قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۵۶تا۶۰» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔺آنجا که تولد دختر ن
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۵۶ الی ۶۰»
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️این پندار ممکن است بقایاى خرافاتى باشد که از اقوام گذشته به عرب جاهلى رسیده بود، و نیز ممکن است، به خاطر این بوده که فرشتگان از نظرها مستورند و این صفت بیشتر در زنان وجود داشت، و لذا به گفته بعضى این که: عرب، شمس (خورشید) را مؤنث مجازى و قمر (ماه) را مذکر مجازى مى گوید به خاطر این است که قرص آفتاب در میان نور خیره کننده اش آن چنان پوشیده است که نگاه کردن به آن آسان نیست در حالى که، قرص ماه کاملاً نمایان است.
این احتمال نیز وجود دارد که: لطافت وجود فرشتگان، سبب این توهم شده بود چرا که زن نسبت به مرد جنس لطیفترى است.
و به هر حال، این یک خرافه و پندار غلط قدیمى است که متأسفانه هنوز رسوبات آن در اعماق فکرى بعضى دیده مى شود، و حتى در ادبیات زبانهاى مختلف نیز وجود دارد.
از جمله این که: هنگامى که یک زن خوب را مى خواهند توصیف کنند فرشته اش مى گویند، و عکسهائى که از فرشتگان مى اندازند غالباً به صورت زن است در حالى که فرشتگان اصولاً جسم مادى ندارند که مرد و زن و مذکر و مؤنث داشته باشند.
* * *
۲ ـ چرا عرب جاهلى دختران را زنده به گور مى کرد؟
این واقعاً وحشت آور است که انسان، آن قدر عاطفه خود را زیر پا بگذارد که به کشتن انسان، آن هم در زشتترین صورتش افتخار و مباهات نماید، انسانى که پاره تن خود او است انسانى که بى دفاع و ضعیف است، او را با دست خویش زنده زنده به خاک بسپارد.
این یک امر ساده نیست که انسان ـ هر چند نیمه وحشى ـ دست به چنین جنایت وحشتناکى بزند، قطعاً داراى ریشه هاى اجتماعى و روانى و اقتصادى بوده است.
مورخان مى گویند: شروع این عمل زشت در جاهلیت از آنجا بود که جنگى میان دو گروه در آن زمان اتفاق افتاد، گروه فاتح، دختران و زنان گروه مغلوب را اسیر کردند، پس از مدتى که صلح بر قرار شد، خواستند اسیران جنگى را به قبیله خود بازگردانند، ولى بعضى از آن دختران اسیر، با مردانى از گروه غالب ازدواج کرده بودند، آنها ترجیح دادند که در میان دشمن بمانند و هرگز به قبیله خود باز نگردند، این امر، بر پدران آن دخترها سخت گران آمد و مایه شماتت و سرزنش آنها گردید، تا آنجا که بعضى سوگند یاد کردند: هرگاه در آینده دخترى نصیبشان شود او را با دست خود نابود کنند تا به دست دشمن نیفتند!.
خوب، ملاحظه مى کنید: وحشتناکترین جنایات زیر پوشش دروغین دفاع از ناموس و حفظ شرافت و حیثیت خانواده، انجام مى گرفت، و عاقبت این بدعت زشت و ننگین مورد استقبال گروهى واقع شد، و مسأله وئاد (زنده به گور کردن دختران) یکى از رسوم جاهلیت شد و همانست که قرآن شدیدا آن را محکوم ساخته و مى گوید: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنْب قُتِلَتْ: در قیامت درباره دختران زنده به گور شده سؤال مى شود * که به چه گناهى آنها کشته شدند ؟.
این احتمال نیز وجود دارد که تولید کننده بودن پسران، و مصرف کننده بودن دختران، در آن جوامع، نیز به این جنایت کمک کرده باشد، زیرا پسر براى آنها، سرمایه بزرگى محسوب مى شد که در غارتگریها و نگهدارى شتران و مانند آن، از وجودش استفاده مى کردند، در حالى که دختران چنین نبودند.
از سوى دیگر، وجود جنگها و نزاعهاى دائمى قبیلگى میان آنها سبب فقدان سریع مردان و پسران جنگجو مى شد و طبعاً تناسب و تعادل میان تعداد دختران و پسران به هم مى خورد، و تا آنجا وجود پسران عزیز شده بود که، تولد یک پسر، مایه مباهات بود و تولد یک دختر، مایه ناراحتى و رنج یک خانواده!.
این امر، تا آنجا رسید که به گفته بعضى از مفسران، به محض این که: حالت وضع حمل به زن دست مى داد شوهر، از خانه متوارى مى گشت، مبادا دخترى براى او بیاورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر مى دادند، مولود پسر است، با خوشحالى و هیجان وصف ناپذیرى به خانه باز مى گشت، اما واى اگر به او خبر مى دادند که نوزاد دختر است آتش خشم و اندوه جان او را در بر مى گرفت.
داستان وئاد پر از حوادث بسیار دردناک و چندش آور است.
از جمله نقل کرده اند: مردى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، اسلام آورد، اسلامى راستین، روزى خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید و سؤال کرد: آیا اگر گناه بزرگى کرده باشم، توبه من پذیرفته مى شود، فرمود: خداوند توّاب و رحیم است، عرض کرد اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گناه من بسیار عظیم است، فرمود: واى بر تو هر قدر گناه تو بزرگ باشد، عفو خدا از آن بزرگتر است.
عرض کرد: اکنون که چنین مى گوئى بدان: من در جاهلیت به سفر دورى رفته بودم، در حالى که همسرم باردار بود، پس از چهار سال باز گشتم، همسرم به استقبال من آمد، نگاه کردم دخترکى در خانه دیدم، پرسیدم: دختر کیست؟ گفت: دختر یکى از همسایگان است!.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🌷 امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) فرمودند :
✍ در آخرالزمان برکت از سال و ماه و روز و هفته و ساعت برداشته میشود.هر سالی به قدرت یک ماه هر ماهی به قدر یک هفته، هر هفته ای به اندازه یک روز و هر روزی به قدر یک ساعت میگذرد. و در آن زمان سختیها بسیار شده و عمرها کوتاه میگردد.
📚 کنز العمال ، ج۱۴ ، ص۲۴۴
@Nahjolbalaghe2
D1737125T15678796(Web)-mc.mp3
13.49M
#موعظه
✅ارزش زیارت امام رضا علیه السلام
🎙استاد میرباقری
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هفتاد و چهارم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺭ ﺟﺰﺀ 2 ﺻﺤﻴﺢ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: هفتاد و پنجم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺒﺮ ﺩﺭ " ﺍﻟﺎﺳﺘﻴﻌﺎﺏ " ﺩﺭ ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺟﺰﺀ 1 " ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ " 218 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﻓﺖ ﺑﺪﻥ ﻣﺒﺎﺭﻛﺶ ﺑﺠﻠﻮ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ ﻣﻴﺸﺪ ﻭ ﺣﻜﻢ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻌﺎﺹ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﻘﻠﻴﺪ
ﻣﻴﻜﺮﺩ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻋﻤﻞ ﺍﻭ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺵ، ﺣﻜﻢ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻌﺎﺹ ﺍﺯ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﺝ ﺷﺪ، ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﻫﺠﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺣﻜﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩ: ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻌﻴﻦ ﺍﺑﻮﻙ ﻓﺎﺭﻡ ﻋﻈﺎﻣﻪ ﺍﻥ ﺗﺮﻡ، ﺗﺮﻡ ﻣﺨﻠﺠﺎ ﻣﺠﻨﻮﻧﺎ ﻳﻤﺴﻲ ﺧﻤﻴﺺ ﺍﻟﺒﻄﻦ ﻣﻦ ﻋﻤﻞ ﺍﻟﺘﻘﻲ ﻭ ﻳﻈﻞ ﻣﻦ ﻋﻤﻞ ﺍﻟﺨﺒﻴﺚ ﺑﻄﻴﻨﺎ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ ﺝ 1 " ﺍﻟﻨﻬﺎﻳﻪ " ﺹ 345 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺣﻜﻢ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻌﺎﺹ ﺑﻦ ﺍﻣﻴﻪ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﻭﺍﻥ، ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻴﻨﺸﺴﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻄﺮﻳﻖ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻣﻴﺴﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﺷﻜﺎﻝ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺁﻣﻴﺰ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﺍﺩ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﻴﺌﺖ ﺩﻳﺪ ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺵ ﭘﺲ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﻬﻤﺎﻥ ﻫﻴﺌﺖ ﻛﺮﻳﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻠﺎﺝ ﺑﻮﺩ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺎ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺗﺸﻨﺞ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺷﺪ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻓﺎﻗﻪ ﺍﺯ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺗﺸﻨﺞ ﻣﺮﺽ ﺻﺮﻉ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻓﺎﻗﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺗﺸﻨﺞ ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﺝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻧﻴﺮﻭ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺍﺯ
ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺠﺎﻱ ﺍﺧﺘﻠﺎﺝ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۵۶ الی ۶۰» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️این پندار ممک
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۵۶ تا ۶۰»
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️من فکر کردم ساعتى بعد به خانه خود مى رود اما با تعجب دیدم نرفت، غافل از این که: او دختر من است و مادرش این واقعیت را مکتوم مى دارد، مبادا به دست من کشته شود.
سرانجام گفتم: راستش را بگو این دختر کیست؟ گفت: به خاطر دارى هنگامى که به سفر رفتى باردار بودم، این نتیجه همان حمل است و دختر تو است!.
آن شب را با کمال ناراحتى خوابیدم، گاهى، به خواب مى رفتم و گاهى، بیدار مى شدم، صبح نزدیک شده بود، از بستر برخاستم و کنار بستر دخترک رفتم در کنار مادرش به خواب رفته بود، او را بیرون کشیدم و بیدارش کردم و گفتم: همراه من به نخلستان بیا.
او به دنبال من حرکت مى کرد تا نزدیک نخلستان رسیدیم، من شروع به کندن حفره اى کردم، و او به من کمک مى کرد که خاک را بیرون آورم، هنگامى که حفره تمام شد، من زیر بغل او را گرفتم و در وسط حفره افکندم...
در این هنگام، هر دو چشم پیامبر(صلى الله علیه وآله) پر از اشک شد... سپس دست چپم را به کتف او گذاشتم که بیرون نیاید و با دست راست خاک بر او مى افشاندم! و او پیوسته دست و پا مى زد، و مظلومانه، فریاد مى کشید پدر جان! چه با من مى کنى؟ در این هنگام، مقدارى خاک به روى ریشهاى من ریخت او دستش را دراز کرد و خاک را از صورت من پاک نمود، ولى من، همچنان قساوتمندانه خاک به روى او مى ریختم، تا آخرین ناله هایش در زیر قشر عظیمى از خاک محو شد!.
در اینجا پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حالى که بسیار ناراحت و پریشان بود و اشکها را از چشم پاک مى کرد، فرمود: اگر نه این بود که رحمت خدا بر غضبش پیشى گرفته، لازم بود هر چه زودتر انتقام از تو بگیرد!.
و نیز در حالات قیس بن عاصم که از اشراف و رؤساى قبیله بنى تمیم در جاهلیت بود، و پس از ظهور پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اسلام آورد مى خوانیم:
روزى به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد تا بار گناه سنگینى را که بر دوش مى کشید، شاید سبک کند.
عرض کرد: در گذشته گروهى از پدران بر اثر جهل و بى خبرى دختران بى گناه خود را زنده به گور کردند، من نیز دوازده دختر نصیبم شد که همه را به این سرنوشت شوم مبتلا ساختم!.
هنگامى که سیزدهمین دخترم را همسرم مخفیانه به دنیا آورد و چنین وانمود کرد که نوزادش مرده به دنیا آمده، اما در خفا آن را نزد اقوام خود فرستاده بود موقتاً فکرم از ناحیه این نوزاد راحت شد.
اما بعداً که از ماجرا آگاه شدم، او را با خود به نقطه اى بردم و به تضرع و التماس و گریه او اعتنا نکرده و زنده به گورش ساختم!.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) از شنیدن این ماجرا، سخت ناراحت شد و در حالى که اشک مى ریخت فرمود: مَنْ لایَرْحَمُ لایُرْحَمُ: کسى که رحم نکند به او رحم نخواهد شد ، سپس رو به سوى قیس کرده گفت: روز بدى در پیش دارى، قیس عرض کرد چه کنم تا بار گناهم سبک شود؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: به تعداد دخترانى که کشته اى بندگانى آزاد کن (شاید بار گناهت سبک شود).
و نیز در حالات صعصعة بن ناجیه (جدّ فرزدق شاعر معروف) که انسان آزاده و شریفى بود، مى خوانیم در عصر جاهلیت با بسیارى از عادات زشت آنها مبارزه مى کرد، تا آنجا که ۳۶٠ دختر را از پدرانشان خرید، و از مرگ نجات داد، و حتى در یک مورد، براى نجات نوزاد دخترى که پدرش تصمیم بر قتل او داشت، مرکب سوارى خود، و دو شتر، به پدر آن دختر داد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: کار بسیار بزرگى انجام دادى، و پاداش تو نزد خدا محفوظ است!.
فرزدق به این کار نیاى خود افتخار کرده مى گفت:
وَ مِنَّا الَّذِی مَنَعَ الْوائِداتِ * فَأَحْیَا الْوَئِیْدَ فَلَمْ تُوائَدْ:
از دودمان ما کسى را سراغ داریم که جلو زنده به گور کردن دختران را گرفت آنها را زنده کرد تا در خاک دفن نشوند .
به زودى خواهیم دید: چگونه اسلام به همه این فجایع و جنایات وحشتناک پایان داد و به زن شخصیتى عطا کرد که در تاریخ سابقه نداشت.
* * *
۳ ـ نقش اسلام در احیاى ارزش مقام زن
تحقیر و در هم شکستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلى نبود، بلکه در میان اقوام دیگر و حتى شاید متمدن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتى ناچیز داشت، و غالباً با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار مى شد، ولى مسلماً عرب جاهلى این تحقیر را در اشکال زننده تر و وحشتناکترى انجام مى داد. تا آنجا که اصلاً نسب را به مرد مربوط مى دانست و مادر را تنها ظرفى براى نگاهدارى و پرورش جنین، محسوب مى کرد! چنانکه در شعر معروف جاهلى منعکس است:
بَنُونا بَنُو أَبْنائِنا وَ بَناتُنا * بَنُوهُنَّ أَبْناءُ الرِّجالِ الأَباعِدِ:
فرزندان ما فرزندان پسران ما هستند و اما فرزندان دختران ما پسران مردان بیگانه اند .
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2