eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات(۲۴ الی ۲۹) 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول در
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۲۴ تا۲۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️جمله لِیَحْمِلُوا (باید این بار را بر دوش کشند) به صورت امر است، مفهومش بیان نتیجه و عاقبت کار است، درست همانند این که: به کسى مى گوئیم اکنون که این عمل خلاف را انجام دادى باید نتیجه آن را تحمل کنى و تلخى آن را بچشى (بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که لام لِیَحْمِلُوا لام عاقبت باشد).أَوْزار جمع وِزر به معنى بار سنگین و نیز به معنى گناه آمده است و این که به وزیر، وزیر گفته مى شود، براى این است که: مسئولیت سنگینى به دوش مى کشد. در اینجا این سؤال پیش مى آید که: چگونه قرآن گفته است: قسمتى از بار گناهان کسانى را که گمراه کرده اند، بر دوش دارند و نگفته همه بار گناهان آنها را، با این که: در روایات مى خوانیم: اگر کسى سنت بدى بگذارد تمام گناهان کسانى که به آن عمل کرده اند را بر دوش مى کشد.بعضى از مفسران، در پاسخ این سؤال گفته اند که: پیروان گمراه دو نوع گناه دارند، گناهانى را که به عنوان پیروى از رهبرانشان مرتکب مى شوند، و گناهانى را که مستقلاً دارند، آنچه بر دوش رهبران سنگینى مى کند نوع اول است. و بعضى مِنْ را در آیه فوق، براى تبعیض نگرفته اند بلکه براى بیان این که: گناهان پیروان بر دوش رهبران است، دانسته اند.ولى تفسیر دیگرى به نظر مى رسد که: از همه اینها دلچسب تر است، و آن این که: پیروان گمراه، دو حالت دارند، گاهى آگاهانه به دنبال این رهبران منحرف مى افتند، که نظیرش را در طول تاریخ فراوان دیده ایم، در این صورت، عامل گناه هم دستور رهبران است، و هم تصمیم خودشان، و در اینجا است که یک سهم از مسئولیت گناهانشان بر دوش رهبران است (بى آن که چیزى از گناهان آنها کاسته شود)اما گاه مى شود: پیروان بدون این که: مایل باشند اغفال مى شوند و تحت تأثیر وسوسه هاى رهبران گمراه قرار مى گیرند که نمونه آن در میان مردم عوام در بسیارى از جوامع دیده مى شود، ـ آنها حتى ممکن است با قصد تَقَرُّبِ اِلَى اللّه به دنبال چنین برنامه هائى حرکت کنند، ـ در این صورت، همه بار گناهانشان بر دوش پیشوایان گمراه است، و خودشان اگر در تحقیق کوتاهى نکرده باشند مسئولیتى ندارند.ولى دسته اول که با علم و آگاهى تبعیت کرده اند، مسلماً سر سوزنى از گناهشان کم نمى شود، در عین این که پیشوایانشان سهمى از مسئولیت را بر دوش مى کشند.ذکر این نکته نیز لازم است: تعبیر بِغَیْرِ عِلْم دلیل بر آن نیست که: پیروان این گمراهان هیچگونه آگاهى از وضع رهبرانشان نداشتند و به طور کلى اغفال شده بودند تا هیچگونه مسئولیتى شخصاً نداشته باشند، بلکه این تعبیر همانند آنست که مى گوئیم: افراد جاهل و نادان زود به دام اغواگران مى افتند، اما افراد دانا بسیار دیر!.لذا قرآن در آیات دیگر این پیروان را تبرئه نکرده، و سهمى ازمسئولیت را نیز براى آنان قائل شده است، چنانکه در آیات ۴۷ و ۴۸ سوره مؤمن مى خوانیم: وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا نَصِیباً مِنَ النّارِ * قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ: گمراه کنندگان و گمراه شوندگان در دوزخ با هم بحث و جدل مى کنند، پیروان نادان و ضعیف به مستکبرین مى گویند ما پیرو شما بودیم، آیا سهمى از آتش را به جاى ما مى پذیرید؟! * آنها پاسخ مى دهند ما همگى در دوزخیم خداوند حکم (عادلانه اى) بین بندگانش کرده است !آیه بعد، به بیان این نکته مى پردازد: این اولین بار نیست که مستکبران به رهبران الهى تهمت مى زنند، و وحى آسمانى را اساطیر اولین مى شمارند، بلکه آنهائى که قبل از اینها بودند نیز از این گونه توطئه ها داشتند، ولى خداوند به سراغ شالوده زندگى آنها رفت و از اساس آن را ویران نمود، و سقف بر سرشان از بالا فرود آمد ! (قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ).و عذاب و مجازات الهى از آنجا که باور نمى کردند و نمى دانستند به سراغشان آمد (وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لایَشْعُرُونَ).گر چه بعضى از مفسران آیه فوق را به جریان کار نمرود و ساختمانى که به پندارش براى صعود به آسمان و مبارزه با خداى آسمان!! ساخته بود تفسیر کرده اند.و بعضى دیگر، به جریان بخت النصر ، ولى مسلّم است که مفهوم آیه عام است، و توطئه هاى همه مستکبران و رهبران گمراه را در بر مى گیرد.جالب این که: قرآن مى گوید: خداوند براى بر هم زدن توطئه هاى این مستکبران، اقدام روبنائى نمى کند، بلکه به سراغ ریشه و زیربناى کار آنها رفته، تشکیلاتشان را از اساس به هم مى ریزد، و سقفها را بر سرشان فرود مى آورد.آرى، چنین است: مجازات الهى درباره این گونه افراد. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه:۸۳ بخش اول 🤲حمد و ستایش خداوند ↩️و در دومين جمله، او را مبدأ برکات مى شمرد چه ج
📝 ترجمه و شرح خطبه ۸۳بخش دوم ✅تقوا سرنوشت سازترين مسأله زندگى انسانها: 🔹در بخش دوم از اين خطبه، بعد از حمد و ثناى الهى و شهادت به نبوّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) امام(عليه السلام) به سراغ سرنوشت سازترين مسأله در زندگى انسانها، يعنى تقوا مى رود، و همه را توصيه به تقواى الهى مى کند، و براى خداوند دَه وصف بيان مى نمايد که همه آنها انگيزه تقوا است. گاه اشاره به نعمت هاى فراوان خدا مى کند و گاه سخن از حساب و کتاب و جزا به ميان مى آورد و گاه به اِنذارهاى الهى و اتمام حجّت ها اشاره مى کند و نيز از محدودبودن عمر و امتحان و آزمايش خداوند سخن مى گويد، که هر يک از اينها، به تنهايى مى تواند انسان را به سوى تقوا دعوت کند; مى فرمايد: «اى بندگان خدا! شما را به تقوا و ترس از خدايى که مَثَل هايى براى بيان حقايق ذکر کرده است، سفارش مى کنم.» (أُوصِيکُمْ عِبَادَاللهِ بَتَقْوَى اللهِ الَّذِي ضَرَبَ الاَْمْثَالَ). مثالها و تشبيهاتى که در قرآن مجيد و سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و معصومين(عليهم السلام) آمده و حقايق عقلى را به ذهن آدمى نزديک مى کند و در آستانه حس قرار مى دهد، گاه به صورت تشبيه محسوس به محسوس است (البته محسوسى روشن تر از محسوس اوّل) و گاه معقول به محسوس و گاه محسوس به معقول و گاه معقول به معقول است; و هدف در تمام اينها آن است که مسايل تربيتى و اوامر و نواهى الهى، کاملاً مفهوم و دلنشين گردد و جاى عذر و بهانه اى براى کسى باقى نماند. آرى مثالها راه را نزديک مى کند و مفاهيم پيچيده را روشن و همگانى مى سازد و درجه اطمينان به مسايل را بالا مى برد و لجوجان را خاموش مى سازد. سپس مى فرمايد: «همان خداوندى که مدّت زندگى شما را معيّن فرموده است.» (وَ وَقَّتَ لَکُمُ الاْجَالَ). آرى هر کس و هر امّتى سرآمدِ عمرى دارد و مُهر فنا بر جبين همه موجودات خورده است، خواه اين اجل، پايان قطعى زندگى و به اصطلاح «اجل مسمّى» باشد، يا پايان مشروط و «اجل اخترامى». قرآن مجيد مى گويد: «وَ لِکُلِّ أُمَّة أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ; هر امّتى سرآمد عمرى دارد و چون سرآمدشان فرارسد، نه يک لحظه تأخير مى کنند و نه پيشى مى گيرند.»و نيز مى فرمايد: «کُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان; تمام کسانى که بر صفحه زمين زندگى مى کنند، فانى مى شوند».( بديهى است انسان هنگامى که توجّه به ناپايدارى زندگى دنيا و سرآمد عمر، پيدا کند، به سوى تقوا گام برمى دارد. در سومين و چهارمين وصف مى فرمايد: «همان خداوندى که لباس هاى زيبا، بر شما پوشانيد و زندگى پر وسعت به شما بخشيد». (وَأَلْبَسَکُمُ الرِّيَاشَ وَ أَرْفَغَ لَکُمُ الْمَعَاشَ). در اين تعبير، امام(عليه السلام) نخست از ميان تمام نعمت ها، مسأله لباس را مطرح کرده سپس به تمام مواهب معاش و زندگى اشاره مى کند. اين ذکر خاصّ قبل از عام، شايد از اين جهت باشد که لباس از مهمترين نعمت ها است، نه تنها انسان را از سرما و گرما حفظ مى کند و در برابر حوادث و ضرباتى که از هر سو ممکن است وارد شود محافظت مى نمايد و عيوب آدمى را مى پوشاند، بلکه از اين نظر که تقوا در آيات قرآن به لباس تشبيه شده، اين تعبير تناسبى با اصل سخن، که دعوت به تقوا است دارد. اين نکته نيز شايان دقّت است که وجود اين نعمت هاى گسترده و فراوان، در تمام زندگى انسان انگيزه اى بر «معرفة اللّه» و سپس انگيزه اى براى تقوا است. چگونه ممکن است انسان نعمت را بشناسد و حرمت ولى نعمت را نگه ندارد و آشکارا به مخالفت او برخيزد؟! قرآن مجيد مى گويد: «يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْکُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْآتِکُمْ وَ رِيشاً وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذلِکَ خَيْرٌ; اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فروفرستاديم که عيوب شما را مى پوشاند و مايه زينت شما است و لباس پرهيزکارى بهتر است». قابل توجّه اين که، «ريش» در اصلِ واژه عربى، به معناى پرهاى پرندگان است و از آنجا که پرهاى پرندگان يک لباس طبيعى در اندام آنها است، به هرگونه لباس نيز واژه «ريش» اطلاق شده و از آنجا که پرهاى پرندگان غالباً به رنگ هاى مختلف و داراى زيبايى خاصّى است، مفهوم زينت در معناى کلمه «ريش» افتاده است و از آن نظر که تقوا، هم عيوب آدمى را مى پوشاند و هم او را در برابر وساوس شيطان حفظ مى کند و هم زينت آدمى محسوب مى شود، تعبير لباس در آيه فوق در مورد تقوا وارد شده است. در بيان پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: «خدايى که حساب و شمارش را بر گِرد شما قرار داد و جزا (کيفر و پاداش الهى) را مراقب شما نمود (تمام اعمال شما تحت حساب است و پاداش و کيفر الهى در انتظار شماست).» (وَ أَحَاطَ بِکُمُ الاِْحْصَاءَ، وَأَرْصَدَ لَکُمُ الْجَزَاءَ). ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام حسین علیه السلام: 💠 حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: پیامبر خدا فرموده که پروردگارم هفت چیز را به من سفارش کرد؛ ▫️براى او در نهان و آشكار، اخلاص ورزم؛ ▫️از كسى كه به من ستم مى‌كند، بگذرم؛ ▫️به كسى كه مرا محروم مى‌دارد، عطا كنم؛ ▫️ با كسى كه با من قطعِ رابطه مى‌كند، بپيوندم؛ ▫️سكوتم، فكر كردن باشد؛ ▫️و نگاهم عبرت‌آموزى باشد. 📚 تحف العقول: ص ۳۶ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و دوم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﺑﺨﺪﺍ، ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻣﻔﺴﺮ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و سوم 🔷واقعه غدیرخم ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ 1-ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺟﺮﻳﺮ ﻃﺒﺮﻱ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 310، ﺩﺭ " ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻮﻟﺎﻳﻪ " ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺹ 89 ﮔﺬﺷﺖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﺮﻳﻤﻪ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﺭ ﺷﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ. 2- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ، ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 410، ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻲ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻋﺒﺪﻱ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺑﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺸﺖ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﻣﺎﻩ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ- ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ، ﺟﻠﺪ 2 ﺹ 14. ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﺍﻟﺪﺭ ﺍﻟﻤﻨﺜﻮﺭ " ﺹ 259 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ (ﺑﺴﻨﺪ ﺿﻌﻴﻒ) ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﻭ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ: ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ.... ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ، ﻭ ﺧﻄﻴﺐ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺑﺴﻨﺪ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺷﺪ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ [ ﺻﻔﺤﻪ 117] ﺍﺳﺖ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ "، ﺳﭙﺲ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ: ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ... ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﺎﺗﻘﺎﻥ " ﺹ 31 " ﺍﺯ ﭼﺎﭖ ﺳﺎﻝ 1360 " ﺑﺪﻭ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﺪﺧﺸﻲ ﺩﺭ " ﻣﻔﺘﺎﺡ ﺍﻟﻨﺠﺎ " ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﺭﺳﻌﻨﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺹ 98 ﮔﺬﺷﺖ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﺳﭙﺲ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ: ﭘﺲ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ: ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ.. ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ ﻋﻠﻲ ﺍﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺍﻟﻨﻌﻤﻪ ﻭ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﺮﺏ ﺑﺮﺳﺎﻟﺘﻲ ﻭ ﺍﻟﻮﻟﺎﻳﻪ ﻟﻌﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ " ﻭ ﺍﺭﺑﻠﻲ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻟﻔﻆ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ " ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ " ﺹ 95 ﺍﺯ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻗﻄﻴﻔﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻔﺮﻗﻪ ﺍﻟﻨﺎﺟﻴﻪ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺣﺎﻓﻆ، ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﺑﺎﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺯﻳﻜﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﻋﻮﺕﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﺧﺎﺭ ﻭ ﺧﺎﺷﺎﻙ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ، ﻭ ﺁﻥ، ﺭﻭﺯ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﻱ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﺪﻳﻜﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﻔﻴﺪﻱ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ (ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺟﺪﺍ ﻧﺸﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ: " ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ ﭘﺲ ﮔﻔﺖ... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﺣﺮﻑ ﺑﺤﺮﻑ ﻣﻴﺎﻳﺪ. 3- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 430 ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ (ﻣﺎ ﻧﺰﻝ ﻣﻦ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﻓﻲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺣﺪﻳﺚ ﻛﺮﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﺨﻠﺪ (ﻣﺤﺘﺴﺐ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 357 (ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺷﻴﺒﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻳﺤﻴﻲ ﺣﻤﺎﻧﻲ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺭﺑﻴﻊ، ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻋﺒﺪﻱ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ [ ﺻﻔﺤﻪ 118] ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺑﺴﻮﻱ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩ، ﺑﺎﻣﺮ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺧﺎﺭ ﻭ ﺧﺎﺷﺎﻙ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﺤﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﻔﻴﺪﻱ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﻧﺸﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ: ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻ارت
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و هفتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 برخی از سران خوارج؛ جزو قاتلان و دشمنان با امام بودند؛ به عنوان مثال شبعث بن ربعی. مؤذن سجاح، از مرتدان بعد از پیامبر بود. همانطور که گفتیم وی از نخستین افراد خوارج محسوب می شود. همچنین نوشته اند وی از زمره قاتلان و محاربان با امام حسین علیه السلام است. 🔻 او همچنین در قتل عثمان نیز شرکت داشت. او از جانب امام برای احتجاج با معاویه در صفین اعزام شد. او در زمان امام علی نیز مسجدی بنا کرده بود که مانند مسجد اشعث، مرکز گسترش نفاق و توطئه علیه امام محسوب می شد. به همین دلیل، امیرالمومنین، مردم را از اقامه نماز در برخی مساجد مانند مسجد شبث نهی فرمود. بعد از جریان کربلا، او از کسانی است که مسجد خود را برای شادی و به شکرانه قتل امام حسین، بازسازی کرد. 🔻بعدها نیز وی در زمره یاران مختار آمد و بعد نیز از وی روی گرداند. جالب اینکه، او فردی دمدمی مزاج و متلون بود او حتی در زمان خروج طلحه و زبیر، هنگامی که زید بن صوحان نامه امام را نزد ابوموسی اشعری در کوفه برد، ضمن اتهام دزدی و فتنه انگیزی به زید، از عایشه حمایت کرد. موضع عایشه در جمل علیه امام علی (ع) را پیش از این آوردیم. 🔻سران خوارج؛ جزو افرادی بودند که اشعث بن قیس ، بزرگ فتنه گر کوفه و تحمیل کننده حکمیت به امام، را یاری می دادند. همانطور که اشاره کردیم، شبث در کنار اشعث، مسجدی را بنا کرد که امام علی از نماز خواندن در آن نهی فرمود. ابن کوا نیز مانند شبث، همصدا با دیگر خوارج و همراه با خواست بنی امیه، بر انتخاب ابوموسی به عنوان داور، اصرار داشت. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۲۴ تا۲۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️جمله لِیَحْمِلُ
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۲۴ تا ۲۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️مسلماً ریشه کن کردن ساختمان و فرود آمدن سقف، ممکن است، اشاره به ساختمان و سقف ظاهرى آنها باشد، که بر اثر زلزله ها و صاعقه ها در هم کوبیده شد و بر سر آنان فرود آمد. و ممکن است، کنایه از سازمان و تشکیلات آنها باشد که به فرمان خدا از ریشه بر کنده شد، و نابود گشت، ضمناً مانعى ندارد که آیه اشاره به هر دو معنى باشد. این نکته نیز، قابل ملاحظه است که: قرآن بعد از ذکر کلمه سقف تعبیر به مِنْ فَوْقِهِم مى کند، با این که: مسلماً سقف همیشه در طرف بالا است، این ممکن است به خاطر تأکید باشد و هم به خاطر بیان این نکته که گاهى ممکن است سقف فرود آید، ولى صاحب خانه در آنجا نباشد اما در مورد این تبهکاران سقف فرود آمد، و آنها زیر آن بودند و نابود شدند. تاریخ امروز و گذشته چقدر زنده و روشن، صحنه هاى این مجازات الهى را نشان مى دهد، زورمندان و جبارانى بوده اند که: دستگاه خویش را آن چنان مستحکم مى پنداشتند که، نه براى خود بلکه، براى آینده فرزندانشان در آن دستگاه نقشه مى کشیدند، و طرح مى ریختند و ظاهراً تمام مقدمات براى حفظ قدرت و ثبات نظامشان را فراهم ساخته بودند، ولى ناگهان، از همانجا که آنها هیچ فکرش را نمى کردند عذاب الهى به سراغشان آمد، و سقف بارگاهشان را بر سرشان فرو ریخت، آن چنان نابود، یا پراکنده شدند، که گوئى هرگز بر صفحه زمین نبودند! * * * آنچه گفته شد عذاب دنیاى آنها است، ولى مجازات آنها به همین جا پایان نمى گیرد، بلکه بعد از این در روز رستاخیز خدا آنها را رسوا مى سازد (ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزِیهِمْ). و آنها را مورد سؤال قرار داده مى گوید: کجا هستند آن شریکانى که شما براى من ساخته بودید، و به آنها عشق مىورزیدید، و به خاطر آنها با دیگران به مجادله و حتى دشمنى برمى خاستید ؟! (وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ). در اینجا آنها پاسخى براى این سؤال مسلماً ندارند ولى عالمان در آنجا زبان به سخن مى گشایند و مى گویند: شرمندگى و رسوائى و همچنین بدبختى امروز براى کافران است (قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْکافِرِینَ). بدینگونه روشن مى شود که: سخن گویان در قیامت، عالمان و دانشمندانند چرا که در آن محضر بزرگ، باید سخنى گفت که، خلافى در آن نباشد و این از کسى جز عالمان با ایمان ساخته نیست. و اگر مى بینیم در بعضى از روایات اهلبیت(علیهم السلام) تفسیر به امامان معصوم شده است، به خاطر آن است که: آنها مصداق اتم و اکمل عالمان باایمانند. ذکر این نکته، نیز لازم است که، منظور، از این سؤال و جواب که میان مشرکان و عالمان رد و بدل مى شود، کشف مطلب پنهان و مکتومى نمى باشد، بلکه این خود یک نوع مجازات و کیفر روانى است، ـ به خصوص این که مؤمنان آگاه در این جهان همواره مورد ملامت و سرزنش این مشرکان مغرور بودند، ـ و در آنجا باید این مغروران، کیفر خود را از همین راه ببینند، و مورد ملامت و شماتت واقع شوند در جائى که هیچ راه انکار و نجات براى آنها نیست. * * * آیه بعد توصیفى از کافرانى مى کند که آیه قبل، با نام آنها پایان یافته بود با تعبیرى که درس تکان دهنده اى براى بیدار کردن غافلان و بى خبران است مى گوید: آنها کسانى هستند که فرشتگان مرگ روح آنها را مى گیرند، در حالى که به خود ظلم کرده بودند (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ). زیرا انسان، هر ظلم و ستمى کند در درجه اول، به خودش باز مى گردد و خانه خویشتن را قبل از خانه دیگران ویران مى سازد; چرا که گام اول ظلم، گام اول ویرانگرى ملکات درونى و صفات برجسته خود انسان است. و از این گذشته، بنیاد ظلم در هر جامعه اى بر قرار شود، با توجه به پیوندهاى اجتماعى، سرانجام دور مى زند و به خانه ظالم بر مى گردد. اما آنها هنگامى که خود را در آستانه مرگ مى بینند و پرده هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار مى رود فوراً تسلیم مى شوند، و مى گویند ما کار بدى انجام نمى دادیم ! (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوء). چرا آنها انجام هر گونه کار بد را انکار مى کنند؟ آیا دروغ مى گویند، به خاطر این که: دروغ بر اثر تکرار، صفت ذاتى آنها شده است؟ و یا مى خواهند بگویند ما مى دانیم این اعمال را انجام داده ایم ولى اشتباه کرده ایم و سوء نیت نداشته ایم؟ ممکن است هر دو باشد. ولى بلافاصله به آنها گفته مى شود: شما دروغ مى گوئید، اعمال زشت فراوانى انجام دادید آرى خداوند از اعمال و همچنین از نیتهاى شما با خبر است (بَلى إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). بنابراین جاى انکار کردن و حاشا نمودن نیست! ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام على عليه ‏السلام: إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا، فإذا أقبَلَت فَاحمِلُوها علَى النَّوافِلِ، و إذا أدبَرَتْ فَاقتَصِرُوا بها علَى الفَرائضِ همانا دلها را روى آوردنى است و روى گرداندنى. پس هر گاه روى آورند، آنها را به انجام مستحبّات وا داريد و هر گاه پشت كردند، به انجام واجبات بسنده كنيد نهج البلاغه حکمت312 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا