#داستان_های_بحار_الانوار
❌علی علیه السلام و بیت المال
🔆زاذان نقل میکند:
من با قنبر غلام امام علی علیه السلام محضر امیر المؤمنین وارد شدیم قنبر گفت:
یا امیر المؤمنین چیزی برای شما ذخیره کرده ام! حضرت فرمود:
- آن چیست؟
عرض کرد: تعدادی ظرف طلا و نقره! چون دیدم تمام اموال غنائم را تقسیم کردی و از آنها برای خود بر نداشتی! من این ظرفها را برای شما ذخیره کرده ام.
حضرت علی علیه السلام شمشیر خود را کشید و به قنبر فرمود:
- وای بر تو! دوست داری که به خانهام آتش بیاوری! خانهام را بسوزانی! سپس آن ظرفها را قطعه قطعه کرد و نمایندگان قبایل را طلبید، و آنها را به آنان داد، تا عادلانه بین مردم تقسیم کنند.
🌀💠🌀💠🌀💠🌀
بحارالانوار - ج 1
@Nahjolbalaghe2
#داستان_های_بحار_الانوار
❌ علی علیه السلام و یتیمان
🔆 روزی حضرت علی علیه السلام مشاهده نمود زنی مشک آبی به دوش گرفته و میرود. مشک آب را از او گرفت و به مقصد رساند؛ ضمنا از وضع او پرسش نمود.
زن گفت:
علی بن ابی طالب همسرم را به ماموریت فرستاد و او کشته شد و حال چند کودک یتیم برایم مانده و قدرت اداره زندگی آنان را ندارم. احتیاج وادارم کرده که برای مردم خدمتکاری کنم.
علی علیه السلام برگشت و آن شب را با ناراحتی گذراند. صبح زنبیل طعامی با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، کسانی از علی علیه السلام درخواست میکردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم.
حضرت میفرمود:
- روز قیامت اعمال مرا چه کسی به دوش میگیرد؟
به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید:
- کیست؟
حضرت جواب دادند:
- کسی که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، برای کودکانت طعامی آورده، در را باز کن!
زن در را باز کرد و گفت:
- خداوند از تو راضی شود و بین من و علی بن ابی طالب خودش حکم کند.
حضرت وارد شد، به زن فرمود:
- نان میپزی یا از کودکانت نگهداری میکنی؟
زن گفت:
- من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار!
زن آرد را خمیر نمود. علی علیه السلام گوشتی را که همراه آورده بود کباب میکرد و با خرما به دهان بچهها میگذاشت.
با مهر و محبت پدرانه ای لقمه بر دهان کودکان میگذاشت و هر بار میفرمود:
فرزندم! علی را حلال کن! اگر در کار شما کوتاهی کرده است.
خمیر که حاضر شد، علی علیه السلام تنور را روشن کرد. در این حال، صورت خویش را به آتش تنور نزدیک میکرد و میفرمود:
- ای علی! بچش طعم آتش را! این جزای آن کسی است که از وضع یتیمها و بیوه زنان بی خبر باشد.
اتفاقا زنی که علی علیه السلام را میشناخت به آن منزل وارد شد.
به محض اینکه حضرت را دید، با عجله خود را به زن صاحب خانه رساند و گفت:
وای بر تو! این پیشوای مسلمین و زمامدار کشور، علی بن ابی طالب علیه السلام است.
زن که از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگی گفت:
- یا امیر المؤمنین! از شما خجالت میکشم، مرا ببخش!
حضرت فرمود:
- از اینکه در کار تو و کودکانت کوتاهی شده است، من از تو شرمنده ام!
بحارالانوار - ج1
🌀💠🌀💠🌀💠🌀
@Nahjolbalaghe2