قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی آیه بعد سراى پرهی
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
آیا آنها [= کافران] انتظارى جز این دارند که فرشتگان (قبض روح) به سراغشان بیایند، یا فرمان پروردگارت (براى مجازاتشان) فرا رسد (آن گاه توبه کنند؟! ولى توبه اى بى اثر! آرى،) کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند. خداوند به آنها ستم نکرد. ولى آنان به خویشتن ستم مى نمودند.
(نحل/۳۳)
*
فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
و بدیهاى اعمالشان سرانجام به آنها رسید. و آنچه را (از وعده عذاب الهى) استهزا مى کردند، دامانشان را گرفت.
(نحل/۳۴)
*
وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
مشرکان گفتند: «اگر خدا مى خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او چیزى را پرستش نمى کردیم.و چیزى را بدون اجازه او
حرام نمى ساختیم.» (آرى،) کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند. ولى آیا پیامبران وظیفه اى جز ابلاغ آشکار
دارند؟!
(نحل/۳۵)
*
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید. و از (پرستش) طاغوت اجتناب کنید.» خداوند
گروهى از آنان را هدایت کرد. و گروهى از آنان ضلالت
وگمراهى دامانشان را گرفت.پس در روى زمین بگردید وببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود!
(نحل/۳۶)
*
إِن تَحْرِصْ عَلَىٰ هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَن يُضِلُّ ۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ
هر قدر بر هدایت آنها
حریص باشى، (سودى ندارد. چرا که) خداوند کسى را که (به سبب اعمالش) گمراه ساخت، هدایت نمى کند. و آنها
هیچ یاورى نخواهند داشت.
(نحل/۳۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۳۰ تا ۳۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅سرنوشت پاکان و ن
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳تا۳۷»
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
💡وظیفه پیامبران ابلاغ آشکار است
بار دیگر به تجزیه و تحلیل، پیرامون طرز فکر و برنامه مشرکین و مستکبرین پرداخته و با زبان تهدید مى گوید:
آنها چه انتظارى مى کشند؟ آیا انتظار این را دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند، درهاى توبه بسته شود، پرونده اعمال پیچیده گردد و راه بازگشت باقى نماند ؟! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).
و یا این که انتظار مى کشند فرمان پروردگارت دائر به عذاب و مجازات آنها صادر گردد ؟! (أَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ).
که در این حال، نیز درهاى توبه بسته خواهد شد و راه بازگشت و جبران نیست، این چه طرز تفکرى است که آنها دارند؟ و چه لجاجت و سرسختى ابلهانه اى؟
در اینجا ملائکه گرچه به طور مطلق ذکر شده ولى با توجه به آیات گذشته که سخن از فرشتگان قبض ارواح بود اشاره به همین مطلب است.
و جمله یَأْتِى أَمْرُ رَبِّکَ (فرمان خدا فرا رسد) گرچه احتمالات مختلفى را مى پذیرد، اما با توجه به این که: این تعبیر، در آیات مختلفى از قرآن به معنى نزول عذاب آمده است در اینجا نیز، همین معنى را مى رساند.
و به هر حال، مجموع این دو جمله، تهدیدى است براى این مستکبران که اگر اندرزهاى الهى و پیامبران او آنان را بیدار نکند تازیانه هاى عذاب و مرگ بیدارشان خواهد ساخت، اما در آن زمان دیگر بیدار شدن، سودى ندارد.
و مى افزاید: تنها این گروه نیستند که این چنین مى کنند، بلکه مشرکان و مستکبرین پیشین نیز چنین کردند (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
خداوند به آنها ستم نکرد ولى آنها به خویشتن ستم مى کنند (وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
چرا که آنها در حقیقت تنها نتیجه اعمال خود را باز مى یابند.
این جمله، بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند که: هر ظلم و ستم و شرّى از انسان سر مى زند، سرانجام دامن خودش را مى گیرد، بلکه قبل از همه به آنها مى رسد، زیرا عمل بد، آثار شوم خود را در روح و جان انجام دهندگان مى پاشد، قلبشان تاریک، روحشان آلوده و آرامششان نابود خواهد شد.
* * *
در آیه بعد، باز به نتیجه اعمال آنها پرداخته و مى گوید: سرانجام، سیئات اعمالشان به آنها رسید (فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
و آنچه را استهزاء مى کردند (از وعده هاى عذاب الهى) بر آنها وارد شد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
جمله حاقَ بِهِمْ به معنى وارد شد بر آنها مى باشد، اما بعضى مانند: قرطبى در ذیل آیه مورد بحث، و فرید وجدى در تفسیرش، به معنى احاطه کردن گرفته اند، و مى توان معنى جامعى براى آن ذکر کرد، که هم وارد شدن را بگیرد و هم احاطه کردن را.
و به هر حال، تعبیر آیه فوق که مى گوید: سیئات اعمالشان به آنها رسید باز این واقعیت را تأکید مى کند که: این اعمال انسان است که دامان او را در این جهان و آن جهان مى گیرد، و در چهره هاى مختلف تجسم مى یابد و او را رنج و آزار و شکنجه مى دهد، نه چیز دیگر.
* * *
پس از آن به یکى از منطق هاى سست و بى اساس مشرکان اشاره کرده مى گوید: مشرکان گفتند: اگر خداى مى خواست نه ما و نه نیاکان ما غیر او را عبادت نمى کردیم و به سراغ بتها نمى رفتیم (وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء نَحْنُ وَ لا آباؤُنا).
و چیزى را بدون اذن او تحریم نمى نمودیم (وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء).
این جمله، اشاره به قسمتى از چهارپایانى است که، مشرکان در عصر جاهلیت، از پیش خود تحریم کرده بودند، و به خاطر آن شدیداً مورد انتقاد از طرف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) واقع شدند.
خلاصه این که: آنها مى خواستند: ادعا کنند، آنچه ما انجام مى دهیم، از پرستش بتها، و حرام و حلال کردنها، همه، مورد رضاى خدا است و بدون اذن او نیست.
این سخن، ممکن است به این معنى باشد که: آنها عقیده به جبر داشتند، و
همه چیز را بسته به فرمان سرنوشت مى دانستند (همان گونه که بسیارى از مفسران فهمیده اند).
ولى این احتمال، نیز وجود دارد که: آنها این سخن را به خاطر اعتقاد به جبر نمى دانستند بلکه، مى خواستند: چنین استدلال کنند که اگر اعمال ما مورد رضاى خدا نیست پس چرا قبلاً پیامبرانى نفرستاده، و از آن نهى نکرده است، چرا از همان روز اول، به نیاکان ما نگفت، من به این کار راضى نیستم، این سکوت او دلیل بر رضاى او است!
این تفسیر با ذیل این آیه و آیات بعد سازگارتر است.
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه ۸۳بخش دوم ✅ توصیه به تقوا ↩️بديهى است هنگامى که انسان به اين نکته توجّه کند که
📝 ترجمه و شرح خطبه «۸۳»
🔹بخش دوم
✅ توصیه به تقوا
↩️اين احتمال نيز وجود دارد که اين تکرار، براى افاده معناى جديدى باشد. در جمله هاى پيشين سخن از احاطه اِحصا، به اعمال آدمى بود و به همين دليل بلافاصله بعد از آن سخن از جزاى اعمال به ميان آمد و در اينجا اشاره به اِحصاى خود آدميان است، که هيچ کس در مراقبت هاى الهى از قلم نخواهد افتاد; آن گونه که قرآن مى گويد: «إِنْ کُلُّ مَنْ فِي السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ إِلاَّ آتِى الرَّحْمنِ عَبْداً* لَقَدْ أَحْصيهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدّاً; تمام کسانى که در آسمانها و زمين هستند بنده اويند (و سر بر فرمانش دارند) همه آنها را شمارش کرده و دقيقاً تعداد آنها را مى داند.»(14)
و اگر اشاره به سرآمد زندگى مى کند، مقدّمه اى است براى جمله هاى بعد (زندگى در دار امتحان و سراى عبرت) که در واقع نسبت به جمله قبل، از قبيل بيان اجمالى و تفصيلى است.
تعبير به «قَرَارِ خِبْرَة وَ دَارِ عِبْرَة» اشاره به اين است که سراسر زندگى انسانها، دوران آزمايش آنها است; همان گونه که قرآن مى گويد: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ* وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِينَ; آيا مردم گمان کردند هنگامى که گفتند ايمان آورديم به حال خودشان رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد؟ ما کسانى را که پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز آزمايش مى کنيم) بايد علم خداوند در مورد کسانى که راست مى گويند و کسانى که دروغ مى گويند تحقّق يابد، (تا آنى از حال خود غافل نشوند و همواره خود را در مجلس امتحان حاضر ببينند).»(15)
تعبير به «عبرت» اشاره به سرنوشت عبرت انگيز ظالمان و اقوام و افراد آلوده و گنهکار است، که سراسر تاريخ را پوشانده و نشان مى دهد که جزاى الهى منحصر به سراى قيامت نيست و بخش مهمى از آن، در اين دنيا نيز دامان انسانها را مى گيرد.
ضمير در جمله «وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا» به دارِ دنيا بازمى گردد; يعنى: همان گونه که جايگاه آزمايش شما دنيا است، حساب و کتاب شما نيز مربوط به آن است، هم اعمالى که در آن انجام داديد و هم نعمت هايى که خدا در آن به شما داده است.
* * *
نکته:
همه جا و هميشه دعوت به تقوا:
همان گونه که ملاحظه کرديد، نخستين سخن بعد از حمد و ثناى الهى در اين خطبه، پيرامون دعوت به سوى تقوا است; که تمام اسبابِ سعادت انسان، در آن جمع است و نشانه شخصيّت او و کرامتش در پيشگاه خدا است و برترين زاد و توشه سفر آخرت مى باشد.
نکته بسيار جالب در اين فراز آن است که امام(عليه السلام) تنها توصيه به تقوا نمى کند، بلکه بر تمام امورى که مى تواند انگيزه تقوا باشد، اشاره مى فرمايد: نعمت هاى گوناگون الهى، محدود بودن عمر آدمى، احاطه علمى خداوند بر انسانها و اعمالشان، درسهاى عبرتى که در زندگى پيشينيان و حتّى مردم امروز نهفته است و همچنين توجّه به اين معنا که اين جهان، سراى امتحان است و خداوند، پيامبران و کتب آسمانى را براى انذار بندگان، بسيج فرموده است و اين نهايت فصاحت و بلاغت است که در عباراتى کوتاه، مسأله بسيار مهمّى، همچون تقوا به عالى ترين وجه مورد تأکيد قرار گرفته است.
به راستى، هرگاه انسان در اوصاف ده گانه اى که در اين فراز از خطبه براى خداوند ذکر شده است بينديشد، شکوفه هاى تقوا و پرهيزگارى بر شاخسار وجودش نمايان مى شود; چگونه ممکن است انسان نعمت هاى گوناگون الهى را مورد دقّت قرار دهد و قيامت و حساب و کتاب را باور داشته باشد و «حجج الهى» را در کتب آسمانى و بيانات معصومين(عليهم السلام) مورد توجّه قرار دهد، ناپايدارى عمر را ببيند و سرگذشت هاى عبرت انگيز پيشينيان را مورد مطالعه قرار دهد و با اين حال حريم الهى را بشکند و آيين تقوا را زير پا بگذارد و به گناه و آلودگى تن در دهد.
✔️ پایان بخش دوم
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙خطبه: (۸۲) 🔷خطبه:. وصف دنیا 🎙 جلسه: سوم ✅دعوت به تقوا @Nahjolb
شرح_صوتی_خطبه_۸۲_جلسه_۴_(غراء).mp3
8.32M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙خطبه: (۸۲)
🔷 وصف دنیا
🎙 جلسه: چهارم
✅دعوت به تقوا
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
📝 امام صادق علیهالسلام:
تو را چه باک از اینکه نزد مردم ناپسند باشی،آن گاه که پیش خداوند پسندیده ای.
✔️📚تحف العقول ص۳۵۸
🏴 شهادت امام صادق علیهالسلام تسلیت باد
@Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شهادت رئیس مذهب شیعه امام صادق علیهالسلام تسلیت باد
🎥 امام صادق علیهالسلام و طبیب هندی
#فرزندان_علی
💡#نهج_البلاغه
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و هفتم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻜﻢ ﻭ ﺯﻭﺭﮔﻮﺋﻲ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: پنجاه و هشتم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
♨️ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻧﺎﺯﻟﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺺ ﻏﺪﻳﺮ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﺝ " " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ ﻟﻠﻜﺎﻓﺮﻳﻦ ﻟﻴﺲ ﻟﻪ ﺩﺍﻓﻊ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺫﻱ ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﺝ " ﻛﻪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺷﻴﻌﻪ ﺑﺎﻥ، ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻛﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺷﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺐ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺛﺒﺖ ﻭ ﺿﺒﻂ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﺍﻳﻨﻚ ﺑﺬﻛﺮ ﻧﺺ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﻨﻴﺪ: 1- ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﻋﺒﻴﺪ ﻫﺮﻭﻱ (ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 4/223 ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 147 ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ)، ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﻏﺮﻳﺐ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﺧﻢ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﺷﺎﻳﻊ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ، ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻛﻠﺪﻩ ﻋﺒﺪﺭﻱ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﺣﺞ ﻭ ﺯﻛﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺜﺎﻝ ﻛﻨﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﻳﻨﻬﺎ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻧﻨﻤﻮﺩﻱ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩﻱ ﻭ ﮔﻔﺘﻲ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ
ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﺨﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﻭ ﺑﻄﺮﻑ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺍﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺒﺎﺭ، ﻭ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺑﻤﺎ ﺑﺮﺳﺎﻥ، ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ. 2- ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻧﻘﺎﺵ ﻣﻮﺻﻠﻲ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ (ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 351 ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 172 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﺷﻔﺎﺀ ﺍﻟﺼﺪﻭﺭ " ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﻴﺪ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻛﻪ ﻧﺎﻡ ﺷﺨﺺ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺠﺎﻱ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ: ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﻓﻬﺮﻱ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ. 3- ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ (ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 37/427 (ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﻜﺸﻒ ﻭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻴﻴﻨﻪ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ: " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ " ﺳﻮﺍﻝ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ؟ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺑﺴﻮﺍﻝ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺳﺎﺋﻠﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻛﺴﻲ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﭙﺮﺳﻴﺪﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺍﻧﺶ (ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻐﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺭﺳﻴﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ " ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﺷﺎﻳﻊ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﮕﻮﺵ ﺣﺮﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﻓﻬﺮﻱ ﺭﺳﻴﺪ. ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﺎﻗﻪ ﺍﻱ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﻄﺢ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺯ ﻧﺎﻗﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﺘﺎﺋﻲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻫﻴﻢ، ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻣﺮ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﺩﻥ ﺯﻛﺎﻩ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺑﻤﺎ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺪﺍﺭﻳﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺤﺞ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﭘﺬﻳﺮﺍ ﺷﺪﻳﻢ، ﺑﺎﻥ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﻛﺘﻔﺎ
ﻧﻨﻤﻮﺩﻱ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺩﺍﺩﻱ ﻭ ﮔﻔﺘﻲ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﺷﺨﺺ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻬﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ، ﺣﺮﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺳﺨﻦ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭ ﺑﻄﺮﻑ ﻣﺮﻛﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺒﺎﺭ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﻦ، ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻤﺮﻛﺐ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﺎﺕ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻خ
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و دوم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻پیش از این گفتیم، ابوالاعور اسلمی به معاویه توصیه کرد برای اینکه از خطرات بعد از حکمیت، در امان بماند، باید در سپاه امام و اصحاب ایشان، اختلاف و تفرقه بیندازد.
🔻 همین امر، نقطه ای برای آغاز اعتراضات رسمی خوارج علیه امام بود. معاویه از فرصت به دست آمده از شورش خوارج و جرئت پیدا کردن مردم علیه امام نهایت استفاده را کرد. همزمان، گروهی نیز در اهواز و فارس شورش کردند و خریت بن راشد در آن مناطق ناامنی هایی به وجود آورد.
🔻 آری نتیجه جنگ نهروان، جری شدن مردم علیه امام جامعه بود که آب گل آلودی را برای دشمن درست کرد و دشمن نیز تا می توانست از این آب، ماهی گرفت. معاویه در این مدت، هم جان خود و هم جان اهل شام و بنی امیه را نجات داد و توانست به تجدید قوا بپردازد. به محض درگیری امام با خوارج و شروع به طغیان این گروه، معاویه برای ایجاد ناامنی در سرزمینهای اسلامی و بی کفایت نشان دادن امام در عرصه مدیریتی، فتنه ای دیگر را در سال آخر حکومت امام، کلید زد.
🔻او با فرستادن سپاهیان خود در دسته های مختلف به شهرهای کوچک و هم چنین شهرهایی که پیش از این، مخالفت هایی با امام داشتند مانند مکه و شهرهایی که مهد گسترش اسلام مانند مدینه بود، تلاش کرد امید را در افرادی که اندکی به نظام اسلامی امیرالمومنین، دلخوش بودند،، از بین ببرد. از سویی با این کار توانست، سپاهیان امام را درگیر چنین شورش هایی کند تا بتواند خود در شام، با خیال آسوده به سلطنت ادامه دهد.
🔻 امام در این فتنه، تمام تلاش خود را کرد تا سپاهیان خود را برای نبرد با بنی امیه، بسیج کند. اما متأسفانه افراد کمی به این فرمان امام، لبیک می گفتند.
🔻نتیجه تفرقه افکنی معاویه، از بین بردن آرزوهای مردمی بود که در جامعه اسلامی، هنوز امید به اصلاحات اساسی داشتند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🌹25 شوّال شهادت امام صادق علیه السلام
♦️امام صادق علیه السلام در سال 148 هـ در چنین روزی وفات یافت. (1) در شهادت حضرت، نیمه ی رجب (2) و نیمه ی شوّال (3) و 25 رجب (4) را هم گفته اند.
♦️اکثر قریب به اتّفاق شهادت آن حضرت را در ماه شوّال می دانند. (5)
♦️شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودی بود که منصور به آن حضرت خورانید. مدّت امامت آن حضرت 34 سال و عمر شریفشان 65 سال بود.
♦️دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود که عبارتند از :
♦️هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان حمار از بنی امیّه و سفاح و منصور دوانیقی از بنی عبّاس.
♦️فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند :حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، اسماعیل، عبدالله، محمّد دیباج، اسحاق، علی عریضی (علی بن جعفر مدفون در قم)، عبّاس، ام فروه، اسماء، فاطمه. (6)
📚 منابع :
1. قلائد النحور : ج شوال، ص 139. و ... .
2. تاج الموالید : ص 44. و ... .
3. شرح احقاق الحق : ج 28، ص 507. و ... .
4. جنات الخلود : ص 29.
5.کافی : ج 1، ص 472. و ... .
6. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 4، ص 280. بحار الأنوار : ج 47، ص 241.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳تا۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 💡وظیفه پیامبران ا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳ تا ۳۷»
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️لذا بلافاصله مى فرماید: پیشینیان آنها نیز همین کارها را انجام دادند (و به همین بهانه ها متوسل شدند) ولى آیا پیامبران الهى وظیفه اى جز ابلاغ آشکار دارند ؟ (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ).
یعنى، اولاً ـ این که: مى گوئید: خداوند سکوت کرده، هرگز سکوت نکرده است، و هر پیامبرى آمده آشکارا دعوت به توحید و نفى شرک نموده است.
ثانیاً ـ وظیفه خدا و پیامبر مجبور ساختن نیست، بلکه نشان دادن راه و ارائه طریق است، و این کار انجام شده است.
ضمناً جمله: کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: کسانى که قبل از آنها بودند نیز همین گونه انجام دادند ، یک نوع دلدارى براى پیامبر است که بداند این کارهائى که آنها مى کنند همانست که بر سر همه پیامبران آورده اند، محزون مباش و سخت استقامت کن و بایست که خدا یار و یاور تو است.
* * *
به دنبال اعلام این واقعیت که: وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، آیه بعد اشاره کوتاه و جامعى به وضع دعوت پیامبران کرده، مى گوید: ما در هر امتى رسولى فرستادیم (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً).
أُمَّت از کلمه أُم به معنى مادر و یا به معنى هر چیزى که دیگرى را به خود ضمیمه مى کند، آمده، و از این رو به هر جماعتى که در میان آنها یک نوع وحدت، از نظر زمان یا مکان یا تفکر و یا هدف بوده باشد امت مى گویند، و از بررسى موارد استعمال آن، در قرآن که به ۶۴ مورد بالغ مى شود این واقعیت تأیید مى گردد.
سپس اضافه مى کند: محتواى دعوت همه این رسولان این بود خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید (أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ).
به این ترتیب، دعوت به سوى توحید و مبارزه با طاغوت اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل مى داده، و نخستین چیزى بوده است که: همه بدون استثناء به آن دعوت مى کردند، چرا که اگر پایه هاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست.
طاغوت ، همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم، صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنى متجاوز و متعدى از حد و مرز است، و به هر چیزى که وسیله تجاوز از حدّ گردد، نیز گفته مى شود، از این جهت، به شیطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر، و بالاخره مسیرى که به غیر حق منتهى گردد، طاغوت گفته مى شود.
این کلمه هم به معنى مفرد و هم به معنى جمع استعمال مى شود، هر چند گاهى آن را به طواغیت جمع مى بندند.
اکنون، ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن مى گوید:
گروهى از آن امتها کسانى بودند که خدا هدایتشان کرد (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ).
و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ).
گرچه باز، در این آیه، پیروان مکتب جبر سر و صدا بلند کرده اند این هم دلیل دیگرى بر مکتب ما! ولى کراراً گفته ایم، اگر آیات هدایت و ضلالت را در کنار هم بچینیم هیچگونه ابهامى در آنها نیست، و نه تنها اشاره اى به جبر نمى کند بلکه، به وضوح مسأله اختیار و اراده و آزادى انسان را بیان مى دارد، چرا که بسیارى از آیات قرآن، مى گوید: هدایت و ضلالت الهى به دنبال شایستگى ها یا ناشایستگى هائى است که در انسانها بر اثر اعمالشان پیدا مى شود.
خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را، طبق صریح آیات قرآن، هدایت نمى کند، ولى به عکس آنهائى که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش مى کنند و آنهائى که دعوت پیامبران را مى پذیرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الى اللّه هدایتشان مى کند، اما گروه اول را به حال خود وا مى گذارد، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد و در بیراهه ها سرگردان شوند.
و از آنجا که خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، نتائج آنها را مى توان به خدا نسبت داد.
آرى، سنت خداوند بر این است که: نخست اقدام به هدایت تشریعى مى کند، یعنى پیامبران را مبعوث مى دارد، تا هماهنگ با فطرت، مردم را به توحید و نفى طاغوت دعوت کنند، و به دنبال این هدایت تشریعى، هر شخص و گروهى لیاقت و شایستگى از خود نشان داد، مشمول لطف او و هدایت تکوینى اش مى گردد.
آرى، این است سنت همیشگى خدا، نه آن گونه که فخر رازى و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته اند که: خداوند نخست به وسیله انبیاء دعوت مى کند، و بعد خودش ایمان و کفر را جبراً در افراد (بدون هیچ دلیلى) مى آفریند.
و عجب این که: هیچ سؤال و پرسشى از خدا در این زمینه نمى توان کرد؟ راستى چه ترسیم وحشتناکى از خدا کرده اند، که با هیچ عقل و عاطفه و منطقى سازگار نیست؟.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۰» 🌧به پاس نعمت هايش عصيان مكن: 💡امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نك
📝ترجمه و شرح حکمت «۲۹۱»
🔹اينگونه بايد تسليت گفت:
💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت مى گويد؛ تسليتى بسيار پرمعنا و آموزنده كه براى هر مصيبت زده اى كارساز است. نخست به اشعث حق مى دهد كه به سبب جنبه هاى عاطفى، محزون باشد. مى فرمايد: «اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نيست، زيرا) پيوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى كند»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ).
بدون شك عواطف انسانى ايجاب مى كند كه انسان به دليل از دست دادن فرزند يا برادر يا دوست و يا عزيزى از عزيزان غمگين باشد هيچكس نمى تواند اين واقعيت را انكار كند. به همين دليل پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله براى از دست دادن فرزندش ابراهيم گريست و بزرگان دين در مصائب مختلفى گريه كردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دليل بر ضعف عاطفى اوست.
ولى امام عليه السلام به دنبال اين سخن، او را به صبر دعوت مى كند و مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى دهد»؛ (وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ). بنابراين لازم است كه انسان جلوى طغيان عواطف را بگيرد و زبان به ناسپاسى نگشايد و بى تابى نكند و سخنانى كه دليل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگويد تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شايستگى خود را ازنظر خويشتندارى اثبات كند. درواقع صابران، تسليم رضاى خداوند و تقدير او مى شوند و اين تسليم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. اين پاداش ممكن است پاداش دنيوى و معادل چيزى كه از دست رفته است يا بهتر از آن باشد و ممكن است پاداش اخروى باشد و تعبير «خَلَفْ» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه كه در داستان ايوب پيغمبر عليه السلام مى خوانيم كه پس از آن همه صبر و شكيبايى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نيز به او داد.
در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «هنگامى كه رسول خدا صلي الله عليه وآله رحلت فرمود (و مصيبت سنگينى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانه آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام كرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلي الله عليه وآله. سپس با استفاده از آيه اى از قرآن چنين گفت: بدانيد همه سرانجام مرگ را مى چشند وپاداش خود را روز قيامت همگى مى يابند، آنها كه از آتش دوزخ نجات يابند وداخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنيا جز متاع غرور و فريب نيست. (آنگاه افزود: فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَلَفٌ مِنْ كُلِّ هالِکٍ وَعَزاءٌ مِنْ كُلِّ مُصيبَةٍ وَدَرَکٌ لِما فاتَ؛ نزد خداوند متعال براى هرچيزى كه از دست رفته ثوابى است و تسليتى از هر مصيبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است».
در دومين بخش اين تسليت، امام عليه السلام بار ديگر خطاب به اشعث مى كند و به نكته ديگرى در تأييد نكته اول، نكته اى كه بسيار آموزنده و جامع است، اشاره كرده مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى كنى مقدرات بر تو جارى مى شود (و مسير خود را طى مى كند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى بازهم مقدرات مسير خود را مى پيمايد و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ ).
اشاره به اينكه شكيبايى و بى تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختيار ما چيزى را تغيير نمى دهد، نه شكيبايى جلوى حادثه را مى گيرد و نه بى تابى. تنها تفاوتى كه در اين ميان پيدا مى شود اين است كه شكيبايان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسليم و رضايشان در برابر تقديرات الهى مى برند و بى تابان براثر ترك تسليم و رضا و گاه اعتراض به تقدير الهى و شكايت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى شوند.
جالب اينكه در حديثى مى خوانيم: «جمعى (از شيعيان) خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند در زمانى كه فرزند بيمارى داشت، آنها آثار غم و اندوه و بى قرارى را در حضرت ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا سوگند اگر اين بيمار از دنيا برود ما از اين بيم داريم كه چيزى از حضرت مشاهده كنيم كه براى ما ناخوشايند باشد؛ ولى چيزى نگذشت كه صداى گريه و ناله را از داخل خانه شنيدند. امام بيرون آمد در حالى كه روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض كردند: فداى تو شويم ما بيم داشتيم كه اگر چنين حادثه اى واقع شود از تو چيزى ببينيم كه همه ما را اندوهگين كند. امام عليه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ أنْ نُعافا فيمَنْ نُحِبُّ فَإذا جاءَ أمْرُ اللهِ سَلَّمْنا فيما أُحِبُّ؛ ما دوست داريم كه عافيت نصيب كسى بشود كه محبوب ماست و لذا نگرانيم و دعا مى كنيم...
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2