قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۶ الی ۳۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ❓قربانى براى چیست
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۶ الی ۳۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ گاهى خداوند براى نشان دادن اهمیت این تسخیر، فرمان اطاعت و تسلیم را از این حیوانات بر مى دارد، و دیده ایم یک شتر خشمگین و عصبانى که در حال عادى کودک خردسال مهار او را مى کشید، تبدیل به موجود خطرناکى مى شود که چندین انسان نیرومند از عهده او بر نمى آیند.
* * *
آیه بعد، در واقع پاسخى است به این سؤال که: خدا چه نیازى به قربانى دارد؟
و اصولاً فلسفه قربانى کردن چیست؟
مگر این کار نفعى به حال خدا دارد مى فرماید: گوشت ها و خون هاى این قربانیان هرگز به خدا نمى رسد (لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها).
اصولاً، خدا نیازى به گوشت قربانى ندارد، او نه جسم است و نه نیازمند، او وجودى است کامل و بى انتها از هر جهت.
بلکه آنچه به خدا مى رسد تقوا، پرهیزگاى و پاکى اعمال شما بندگان است (وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ).
به تعبیر دیگر: هدف آن است که شما با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرید و روز به روز، به خدا نزدیک تر شوید، همه عبادات، کلاس هاى تربیت براى شما انسان ها است، قربانى، درس ایثار، فداکارى، گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا به شما مى آموزد، و درس کمک به نیازمندان و مستمندان.
این تعبیر، که خون آنها نیز به خدا نمى رسد، با این که خون قابل استفاده نیست، ظاهراً اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلى است که هر گاه حیوانى را قربانى مى کردند، خون آن را بر سر بت ها و گاه بر در و دیوار کعبه مى پاشیدند، و بعضى از مسلمانان نا آگاه بى میل نبودند که در این برنامه خرافى از آنها تبعیت کنند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهى کرد.
متأسفانه! هنوز این رسم جاهلى در بعضى از مناطق وجود دارد که: هر گاه قربانى به خاطر ساختن خانه اى مى کنند خون آن را بر سقف و دیوار آن خانه مى پاشند، و حتى در ساختمان بعضى از مساجد نیز، این عمل زشت و خرافى را که مایه آلودگى مسجد است انجام مى دهند که باید مسلمانان بیدار شدیداً با آن مبارزه کنند.
سپس بار دیگر به نعمت تسخیر حیوانات اشاره کرده مى گوید: این گونه، خداوند چارپایان را مسخر شما کرد تا خدا را به خاطر این که شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید و تکبیر گوئید (کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکُمْ).
هدف نهائى این است که: به عظمت خدا آشنا شوید، همان خدائى که شما را در مسیر تشریع و تکوین، هدایت کرده، از یکسو، مناسک حج و آئین اطاعت و بندگى را به شما آموخت، و از سوى دیگر، این حیوانات بزرگ و نیرومند را مطیع فرمان شما ساخت، تا از آنها در راه اطاعت خدا، قربانى کردن، نیکى به نیازمندان، و همچنین تأمین زندگى خود استفاده کنید.
و لذا در پایان آیه، مى گوید: بشارت ده نیکوکاران را (وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ).
آنها که از این نعمت هاى الهى در طریق اطاعت او بهره مى گیرند و وظائف خود را به نیکوترین وجه انجام مى دهند، و مخصوصاً از انفاق در راه خدا کوتاهى نمى کنند.
این نیکوکاران نه تنها به دیگران نیکى مى کنند که، نسبت به خویشتن هم بهترین خدمت را انجام مى دهند.
* * *
و از آنجا که مقاومت در برابر خرافات مشرکان که، در آیات قبل به آن اشاره شد، ممکن است آتش خشم این گروه متعصب و لجوج را برانگیزد و سبب درگیرى هاى کوچک و بزرگ شود، خداوند در آخرین آیه مورد بحث، مؤمنان را به کمک خود دلگرم ساخته مى گوید: خداوند از کسانى که ایمان آورده اند دفاع مى کند (إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا).
بگذار طوائف و قبائل عرب، یهود، نصارا و مشرکان شبه جزیره، دست به دست هم بدهند تا مؤمنان را تحت فشار قرار داده و به گمان خود نابود کنند، ولى خداوند وعده دفاع از آنها را داده است، وعده بقاى اسلام تا دامنه قیامت!.
این وعده الهى مخصوص مؤمنان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در برابر مشرکان نبود، حکمى است جارى و سارى در تمام اعصار و قرون، مهم آن است که: ما مصداق الَّذِینَ آمَنُوا باشیم که دفاع الهى به دنبال آن، حتمى است و تخلف ناپذیر، آرى، خدا از مؤمنان دفاع مى کند.
و در پایان آیه، موضع مشرکان و هم مسلکان آنها را در پیشگاه خدا با این عبارت روشن مى سازد: خداوند هیچ خیانتکار کفران کننده اى را دوست ندارد ! (إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّان کَفُور).
همانها که براى خدا شریک قرار دادند، و حتى به هنگام گفتن لبیک تصریح به نام بت ها نمودند، و به این ترتیب، خیانتشان مسجل است، همچنین با بردن نام بت ها بر قربانى ها و فراموش کردن نام خدا کفران نعمت هاى الهى نمودند، با این حال، چگونه ممکن است خداوند این خائنان کفران کننده را دوست بدارد؟.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت 412 نهج البلاغه: ✅راه تربیت خویشتن بهترين راه تأديب خويشتن: امام(عليه السلام
📝 شرح و تفسیر حکمت 412 نهج البلاغه:
✅ راه تربیت خویشتن
بهترين راه تأديب خويشتن:
✔️ نكته:
روح ادب و اسباب آن:
«أدب» (بر وزن ابر) در اصل به معناى دعوت كردن به مهمانى است و لذا به مجلس مهمانى مَأْدُبَة و مَدعاة مى گويند. «أدَب» (بر وزن طلب) به معناى دعوت كردن ديگرى به نيكى ها و ترك زشتى هاست و تأديب نيز همين معنا را مى رساند. اين كار وظيفه تمام انبيا و اوليا و معلمان و پيشوايان و پدران و مادران است كه پيروان و شاگردان و فرزندان خود را به نيكى ها دعوت كنند و از بدى بازدارند. بلكه قبل از همه، ادب كردن كار خداست كه گاه از طريق فرستادن پيامبران و نازل كردن كتب آسمانى، انسان ها را ادب مى كند و گاه از طريق آزمون هاى تكوينى و مجازات هاى مادى و معنوى. اين واژه گاه معناى اسم مصدرى دارد و اشاره به حالتى است كه انسان در پرتو نيكى ها و ترك زشتى ها پيدا مى كند.
در روايات اسلامى بحث هاى گسترده اى درباره ادب وارد شده است. اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «أفضَلُ الشَّرَفِ الأدَبُ; ادب بالاترين شرافت است».[2]
در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «خَيرُ ما وَرَّث الآباءُ الأبناءَ الأدَبَ; بهترين چيزى كه پدران براى فرزندان به ارث مى گذارند ادب است».[3]
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «قَليلٌ الأدَبِ خَيرٌ مِن كثيرِ النَّسبِ; ادب اندك برتر است از بسيارى از نسب ها (و شرف هاى خانواده و فاميل)».[4] و تعبيرات فراوان و جالب ديگرى كه نقل همه آن ها به طول مى انجامد.
نيز در دستورات اسلامى وارد شده كه در درجه اول انسان بايد خويشتن را تأديب كند. در حكمت 73 نيز اين گفتار حكيمانه آمده بود: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيهِ أَنْ يبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيرِهِ وَ لْيكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالاِْجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ; كسى كه خود را پيشواى مردم مى داند بايد قبل از تعليم ديگران، خويشتن را تعليم دهد و بايد ادب آموختن او از طريق اعمال خويش پيش از ادب آموختن به زبانش باشد و آن كس كه معلم خويشتن و تأديب كننده خود مى باشد به احترام سزاوارتر است از كسى كه به مردم تعليم مى دهد و آن ها را تأديب مى كند».
در تفسير نمونه، ج 22، ذيل آيات 1 تا 5 سوره حجرات بحث هاى ديگرى در اين زمينه آمده است.[5]
*
✍ پی نوشت:
[2]. غررالحكم، ح 5075.
[3]. غررالحكم، ح 9347.
[4]. همان، ح 5115.
[5]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در ذيل اين گفتار حكيمانه اشاره مى كند كه همين سخن در (ذيل) حكمت شماره 365 گذشت و در آن جا مداركى براى آن ذكر كرديم و اضافه مى كنيم كه مرحوم كلينى آن را در روضه كافى و مرحوم حرانى در تحف العقول ضمن خطبه معروف وسيله آورده اند. همان گونه كه حرانى در ضمن بعضى از وصاياى امام(عليه السلام) به فرزندش امام حسين(عليه السلام) آن را (با كمى تفاوت) ذكر كرده و از اين معلوم مى شود كه امام(عليه السلام) بارها اين گفتار حكيمانه را بيان فرموده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 291)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🏷 مبادا مخالفت كنى!
☀️ پیامبر اکرم (ﷺ)
«مشورت كردن با خردمندِ خيرخواه، مايه هدايت و ميمنت است و توفيقى است از جانب خداوند؛ پس هرگاه مشاور دلسوز و خردمند تو را راهنمايى كرد، مبادا مخالفت كنى كه موجب نابودى مىشود».
🔹«مُشاوَرَةُ العاقِلِ الناصِحِ رُشدٌ و يُمنٌ و تَوفيقٌ مِنَ اللّهِ، فإذا أشارَ عَلَيكَ الناصِحُ العاقِلُ فإيّاكَ و الخِلافَ؛ فإنّ في ذلكَ العَطَبَ»
📚 المحاسن : ج۲ ص۴۳۸ ح۲۵۱۹
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🤲❓ برای چه کسانی دعا کنیم!
🎥 حجتالاسلام رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﺍﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و شصت و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: " ﻋﺒﺎﺳﻪ " ﺩﺧﺘﺮ ﺳﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻛﻮﺩﻙ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻲﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻲﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻡ ﻣﻲﺁﻣﺪ ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩﻡ، ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻴﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﻛﻲ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲﺁﻣﺪﻡ. ﭼﻮﻥ ﻛﻤﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻭ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻛﺮﺩﻡ، ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺮﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻘﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺗﺎﻥ ﺁﻳﻢ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺪ ﮔﻮﺋﻲ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺍﺭﻳﺪ. ﭼﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ، ﻣﺮﺍ ﺭﻧﺞ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ، ﻋﺎﻕ ﺷﻮﻡ. ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻮﺷﺘﻢ: ﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺯ ﺷﻜﺎﻓﻨﺪﻩ ﻋﻤﻮﺩ ﺻﺒﺢ ﺑﺘﺮﺱ. ﻭ ﺗﺒﺎﻫﻲ ﺩﻳﻦ
ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺒﺮ. ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻣﻲﺩﻫﻲ؟ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ، ﺑﻪ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻲﺩﺍﺭﻱ. ﻫﻴﻬﺎﺕ، ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﻋﺰﺭﺍﺋﻴﻞ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﺎﺩ. ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺍﺑﻴﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮﻳﺎﺕ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺑﻪ ﻗﺘﻠﻢ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ " ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ " ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﺶ ﻛﺮﺩﻡ، ﮔﻔﺖ: ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﻬﺎﻣﺮﻭ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻭﻱ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻌﻴﻦ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﻤﻚ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻛﻴﻨﻪ ﻣﻦ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﻴﺪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺎﻣﺪﺍﺩﻱ، ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﻟﻌﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﭘﺲ ﺍﻳﻦ
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 84]
ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩ: ﺧﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺩﻭﺯﺥ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ. ﺣﻜﻢ ﺑﺎﻣﺪﺍﺩﻱ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﮔﺰﺭﺍﻧﺪ، ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺎﺏ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ. ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﻣﺤﺮﻡ ﻃﻮﺍﻑ ﮔﺮ ﺭﻛﻦ
ﺣﻄﻴﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﺎﻙ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ، ﺑﻪ ﺑﺮﻛﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺑﺮﺟﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻭﻱ ﻧﺒﻮﺩ ﺯﻣﻴﻦ ﭼﻮﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﭘﻮﺳﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻣﻲﭘﺎﺷﻴﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻓﻬﻢ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ، ﻭ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻋﺎﺩﻝ ﻭ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﻱ ﺧﺪﺍ، ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻧﻨﺪ، ﻧﺎﺳﺰﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﺩﺭﻭﺩ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺎﺩ. ﻭ ﺍﺑﻦ ﺷﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 19 ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﻔﻮﺍﺕ " ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺳﻴﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ، ﺳﺨﺖ ﻛﻮﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻣﻲﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﺍﻟﺎ ﻣﻲﺩﺍﻧﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺵ، ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻤﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲﺷﻤﺮﺩ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺑﻴﻔﺰﺍﻱ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺳﻴﺪ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﻴﻦ (ﻉ) ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻭﻱ ﺭﺍ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ
ﻛﻮﺷﺶ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺘﺎﻳﺸﻲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻧﺒﺪﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ، ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﺳﻌﻴﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺸﺮ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺨﻦ ﭘﺮﺩﺍﺯﻳﻬﺎﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺳﻴﺪ، ﺻﻠﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺯﺭﻓﻴﻦﻫﺎﻱ ﺯﺭﻳﻦ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻲﭘﻴﻮﺳﺖ، ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﺩﺍﺀ ﺍﺟﺮ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ، ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺎﺻﺒﻲ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﻴﺰ، ﺑﻪ ﺳﺘﻴﺰ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ. [ ﺻﻔﺤﻪ 85] ﭘﺲ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻧﻴﻚ ﻭ ﺑﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻈﻬﺮ ﭘﺎﻙ - ﺑﺎ ﺁﻥ ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﻧﺎﭘﺎﻛﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ - ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﻌﻪ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﻭﻱ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺍﺟﺒﺎﺕ ﺩﻳﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻲﺩﺍﻧﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2