قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش اول ✅ علم امام علی علیه السلام ↩️ "بعضى دیگر، فتنه «معاویه»، شامیان و ج
ترجمه و شرح خطبه 93 نهج البلاغه؛ بخش
اول:
✅ علم امام علی علیه السلام
↩️ شبیه این واقعه درباره بعضى دیگر نقل شده است.
سپس امام(علیه السلام) بعد از ذکر این مقدّمه چنین مى فرماید: «سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست! از هیچ حادثه اى که از امروز تا دامنه قیامت واقع مى شود از من سؤال نمى کنید (مگر این که پاسخ آن را آماده دارم) و همچنین درباره هیچ گروهى که حتّى یک صد نفر را هدایت یا گمراه مى کنند پرسش نمى کنید، مگر اینکه از دعوت کننده و رهبر و کسى که آنها را به پیش مى راند و از جایگاه خیمه و خرگاه و محلّ اجتماع آنها و کسانى که از آنها کشته مى شوند، یا به مرگ طبیعى مى میرند، (از همه اینها) شما را آگاه مى سازم.» (فَوَ الَّذِی نَفْسِی بَیَدِهِ! لاَ تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْء فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ السَّاعَةِ، وَ لاَ عَنْ فِئَة تَهْدِی مِئَةً وَ تُضِلُّ مِئَةً إِلاَّ أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا،(5) وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ(6) رِکَابِهَا، وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ یُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلا، وَ مَنْ یَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً).
بسیارند کسانى که ممکن است مسائلى را به صورت مبهم و کلّى در آینده اى نزدیک پیش بینى کنند و این کارى است که سیاستمداران، در مسایل مربوط به اطراف عصر خود، همیشه دارند و ممکن است گاهى صحیح و گاهى اشتباه از آب درآید; ولى پیش بینى دقیق جزئیّات با تمام مشخصّات، آن هم در زمان هاى بسیار دور، براى هیچ کس ممکن نیست، جز آنها که با سرچشمه وحى ارتباطى دارند و از علم بى پایان پروردگار، مدد مى گیرند و جالب این است که امام(علیه السلام) در جمله هاى بالا از یک سو، تأکید بر این دارد که من تمام حوادث آینده را تا دامنه قیامت مى توانم براى شما پیش گویى کنم و از سوى دیگر اشاره به تمام جزئیّات آنها مى کند. چیزى که براى غیر پیغمبر و کسانى که از علوم خاص او بهره دارند، امکان پذیر نیست.
در اینجا فوراً این سؤال به ذهن مى آید که آیا پیامبر یا امام، علم غیب - آن هم به این گستردگى - مى توانند داشته باشند، با اینکه قرآن با صراحت مى گوید: «قُلْ لاَ یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّموتِ وَ الأَرْضِ الْغَیْبَ إلاَّ اللهُ; بگو کسانى که در آسمان و زمین هستند جز خدا از غیب آگاه نیستند»(7).
این سخن پاسخ روشن و معروفى دارد که هم از آیات قرآن استفاده مى شود و هم در کلمات خود آن حضرت آمده است و آن اینکه علم غیب به صورت ذاتى مخصوص خداست ولى خداوند هر مقدار از آن را لازم بداند در اختیار اولیاء الله مى گذارد; همان گونه که در آیه 26 - 27 سوره «جنّ» مى خوانیم: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُول; خداوند عالم به امور پنهانى است و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى کند، مگر رسولى که او را برگزیده و از وى راضى شده است».
به زودى در کلام خود امام(علیه السلام) - به خواست خدا - مى خوانیم هنگامى که امام(علیه السلام) از پاره اى از حوادث آینده خبر داد و کسى همین سؤال را مطرح کرد امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب، وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمُ مِنْ ذِی عِلْم; این علم غیب نیست; بلکه آموزشى است از صاحب علم». اشاره به اینکه علم غیب ذاتى، مخصوص خداست و علم من جنبه اکتسابى دارد; من همه این امور را از پیامبر آموختم و او از خداوند متعال (شرح بیشتر این سخن، ذیل همان خطبه خواهد آمد).
به هر حال، هیچ کس بعد از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) جز امام امیرمؤمنان(علیه السلام) چنین سخنى را نگفته و نمى توانسته است بگوید; ولى امام این سخن را فرموده و بارها پیش گویى هایى کرده که عیناً واقع شده است.
«ابن ابى الحدید» در «شرح نهج البلاغه» خود فصلى تحت عنوان «امور غیبى که امام از آن خبر داد، سپس تحقّق یافت» در ذیل همین خطبه آورده است که در بحث نکات، اشاره اى به آن خواهیم داشت.
تعبیر امام در جمله هاى بالا به «وَ لاَعَنْ فِئَة تَهْدی مِئَةً...» اشاره به این است که نه تنها از گروهها و لشکرهاى انبوه، که در آینده حادثه مى آفرینند، با خبرم; بلکه حتّى از گروهک هاى کوچک که هیچ کس نمى تواند درباره آن پیش گویى داشته باشد - به برکت تعلیم الهى - با خبر هستم!
✍پی نوشت:
5. «ناعق» از مادّه «نعق» (بر وزن ضرب) به معناى فرياد زدن بر حيوانات به منظور حرکت دادن آنها است. به کار بردن اين تعبير در مورد انسان ها، در جايى است که افرادى ناآگاه، با تحريک افراد فاسد و مفسد به حرکت در مى آيند.
6. «مُناخ» از مادّه «نَوْخه» به معناى اقامت گرفته شده و «مُناخ» به جايى گفته مى شود که شتر را در آنجا مى خوبانند و سپس به عنوان کنايه، به معناى وسيعترى، يعنى محلّ اقامت، بکار رفته است.
7. سوره نمل، آيه 65. (در آيات متعدّد ديگرى شبيه به اين مضمون نيز آمده است).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
⚠️ دو علت فشار قبر مومن!
☀️ پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله:
🍁فشار قبر براى مؤمن از دو جهت است؛
1⃣ يا براى كفاره و از بين بردن گناهان او است،
2⃣ يا براى نعمت هايى كه در دنيا ضايع كرده و توجه به آن ها نداشته است.
📙بحارالانوار ، ج۶ ، ص۲۲۱
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام مومنی 15-02-1403.mp3
34.37M
#موعظه
🎙 حجت الاسلام و المسلمین مومنی
📝موضوع: تکرار گناه فرصت تعالی را از انسان میگیرد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و چهار 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻭ ﻳﺎ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺷﺘﺮ ﺑﺎﺭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنج
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﻣﺸﺎﻳﺦ ﻗﻴﺲ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ ﻭ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﻟﺘﻬﺬﻳﺐ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﺳﺮﻭﺭ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻱ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺧﺰﺭﺝ (ﻗﻴﺲ) ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﺘﻘﻴﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺳﻌﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺟﻨﺎﺑﺬﻱ ﺣﻨﺒﻠﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ "ﻣﻌﺎﻟﻢ ﺍﻟﻌﺘﺮﻩ" ﺑﻄﻮﺭ ﻣﺮﻭﻓﻮﻉ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺪ ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺿﺮﺑﺖ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﺿﺮﺑﺖ ﺍﺯ ﭘﺎﻱ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻣﺮﺩﻱ ﺧﻮﺵ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﻧﻴﻚ ﭼﻬﺮﻩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎﺯﻭﻳﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۷۰]
ﺭﻭﻱ ﺑﺪﺷﻤﻦ ﺁﻭﺭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﻫﺴﺘﻲ ﻭ ﺁﻧﺪﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﮔﻔﺘﻢ. ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻋﻠﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﻗﻴﺲ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺣﻨﻈﻠﻪ ﺑﻦ ﺭﺍﻫﺐ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻧﻴﺰ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 63 (ﻳﻮﻡ ﺍﻟﺤﺮﻩ) ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ "ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﻟﺘﻬﺬﻳﺐ" ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺻﻔﺤﻪ 193 ﻭ ﺟﻠﺪ ﭘﻨﺠﻢ ﺹ 193 ﻭ ﺟﻠﺪ 8 ﺹ 396 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ "ﺣﻠﻴﻪ ﺍﻟﺎﻭﻟﻴﺎ" ﻭ "ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻐﺎﺑﻪ" ﺟﻠﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺹ 215 ﻭ "ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ" ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ ﺹ 249 ﻭ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﻟﺘﻬﺬﻳﺐ ﺟﻠﺪ ﺹ 396 ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺎﻳﻦ ﺷﺮﺡ:. 1- ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺧﺎﺩﻡ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ). 2- ﺑﻜﺮ ﺑﻦ ﺳﻮﺍﺩﻩ، ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ "ﺍﻟﺴﻨﻦ ﺍﻟﻜﺒﺮﻱ" ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺟﻠﺪ10. ﺹ 222 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻠﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 3- ﺛﻌﻠﺒﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﻘﺮﻇﻲ. 4- ﻋﺎﻣﺮ ﺑﻦ ﺷﺮﺍﺣﻴﻞ ﺍﻟﺸﻌﺒﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 104. 5- ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺟﻤﻞ ﭘﺮﭼﻤﺪﺍﺭ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺑﻮﺩ، ﺣﺠﺎﺝ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﺛﻘﻔﻲ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺳﻴﺎﻩ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ
ﺍﻭ ﺗﺒﺮﻱ ﻧﺠﺴﺖ، ﻳﺎﺭﺍﻥ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۷۱]
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺧﺎﺹ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﮔﺮﺩ ﺍﻭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻭ ﻫﻤﮕﻲ ﺳﺎﻛﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻴﺪﺍﺩﻧﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺣﺎﺭﺙ ﮔﻮﻳﺪ: ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ﺯﻧﻬﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻱ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺑﺰﺍﻳﻨﺪ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۷ الی۲۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ آنگاه به دومین
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۷ الی۲۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ کسانى که به خدا ایمان دارند، علم و قدرت او را بى پایان مى دانند هرگز نمى توانند این امور را انکار کنند و یا مانند مادیگراها به خرافه نسبت دهند.
آنچه در معجزه مهم است آن است که: عقلاً محال نباشد و در این مورد این امر کاملاً صادق است; چرا که هیچ دلیل عقلى دلالت بر نفى امکان تبدیل عصا به مار عظیم نمى کند .
مگر عصا و مار عظیم هر دو در گذشته هاى دور از خاک گرفته نشده اند؟ البته شاید میلیون ها یا صدها میلیون سال طول کشید که از خاک، این چنین موجوداتى به وجود آمد (و هیچ در این مسأله تفاوتى نیست که قائل به تکامل انواع باشیم و یا ثبوت انواع; چرا که به هر حال، هم چوب درختان از خاک آفریده شده اند و هم حیوانات).
منتها کار اعجاز در این مورد بوده است که آن مراحلى را که مى بایست در طول سالیان دراز طى شود، در یک لحظه و در مدتى بسیار کوتاه، انجام داده است آیا چنین امرى محال به نظر مى رسد؟!
ممکن است شخصى کتاب قطورى را با دست در یک سال بنویسد، اما اگر کسى پیدا شود که با اتکاء به اعجاز آن چنان سریع انجام دهد که در یک ساعت یا کمتر از آن نوشته شود، این محال عقلى نیست، این خارق عادت است (دقت کنید).
به هر حال، قضاوت عجولانه درباره معجزات و آنها را خداى ناکرده به خرافات نسبت دادن، دور از منطق و عقل است، تنها چیزى که گاهى این گونه افکار را به وجود مى آورد، این است که: ما به علل و معلول عادى خو گرفته ایم تا آنجا که آنها را به صورت ضرورت تلقى مى کنیم، و هر چه خلاف آن باشد را مخالف ضرورت مى دانیم، در حالى که شکل این علل و معلول طبیعى و عادى
هرگز جنبه ضرورت ندارد و هیچ مانعى ندارد عامل مافوق طبیعت، دگرگونى ها در آنها ایجاد کند.(۵)
* * *
۲ ـ استعدادهاى فوق العاده اشیاء
مسلماً آن روز که موسى، آن عصاى شبانى را براى خود انتخاب نمود، باور نمى کرد این موجود ساده از عهده چنان کار عظیمى به فرمان خدا برآید، آن چنان که قدرت فراعنه را درهم ریزد، اما خدا به او نشان داد که: از همین وسیله ساده مى توان آن چنان نیروى خارق العاده اى به وجود آورد.
این در واقع درسى است به همه انسان ها که در این جهان هیچ چیز را ساده نپندارند، اى بسا موجودات یا افرادى که ما با دیده حقارت به آنها مى نگریم قدرت هاى عظیمى در دل نهفته داشته باشند که ما از آن بى خبریم.
* * *
۳ ـ تورات در این باره چه مى گوید؟
در آیات بالا خواندیم، هنگامى که موسى(علیه السلام) دستش را از گریبان بیرون آورد، سفید و روشن بود، بى آن که عیبى داشته باشد، ممکن است این جمله براى نفى تعبیرى باشد که در تورات تحریف یافته دیده مى شود; چرا که در این تورات چنین آمده است: و خداوند باز به او گفت، حال دست خود را به آغوش خود گذار که دست خود را به آغوش خود گذاشت و او را بیرون آورد و اینک دستش مانند برف، مبروص شد .(۶)
کلمه مبروص از ماده برص به معنى پیسى است که یک نوع بیمارى است و مسلماً به کار بردن این تعبیر در این مورد غلط و نابجا است.
✍ پی نوشت:
۵ ـ در این باره در جلد ششم، صفحه ۲۸۴ نیز صحبت کرده ایم.
۶ ـ تورات ، سفر خروج ، فصل چهارم، جمله ۶.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۴ ✅اهمیت امر به معروف و نهى از منکر ↩️ "آيه 63 سوره مائده علماى اهل كتاب را س
ترجمه و شرح حکمت 375 نهج البلاغه:
❌ نکوهش بیتفاوتی نسبت به منکر
🖤 قلب هاى واژگونه!
اين كلام نورانى در واقع تكميل بر دو گفتار حكيمانه اى است كه قبلا تحت شماره 373 و 374 آمد و ناظر به مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر است و در واقع هركدام از زاويه اى به اين مسئله مهم مى نگرد. «در اين جا ابوجحيفه[1] مى گويد: من از اميرمؤمنان(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: نخستين مرحله اى از جهاد كه از شما مى گيرند و در آن مغلوب مى شويد جهاد با دست (جهاد عملى) است سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب»; (وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ).
روشن است كه ظالمان و دشمنان اسلام نخست تلاش مى كنند چراغ پرفروغ امر به معروف و نهى از منكر عملى را از مسلمانان بگيرند و اجازه ندهند كسى عملاً امر به معروف يا نهى از منكر كند مبادا موقعيت آن ها به خطر بيفتد.
هنگامى كه جهاد عملى را خاموش كردند به سراغ جهاد زبانى مى روند و اجازه نمى دهند كسى بر فراز منابر يا در مجامع ديگر امر به معروف و نهى از منكر كند و كسانى را كه اقدام به اين كار كنند تحت تعقيب قرار مى دهند و حتى در تاريخ مى خوانيم كه گاه زبان بعضى از آن ها را قطع مى كردند تا نتوانند امر به معروف و نهى از منكر كنند و بساط ظالمان را متزلزل سازند مانند آنچه درباره ميثم تمار، آن يار باوفا و دوست مخلص على(عليه السلام) نقل شده كه حتى هنگامى كه او را به چوبه دار آويزان كردند (معمول بود طناب را زير بغل شخصى كه مى خواستند به دار بياويزند قرار مى دادند) باز بر فراز چوبه دار فضايل على(عليه السلام) را بيان مى كرد. ابن زياد دستور داد زبانش را قطع كردند.
يا اين كه همچون ابوذر به نقطه دور افتاده اى تبعيد مى شدند تا كسى پيام زبان حق گويشان را نشنود آن گونه كه در زمان معاويه و خليفه سوم روى داد.
و هنگامى كه اين مرحله از جهاد را گرفتند تبليغات منفى را آغاز مى كنند به گونه اى كه آن حالت تنفر قلبى را به تدريج از مردم بگيرند تا شعله جهاد با قلب نيز خاموش شود و يا اين كه وقتى جهاد عملى و جهاد با زبان گرفته شد و مدتى گذشت به تدريج انسان ها زشتى منكرات را فراموش مى كنند همان گونه كه انسان ماهر در انجام يك كار اگر مدتى آن را ترك كند مهارت خود را به كلى از دست خواهد داد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال ديگرى در تفسير اين كلام داده اند و آن اين كه وقتى حاكميت ظالمان ادامه پيدا كند نسل هايى كه بعداً روى كار مى آيند زشتى منكرات را فراموش مى كنند و به اين ترتيب جهاد با قلب نيز ترك مى شود.
✍پی نوشت:
[1]. نام او وهب بن وهب و بعضى گفته اند وهب بن عبد الله سوائى است كه در خردسالى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را درك كرد و جزء جوان ترين صحابه محسوب مى شود با اين حال احاديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شنيده و روايت كرده است. در حديثى آمده است كه ابو جحيفه غذاى فراوانى خورده بود و خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيد و در حضور آن حضرت آروغى زد. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: ابو جحيفه چنين مكن. كسى كه در دنيا بيش از همه سير شود در قيامت بيش از همه گرسنه خواهد بود. ابو جحيفه كه اين سخن را شنيد ديگر هرگز شكم خود را پر از غذا نمى كرد حتى فرداى شبى كه شام مى خورد، صبحانه نمى خورد و آن روز كه صبحانه مى خورد شام نمى خورد (و گفتار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را به طور كامل اطاعت كرد) ابو جحيفه بعداً به كوفه آمد و در تمام جنگ هاى اميرمؤمنان على(عليه السلام) در ركاب آن حضرت بود. على (عليه السلام) او را دوست مى داشت و به او اعتماد مى كرد و او را وهب الخير مى ناميد و (به سبب اعتمادى كه به او داشت) او را مأمور بيت المال كوفه كرد. وى در سال 72 هجرى قمرى دنيا را وداع گفت. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 276)
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام سجاد(علیه السلام) فرمودند :
✍ بعضی گناهان سبب براورده نشدن دعا میشود که باید از انها دوری کرد از آن جمله میتوان اشاره کرد به :
☀️۱- نيت بد
☀️۲- خرابی باطن
☀️۳- دورويي
☀️۴- ایمان و اعتقاد به براورده شدن دعا نداشته باشیم
☀️۵- تاخير در نمازهای واجب
☀️۶- ترک كار خير و صدقه
☀️۷- گفتن كلمات زشت و ناپسند
📗 ميزان الحكمه ، ج۴ ، ص۲۸۷
@Nahjolbalaghe2
سجده شکر بعد ار نماز_720.mp3
1.6M
#موعظه
🕌 سجده شکر بعد از نماز
🎙️حجت الاسلام فرحزاد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنج 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﻣﺸﺎﻳﺦ ﻗﻴﺲ ﻭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و شش
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ ﻭ ﻋﺠﻠﻲ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻮﺛﻖ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ0 ﻭﻱ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 81 ﻳﺎ 2 ﻭ 3 ﻭ 6 ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺧﻠﻜﺎﻥ ﺩﺭ ﺹ 296 ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻧﻮﻳﺴﺎﻥ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ. 6 - ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺟﻴﺸﺎﻧﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 77 ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﭘﻨﺠﻢ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺹ 380 ﺷﺮﺡ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺛﻘﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﻣﺮﺛﺪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺼﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺑﺪﺗﺮ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺫﺭ ﻭ ﻣﻌﺎﺫﺑﻦ ﺟﺒﻞ ﻭ ﻋﻘﺒﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 7- ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻋﺮﻭﻩ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﻦ ﻋﻮﺍﻡ ﺍﺳﺪﻱ ﻣﺪﻧﻲ. 8 -ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺎﺭ ﻋﺮﻳﺐ ﺑﻦ ﺣﻤﻴﺪ ﻫﻤﺪﺍﻧﻲ. ﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﻭ ﻋﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻣﻴﺴﺮﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺛﻘﻪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺟﻠﺪ 7
ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﻟﺘﻬﺬﻳﺐ ﺹ 191 ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ. 9- ﺍﺑﻮ ﻣﺴﻴﺮﻩ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺑﻦ ﺷﺮﺟﻴﻞ ﻫﻤﺪﺍﻧﻲ ﻛﻮﻓﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 63، ﺷﻬﻴﺪ ﺩﻭﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺭﺍﻳﻪ ﺍﺵ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﻭﻱ ﺟﺰ ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ ﻭ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺎ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ "ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ" ﺹ 114 ﻭ ﺟﻠﺪ 8 ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺹ 47 ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺛﻘﺎﺕ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﻳﺶ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﺯﺍﻧﻮﻱ ﺷﺘﺮﺍﻥ ﻭﺻﻠﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ. 10- ﻋﻤﺮ ﻭ ﺑﻦ ﻭﻟﻴﺪ ﺳﻬﻤﻲ ﻣﺼﺮﻱ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 103 ﻣﻮﻟﺎ ﻭ ﻏﻠﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﺪﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ "ﻗﻴﺲ" ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﻟﺘﻬﺬﻳﺐ ﺟﻠﺪ ﻫﺸﺘﻢ ﺹ 116 ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۷۲]
ﺍﺣﺎﺩﻳﺜﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻟﻬﻮ ﻭ ﻟﻌﺐ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪﺩﻫﻢ "ﺍﻟﺴﻨﻦ" ﺹ 222 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻗﻴﺲ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ (ﺍﺿﺎﻓﺎﺕ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ). 11- ﺍﺑﻮ ﻧﺼﺮ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺷﺒﻴﺐ ﺭﺑﻌﻲ ﻛﻮﻓﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ
ﺳﺎﻝ 83 ﻭ ﺑﺎﻭ ﺭﻗﻲ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﻋﻤﺮ ﻭ ﻣﻌﺎﺫ ﺑﻦ ﺟﺒﻞ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺫﺭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻴﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺒﺎ ﺗﻬﺬﻳﺒﺶ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرآن
🎙تلاوت آیاتی از کلام الله مجید با صدای زیبای عبدالباسط
☀️ امام حسن عليه السلام : بدانيد كه خداوند شما را بيهوده نيافريده و به خود رهايتان نكرده است. مدّت عمر شما را رقم زده و روزى هايتان را ميان شما قسمت كرده است، تا هر خردمندى جايگاه خود را بشناسد و بداند كه آنچه برايش مقدّر شده است به او مى رسد و آنچه برايش مقدّر نشده، هرگز به او نخواهد رسيد.
[تحف العقول : 232.]🍀
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ
(اینک) به سوى فرعون برو، که او طغیان کرده است.»
(طه/۲۴)
*
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي
(موسى) گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده کن.
(طه/۲۵)
*
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي
و کارم را برایم آسان گردان.
(طه/ ۲۶)
*
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي
و گره از زبانم بگشاى.
(طه/۲۷)
*
يَفْقَهُوا قَوْلِي
تا سخن مرا بفهمند.
(طه/۲۸)
*
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي
و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده،
(طه/۲۹)
*
هَارُونَ أَخِي
برادرم هارون را.
(طه/۳۰)
*
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي
با او پشتم را محکم کن.
(طه/۳۱)
*
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي
و او را در کارم شریک ساز.
(طه/۳۲)
*
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا
تا تو را بسیار تسبیح گوییم.
(طه/۳۳)
*
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا
و تو را بسیار یاد کنیم.
(طه/۳۴)
*
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا
چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده اى!»
(طه/۳۵)
*
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَىٰ
فرمود: «اى موسى! خواسته ات به تو داده شد.
(طه/۳۶)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۷ الی۲۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ کسانى که به خدا
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۲۴ الی ۳۶
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
✅ خواسته هاى حساب شده موسى(علیه السلام)
تا اینجا موسى(علیه السلام) به مقام نبوت رسیده، و معجزات قابل ملاحظه اى دریافت داشته است، ولى از این به بعد، فرمان رسالت به نام او صادر مى شود، رسالتى بسیار عظیم و سنگین، رسالتى که از ابلاغ فرمان الهى به زورمندترین و خطرناک ترین مردم محیط شروع مى شود، مى فرماید: به سوى فرعون برو که طغیان کرده است ! (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).
آرى، براى اصلاح یک محیط فاسد، و ایجاد یک انقلاب همه جانبه، باید از سردمداران فساد و ائمه کفر، شروع کرد، از آنها که در تمام ارکان جامعه نقش دارند، خودشان و یا افکار و اعوان و انصارشان، همه جا حاضرند، آنهائى که تمام سازمان هاى تبلیغاتى، اقتصادى و سیاسى را در قبضه خود گرفته اند که: اگر آنها اصلاح شوند و یا در صورت عدم اصلاح ریشه کن گردند، مى توان به نجات جامعه امیدوار بود، و گرنه، هر گونه اصلاحى بشود، سطحى، موقتى و گذرا است.
جالب این که: دلیل لزوم آغاز کردن از فرعون، در یک جمله کوتاه: إِنَّهُ طَغى: او طغیان کرده است بیان شده که در این کلمه طغیان همه چیز جمع است، آرى، طغیان و تجاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگى، و به همین جهت به این گونه افراد طاغوت گفته مى شود که از همین ماده گرفته شده است.
* * *
موسى(علیه السلام) از چنین مأموریتى خشنود گشت، با آغوش باز از آن استقبال نمود، اما وسائل پیروزى در این مأموریت را از خدا خواست.
و از آنجا که نخستین وسیله پیروزى، روح بزرگ، فکر بلند، و عقل توانا و به عبارت دیگر، گشادگى سینه است عرض کرد پروردگار من! سینه مرا گشاده بدار (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی).
آرى، نخستین سرمایه براى یک رهبر انقلابى، سینه گشاده، حوصله فراوان، استقامت، شهامت و تحمل بار مشکلات است، و به همین دلیل، در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: آلَةُ الرِّیاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ: وسیله رهبرى و ریاست، سینه گشاده است .(۱)-(۲)
* * *
و از آنجا که این راه، مشکلات فراوانى دارد که: جز به لطف خدا گشوده نمى شود، در مرحله دوم از خدا تقاضا کرد: کارها را بر او آسان گرداند و مشکلات را از سر راهش بردارد، عرض کرد: کار مرا آسان گردان (وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی).
* * *
پس از آن تقاضاى قدرت بیان هر چه بیشتر کرده عرضه داشت: گره از زبانم بگشا (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی).
درست است که داشتن سرمایه شرح صدر، مهمترین سرمایه است ولى کار سازى این سرمایه در صورتى است که قدرت ارائه و اظهار آن، به صورت کامل وجود داشته باشد، به همین دلیل، موسى(علیه السلام) بعد از تقاضاى شرح صدر و برطرف شدن موانع، تقاضا کرد خداوند گره از زبانش بردارد.
* * *
و مخصوصاً علت آن را چنین بیان کرد: تا سخنان مرا درک کنند (یَفْقَهُوا قَوْلِی).
این جمله، در حقیقت، آیه قبل را تفسیر مى کند، و از آن، روشن مى شود که منظور از گشوده شدن گره زبان، این نبوده است که زبان موسى(علیه السلام) به خاطر سوختگى در دوران طفولیت یک نوع گرفتگى داشته (آن گونه که بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کرده اند) بلکه، منظور گره هاى سخن است که مانع درک و فهم شنونده مى گردد.
یعنى آن چنان فصیح، بلیغ، رسا و گویا سخن بگویم که هر شنونده اى منظور مرا به خوبى درک کند.
شاهد دیگر این تفسیر، آیه ۳۴ سوره قصص است: وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً: برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است .
جالب این که: أَفْصَح از ماده فَصِیح در اصل، به معنى خالص بودن چیزى از زوائد است و سپس به سخنى که رسا، گویا و خالى از حشو و زوائد باشد، گفته شده است.
به هر حال، یک رهبر و پیشواى موفق و پیروز کسى است که علاوه بر سعه فکر و قدرت روح، داراى بیانى گویا و خالى از هر گونه ابهام و نارسائى باشد.
* * *
و از آنجا که رساندن این بار سنگین به مقصد، (بار رسالت پروردگار، رهبرى انسان ها و مبارزه با طاغوت ها و جبّاران) نیاز به یار و یاور دارد، و به تنهائى ممکن نیست، چهارمین تقاضاى موسى(علیه السلام) از پروردگار این بود: خداوندا! وزیر و یاورى از خاندانم براى من قرار ده (وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی).
وَزِیر از ماده وزر در اصل، به معنى بار سنگین است، و از آنجا که وزیران بسیارى از بارهاى سنگین را در کشوردارى بر دوش دارند، این نام بر آنها گذارده شده است. و نیز کلمه وزیر به معاون و یاور اطلاق مى شود.
اما این که: موسى(علیه السلام) تقاضا مى کند: این وزیر از خانواده او باشد دلیلش روشن است; چرا که هم شناخت بیشترى نسبت به او خواهد داشت، و هم دلسوزى فراوان تر، چه خوب است انسان با کسى بتواند همکارى کند که پیوندهاى روحانى و جسمانى، آنان را به هم مربوط ساخته است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
20.Taha.25-28.mp3
2.63M
🎙 تفسیر صوتی آیات۲۴ الی ۳۳ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی