنگامى که او از خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بيرون رفت، برادرش آمد (اين خواهر و برادر فرزندان حليمه سعديه بودند که مادر رضاعى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود) ولى پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن احتراماتى را که براى خواهرش قايل شد، براى او قايل نشد (هر چند به او نيز محبّت کرد). بعضى سؤال کردند که اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! احترامى را که به خواهر گذاشتى به برادر نگذاشتى با اينکه او مرد است؟! پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «لاَِنَّهَا کَانَتْ أَبَرَّ بِوَالِدَيْهَا مِنْهُ; اين به خاطر آن است که آن خواهر نسبت به پدر و مادرش از آن برادر نيکوکارتر بود». جالب اينکه اصحاب روى امتياز مرد بودن تکيه کردند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه تنها آن را امتياز نشمرد، بلکه خواهرش را به خاطر ارزشهاى الهى انسانى بر او مقدّم شمرد. داستان «نسيبه» و شجاعت او در ميدان «اُحُد» که بدون توجّه به خطرات براى رزمندگان لشکر اسلام، آب مى آورد و حتّى هنگامى که به او حمله کردند، دفاع جانانه اى در برابر لشکر نمود تا آنجا که سيزده زخم بر تن او وارد شد و سرانجام در «يَمامه» در جنگ با «مُسَيْلمه» شهيد گشت، معروف است. در حديث آمده است که پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روز «اُحُد» درباره او فرمود: «لَمَقَامُ نُسَيْبَة بِنْتِ کَعْب الْيَوْمُ خَيْرٌ مِنْ مَقَامِ فُلاَن وَ فُلاَن; مقام اين زن، امروز از مقام فلان و فلان (بعضى از افراد سرشناس لشکر) برتر است». داستان «شَطيطه نيشابورى» معروف است، آن هنگام که «محمّد بن على نيشابورى» اموال فراوان و هدايايى براى امام موسى بن جعفر(عليه السلام) از سوى مردم نيشابور با خود خدمت آن حضرت آورد، امام(عليه السلام) از ميان 30 هزار دينار و 50 هزار درهم و قطعه اى لباس، تنها يک درهم و قطعه پارچه اى را که متعلّق به زن باايمانى به نام «شَطيطه» بود، پذيرفت و بقيه را باز پس فرستاد! از اين حديث به خوبى روشن مى شود که ارزش انسانى بين زن و مرد تفاوتى ندارد. از اين رو، گاهى زنان در اين امر بر مردان پيشى مى گيرند. امّا در بعد علمى و فرهنگى: در اين قسمت نيز، فرقى ميان زن و مرد وجود ندارد، يعنى راه فراگيرى علم و دانش به روى هر دو، يکسان باز است و حديث معروف «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم وَ مُسْلِمَة» دليل اين مدّعاست (حتّى اگر کلمه «مُسلمه» نيز جزء حديث نباشد; زيرا مُسلم در اينجا به معناى نوع انسان است همانگونه که در بعضى از روايات چنين است) بنابراين هيچ محدوديتى از نظر اسلامى، در هيچ مرحله اى از فراگيرى علوم، براى زنان وجود ندارد و آنها مى توانند تمامِ مدارجِ کمال را از اين نظر طىّ کنند. در تاريخ اسلام نيز به شخصيت هاى بزرگ و با فضيلتى از جنس زنان برخورد مى کنيم که در کتب حديث، اسامى گروهى از آنان به عنوان زنان راوى ديده مى شود. بُعد سوم: بُعد اقتصادى است که از اين نظر نيز فرقى ميان زن و مرد نيست. يعنى آنها مى توانند نتيجه کار خود را مالک شوند همان گونه که مردان مى توانند. مخصوصاً در اسلام زنان استقلال اقتصادى دارند، بر خلاف آنچه در ميان بعضى از ملل غربى هنوز هم ادامه دارد که به زن استقلال اقتصادى نمى دهند و تصرّف او را در اموالش بدون اجازه شوهر مجاز نمى دانند; در حالى که در اسلام، زن براى تصرّف در اموال خود، هيچ گونه نيازى به اجازه شوهر ندارد و در هر مصرف مشروعى و در مورد هرکس و هرکارى مى تواند مصرف کند. البتّه اگر مسايل شعارى را کنار بگذاريم، نمى توان انکار کرد که معمولاً فعّاليت توليدى مردان از زنان بيشتر است و اين به دو دليل است; نخست اينکه: مردان غالباً قوّت و قدرت بيشترى براى کارهاى سنگين دارند و همين امر به آنها دست برتر در مسايل اقتصادى مى دهد و ديگر اينکه: مشکلات دوران باردارى و شيردادن نوزادان و بزرگ کردن آنها (هر چند براى دو سه سال باشد) قسمتى از بهترين سالهاى عمر زنان را به خود تخصيص مى دهد و زنان مقدار قابل ملاحظه اى از نيروى جسمانى خود را در اين راه از دست مى دهند و اگر فرض کنيم، هر زن به طور متوسط، بيش از سه فرزند پيدا نکند و براى هر يک از آنها چهار سال از دوران باردارى تا زمانى که به راه مى افتند در نظر بگيريم، مجموعاً دوازده سال مى شود که در سنين جوانى و نزديک به جوانى خواهد بود. شايد به همين دليل است که در تمام کشورها، حتّى در کشورهايى که تساوى زن و مرد عملاً در تمام زمينه ها انجام شده و مذهب در آنجا حاکميتى ندارد، بسيارى از کارهاى پرمسئوليّت و سنگين بر دوش مردان است و مسئولين سياسى و اقتصادى و اجتماعى، به طور اکثر از ميان مردان انتخاب مى شوند. ✔️ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔇هرچه را شنیدی بدون بررسی برای مردم بازگو مکن که همین برای دروغگویی تو کافی است. ✉️نامه۶۹نهج البلاغه @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا