قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۵ ☀️ بعثت پیامبر، درمان جاهلیت ↩️ در پايان اين خطبه، به برنامه هاى پيامبر(صلى
📝 ترجمه و شرح خطبه ۹۶بخش اول
✅ خدا شناسی
🔭خطبه در يك نگاه:
امام عليه السلام در اين خطبه به طور عمده از دو چيز بحث مى فرمايد: نخست، اشاره به قسمتى از اسماى حسناى خداوند مى نمايد و او را به اين اوصاف مدح و ستايش مى كند. سپس، به بيان بخشى از فضائل پيامبر گرامى اسلام پرداخته و از اصل و نسب شريف آن حضرت و سپس قيام شجاعانه او- كه سبب خاموش شدن آتش فتنه و محو كينه ها از سينه ها گرديد- سخن مى گويد.
آغاز و انجام او است!
در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به بعضى از صفات پرودگار شده و عمدتاً روى «اوّل» و «آخر» بودن خداوند و «ظاهر» و «باطن» بودن ذات پاکش، تکيه گرديده است: مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است که نخستين هستى است و چيزى قبل از او نبوده و آخرين هستى است و چيزى بعد از او نيست». (أَلْحَمْدُلِلّهِ الأَوَّلِ فَلاَ شَىْءَ قَبْلَهُ، وَ الآخِرِ فَلاَ شَىْءَ بَعْدَهُ).
«او آشکار است، آن گونه که آشکارتر از او چيزى نيست، و باطن و مخفى است، که چيزى از او مخفى تر نتوان يافت». (وَ الظَّاهِرِ فَلاَ شَىْءَ فَوْقَهُ، وَ الْبَاطِنِ فَلاَ شَىْءَ دُونَهُ).
اوّل و آخر بودن خداوند به معناى ازليّت و ابديّت ذات پاک اوست; زيرا اوّليت او، نه به معناى آغازگر زمانى است; چرا که در اين صورت محصور در دايره زمان مى شود و نه آغازگر از نظر مکان; چرا که محصور در دايره مکان مى گردد; بلکه آغازگر بودن او به اين معناست که ذات پاک ازلى او، سرچشمه تمام هستى هاست و همه موجودات از او نشأت گرفته اند.
همچنين پايان بودن او، به معناى پايان زمانى و مکانى نيست; بلکه مفهومش آن است که ذاتش ابدى مى باشد، و بقاى موجودات بسته به بقاى اوست و آنگاه که همه چيز فانى شود، او باقى است: (کُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان * وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُوالْجَلاَلِ وَ الإِکْرامِ)(1).
کوتاه سخن اينکه: او سرآغاز و ابتداى عالم هستى است و اوست که بعد از فناى جهان نيز خواهد بود.
توصيف او به «ظاهر» و «باطن»، تعبير ديگرى از احاطه وجود بى پايان او نسبت به همه چيز است. از همه چيز ظاهرتر است، چرا که آثارش تمام جهان را پر کرده; و از همه چيز مخفى تر است، چرا که کنه ذاتش ناشناخته است!
بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» احتمالات ديگرى درباره ظاهر و باطن بودن خداوند داده اند; از جمله اينکه: منظور از ظاهر اين است که او بر همه چيز غالب است و چيزى بر او غلبه پيدا نمى کند و ديگر اينکه منظور از ظاهر اين است که او برتر از همه اشيا مى باشد: ولى مطابق اين دو تفسير، مفهوم باطن به قرينه مقابله چندان روشن نيست و مناسب تر همان تفسير اوّل است; که او از نظر آثار وجوديش بقدرى ظاهر و آشکار است که هيچ چيز مانند او نيست; زمين، آسمان، گياهان، حيوانات و انسان ها، دريا و صحرا، همه مملوّ از آثار وجود اوست; ولى با اين حال، کنه ذاتش چنان مخفى است که احدى به آن راه ندارد; زيرا انسان محدود، کنه آن وجود نامحدود را نمى تواند درک کند.
در دعاى پربار و معروف امام حسين(عليه السلام) (مشهور به دعاى عرفه) مى خوانيم: «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيل يَدُلُّ عَلَيْکَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُؤنَ الآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْکَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَتَرَاکَ عَلَيْهَا رَقِيباً.»
شاعر فارسى زبان همين مضمون را در اشعار لطيف خود بازگو کرده:
کى رفته اى ز دل که تمنّا کنم تو را کى گشته اى نهفته که پيدا کنم تو را!
با صد هزار جلوه برون آمدى که من با صد هزار ديده تماشا کنم تو را!
****
✍پی نوشت:
1. سوره الرّحمن، آيات 26 - 27.
- سند خطبه: در مورد اين خطبه، سندى غير از آنچه در نهج البلاغه آمده است، به نظر نرسيده است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙 خطبه های:۹۴( حضرت محمد (ص) منجی و مصلح) و ۹۵( عظمت شخصیتی و رفتاری
شرح_صوتی_خطبه_۹۶_جلسه_۱.mp3
7.44M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙 خطبه: ۹۶ بخش اول
🔸شرط پیروزی
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امامصادق(علیه السلام)فرمودند:
✔️ گاهى مؤمنى در روز تصميم میگيرد كه درشب نماز شب بخواند ولى خوابش میبرد، و موفق به خواندن نماز شب نميشود ؛خداوند به دليل همان نيت و قصدش اجرِ نماز شب را ثبت میفرمايد و براى نفس هايش ثواب تسبيح براى خوابش ثواب صدقه را میدهد.
📚ميزانالحكمة؛ج۱۰،ص۲۸۰
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔴 شهـوت مانع رسیدن به امام زمان (عج)
🎙 استاد میر باقری
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و چهل و هشت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ (ﺍﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻧﻴﺰ ﺍ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و چهل و نه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﻲ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ
ﺯﺑﻴﺮ ﺑﻦ ﺑﻜﺎﺭ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﻣﻔﺎﺧﺮﺍﺕ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ، ﻭ ﻭﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻣﻌﻴﻂ، ﻭ ﻋﺘﺒﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﺣﺮﺏ، ﻭ ﻣﻐﻴﺮﻩ ﺑﻦ ﺷﻌﺒﻪ، ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺩﺭﺩﻧﺎﻛﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻈﻴﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻱ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺑﻨﮕﺮ ﻛﻪ ﺣﺴﻦ ﭘﺴﺮ ﻋﻠﻲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﻲﻧﻬﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ. ﻣﺎ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻫﺎﺋﻲ ﻣﻲﺷﻨﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﮕﺮﺍﻧﻲ ﻣﺎﺳﺖ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭼﻪ ﻣﻲﮔﻮﺋﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺗﻮ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﻫﻴﻢ ﻭ ﻧﻜﻮﺵ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﻗﺎﺗﻞ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺒﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ (ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ) ﺑﺎ ﻣﺎ ﻣﻌﺎﺭﺿﻪ ﻛﻨﺪ.
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۴۴]
ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ، ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻧﻨﺸﺴﺘﻢ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻭ ﻭﻋﻴﺐ ﺟﻮﺋﻴﺶ ﻣﺮﺍ
ﺑﻴﻤﻨﺎﻙ ﺳﺎﺧﺖ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻬﺮ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺷﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻜﻦ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﻀﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮﺩ، ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﻢ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺗﺮﺱ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺣﻖ ﻣﺎ ﻏﻠﺒﻪ ﻛﻨﺪ؟ ﻭ ﻳﺎ ﺳﺨﻦ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺳﺨﻦ ﻣﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻳﺎﺑﺪ؟ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍﺣﺎﺿﺮ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻣﺮ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺵ ﻣﻲﺭﺳﺪ، ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﻨﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ، ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﻪ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻴﺪ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻌﺎﺭﺿﻪ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻬﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﻴﺐ ﮔﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻋﺎﺭ ﻭ ﻧﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤﻲ ﭼﺴﺒﺪ، ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻨﮓ (ﺗﻬﻤﺖ) ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﺪﻑ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ. ﭘﺪﺭﺕ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺧﻠﻔﺎﻱ ﻗﺒﻞ ﺭﺍ ﻧﺎﺧﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﭙﺲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ، ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ؟ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻳﻚ ﻳﻚ ﺁﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ. ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ (ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﻣﻘﺼﺪﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟ ﺳﻘﻒ ﺑﺮ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﻲ ﮔﺮﺩﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺘﻜﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺣﺎﺿﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ! ﻣﻦ، ﺍﺯ ﺑﺪﻳﻬﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻲﺑﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﺳﺎﺯﻱ؟ ﺕ! ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻧﻴﺮﻭ ﻭ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﻳﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﺎ ﺍﻱ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا
و این گونه آن را قرآنى عربى (و فصیح و گویا) نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید آن تقوا پیشه کنند. یا برایشان سبب یادآورى شود.
(طه/۱۱۳)
***
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ ۗ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَىٰ إِلَيْكَ وَحْيُهُ ۖ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا
پس بلند مرتبه است خداوندى که فرمانرواى حقیقى است! و (اى پیامبر) نسبت به (تلاوت) قرآن، پیش از آن که وحى آن بر تو تمام شود، شتاب مکن. و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن.»
(طه/۱۱۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۰۵ الی ۱۱۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی و به این ترتیب
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۳و۱۱۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
بگو: خداوندا علم مرا افزون کن
آیات فوق، در واقع اشاره اى است به مجموع آنچه در آیات قبل پیرامون مسائل تربیتى مربوط به قیامت و وعد و وعید، آمده است.
مى فرماید: این گونه ما آن را به صورت قرآنى عربى (فصیح و گویا) نازل کردیم و انواع تهدیدها را به عبارات و بیانات مختلف بیان نمودیم، شاید آنها تقوى پیشه کنند یا لااقل تذکرى براى آنها گردد (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً).
تعبیر به کَذلِکَ در واقع، اشاره به مطالبى است که قبل از این آیه، بیان شده است، و درست به این مى ماند که: انسان مطالب بیدارکننده و عبرت انگیزى براى دیگرى بگوید، و بعد اضافه کند: این چنین باید پند داد، (بنابراین نیاز به تفسیرهاى دیگرى که بعضى از مفسران در اینجا گفته اند و از معنى آیه دور است نداریم).
کلمه عَرَبِى گر چه به معنى زبان عربى است، ولى در اینجا از دو نظر به فصاحت و بلاغت و رسا بودن مفاهیم قرآن اشاره دارد:
نخست این که: اصولاً زبان عربى ـ به تصدیق زبان شناسان جهان ـ یکى از رساترین لغات، و ادبیات آن از قوى ترین ادبیات است.
دیگر این که: جمله صَرَّفْنا اشاره به بیانات مختلفى است که قرآن از یک واقعیت دارد، مثلاً مسأله وعید و مجازات مجرمان را، گاهى در لباس بیان سرگذشت امت هاى پیشین، گاهى به صورت خطاب به حاضران، گاهى در شکل ترسیم حال آنها در صحنه قیامت و گاه به لباس هاى دیگر بیان مى کند.
تفاوت جمله لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ با جمله یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً ممکن است از این نظر باشد که: در جمله نخست مى گوید: هدف، پیدایش تقوا به صورت کامل است، و در جمله دوم هدف آن است که اگر تقواى کامل حاصل نشود، لااقل بیدارى و آگاهى حاصل گردد که تا حدودى او را محدود کند و در آینده سرچشمه حرکت و جنبش شود.
این احتمال، نیز وجود دارد که: جمله اول، اشاره به تحقق تقوا براى ناپرهیزگاران و دوم اشاره به تذکر و یادآورى براى پرهیزگاران است، چنان که در آیه ۲ سوره انفال مى خوانیم:
إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً: وقتى که آیات قرآن بر مؤمنان خوانده مى شود بر ایمانشان افزوده مى گردد .
در حقیقت، در آیه فوق اشاره به دو اصل از اصول مؤثر تعلیم و تربیت شده است:
نخست، مسأله صراحت در بیان، رسا بودن عبارات و روشن و دلنشین بودن آنها.
و دیگر بیان مطالب در لباس هاى گوناگون که موجب تکرار و ملالت نشود، و سبب نفوذ در دل ها گردد.
* * *
آیه بعد، اضافه مى کند: بلند مرتبه است خداوندى که سلطان بر حق است (فَتَعالَى اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ).
ممکن است ذکر کلمه حَق بعد از کلمه مَلِک به خاطر این باشد که مردم معمولاً از کلمه مَلِک (سلطان) خاطره بدى دارند، ظلم و ستم و خودکامگى از آن در ذهنشان تداعى مى شود، لذا بلافاصله مى فرماید: خداوند ملک بر حق است .
و از آنجا که گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر عشق به فراگیرى قرآن و حفظ آن براى مردم به هنگام دریافت وحى عجله مى کرد، و مهلت نمى داد جبرئیل سخن خود را کامل کند، در دنباله این آیه چنین به او تذکر داده مى شود: نسبت به قرآن پیش از آن که وحى آن تمام شود، عجله مکن (وَ لاتَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ).
و بگو پروردگارا! علم مرا افزون کن (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً).
از بعضى دیگر از آیات قرآن نیز استفاده مى شود که: پیامبر به هنگام نزول وحى شور مخصوصى داشت که سبب مى شد براى دریافت وحى عجله کند مانند: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ * فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ: زبانت را به خاطر عجله به هنگام دریافت وحى حرکت مده * بر ما است که آن را در سینه تو جمع کنیم تا بتوانى آن را تلاوت نمائى * سپس هنگامى که ما آن را بر تو خواندیم از تلاوت آن پیروى کن .
✔️نکته ها:
۱ ـ حتى در گرفتن وحى عجله مکن
جمله هاى اخیر درس هاى آموزنده اى در برداشت، از جمله، نهى از عجله به هنگام دریافت وحى.
بسیار دیده شده افرادى به هنگام شنیدن سخن یک گوینده، هنوز مطلب تمام نشده، به تکرار یا تکمیل آن مى پردازند، این امر، گاهى ریشه کم صبرى دارد، گاهى غرور و اظهار وجود، و گاهى نیز عشق و علاقه زیاد به دریافت مطلب و یا انجام مأموریتى انسان را بر این کار وادار مى کند که در این صورت انگیزه مقدسى دارد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
20.Taha.13-14.mp3
1.59M
🎙 تفسیر صوتی آیات ۱۱۳ و۱۱۴ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امیرالمومنین علیهالسلام درباره حضرت مهدی علیهالسلام میفرمایند:
🔸️یقینا او زمین را از هر شخص فریبکاری پاک خواهد ساخت
و بر اساس عدالت رفتار خواهد کرد
و با ترازوی عدل میانتان بپا خواهد خاست.
🔹️لَيُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ غَاشٍّ وَ لَيَعْمَلَنَّ بِالْعَدْلِ وَ لَيَقُومَنَّ فِيكُمْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ.
📚 بحار الأنوار، ج۵۱، ص ۱۲۰.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔴 اثر قضا شدن نماز صبح !
🎥استاد رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و چهل و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﻓﺖ. ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﻭﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺫﻛﺮ ﻧﺎﻡ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻜﻮﻫﺲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻧﺴﺒﺘﻬﺎﻱ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ، ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻠﺎﻓﺘﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻭﺭﺯﻳﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻛﺮﺍﻩ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺳﺘﻢ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺑﻨﺎﺭﻭﺍ ﺍﺩﻋﺎﻱ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮﺩ.... ﺑﻌﺪ ﺣﻮﺍﺩﺛﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﻗﻮﻉ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻨﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﮔﻔﺖ. ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻄﻠﺐ، ﺩﺭ ﻣﺮﺯ ﺁﻥ ﻧﺒﻮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺸﺘﻦ ﺧﻠﻔﺎ، ﻭ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻳﻬﺎﻱ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﺑﻪ ﻣﻠﻚ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﻲ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺣﺮﻳﺼﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻲ ﻣﻲﺯﻧﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺍﻱ ﺣﺴﻦ، ﺗﻮ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻣﻲﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻫﻴﭻ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺪﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻛﻪ ﺻﻠﺎﺣﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﻮﻟﻴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﻠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﺣﺪﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺳﺨﺮﻳﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍ ﻫﺴﺘﻲ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻤﻞ ﺑﺪ ﭘﺪﺭ ﺗﻮﺍﺳﺖ ﻏﺮﺽ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﺣﻀﺎﺭﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭ ﭘﺪﺭﺕ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﻫﻴﻢ. ﺍﻣﺎ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻛﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺨﺎ، ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍﺣﺖ ﻛﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻣﺎﺋﻲ، ﻣﺎ ﻫﺮ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﻴﻢ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻢ، ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻳﻢ. ﺁﻳﺎ ﺗﻮ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﮕﻴﺮﻱ، ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﻨﻲ؟ ﺍﮔﺮ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻲﻛﻨﻲ، ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺣﻖ ﺳﺨﻨﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻳﻢ، ﺳﺨﻨﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻛﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲ ﺭﺩ ﻛﻨﻲ، ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻭ ﭘﺪﺭﺕ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﻱ!
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۳و۱۱۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی بگو: خداوندا علم مر
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۱۳و۱۱۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ ولى، نفس عمل، یعنى عجله کردن غالباً ایجاد مشکلات مى کند، به همین دلیل در آیات فوق از این کار نهى شده، هر چند به منظور صحیحى باشد، اصولاً کارهائى که شتابزده انجام مى گیرد، خالى از عیب و نقص نخواهد بود، قطعاً کار پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر داشتن مقام عصمت از خطا و اشتباه مصون بود، اما او باید در همه چیز، سرمشق و الگوى مردم باشد تا مردم حساب کنند، جائى که براى دریافت وحى نباید شتابزدگى به خرج داد، تکلیف بقیه کارها روشن است.
البته عجله را با سرعت نباید اشتباه کرد: سرعت، آن است که برنامه، کاملاً تنظیم شده باشد و تمام مسائل محاسبه گردد، سپس بدون فوت وقت پیاده شود ولى عجله، آن است که هنوز برنامه کاملاً بررسى نشده، و نیاز به تکمیل و دقت دارد.
به همین دلیل، سرعت، مطلوب است و عجله و شتاب، نامطلوب.
البته در تفسیر این جمله، احتمالات دیگرى نیز گفته اند، از جمله این که: گاهى به هنگام دیر شدن وحى، پیامبر(صلى الله علیه وآله) بى تابى مى کرد، آیه به او تعلیم مى دهد بى تابى مکن، ما به موقع خود آنچه لازم باشد بر تو وحى مى کنیم.
بعضى گفته اند: چون آیات قرآن مجید یک بار به صورت جمعى در شب قدر بر قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد، و یک بار هم به طور تدریجى در مدت ۲۳ سال، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) به هنگام نزول تدریجى آیات، گاه بر جبرئیل پیش قدم مى شد، قرآن دستور مى دهد: در این کار عجله مکن، بگذار نزول تدریجى هر کدام به موقع خود، انجام گیرد.
ولى تفسیر نخست نزدیک تر به نظر مى رسد.
* * *
۲ ـ در علم افزون طلب باش
از آنجا که نهى از عجله به هنگام دریافت وحى، ممکن است این توهم را ایجاد کند که از کسب علم بیشتر، نهى شده، بلافاصله با جمله: قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً: بگو پروردگارا علم مرا زیاد کن جلو این پندار گرفته شده است، یعنى شتابزدگى درست نیست، ولى تلاش براى افزایش علم لازم است.
بعضى از مفسران نیز گفته اند: در جمله اول به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داده شده: در فهم همه جانبه آیات پیش از تبیین آن در آیات دیگر عجله نکند. و در جمله دوم دستور داده شده: از خدا، آگاهى بیشتر نسبت به ابعاد مختلف آیات قرآن بخواهد.
به هر حال، جائى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهى، مأمور باشد که تا پایان عمر، از خدا افزایش علم بطلبد، وظیفه دیگران کاملاً روشن است، در حقیقت از نظر اسلام، علم، هیچ حدّ و مرزى را نمى شناسد، افزون طلبى در بسیارى از امور مذموم است، ولى در علم ممدوح است، افراط بد است، ولى افراط در علم معنى ندارد.
علم مرز مکانى ندارد، تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید.
مرز زمانى ندارد از گاهواره تا گور ادامه دارد.
از نظر معلم مرز نمى شناسد; چرا که حکمت گمشده مؤمن است نزد هر کس بیابد آن را مى گیرد، و اگر گوهرى از دهان ناپاکى بیفتد آن را برمى دارد.
مرز از نظر میزان تلاش و کوشش نیز ندارد، به اعماق دریاها فرو مى رود و کسب دانش مى کند و حتى در راه کسب آن جان عزیزش را مى دهد.
به این ترتیب در منطق اسلام کلمه فارغ التحصیل یک کلمه بى معنى است، یک مسلمان راستین، هرگز تحصیل علمش پایان نمى پذیرد، همواره دانشجو است و طالب علم، حتى اگر برترین استاد شود.
جالب این که: در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: به یکى از یارانش فرمود: ما در هر شب جمعه، سرور و شادى خاصى داریم.
او عرض کرد: خداوند این شادى را افزون کند، این چه شادى است؟
فرمود: إِذا کانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وافى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) الْعَرْشَ وَ وافَى الاْ َئِمَّةُ(علیهم السلام) وَ وافَیْنا مَعَهُمْ فَلاْتُرَدُّ أَرْواحُنا بِأَبْدانِنا إِلاّ بِعِلْم مُسْتَفاد وَ لَوْلا ذلِکَ
لاَ َنْفَدْنا!:
هنگامى که شب جمعه مى شود روح پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله)، ارواح ائمه(علیهم السلام) و ما با آنها به عرش خدا مى روند و ارواح ما به بدنها باز نمى گردد، مگر با علم و دانش تازه اى و اگر چنین نبود، علوم ما پایان مى گرفت !
این مضمون، در روایات متعددى با عبارات گوناگون بیان شده، و نشان مى دهد: پیامبر و امامان تا پایان جهان بر علم و دانششان افزوده مى شود.
در روایت دیگرى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: إِذا أَتى عَلَىَّ یَوْمٌ لاأَزْدادُ فِیْهِ عِلْماً یُقَرِّبُنِى إِلَى اللّهِ فَلا بارَکَ اللّهُ لِى فِى طُلُوعِ شَمْسِهِ:
هر گاه روزى فرا رسد و علم و دانشى که مرا به خدا نزدیک کند، بر علم من افزوده نشود طلوع آفتاب آن روز بر من مبارک مباد !
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه ۹۶بخش اول ✅ خدا شناسی 🔭خطبه در يك نگاه: امام عليه السلام در اين خطبه به طور
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۶بخش دوم
🌧برکت وجودی رسول اعظم
✅ سخنانش بيان بود و سکوتش پرمعنا:
در اين خطبه کوتاه، امام(عليه السلام) اوصافى براى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بيان مى کند که هر يک از ديگرى پرمعناتر است. نخست از اساس و ريشه خانوادگى و جايگاه تولّد او شروع مى کند; مى فرمايد: «جايگاه او بهترين جايگاه و محلّ رويش او شريف ترين محلها بود; در کان بزرگوارى و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش يافت». (مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِت، فِي مَعَادِنِ الْکَرَامَةِ، وَ مَمَاهِدِ(1) السَّلاَمَةِ).
منظور از «مُستقرّ» و «مَنبت» رحم مادران پاک و صلب پدران موحّد و با ايمان بود. همانگونه که در زيارات معصومين نيز به آن اشاره شده است همان گونه که در زيارت امام حسين(عليه السلام)، مشهور به «زيارت وارث» آمده: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِي الأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ، وَ الأَرْحَامِ الْمُطَّهَرَةِ».
اين سخن در مورد شخص پيامبر از زبان خودش نيز نقل شده است. همان گونه که «فخر رازى» در تفسير آيه «وَ تَقَلُّبَکَ فِي السَّاجِدِيَنَ»(2) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ; پيوسته من از صلب پدران پاک، به رحم مادران پاکدامن انتقال مى يافتم».(3)
«معادن کرامت» و «مماهد سلامت» نيز تأکيدى بر آن است و يا اشاره به اين است که پدران و اجداد و مادران پيامبر اسلام، علاوه بر پاکدامنى و ايمان، داراى فضايل انسانى، و از عيوب اخلاقى پاک بودند.
اين احتمال نيز در تفسير جمله هاى بالا داده شده که منظور از «مُستقرّ» مدينه است که قرارگاه پيامبر بود و منظور از «مَنبت» مکّه است که محلّ تولّد آن حضرت به شمار مى رود.
ولى تفسير اوّل مناسب تر به نظر مى رسد; مخصوصاً با توجّه به جمله «فِي مَعَادِنِ الْکَراَمَةِ، وَ مَمَاهِدِ السَّلاَمَةِ».
سپس به جاذبه هاى اخلاقى پيامبر پرداخته، مى فرمايد: «دلهاى نيکوکاران، شيفته او گشت و چشمها (ى حق جويان) به سوى او متوجّه شد». (قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الأَبْرَارِ، وَ ثُنِيَتْ(4) إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الأَبْصَارِ).
به راستى پيامبر اسلام چنين بود! جاذبه هاى اخلاقى او: تواضع، محبّت، مهربانى، عفو و گذشت آميخته با شجاعت و شهامت، دلها را به سوى خود جذب مى کرد و تلاش فوق العاده او در طريق هدايت و اصلاح مردم، چشم ها را به او متوجّه مى ساخت.
✍پی نوشت:
1. «مَماهد» جمع «ممهد» (بر وزن مکتب) در اصل از «مهد» به معناى گاهواره گرفته شده; سپس به هر جايى که انسان در آن استراحت کند، يا آرامش روح در آن داشته باشد، اطلاق شده است.
2. سوره شعراء، آيه 219.
3. تفسير کبير فخر رازى، جلد 24، صفحه 174، مرحوم «علاّمه مجلسى» در «بحارالانوار» نيز روايات متعدّدى در اين زمينه نقل کرده است (بحار جلد 15، صفحه 3 به بعد).
4. «ثُنيت» از مادّه «ثنى» (بر وزن سنگ) به معناى باز گرداندن است و در جمله بالا به معناى توجه آمده است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2