eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳تا۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 💡وظیفه پیامبران ا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳ تا ۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️لذا بلافاصله مى فرماید: پیشینیان آنها نیز همین کارها را انجام دادند (و به همین بهانه ها متوسل شدند) ولى آیا پیامبران الهى وظیفه اى جز ابلاغ آشکار دارند ؟ (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ). یعنى، اولاً ـ این که: مى گوئید: خداوند سکوت کرده، هرگز سکوت نکرده است، و هر پیامبرى آمده آشکارا دعوت به توحید و نفى شرک نموده است. ثانیاً ـ وظیفه خدا و پیامبر مجبور ساختن نیست، بلکه نشان دادن راه و ارائه طریق است، و این کار انجام شده است. ضمناً جمله: کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: کسانى که قبل از آنها بودند نیز همین گونه انجام دادند ، یک نوع دلدارى براى پیامبر است که بداند این کارهائى که آنها مى کنند همانست که بر سر همه پیامبران آورده اند، محزون مباش و سخت استقامت کن و بایست که خدا یار و یاور تو است. * * * به دنبال اعلام این واقعیت که: وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، آیه بعد اشاره کوتاه و جامعى به وضع دعوت پیامبران کرده، مى گوید: ما در هر امتى رسولى فرستادیم (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً). أُمَّت از کلمه أُم به معنى مادر و یا به معنى هر چیزى که دیگرى را به خود ضمیمه مى کند، آمده، و از این رو به هر جماعتى که در میان آنها یک نوع وحدت، از نظر زمان یا مکان یا تفکر و یا هدف بوده باشد امت مى گویند، و از بررسى موارد استعمال آن، در قرآن که به ۶۴ مورد بالغ مى شود این واقعیت تأیید مى گردد. سپس اضافه مى کند: محتواى دعوت همه این رسولان این بود خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید (أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ). به این ترتیب، دعوت به سوى توحید و مبارزه با طاغوت اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل مى داده، و نخستین چیزى بوده است که: همه بدون استثناء به آن دعوت مى کردند، چرا که اگر پایه هاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست. طاغوت ، همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم، صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنى متجاوز و متعدى از حد و مرز است، و به هر چیزى که وسیله تجاوز از حدّ گردد، نیز گفته مى شود، از این جهت، به شیطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر، و بالاخره مسیرى که به غیر حق منتهى گردد، طاغوت گفته مى شود. این کلمه هم به معنى مفرد و هم به معنى جمع استعمال مى شود، هر چند گاهى آن را به طواغیت جمع مى بندند. اکنون، ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن مى گوید: گروهى از آن امتها کسانى بودند که خدا هدایتشان کرد (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّهُ). و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ). گرچه باز، در این آیه، پیروان مکتب جبر سر و صدا بلند کرده اند این هم دلیل دیگرى بر مکتب ما! ولى کراراً گفته ایم، اگر آیات هدایت و ضلالت را در کنار هم بچینیم هیچگونه ابهامى در آنها نیست، و نه تنها اشاره اى به جبر نمى کند بلکه، به وضوح مسأله اختیار و اراده و آزادى انسان را بیان مى دارد، چرا که بسیارى از آیات قرآن، مى گوید: هدایت و ضلالت الهى به دنبال شایستگى ها یا ناشایستگى هائى است که در انسانها بر اثر اعمالشان پیدا مى شود. خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را، طبق صریح آیات قرآن، هدایت نمى کند، ولى به عکس آنهائى که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش مى کنند و آنهائى که دعوت پیامبران را مى پذیرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسیر پر فراز و نشیب تکامل و سیر الى اللّه هدایتشان مى کند، اما گروه اول را به حال خود وا مى گذارد، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد و در بیراهه ها سرگردان شوند. و از آنجا که خاصیت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است، نتائج آنها را مى توان به خدا نسبت داد. آرى، سنت خداوند بر این است که: نخست اقدام به هدایت تشریعى مى کند، یعنى پیامبران را مبعوث مى دارد، تا هماهنگ با فطرت، مردم را به توحید و نفى طاغوت دعوت کنند، و به دنبال این هدایت تشریعى، هر شخص و گروهى لیاقت و شایستگى از خود نشان داد، مشمول لطف او و هدایت تکوینى اش مى گردد. آرى، این است سنت همیشگى خدا، نه آن گونه که فخر رازى و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته اند که: خداوند نخست به وسیله انبیاء دعوت مى کند، و بعد خودش ایمان و کفر را جبراً در افراد (بدون هیچ دلیلى) مى آفریند. و عجب این که: هیچ سؤال و پرسشى از خدا در این زمینه نمى توان کرد؟ راستى چه ترسیم وحشتناکى از خدا کرده اند، که با هیچ عقل و عاطفه و منطقى سازگار نیست؟. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۰» 🌧به پاس نعمت هايش عصيان مكن: 💡امام عليه السلام در اين كلام شريف خود به نك
📝ترجمه و شرح حکمت «۲۹۱» 🔹اينگونه بايد تسليت گفت: 💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت مى گويد؛ تسليتى بسيار پرمعنا و آموزنده كه براى هر مصيبت زده اى كارساز است. نخست به اشعث حق مى دهد كه به سبب جنبه هاى عاطفى، محزون باشد. مى فرمايد: «اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نيست، زيرا) پيوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى كند»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ). بدون شك عواطف انسانى ايجاب مى كند كه انسان به دليل از دست دادن فرزند يا برادر يا دوست و يا عزيزى از عزيزان غمگين باشد هيچكس نمى تواند اين واقعيت را انكار كند. به همين دليل پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله براى از دست دادن فرزندش ابراهيم گريست و بزرگان دين در مصائب مختلفى گريه كردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دليل بر ضعف عاطفى اوست. ولى امام عليه السلام به دنبال اين سخن، او را به صبر دعوت مى كند و مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى دهد»؛ (وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ). بنابراين لازم است كه انسان جلوى طغيان عواطف را بگيرد و زبان به ناسپاسى نگشايد و بى تابى نكند و سخنانى كه دليل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگويد تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شايستگى خود را ازنظر خويشتندارى اثبات كند. درواقع صابران، تسليم رضاى خداوند و تقدير او مى شوند و اين تسليم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. اين پاداش ممكن است پاداش دنيوى و معادل چيزى كه از دست رفته است يا بهتر از آن باشد و ممكن است پاداش اخروى باشد و تعبير «خَلَفْ» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى دهد، همانگونه كه در داستان ايوب پيغمبر عليه السلام مى خوانيم كه پس از آن همه صبر و شكيبايى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نيز به او داد. در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «هنگامى كه رسول خدا صلي الله عليه وآله رحلت فرمود (و مصيبت سنگينى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانه آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام كرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلي الله عليه وآله. سپس با استفاده از آيه اى از قرآن چنين گفت: بدانيد همه سرانجام مرگ را مى چشند وپاداش خود را روز قيامت همگى مى يابند، آنها كه از آتش دوزخ نجات يابند وداخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنيا جز متاع غرور و فريب نيست. (آنگاه افزود: فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ خَلَفٌ مِنْ كُلِّ هالِکٍ وَعَزاءٌ مِنْ كُلِّ مُصيبَةٍ وَدَرَکٌ لِما فاتَ؛ نزد خداوند متعال براى هرچيزى كه از دست رفته ثوابى است و تسليتى از هر مصيبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است». در دومين بخش اين تسليت، امام عليه السلام بار ديگر خطاب به اشعث مى كند و به نكته ديگرى در تأييد نكته اول، نكته اى كه بسيار آموزنده و جامع است، اشاره كرده مى فرمايد: «اگر صبر و شكيبايى كنى مقدرات بر تو جارى مى شود (و مسير خود را طى مى كند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى كنى بازهم مقدرات مسير خود را مى پيمايد و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (يَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ ). اشاره به اينكه شكيبايى و بى تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختيار ما چيزى را تغيير نمى دهد، نه شكيبايى جلوى حادثه را مى گيرد و نه بى تابى. تنها تفاوتى كه در اين ميان پيدا مى شود اين است كه شكيبايان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسليم و رضايشان در برابر تقديرات الهى مى برند و بى تابان براثر ترك تسليم و رضا و گاه اعتراض به تقدير الهى و شكايت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى شوند. جالب اينكه در حديثى مى خوانيم: «جمعى (از شيعيان) خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند در زمانى كه فرزند بيمارى داشت، آنها آثار غم و اندوه و بى قرارى را در حضرت ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا سوگند اگر اين بيمار از دنيا برود ما از اين بيم داريم كه چيزى از حضرت مشاهده كنيم كه براى ما ناخوشايند باشد؛ ولى چيزى نگذشت كه صداى گريه و ناله را از داخل خانه شنيدند. امام بيرون آمد در حالى كه روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض كردند: فداى تو شويم ما بيم داشتيم كه اگر چنين حادثه اى واقع شود از تو چيزى ببينيم كه همه ما را اندوهگين كند. امام عليه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ أنْ نُعافا فيمَنْ نُحِبُّ فَإذا جاءَ أمْرُ اللهِ سَلَّمْنا فيما أُحِبُّ؛ ما دوست داريم كه عافيت نصيب كسى بشود كه محبوب ماست و لذا نگرانيم و دعا مى كنيم... ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم: نزدیک ترین شما به مقام وجایگاه من در روز قیامت کسانی هستند که با همسرانشان بهتر رفتار میکنند. وسايل الشیعه، ج8، ص507 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و هشتم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ♨️ﻋﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻧﺎ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پنجاه و نهم 🔷واقعه غدیرخم 4- ﺣﺎﻛﻢ، ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺴﻜﺎﻧﻲ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 184 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺩﻋﺎﻩ ﺍﻟﻬﺪﺍﻩ ﺍﻟﻲ ﺍﺩﺍﺀ ﺣﻖ ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﺎﻩ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﺮ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻴﺪﻟﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ، ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺳﺪﻱ، ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﺴﺎﺋﻲ (ﺍﺑﻦ ﺩﻳﺰﻳﻞ) ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺩﻛﻴﻦ، ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ (ﺛﻮﺭﻱ)، ﺍﺯ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺍﺯ ﺭﺑﻌﻲ ﺍﺯ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺑﻦ ﻳﻤﺎﻥ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻬﺬﺍ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﻧﻌﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻣﻨﺬﺭ (ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺗﺼﺤﻴﻒ ﺍﺳﺖ) ﻓﻬﺮﻱ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﮕﻮﺋﻲ؟ ﻳﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺎﻥ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻩ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻴﮕﻮﻳﻢ، ﺑﻠﻜﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ: ﺑﺮ ﻣﺎ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺖ (ﺩﺭ ﻧﺴﺨﻪ‌ﻫﺎﻱ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﺳﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻤﺮﻛﺐ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﻲ ﺑﺴﻮﻱ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ: ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺷﻴﺮﺍﺯﻱ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺟﺮﺟﺎﻧﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﺼﺮﻱ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻬﻞ، ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﻳﻮﺏ ﻭﺍﺳﻄﻲ، ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻴﻴﻨﻪ، ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺍﻧﺶ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﺑﻠﺎﺩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ، ﻭ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺣﺮﺙ ﻓﻬﺮﻱ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﺘﺎﺋﻲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻭ ﺟﻬﺎﺩ ﻭ ﺣﺞ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺯﻛﺎﻩ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻱ ﻭ ﻣﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺳﭙﺲ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻧﻨﻤﻮﺩﻱ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ (ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ) ﻣﻨﺼﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﻲ ﻭ ﮔﻔﺘﻲ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺷﺨﺺ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﻣﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻳﻜﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺣﺮﺙ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻝ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺒﺎﺭ، ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﻨﮕﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﻭ ﺍﻓﻜﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ: " ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ ﺑﻌﺬﺍﺏ ﻭﺍﻗﻊ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﺎﺕ. 5- ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ، ﻳﺤﻴﻲ ﻗﺮﻃﺒﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 567 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 188 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ)، ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﺝ " ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻧﻀﺮ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻣﺮ ﺑﺸﻬﺎﺩﺗﻴﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻱ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺯﻛﺎﻩ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻧﻜﺮﺩﻱ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﺴﺮ ﻋﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩﻱ، ﺁﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩﻱ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﺨﺪﺍﻭﻧﺪﻳﻜﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ، ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻨﮕﻲ ﺑﺒﺎﺭ، ﭘﺲ ﺳﻨﮕﻲ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻پ
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻نتیجه این اقدام نیز، ایجاد روحیه عدم همراهی با امام برای نبرد با معاویه بود؛ زیرا مردم از جنگ خسته شده بودند. معاویه نیز از این فرصت، استفاده کرد و توانست با این اقدامات ایذایی، فرصت نبرد دوباره و ابتکار عمل را از دست امام بگیرد. یک گزارش تاریخی می گوید به معاویه خبر رسید که عده ای از قاریان قرآن، حکمیت را قبول نکرده و به امام اعتراض دارند. 🔻 امام نیز برای کنترل اوضاع، نبرد با معاویه را به تأخیر انداخته است. هنگامی که این خبر را معاویه و یارانش شنیدند بسیار خوشحال شدند. این گزارش بیانگر، ثمربخش بودن سیاست اختلاف افکنی در جامعه و ایجاد درگیری های داخلی برای رهبر اسلام و در نهایت، به تأخیر انداختن جنگ و رهایی جبهه کفر از نابودی است. 🔻ذیلا به برخی از موارد در فتنه غارات اشاره می کنیم: 1.هنگامی که معاویه، خبر شروع اختلافات در قلمروی حکومت امام و خوارج را شنید، ضحاک بن قیس را با چهار هزار نفر برای نهب و غارت به ثعلبیه فرستاد. آن ها در این حمله، عمرو بن عمیس و جمعی دیگر از یاران رسول خدا را به شهادت رساندند و به غارت اموال مردم پرداختند. امام که این خبر را شنید، اصحاب خود را مورد مشورت قرار داد اما آن ها برای رویارویی با دشمن، اظهار سستی کردند. 🔻2. معاویه به ابوالکنود ضمن سفارش برای حمله به سرزمینهای اسلامی می گفت به استان الانبار و مدائن حمله کند و از کوفه دوری جوید. وی به ابوالکنود گفت این غارت ها، موجب ترس اهل عراق و تحریک کسانی می شود که نسبت به بنی امیه، تمایل دارند. 🔻 معاویه با این کار، از عناصری که نسبت به امام و حکومت او، دل خوشی نداشتند یا اصولا با حضرت مخالف بودند، برای برهم ریختن اوضاع و جذب آن ها به سوی خود استفاده کرد. دقیقا سپاه دشمن، می خواست از طریق عناصر داخلی حکومت امام، ضربات خود را به حکومت حضرت وارد کند و از این منظر، ایشان را شخصی بی کفایت در امور اداره جامعه جلوه دهد. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳ تا ۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️لذا بلافاصله م
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۳۳ تا ۳۷» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️جالب توجه این که: تعبیر آیه فوق، در مورد هدایت و ضلالت متفاوت است: در مورد اول مى گوید: گروهى را خدا هدایت کرد اما در مورد دوم نمى گوید: گروهى را خدا گمراه ساخت بلکه، مى گوید: حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ: گمراهى براى آنها ثابت شد و دامانشان را چسبید !. این تفاوت در تعبیر، ممکن است اشاره به واقعیتى باشد که، در آیات دیگر قرآن و بعضى از روایات وارد شده است که، خلاصه اش چنین است: در رابطه با مسأله هدایت، بیشترین سهم مربوط به مقدماتى است که خدا آفریده، عقل داده، فطرت را براى توحید بسیج کرده، پیامبران را فرستاده، آیات تشریعى و تکوینى را ارائه نموده است، تنها یک تصمیم گیرى آزادانه از ناحیه بندگان کافى است که آنها را به سر منزل مقصود برساند. ولى در مسأله ضلالت تمام سهم را بندگان گمراه دارند، زیرا بر ضد مسیر حوادث تکوین و تشریع حرکت مى کنند، فطرت الهى را زیر پا مى گذارند، قوانین او را نادیده مى گیرند، آیات تشریعى و تکوینى را پشت سر قرار مى دهند، چشم و گوش دل را بر دعوت انبیاء مى بندند، و خلاصه، با توسل به این همه تخریب و تحریف در وادى ضلالت گام مى نهند آیا همه این امور از ناحیه خودشان نیست؟ این، همان چیزى است که آیه ۷۹ سوره نساء به آن اشاره مى کند: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَة فَمِنْ نَفْسِکَ: هر نیکى به تو برسد از ناحیه خدا است و هر بدى به تو برسد از ناحیه خود تو است . در اصول کافى حدیثى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده که این مطلب را روشن تر مى سازد، امام(علیه السلام) به یکى از یارانش که از مسأله جبر و اختیار سؤال کرد، فرمود: بنویس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: یَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِیئَتِی کُنْتَ أَنْتَ الَّذِی تَشَاءُ، وَ بِقُوَّتِی أَدَّیْتَ إِلَیَّ فَرَائِضِی، وَ بِنِعْمَتِی قَوِیْتَ عَلَى مَعْصِیَتِی، جَعَلْتُکَ سَمِیعاً بَصِیراً، مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَة فَمِنْ نَفْسِکَ وَ ذَلِکَ أَنِّی أَوْلَى بِحَسَنَاتِکَ مِنْکَ، وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَیِّئَاتِکَ مِنِّی: به نام خداوند بخشنده مهربان امام زین العابدین(علیه السلام) فرمود: خداوند (در حدیث قدسى) چنین مى فرماید: اى فرزند آدم به اراده من است که تو مى توانى اراده کنى (من آزادى اراده به تو داده ام)، به نیروى من است که مى توانى واجبات را انجام دهى، و با سوء استفاده از نعمت من است که قدرت بر معصیتم را پیدا کرده اى!، من ترا شنوا و دانا آفریدم (و راه و چاه را به تو نشان دادم) آنچه از نیکى به تو مى رسد از ناحیه خدا است، و آنچه بدى به تو مى رسد از ناحیه خود تو است، و این به خاطر آنست که من نسبت به کارهاى نیکى که انجام مى دهى از تو اولى هستم، و تو نسبت به کارهاى بدى که مرتکب مى شوى از من اولى هستى .(۳) و در پایان آیه، براى بیدار کردن گمراهان و تقویت روحیه هدایت یافتگان این دستور عمومى را صادر مى کند: در روى زمین سیر کنید و آثار گذشتگان را که بر صفحه زمین و در دل خاک نهفته است بررسى نمائید و ببینید سرانجام کار کسانى که آیات خدا را تکذیب کردند به کجا کشید (فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ). این تعبیر، خود دلیل زنده اى بر آزادى اراده انسان است، چرا که اگر هدایت و ضلالت اجبارى بود، سیر در ارض و مطالعه حالات پیشینیان بیهوده بود، و این دستور خود تأکیدى است بر این که: سرنوشت هیچ کس به طور اجبارى قبلاً تعیین نشده است بلکه به دست خود او است. قرآن مجید درباره سیر در ارض و مطالعه آثار پیشینیان بحثهاى فراوان و جالبى دارد که ما در جلد سوم تفسیر نمونه ، ذیل آیه ۱۳۷ سوره آل عمران مشروحاً بیان کردیم. * * * در آخرین آیه مورد بحث، ضمن دلدارى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأکید مى کند که سرانجام کار این گروه گمراه و لجوج به جائى مى رسد که هر قدر بر هدایت آنها حریص باشى و تلاش کنى فایده اى ندارد زیرا خداوند کسى را که گمراه کرد هدایت نمى کند ! (إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لایَهْدِی مَنْ یُضِلُّ). و براى آنها هیچ یار و یاورى نیست (وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ). تَحْرِصْ از ماده حرص به معنى طلب کردن چیزى با جدیت و کوشش است!. بدیهى است این جمله در حق همه منحرفان نیست، زیرا وظیفه پیامبر(صلى الله علیه وآله)تبلیغ و هدایت است و مى دانیم، و تاریخ نیز گواهى داده این تبلیغ و هدایت در مورد بسیارى از گمراهان اثر مى گذارد و به آئین حق مى پیوندند و عاشقانه از آن دفاع مى کنند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه «۸۳» 🔹بخش دوم ✅ توصیه به تقوا ↩️اين احتمال نيز وجود دارد که اين تکرار، براى اف
📝 ترجمه و شرح خطبه «۸۳ بخش سوم» 🔴صحنه هولناک محشر! در اين بخش از خطبه که به راستى خطبه اى است «غرّاء» و درخشان و بيدارگر، امام(عليه السلام) بعد از حمد و ثناى الهى و توصيه به تقوا و شرح بى وفايى و بى اعتبارى دنيا، به سراغ معاد مى رود و ترسيمى تکان دهنده از صحنه محشر و حال خلايق در آن روز مى کند، که غافل ترين افراد را بيدار مى سازد و به سوى آن هدف تربيتى که امام(عليه السلام) از اين خطبه دارد، گام به گام نزديک مى کند، به گونه اى که نشان مى دهد اين طبيب روحانى، براى درمان دردمندان کاملاً حساب شده قدم برداشته و برنامه ريزى مى کند. نخست مى فرمايد: «اوضاع اين جهانِ ناپايدار، همچنان ادامه مى يابد و زمانها پشت سر هم سپرى مى شود و رستاخيز نزديک مى گردد» (حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ الاُْمُورُ، وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ، وَأَزِفَ النُّشُورُ). اين سه جمله اشاره هاى روشنى به پايان جهان دارد. در نخستين جمله: به گذشت و فناى همه چيز: عمرها، قدرتها، اموال و ثروتها و... اشاره مى کند. و در جمله دوم: به پايان گرفتن ماهها و سالها و قرنها و در جمله سوم: که نتيجه آن است نزديک شدن رستاخيز و آشکار شدن نشانه هاى آن. در اين که پايان جهان با انقلاب هاى هول انگيزى خواهد بود - آنچنان که قرآن مجيد در آيات فراوانى بيان کرده است - و دوران برزخ چگونه مى گذرد، امام(عليه السلام) اشاره اى ندارد، بلکه مستقيماً به سراغ رستاخيز مردگان و قيام آنها از قبرها، که قسمت حسّاس مطلب است، مى رود و مى فرمايد: «(در اين هنگام) آنها را از شکاف قبرها و آشيانه هاى پرندگان و لانه هاى درندگان و ميدان هاى هلاکت خارج مى کنند» (أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ الْقُبُورِ، وَ أَوْکَارِالطُّيُورِ، وَ أَوْجِرَةِالسِّبَاعِ، وَ مَطَارِحِ الْمَهَالِکِ). گاه انسان به مرگ طبيعى و در ميان جمع از دنيا مى رود و او را به خاک مى سپارند و گاه ممکن است در بيابانى تنها چشم از جهان فروبندد و بدن بى جان او طعمه پرندگان شود، گاه ممکن است حيوان درنده اى او را بخورد و گاه ممکن است در دريا و صحرايى يکّه و تنها دار فانى را وداع کند و بدن او بپوسد و خاک شود و يا در زلزله ها، در زير آوارها از بين برود. امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند از جايگاه همه آنها، در هرجا باشند، باخبر است و با فرمان رستاخيز، همه را از جايگاهشان به حرکت درمى آورد و براى حساب و کتاب آماده مى سازد. امام(عليه السلام) در ضمن، اشاره لطيفى به اين نکته دارد که هيچ کس نمى داند در پايان عمر، چگونه چشم از دنيا فرو مى بندند و قبر واقعى او کجاست و اين خود نکته اى است آموزنده و بيدارگر، و به گفته قرآن کريم: «وَ مَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَداً وَ مَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْض تَمُوتُ; هيچ کس نمى داند فردا چه مى کند و هيچ کس نمى داند در کدامين سرزمين از دنيا مى رود.» اين سخن مانند بسيارى از آيات قرآن، معاد جسمانى را به طور صريح بيان مى کند; چراکه آنچه در قبرها يا آشيانه پرندگان و لانه هاى درندگان قرار دارد، خاکها و استخوانهاى اين بدن است وگرنه روح پس از جدايى از بدن، جايگاهش قبر نيست. شرح بيشتر را در اين زمينه در بحث نکات خواهيم داد. ممکن است در اينجا اين سؤال مطرح شود که از بسيارى از آيات قرآن برمى آيد که در پايان دنيا، زمين به کلّى ويران مى شود; با اين حال چگونه قبرها به حال خود باقى مى مانند؟ پاسخ اين سؤال نيز در بحث نکات خواهد آمد. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «با شتاب به سوى فرمان (و دادگاه) پروردگار حرکت مى کنند، در حالى که گردن کشيده اند (و نگران سرنوشت خويشند و هنگامى که در دادگاه الهى حضور مى يابند) به صورت گروههاى خاموش، صف به صف ايستاده، به گونه اى که چشم به خوبى آنها را مى بيند و صداى دعوت کننده (الهى) به آنها مى رسد» (سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ، مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ، رَعِيلا صُمُوتاً، قِيَاماً صُفُوفاً، يَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ، وَيُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي).  اين جمله هاى کوتاه و پرمعنا، با آهنگ خاصى که دارد، ترسيمى گويا از وضع بندگان در صحنه محشر است; ترسيمى بسيار تکان دهنده و وحشت آفرين! همين تعبير و تعبيرات مشابهى در قرآن مجيد درباره حرکت انسانها در صحنه محشر آمده است، که گاهى تعبير به «سِرَاعاً» شده و گاه تعبير به «يَنْسِلُونَ» که آن نيز به معناى شتابان رفتن است و گاه تعبير به «کَاَنَّهُمْ إلَى نُصُب يُوفِضُونَ»که آن نيز به معناى حرکت سريع است. حرکت آنها به صورت گروهى و ايستادن آنها در صحنه محشر در صفوف مختلف، يا به خاطر اين است که، مردم به تناسب اعمال و رفتارشان از يکديگر جدا مى شوند و هر کس با همانندش، در يک صف قرار مى گيرد و طبعاً سرنوشت مشترکى دارد و يا از اين جهت است که هر گروهى که در گورستانى با هم بودند، با هم به حرکت درمى آيند... ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا