eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۱۹تا۲۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ♨️معبودهاى مرده و فا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات : ۱۹ تا ۲۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی آنها مستکبرند، و خداوند مستکبران را دوست نمى دارد (إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ). چرا که استکبار در برابر حق، اولین نشانه بیگانگى از خدا است. کلمه لا جَرَم مرکب از لا و جَرَم که معمولاً براى تأکید و به معنى قطعاً به کار مى رود، و گاهى، به معنى لابد (ناچار) و حتى گاهى، به معنى قسم استعمال مى شود، مثل این که مى گوئیم: لا جَرَمَ لَأَفْعَلَنَّ: سوگند مى خورم که این کار را انجام مى دهم . و اما این که: چگونه این معانى از لا جَرَمَ استفاده شده از این جهت است که جَرَم در اصل، به معنى چیدن و قطع کردن میوه از درخت است، و هنگامى که لا بر سر آن در آید، مفهومش این مى شود که: هیچ چیزى نمى تواند این موضوع را قطع کند، و از آن جلوگیرى نماید و به این ترتیب، معنى مسلماً و ناچار و گاهى سوگند از آن استفاده مى شود. * * * نکته ها: مستکبران کیانند؟! در چندین آیه، از آیات قرآن، استکبار به عنوان یک صفت ویژه کفار به کار رفته، و از همه آنها استفاده مى شود، که منظور از آنها تکبر از قبول حق است. در سوره نوح آیه ۷ مى خوانیم: وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً: و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند . و در سوره منافقین آیه ۵ مى خوانیم: وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ: و هنگامى که به آنها بگوئى بیائید تا رسولخدا براى شما آمرزش بطلبد، سرپیچى مى کنند و آنها را مى بینى که مردم را از راه حق باز مى دارند و استکبار مىورزند . و در سوره جاثیه آیه ۸ درباره همین گروه مى خوانیم: یَسْمَعُ آیاتِ اللّهِ تُتْلى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها: آیات خدا را که بر او خوانده مى شود مى شنود، اما چنان با حالت استکبار اصرار بر کفر دارد که گوئى آن آیات را هرگز نشنیده است !. و در حقیقت، بدترین استکبار، همان تکبر از قبول حق است، چرا که تمام راههاى هدایت را به روى انسان مى بندد، و تمام عمر در بدبختى و گناه و بى ایمانى مى ماند. على(علیه السلام) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه صریحاً شیطان را به عنوان سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِیْنَ (پیشکسوت و سر سلسله مستکبران) معرفى مى کند، چرا که او نخستین گام را در مخالفت با حق و عدم تسلیم در مقابل این واقعیت که آدم از او کامل تر است برداشت. و به این ترتیب، تمام کسانى که از پذیرش حق سر باز مى زنند، خواه از نظر مالى تهیدست باشند، یا متمکّن، مستکبرند، ولى نمى توان انکار کرد که در بسیارى از اوقات، تمکن زیاد مالى سبب مى شود که، انسان از پذیرش حق خوددارى کند. در روضه کافى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: وَ مَنْ ذَهَبَ یَرى أَنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضْلاً فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِیْنَ، فَقُلْتُ اِنَّما یَرى أَنَّ لَهُ عَلَیْهِ فَضْلاً بِالْعافِیَةِ اِذا رَآهُ مُرْتَکِباً لِلْمَعاصِى؟ فَقالَ هَیْهاتَ هَیْهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَنْ یَکُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ، ما أَتى، وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ تُحاسَبُ، أَمّا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحْرَةَ مُوسى(علیه السلام): کسى که براى خود بر دیگرى امتیاز قائل است، از مستکبران است، راوى حدیث مى گوید: از امام پرسیدم: که آیا مانعى دارد اگر انسان کسى را مشغول گناه ببیند، براى خود که مرتکب گناه نیست، امتیازى بر او قائل باشد؟ امام فرمود: اشتباه کردى! چه بسا خدا سرانجام گناه او را ببخشد، ولى تو را در پاى حساب حاضر سازد، آیا قصه ساحران زمان موسى(علیه السلام) را در قرآن نخواندى (که یک روز، به خاطر پاداش فرعون و تقرب به دربار او حاضر شدند در برابر پیامبر اولوا العزم پروردگار قیام کنند، ولى با دیدن چهره حق ناگهان تغییر مسیر دادند، تا آنجا که در برابر تهدید فرعون به کشتن نیز مقاومت کردند و خدا آنها را مشمول عفو و رحمت خود قرار داد)؟!. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه (۸۳) بخش اول 🤲حمد و ستایش خداوند) 🔭خطبه در يك نگاه: «ابو نعيم اصفهانى» در «حلية
📝 ترجمه و شرح خطبه:۸۳ بخش اول 🤲حمد و ستایش خداوند ↩️و در دومين جمله، او را مبدأ برکات مى شمرد چه جنبه مثبت داشته باشد چه جنبه منفى; خدا را بخشنده هر غنيمت و فضلى مى داند و در عين حال برطرف کننده هر سختى و مصيبت و بلايى; و از کسى که آن همه قدرت و آن همه لطف و محبّت دارد، جز اين انتظار نيست; اين همان چيزى است که در قرآن مجيد به تعبير ديگرى آمده است: «وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَة فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَروُنَ; آنچه از نعمت داريد از جانب خداست; و هنگامى که درد و رنجى به شما رسد، به درگاه او مى ناليد (و برطرف کننده هر درد و رنج اوست)». بديهى است غير از خداوند - به خاطر اينکه قدرتش محدود است - نه قادر به هرگونه فضل و بخششى است و نه توانا بر دفع هر بلا و مصيبتى! تنها ذات پاک خداست که با قدرت نامحدودش هرگونه توانى را دارد. سپس به شرح اين نکته مى پردازد که، اين حمد و سپاس الهى به خاطر چيست؟ و به تعبير ديگر: در جمله هاى قبل، سخن از صفات بخشنده نعمت بود و در اينجا سخن از اوصاف خود نعمت است; مى فرمايد: «او را ستايش مى کنم بر کَرَم هاى پى درپى، و نعمت هاى فراوان او» (أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ کَرَمِهِ، وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ). در واقع نعمت هاى الهى داراى اين دو وصف است: هم وسيع است و گسترده، و هم دائم و مستمرّ و پى در پى. و اين هم نيست، جز به خاطر قدرت بى پايان و لطف بى انتهاى او که انسان را هميشه غرق نعمت هاى خود مى سازد و لحظه اى او را محروم نمى دارد. سپس به دلايل ايمان به چنين خدايى پرداخته، مى فرمايد: «و به او ايمان مى آورم که مبدء هستى است و ظاهر و آشکار است، و از وى هدايت مى طلبم که نزديک و راهنماست، و از او يارى مى جويم که پيروز و تواناست، و بر او توکّل مى کنم که از ديگران بى نيازم کرده، و يارى مى دهد» (وَ أُومِنُ بِهِ أَوَّلاً بَادِياً، وَأَسْتَهْدِيهِ قَرِيباً هَادِياً، وَأَسْتَعِينُهُ قَاهِراً قَادِراً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَيْهِ کَافِياً نَاصِراً). در اين جمله هاى کوتاه و پرمعنا امام(عليه السلام) هر نکته اى را با دليل روشن، گويا و فشرده اى قرين ساخته; ايمان به او را به اين دليل مدَلَّل مى کند که او سرآغاز هستى و واجب الوجود و آثار عظمتش سراسر جهان هستى را فراگرفته است و هدايت را به اين دليل از او مى طلبد که او هم زمامِ هدايت بندگان را در کف گرفته و هم به آنها نزديک است و يارى را به اين دليل از او مى طلبد، که بر همه چيز قادر و توانا است و توکّل را به اين دليل بر ذات پاکش دارد، که او يار و ياورى است کفايت کننده! و از آنجا که رکن دوم ايمان - بعد از اقرار به توحيد پروردگار - شهادت به نبوّت است، امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده او است» (وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً- صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ- عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ). سپس در يک عبارت کوتاه، وظايف سنگين نبوّت او را در سه جمله بيان مى فرمايد و مى گويد: «خداوند او را فرستاد تا فرمانش را اجرا کند، و اتمام حجّت نمايد، و (بندگان را در برابر مخالفت فرمانش) بيم دهد». (أَرْسَلَهُ لاِِنْفَاذِ أَمْرِهِ، وَإِنْهَاءِ عُذْرِهِ، وَ تَقْدِيمِ نُذُرِهِ جمله اوّل، اشاره به قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله) و دعوت مردم به سوى ايمان به خدا و جمله دوم، اشاره به اتمام حجّت از طريق ابلاغ دستورات پروردگار و ارائه دلايل و مدارک عقلى و معجزات، و جمله سوم، اشاره به بيان عذاب الهى در دنيا و آخرت جهت کسانى است که مخالفت فرمان حق مى کنند. ✔️ پایان بخش اول @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام صادق (عليه السّلام) فرمود : ✍🏼 هر گاه كسالت يا سردردى به رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله) دست مى‌داد ، دست ها را مى‌گشود و و معوّذتين (فلق و ناس) را مى‌خواند و دست ها را به صورت مى‌كشيد ، پس اش برطرف مى‌شد. 📖 سنن النّبى ، علامه طباطبایی (ره) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﺍﺻﻮﻟﺎ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻭ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و یکم 🔷واقعه غدیرخم تا ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ (ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﻌﺼﻤﻚ ﻣﻦ ﺍﻟﻨﺎﺱ) ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻪ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺮﺍﺳﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﺪ، ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﻌﻢ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ (ﺷﺮ) ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﺣﻔﻆ ﻭ ﺣﺮﺍﺳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺴﺘﻠﺰﻡ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ (ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺟﻤﺎﻉ ﺳﺎﺑﻖ ﻭ ﻧﺼﻮﺹ ﻣﻔﺴﺮﻳﻦ ﻛﻪ ﺍﺧﻴﺮﺍ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﮕﻮ: ﻗﺮﻃﺒﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 6 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺻﻔﺤﻪ 242 ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ: ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺑﻠﻎ ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ: ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ، ﻳﻚ ﺗﺎﺩﻳﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺗﺎﺩﻳﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ، ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﺷﺮﻳﻌﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻜﻨﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻭ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﻴﻨﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﺴﻠﻢ، ﺍﺯ ﻣﺴﺮﻭﻕ، ﺍﺯ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻛﻪ، ﺑﺘﻮ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﻭﺣﻲ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺑﻄﻮﺭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﺪ: " ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺑﻠﻎ ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺯﺷﺖ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺭﺍﻓﻀﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ: ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﺍﻧﺘﻬﻲ ﻭ ﻗﺴﻄﻠﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺝ 7 " ﻓﺘﺢ ﺍﻟﺒﺎﺭﻱ " ﺹ 101 ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺭﻭﻱ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻴﻌﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ: ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﺗﻘﻴﻪ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﻮ!! ﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ (ﻗﺮﻃﺒﻲ ﻭ ﻗﺴﻄﻠﺎﻧﻲ) ﻣﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻨﺸﺎﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺘﺮﺍﺋﻴﻜﻪ ﺑﺸﻴﻌﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﺍﺩﻧﺪ ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﻱ ﻛﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺎﻟﻴﻔﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻳﺎ ﻓﺮﻗﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺩ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻠﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﺪ. ﻭ ﺑﻠﻜﻪ، ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﻫﻨﺪ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﻥ! ﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ: ﺷﻴﻌﻪ ﺗﺎﻟﻴﻔﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻌﺘﻘﺪﺍﺗﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺘﻲ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﺍﺗﺸﺎﻥ ﻣﻘﻴﺎﺳﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻨﺠﺶ ﻭ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﻧﺴﺒﺘﻬﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭ ﻳﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﺴﻠﻬﺎﻱ ﺑﻌﺪﻱ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﭘﺮﻭﺭﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻔﺘﺮﻱ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺤﺴﺎﺏ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻧﺎﭼﺎﺭ، ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻭﻫﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺣﺴﻦ ﺍﺷﺘﻬﺎﺭ ﺷﻴﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻓﺘﺮﺍﻫﺎ ﻭ ﻧﺴﺒﺘﻬﺎﻱ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﻭ ﺑﻲ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﺳﺎﻳﺮ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻌﺎﻧﺪ ﻭ ﻣﻔﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﺩﻱ ﺍﻓﻜﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻭ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻲ ﺭﺍ ﻋﻠﻴﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﻮﺍﻃﻒ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﻋﻠﻴﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﺤﺮﻳﻚ ﻭ ﺑﻬﻴﺠﺎﻥ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺟﺪﺍﺋﻲ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﺍﻣﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺯﻥ! ﺁﻱ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﺼﻮﺭﺍﺕ ﻭ ﭘﻨﺪﺍﺭﻫﺎﻱ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺩﺭﻳﻎ ﻋﻨﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﻭﺍﻗﻊ ﻋﻠﻴﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺷﻴﻌﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﻄﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﻗﻮﻡ ﻭ ﻣﻠﺘﻲ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻨﻘﺮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺛﺮ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺪﺍﻓﻌﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻴﻜﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﺟﺮﺍﺗﻲ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺣﺖ ﻣﻘﺪﺱ ﺻﺎﺣﺐ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺭﻭﺍ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻇﺮﻑ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻣﻜﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺁﻧﺮﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﻮﻋﺪ ﻣﻌﻴﻦ ﻧﺪﻫﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و چهارم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و پنجم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻3. امام علی، هنگام بحث درباره انتخاب داوران برای حکمیت، فرمود: «ابو موسى اشعرى دشمن است و مردم را در كوفه از يارى من بازداشت و آنها را نهى كرد.» حضرت وی را صراحتا، دشمن نامید و با اشاره به سابقه او در نهی مردم از پیوستن به امام در جریان جنگ جمل، می خواست بفهماند که نماینده مذاکره با بنی امیه و جبهه استکبار، نباید خودش، عنصری از عناصر دشمن باشد. 🔻4. امام رضا علیه السلام در روایتی درباره شرائط ایمان فرمود: «از شروط ایمان:... برائت از اهل انحصار طلبی (استیثار) و ابوموسی اشعری و کسانی تحت ولایت ابوموسی هستند... اینها سگ های دوزخ اند.» نکته مهم اینکه،ابوموسی، به لحاظ زمانی، سال ها پیش از امام رضا می زیست. 🔻 اما حضرت در این روایت، اعلام برائت از همفکران ابوموسی را نیز جزو شروط ایمان معرفی فرمود. در حقیقت، برائت از ابوموسی، تنها برائت از یک شخص در زمان امام علی نیست، بلکه اعلام تنفر و انزجار از یک تفکری است که روش او، ظاهر شدن در چهره انسان مذهبی، اما در اصل، نفوذی بودن برای دشمن است. 🔻اگر ابوموسی زودتر از دشمن، به تعهدات خود مبنی بر کنار زدن امام از خلافت، عمل کرد دلیلش اعتماد و هم آرمانی با دشمن بود. او هنگام مذاکرات و در زمانی که چشمش به دشمن امام علی، یعنی عمروعاص افتاد، از شدت خوشحالی دست عمروعاص را به سینه چسباند و از طولانی شدن مدت دوری از وی، گلایه کرد اشتیاق ابوموسی برای دیدن نماینده حزب شیطانی بنی امیه به چه دلیل است؟ 🔻 این مطلب به خوبی می رساند ابوموسی از قبل، رفاقت هایی را با جبهه کفر داشت و همین امر سبب شد به عنوان گزینه مهم برای مذاکره با نماینده بنی امیه انتخاب شود. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ ۙ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ و هنگامى که به آنها گفته شود: پروردگار شما چه نازل کرده است؟ مى گویند: «اینها افسانه هاى پیشینیان است.» (نحل/۲۴) *** لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ آنها باید روز قیامت، بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند. و همچنین سهمى از گناهان کسانى که بخاطر جهل، گمراهشان مى سازند. بدانید آنها بار سنگین بدى بر دوش مى کشند! (نحل/۲۵) * قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ کسانى که قبل از ایشان بودند (نیز) مکر و توطئه کردند. ولى خداوند شالوده (زندگى) آنها را از اساس ویران کرد. و سقف از بالاى سرشان بر آنها فرو ریخت. و عذاب (الهى) از جایى که نمى دانستند (و انتظار نداشتند) به سراغشان آمد. (نحل/۲۶) * ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ ۚ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالسُّوءَ عَلَى الْكَافِرِينَ سپس روز قیامت خدا آنها را رسوا مى سازد. و مى گوید: «کجایند همتایان من (به پندار شما) که به خاطر آنها (با مؤمنان) دشمنى مى کردید؟!»(در این هنگام،) کسانى که از علم بهره دارند مى گویند: «رسوایى و بدبختى، امروز بر کافران است!» (نحل/۲۷) * الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ همان کسانى که فرشتگان (مرگ) جانشان را مى گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها (به ظاهر) تسلیم مى شوند (و بدروغ مى گویند:) ما کار بدى انجام نمى دادیم! (به آنها گفته مى شود:) آرى، خداوند به آنچه انجام مى دادید عالم است، (نحل/۲۸) * فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ اکنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که جاودانه در آن خواهید بود. چه بد است جایگاه متکبران! (نحل/۲۹) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات : ۱۹ تا ۲۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی آنها مستکبرند،
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات(۲۴ الی ۲۹) 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول در تفسیر مجمع البیان مى خوانیم: بر طبق بعضى از روایات آیه نخست درباره مقتسمین (تبعیض گران) که قبلاً درباره آنها بحث شد نازل گردیده است، آنها ۱۶ نفر بودند که به چهار گروه تقسیم شدند، و هر گروه چهار نفرى بر سر راه مردم در یکى از جاده هاى مکّه در ایام حج ایستادند تا پیش از آن که مردم وارد شوند، ذهن آنها را نسبت به قرآن و اسلام بدبین سازند، و بگویند: محمّد(صلى الله علیه وآله) دین و آئین تازه اى نیاورده بلکه همان افسانه هاى دروغین پیشینیان است. 📝تفسیر: آنها که بار گناه دیگران را بر دوش مى کشند در آیات گذشته، سخن از مستکبران بود که هرگز در برابر حق تسلیم نمى شدند، بلکه کوشش داشتند به نحوى از زیر بار آن شانه خالى کنند. و در این آیات، منطق همیشگى این گروه بى ایمان منعکس شده است، مى گوید: هنگامى که به آنها گفته شود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ در پاسخ مى گویند: اینها وحى الهى نیست، همان افسانه هاى دروغین پیشینیان است (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الأَوَّلِینَ). و با این تعبیر موذیانه دو مطلب را بیان مى داشتند، نخست این که: سطح فکر ما از این مسائل بسیار برتر است، اینها افسانه اى بیش نیست که براى سرگرمى عوام الناس ساخته شده، و از این گذشته، تازگى ندارد زیرا اولین بار نیست که انسانى چنین سخنانى را اظهار مى دارد، حتى محمّد از خود ابتکارى به خرج نداده همان اسطوره هاى گذشتگان را تکرار مى کند. اساطیر جمع اسطوره به حکایات و داستانهاى خرافى و دروغین گفته مى شود، و این کلمه ۹ بار در قرآن از زبان کفار بى ایمان، در برابر انبیاء نقل شده است که غالباً براى توجیه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به این بهانه متوسل مى شدند، و عجب این که: همیشه کلمه اساطیر را با اولین توصیف مى کردند، تا ثابت کنند اینها تازگى ندارد، و حتى گاه مى گفتند: اینها مهم نیست ما هم اگر بخواهیم مى توانیم مانند آن را بیاوریم . جالب این که: مستکبران امروز نیز، غالباً موذیانه براى فرار از حق و همچنین براى گمراه ساختن دیگران متوسل مى شوند، حتى در کتب جامعه شناسى شکل به اصطلاح علمى به آن داده اند، و مذهب را زائیده جهل بشر و تفسیرهاى مذهبى را اسطوره ها مى نامند!. اما اگر درست به اعماق فکر آنها نفوذ کنیم مى بینیم، مسأله چیز دیگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى، هرگز جنگ و ستیز ندارند، بلکه خود عامل پیدایش یا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستین است که افکار انسانها را بیدار مى کند، و زنجیرهاى استعمار را در هم مى شکند و سد راه مستکبران و استعمارگران است. آنها مى بینند، قبول تعلیمات مذهبى که اصول عدل و انصاف را پیشنهاد مى کند و با تبعیض و ستمگرى و هر گونه خودکامگى مى جنگد با نقشه هاى آنها مخالف است. آنها مى بینند، پذیرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سرکش و آزادیهائى که مورد نظر آنها است سازگار نیست، مجموع این جهات سبب مى شود: این سدّ و مانع را از سر راه خود بردارند، و حتماً باید پاسخى براى مردم درست کنند، چه پاسخى از این بهتر که، آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغین معرفى کنند. آنچه متأسفانه آنها را در این برچسب زدن به مذهب، تا حدّى موفق مى کند خرافاتى است که گاهى افراد نادان و بى اطلاع ساخته و پرداخته و به نام مذهب قالب مى زنند. بر همه طرفداران مذهب راستین لازم است شدیدا با این گونه خرافات به مبارزه برخیزند، و دشمنان را خلع سلاح کنند، این حقیقت را همه جا بنویسند و بگویند که این گونه خرافات، هیچگونه ارتباطى به مذاهب راستین ندارد و دشمن نباید آن را دستاویز قرار دهد. تعلیمات پیامبران هم در زمینه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمینه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است که جائى براى این گونه تهمتها وجود ندارد. * * * آیه بعد نتیجه اعمال این کوردلان را چنین بیان مى کند: اینها باید روز رستاخیز هم بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش بکشند، و هم سهمى از گناهان کسانى را که به خاطر جهل گمراه کرده اند ! (لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْم). بدانید آنها بدترین وزر و مسئولیت را بر دوش مى کشند (أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ). چرا که، گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مى شود، چقدر دشوار است: انسان، هم بار گناهان خود را بر دوش کشد و هم بار گناهان هزاران نفر دیگر را. و هر گاه سخنان گمراه کننده آنها باقى بماند و سرچشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نیز بر دوششان سنگینى مى کند! ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت (۲۸۹) ✅ ویژگیهای الگوی شایسته ↩️آنگاه در چهارمين وصف مى فرمايد: «(به دليل نهايت
📝ترجمه و شرح حکمت (۲۸۹) ↩️سپس در هشتمين وصف مى فرمايد: «همواره سخنى مى گفت كه خود انجام مى داد و چيزى را كه انجام نمى داد نمى گفت»؛ (وَكَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَلا يَقُولُ مَا لا يَفْعَلُ). اين جمله شبيه چيزى است كه از امام عليه السلام در جاى ديگر نقل شده و فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي وَاللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَأَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَلا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَأَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛ اى مردم به خدا سوگند من شما را دعوت به اطاعتى (نسبت به اوامر الهى) نمى كنم جز اينكه خودم پيش از شما آن را انجام مى دهم و شما را از معصيتى نهى نمى كنم جز اينكه خودم قبلاً آن را ترك مى گويم». قرآن مجيد نيز شاهد اين مدعاست آنجا كه به زبان سرزنش و توبيخ مى گويد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتآ عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟! اين كار مايه خشم عظيم خداوند است كه سخنى بگوييد و عمل ننماييد». بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسير ديگرى براى اين جمله امام عليه السلام دارند ومى گويند: منظور اين است كه همواره قولى مى دهد كه به آن قول عمل مى كند نه اينكه به مردم قول دهد و بعدآ عمل نكند؛ ولى تفسير اوّل مناسب تر به نظر مى رسد. در نهمين وصف مى فرمايد: «اگر در سخن گفتن مغلوب مى شد هرگز در سكوت كسى بر او غلبه نمى يافت»؛ (وَكَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ). اشاره به اينكه او كمتر سخن مى گفت و بيشتر سكوت مى كرد به گونه اى كه ديگران در سخن گفتن بر او پيشى مى گرفتند؛ ولى هيچكس در سكوت بر او پيشى نمى گرفت و اين درواقع نكوهش و مذمتى است از پرگويى و مدح وستايشى است درباره سكوت، زيرا مى دانيم سخن گفتن خطرات زيادى دارد؛ بسيارى از گناهان كبيره با سخن انجام مى شود و پرهيز از آنان به وسيله سكوت حاصل مى گردد. سالكان طريق الى الله يكى از مهمترين مواد برنامه خود را صمت و سكوت مى دانند و هرگز حضور قلب و نيروهاى خود را با سخن گفتن بسيار به هدر نمى دهند و در حال سكوت مى توانند بيشتر درباره عظمت خدا بينديشند و به اصلاح خويش بپردازند. به همين دليل افرادى كه سكوت فراوان دارند، افرادى فكور و آگاهند. در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى خوانيم: «مِنْ عَلامَاتِ الْفِقْهِ الْحِلْمُ وَالْعِلْمُ وَالصَّمْتُ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْرٍ؛ از نشانه هاى فهم و شعور، بردبارى و علم وسكوت است. به يقين سكوت، درى از درهاى دانش است. سكوت، محبت مردم را به انسان جلب مى كند و راهنما به سوى هر خير است. از رواياتى كه كلينى؛ در باب پيشگفته (الصّمْتُ وَحِفْظُ اللِّسانِ) نقل كرده معلوم مى شود كه در عصر ائمه بعضى از اصحاب، زبان خود را در مدح آن حضرت و اسرار اهل بيت باز مى گذاشتند و سبب مشكلاتى براى شيعيان مى شدند. در آن زمان، ائمه هدى پيروان خود را به سكوت مضاعف دعوت مى كردند، ازاينرو در حديثى مى خوانيم كه امام صادق عليه السلام به يكى از ياران خود به نام «سالم» فرمود: «يَا سَالِمُ احْفَظْ لِسَانَکَ تَسْلَمْ وَلا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى رِقَابِنَا؛ اى سالم! زبانت را حفظ كن تا سالم بمانى و مردم را بر گردن ما سوار نكن». درباره سكوت به كرار به تناسب سخنان مولا عليه السلام سخن گفتيم و پس از اين نيز خواهد آمد. البته روشن است سخنان سنجيده و حساب شده در باب تعليم و تعلم، امر به معروف و نهى از منكر و امثال آن مستثناست. در ذيل كلام حكمت آميز 182 بحث فراوانى در اين زمينه داشتيم. سپس در دهمين وصف او كه در واقع تأييدى بر وصف گذشته است، مى فرمايد: «او بر شنيدن حريص تر بود تا گفتن»؛ (وَكَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ). روشن است كه بسيارى از علوم و دانش هايى كه عايد انسان مى شود از طريق شنوايى است. تمام دروس را انسان از استادش با شنيدن فرا مى گيرد و حل مشكلات را از اين طريق انجام مى دهد. درست است كه سخن گفتن اگر به صورت تعليم به ديگران باشد آن هم داراى فضيلت بسيار است؛ ولى فراموش نكنيم كه اين سخن گفتن در صورتى مفيد است كه طرف، سكوت كند و سخنان را بشنود. به خصوص اگر انسان در محضر عالمى حضور پيدا كند، هرچه سكوت واستماعش بيشتر باشد بهره او بيشتر خواهد بود و به عكس اگر در محضر او پرحرفى كند از فوايد مهمى محروم خواهد شد. بعضى از شعرا در اينجا نكته اى دارند و مى گويند: اگر خداوند دو گوش به انسان داده و يك زبان، معنايش اين است كه شنيدن تو بايد دو برابر گفتن تو باشد. دادند دو گوش و يك زبانت ز آغاز        يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگو ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎امام صادق (ع) : خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد که به مومنان بگو که در لباس، خوراک و آداب و رسوم، دشمنان خدا را سرمشق قرار ندهید که اگر چنین کنید، شما هم مثل آنان، دشمنان خدا محسوب می‌گردید. 📗(وسائل الشیعه جلد ۳ صفحه ۲۷۹) @Nahjolbalaghe2