قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت «۲۹۱» 🔹اينگونه بايد تسليت گفت: 💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث ب
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۹۱
🔹ارزش صبر بر مصیبت
اما هنگامى كه فرمان خدا فرا برسد (و محبوب ما از دست برود) ما تسليم در برابر چيزى هستيم كه خدا آن را دوست دارد».
حضرت در سومين جمله با تعبير زيبا و گوياى ديگرى اشعث را تسليت مى دهد و مى فرمايد: «اى اشعث، فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى كه (زنده بود و) آزمايش و فتنه براى تو محسوب مى شد ولى تو را محزون ساخت در حالى كه براى تو مايه ثواب و رحمت است (آيا بايد از بلا و فتنه مسرور باشى و از ثواب و رحمت غمگين؟)»؛ (يَا أَشْعَثُ، ابْنُکَ سَرَّکَ وَهُوَ بَلاَءٌ وَفِتْنَةٌ، وَحَزَنَکَ وَهُوَ ثَوَابٌ وَرَحْمَةٌ).
اين سخن، اشاره اى است به آيه شريفه (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ). مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: فرزند ازآنرو براى پدر خود بلاست كه تكاليفى بر دوش او مى نهد به خصوص امروز كه پسران ودختران براثر انحرافات اخلاقى مايه غم و اندوه پدرانند و اين پدرانِ بيچاره، گويى در ميان دو طبقه آتش، تحت فشار قرار دارند: آتش محبت و عاطفه و آتش اندوه وحزن نسبت به فرزندى كه شيطان او را از دست آنان گرفته است. وچاره اى جز حسرت و اندوه و ناله ندارند و شك نيست كه اين حزن، مايه ثواب و رحمت است، همانگونه كه امام عليه السلام در جمله بالا فرموده است.
آنچه را مرحوم «مغنيه» گفته گرچه يك واقعيت است؛ ولى تفسير كلام امام عليه السلام نيست. منظور امام عليه السلام اين است كه فرزند در حيات خود، مايه امتحان وآزمايش و فتنه است؛ ولى درمرگش خداوند ثواب و رحمت به صابران مى دهد؛ آيا جاى تعجب نيست كه انسان از حياتش مسرور باشد و از مرگش غمگين؟
*
نكته ها:
1. اشعث بن قيس كيست؟
در جلد نخست و جلد هشتم از همين كتاب، شرح حال اشعث بن قيس را آورده ايم كه خلاصه اش اين است: اجمالاً او مردى منافق و مفسد بود كه در زمان پيامبر صلي الله عليه وآله ظاهرآ مسلمان شد و بعد از آن حضرت در صف مرتدّين قرار گرفت. سپس اسير شد واظهار ندامت و پشيمانى كرد و خليفه اول او را بخشيد و در حكومت اميرمؤمنان على عليه السلام با دشمنان آن حضرت رابطه داشت، هرچند ظاهرآ در صف پيروان آن حضرت بود و فعاليتهاى تخريبى فراوانى داشت. اينكه اميرمؤمنان على عليه السلام اين منافق را به سزاى اعمالش نمى رساند ظاهرآ به دليل داشتن قوم وقبيله اى نيرومند بود كه امكان داشت ناآگاهانه سر به شورش بردارند. فرزندان اشعث نيز راه او را ادامه دادند و در داستان امام حسين عليه السلام وكربلا در صف دشمنان آن حضرت قرار گرفتند. دخترش جعده، همان كسى بود كه امام حسن مجتبى عليه السلام را مسموم كرد. براى شناختن اين خانواده ننگين اين حديث امام صادق عليه السلام كفايت مى كند كه فرمود: «إِنَّ الاَْشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِکَ فِي دَمِ أَمِيرِالْمُوْمِنِينَ وَابْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ الْحَسَنَ وَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ شَرِکَ فِي دَمِ الْحُسَيْنِ؛ اشعث بن قيس در ريختن خون اميرمؤمنان عليه السلام (با ابن ملجم مرادى) شركت داشت و دخترش جعده، امام حسن عليه السلام را مسموم كرد و پسرش محمد، در ريختن خون پاك امام حسين عليه السلام شركت جست».
2. راه و رسم تعزيت گفتن:
يكى از كارهايى كه اسلام به آن تشويق كرده تعزيت گفتن و تسلّى دادن افراد غمگين و مخصوصاً مصيبت ديده است تا آنجا كه حتى آن بزرگواران به دشمنانشان نيز در مصيبتها تسليت مى گفتند، همان گونه كه در حديث شريف بالا، اميرمؤمنان على عليه السلام به اشعثِ منافق تسليت گفت و اين يك خلق و خوى انسانى و بزرگوارانه است. در حديثى از رسول خدا عليه السلام مى خوانيم: «مَنْ عَزَّى مُصَاباً كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أَجْرِ الْمُصَابِ شَيْئاً؛ كسى كه مصيبت زده اى را تسليت بگويد به اندازه پاداش آن مصيبت زده ثواب دارد بى آنكه چيزى از اجر شخصى كه گرفتار مصيبت است كم شود».
در حديث ديگرى از ابوجعفر ثانى (امام جواد عليه السلام) مى خوانيم: حضرت مى خواست به مردى كه فرزند عزيز خود را از دست داده بود تسليت بگويد چنين فرمود: از مصيبت تو در مورد فرزندت على باخبر شدم، نيز مطلع شدم كه او از عزيزترين فرزندانت بود. آرى خداى متعال (گاه) عزيزترين افراد انسان را مى گيرد تا پاداشى هرچه بزرگتر به او دهد. خداوند اجر تو را افزون كند و صبر و شكيبايى دهد و قلب تو را آرامش ببخشد كه او بر هر كارى قدرت دارد وخداوند، اين مصيبت را جبران نمايد. اين مسئله ازنظر عقلى نيز مسلم است كه تسلى دادن مصيبت زدگان وهمدردى با آنها سبب تسكين و آرامش خاطر و كاهش درد و رنج مصيبت مى شود و اين، خدمت بزرگى به چنين كسانى است و چه بسا اگر اين اظهار محبتها و همدردى و تسليتها نباشد، طوفان سهمگين مصيبت به قدرى شديد است كه شخص عزادار را از پاى درمى آورد و به يقين نجات جان انسانها از افضل قربات است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمت های« ۲۸۸ تا ۲۹۰» @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۹۱.mp3
2.98M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت: « ۲۹۱»
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
💡امام جواد علیهالسلام:
کسی که عمه ام را در قم زیارت کند او اهل بهشت است
@Nahjolbalaghe2
D1737474T14252609(Web).mp3
2.78M
#موعظه
🔹تغییر نگاه به دین اسلام به برکت حضرت معصومه (س)
#حضرت_معصومه علیها السلام
#دههکرامت
🎙استاد پناهیان
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅نماهنگ بانوی آفتاب
به مناسبت میلاد حضرت معصومه (سلام الله علیها
#فرزندان_علی
💡#نهج_البلاغه
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: شصت و دوم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی 21- ﺳﻴﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﺭﻱ، ﻣﺪﻧﻲ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: شصت و سوم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻳﻚ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ، ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺒﺐ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﻛﺮﻳﻤﻪ (ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺋﻞ) ﻣﺘﺤﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﻧﺼﻮﺹ ﻭ ﺍﺳﻨﺎﺩﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺩﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺣﺼﻮﻝ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻣﺤﺮﺯ ﮔﺮﺩﻳﺪ، ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺣﺼﻮﻝ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻣﺤﺮﺯ ﮔﺮﺩﻳﺪ، ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺪﻳﻢ ﺍﻟﺎﻳﺎﻡ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻧﻈﻢ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺑﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻮﻧﻲ ﻏﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺪﺍﺩ ﺷﻌﺮﺍﻱ ﻗﺮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻧﻈﻢ ﺍﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪﻩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺴﺮﺍﻳﺪ: ﻳﻘﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ، ﻫﺬﺍ ﻟﺎﻣﺘﻲ ﻫﻮ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﻣﻮﻟﻲ، ﺭﺏ ﻣﺎ ﻗﻠﺖ ﻓﺎﺳﻤﻊ ﻓﻘﺎﻝ ﺟﺤﻮﺩ ﺫﻭ ﺷﻘﺎﻕ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻳﻨﺎﺩﻱ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﻗﻠﺐ ﻣﻮﺟﻊ ﺍﻋﻦ ﺭﺑﻨﺎ ﻫﺬﺍ،ﺍﻡ ﺍﻧﺖ ﺍﺧﺘﺮﻋﺘﻪ؟ ﻓﻘﺎﻝ: ﻣﻌﺎﺫ ﺍﻟﻠﻪ، ﻟﺴﺖ ﺑﻤﺒﺪﻉ ﻓﻘﺎﻝ ﻋﺪﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺎ ﻫﻢ ﺍﻥ ﻳﻜﻦ ﻛﻤﺎ ﻗﺎﻝ ﺣﻘﺎ ﺑﻲ ﻋﺬﺍﺑﺎ ﻓﺎﻭﻗﻊ ﻓﻌﻮﺟﻞ ﻣﻦ ﺍﻓﻖ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ ﺑﻜﻔﺮﻩ ﺑﺠﻨﺪﻟﻪ ﻓﺎﻧﻜﺐ ﺛﺎﻭ ﺑﻤﺼﺮﻉ
ﻣﻔﺎﺩ ﺍﺟﻤﺎﻟﻲ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﺑﺎﻟﺎ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﻭﺻﺎﻳﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻣﺖ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﮔﺮﻓﺖ، ﻣﻨﻜﺮﻱ ﻣﻌﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺯ ﺣﻖ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﻳﺎ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻱ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ، ﻣﻦ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﻤﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺮﻱ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﺁﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ، ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻓﺮﺳﺖ ﺑﻠﺎ ﺩﺭﻧﮓ ﺩﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﺍﻭ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﺑﻴﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﻠﺎﻙ ﺷﺪ. ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ: ﻭ ﻣﺎ ﺟﺮﻱ ﻟﺤﺎﺭﺙ ﺍﻟﻨﻌﻤﺎﻥ ﻓﻲ ﺍﻣﺮﻩ ﻣﻦ ﺍﻭﺿﺢ ﺍﻟﺒﺮﻫﺎﻥ ﻋﻠﻲ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻩ ﻟﺎﻣﺮ ﺍﻟﺎﻣﻪ ﻓﻤﻦ ﻫﻨﺎﻙ ﺳﺎﺀﻩ ﻭ ﻏﻤﻪ ﺣﺘﻲ ﺍﺗﻲ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺑﺎﻟﻤﺪﻳﻨﻪ ﻣﺤﺒﻨﻄﺌﺎ ﻣﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﻟﻀﻐﻴﻨﻪ ﻭ ﻗﺎﻝ ﻣﺎ ﻗﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻘﺎﻝ ﻓﺒﺎﺀ ﺑﺎﻟﻌﺬﺍﺏ ﻭ ﺍﻟﻨﻜﺎﻝ ﻣﻔﺎﺩ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﺑﺎﻟﺎ: ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭﺗﺮﻳﻦ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﻣﺖ (ﺩﺭ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﺍﻣﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﻨﺎﻙ ﺷﺪ، ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻛﻴﻨﻪ ﺩﺭﻫﻢ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ (ﺩﺭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﺍﻣﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ) ﮔﻔﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻭ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺍﻟﻬﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﻭ ﻣﺎ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻧﻴﺎﻓﺘﻴﻢ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻃﻌﻦ ﻳﺎ ﺗﻜﺬﻳﺒﻲ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ، ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻣﺎ ﺍﺯ ﺛﻘﺎﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﻤﮕﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭﻗﻮﻉ ﺁﻥ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﻤﻜﻴﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺍﺯ: ﺍﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 4 " ﻣﻨﻬﺎﺝ ﺍﻟﺴﻨﻪ " ﺹ 13 ﻭﺟﻮﻫﻲ ﺩﺭ ﺍﺑﻄﺎﻝ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺑﺪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺍﻧﺪﻭﺯﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺧﻮﻱ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻭ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﻕ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻣﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﺟﻮﺋﻲ ﺑﺮﺁﻳﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﻚ
ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻄﻮﺭ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻴﮕﻮﺋﻴﻢ: ﻭﺟﻪ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻏﺪﻳﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﻪ [ ﺻﻔﺤﻪ 140] ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﺷﺎﻳﻊ ﻭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻨﺰﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺍﺑﻄﺢ- ﻣﻜﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﺠﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﻲ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻥ ﺟﺎﻫﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻳﻨﻚ ﺟﻮﺍﺏ: ﺍﻭﻟﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺣﻠﺒﻲ ﺩﺭ " ﺳﻴﺮﻩ ﺍﻟﺤﻠﺒﻴﻪ " ﻭ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺩﺭ " ﺗﺬﻛﺮﻩ " ﻭ ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺪﺭ ﺍﻟﻌﺎﻟﻢ ﺩﺭ " ﻣﻌﺎﺭﺝ ﺍﻟﻌﻠﻲ " ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻣﺪﻥ ﺷﺨﺺ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩﻩ- ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺎﺷﺪ- ﻣﻀﺎﻓﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺣﻠﺒﻲ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻩ، ﭘﺲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻫﺰﺭﻩ ﺩﺍﺋﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺼﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍست!.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻د
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و هفتم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻امام با حرکت بهسوی شام و در نظر گرفتن اهمیت راهبردی شکست بنیامیه، قصد داشت عدالت را به معنای واقعی در جامعه زنده کند و شهروندان را همچنان امیدوار نگه دارد. اگر اقدامی از سوی حاکم برای از بین بردن آن ها صورت نمی گرفت بهتدریج، بذر ناامیدی در دلهای شهروندان به وجود میآمد.
🔻 بهعبارتدیگر، مردم این گمان را نسبت به حاکم پیدا میکنند که هیچ تعهدی برای مبارزه با مفاسد ندارد و هیچ اقدامی برای نابودی مراکز پناهندگی مجرمان انجام نمیدهد. ذیلا به فرار برخی از مفسدان اقتصادی زمان امام و پناه دادن معاویه به آن ها اشاره گذرا و کوتاهی می اندازیم:
🔻1. مصقله بن هبیره، به دلیل اختلاس و نپرداختن دیونش به بیتالمال به سوی معاویه گریخت. امام درباره او فرمود: «اين چه كارى بود، كه او انجام داد؟ خداوند او را شاد نگرداند، وى كار بزرگان را انجام داد، اما مانند بردگان گريخت و مانند بدكاران خيانت كرد، اگر او در اينجا اقامت مىكرد و از پرداخت مال ناتوان بود، ما زياده از او طلب نمىكرديم، هر چه داشت مىگرفتيم و بقيه را صرفنظر مىكرديم.»
🔻2. یزید بن حجیه از والیان امام علی در منطقه ری بود که پس از اختلاس از خراج آن منطقه، به سمت معاویه گریخت. امام که از این مسئله مطلع شد، در حق او نفرین کرد و فرمود: «خدايا يزيد بن حجيه مال مسلمانان را برداشت و فرار كرد و به گروه فاسقان پيوست، خداوندا ما را از مكر و فريب او حفظ كن و پاداش ظالمان را به او بده.»
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ۖ وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
کسانى که پس از آنکه مورد ستم واقع شدند، در راه خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و
مقام) شایسته اى به آنها مى دهیم. و پاداش آخرت، از آن هم مهم تر است اگر مى دانستند.
(نحل/۴۱)
***
الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
همان کسانى که
صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکّل مى کنند.
(نحل/۴۲)
@Nahjolbalaghe2
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۴۱و۴۲»
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🌧شأن نزول
بعضى از مفسران در شأن نزول این آیات چنین نقل کرده اند که گروهى از مسلمانان مانند: بلال ، عمّار یاسر ، صهیب و خبّاب پس از اسلام آوردن در مکّه سخت تحت فشار بودند، و براى تقویت اسلام و رساندن صداى خود به دیگران، پس از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله)به مدینه هجرت کردند، هجرتى که باعث پیروزى آنها و دیگران شد، در این میان صهیب که مرد مسنى بود به مشرکان مکّه چنین پیشنهاد کرد: من پیر مردم و بودن من با شما سودى به حال شما ندارد، و اگر مخالفتان باشم قدرت بر زیان زدن به شما ندارم، بیائید اموال مرا بگیرید و بگذارید به مدینه بروم، آنها موافقت کردند.
صهیب تمام اموال خود را به آنها داد، و به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) هجرت کرد، بعضى به صهیب گفتند: معامله پر سودى کردى! آیات فوق نازل شد و پیروزى او و امثال او را در این جهان و جهان دیگر بازگو کرد.
در تواریخ آمده است: در زمان خلفاء هنگامى که اموال بیت المال تقسیم مى شد، و نوبت به مهاجرین مى رسید، به آنها مى گفتند: سهم خود را بگیرید، این همانست که خدا در این دنیا به شما وعده داده، و آنچه در انتظار شما در جهان دیگر است بیشتر است، سپس آیه فوق را مى خواندند.
* * *
تفسیر:
پاداش مهاجران
بارها گفته ایم: یکى از مؤثرترین روشها در برنامه هاى تربیتى که قرآن از آن استفاده مى کند روش مقایسه و مقارنه است که هر چیزى را با ضدش در برابر هم قرار دهند، تا موضع هر کدام به روشنى مشخص شود، در تعقیب آیات گذشته که، از منکران قیامت، و مشرکان لجوج سخن مى گفت، آیات مورد بحث از مهاجران راستین، و پاکباز، سخن مى گوید، تا وضع دو گروه در مقایسه با یکدیگر روشن گردد.
نخست مى گوید: کسانى که مورد ستم واقع شدند سپس براى خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه و مقام خوبى به آنها مى دهیم (وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً).
این پاداش دنیاى آنهاست اما پاداش آخرت، اگر بدانند، بسیار بزرگتر است (وَ لَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
* * *
در آیه بعد، این مهاجران راستین و پر استقامت و با ایمان را با دو صفت توصیف مى کند، مى گوید: آنها کسانى هستند که شکیبائى و صبر و استقامت را پیشه خود ساخته، و توکل و تکیه آنها بر پروردگارشان است (الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ هر چند مسلمانان دو هجرت داشتند که: هجرت اول در محدوده نسبتاً کوچکى بود، (هجرت گروهى از مسلمانان و در رأس آنها جعفر بن ابیطالب به حبشه ) و هجرت دوم، هجرت عمومى و همگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمین از مکّه به مدینه ، ولى ظاهر آیات فوق هجرت دوم را بیان مى کند، و شأن نزول نیز آن را تأیید مى نماید.
درباره اهمیت و نقش هجرت در زندگى و تاریخ مسلمانان در گذشته و حال، و تداوم این مسأله در هر عصر و زمان، بحث مشروحى در ذیل آیه ۱٠٠ سوره نساء و همچنین ذیل آیه ۷۵ سوره انفال داشتیم.
و به هر حال، مقام مهاجران در اسلام، مقام فوق العاده پر ارجى است، هم خود پیامبر و هم مسلمانان بعد، همگى براى آنها احترام خاصى قائل بودند، چرا که آنها به تمام زندگى خویش، براى گسترش دعوت اسلام، پشت پا زدند.
بعضى جان خود را به خطر انداختند، و بعضى مانند صهیب از همه اموال خود چشم پوشیدند، و جالب این که: خود را در این معامله نیز برنده مى دانستند.
اگر فداکارى آن مهاجران در آن روزها نبود، محیط خفقان بار مکّه و عناصر شیطانى که بر آن حکومت مى کردند هرگز اجازه نمى دادند صداى اسلام به گوش کسى برسد، و این صدا را براى همیشه در گلوى مؤمنان خفه مى کردند، اما آنها با این جهش حساب شده، نه تنها مکّه را زیر سیطره خود درآوردند، بلکه صداى اسلام را به گوش جهانیان رساندند و این سنتى است براى همه مسلمانان، در چنین شرائطى، و در همه تاریخ.
* * *
۲ ـ تعبیر به هاجَرُوا فِى اللّهِ که حتى کلمه سَبِیل هم در آن ذکر نشده اشاره به نهایت اخلاص این مهاجران است که: تنها براى خدا و در مسیر اللّه و به خاطر رضاى او، و حمایت و دفاع از آئینش دست به چنین هجرتى زدند، نه براى نجات جان خود و یا استفاده مادى دیگر.
* * *
۳ ـ جمله مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا نشان مى دهد: نباید فوراً میدان را خالى کرد، بلکه باید تا آنجا که ممکن است ایستاد و تحمل نمود، اما هنگامى که تحمل آزار دشمن، جز جرأت و جسارت او، و تضعیف مؤمنان ثمرى نداشته باشد، در اینجا باید دست به هجرت زد، تا با کسب قدرت بیشتر، و فراهم ساختن سنگرهاى محکمتر، جهاد در تمام زمینه ها از موضع بهترى تعقیب شود، و به پیروزى طرفداران حق در زمینه هاى نظامى، فرهنگى، تبلیغاتى منتهى گردد.
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۹۱ 🔹ارزش صبر بر مصیبت اما هنگامى كه فرمان خدا فرا برسد (و محبوب ما از دست برود)
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۲»
🏴مصیبت بزرگ رحلت پیامبر
🔸اينجا جاى صبر نيست!
💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه كه آن را در كنار قبر پيغمبر صلي الله عليه وآله و به هنگام دفن او بيان كرد، خطاب به آن حضرت چنين عرضه مىدارد: «(اى رسول خدا!) صبر و شكيبايى زيباست ولى نه درباره تو و بىتابى زشت و قبيح است ولى نه در فراق تو»؛ (و قال عليه السلام، على قبر رسولالله صلي الله عليه وآله ساعة دفنه: إِنّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلاَّ عَنْکَ، وَإِنَّ آلْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلاَّ عَلَيْکَ).
ظاهر عبارت اين است كه اين كلام درواقع به صورت استثنايى از گفتار حكيمانه اى است كه امام پيش از اين خطاب به «اشعث بن قيس» فرموده بود وهمچنين نسبت به تمام رواياتى كه دعوت به صبر و نهى از جزع مى كند. بنابراين مفهوم كلام چنين مى شود كه زيبايى صبر و شكيبايى نيز در بعضى از موارد استثنايى دارد و همچنين زشتى جزع و بى تابى. آنجا كه براى موارد شخصى و فردى باشد (مانند مصيبت از دست دادن فرزند و برادر و عزيزان ديگر) صبر، جميل است و جزع، قبيح؛ اما آنجا كه براى اهداف مهم اجتماعى باشد مانند آنچه اميرمؤمنان عليه السلام پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله انجام داد وهمچنين بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله عليها در مصيبت پدر، و بازماندگان خاندان پيغمبرصلي الله عليه وآله در مصائب كربلا و عاشورا، در اين موارد نه صبر جميل است و نه جزع قبيح، زيرا اهميت مقام والاى پيامبر صلي الله عليه وآله و شهداى كربلا و مانند آن را نشان مى دهد. البته اين گونه مصائب ـ برخلاف مصائب شخصى ـ بايد هرگز فراموش نشود. به همين دليل جزع، جميل مى شود و صبر قبيح. ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه استثنا را در اينجا حقيقى ندانسته و آن را كنايه از عظمت مصيبت پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله شمرده اند، زيرا با فقدان آن حضرت مشكلات عظيمى در جهان اسلام به وجود آمد.
قابل توجه است كه در خطبه 235 كلامى از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شد كه به هنگام غسل و دفن پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله بيان فرمود و مى تواند شاهدى باشد بر آنچه در بالا آمد، مى فرمايد: «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِْنْبَاءِ وَأَخْبَارِ السَّمَاءِ... وَلَوْ لا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا عَلَيْکَ مَاءَ الشُّوُونِ؛ پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چيزى قطع شد كه با مرگ ديگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پيام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود... اگر تو ما را به صبر و شكيبايى امر نفرموده بودى و از جزع و بى تابى نهى نمى كردى، آنقدر بر تو گريه مى كرديم كه اشكهايمان تمام شود».
آنگاه امام عليه السلام در ادامه سخن مى افزايد: «مصيبت وفات تو بسيار سنگين و هر مصيبتى پيش و بعد از تو در برابر آن كوچك و حقير است»؛ (وَإِنَّ الْمُصابَ بِکَ لَجَلِيلٌ، وَإِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ لَجَلَلٌ).
«جَلَل» به معناى كوچك است، هرچند گاه به معناى بزرگ نيز مى آيد و در اينجا همان معناى اول اراده شده است. اين گفتار امام عليه السلام تأييدى است بر آنچه در جمله اول گذشت و آن اينكه مصيبت فقدان پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله و رحلت او از دار دنيا مصيبتى بى نظير بود و همه مصائب در برابر آن كوچك شمرده مى شد. دليل آن نيز همان است كه در خطبه 235 در بالا اشاره شد. وجود پيامبر صلي الله عليه وآله موجب خير و بركت عظيم و هدايت امت وپيوند به عالم وحى و اخبار آسمان بود؛ ولى با موت آن حضرت ارتباط با عالم وحى براى ابد از ميان رفت و اين مصيبتى بسيار بزرگ بود. اضافه بر اين با رحلت پيغمبر صلي الله عليه وآله منافقان به حركت آمدند و كينه هاى نهفته آشكار شد و خلافت از مسير آن منحرف و مصائب براى اهل بيت پيغمبر آغاز گشت و روزبه روز فزونى گرفت. ازاينرو در روايتى مى خوانيم كه امام اميرمؤمنان عليه السلام پس از اين ماجرا بر اساس روايتى كه قاضى قضاعى در دستور معالم الحكم به صورت مسند ذكر كرده، صبح و عصر كنار قبر آن حضرت مى رفت و سخت مى گريست سپس به اين شعر توسل مى جست...
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✍امیرالمومنین (علیهالسلام):
خودخواه و از خود راضی از معایب خود غافل است و اگر فضیلت و امتیازی هم در کسی مشاهده کند، میکوشد آن را با نارسایی ها و کمبود های خود بپوشاند.
📚تصنیف غرر/ حدیث ۷۰۶۱
@Nahjolbalaghe2
خودت باش.mp3
6.87M
#موعظه
⛔️حضور زن و مرد نامحرم در مکان خلوت ممنوع
🎙استاد عالی
@Nahjolbalaghe2