eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هفتاد و پنجم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺒﺮ ﺩﺭ " ﺍﻟﺎﺳﺘﻴ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هفتاد و ششم 🔷واقعه غدیرخم ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ " ﺹ 345 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﺪﻟﺎﺋﻞ " ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺝ 2 " ﺍﻟﺨﺼﺎﻳﺺ ﺍﻟﻜﺒﺮﻱ " ﺻﻔﺤﻪ 79 ﺍﺯ ﺣﺎﻛﻢ (ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺑﺼﺤﺖ ﺁﻥ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮﺩﻩ) ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﻭ ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺻﺪﻳﻖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺣﻜﻢ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻌﺎﺹ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻴﻨﺸﺴﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﻭ ﺷﻜﻞ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻣﻴﻨﻤﻮﺩ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺵ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﺎﺧﺘﻠﺎﺝ ﻭ ﺗﺸﻨﺞ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ، ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 " ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ " ﺹ 346 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺩﻳﻨﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﺯﻭﺟﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻜﻢ ﻋﺒﻮﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻧﻤﻮﺩ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻠﭙﺎﺳﻪ ﮔﺮﺩﺍﻥ، ﺑﻠﺎ ﺩﺭﻧﮓ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﺨﺰﻳﺪﻥ ﺷﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ " ﺹ 276 ﻭ ﺟﻠﺪ 2 " ﺍﻟﺨﺼﺎﺋﺺ ﺍﻟﻜﺒﺮﻱ " ﺻﻔﺤﻪ 79 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺍﺑﻦ ﻓﺘﺤﻮﻥ ﺍﺯ ﻃﺒﺮﻱ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺎﺭﺛﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺟﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺣﺎﺭﺙ ﮔﻔﺖ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺑﺪﻱ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺨﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺑﺮﺹ ﺷﺪﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﺍﻟﺨﺼﺎﺋﺺ ﺍﻟﻜﺒﺮﻱ " ﺻﻔﺤﻪ 78 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﻣﻪ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﺑﻤﺎﻣﻮﺭﻳﺘﻲ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﺖ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﺮﺩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺷﻜﻢ ﺍﻭ ﺷﻜﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﺨﺼﺎﺋﺺ ﺍﻟﻜﺒﺮﻱ " ﺻﻔﺤﻪ 147 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻲ ﻧﻮﻓﻞ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻋﻘﺮﺏ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻟﻬﺐ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻬﺐ ﺑﻨﺰﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻂ ﻓﺮﻣﺎ، ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻮ ﻟﻬﺐ ﻣﺎﻝ ﺍﻟﺘﺠﺎﺭﻩ ﺑﺸﺎﻡ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻟﻬﺐ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﻏﻠﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﻭﻛﻠﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻣﻴﺪﺍﺷﺖ، ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻟﻬﻮ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﻨﺎﻙ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻬﺮ ﻣﻨﺰﻝ ﻛﻪ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻴﺎﻣﺪﻧﺪ ﻟﻬﺐ ﺭﺍ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﺎﻧﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﺍﺛﺎﺙ ﻣﻴﭙﻮﺷﺎﻧﻴﺪﻧﺪ، ﻣﺪﺗﻲ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﻳﻦ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺒﻲ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻘﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات«۵۶ تا ۶۰» 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️من فکر کردم سا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات: ۵۶تا ۶۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️این را نیز مى دانیم که: آنها براى زن، حقى در ارث قائل نبودند و براى تعدد زوجات، حدّ و مرزى قائل نمى شدند، به سادگى خوردن آب، ازدواج مى کردند و به آسانى آنها را طلاق مى دادند. ولى اسلام ظهور کرد و با این خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگید، مخصوصاً تولد دختر را که ننگ مى دانستند در احادیث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده معرفى کرد. و خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) احترام مى گذاشت که مردم تعجب مى کردند، با تمام مقامى که داشت، دست دخترش را مى بوسید، و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسى را که دیدار مى کرد، دخترش فاطمه (علیها السلام) بود. به عکس هنگامى که مى خواست به سفر برود آخرین خانه اى را که خداحافظى مى کرد، باز خانه فاطمه(علیها السلام) بود. در حدیثى مى خوانیم: به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر دادند، خدا به او دخترى داده است، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد، دید آثار ناخشنودى در آنها نمایان گشت! (گوئى هنوز رسوبات افکار جاهلى از مغز آنها برچیده نشده) پیامبر(صلى الله علیه وآله) فوراً فرمود: مَا لَکُمْ؟ رَیْحَانَةٌ أَشَمُّهَا وَ رِزْقُهَا عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ!: این چه حالتى است در شما مى بینم؟! خداوند گلى به من داده آن را مى بویم، و اگر غم روزى او را مى خورید، روزیش با خدا است . در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَناتُ،مُلْطِفاتُ، مُجَهِّزاتُ، مُؤْنِساتُ، مُفْلِیاتُ: چه فرزند خوبى است دختر! هم پر محبت است، هم کمک کار، هم مونس است و هم پاک و پاک کننده . در حدیث سومى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیده: مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَة إِلَى قَوْم مَحَاوِیجَ وَ لْیَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ قَبْلَ الذُّکُورِ، فَإِنَّهُ مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فَکَأَنَّمَا أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ: کسى که بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد، همچون کسى است که مى خواهد به نیازمندانى کمک کند (همان پاداش را دارد) و هنگامى که مى خواهد تحفه را تقسیم کند، نخست باید به دختر، و بعد به پسر بدهد، چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند، چنان است که گوئى کسى از فرزندان اسماعیل(علیه السلام)را آزاد کرده باشد . در حقیقت، این احترام به شخصیت زن سبب آزادى او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگى زنان است. گر چه، در این زمینه، سخن بسیار است و در ذیل آیات مناسب بحث خواهد شد ولى از این واقعیت نمى توان به آسانى گذشت که با نهایت تأسف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افکار جاهلى وجود دارد، و هنوز کم نیستند خانواده هائى که از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مى شوند، و یا لااقل تولد پسر را بر دختر ترجیح مى دهند. البته ممکن است، شرائط خاص اقتصادى و اجتماعى در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونى، یکى از علل این گونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولى، هر چه هست، باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند، و ریشه هاى اجتماعى و اقتصادى آن را بسوزانند که اسلام نمى پسندد بعد از چهارده قرن، پیروانش به افکار جاهلى باز گردند، و این یک نوع جاهلیت ثانوى است. حتى در جوامع غربى، که تصور مى کنند براى زن شخصیت والائى قائلند عملاً مى بینیم او را آن چنان تحقیر کرده اند که به صورت یک عروسک بى ارزش یا وسیله اى براى خاموش کردن آتش شهوت، و یا کالائى براى تبلیغ کالاهایشان در آورده اند. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح حکمت «۲۹۵» 🔹دوستان و دشمنان امام(ع) در اين گفتار به نكته مهمى درباره شناخت دوستان ود
📝ترجمه و شرح حکمت:۲۹۶ 🔸به خودت ضرر میزنی ✅امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه، اشاره به نكته جالبى مى كند كه بعضى از افراد احمق و نادان مرتكب آن مى شوند: امام علیه السلام به كسى كه بر ضد دشمنش سعايت مى كرد؛ ولى در عين حال به خودش ضرر مى زد فرمود: «تو مانند كسى هستى كه نيزه بر خود مى زند تا كسى را كه پشت سرش سوار شده به قتل برساند»؛ (لِرَجُلٍ رَآهُ يَسْعى عَلى عَدوٍّ لَهُ، بِما فيهِ إِضرارٌ بِنَفْسِهِ: إِنَّما أَنْتَ كَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِيَقْتُلَ رِدْفَهُ). «طاعِن» از ريشه «طَعْن» شخصى است كه نيزه مى زند. «رِدْف» به معناى كسى است كه پشت سر ديگرى بر اسب يا شتر سوار مى شود. منظور اين است كه نيزه را در شكم خود فرو كند كه از پشت درآيد وبه شكم دشمنش كه پشت او سوار است برسد. اين نهايت بى عقلى و حماقت است كه براى صدمه زدن به ديگرى، خودش را از ميان بردارد. در افسانه هاى قديمى آمده است كه شخصى به همسايه اش بسيار حسادت داشت. به غلامش گفت: سر مرا از تن جدا كن و به پشتبام همسايه بينداز و بعد مأموران را خبر كن كه او قاتل است تا او را به عنوان قاتل تعقيب كنند و بگيرند. انگيزه اينگونه كارها گاه حسادت است و گاه حماقت و گاه هر دو و گاه ممكن است انسان، به دست ديگرى چنان گرفتار شود كه از زندگى سير گردد و جز اين راهى براى نجات خود نبيند. در عصر و زمان ما گروهى از وهابى هاى سلفى انتحارى كه از احمق ترين انسانها هستند، مواد منفجره به خود مى بندند و در ميان جمعيتى بى گناه، آن را منفجر مى كنند، خودشان بيش از همه متلاشى مى شوند تا ديگران را هم به قتل برسانند و از حماقت آنها اين است كه آن را وسيله اى براى قرب الى الله و جاى گرفتن در بهشت جاويدان مى دانند. سلفى هاى متعصب و خونخوار معمولا به سراغ افراد عقب مانده ذهنى مى روند و آنها را در جلساتى شستشوى مغزى مى دهند كه اگر صبح، دست به چنين كارى بزنيد، عصر در آغوش پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله هستيد. آن سبك مغزان هم باور مى كنند و به سراغ چنين جنايت هولناكى مى روند و مصداق بارز كلام مولا على علیه السلام مى شوند. انگيزه سلفى هاى تكفيرى در اين كار، تعصب، حسادت وحماقت است. آنها فكر مى كنند شيعه در اين عصر و زمان با سرعت در دنيا پيشروى مى كند و كشورهاى اسلامى را يكى پس از ديگرى تحت تأثير خود قرار مى دهد و در خارج نيز معارف مكتب اهلبيت : برجسته تر از ساير گروه هاى مسلمان جلوه كرده و اين امر حسادت آنها را برانگيخته است. در زمانى كه اين بخش از سخن مولا را مى نويسيم، حكومت اسلامى شيعه با كمال قدرت بر ايران سلطه دارد، عراق نيز تحت سلطه حكومت شيعى است، در لبنان نيز به بركت پيروزى شگفت انگيز حزب الله بر دشمنان، شيعيان و پيروان مكتب اهلبيت : عظمت و قدرت فوق العاده اى پيدا كرده اند و در اين اواخر، در تركيه نيز آثار پيشرفت افكار شيعى ظاهر و آشكار گشته است. مرحوم علامه شوشترى، داستانى از جنگ جمل كه مى تواند يكى از مصداق هاى كلام امام علیه السلام باشد نقل مى كند، وى مى گويد: «عبدالله بن زبير» در روز جنگ جمل مهار شتر عايشه را در دست داشت. «مالك اشتر» براى جنگ با او آماده شد. ابن زبير مهار ناقه را رها كرد و به سوى مالك آمد. آنها با هم به جنگ پرداختند و هر دو بر زمين افتادند؛ ولى مالك اشتر گلوى ابن زبير را گرفته بود. ابن زبير فرياد مى زد: بياييد من و مالك، هر دو را به قتل برسانيد. اشتر مى گويد: من از اين خوشحال شدم كه نام مرا به عنوان «مالك» برد (كه مردم چندان با آن آشنا نبودند) اگر گفته بود «اشتر»، مردم مى ريختند و ما هر دو را مى كشتند. به خدا قسم از حماقت «ابن زبير» تعجب كردم كه فرياد مى زد: من و او هر دو را به قتل برسانيد؛ در حالى كه قتل هر دو نفر سودى به حال او نداشت. من او را رها كردم و فرار كرد در حالى كه زخم عميقى در يك طرف از صورت خود برداشته بود. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎امام صادق عليه ‏السلام : لَا يَزَالُ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ يُكْتَبُ مُحْسِناً مَا دَامَ سَاكِتاً فَإِذَا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِناً أَوْ مُسِيئا؛ بنده مؤمن تا زمانى كه خاموش باشد، نيكوكار نوشته مى‏ شود و چون سخن گويد، نيكوكار يا بد كردار نوشته شود. 📗[الکافی، ج2، ص116 ] @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا