eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى مى کردیم، نفرستادیم. اگر نمى دانید، از آگاهان بپرسید. (نحل/۴۳) *** بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ ۗ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ تا از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین) آگاه شوید و بر تو نیز، قرآن را نازل کردیم، تا آنچه را که به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى. شاید اندیشه کنند. (نحل/۴۴) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات «۴۱ و ۴۲» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️۴ ـ جمله لَنُ
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۴۳و۴۴» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹اگر نمى دانید بپرسید! گرچه دو آیه اخیر، به تناسب بحثهاى مربوط به مشرکان سخن از مهاجران راستین داشت، ولى آیات مورد بحث، بار دیگر به بیان مسائل گذشته در رابطه با اصول دین مى پردازد، و به یکى از اشکالات معروف مشرکان پاسخ مى گوید. آنها مى گفتند: چرا خداوند فرشته اى را براى ابلاغ رسالت نازل نکرده است. یا مى گفتند: چرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) مجهز به یک نیروى فوق العاده نیست که ما را مجبور به ترک کارهایمان بنماید. و خداوند در پاسخ آنها مى گوید: ما پیش از تو نیز رسولانى فرستادیم و این رسولان جز مردانى که وحى به آنها فرستاده مى شد نبودند (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ). آرى این مردان از جنس بشر بودند، با تمام غرائز و عواطف انسانى، دردهاى آنها را از همه بهتر تشخیص مى دادند، و نیازهاى آنها را به خوبى درک مى کردند، در حالى که هیچ فرشته اى نمى تواند، از این امور به خوبى آگاه گردد، و آنچه را در درون یک انسان مى گذرد به وضوح درک کند. مسلماً مردان وحى، وظیفه اى جز ابلاغ رسالت نداشتند، کار آنها گرفتن وحى و رساندن به انسانها و کوشش از طرق عادى براى تحقق بخشیدن به اهداف وحى بود، نه این که: با یک نیروى خارق العاده الهى، و بر هم زدن همه قوانین طبیعت، مردم را مجبور به قبول دعوت و ترک همه انحرافات کنند، که اگر چنین مى کردند ایمان آوردن افتخار و تکامل نبود. پس از آن براى تأکید و تأیید این واقعیت، اضافه مى کند: اگر این موضوع را نمى دانید بروید و از اهل اطلاع بپرسید (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ). ذِکر به معنى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعى دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه هاى مختلف، شامل مى شود، و اگر بسیارى از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب تفسیر کرده اند نه به این معنى است که، اهل ذکر مفهوم محدودى داشته باشد، بلکه، در واقع از قبیل تطبیق کلى بر مصداق است; زیرا سؤال، درباره پیامبران و رسولان پیشین و این که: آنها مردانى از جنس بشر با برنامه هاى تبلیغى و اجرائى بودند قاعدتاً مى بایست از دانشمندان اهل کتاب و علماى یهود و نصارى بشود. درست است که: آنها با مشرکان در تمام جهات هم عقیده نبودند، ولى همگى در این جهت که با اسلام مخالفت داشتند، هماهنگ بودند. بنابراین، علماى اهل کتاب براى بیان حال پیامبران پیشین، منبع خوبى براى مشرکان محسوب مى شدند. راغب در مفردات مى گوید: ذکر دو معنى دارد گاهى، به معنى حفظ، و گاهى، به معنى یادآورى است، البته این یادآورى ممکن است به وسیله دل بوده باشد (که ذکر درونى و باطنى محسوب مى شود) و ممکن است به وسیله زبان باشد (که ذکر لفظى محسوب مى گردد). و اگر مى بینیم به قرآن، ذکر گفته شده است به خاطر همانست که حقایقى را بازگو مى کند. * * * آیه بعد، مى گوید: اگر شما آگاه از دلائل روشن پیامبران و کتب آنها نیستید به آگاهان مراجعه کنید (بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ). بَیِّنات جمع بیّنة به معنى دلائل روشن است، و ممکن است در اینجا اشاره به معجزات و سایر دلائل اثبات حقانیت انبیاء باشد، زُبُر جمع زبور به معنى کتاب است، در واقع بیّنات ، دلائل اثبات نبوت را مى گوید، و زُبُر اشاره به کتابهائى است که تعلیمات انبیاء در آن جمع بوده است. آن گاه روى سخن را به پیامبر کرده و مى گوید: ما این ذکر را (قرآن را) بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبیین کنى (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ). و تا این که آنها در این آیات، و وظائفى که در برابر آن دارند، بیندیشند (وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ). در واقع، دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولى، چیز نو ظهور و بى سابقه اى نیست همان گونه که بر رسولان پیشین، کتب آسمانى نازل کردیم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا، خلق و خویشتن آشنا سازند بر تو نیز این قرآن را نازل کردیم، تا به تبیین مفاهیم و تعالیم آن بپردازى، و اندیشه انسانها را بیدار سازى، تا با احساس تعهد و مسؤلیت (نه از طریق اجبار و قوه قهریه ناشناخته الهى) در راه حق گام بگذارند و به سوى تکامل پیش بروند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۲» 🏴مصیبت بزرگ رحلت پیامبر 🔸اينجا جاى صبر نيست! 💡امام عليه السلام در اين گف
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۲» 🏴 مصیبت بزرگ رحلت پیامبر ✅ما ذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أحْمَدَ           أنْ لا يَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِيآ صُبَّتْ عَلَىَّ مَصائِبَ لَوْ أَنَّها           صُبَّتْ عَلَى الاْيَّامِ صِرْنَ لَيالِيآ چه مى شود كسى را كه خاك قبر پيغمبر صلي الله عليه وآله را ببويد ـ ولى تا عمر دارد (عزادار باشد و) بوى خوش ديگرى نبويد؟ (بعد از آن حضرت) مصيبت هايى بر من فرو ريخت كه اگر ـ به روزهاى روشن ريخته مى شد همچون شبها تيره و تار مى گشت. معروف اين است كه حضرت زهرا سلام الله عليها نيز همين اشعار را در كنار قبر پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مى خواند. به گفته علامه مجلسى؛ در ديوان منسوب به اميرمؤمنان على عليه السلام نيز در مرثيه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله آمده است: نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ           يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ لا خَيْرَ بَعْدَکَ فِي الْحَيَاةِ وَإِنَّمَا           أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي جان من در چنگال آه و ناله هايش محبوس است ـ اى كاش جانم همراه آه وناله ها بيرون مى آمد. بعد از تو (اى رسول خدا!) زندگى ارزشمند نيست و اگر ـ من گريه مى كنم به دليل آن است كه مى ترسم عمرم بعد از تو طولانى شود. معروف اين است كه اميرمؤمنان على عليه السلام همين اشعار را در مرثيه بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز بيان فرمود. اين سخن را با يك بيت از «حسان بن ثابت»، شاعر معروف در رثاى پيامبر صلي الله عليه وآله پايان مى دهيم، او مى گويد: وَما فَقَدَ الماضُونَ مِثْلَ مُحَمَّدٍ         ولا مِثْلِهِ حَتَّى الْقِيامَةَ يَفْقِدُ پيشينيان شخصيتى مثل محمد صلي الله عليه وآله را از دست ندادند ـ و آيندگان تا روز قيامت نيز گرفتار فقدان ديگرى همانند او نخواهند بود.  ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎امام سجاد عليه ‏السلام: اَلْقَوْلُ الْحَسَنُ يُثْرِى الْمالَ وَ يُنْمِى الرِّزْقَ وَ يُنْسِئُ فِى الاَْجَلِ وَ يُحَبِّبُ اِلَى الاَْهْلِ وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ؛ گفتار نيك، ثروت را زياد و روزى را فراوان مى ‏كند، مرگ را به تأخير مى‏ اندازد، انسان را در خانواده محبوب مى ‏كند و به بهشت وارد مى ‏نمايد 📗 [خصال: ص 317، ح 100] @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️وقتی خدا نخواد هیـــــچ اتفاق بدی ‌نمیفته‼️ 🎙حجت الاسلام عالی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: شصت و ششم 🔷واقعه غدیرخم " ﺑﻄﺎﺡ " ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ (ﻗﺒﻴﻠﻪ) ﺑﻨﻲ ﻳﺮﺑﻮﻉ ﻭ ﻟﺒﻴﺪ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺗﺮﺑﻌﺖ ﺍﻟﺎﺷﺮﺍﻑ ﺛﻢ ﺗﺼﻴﻔﺖ ﺣﺴﺎﺀ ﺍﻟﺒﻄﺎﺡ ﻭ ﺍﻧﺘﺠﻌﻦ ﺍﻟﺴﻠﺎﺋﻠﺎ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ: ﺑﻄﺎﺡ ﺁﺑﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻳﺎﺭ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻴﻦ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻦ ﻭﻟﻴﺪ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺭﺩﻩ ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ، ﻭ ﺿﺮﺍﺭ ﺑﻦ ﺍﺯﻭﺭ ﺍﺳﺪﻱ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﭘﻴﺶ ﺗﺎﺯ ﻗﺸﻮﻥ ﺧﺎﻟﺪ ﻭ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﻧﻮﻳﺮﻩ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﭘﻴﺶ ﺗﺎﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻤﻴﺪﺍﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ (ﻛﻪ ﺑﻄﺎﺡ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ) ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺿﺮﺍﺭ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﻧﻮﻳﺮﻩ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ، ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻘﺘﻮﻝ (ﻣﺘﻤﻢ) ﺩﺭ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﻱ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﺎﺑﻜﻲ ﺍﺧﻲ ﻣﺎ ﺩﺍﻡ ﺻﻮﺕ ﺣﻤﺎﻣﻪ ﺗﻮﺭﻕ ﻓﻲ ﻭﺍﺩﻱ ﺍﻟﺒﻄﺎﺡ ﺣﻤﺎﻣﺎ ﻭ ﻭﻛﻴﻊ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻚ ﺩﺭ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺑﻄﺎﺡ ﮔﻮﻳﺪ: ﻓﻠﻤﺎ ﺍﺗﺎﻧﺎ ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻠﻮﺍﺋﻪ ﺗﺨﻄﺖ ﺍﻟﻴﻪ ﺑﺎﻟﺒﻄﺎﺡ ﺍﻟﻮﺩﺍﻳﻊ ﻭ ﺩﺭ ﺹ 215 (ﺟﻠﺪ 2 ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺒﻠﺪﺍﻥ) ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺻﻞ ﻟﻐﺖ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻣﺴﻴﻞ ﻓﺮﺍﺧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻨﮓ ﺭﻳﺰﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﻀﺮ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻄﺢ ﻭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻮﺩ ﻭ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺴﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻭﺍﺩﻱ- ﻳﻌﻨﻲ ﺧﺎﻙ‌ﻫﺎ ﻭ ﺷﻨﻬﺎﻱ ﻧﺮﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺳﻴﻠﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﺑﻪ ﺍﺑﻄﺢ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﻭﺍﺩﻱ ﺁﻣﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺷﻦ‌ﻫﺎﻱ ﻧﺮﻣﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﻱ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺟﻤﻊ ﺁﻥ ﺍﺑﺎﻃﺢ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻟﻐﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻫﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺮﺍﺧﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻋﻤﺮ (ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ) ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﻄﺤﻮﺍ ﺍﻟﻤﺴﺠﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺳﻨﮓ ﺭﻳﺰﻩ ﺩﺭ ﻛﻒ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﻳﺰﻳﺪ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﻴﻦ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ " ﺫﻱ ﻗﺎﺭ " ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﻣﻜﻪ ﺑﺎﻣﺪ ﻭ ﺍﺑﻄﺢ ﺁﻥ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﻠﻴﻔﻪ، ﺍﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻘﺼﺪ ﻏﺰﻭﻩ ﺍﻱ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻛﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻲ ﺑﻨﻲ ﺩﻳﻨﺎﺭ ﺭﺍ ﭘﻴﻤﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺍﺑﻦ ﺍﺯﻫﺮ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺘﻲ ﻛﻪ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﺴﺎﻕ ﻧﺎﻣﻨﺪ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺴﺠﺪ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺷﻬﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻐﺮﺏ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﻠﻤﺴﺘﺎﻥ. ﺑﻄﺤﺎﻥ ﻭ ﺑﻄﺤﺎﻥ (ﺑﺮﻭﺍﻳﺖ ﺿﻢ ﻭ ﻓﺘﺢ) ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺳﻪ ﻭﺍﺩﻱ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ: ﻋﻘﻴﻖ. ﺑﻄﺤﺎﻥ. ﻗﺘﺎﻩ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﻭ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩﻩ- ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺴﻜﻮﻥ ﻃﺎﺀ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ: ﺍﺑﺎ ﺳﻌﻴﺪ ﻟﻢ ﺍﺯﻝ ﺑﻌﺪﻛﻢ ﻓﻲ ﻛﺮﺏ ﻟﻠﺸﻮﻕ ﺗﻐﺸﺎﻧﻲ ﻛﻢ ﻣﺠﻠﺲ ﻭﻟﻲ ﺑﻠﺬﺍﺗﻪ ﻟﻢ ﻳﻬﻨﻨﻲ ﺍﺫﻏﺎﺏ ﻧﺪﻣﺎﻧﻲ ﺳﻘﻴﺎ ﻟﺴﻠﻊ ﻭ ﻟﺴﺎﺣﺎﺗﻬﺎ ﻭ ﺍﻟﻌﻴﺶ ﻓﻲ ﺍﻛﻨﺎﻑ ﺑﻄﺤﺎﻥ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﻘﺒﻞ ﺩﺭ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﺁﻧﻜﻪ ﻃﺎﺀ ﺭﺍ ﻣﻜﺴﻮﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻮﻳﺪ: ﻋﻔﻲ ﺑﻄﺤﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﻠﻴﻤﻲ ﻓﻴﺜﺮﺏ ﻓﻤﻠﻘﻲ ﺍﻟﺮﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﻨﻲ ﻓﺎﻟﻤﺤﺼﺐ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺯﻳﺎﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻄﺤﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ‌ﻫﺎﻱ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺿﺒﺎﺏ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﺹ 222 " ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺒﻠﺪﺍﻥ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻄﻴﺤﻪ (ﻭ ﺟﻤﻊ ﺁﻥ ﺑﻄﺎﺋﺢ ﺍﺳﺖ) ﻭ ﺑﻄﻴﺤﻪ ﻭ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺗﺒﻄﺢ ﺍﻟﺴﻴﻞ، ﻳﻌﻨﻲ: ﺳﻴﻞ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﻬﻦ ﻭ ﻭﺳﻴﻊ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺑﻄﺎﺋﺢ ﻭﺍﺳﻂ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﺑﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﻭ ﭘﻬﻦ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ، ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺮﺍﺥ ﻭ ﻭﺳﻴﻌﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻦ ﻭﺍﺳﻂ ﻭ ﺑﺼﺮﻩ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﺭ ﻗﺪﻳﻢ ﺍﻟﺎﻳﺎﻡ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺀ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻬﻢ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺁﺑﺎﺩﻱ ﺑﻮﺩﻩ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﺴﺮﻱ ﭘﺮﻭﻳﺰ ﺩﺟﻠﻪ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻧﻤﻮﺩ، ﻓﺮﺍﺕ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﻋﺎﺩﺕ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰ ﺷﺪﻧﺪ، ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻧﺸﺮ ﺁﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻋﻤﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﻣﺰﺍﺭﻉ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﻛﻨﻴﻦ ﺁن دﻳﺎﺭ ﺭﺍ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺳﺎﺧﺖ... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻ا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و شصتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻سوال اینجاست آیا تنها این افراد بودند که از خصیصه اخلاص برخوردار بودند؟ اگر امام کاظم از بیان این افراد قصد حصر داشتند به این معنا که بخواهند فقط این چهار نفر را جزو حواریون معرفی کنند، نام اصحابی مانند عمار و مالک اشتر جا می ماند. در نتیجه باید بگوییم انگیزه حضرت انحصار در این چهار نفر نبوده است حالا باید به ویژگی مشترک این چهار نفر بپردازیم که انگیزه امام از آوردن اسمشان در کنار یکدیگر است یک ویژگی مشترکی که میان این چهار بزگوار وجود داشت و سبب معرفی آن ها به عنوان حواریون امام علی (ع) شد. 🔻 با دقت در تاریخ درمی یابیم که همه این ها، شهید بی واسطه و مستقیم به دست بنی امیه هستند. 🔻 عمرو بن حمق؛ از شهدای عمال معاویه در موصل است. دستور قتل او را معاویه صادر کرد و بهانه او نیز این بود که عمرو در قتل عثمان، نه ضربه به وی زده است. 🔻محمد بن ابی بکر توسط لشکر بنی امیه در مصر به شهادت رسید. بدن او را در لاشه الاغ گذاشتند و سپس سوزاندند. 🔻 میثم تمار، به دستور ابن زیاد عال بنی امیه در کوفه به شهادت رسید. اویس قرنی نیز از شهدای جنگ صفین و نبرد با معاویه است. ملاحظه میفرمایید که اولا هر چهار حواری شهیدند یعنی عافیت طلب ها در کنار علی ع جایگاهی ندارند ثانیا هیچکدام شهید جمل و نهروان نیستند بلکه مستقیم به دست بنی امیه در شرایط زمانی و مکانی متفاوت شهید شدند این یعنی امام کاظم (ع) خط استکبار ستیزی را به ما نشان میدهد 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞|نماهنگ بسیار زیبا ⚜همخوانی تلاوت قرآن کریم⚜ 🏵بر اساس تلاوت ماندگار شیخ مصطفی اسماعیل 📖سوره مبارکه بقره آیات 250 تا 252 📌صفحه 41 قرآن کریم(عثمان طه) 🔸کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🌀تولید شده در: 🎙استدیو تسنيم اصفهان 📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت: http://aparat.com/v/89syP
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۴۳و۴۴» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹اگر نمى دانید بپرس
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات «۴۳و۴۴» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✔️نکته: اهل ذکر کیانند؟ در روایات متعددى که، از ناحیه اهلبیت(علیهم السلام) وارد شده، مى خوانیم: اهل ذکر امامان(علیهم السلام) هستند، از جمله در روایتى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) که در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ: ما اهل ذکریم، و از ما باید سؤال شود . و در روایت دیگرى امام باقر(علیه السلام) در تفسیر همین آیه فرمود: الذِّکْرُ الْقُرْآنُ، وَ آلُ الرَّسُولِ أَهْلُ الذِّکْرِ، وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ: ذکر، قرآن است، و اهلبیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) اهل ذکرند، و از آنها باید سؤال کرد . در بعضى دیگر مى خوانیم: ذکر شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و اهلبیت او اهل الذکر هستند. روایات متعدد دیگرى نیز به همین مضمون رسیده. در بسیارى از تفاسیر و کتب اهل سنت، نیز روایاتى به همین مضمون مى خوانیم از جمله در تفسیرهاى دوازده گانه معروف اهل سنت از ابن عباس در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که: هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(علیهم السلام) هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ وَالْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ وَ الْبَیانِ: اینان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) هستند آنها اهل ذکر، و اهل علم و عقل و بیان اند . این نخستین بار نیست ما در روایاتى که در تفسیر آیات قرآن وارد شده، بیان مصداقهاى معینى را مى بینیم که مفهوم وسیع آیه را هرگز محدود نمى کند. و همان گونه که گفتیم: ذکر به معنى هر گونه آگاهى و یاد آورى و اطلاع است، و اهل الذکر ، آگاهان و مطلعین را در همه زمینه ها در بر مى گیرد. ولى، از آنجا که قرآن مجید نمونه بارز یادآورى و علم و آگاهى است به آن ذکر اطلاق شده و همچنین شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز مصداق روشن ذکر است. به همین ترتیب امامان معصوم که اهلبیت او و وارث علم او هستند، روشنترین مصداق اهل الذکر اند. ولى، قبول همه این مسأله هیچگونه منافاتى با عمومیت مفهوم آیه و همچنین مورد نزول آن ـ که دانشمندان اهل کتاب اند ـ ندارد، و به همین دلیل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و پیروى ناآگاهان در مسائل دینى از آگاهان و مجتهدین به این آیه استدلال کرده اند. در اینجا این سؤال پیش مى آید: در روایتى که در عیون الاخبار از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: امام(علیه السلام) به آن کسانى که آیه فوق را به دانشمندان یهود و نصارى تفسیر کرده بودند، خرده مى گیرد و مى گوید: سبحان اللّه مگر چنین چیزى ممکن است؟ اگر ما به علماى یهود و نصارى مراجعه کنیم مسلماً ما را به مذهب خود دعوت مى کنند . سپس فرمود: اهل ذکر ما هستیم . ولى پاسخ این سؤال، روشن است، امام(علیه السلام) این سخن را به کسانى مى گوید که آیه را منحصراً به معنى مراجعه به علماى اهل کتاب در هر عصر و زمان، تفسیر کرده بودند، در حالى که، مسلماً چنین نیست در عصر و زمانى همچون عصر و زمان امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) هرگز، مردم موظف نبودند: براى درک حقایق به علماى یهود و نصارى مراجعه کنند، در این گونه اعصار، مرجع، علماى اسلام بودند که در رأس آنها ائمه اهلبیت(علیهم السلام) قرار داشتند. به عبارت دیگر، اگر مشرکان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى آگاهى از این مسأله که پیامبران خدا همیشه از جنس بشر بودند، وظیفه داشتند به آگاهان از اهل کتاب مراجعه کنند، مفهومش این نیست که: تمام مردم در هر زمانى باید به آنها مراجعه نمایند، بلکه، هر مسأله اى را در هر زمانى باید از آگاهان نسبت به آن مسأله پرسید، و این مطلب روشنى است. به هر حال، آیه فوق بیانگر یک اصل اساسى اسلامى، در تمام زمینه هاى زندگى مادى و معنوى است، و به همه مسلمانان تأکید مى کند: آنچه را نمى دانند از اهل اطلاعش بپرسند، و پیش خود در مسائلى که آگاهى ندارند دخالت نکنند. به این ترتیب مسأله تخصص نه تنها در زمینه مسائل اسلامى و دینى، از سوى قرآن به رسمیت شناخته شده، بلکه در همه زمینه ها مورد قبول و تأکید است. و روى این حساب، بر همه مسلمانان لازم است، در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمینه ها داشته باشند که اگر کسانى مسائلى را نمى دانند به آنها مراجعه کنند. ولى ذکر این نکته نیز لازم است که: باید به متخصصان و صاحب نظرانى مراجعه کرد، که صداقت و درستى و بى نظرى آنها ثابت و محقق است، آیا ما هرگز به یک طبیب آگاه و متخصص، در رشته خود که از صداقت و درستکاریش در همان کار خود، مطمئن نیستیم مراجعه مى کنیم؟! لذا در مباحث مربوط به تقلید و مرجعیت، صفت عدالت را در کنار اجتهاد و یا اعلمیت قرار داده اند، یعنى مرجع تقلید هم باید عالم و آگاه به مسائل اسلامى باشد، و هم با تقوا و پرهیزکار. ✔️ پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه۸۳بخش سوم 🔸مذمت دنیا ↩️سپس به ويژگى هاى ديگرى از دنيا اشاره مى کند و به تعبير دي
📝 ترجمه و شرح خطبه۸۳بخش سوم 🔸مذمت دنیا ↩️آرى: «همچون آنان عمل مى کنند، و همانندشان گام برمى دارند، تا به پايان جهان برسند، و در مسير فنا قرار گيرند!» (يَحْتَذُونَ مِثَالا، وَ يَمْضُونَ أَرْسَالا، إِلَى غَايَةِ الِانْتِهَاءِ، وَ صَيُّورِ الْفَنَاءِ). در واقع، در اين بيان نورانى، به دو نکته اشاره شده: نخست اين که: مبادا گروهى تصوّر کنند که از اين قانون عمومى جهان مستثنا هستند و خود را جاودانه پندارند و زندگى را ابدى فرض کنند. ديگر اين که: به آثار گذشتگان با چشم عبرت بنگرند! «به خوابگاه شهيدان نظرى بيفکنند و بى مهرى زمانه رسوا را نظاره کنند!»: اين دشت خوابگاه شهيدان است         فرصت شمار وقت تماشا را بشکاف خاک را و ببين آنگه          بى مهرى زمانه رسوا را از عمر رفته نيز شمارى کن         مشمار جدى و عقرب و جوزا را تعبير به «اِخْتِرام» با توجّه به اين که ريشه اين لغت به معناى بريدن و قطع کردن و شکاف دادن است (و لذا بعضى از مفسّران نهج البلاغه، «موت اخترامى» را به معناى مرگى که قبل از مدّت طبيعى دامان انسان را مى گيرد تفسير کرده اند.) گويا اشاره به اين نکته است که يکى از مشکلات زندگى دنيا، اين است که کمتر کسى به موت طبيعى از دنيا مى رود; يعنى تمام استعدادهاى وجودى خود را براى بقا، صرف کند و زندگيش پايان گيرد; بلکه غالباً عوامل گوناگونى چه از درون و چه از برون، چه روانى و چه جسمانى، چه حوادث فردى و چه اجتماعى، رشته عمر آدمى را پاره مى کند و به همين دليل، هيچ کس نمى تواند به حياتِ خود - حتّى در يک روز و يک ساعتِ آينده- صد در صد اميدوار باشد! امّا چرا با اين همه، باز امام(عليه السلام) مى فرمايد: «باقى ماندگان از گناه بازنمى ايستند» (لاَيَرْعَوِي الْبَاقُونَ اجْتِرَاماً). اين نيست مگر به خاطر غفلت و بى خبرى و وسوسه هاى نفس امّاره و شياطين که بر وجود انسان ها چيره مى شوند و بر چشم بصيرتشان پرده مى افکنند; همچون مرغان بى خبرى که دانه ها را مى بينند، ولى دام صيّاد را در کنار آن نمى بينند و به دام مى افتند. *** نکته: ناپايدارى اين جهان: درباره ناپايدارى و بىوفايى و زودگذر بودن دنيا، هم در آيات قرآن و هم در روايات اسلامى، سخن بسيار آمده است. قرآن در تشبيه جالبى زندگى دنيا را به بارانى تشبيه مى کند که از آسمان نازل مى شود و گياهان رنگارنگ و پرطراوت و زيبا از آن مى رويد، امّا چند صباحى که گذشت، سير نزولى آن شروع مى شود، آب و رنگ خود را از دست مى دهد و پژمرده و خشکيده مى شود و تندبادِ خزان، آن را به هر سو پراکنده مى سازد: (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيوةِ الدُّنْيَا کَمَاء أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَ کَانَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَىْء مُقْتَدِراً). در فراز بالا از نهج البلاغه نيز، ترسيم بسيار گويايى از بى اعتبارى دنيا بيان فرموده که راستى تکان دهنده است و غافل ترين افراد را - هرچند براى مدّت کوتاهى - از خواب غفلت بيدار مى سازد و نظير آن در «نهج البلاغه» فراوان است و شايد اين همه تأکيدات به خاطر آن است که عصر امام(عليه السلام) عصرى بود که بر اثر پيشرفت اسلام در جهان و فتوحات عظيم، ثروت زيادى به پايتخت کشور اسلام و مناطق ديگر منتقل شده بود و حتّى آثار سلاطين و شاهان در آن ديده مى شد و به خاطر همين سيل ثروت، گروه زيادى به دنياپرستى کشيده شدند، که آثار بسيار بدى در جامعه اسلامى پيدا کرد. امام(عليه السلام) اين معلّم بزرگ آسمانى، با زهدِ عملىِ بى مانندش از يک سو، و با کلمات بيدارگرش از سوى ديگر، در برابر اين سيل بنيان کن ايستاد. شعرا و اديبان نيز، در هر عصر و زمان، درباره بى اعتبارى و بىوفايى دنيا اشعار زيادى سروده و آثار نغزى از خود به يادگار گذاشته اند. ولى عجب اين که نه آن آيات و روايات و نه اين نظم و نثرها، سبب بيدارى کامل دنياپرستان نشده است و همچنان به راه انحرافى خود ادامه مى دهند و پيش مى تازند. آرى، مؤمنان آگاه و قلبهايى که هنوز نور علم و ايمان از آن برچيده نشده، به اندازه کافى عبرت مى گيرند و از اين زلال پند و اندرزها، سيراب مى گردند و به اصلاح خويش مى پردازند: همّت مردانه اى خواهد گذشتن از جهان         يوسفى بايد که بازار زليخا بشکند! @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا