شرح_صوتی_نامه_۴۵_جلسه_۱_(ضیافت_اشرافی).mp3
10.2M
✅شرح نامه ۴۵
🔹جلسه اول
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از 🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دعوت حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان به پویش ملی توسل به باب الحوائج
✅قرار ما امشب راس ساعت ۲۰
رهپویانبصیرت
🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐بنی اسرائیل تا امام زمان
✅بسیار مهم
⚘ @Nahjolbalaghe2
#مهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐اگه این هفت علامت رو داری،
منتظر واقعی ظهور هستی...
/استاد ماندگاری
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌥
⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #نغمةالرست
🔸با صدای اساتید:
#محمد_اللیثی
#غلوش
#حمدی_زامل
#عبدالفتاح_شعشاعی
#مصطفی_اسماعیل
🔸مدت : 2.33 دقیقه
🔸حجم : 5.97 مگابایت
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح لطف حق با تو مداراها کند... هنگامى که نوح، آخرین تلاش خود را در طى صدها
✨
✅ادامه تفسیر سوره نوح
باز در این که این بت ها در میان قبائل عرب جاهلى چگونه تقسیم شد؟ گفتگو است:
بعضى گفته اند: بت ود متعلق به طایفه بنى کلب در سر زمین دومة الجندل قرار داشت (شهرى در نزدیکى تبوک که امروز آن را جوف مى نامند).
و سواع متعلق به قبیله هذیل در سرزمین رهاط بود.
و بت یغوث به طائفه بنى قطیف یا طائفه بنى مذجح تعلق داشت.
و یعوق به طایفه همدان .
و نسر به طایفه ذى الکلاع از قبائل حمیر .(۳)
روى هم رفته، از این پنج بت، سه بت (یغوث و یعوق و نسر) در سرزمین یمن قرار داشت که با تسلط ذو نواس بر یمن از میان رفت و مردم آن سامان به آئین یهود گرویدند.(۴)
واقدى مورخ معروف مى گوید: بت ود به شکل مرد بود و سواع به صورت زن و یغوث به صورت شیر و یعوق به صورت اسب و نسر به صورت باز (پرنده معروف).(۵)
البته، عرب جاهلى مخصوصاً اهالى مکّه بت هاى دیگرى نیز داشتند که از جمله بت هبل بود که بزرگترین بت هاى آنان محسوب مى شد و در داخل خانه کعبه قرار داشت، و ۱۸ ذراع طول آن بود! و بت اساف در مقابل حجر الاسود و بت نائله در مقابل رکن یمانى (گوشه جنوبى خانه کعبه) و همچنین بت لات و عزّى بود.(۶)
سپس، نوح مى افزاید: خداوندا این رهبران گمراه و خود خواه گروه بسیارى را گمراه ساختند (وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیراً).(۷)
خداوندا! ظالمان را جز ضلالت میفزا (وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ ضَلالاً).
منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفیق الهى از آنها است که سبب بدبختى آنها مى شود، و یا مجازاتى است که آنها به خاطر ظلمشان دریافت مى دارند، که خدا نور ایمان را از آنها مى گیرد، و تاریکى کفر را جانشین آن مى سازد.
و یا این خاصیت اعمال آنهاست که به خدا نسبت داده مى شود; زیرا هر موجودى هر تأثیرى دارد به فرمان او است (دقت کنید).
هر چه باشد، هیچ منافاتى با حکمت خداوند در مورد مسأله ایمان و کفر و هدایت و ضلالت ندارد، و سبب سلب اختیار نیز نمى شود.
سرانجام، در آخرین آیه مورد بحث، خداوند سخن آخر را در این زمینه چنین مى فرماید: به خاطر گناهانشان غرق شدند، و آنها را در آتش وارد ساختند، و یاورانى جز خدا نیافتند که در برابر خشم او از آنها دفاع کند (مِمّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْصاراً).(۸)
تعبیر آیه نشان مى دهد که: آنها بعد از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش شدند، و این عجیب است که از آب فورا وارد آتش شوند! و این آتش همان آتش برزخى است; چرا که طبق گواهى آیات قرآن، گروهى بعد از مرگ، در عالم برزخ مجازات مى شوند، و طبق بعضى از روایات قبر یا باغى از باغ هاى بهشت است، یا حفره اى از حفره هاى دوزخ!.
این احتمال نیز داده شده که: منظور، آتش قیامت است، ولى از آنجا که وقوع قیامت قطعى است و فاصله زیادى ندارد، به صورت فعل ماضى ذکر شده است.(۹)
بعضى نیز احتمال دادند: منظور آتش دنیا است، مى گویند: به فرمان خدا در میان همان امواج طوفان آتشى ظاهر شد و آنها را در کام خود فرو کشید!.(۱٠)
📚۱ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴ ـ تفسیر على بن ابراهیم ـ تفسیر ابوالفتوح رازى و تفسیرهاى دیگر (ذیل آیات مورد بحث).
۲ ـ تفسیر قرطبى ، جلد ۱٠، صفحه ۶۷۸۷.
۳ و۴ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴ و اعلام القرآن ، صفحه ۶۳۱.
۵ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴.
۶ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴.
۷ ـ ضمیر در أَضَلُّوا به رؤسا و رهبران ثروتمند این گروه باز مى گردد، به قرینه آیه قبل که مى گوید: وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ: گفتند: بت هاى خود را رها نکنید .
ولى بعضى از مفسران، احتمال داده اند: ضمیر به بت ها باز مى گردد; چرا که آنها مایه گمراهى بودند (و شبیه آن در آیه ۳۶ ابراهیم نیز آمده است، اما نه به صورت ضمیر جمع مذکر، بلکه به صورت ضمیر جمع مؤنث) اما، این احتمال در آیه مورد بحث بسیار بعید به نظر مى رسد.
۸ ـ مِن در مِمّا خَطِیئاتِهِمْ به معنى باء سببیت یا لام تعلیل است و ما در اینجا زائده و براى تأکید مى باشد.
۹ ـ فخر رازى در تفسیر خود آن را به عنوان یک قول نقل کرده است، جلد ۳٠، صفحه ۱۴۵.
۱٠ ـ تفسیر ابوالفتوح رازى ، جلد ۱۱، صفحه ۲۸٠
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهنوح
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴ آيه مباهله، على(عليه السلام) را به منزله نفس نفيس و جان پاک پيغمبر، و فا
✨
✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴
... به يقين پيشداوريها مانع از اين شده است که مفهوم چنين کلام روشنى پذيرفته شود زيرا اگر على(عليه السلام) مى خواست بفرمايد: پيش از اين، حق به دست اهلش سپرده نشده بود و اکنون به دست اهلش رسيده و به محل شايسته خود بازگشته است چه عبارتى از اين روشن تر، ممکن بود بگويد.
اين از يکسو، از سوى ديگر مى دانيم اين جمله که عرب نسبت به او حسد مى ورزيد و عداوت داشت سخنى بى اساس است. آرى تنها گروه کوچکى که از بازماندگان سران شرک و کفر بودند چنين حالتى را داشتند و به تعبيرى ديگر جمعى از سران قريش و سران يهود و منافقين که ضربات او را در جنگهاى بدر و خيبر و حنين چشيده بودند، عداوت او را در دل داشتند ولى توده هاى مردم به او عشق مى ورزيدند. لذا در حديث معروفى که در منابع معتبر اسلامى آمده است مى خوانيم که پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) کرد و دست بر شانه او زد و فرمود: «لا يُبْغِضُکَ اِلاّ مُنافِق; تنها منافقان با تو دشمنى دارند»(31) و در صحيح ترمذى که از معروفترين منابع اهل سنت است از ابوسعيد خدرى نقل شده است که گفت: «اِنّا کُنّا لَنَعْرِفُ الْمُنافِقينَ بِبُغْضِهِمْ عَلىَّ بْنَ اَبى طالِب; ما منافقان را از طريق دشمنى با على بن ابى طالب مى شناختيم».(32) آيا ابن ابى الحديد راضى مى شود که اکثريّت مسلمين آن روز را از منافقان بشمارد؟ و باز به همين دليل مى بينيم استقبالى که از خلافت على(عليه السلام) و بيعت با او شد از هيچ يک از خلفا نشد در حالى که معاصران او و بيعت کنندگان با وى غالباً همان صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله)يا فرزندان آنها بودند و اين در واقع عذر ناموجّهى است که براى عدم تسليم در برابر واقعيّت ذکر شده است.
امّا در مورد اين که مى گويد نصّى بر خلافت و ولايت او نرسيده است، اين سخنى است دور از واقعيّت که در جاى خود آن را اثبات نموده ايم.(33)
📚پی نوشت:⬇️
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴ ... به يقين پيشداوريها مانع از اين شده است که مفهوم چنين کلام روشنى پذي
✨
📚پی نوشت:
1. در اين احاديث معروف که در کتب و منابع اصلى شيعه و اهل سنّت نقل شده موقعيّت اهل بيت به روشنى بيان شده است. در حديث ثقلين، اهل بيت پيامبر بعد از قرآن مهم ترين وسيله هدايت و نجات شمرده شده اند که هرگز ميان آنان و قرآن جدايى نمى افتد و در حديث دوّم تشبيه به کشتى نوح که تنها مايه نجات از غرقاب به هنگام طوفان بود گرديده اند و در حديث سوّم به منزله ستارگان آسمان که مايه هدايت (در ظلمات برّ و بحر) مى باشد شمرده شده اند.
2. «لجأ» و «ملجأ» به معناى پناهگاه است.
3. «عيبة» به معناى صندوق يا چيزى است که اشيا را در آن پنهان مى کنند و در اصل از مادّه عيب گرفته شده و از آن جا که معمولا عيوب را کتمان مى کنند واژه مزبور به آن معنا که ذکر شد، آمده است.
4. «مَؤئِل» از ماده «وأل» (بر وزن سهل) به معناى پناهگاه و محل نجات آمده است.
5. «کهوف» جمع «کهف» به معناى غار است، ولى بعضى گفته اند کهف به معناى غار وسيع است و از آن جا که انسانها در بسيارى از اوقات به غارها پناه مى بردند مفهوم پناهگاه يا محل حفظ نيز در آن وجود دارد.
6. توجّه داشته باشيد که در مرجع ضمير در اين شش جمله و همچنين در جمله بعد، در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست. بعضى معتقدند همه اينها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برمى گردد ولى قراين به خوبى نشان مى دهد که ضمير در شش جمله اوّل به خداوند برمى گردد (مخصوصاً با توجّه به جمله «و کهوف کتبه») و در جمله اخير به دين بازگشت مى کند که توضيح آن خواهد آمد.
7. تفسير پيام قرآن، ج 7، ص 254 و تفسير نمونه، ج 25، ص 142، ذيل آيه 26 از سوره جن.
8. بحارالانوار، ج 10، ص 118، ح 1.
9. به تفسير نمونه، ج 11، ذيل آيه 15 سوره نحل مراجعه شود.
10. «ارتعاد» از ماده «رَعْدَة» به معناى لرزش است و از آن جا که صداى عظيم ابرها، ايجاد لرزش مى کند به آن رعد گفته اند و بنابراين، ارتعاد به معناى لرزيدن است.
11. «فرائص» جمع «فريصة» به معناى قطعه گوشتى است که در کنار قلب قرار گرفته که هنگام وحشت به لرزه درمى آيد و لذا «ارتعاد الفرائص» کنايه از وحشت و اضطراب است و فرصت را نيز از اين جهت فرصت گويند که قطعه زمانى است مناسب انجام کار مطلوب. (مقاييس، مفردات راغب و لسان العرب)
12. نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 147.
13. به تفسير پيام قرآن، ج 9 مراجعه شود.
14. «فجور» از مادّه «فجر» به معناى ايجاد شکاف وسيعى در چيزى است و به همين جهت، طلوع صبح را «فجر» مى گويند گويى نور صبح، پرده سياه شب را مى شکافد و به کارهاى نامشروع فجور گفته مى شود، به خاطر آن که پرده ديانت را مى درد.
15. «غرور» به معناى غفلت در حال بيدارى است و به معناى فريب و نيرنگ نيز آمده است و غرور (به فتح غين) به معناى هر چيزى است که انسان را مى فريبد و غافل مى سازد و گاه تفسير به شيطان شده است چرا که با وعده هاى دروغين، مردم را مى فريبد.
16. «ثبور» از ماده «ثبر» بر وزن صبر به معناى حبس کردن است و سپس به معناى هلاکت و فساد آمده است که انسان را از رسيدن به هدف باز مى دارد.
17. مراجعه شود به احقاق الحق، ج 6، ص 4 و ج 16، ص 402. و به اعيان الشيعة، ج 1، ص 264.
18. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 20 و 21.
19. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 134.
20. اين جمله محذوفى دارد و در تقدير تقريباً چنين است: اَلاَنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ لِمَ لا تُؤَدُّونَ حَقَّهُ و در مصادر نهج البلاغه تقدير آن چنين آمده است: اَلاَنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ يَجْرى ما يَجْرى مِنَ الْحَوادِثِ وَ يَقَعُ ما يَقَعُ مِنَ الاِخْتِلافِ. (مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 302) و نتيجه هر دو يکى است.
21. سوره احزاب، آيه 33.
22. سوره آل عمران، آيه 61.
23. سوره مائده، آيه 67.
24. در تفسير نمونه ذيل هر يک از آيات مربوطه اشاراتى به اين منابع شده، شرح بيشتر آن را مى توانيد در احقاق الحق، ج 3 و تفسير پيام قرآن، ج 9، مطالعه فرماييد.
25. کتاب فضائل الخمسة من الصحاح الستّة، نوشته محقق دانشمند مرحوم فيروزآبادى.
26. عبقات الانوار، نوشته ميرحامد حسين هندى.
27. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 17.
28. علىّ فى الکتاب و السنة، ج 1، ص 10.
29. الغدير، ج 10، ص 271.
30.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 140.
31. شواهد التنزيل، ج 1، ص 329.
32. صحيح ترمذى، ج 13، ص 168، طبع الصاوى مصر (ج 5، ص 635، طبع دار احياء التراث العربى).
33. به جلد نهم «پيام قرآن» مراجعه فرماييد.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه/خطبه۴۱-وفاداري و نهي از منكر
💠پرهيز از حيله و نيرنگ
🌿اي مردم! وفا همراه راستي است، كه سپري محكمتر و نگهدارنده تر از آن٥ سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. اما امروز در محيط و زمانه اي زندگي مي كنيم كه بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيركي مي پندارند، و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مي خوانند. چگونه فكر مي كنند؟ خدا بكشد آنها را؟ چه بسا شخصي تمام پيش آمدهاي آينده را مي داند، و راههاي مكر و حيله را مي شناسد ولي امر و نهي پروردگار مانع اوست، و با اينكه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشني رها مي سازد، اما آن كس كه از گناه و مخالفت با دين پروا ندارد از فرصتها براي نيرنگ بازي، استفاده مي كند.
🌿🌺🌿
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌿🌺🌷🌿
📕نهج البلاغه/خطبه۴۲ پرهيز از هوسراني
🍃پرهيز از آرزوهاي طولاني و هواپرستي
🌹اي مردم! همانا بر شما از دو چيز مي ترسم، هواپرستي و آرزوهاي طولاني. اما پيروي از خواهش نفس، انسان را از حق باز مي دارد، و آرزوهاي طولاني، آخرت را از ياد مي برد. آگاه باشيد! دنيا به سرعت پشت كرده و از آن جز باقيمانده اندكي از ظرف آبي كه آن را خالي كرده باشند، نمانده است. به هوش باشيد كه آخرت به سوي ما مي آيد، دنيا و آخرت، هر يك فرزنداني دارند. بكوشيد از فرزندان آخرت باشيد، نه دنيا، زيرا در روز قيامت، هر فرزندي به پدر و مادر خويش باز مي گردد. امروز هنگام عمل است نه حساب رسي، و فردا روز حساب رسي است، نه عمل. ((حذا) به معناي شتابان و (جذا) به معناي بريده از نيك و بد، كه برخي نقل كردند)
🌺
شرح_صوتی_خطبه_۴۱_و_۴۲.mp3
8.62M
✅شرح خطبه ۴۱و ۴۲
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
اۍ احمدیان بہ نام احمد صلوات
هر دم بہ هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدۍ دلم مسرورست
پیوستہ بگو تو بر محمد صلوات
🌺 #عید_مبعث و #سال_نو_مبارک
🌺 #صلوات