قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅سرنوشت پاکان و ن
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
آیه بعد سراى پرهیزکاران را که قبلاً به طور سربسته بیان شد، توصیف کرده مى گوید: سراى پرهیزکاران باغهاى جاویدان بهشت است که همگى وارد آن مى شوند (جَنّاتُ عَدْن یَدْخُلُونَها).
نهرهاى جارى از پاى درختان آنها مى گذرد (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ).
تنها مسأله باغ و درخت، مطرح نیست، بلکه، هر چه بخواهند در آنجا هست (لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ).
آیا تعبیرى از این وسیعتر، و مفهومى از این جامعتر، درباره نعمتهاى بهشتى پیدا مى شود؟
حتى این تعبیر از تعبیرى که در آیه ۷۱ سوره زخرف آمده است وسیعتر به نظر مى رسد آنجا که مى گوید: وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعْیُنُ: در بهشت هر آنچه دلها بخواهد و چشم ها از آن لذت برد وجود دارد آنجا سخن از خواست دلها است و اینجا سخن از خواست مطلق (یَشاؤُنَ).
بعضى از مفسران، از مقدم بودن لَهُمْ فِیْها بر ما یَشاؤُنَ انحصار استفاده کرده اند یعنى تنها در آنجا است که انسان هر چه را بخواهد مى یابد و گرنه چنین امرى در دنیا غیر ممکن است!.
و در پایان آیه مى فرماید: خداوند پرهیزگاران را چنین پاداش مى دهد (کَذلِکَ یَجْزِی اللّهُ الْمُتَّقِینَ).
یعنى شایسته پرهیزگاران این است که خداوند هر گونه نعمت را در اختیارشان بگذارد.
* * *
این آیات که توضیحى از چگونگى زندگى و مرگ پرهیزکاران است هماهنگ و هم قرینه با آیات گذشته است که از مشرکان مستکبر سخن مى گفت، در آنجا خواندیم: فرشتگان مرگ آنها را قبض روح مى کنند در حالى که ستمگرند و مرگ آنها آغاز دوران جدیدى از بدبختى آنهاست و سپس به آنها فرمان داده مى شود که به درهاى جهنم ورود کنید.
اما در اینجا مى خوانیم که پرهیزکاران کسانى هستند که: فرشتگان قبض ارواح، روح آنان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ).
پاکیزه از آلودگى شرک پاکیزه از ظلم و استکبار و هر گونه گناه.
در اینجا فرشتگان به آنها مى گویند: سلام بر شما باد (یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ).
سلامى که نشانه امنیت، سلامت و آرامش کامل است.
سپس مى گویند: وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
تعبیر به تَتَوَفّاهُم (روح آنها را دریافت مى دارند) تعبیر لطیفى است درباره مرگ، اشاره به این که: مرگ به معنى فنا و نیستى و پایان همه چیز نیست، بلکه انتقالى است از یک مرحله به مرحله بالاتر.
در تفسیر المیزان مى خوانیم: در این آیه، سه موضوع مطرح است:
۱ ـ طیّب و پاکیزه بودن، ۲ ـ سلامت و امنیت از هر نظر، ۳ ـ راهنمائى به بهشت.
این سه موهبت همانست که در آیه ۸۲ سوره انعام نظیر آن را مى خوانیم: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْم أُولئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ: آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستمى نیالودند، امنیت براى آنها است، و هدایت مى شوند .
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۸۹ ✅ ویژگی های الگوی شایسته آنگاه فرمايد: «او چنان بود كه هرگاه دو كار برايش پي
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۰»
🌧به پاس نعمت هايش عصيان مكن:
💡امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نكته دقيقى در مسائل مربوط به اطاعت وترك معصيت اشاره مى كند، مى فرمايد: «اگر خداوند تهديد به عذاب در برابر عصيان نكرده بود باز واجب بود كه به پاس نعمتهايش نافرمانى او نشود»؛ (لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ آللّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلاَّ يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ).
متكلمان، در علم كلام، نخستين مسئله اى را كه مورد بحث قرار مى دهند مسئله وجوب معرفة الله است؛ يعنى ما بايد به دنبال اين مسئله برويم كه خالق اين جهان كيست و صفاتش چيست؟ چراكه وجود خود را مشمول نعمتهاى فراوان مادى و معنوى مى بينيم و مى دانيم اين نعمتها از ما نيست؛ از لحظه انعقاد نطفه ما در رحم مادر، تا لحظه اى كه چشم از اين جهان فرو مى بنديم نعمت هايى به سوى ما سرازير است كه بسيارى از آنها را حتّى يك گام براى تحصيلش برنداشتيم. وجدان آدمى قضاوت مى كند كه به دنبال آفريننده اين نعمتها برويم و شكر منعم به جا بياوريم. از اينجا مسائل مربوط به خداشناسى و معارف دينى شكل مى گيرد. در مسائل عملى كه مربوط به اطاعت و ترك عصيان است نيز همين معنا صادق است. به فرض كه خداوند مجازاتى براى معصيت كاران قرار نداده بود بازهم وجدان ما قضاوت مى كرد كه از باب شكر منعم عصيان او را ترك كنيم. از اينجا روشن مى شود كه مسئله اطاعت فرمان خدا و ترك عصيان او مسئله اى عقلى است كه از مسئله شكر منعم، سرچشمه مى گيرد. برخلاف كسانى كه تصور مى كنند اينها تنها جنبه شرعى و قرارداد الهى دارد. ازاينرو در حديثى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم كه شبى از شبها عايشه (هنگامى كه تلاش و كوشش پيامبر صلي الله عليه و آله را در عبادت پروردگار ديد) گفت: چرا اينقدر خود را به زحمت و رنج مى افكنى در حالى كه خداوند گذشته و آينده تو را بخشيده است؟ پيامبر صلي اله عليه و آله فرمود: «اى عايشه! أَلا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً؟؛ آيا بنده شكرگزار خدا نباشم؟».
اضافه بر اينها مى دانيم، ترك معصيت پروردگار و اطاعت فرمان او چيزى بر جلال و عظمت او نمى افزايد، بلكه تمام واجبات داراى آثار مثبت و مصالحى است كه به فاعل آن مى رسد و تمام معاصى و گناهان داراى زيانها و آثار منفى است كه از تارك آن دور مى شود.
در كتاب مناقب «ابن جوزى» دو شعر در زمينه همين روايت، از شاعرى آمده است كه بعضى گفته اند گوينده اين شعر، مولا اميرمؤمنان عليه السلام است:
هَبِ الْبَعْثَ لَمْ تَأْتِنَا رُسُلُهُ وَجَاحِمَةُ النَّارِ لَمْ تُضْرَمْ أَلَيْسَ مِنَ الْوَاجِبِ الْمُسْتَحَقِّ حَيَاءُ الْعِبَادِ مِنَ الْمُنْعِم
گيرم خداوند پيامبرانش را به سوى ما نفرستاده بود ـ و آتش دوزخ افروخته نبود. آيا واجب و لازم نيست ـ كه بندگان از بخشنده نعمت ها حيا كنند؟ (و ترك نافرمانى و عصيان نمايند؟)
مرحوم كمره اى اين حديث را به شعر فارسى درآورده و مى گويد:
خدا گر به عصيان نكردى عذاب سزا بود تركش به شكر نعم
قابل توجه اينكه در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام كه در غررالحكم آمده است مى خوانيم: «اَقَلُّ ما يَجِبُ لِلْمُنْعِمِ أنْ لا يَعْصِىَ بِنِعْمَتِهِ؛ كمترين چيزى كه به عنوان اداى حق بخشنده نعمتها واجب است اين است كه با نعمت او عصيان او نشود». مثلاً خداوند به انسان چشم و گوش بخشيده است، با چشم و گوش خود او را معصيت نكنيم، اموالى عنايت فرموده، با اين اموال به عصيان او برنخيزيم. از آنچه گفته شد اين نكته روشن مى شود كه پاداش هاى الهى، تفضلى است از سوى او نه استحقاقى از سوى بندگان، چراكه هرگونه اطاعت و ترك معصيت، حداقلِ شكر نعمت است، بنابراين استحقاقى در كار نيست و همانگونه كه در بالا آمد در اطاعت فرمان خدا و ترك معصيت او منافعى است كه به مكلفان بازمى گردد. در برابر خدمتى كه انسان دارد به خود مى كند پاداش، چه مفهومى دارد؟
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمت های(۲۸۵ الی ۲۸۷) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۸۸و_۲۸۹_و۲۹۰.mp3
8.7M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت های« ۲۸۸ تا ۲۹۰»
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✍امیرالمومنین (علیهالسلام):
دوستی و برادری در راه خدا بر این اساس است كه برای خدا به هدايت و نصيحت یکديگر بكوشند
برای خدا از مال خود برای يكديگر بذل كنند و کمک کار همديگر در راه خدا باشند
برای خدا يكديگر را از معصيت پروردگار نهی كنند و يكديگر را در راه خدا ياری كنند و نسبت به يكديگر محبت خالصانه داشته باشند.
📚تصنیف غرر/ حدیث ۹۶۹۱
@Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و ششم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی 14- ﻋﻤﺎﺩ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﻗﺮﺷﻲ ﺩ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: پنجاه و هفتم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻜﻢ ﻭ ﺯﻭﺭﮔﻮﺋﻲ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﺮﺩﻩ: ﭼﻪ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺹ 14 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺑﺪﻭ ﻃﺮﻳﻘﺶ ﮔﻮﻳﺪ: ﻫﻴﭽﻴﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ. 16- ﻣﻴﺮﺯﺍ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺪﺧﺸﻲ، ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﺑﺸﺮﺣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺹ 117 ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺭ " ﻣﻔﺘﺎﺡ ﺍﻟﻨﺠﺎ " ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﺎﺋﻞ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ، ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ
ﺷﮕﻔﺘﻲ ﺍﺳﺖ، ﺳﺨﻦ ﺁﻟﻮﺳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺝ 2 " ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻤﻌﺎﻧﻲ " ﺹ 249 ﮔﻮﻳﺪ: ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﭘﺒﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻛﺮﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺟﻬﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻥ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ ﻋﻠﻲ ﺍﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ، ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺍﻟﻨﻌﻤﻪ، ﻭ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﺮﺏ ﺑﺮﺳﺎﻟﺘﻲ ﻭ ﻭﻟﺎﻳﻪ ﻋﻠﻲ ﻛﺮﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻭﺟﻬﻪ ﺑﻌﺪﻱ. ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺮﺍﻫﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ (ﺷﻴﻌﻪ) ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺭﻛﺎﻛﺖ (ﺿﻌﻒ ﻭ ﺑﻲ ﻣﺎﻳﮕﻲ) ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺍﻣﺮ، ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﺳﺖ... ﺍﻩ ﻣﺎ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺁﻟﻮﺳﻲ ﺑﺮ ﻃﺮﻕ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﻠﺖ ﺟﻬﻞ ﻭ ﻋﺪﻡ ﻭﻗﻮﻑ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻴﻌﻪ ﻓﻘﻂ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩﻫﺎﻱ ﻋﺼﺒﻲ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺮﺩﻩﻫﺎﻱ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﻫﻮﭼﻴﮕﺮﻱ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﺪ، ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻑ ﻭ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﺑﺮ ﻛﺘﺐ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻭﻳﺰﺩ ﻭ ﺑﺤﺴﺎﺏ ﻓﺘﻨﻪ ﺍﻧﮕﻴﺰﻱ ﺍﻭ ﺑﺮﺱ!! ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻛﻨﺪ: ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﻲ ﺗﻮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺎﻣﻠﻴﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﺷﻴﻌﻪ ﻛﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﺸﻴﻌﻪ ﺩﺍﺩﻩ؟ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺑﻪ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﻭ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻴﺰ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﮔﺸﺘﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﻤﻮﺩﻩ؟ ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺷﻮﺩ، ﺭﻛﺎﻛﺖ (ﺿﻌﻒ ﻭ ﺑﻲ ﻣﺎﻳﮕﻲ) ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻪﻫﺎﻱ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻟﻔﻆ ﺣﺪﻳﺚ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻤﺰﺍﺩ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﺣﺎﺩﻳﺜﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻭ ﺍﺑﻬﺎﻣﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ، ﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻛﺎﻛﺖ ﺧﻴﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺿﻌﻔﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﻠﻮﺏ ﺁﻥ ﻫﺴﺖ؟ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺗﻜﻠﻔﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻘﺼﻮﺩ؟ ﻭ ﻳﺎ ﺗﻨﺎﻓﺮﻱ ﺩﺭ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺁﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺑﺮ ﻣﺠﺮﺍﻱ ﻣﻮﺍﺯﻳﻦ ﻋﺮﺑﻴﺖ ﺻﺮﻑ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ؟ ﻭ ﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻛﺎﻛﺖ ﺩﺭ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻴﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺛﺮﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺭﻛﺎﻛﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ: ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻣﻨﻘﺒﺖ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺘﻲ ﻛﻪ
ﺑﺎﻧﺠﻨﺎﺏ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺁﻟﻮﺳﻲ ﻭ ﺑﻌﻘﻴﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﻛﻴﻚ ﻭ ﺿﻌﻴﻒ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻴﻨﻪ ﻭ ﻋﺼﺒﻴﺖ ﺑﺎﻃﻠﻪ ﺍﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻮﺍﺩﻱ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻣﻴﻔﻜﻨﺪ ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ: ﺷﻴﻌﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺻﺤﻴﺤﻲ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻫﻢ ﺁﻧﺮﺍ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻭ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻧﻤﻮﺩ، ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻧﺎﺻﺒﻲ ﻣﻌﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﻱ ﻋﺪﺍﻭﺕ ﻋﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻋﻨﺎﺩ ﻟﺠﻮﺟﺎﻧﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺷﻴﻌﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ... ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﻲ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ... ﺍﻟﺦ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺭﻛﻴﻚ ﻭ ﺑﻲ ﻣﺎﻳﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺿﺨﻴﻢ ﺍﻭ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ ﺗﺎ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻭ ﺻﺮﺍﻓﺎﻥ ﺳﺨﻦ، ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺿﻌﻴﻒ ﻭ ﺭﻛﻴﻚ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺁﻥ ﺗﻤﻴﺰ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻴﮕﺬﺭﻳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻛﺮﻡ ﻭ ﻓﺘﻮﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭﺍ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻳﻢ.!! ﻛﻠﺎ ﺍﻧﻪ ﺗﺬﻛﺮﺓ ﻓﻤﻦ ﺷﺎﺀ ﺫﻛﺮﻩ، ﻭ ﻣﺎ ﻳﺬﻛﺮﻭﻥ ﺍﻟﺎ ﺍﻥ ﻳﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ (ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺪﺛﺮ)
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻ارتباط
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و یکم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻خلاصه سیاست های نفوذی های حکومت امام علی:
🔹 توطئه و نفوذ در جامعه اسلامی
🔹 تخریب چهره رهبر اسلامی نزد مردم
🔹 تحمیل سیاست های دشمن به امام جامعه به بهانه خاموش کردن شعله جنگ و بهبود اوضاع مسلمانان
🔹 هزینه های شکست در سیاست های خود را به گردن امام و رهبر جامعه می انداختند. از این طریق مردم را نسبت به رهبر جامعه بدبین می کردند و کینه او را در دل ها می کاشتند.
🔹تقدس زدایی از امام و رهبر جامعه اسلامی
🔹تلاش برای گسترش نفاق در میان مردم با ایجاد نمادهای اسلامی مثل مساجد
🔹 تغییر مواضع خود در هرکجا که منافع آن ها اقتضا کند؛ مانند ابوموسی که ابتدا خود را مطیع امام علی می دانست و بعد در حکمیت، تلاش کرد تا خلافت از امام گرفته شود و به عبدالله بن عمر برسد تا از این منظر، سیره خلفا احیا شود.
🔹سکونت در سرزمین های کفار در زمان های لازم
🔹 داشتن سابقه در رفاقت با جبهه کفار و سران آن ها
🔹پنهان کردن چهره خود ذیل لباس خیرخواهی برای امام جامعه و مسلمانان
🔹 ایجاد تفرقه و فتنه در جامعه اسلامی و انداختن هزینه های این اختلافات به عهده امام
🔹ایجاد روحیه عافیت طلبی در سپاه اسلام
🔹خریدن فرصت برای جبهه کفر با تحریک امام جامعه به صلح با سران کفر
در پایان این مبحث شایان یادآوری است که ما در این نوشتار، تنها به نفوذی های شاخص و مشهور در حکومت امام علی پرداختیم. وگرنه تعداد جاسوس هایی که معاویه در سپاه امام داشت، بیش از اینها بودند. چنانکه در مورد جاسوس های او در هنگام نبرد صفین سخن گفتیم. به عنوان مثال ابوبرده بن عوف با معاویه به صورت پنهانی مکاتبه داشت و او کسی بود که در جمل نیز به دلیل ضعف اراده و نیت، امام را یاری نکرد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی آیه بعد سراى پرهی
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
آیا آنها [= کافران] انتظارى جز این دارند که فرشتگان (قبض روح) به سراغشان بیایند، یا فرمان پروردگارت (براى مجازاتشان) فرا رسد (آن گاه توبه کنند؟! ولى توبه اى بى اثر! آرى،) کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند. خداوند به آنها ستم نکرد. ولى آنان به خویشتن ستم مى نمودند.
(نحل/۳۳)
*
فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
و بدیهاى اعمالشان سرانجام به آنها رسید. و آنچه را (از وعده عذاب الهى) استهزا مى کردند، دامانشان را گرفت.
(نحل/۳۴)
*
وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
مشرکان گفتند: «اگر خدا مى خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او چیزى را پرستش نمى کردیم.و چیزى را بدون اجازه او
حرام نمى ساختیم.» (آرى،) کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند. ولى آیا پیامبران وظیفه اى جز ابلاغ آشکار
دارند؟!
(نحل/۳۵)
*
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید. و از (پرستش) طاغوت اجتناب کنید.» خداوند
گروهى از آنان را هدایت کرد. و گروهى از آنان ضلالت
وگمراهى دامانشان را گرفت.پس در روى زمین بگردید وببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود!
(نحل/۳۶)
*
إِن تَحْرِصْ عَلَىٰ هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَن يُضِلُّ ۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ
هر قدر بر هدایت آنها
حریص باشى، (سودى ندارد. چرا که) خداوند کسى را که (به سبب اعمالش) گمراه ساخت، هدایت نمى کند. و آنها
هیچ یاورى نخواهند داشت.
(نحل/۳۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅سرنوشت پاکان و ن
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳تا۳۷»
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
💡وظیفه پیامبران ابلاغ آشکار است
بار دیگر به تجزیه و تحلیل، پیرامون طرز فکر و برنامه مشرکین و مستکبرین پرداخته و با زبان تهدید مى گوید:
آنها چه انتظارى مى کشند؟ آیا انتظار این را دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند، درهاى توبه بسته شود، پرونده اعمال پیچیده گردد و راه بازگشت باقى نماند ؟! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).
و یا این که انتظار مى کشند فرمان پروردگارت دائر به عذاب و مجازات آنها صادر گردد ؟! (أَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ).
که در این حال، نیز درهاى توبه بسته خواهد شد و راه بازگشت و جبران نیست، این چه طرز تفکرى است که آنها دارند؟ و چه لجاجت و سرسختى ابلهانه اى؟
در اینجا ملائکه گرچه به طور مطلق ذکر شده ولى با توجه به آیات گذشته که سخن از فرشتگان قبض ارواح بود اشاره به همین مطلب است.
و جمله یَأْتِى أَمْرُ رَبِّکَ (فرمان خدا فرا رسد) گرچه احتمالات مختلفى را مى پذیرد، اما با توجه به این که: این تعبیر، در آیات مختلفى از قرآن به معنى نزول عذاب آمده است در اینجا نیز، همین معنى را مى رساند.
و به هر حال، مجموع این دو جمله، تهدیدى است براى این مستکبران که اگر اندرزهاى الهى و پیامبران او آنان را بیدار نکند تازیانه هاى عذاب و مرگ بیدارشان خواهد ساخت، اما در آن زمان دیگر بیدار شدن، سودى ندارد.
و مى افزاید: تنها این گروه نیستند که این چنین مى کنند، بلکه مشرکان و مستکبرین پیشین نیز چنین کردند (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
خداوند به آنها ستم نکرد ولى آنها به خویشتن ستم مى کنند (وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
چرا که آنها در حقیقت تنها نتیجه اعمال خود را باز مى یابند.
این جمله، بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند که: هر ظلم و ستم و شرّى از انسان سر مى زند، سرانجام دامن خودش را مى گیرد، بلکه قبل از همه به آنها مى رسد، زیرا عمل بد، آثار شوم خود را در روح و جان انجام دهندگان مى پاشد، قلبشان تاریک، روحشان آلوده و آرامششان نابود خواهد شد.
* * *
در آیه بعد، باز به نتیجه اعمال آنها پرداخته و مى گوید: سرانجام، سیئات اعمالشان به آنها رسید (فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
و آنچه را استهزاء مى کردند (از وعده هاى عذاب الهى) بر آنها وارد شد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
جمله حاقَ بِهِمْ به معنى وارد شد بر آنها مى باشد، اما بعضى مانند: قرطبى در ذیل آیه مورد بحث، و فرید وجدى در تفسیرش، به معنى احاطه کردن گرفته اند، و مى توان معنى جامعى براى آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.
و به هر حال، تعبیر آیه فوق که مى گوید: سیئات اعمالشان به آنها رسید باز این واقعیت را تأکید مى کند که: این اعمال انسان است که دامان او را در این جهان و آن جهان مى گیرد، و در چهره هاى مختلف تجسم مى یابد و او را رنج و آزار و شکنجه مى دهد، نه چیز دیگر.
* * *
پس از آن به یکى از منطق هاى سست و بى اساس مشرکان اشاره کرده مى گوید: مشرکان گفتند: اگر خداى مى خواست نه ما و نه نیاکان ما غیر او را عبادت نمى کردیم و به سراغ بتها نمى رفتیم (وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء نَحْنُ وَ لا آباؤُنا).
و چیزى را بدون اذن او تحریم نمى نمودیم (وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء).
این جمله، اشاره به قسمتى از چهارپایانى است که، مشرکان در عصر جاهلیت، از پیش خود تحریم کرده بودند، و به خاطر آن شدیداً مورد انتقاد از طرف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) واقع شدند.
خلاصه این که: آنها مى خواستند: ادعا کنند، آنچه ما انجام مى دهیم، از پرستش بتها، و حرام و حلال کردنها، همه، مورد رضاى خدا است و بدون اذن او نیست.
این سخن، ممکن است به این معنى باشد که: آنها عقیده به جبر داشتند، و
همه چیز را بسته به فرمان سرنوشت مى دانستند (همان گونه که بسیارى از مفسران فهمیده اند).
ولى این احتمال، نیز وجود دارد که: آنها این سخن را به خاطر اعتقاد به جبر نمى دانستند بلکه، مى خواستند: چنین استدلال کنند که اگر اعمال ما مورد رضاى خدا نیست پس چرا قبلاً پیامبرانى نفرستاده، و از آن نهى نکرده است، چرا از همان روز اول، به نیاکان ما نگفت، من به این کار راضى نیستم، این سکوت او دلیل بر رضاى او است!
این تفسیر با ذیل این آیه و آیات بعد سازگارتر است.
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه ۸۳بخش دوم ✅ توصیه به تقوا ↩️بديهى است هنگامى که انسان به اين نکته توجّه کند که
📝 ترجمه و شرح خطبه «۸۳»
🔹بخش دوم
✅ توصیه به تقوا
↩️اين احتمال نيز وجود دارد که اين تکرار، براى افاده معناى جديدى باشد. در جمله هاى پيشين سخن از احاطه اِحصا، به اعمال آدمى بود و به همين دليل بلافاصله بعد از آن سخن از جزاى اعمال به ميان آمد و در اينجا اشاره به اِحصاى خود آدميان است، که هيچ کس در مراقبت هاى الهى از قلم نخواهد افتاد; آن گونه که قرآن مى گويد: «إِنْ کُلُّ مَنْ فِي السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ إِلاَّ آتِى الرَّحْمنِ عَبْداً* لَقَدْ أَحْصيهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدّاً; تمام کسانى که در آسمانها و زمين هستند بنده اويند (و سر بر فرمانش دارند) همه آنها را شمارش کرده و دقيقاً تعداد آنها را مى داند.»(14)
و اگر اشاره به سرآمد زندگى مى کند، مقدّمه اى است براى جمله هاى بعد (زندگى در دار امتحان و سراى عبرت) که در واقع نسبت به جمله قبل، از قبيل بيان اجمالى و تفصيلى است.
تعبير به «قَرَارِ خِبْرَة وَ دَارِ عِبْرَة» اشاره به اين است که سراسر زندگى انسانها، دوران آزمايش آنها است; همان گونه که قرآن مى گويد: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ* وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِينَ; آيا مردم گمان کردند هنگامى که گفتند ايمان آورديم به حال خودشان رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد؟ ما کسانى را که پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز آزمايش مى کنيم) بايد علم خداوند در مورد کسانى که راست مى گويند و کسانى که دروغ مى گويند تحقّق يابد، (تا آنى از حال خود غافل نشوند و همواره خود را در مجلس امتحان حاضر ببينند).»(15)
تعبير به «عبرت» اشاره به سرنوشت عبرت انگيز ظالمان و اقوام و افراد آلوده و گنهکار است، که سراسر تاريخ را پوشانده و نشان مى دهد که جزاى الهى منحصر به سراى قيامت نيست و بخش مهمى از آن، در اين دنيا نيز دامان انسانها را مى گيرد.
ضمير در جمله «وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا» به دارِ دنيا بازمى گردد; يعنى: همان گونه که جايگاه آزمايش شما دنيا است، حساب و کتاب شما نيز مربوط به آن است، هم اعمالى که در آن انجام داديد و هم نعمت هايى که خدا در آن به شما داده است.
* * *
نکته:
همه جا و هميشه دعوت به تقوا:
همان گونه که ملاحظه کرديد، نخستين سخن بعد از حمد و ثناى الهى در اين خطبه، پيرامون دعوت به سوى تقوا است; که تمام اسبابِ سعادت انسان، در آن جمع است و نشانه شخصيّت او و کرامتش در پيشگاه خدا است و برترين زاد و توشه سفر آخرت مى باشد.
نکته بسيار جالب در اين فراز آن است که امام(عليه السلام) تنها توصيه به تقوا نمى کند، بلکه بر تمام امورى که مى تواند انگيزه تقوا باشد، اشاره مى فرمايد: نعمت هاى گوناگون الهى، محدود بودن عمر آدمى، احاطه علمى خداوند بر انسانها و اعمالشان، درسهاى عبرتى که در زندگى پيشينيان و حتّى مردم امروز نهفته است و همچنين توجّه به اين معنا که اين جهان، سراى امتحان است و خداوند، پيامبران و کتب آسمانى را براى انذار بندگان، بسيج فرموده است و اين نهايت فصاحت و بلاغت است که در عباراتى کوتاه، مسأله بسيار مهمّى، همچون تقوا به عالى ترين وجه مورد تأکيد قرار گرفته است.
به راستى، هرگاه انسان در اوصاف ده گانه اى که در اين فراز از خطبه براى خداوند ذکر شده است بينديشد، شکوفه هاى تقوا و پرهيزگارى بر شاخسار وجودش نمايان مى شود; چگونه ممکن است انسان نعمت هاى گوناگون الهى را مورد دقّت قرار دهد و قيامت و حساب و کتاب را باور داشته باشد و «حجج الهى» را در کتب آسمانى و بيانات معصومين(عليهم السلام) مورد توجّه قرار دهد، ناپايدارى عمر را ببيند و سرگذشت هاى عبرت انگيز پيشينيان را مورد مطالعه قرار دهد و با اين حال حريم الهى را بشکند و آيين تقوا را زير پا بگذارد و به گناه و آلودگى تن در دهد.
✔️ پایان بخش دوم
@Nahjolbalaghe2