✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
۞ وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ ۚ قَالُوا خَيْرًا ۗ لِّلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۚ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ ۚ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ
و (هنگامى که) به پرهیزگاران گفته شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟»
گفتند: «خیر (و سعادت)» (آرى،) براى کسانى که نیکى کردند، در این دنیا نیکى است. و سراى آخرت از آن بهتر است.
و چه خوب است سراى پرهیزگاران!
(نحل/۳۰)
*
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ
باغهاى جاویدان بهشتى که همگى وارد آن مى شوند. نهرها از پاى درختانش
جارى است. هر چه بخواهند در آن جا براى آنها فراهم است. خداوند پرهیزگاران را چنین پاداش مى دهد.
(نحل/۳۱)
*
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ ۙ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
همان
کسانى که فرشتگان (مرگ) جانشان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند. به آنها مى گویند: «سلام بر شما! به
پاداش آنچه انجام مى دادید، وارد بهشت شوید.»
(نحل/۳۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۲۴تا۲۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی اکنون که چنین است از
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
✅سرنوشت پاکان و نیکان
در آیات گذشته، اظهارات مشرکان درباره قرآن و نتائج آن را خواندیم، اما در آیات مورد بحث، اعتقاد مؤمنان را با ذکر نتائجش مى خوانیم.
نخست مى گوید: هنگامى که به پرهیزگاران گفته شد پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ گفتند: خیر و نیکى (وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً).
در تفسیر قرطبى مى خوانیم: در آن هنگام که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مکّه بود، در موسم حج که از اطراف جزیره عربستان مردم گروه گروه وارد مکّه مى شدند، چون جسته گریخته مطالبى درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به گوششان رسیده بود، با افراد مختلف که روبرو مى شدند از آنها پیرامون این موضوع سؤال مى کردند، هر گاه از مشرکان این سؤال را مى کردند آنها مى گفتند: چیزى نیست، همان افسانه هاى خرافى و اسطوره هاى پیشینیان.
و هر گاه با مؤمنان روبرو مى شدند و این سؤال را مطرح مى کردند و مى گفتند: پروردگار ما جز خیر و نیکى نازل نکرده است.
چه تعبیر رسا و زیبا و جامعى! خَیْر آن هم خیر مطلق، که مفهوم گسترده اش همه نیکى ها، سعادتها و پیروزیهاى مادى و معنوى را در بر مى گیرد، خَیْر در رابطه با دنیا، خَیْر در رابطه با آخرت، خَیْر براى فرد و خَیْر براى جامعه، خَیْر در زمینه تعلیم و تربیت و در زمینه سیاست و اقتصاد و امنیت و آزادى خلاصه خَیْر از هر نظر (زیرا مى دانیم هنگامى که متعلق یک کلمه را حذف کنیم مفهوم آن عمومیت پیدا خواهد کرد).
ذکر این نکته نیز لازم است که: درباره قرآن تعبیرات گوناگونى در خود قرآن وارد شده است، تعبیر به نور، شفاء، هدایت، فرقان (جدا کننده حق از باطل) حق، تذکره و مانند اینها، ولى شاید این تنها آیه اى است که: در آن تعبیر به خَیْر شده است و مى توان گفت: همه آن مفاهیم خاص، در این مفهوم عام جمع است.
ضمناً تفاوت تعبیرى که مشرکان و مؤمنان درباره قرآن مى کردند، قابل ملاحظه است: مؤمنان مى گفتند: خَیْراً یعنى أَنْزَلَ خَیْراً (خداوند خیر و نیکى نازل کرده است) و به این وسیله، ایمان خود را به وحى بودن قرآن آشکار مى ساختند.
اما هنگامى که از مشرکان سؤال مى کردند: پروردگارتان چه چیز نازل کرده، آنها مى گفتند: اینها اساطیر الاولین است، و به این ترتیب، وحى بودن قرآن را به کلى انکار مى کردند.
آن گاه، همان گونه که در آیات گذشته، نتیجه اظهارات مشرکان، به صورت کیفرهاى مضاعف دنیوى و اخروى، مادى و معنوى، بیان شد، در آیه مورد بحث، نتیجه اظهارات مؤمنان به این صورت بیان شده است: براى کسانى که نیکى کردند در این دنیا نیکى است (لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ).
جالب این که حَسَنَة که پاداش آنها همانند خیر که اظهار آنها بوده، مطلق گذاشته شده است و انواع حسنات و نعمتهاى این جهان را در بر مى گیرد.
این پاداش دنیاى آنها است، سپس اضافه مى کند: سراى آخرت از این هم بهتر است، و چه خوبست سراى پرهیزکاران ؟ (وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ).
باز در این تعبیر به کلمه خَیْر و جمله لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ برخورد مى کنیم که هر دو، مطلقند با مفهوم گسترده شان، و باید هم چنین باشد چرا که پاداشها، بازتابهائى هستند از اعمال انسانها، در کیفیت و کمیت آنها!.
ضمناً از آنچه گفتیم، روشن شد که: جمله لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا... تا آخر آیه ظاهراً کلام خدا است، و قرینه مقابله میان این آیات و آیات گذشته، این معنى را تقویت مى کند، هر چند بعضى از مفسران، در تفسیر آن دو احتمال داده اند: نخست این که: کلام خدا باشد، و دیگر این که: دنباله کلام پرهیزکاران است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت (۲۸۹) ↩️سپس در هشتمين وصف مى فرمايد: «همواره سخنى مى گفت كه خود انجام مى داد و چي
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۸۹
✅ ویژگی های الگوی شایسته
آنگاه فرمايد: «او چنان بود كه هرگاه دو كار برايش پيش مى آمد انديشه مى كرد كه كدام به هوا و هوس نزديكتر است، با آن مخالفت مى ورزيد.(وَكَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ ). بسيار مى شود كه انسان در زندگى خود بر سر دو راهى قرار مى گيرد كه كارى را انجام دهد يا نه و گاه به ترديد مى افتد كه كدام يك از فعل و ترك يا كدام يك از دو كار متضاد، به رضاى خدا نزديكتر است. امام عليه السلام در بيان اين وصف برادر الهى معيارى بيان فرموده و آن اينكه بنگرد كدام طرف موافق هواى نفس است، آن را رها سازد و به سراغ طرفى برود كه برخلاف هواى نفس اوست و اين معيارى است براى شناخت حق از باطل در موارد شك و ترديد و قرار گرفتن بر سر دو راهى هاى زندگى.
در پايان، امام عليه السلام در مقام نتيجه گيرى كلى از مجموع اين صفات برجسته انسانى كه اين برادر الهى واجد همه آنها بود مى فرمايد: بر شما باد كه اين صفات را تحصيل كنيد، پيوسته با آن باشيد و از يكديگر در داشتن آنها سبقت بگيريد و اگر نمى توانيد همه آنها را انجام دهيد و بدانيد انجام مقدار كم بهتر از ترك بسيار است»؛ (فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْکِ الْكَثِيرِ).
*
نكته ها:
1. مجموعه اى از صفات برجسته انسانى:
آنچه امام عليه السلام در اين كلام نورانى آورده مجموعه اى است از صفات برجسته انسانى كه هم جنبه هاى فكرى را فرا مى گيرد و هم مسائل اخلاقى و عملى را. تقريبآ نيمى از اين مجموعه، نفى رذائل است و نيمى از آن كسب فضايل. نخست امام عليه السلام از مسئله وسعت فكر و علو همت و جهان بينى صحيح سخن مى گويد و سپس به مسائل مثبتى مانند تواضع و شجاعت و سكوت و تسلط بر نفس و نيز پرهيز از رذائلى همچون سلطان بطن و پرخورى و پيشداورى هاى بى مورد و ترك گفتار بدون عمل و سرزنش نكردن عذرخواهان و عدم ناله وشكايت از دردها اشاره مى كند. در بعضى جنبه مثبت و منفى هر دو با هم آمده است. در يك مورد نخست از سكوت سخن مى گويد و سپس از سخن گفتن نيكو و مفيد و سازنده و درمورد ديگر نخست از تواضع و ضعف ظاهرى دم مى زند و آنگاه از شجاعت ودلاورى. درمورد ديگر از قول توأم با عمل به ضميمه ترك قول بدون عمل. به يقين، اين مجموعه مى تواند سعادت دنيا و آخرت و فرد و اجتماع را تضمين كند و انسان را در طريق سير و سلوك الى الله يارى نمايد تا از نيكان وپاكان گردد و در صف اولياء الله قرار گيرد.
2. اين برادر كه بود؟
همانگونه كه در ابتدا گفتيم، شارحان نهج البلاغه در اين موضوع اختلاف نظر دارند كه آيا اين سخن اشاره به شخص معينى است كه امام عليه السلام به عنوان يك برادر الهى از او ياد كرده است؟ و اين شخص كيست؟ به يقين پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نمى تواند باشد، زيرا بعضى از صفاتى كه در اين بيان آمده در شأن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيست. آيا اين شخص ابوذر يا مالك اشتر و يا عثمان بن مظعون و يا ديگرى است؟ آن نيز محل گفتگو است. يا اينكه اساسآ اين سخن به عنوان تمثيل ذكر شده است؟ شايد نخستين كسى از شارحان نهج البلاغه كه اين احتمال را مطرح كرده و آن را به گروهى نسبت داده است ابن ابى الحديد باشد. او مى گويد: در نظم و نثر، چنين كارى عادت عرب بوده. و اين احتمال را قوى تر مى شمرد. مرحوم «كمره اى» در بخش تكميلى كه براى منهاج البراعة نگاشته به اينجا كه مى رسد مى گويد: بنابر آنچه ابن ابى الحديد آن را مناسب ترين وجه شمرده امام عليه السلام در اين گفتار خود مبتكر فن مهمى در ادب عربى است كه فن انشاء تمثيلات است و شبيه به چيزى است كه در عصر اخير به عنوان فن رمان نويسى يا روايات تمثيليه شايع شده است و اساس آن بر اين است كه داستانى را ابداع مى كنند كه تصويرى از هدفى آموزشى يا انتقادى و جز آن دارد و هنگامى كه به قرن چهارم هجرى بازگرديم مشاهده مى كنيم كه اين روش در آن قرن شايع شده بود. از كسانى كه در آن مهارت داشتند «بديع الزمان همدانى» است كه از او نقل شده چهارصد داستان ابداع كرد كه پنجاه بخش از آن چاپ و منتشر شده است. سپس مى افزايد: «هريرى، ابو محمد قاسم بن على» نيز از كسانى است كه در اين فن مهارت داشت. در پايان مى افزايد: استاد اين فن در رشته هاى ادبيات عرب اميرمؤمنان على عليه السلام بوده است، همانگونه كه استاد ساير فنون ادبى مانند نحو و بلاغت نيز وى است. از جمله امورى كه اين تفسير را تقويت مى كند اين است كه شبيه همين تعبير در كلام امام حسن عليه السلام نيز آمده است كه مى فرمايد: «كان لى اخ...».
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🌷 امام رضا(علیه السلام) فرمود :
☘ کسی که توان جبران گناهانش را ندارد ، پس بسیار بر محمد و آل محمد درود فرستد ، زیرا صلوات فرستادن هر آینه گناهان را نابود می کند.
🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
📚 وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۹۴
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔹هر طور بخواهی، خدا باهات رفتار میکنه!
🎙 حجت الاسلام و المسلمین عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و پنجم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی 9- ﺍﺧﻄﺐ ﺧﻄﺒﺎ، ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: پنجاه و ششم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
14- ﻋﻤﺎﺩ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﻗﺮﺷﻲ ﺩﻣﺸﻘﻲ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 774، ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺹ 14 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺹ 210 ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻄﺮﻳﻖ ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺨﻨﺎﻧﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. 15- ﺟﻠﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺷﺎﻓﻌﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 911 ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺜﻮﺭ " ﺹ 259 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﻭ ﺧﻄﻴﺐ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺑﻠﻔﻈﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﺎﺗﻘﺎﻥ " ﺹ 31 ﺿﻤﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ: ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ... ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺩﺭ ﺷﺎﻡ ﻋﺮﻓﻪ (ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ) ﺳﺎﻝ " ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ " ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻃﺮﻕ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ. ﻟﻴﻜﻦ، ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺸﺖ، ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻫﺠﺪﻫﻢ " ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ " ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ " ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ " ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺻﺤﻴﺢ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ. ﺍﻩ (ﻣﺎ ﻣﻴﮕﻮﺋﻴﻢ): ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﺪﻡ ﺻﺤﺖ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﺩﺭ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ ﻓﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﻟﺎﺳﻨﺎﺩ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺛﻘﻪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺟﺎﻝ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﻣﺎ ﺑﻄﻮﺭ [ ﺻﻔﺤﻪ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﻴﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ، ﻃﺮﻕ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﻠﺎﻡ ﺣﻤﻮﻳﻨﻲ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻭ " ﻓﺮﺍﻳﺪ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ " ﮔﺬﺷﺖ، ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﺎﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﺿﻤﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺨﻮﺑﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﻴﻦ ﺁﻧﺮﺍ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﻔﺴﺮ ﺗﺎﺑﻌﻲ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﻣﻜﻲ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﺎﻳﻦ ﺭﻭﺍﻩ ﺗﻜﻴﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﻴﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺨﺘﺺ ﺑﺎﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﻣﻨﺜﻮﺭﺵ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺧﻄﻴﺐ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ " ﻧﻘﻞ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ " ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﺳﻨﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺪﺍﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺣﺎﻛﻢ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺷﻴﺒﻪ، ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﺍﺭ ﻗﻄﻨﻲ، ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﻳﻠﻤﻲ، ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺣﺪﺍﺩ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻧﻬﺎ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﻌﻦ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﮔﺮﺩﺩ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﻭ ﻋﺪﻡ ﺻﺤﺖ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﻌﺎﺭﺽ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﻳﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺎﻛﻲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺮﻓﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺼﻮﺭﺕ، ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺣﻜﻢ ﻗﻄﻌﻲ ﺑﺒﻄﻠﺎﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺟﺎﻧﺐ، ﮔﺰﺍﻓﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﻓﺮﺽ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺟﺤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺠﺎﻧﺐ ﺩﻳﮕﺮ ﺣﻜﻢ ﻗﻄﻌﻲ ﺑﺒﻄﻠﺎﻥ ﺑﺪﻫﺪ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻌﺎﺭﺽ ﺩﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻘﺮﺭ ﺍﺳﺖ، ﺧﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻴﻜﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺟﻤﻊ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﺪﻭ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﻧﺎﺯﻝ
ﮔﺸﺘﻪ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ " ﺗﺬﻛﺮﻩ " ﺩﺭ ﺹ 18 ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﭼﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﻛﺮﻳﻤﻪ ﻛﻪ ﻣﻜﺮﺭ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺳﺖ: ﺁﻳﻪ ﺑﺴﻤﻠﻪ ﻛﻪ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻪ ﺫﻛﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ﺑﻌﻠﺎﻭﻩ، ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺎﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺭﺍﺯﻱ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺴﻌﻮﺩ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻧﺪﻭ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﺩﺍﻳﺮ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﻳﻚ ﻳﺎ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺯﻳﺴﺖ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ، ﺑﺼﻔﺤﻪ 115 ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﺎﺋﻴﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻برا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻ارتباط سران خوارج با بنی امیه
در اینجا باید به همان گزارشی اشاره کنیم که معاویه چندین نفر را برای ترور امام حسن، مأمور کرد. از جمله این افراد، شبث بن ربعی بود. آیا انتخاب شبث از سوی معاویه، امری حساب نشده بود یا اینکه معاویه وی را بر اساس سابقه خوش خدمتی به بنی امیه و جبهه استکبار، انتخاب کرده بود؟
🔻همچنین شبث در تلاش برای خدمتی دیگر به جبهه کفر در خلال صفین، به امام علی پیشنهاد کرد تا به معاویه یک سمت حکومتی دهد.جالب اینکه همانطور که گفتیم امام رضا علیه السلام در حدیثی ابوموسی اشعری و پیروان او که در واقع طرز فکر او را دارند، سگ های جهنم نامید.
🔻 در روایتی دیگر پیامبر اکرم، خوارج را نیز سگ های جنهم معرفی کرد. خالی از لطف نیست که اشاره ای نیز به نظر مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای-مدظله العالی- درباره ارتباط خوارج با بنی امیه داشته باشیم. ایشان می فرماید:«خوارج جوانه هایی بودند که از شجره خبیثه بنی امیه زده بودند. یک احتمال اساسی و نزدیک به اطمینان درباره خوارج این است که اصلا خوارج، تحریک شده معاویه بودند و رؤسایشان مستقیما از معاویه الهام میگرفتند. یک احتمال حسابی درمورد خوارج این است که آن انگیزه ها و داعیه های خشک اسلامی و مذهبی اینها، ظاهر کارشان بود و مال سطح عوامشان، والا رؤسایشان از معاویه الهام می گرفتند»
🔻وهابیت از نسل خوارج هستند مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب امام علی و خوارج می فرمایند:«قابل ملاحظه است که محمد بن عبدالوهاب از قبیله بنی تمیم است، از خانواده و ریشه ذوالخصیره تمیمی (ذوثدیه). بیشتر خوارج نخستین و بسیاری از زعمای بزرگ آنان از قبیله بنی تمیم بودند.»
🔻نکته فوق بسیار حائز اهمیت است که وهابیت فعلی که از نظر جمود فکری و خشکی در مذهب، مانند خوارج هستند، حتی نسل آن ها نیز به خوارج می رسد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
یا امیرالمؤمنین علیه السلام
مثل طفلي که فقط دارد به مادر احتياج
عاشق ديوانه هم دارد به ساغر احتياج
مي بده ساقي به ما از باغ انگور نجف
ما فقط داريم بر ساقي کوثر احتياج
ما همه محتاج و تنها قاضي الحاجات اوست
عالم خلقت همه دارد به حيدر احتياج
نه فقط عيسي و نوح و آدم و موسي و خضر
بلکه دارد بر علي حتي پيمبر احتياج
در نوشتن از علي اينجا قلم کافي نبود
شهريار و صد صغير و محتشم کافي نبود
فتح خيبر شمه اي از قدرت انگشت اوست
وقت جنگ مرتضي تيغ دودم کافي نبود
در رکوعش هم گدايش دست خالي رد نشد
پس براي وصف او شاه کرم کافي نبود
بود خالي جاي صحن حضرت زهرا نجف
جا براي عاشقانش در حرم کافي نبود
✍محسن صرامی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅سرنوشت پاکان و ن
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
آیه بعد سراى پرهیزکاران را که قبلاً به طور سربسته بیان شد، توصیف کرده مى گوید: سراى پرهیزکاران باغهاى جاویدان بهشت است که همگى وارد آن مى شوند (جَنّاتُ عَدْن یَدْخُلُونَها).
نهرهاى جارى از پاى درختان آنها مى گذرد (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ).
تنها مسأله باغ و درخت، مطرح نیست، بلکه، هر چه بخواهند در آنجا هست (لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ).
آیا تعبیرى از این وسیعتر، و مفهومى از این جامعتر، درباره نعمتهاى بهشتى پیدا مى شود؟
حتى این تعبیر از تعبیرى که در آیه ۷۱ سوره زخرف آمده است وسیعتر به نظر مى رسد آنجا که مى گوید: وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعْیُنُ: در بهشت هر آنچه دلها بخواهد و چشم ها از آن لذت برد وجود دارد آنجا سخن از خواست دلها است و اینجا سخن از خواست مطلق (یَشاؤُنَ).
بعضى از مفسران، از مقدم بودن لَهُمْ فِیْها بر ما یَشاؤُنَ انحصار استفاده کرده اند یعنى تنها در آنجا است که انسان هر چه را بخواهد مى یابد و گرنه چنین امرى در دنیا غیر ممکن است!.
و در پایان آیه مى فرماید: خداوند پرهیزگاران را چنین پاداش مى دهد (کَذلِکَ یَجْزِی اللّهُ الْمُتَّقِینَ).
یعنى شایسته پرهیزگاران این است که خداوند هر گونه نعمت را در اختیارشان بگذارد.
* * *
این آیات که توضیحى از چگونگى زندگى و مرگ پرهیزکاران است هماهنگ و هم قرینه با آیات گذشته است که از مشرکان مستکبر سخن مى گفت، در آنجا خواندیم: فرشتگان مرگ آنها را قبض روح مى کنند در حالى که ستمگرند و مرگ آنها آغاز دوران جدیدى از بدبختى آنهاست و سپس به آنها فرمان داده مى شود که به درهاى جهنم ورود کنید.
اما در اینجا مى خوانیم که پرهیزکاران کسانى هستند که: فرشتگان قبض ارواح، روح آنان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ).
پاکیزه از آلودگى شرک پاکیزه از ظلم و استکبار و هر گونه گناه.
در اینجا فرشتگان به آنها مى گویند: سلام بر شما باد (یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ).
سلامى که نشانه امنیت، سلامت و آرامش کامل است.
سپس مى گویند: وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
تعبیر به تَتَوَفّاهُم (روح آنها را دریافت مى دارند) تعبیر لطیفى است درباره مرگ، اشاره به این که: مرگ به معنى فنا و نیستى و پایان همه چیز نیست، بلکه انتقالى است از یک مرحله به مرحله بالاتر.
در تفسیر المیزان مى خوانیم: در این آیه، سه موضوع مطرح است:
۱ ـ طیّب و پاکیزه بودن، ۲ ـ سلامت و امنیت از هر نظر، ۳ ـ راهنمائى به بهشت.
این سه موهبت همانست که در آیه ۸۲ سوره انعام نظیر آن را مى خوانیم: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْم أُولئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ: آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستمى نیالودند، امنیت براى آنها است، و هدایت مى شوند .
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۸۹ ✅ ویژگی های الگوی شایسته آنگاه فرمايد: «او چنان بود كه هرگاه دو كار برايش پي
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۰»
🌧به پاس نعمت هايش عصيان مكن:
💡امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نكته دقيقى در مسائل مربوط به اطاعت وترك معصيت اشاره مى كند، مى فرمايد: «اگر خداوند تهديد به عذاب در برابر عصيان نكرده بود باز واجب بود كه به پاس نعمتهايش نافرمانى او نشود»؛ (لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ آللّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلاَّ يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ).
متكلمان، در علم كلام، نخستين مسئله اى را كه مورد بحث قرار مى دهند مسئله وجوب معرفة الله است؛ يعنى ما بايد به دنبال اين مسئله برويم كه خالق اين جهان كيست و صفاتش چيست؟ چراكه وجود خود را مشمول نعمتهاى فراوان مادى و معنوى مى بينيم و مى دانيم اين نعمتها از ما نيست؛ از لحظه انعقاد نطفه ما در رحم مادر، تا لحظه اى كه چشم از اين جهان فرو مى بنديم نعمت هايى به سوى ما سرازير است كه بسيارى از آنها را حتّى يك گام براى تحصيلش برنداشتيم. وجدان آدمى قضاوت مى كند كه به دنبال آفريننده اين نعمتها برويم و شكر منعم به جا بياوريم. از اينجا مسائل مربوط به خداشناسى و معارف دينى شكل مى گيرد. در مسائل عملى كه مربوط به اطاعت و ترك عصيان است نيز همين معنا صادق است. به فرض كه خداوند مجازاتى براى معصيت كاران قرار نداده بود بازهم وجدان ما قضاوت مى كرد كه از باب شكر منعم عصيان او را ترك كنيم. از اينجا روشن مى شود كه مسئله اطاعت فرمان خدا و ترك عصيان او مسئله اى عقلى است كه از مسئله شكر منعم، سرچشمه مى گيرد. برخلاف كسانى كه تصور مى كنند اينها تنها جنبه شرعى و قرارداد الهى دارد. ازاينرو در حديثى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم كه شبى از شبها عايشه (هنگامى كه تلاش و كوشش پيامبر صلي الله عليه و آله را در عبادت پروردگار ديد) گفت: چرا اينقدر خود را به زحمت و رنج مى افكنى در حالى كه خداوند گذشته و آينده تو را بخشيده است؟ پيامبر صلي اله عليه و آله فرمود: «اى عايشه! أَلا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً؟؛ آيا بنده شكرگزار خدا نباشم؟».
اضافه بر اينها مى دانيم، ترك معصيت پروردگار و اطاعت فرمان او چيزى بر جلال و عظمت او نمى افزايد، بلكه تمام واجبات داراى آثار مثبت و مصالحى است كه به فاعل آن مى رسد و تمام معاصى و گناهان داراى زيانها و آثار منفى است كه از تارك آن دور مى شود.
در كتاب مناقب «ابن جوزى» دو شعر در زمينه همين روايت، از شاعرى آمده است كه بعضى گفته اند گوينده اين شعر، مولا اميرمؤمنان عليه السلام است:
هَبِ الْبَعْثَ لَمْ تَأْتِنَا رُسُلُهُ وَجَاحِمَةُ النَّارِ لَمْ تُضْرَمْ أَلَيْسَ مِنَ الْوَاجِبِ الْمُسْتَحَقِّ حَيَاءُ الْعِبَادِ مِنَ الْمُنْعِم
گيرم خداوند پيامبرانش را به سوى ما نفرستاده بود ـ و آتش دوزخ افروخته نبود. آيا واجب و لازم نيست ـ كه بندگان از بخشنده نعمت ها حيا كنند؟ (و ترك نافرمانى و عصيان نمايند؟)
مرحوم كمره اى اين حديث را به شعر فارسى درآورده و مى گويد:
خدا گر به عصيان نكردى عذاب سزا بود تركش به شكر نعم
قابل توجه اينكه در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام كه در غررالحكم آمده است مى خوانيم: «اَقَلُّ ما يَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أنْ لا يَعْصِىَ بِنِعْمَتِهِ؛ كمترين چيزى كه به عنوان اداى حق بخشنده نعمتها واجب است اين است كه با نعمت او عصيان او نشود». مثلاً خداوند به انسان چشم و گوش بخشيده است، با چشم و گوش خود او را معصيت نكنيم، اموالى عنايت فرموده، با اين اموال به عصيان او برنخيزيم. از آنچه گفته شد اين نكته روشن مى شود كه پاداش هاى الهى، تفضلى است از سوى او نه استحقاقى از سوى بندگان، چراكه هرگونه اطاعت و ترك معصيت، حداقلِ شكر نعمت است، بنابراين استحقاقى در كار نيست و همانگونه كه در بالا آمد در اطاعت فرمان خدا و ترك معصيت او منافعى است كه به مكلفان بازمى گردد. در برابر خدمتى كه انسان دارد به خود مى كند پاداش، چه مفهومى دارد؟
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمت های(۲۸۵ الی ۲۸۷) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۸۸و_۲۸۹_و۲۹۰.mp3
8.7M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت های« ۲۸۸ تا ۲۹۰»
@Nahjolbalaghe2