«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
و ما نوح را به سوى قومش فرستادیم (. او به آنها گفت): «من براى شما بیم
دهنده اى آشکارم.
(هود/۲۵)
***
أَن لَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ
جز خداى یگانه را نپرستید. زیرا بر شما از عذاب روز دردناکى مى ترسم!»
(هود/۲۶)
*
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ
اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى
همچون خودمان نمى بینیم. و کسانى را که از تو پیروى کرده اند، جز افراد پست ساده لوح، مشاهده نمى کنیم. و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمى بینیم.
بلکه گمان مى کنیم که شما دروغگو هستید.»
(هود/۲۷)
"
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ
(نوح) گفت: «اى قوم من! به من خبر دهید اگر من دلیل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و او از سوى خود
رحمتى که شما از آن بى خبرید،
به من داده باشد (آیا باز هم رسالت مرا انکار مى کنید)؟! آیا ما مى توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با این که شما کراهت دارید»؟!
(هود/۲۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۲۳و۲۴)🔹 در تعقیب آیات گذشته، که حال گروهى از منکران وحى الهى را
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۵ الی۲۸)🔹
🔴سرگذشت تکان دهنده نوح(علیه السلام) و قومش
همان گونه که در آغاز سوره بیان کردیم، در این سوره، براى بیدار ساختن افکار و توجه دادن به واقعیات زندگى و سرنوشت شوم تبهکاران، و بالاخره بیان راه پیروزى و موفقیت، قسمت هاى قابل ملاحظه اى از تاریخ انبیاء پیشین بیان شده است:
نخست، از داستان نوح(علیه السلام)پیامبر اولوا العزم شروع مى کند، و ضمن ۲۶ آیه نقاط اساسى تاریخ او را به صورت تکان دهنده اى شرح مى دهد.
بدون شک، داستان قیام نوح(علیه السلام)، مبارزه سرسختانه و پى گیرش با مستکبرین عصر خویش، و سرانجام شوم آنها، از عبرت انگیزترین فرازهاى تاریخ بشر است، که در هر گامى از آن، درس عبرت مهمى نهفته است.
آیات فوق، نخستین مرحله این دعوت بزرگ را بیان کرده مى فرماید: ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، او به آنها اعلام کرد که: من بیم دهنده آشکارى هستم (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ).
تکیه روى مسأله انذار و بیم دادن ، با این که پیامبران هم بیم دهنده بودند و هم بشارت دهنده، به خاطر آن است که، ضربه هاى نخستین انقلاب باید از اعلام خطر و انذار شروع شود; چرا که تأثیر این کار در بیدار ساختن خفتگان و غافلان از بشارت، بیشتر است.
اصولاً، انسان تا احساس خطر مهمى نکند، از جا حرکت نخواهد کرد، و به همین دلیل، انذارها و اعلام خطرهاى انبیاء، به صورت تازیانه هائى بر ارواح بى درد گمراهان، چنان فرود مى آمد تا هر کس قابلیت حرکتى داشت، به حرکت در آید!
و نیز به همین دلیل، در آیات زیادى از قرآن (مانند ۴۹ حج ـ ۱۱۵ شعراء ـ ۵٠ عنکبوت ـ ۴۲ فاطر ـ ۷٠ ص ـ ۹ احقاف ـ ۵٠ ذاریات و آیات دیگر) همه، روى همین کلمه نَذِیر به هنگام بیان دعوت انبیاء تکیه شده است.
* * *
در آیه بعد، پس از ضربه نخستین، محتواى رسالت خود را در یک جمله خلاصه مى کند و مى گوید: رسالت من این است که غیر از اللّه دیگرى را پرستش نکنید (أَنْ لاتَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ).
و بلا فاصله، پشت سر آن، همان مسأله انذار و اعلام خطر را تکرار مى کند و مى گوید: من بر شما از عذاب روز دردناکى بیمناکم (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْم أَلیم).(۱)
در حقیقت، توحید و پرستش اللّه (خداى یگانه یکتا) ریشه و اساس و زیربناى تمام دعوت پیامبران است، و به همین دلیل، در مورد سایر پیامبران همان گونه که در آیه دوم این سوره و آیه ۴٠ سوره یوسف و ۲۳ سوره اسراء نیز آمده، همین تعبیر مشاهده مى شود که آنها دعوتشان را در توحید خلاصه مى کردند.
اگر به راستى همه افراد جامعه، جز اللّه را پرستش نکنند، و در مقابل انواع بت هاى ساختگى اعم از بت هاى برونى و درونى، خودخواهى ها، هوا و هوس ها، شهوت ها، پول، مقام و جاه و جلال و زن و فرزند سر تعظیم فرود نیاورند، هیچ گونه نابسامانى در جوامع انسانى به وجود نخواهد آمد.
اگر انسان خودکامه ناتوانى را به صورت یک بت در نیاورند، و در مقابل او سجده نکنند، و فرمانش را به کار نبندند، نه استبداد و استعمارى به وجود خواهد آمد، و نه آثار شوم آن، نه ذلت و اسارت پیش مى آید و نه وابستگى و طفیلى گرائى، و تمام این بدبختى ها که دامان افراد و جوامع را مى گیرد، به خاطر همان انحراف از پرستش اللّه، و روى آوردن به پرستش بت ها و طاغوت ها است.
* * *
اکنون ببینیم، نخستین عکس العمل طاغوت ها، خودکامگان و صاحبان زر و زور آن عصر، در برابر این دعوت بزرگ و اعلام خطر آشکار چه بود؟
مسلماً، چیزى جز یک مشت عذرهاى واهى، بهانه هاى دروغین و استدلال هاى بى اساس، که برنامه همه جباران را در هر عصر و زمان تشکیل مى دهد، نبود.
آنها سه پاسخ یا سه ایراد در برابر دعوت نوح داشتند:
نخست، اشراف و ثروتمندانى که از قوم نوح کافر بودند، گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خود نمى بینیم (فَقالَ الْمَلاَ ُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاّ بَشَراً مِثْلَنا).
در حالى که، رسالت الهى را باید فرشتگان به دوش کشند، نه انسان هائى همچون ما، به گمان این که مقام انسان، از فرشته پائین تر است، و یا درد انسان را فرشته بهتر از انسان مى داند!
باز در اینجا، به کلمه مَلاَء بر خورد مى کنیم، که اشاره به صاحبان زر و زور و افراد چشم پرکن توخالى است، که در هر جامعه اى سرچشمه اصلى فساد و تباهى را تشکیل مى دهند، و پرچم مخالفت در برابر پیامبران را همین ها برافراشته مى دارند.
پاسخ دیگر آنها این بود که، گفتند: اى نوح ما در اطراف تو، و در میان آنها که از تو پیروى کرده اند، کسى جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن و سال ناآگاه و بى خبر، که هرگز مسائل را بررسى نکرده اند نمى بینیم (وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۵ الی۲۸)🔹 🔴سرگذشت تکان دهنده نوح(علیه السلام) و قومش همان گون
↩️أَراذِل جمع ارذُل (بر وزن اهرم) است، و آن خود نیز جمع رذل مى باشد که به معنى موجود پست و حقیر است، خواه انسان باشد، یا چیز دیگر.
البته شک نیست، گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند، و نه حقیر و پست، بلکه به حکم این که، پیامبران، قبل از هر چیز، به حمایت مستضعفان و مبارزه با مستکبران مى پرداختند، نخستین گروهى که دعوت پیامبران را لبیک مى گفتند، همان گروه محروم، فقیر و کم درآمد بودند، که در نظر مستکبران که مقیاس شخصیت را تنها زر و زور مى دانستند، افرادى پست و حقیر به شمار مى آمدند.
و این که، آنها را به عنوان بادِىَ الرَّأى (ظاهربین، بى مطالعه، و کسى که با یک نظر عاشق و خواهان چیزى میشود) نامیدند، در حقیقت به خاطر آن بود که، لجاجت و تعصب هاى ناروائى را که دیگران داشتند، آنها نداشتند، بلکه بیشتر، جوانان پاکدلى بودند که در نخستین تابش، حقیقت را در قلب خود به سرعت احساس مى کردند، و با هوشیارى ناشى از حقیقت جوئى نشانه هاى صدق را در گفته ها و اعمال پیامبران به زودى درک مى کردند.
بالاخره، سومین پاسخ آنها این بود که، مى گفتند: قطع نظر از این که تو انسان هستى نه فرشته، و علاوه بر این که ایمان آورندگان به تو نشان مى دهد که دعوتت محتواى صحیحى ندارد اصولاً ما هیچ گونه برترى براى شما بر خودمان نمى بینیم تا به خاطر آن از شما پیروى کنیم (وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْل).
و به همین دلیل، ما گمان مى کنیم: شما دروغگو هستید (بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ).
* * *
آیات بعد، پاسخ هاى منطقى نوح را در برابر این ماجرا جویان بیان مى کند، نخست مى گوید: اى قوم! اگر من داراى دلیل و معجزه آشکارى از سوى پروردگارم باشم، و مرا در انجام این رسالت مشمول رحمت خود ساخته باشد، و این موضوع بر اثر عدم توجه بر شما مخفى مانده باشد آیا باز هم مى توانید رسالت مرا انکار کنید، و از پیروى من دست بردارید؟! (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّی وَ آتانی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ).
در این که، این پاسخ مربوط به کدام یک از ایرادهاى سه گانه مستکبران قوم نوح است، مفسران گفتگوهاى فراوانى دارند، ولى با دقت روشن مى شود که، این پاسخ جامع مى تواند، جواب گوى هر سه ایراد گردد، زیرا نخستین ایرادشان این بود که چرا تو انسان هستى؟!
او در پاسخ مى گوید: درست است که من انسانى هستم همچون شما، ولى مشمول رحمت الهى واقع شده ام، و دلیل و بیّنه آشکارى به من داده است، بنابراین، انسانیتم نمى تواند مانع این رسالت بزرگ باشد، و لزومى ندارد که فرشته باشم.
دومین ایراد آنها این بود که، پیروان تو افراد بى فکر و ظاهربین هستند، او مى گوید: شما بى فکر هستید که این حقیقت روشن را انکار مى کنید; زیرا دلائلى با من است که براى هر فرد حقیقت جوئى کافى و قانع کننده است، مگر افرادى چون شما که زیر پوشش غرور، خودخواهى، تکبر و جاه طلبى، چشم حقیقت بینشان از کار افتاده باشد.
سومین ایراد آنها این بود که، مى گفتند: ما هیچ برترى براى شما بر خود نمى یابیم .
و او در پاسخ مى گوید: چه برترى از این بالاتر، که خداوند مرا مشمول رحمتش ساخته و مدارک روشن در اختیارم گذاشته است.
بنابراین، هیچ دلیلى ندارد که شما مرا دروغگو بپندارید; زیرا که نشانه هاى صدق گفتار من آشکار است.
و در پایان آیه، مى گوید: آیا من مى توانم شما را بر پذیرش این بینه روشن مجبور سازم در حالى که خود شما آمادگى ندارید، و از پذیرش و حتى تفکر و اندیشه پیرامون آن کراهت دارید (أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ).
* * *
۱ ـ با این که دردناک بودن، صفت عذاب است، ولى در آیه فوق، صفت براى یوم قرار داده شده است، این یک نوع اسناد مجازى لطیف است که، در ادبیات زبان هاى مختلف مى آید، در فارسى نیز مى گوئیم: فلان روز، روز دردناکى بود، با این که خود روز دردناک نبوده، بلکه حوادثش دردناک بوده است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۰)🔹 ⛔️نهی سپاهیان از آزار مردم نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند:
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۶۱)🔹
🔭نامه در یک نگاه:
این نامه همان گونه که از عنوانش پیداست نامه عتاب آمیزى است که امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد که فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزدیکى شهر انبار بود مرقوم داشت، زیرا او مرتکب یک خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس تحت نفوذ خود را رها کرده و به سراغ مناطق دیگرى رفته بود و همین امر سبب شد که غارتگران لشکر شام و معاویه ضربه سنگینى بر مردم منطقه وارد سازند. ماجرا به گونه اى که «ابن اثیر» مورخ معروف در کتاب «کامل» نوشته است چنین بود:
در سال 39 هجرت، معاویه، سفیان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هیت» بیاید و آنجا را از مناطق دیگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون هاى بى گناهان را بریزد). سفیان هنگامى که به «هیت» آمد کسى را ندید که از آنجا دفاع کند. به «انبار» آمد که در آنجا یکى از پادگان هاى على(علیه السلام) براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى کردند در حالى که بیشتر آن جمعیت پراکنده شده بودند و سبب پراکندگى آنها این بود که به «کمیل بن زیاد» خبر رسید گروهى از اهل «قرقیسا»; (یکى از شهرهاى شام نزدیک مرزهاى عراق که مرکز تجارى مهمى میان عراق و شام محسوب مى شد) مى خواهند به «هیت» حمله کنند او بدون کسب اجازه از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به سوى «قرقیسا» رفت و «هیت» را خالى گذارد و همراهان سفیان آمدند و جنایات زیادى در آنجا مرتکب شدند; اموال زیادى را از انبار غارت کردند و به سوى معاویه برگشتند.
به محض اینکه این خبر به على(علیه السلام) رسید، گروهى از سپاهیان خود را به تعقیب آنها فرستاد; ولى آنها منطقه را ترک کرده بودند. امام(علیه السلام) کمیل را سرزنش کرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت.
***
يکى از کارهاى زشت و وحشتناک معاويه اين بود که براى تضعيف روحيه مردم عراق گروهى از سپاهيان غارتگر خود را مى فرستاد تا در مرزهاى عراق نفوذ کنند و گروهى از مردم بيگناه را در آبادى ها و شهرک هاى نزديک به مرز به قتل برسانند و اموالشان را غارت کنند و اين کار را به طور مکرر انجام مى داد. از جمله اين موارد، حمله سپاه او به شهر «هيت» محل فرماندارى «کميل بن زياد» بود.
ماجرا از اين قرار بود که کميل به گمان خود، براى مقابله به مثل کردن، سپاهى را که در اختيار داشته به سوى «قرقيسيا» که از شهرهاى مرزى شام بود فرستاد و محل فرماندهى خود را که «هيت» و اطراف آن بود خالى کرد. معاويه با خبر شد و گروهى از لشکر خود را به آنجا فرستاد و منشأ مفاسدى شد.
امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه کميل بن زياد را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا مرتکب اين کار خلاف شده و محلى را که بايد از آن پاسدارى کند رها کرده و محلى را که مربوط به او نيست بدون کسب اجازه از امام مورد حمله قرار داده است و نکاتى را به او گوشزد مى کند که مى تواند سرمشقى براى همه سربازان و افسران اسلام باشد.
در آغاز نامه مى فرمايد: «اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را که بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يک ناتوانى آشکار و فکر باطل و هلاک کننده است»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ، وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِيَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ، وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ.
منظور از «ما وُلِّىَ» منطقه «هيت» و منظور از «ما کُفِىَ» «قرقيسيا» و امثال آن است. اين کار درست به اين مى ماند که سيلابى حرکت کرده، انسان خانه خود را که در معرض سيلاب است رها کند و در فکر اين باشد که سيلاب را به خانه دشمن هدايت نمايد.
حضرت در ادامه مى افزايد: «مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى که حفظش را بر عهده تو واگذار کرده ايم ـ در حالى که هيچ کس از آن دفاع نمى کرد و لشکر دشمن را از آن دور نمى ساخت ـ يک فکر نادرست و پراکنده و بيهوده است»; (وَإِنَّ تَعَاطِيَکَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا، وَتَعْطِيلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِي وَلَّيْنَاکَ لَيْسَ بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا، وَلاَ يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ).
سپس امام در ادامه اين سخن مفاسد کارى را که او انجام داده برايش بر مى شمارد و مشکلات حاصل شده را با شش جمله بيان مى کند:
نخست مى فرمايد: «بدان تو در حقيقت پلى شده اى براى دشمنانى که مى خواستند بر دوستانت حمله کنند»; (فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَى أَوْلِيَائِکَ).
تعبير به «جسر» (پل) اشاره به اين است که تو زمينه نفوذ آنها را در منطقه تحت فرمانت بدون توجّه و بر اثر اشتباه در محاسبه فراهم ساختى; منطقه را خالى کردى و به سراغ جاى ديگرى رفتى که از حوزه مأموريت تو خارج بود⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۱)🔹 🔭نامه در یک نگاه: این نامه همان گونه که از عنوانش پیداست نامه عتاب آم
↩سپس مى فرمايد: «تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هیبت و ابهتى در دل دشمن ايجاد کردى; نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوکت دشمن را در هم شکستى; نه اهل شهر و ديارت را حمايت کردى و نه امير و پيشوايت را بى نياز ساختى»; (غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْکِبِ، وَلاَ مَهِيبِ الْجَانِبِ، وَلاَ سَادّ ثُغْرَةً، وَلاَ کَاسِر لِعَدُوّ شَوْکَةً، وَلاَ مُغْن عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ، وَلاَ مُجْز عَنْ أَمِيرِهِ).بعيد به نظر نمى رسد که ماجراى کار «کميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشکيلات او صورت گرفته باشد; بدين نحو که او را تشويق کردند که براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله کند و در نتيجه منطقه تحت فرمان او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشکرکشى کند و بى گناهان را کشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت زده سازد.امام در واقع با اين چند جمله مى خواهد صفات لازم را براى يک حکمران و فرمانده خوب بيان کند و بگويد: وى بايد در برابر دشمنان بازويى توانا داشته باشد و هيبتش در دل دشمن وحشت ايجاد کند; از مرزها به خوبى دفاع کرده، شوکت دشمن را در هم بشکند و منطقه تحت نظارت خود را کاملا حفاظت کند و به گونه اى عمل نمايد که امير و زمامدار خود را مجبور به دخالت مستقيم در منطقه ننمايد و اضافه بر اينها از کارهايى که به طور مستقيم و يا غير مستقيم به سود دشمن است و او را در شيطنت خود يارى مى کند جدّاً بپرهيزد.البته کميل همواره چنين ضعفى از خود نشان نمى داد و گرنه امام هرگز او را براى چنين منصبى انتخاب نمى کرد، بلکه در اين واقعه يا بر اثر اشتباه در محاسبه و يا به واسطه عوامل نفوذى، گرفتار چنين خطايى شد. ساير مقاطع زندگى اين مرد بزرگ مخصوصاً شجاعت و استوارى و صلابتى که در برابر حجاج خونخوار نشان داد و بعداً به آن اشاره خواهيم کرد شاهد اين مدعاست. از اينجا روشن مى شود که شارحانى که جمله هاى فوق را به صورت يک حالت و عادت مستمر براى کميل تفسير کرده اند راه صحيحى نپيموده اند.
کميل بن زياد کيست؟کميل بن زياد نخعى از ياران نزديک اميرمؤمنان على است و دعاى بسيار پر محتوايى که اميرمؤمنان در اختيار او گذارد تا به وسيله او به شيعيانيش برسد دلالت بر فضل او دارد.افزون بر اين مطابق نامه محل بحث، امام او را نماينده خود براى حکمرانى در منطقه «هيت» برگزيد و اختيار جان و مال مردم در آن نقطه حساس را به دست وى سپرد.سخنانى نيز، امام در ضمن کلمات قصار (کلمه 147) خطاب به او فرمود که مطالب بسيار بالا و عميقى دارد و حاکى از عنايت خاص امام به اوست، به ويژه اينکه براى بيان اين گونه سخنان اسرارگونه او را با خود به بيرون شهر برد سپس آهى کشيد و خطاب به او فرمود: «يَا کُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ».از سويى ديگر مطابق نقل تنقيح المقال اميرمؤمنان على روزى به کاتب خود ابن ابى رافع فرمود: ده نفر از افراد مورد وثوق من را حاضر کن. ابن ابى رافع عرض کرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد که يکى از آنها کميل بن زياد بود.بنابراين وثاقت کميل چيزى نيست که مخفى باشد، هرچند مع الاسف به گفته تنقيح المقال بعضى از بزرگان همچون مرحوم مجلسى در آن ترديد کرده اند. (اين در حالى است که خود مجلسى روايت مربوط به احضار ده نفر از ثقات را در آغاز جلد سى ام بحارالانوار نقل کرده است). نامه عتاب آميز فوق که از اشتباه کميل در يک مقطع از مديريتش در سرزمين «هيت» حکايت مى کند از مقام و شخصيت او نمى کاهد، زيرا افراد غير معصوم پيوسته در معرض پاره اى از اشتباهات هستند.مرحوم ديلمى نيز در کتاب ارشاد داستانى نقل مى کند که آن نيز حاکى از جلالت مقام کميل است، مى گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد کوفه خارج شده به سوى خانه خود مى رفت، کميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود... .شيخ مفيد در کتاب اختصاص مى گويد او از پيشگامان مقرب نزد اميرمؤمنان على بود.کوتاه سخن اينکه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام کميل داريم که کيفيت شهادتش نيز يکى از آن شواهد مهم است.مرحوم مفيد در ارشاد مى گويد: هنگامى که حجاج زمامدار شد به سراغ کميل بن زياد فرستاد و او فرار کرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت المال قطع کرد. هنگامى که خبر به کميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم که عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و بستگان من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم که تو را پيدا کنم ... مى دانم که تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است که اميرمؤمنان علی پيش از اين به او خبر داده بود که به دست حجاج شهيد مى شود.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی نامه های نهج البلاغه ✉️نامه(۵۹) ⚖اجرای حق و عدالت وظیفه مسئولین @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_نامه_۶۰.mp3
8.92M
📝شرح صوتی نامه های نهج البلاغه
✉️نامه(۶۰)
🔴 نکوهش فرمانروای متخلف
@Nahjolbalaghe2
⭐️⭐️🍂دوست داشتن حضـرت فاطمه
اَلْإِمَامُ اَلرَّحْمَة سَيِّدُ اَلْمُرْسَلِين رَسُولُ اَللهِ صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : يا سلمان من احب فاطمه ابنتى فهو فى الجنه معى و من ابغضها فهو فى النار.يا سلمان حب فاطمه ينفع فى مإه من المواطن, ايسر ذلك المواطن الموت و القبر و الميزان والحساب و ...
💦❄️امامِ رحمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : اى سلمان! كسى كه دخترم فاطمه را دوست داشته باشد در بهشت با من است و كسى كه دشمن او باشد در آتش است. سلمان! محبت فاطمه در صد مورد نافع است [و مايه نجات] كه آسان ترينش مرگ، قبر ، هنگام سنجش اعمال، و... مىباشد.
📚ينابيع الموده ص263
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایتی راجع به ایران در آخرالزمان
نهضت_زمینه_ساز_ظهور 🇮🇷
🌷لطفا صلواتی جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) عنایت بفرمایید…
#یافاطمه🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۚ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ
«اى قوم من! به خاطر این دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى طلبم. اجر من، تنها بر خداست. و من، کسانى را که ایمان آورده اند، (بخاطر شما) از خود طرد
نمى کنم. چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد. (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود.) ولى شما را گروهى مى بینم که
جهالت به خرج مى دهید.
(هود/۲۹)
***
وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
اى قوم من ! چه کسى مرا در برابر (مجازات) خدا یارى مى دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا متذکر نمى شوید؟!
(هود/30)
*
وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ ۖ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ
من هرگز به شما
نمى گویم خزائن الهى نزد من است. و غیب هم نمى دانم. (جز آنچه خدا به من بیاموزد) و نمى گویم من فرشته ام.
و (نیز) نمى گویم کسانى که در نظر شما خوار مى آیند، خداوند خیرى به آنها نخواهد داد. خدا از آنچه در دل آنهاست آگاهتر است. (و اگر آنها را از خود برانم،) در
این صورت از ستمکاران خواهم بود.»
(هود/۳۱)
*
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۵ الی۲۸)🔹 🔴سرگذشت تکان دهنده نوح(علیه السلام) و قومش همان گون
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۹ الی۳۱)🔹
من هیچ فرد باایمانى را طرد نمى کنم!
در آیات گذشته، دیدیم که قوم خودخواه و بهانه جو ایرادهاى مختلفى به نوح داشتند، که او با بیانى رسا و روشن به آنها پاسخ گفت.
آیات مورد بحث نیز، دنباله پاسخگوئى به بهانه جوئى هاى آنها است.
نخستین آیه، یکى از دلائل نبوت را که نوح براى روشن ساختن قوم تاریکدل بیان کرده، بازگو مى کند، مى گوید: اى قوم! من در برابر این دعوت، از شما مال و ثروت و اجر و پاداشى مطالبه نمى کنم (وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً).اجر و پاداش من تنها بر خدا است (إِنْ أَجرِیَ إِلاّ عَلَى اللّهِ) خدائى که مرا مبعوث به نبوت ساخته و مأمور به دعوت خلق کرده است.
این، به خوبى نشان مى دهد که، من هدف مادى از این برنامه ندارم و جز به پاداش معنوى الهى نمى اندیشم، چرا که هرگز یک مدعى دروغین نمى تواند چنین باشد، و این همه دردسر و ناراحتى را به خاطر هیچ براى خود بخرد.
و این، میزان و الگوئى است براى شناخت رهبران راستین، از فرصت طلبان دروغین، که هر گامى را بر مى دارند، به طور مستقیم، یا غیر مستقیم، هدف مادى از آن دارند.
پس از آن، در پاسخ آنها که اصرار داشتند: نوح ایمان آورندگان فقیر و یا کم سن و سال را از خود براند، با قاطعیت مى گوید: من هرگز کسانى را که ایمان آورده اند طرد نمى کنم (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا).
چرا که آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد، و در سراى دیگر خصم من در برابر او خواهند بود (إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ).
در پایان آیه، به آنها اعلام مى کند: من شما را مردمى جاهل مى دانم (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).
چه جهل و نادانى از این بالاتر که: مقیاس سنجش فضیلت را گم کرده اید، و آن را در ثروت، تمکن مالى، مقام هاى ظاهرى و سن و سال جستجو مى کنید، و به گمان شما، افراد پاکدل و با ایمان که دستشان تهى و پایشان برهنه است، از درگاه خدا دورند، این اشتباه بزرگ شما است و نشانه جهل و بى خبریتان!.
به علاوه، شما بر اثر جهل و نادانى چنین مى پندارید که: پیامبر باید فرشته باشد، در حالى که رهبر انسان ها باید از جنس بشر باشد، تا نیازها و مشکلات و دردهاى آنان را بداند و لمس کند.
🔹در آیه بعد، براى توضیح بیشتر به آنها مى گوید: اى قوم! اگر من این گروه با ایمان را طرد کنم، چه کسى در برابر خدا مرا یارى خواهد کرد ؟! (وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ).
طرد افراد صالح و مؤمن کار ساده اى نیست، آنها فرداى قیامت دشمن من خواهند بود، و هیچ کس نمى تواند در آنجا از من دفاع کند، و نیز ممکن است مجازات الهى در این جهان دامن مرا بگیرد. آیا اندیشه نمى کنید ؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ) تا بدانید آنچه مى گویم عین حقیقت است.
میان تفکر و تذکر این تفاوت وجود دارد که، تفکر در حقیقت براى شناخت چیزى است، هر چند هیچ گونه اطلاعى از آن قبلاً نداشته باشیم، ولى تذکر (یاد آورى) در موردى گفته مى شود که، انسان قبلاً با آن موضوع آشنائى داشته است، هر چند از طریق آگاهى هاى فطرى باشد، و اتفاقاً مسائل مورد بحث نوح با قومش نیز، همه از این قبیل است، مطالبى است که انسان با مراجعه به فطرت و نهاد خویش آنها را درک مى کند، ولى غرور و تعصب و خودخواهى و غفلتشان بر روى آنها پرده افکنده است.
🔹آخرین سخنى که نوح در پاسخ ایرادهاى واهى قوم به آنها مى گوید این است که اگر شما خیال مى کنید و انتظار دارید من امتیازى جز از طریق وحى و اعجاز بر شما داشته باشم اشتباه است، با صراحت باید بگویم: من نه به شما مى گویم خزائن الهى در اختیار من است، و نه هر کارى بخواهم مى توانم انجام دهم (وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ). و نه مى گویم از غیب آگاهى دارم (وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ).
و نه مى گویم من فرشته ام (وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ).
این گونه ادعاهاى بزرگ و دروغین، مخصوص مدعیان کاذب است، و هیچ گاه یک پیامبر راستین چنین ادعاهائى نخواهد کرد; چرا که خزائن الهى و علم غیب تنها در اختیار ذات پاک خدا است، و فرشته بودن با این احساسات بشرى نیز سازگار نیست.
بنابراین، هر کس یکى از این سه ادعا، یا همه آنها را داشته باشد، دلیل بر دروغگوئى او است.
نظیر این تعبیر، درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز در آیه ۵٠ سوره انعام دیده مى شود، آنجا که مى گوید: قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحى إِلَىّ:
بگو من نمى گویم خزائن الهى نزد من است، و نمى گویم از غیب آگاهم، و نمى گویم فرشته ام، من تنها از آنچه بر من وحى مى شود پیروى مى کنم.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۹ الی۳۱)🔹 من هیچ فرد باایمانى را طرد نمى کنم! در آیات گذشته، د
↩️منحصر ساختن امتیاز پیامبر در این آیه به مسأله وحى ، و نفى امور سه گانه بالا دلیل بر این است که، در آیات مربوط به نوح نیز، چنین امتیازى در مفهوم کلام افتاده، هر چند صریحاً بیان نشده است.
در پایان آیه، بار دیگر به موضوع ایمان آورندگان مستضعف پرداخته و تأکید مى کند: من هرگز نمى توانم درباره این افرادى که در چشم شما حقیرند بگویم، خداوند هیچ خیر و پاداش نیکى به آنها نخواهد داد (وَ لاأَقُولُ لِلَّذینَ تَزْدَری أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللّهُ خَیْراً).
بلکه به عکس، خیرِ این جهان و آن جهان مال آنها است، هر چند دستشان از مال و ثروت تهى است، این شما هستید که بر اثر خیالات خام، خیر را در مال و مقام یا سن و سال منحصر ساخته اید، و از حقیقت و معنى به کلى بى خبرید.
و به فرض، که گفته شما راست باشد و آنها اراذل و اوباش باشند خدا از درون جان آنها و نیّاتشان آگاه است (اللّهُ أَعْلَمُ بِما فی أَنْفُسِهِمْ).
من که جز ایمان و صداقت از آنها چیزى نمى بینم، و به همین دلیل، وظیفه دارم آنان را بپذیرم، من مأمور به ظاهرم و بنده شناس خداست!
و اگر غیر از این کارى کنم مسلماً از ستمکاران خواهم بود (إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظّالِمینَ).
این احتمال نیز، در تفسیر جمله آخر داده شده است که، به تمام محتواى آیه مربوط باشد، یعنى اگر من ادعاى علم غیب یا فرشته بودن، یا مالک خزائن الهى بودن کنم، و یا ایمان آورندگان را طرد نمایم، در پیشگاه خدا و وجدان در صف ستمگران خواهم بود.
نکته ها:
۱ ـ غیب از آن خداست
همان گونه که بارها اشاره کرده ایم، آگاهى از غیب به طور مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرط از آن خدا است، ولى او هر مقدار از این آگاهى را مصلحت ببیند، در اختیار پیامبران و اولیاى خود مى گذارد، همان طور که در آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن مى خوانیم: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول: خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هیچ کس را از علم غیب خود آگاه نمى کند، مگر رسولانى که مورد رضایت او هستند .
بنابراین، هیچ گونه تضادى میان آیات مورد بحث، که نفى علم غیب از پیامبران مى کند، و آیات یا روایاتى که آگاهى بعضى از غیوب را به پیامبران یا امامان نسبت مى دهد وجود ندارد.
آگاهى از اسرار غیب، بالذات مخصوص خدا است، و دیگران هر چه دارند بالعرض و از طریق تعلیم الهى مى باشد، و به همین دلیل، محدود به حدودى است که او اراده مى کند.
۲ ـ مقیاس سنجش فضیلت
بار دیگر در این آیات به این واقعیت برخورد مى کنیم، که صاحبان زر و زور و دنیاپرستان مادى که همه چیز را از دریچه افکار خود به همان رنگ مادى مى بینند، تمام احترام و شخصیت را در داشتن ثروت و مقام، و موقعیت هائى هموزن این دو مى پندارند.
بنابراین، تعجب نیست مؤمنان راستینى که دستشان از مال و ثروت تهى باشد، در قاموس آنها به عنوان اراذل معرفى گردند، و با چشم حقارت و پستى به آنها بنگرند.
این منحصر به قوم نوح نبود، که مؤمنان مستضعف مخصوصاً جوانان انقلابى را که اطرافش را گرفته بودند، تهى مغز، کوتاه فکر و بى سر و پا مى دانستند، تاریخ نشان مى دهد، این منطق در برابر پیامبران دیگر، مخصوصاً در مورد پیامبر اسلام و مؤمنان نخستین نیز وجود داشته است.
هم اکنون، نظیر این منطق را در عصر و زمان خود مى بینیم، که مستکبران فرعون صفت، با اتکاى به قدرت شیطانى خود، مؤمنان راستین را متهم به تمام این موضوعات مى کنند، و به صورت تکرار تاریخ همان عناوین را به مخالفان خود نسبت مى دهند.
ولى، هنگامى که یک محیط فاسد با یک انقلاب الهى پاکسازى شد، این گونه مقیاس هاى سنجش شخصیت نیز، همراه سایر عناوین موهوم به زباله دان تاریخ ریخته مى شود، و مقیاس هاى اصیل و انسانى جاى آنها را مى گیرد، مقیاس هائى که در متن زندگى انسان قرار گرفته، و واقعیت هاى عینى روى آن استوار است، و یک جامعه پاک و آباد و آزاد از آنها مایه مى گیرد، همچون ایمان، علم و آگاهى، فداکارى و گذشت، تقوا و پاکدامنى، شهامت و شجاعت، تجربه و هوشیارى، مدیریت و نظم و مانند اینها.
۳ ـ بعضى از مفسران، مانند نویسنده المنار ، هنگامى که به این آیه مى رسد، در ضمن یک جمله کوتاه، به آنها که علم غیب را براى غیر خدا قائلند، و یا حل مشکلاتى را از آنها مى خواهند اشاره کرده، مى گوید: این دو امر همان چیزهائى است که قرآن از پیامبران نفى کرده، اما بدعت گزاران مسلمین و اهل کتاب، آنها را براى اولیاء و قدیسین اثبات مى کنند !
اگر، منظور او این باشد، که هر گونه آگاهى از غیب ولو به تعلیم الهى از آنها نفى شود، این بر خلاف نصوص صریح قرآن مجید است.
و اگر منظور او، نفى توسل به پیامبران و اولیاى الهى باشد ـ به این صورت که از آنها تقاضا کنیم که از خداوند حل مشکلات ما را بخواهند ـ این سخن نیز، مخالف آیات قرآن و احادیث مسلّمى است که از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده است.
@Nahjolbalaghe2
روسری گنجشک خانم.mp3
7.14M
#قصه_های_کودکانه | روسری گنجشک خانم
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره بقره آیه ۶۰
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
♥️🌷گذشت کنید
🌱💞پيامبر صلي الله عليه وآله:
تَعافَوْا تَسْقُطِ الضَّغائِنُ بَيْنَـكُمْ؛
عفو و گذشت كنيد، تا كينه هاى ميان شما از بين برود.
📝شرح روایی:
پيامبر صلي الله عليه و آله:
مَنْ عَفا عَنْ مَظْلَمَةٍ، اَبْدَلَهُ اللّه ُ بِها عِزّا فِى الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ؛ «امالى طوسى»
هر كس از ظلمى كه در حقّ او شده، گذشت كند، خداوند، به جاى آن، در #دنيا و آخرت به او عزّت مى بخشد.
📜كنزالعمّال، ح 7004
#عفو #گذشت #کینه
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲✨ایام فاطمیه بدعت است یا ریشه در تاریخ جغرافیای اسلام دارد؟!
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
🌳شجره آشوب« قسمت اول»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻خداوند در قرآن مثال های زیادی در باره اقوام گذشته مانند عاد و ثمود زده است که بیشترین این ها درباره بنی اسراییل است. همچنین در قرآن اصل تکرار سنت های تاریخی موضوعی پذیرفته شده است.
🔻 در سوره فتح خدا می فرماید: « سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا». سنت هایی که پیش از شما بودند و برای سنت خدا تغییری نمی یابی. این آیه به صراحت از تغییر ناپذیری سنن الهی در طول تاریخ خبر می دهد.
🔻سنت هایی مانند نابودی ظلم و پیروزی جبهه حق، هلاکت اقوام در اثر گناهان و عدم امر به معروف و نهی از منکر توسط علما و ... .
🔻در روایات اسلامی نیز امت پیامبر اسلام به بنی اسراییل تشبیه شده است. این مضمون در کلام نبوی به اشکال گوناگون بیان شده است. خلاصه روایات مذکور این معنا را می رساند که حوادثی که در قوم بنی اسراییل اتفاق افتاد، در میان امت اسلام نیز رخ خواهد داد. ایشان فرمود:...
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
قَالُوا يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
گفتند: «اى نوح! با ما جرّ و بحث کردى، و زیاد مجادله کردى! (بس است!) اکنون اگر راست مى گویى، آنچه را (از عذاب
الهى) به ما وعده مى دهى بیاور!»
(هود/۳۲)
*
قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاءَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ
(نوح) گفت: «اگر خدا اراده کند، (عذابش را) خواهد آورد. و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت!
(هود/۳۳)
*
وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ ۚ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
و هر گاه خدا
بخواهد شما را (به خاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت. او پروردگار شماست. و به سوى او
بازگشت داده مى شوید».
(هود/۳۴)
***
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ
آیا (مشرکان) مى گویند: «او [= محمد ] قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است.»؟! بگو: «اگر من آن رابه دروغ به خدا نسبت داده باشم، گناهش بر عهده من
است. ولى من از گناهانى که شما مرتکب مى شوید بیزارم.»
(هود/۳۵)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۹ الی۳۱)🔹 من هیچ فرد باایمانى را طرد نمى کنم! در آیات گذشته، د
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۳۲ الی۳۵)🔹
حرف بس است، مجازات کو؟
در این آیات، به دنباله گفتگوى نوح و قومش اشاره شده است، آیه نخست، از زبان قوم نوح چنین نقل مى کند: آنها گفتند: اى نوح! این همه بحث و مجادله کردى بس است، تو بسیار با ما سخن گفتى، دیگر جائى براى بحث باقى نمانده است (قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا).
اگر راست مى گوئى، همان وعده هاى دردناکى را که به ما مى دهى، در مورد عذاب هاى الهى تحقق بخش (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ).
این درست به آن مى ماند که، شخص یا اشخاصى درباره مسأله اى با ما سخن بگویند، و در ضمن، تهدیدهائى هم مى کنند و ما مى گوئیم: پر حرفى بس است! هر کارى از شما ساخته است انجام دهید، و هیچ معطل نشوید، اشاره به این که: نه به دلائل شما وقعى مى نهیم، نه از تهدیدتان مى ترسیم، و نه حاضریم بیش از این گوش به سخنان شما فرا دهیم!
انتخاب این روش، در برابر آن همه محبت و لطف پیامبران الهى و گفتارهائى که همچون آب زلال و گوارا بر دل مى نشیند، حکایت از نهایت لجاجت و تعصب و بى خبرى مى کند.
ضمناً، از این گفتار نوح(علیه السلام) به خوبى بر مى آید که، مدتى طولانى براى هدایت آنها کوشیده است، و از هر فرصتى براى رسیدن به این هدف، یعنى ارشاد آنان استفاده کرده است، آن قدر که آن قوم گمراه اظهار خستگى از سخنان و ارشادهایش کردند.
این واقعیت، از سایر آیاتى که در قرآن درباره نوح آمده نیز، به خوبى روشن مى شود، در سوره نوح آیات ۵ تا ۹ به طور مبسوط این معنى را بیان کرده است، مى فرماید: قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلاً وَ نَهاراً * فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائی إِلاّ فِراراً * وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً * ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً * ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً:
پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تو خواندم * ولى این دعوت من، چیزى جز فرار بر آنها نیفزود!، و من هر زمان آنها را دعوت کردم، تا تو آنان را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوش ها قرار دادند، و لباس ها را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و استکبار و خود سرى نشان دادند * من باز دست از دعوت آنها بر نداشتم * آشکارا و سپس پنهانى آنان را به سوى تو دعوت کردم، و پى در پى اصرار ورزیدم، ولى آنها به هیچ وجه به سخنان من گوش فرا ندادند !
در آیه مورد بحث، جمله جادَلْتَنا آمده است، که از ماده مجادله گرفته شده، و آن در اصل از جدل به معنى تابیدن و پیچیدن شدید طناب است، و به همین دلیل به باز شکارى اجدل گفته مى شود; چرا که از همه پرندگان پرخاشگرتر و پیچنده تر است، سپس در مورد پیچانیدن طرف، در بحث و گفتگو به کار رفته است.
با این که جدال ، مراء و حِجاج (بر وزن لجاج) در معنى، شبیه یکدیگرند، ولى به طورى که بعضى از محققین گفته اند، در مراء یک نوع مذمت و نکوهش افتاده است; زیرا در مواردى به کار مى رود که، انسان روى یک مسأله باطل پافشارى و استدلال مى کند، ولى در معنى جدال و مجادله این مفهوم الزاماً وجود ندارد، اما تفاوت جدال و حِجاج در این است که، جدال براى باز گرداندن طرف از عقیده خود به کار مى رود، اما حِجاج براى دعوت او به
یک عقیده و استدلال بر آن.
* * *
نوح در برابر این بى اعتنائى، لجاجت و خیره سرى، با جمله کوتاهى چنین پاسخ گفت: تنها اگر خدا اراده کند، به این تهدیدها و وعده هاى عذاب تحقق مى بخشد (قالَ إِنَّما یَأْتیکُمْ بِهِ اللّهُ إِنْ شاءَ).
اما، این از دست من خارج است و در اختیار من نیست، من فرستاده اویم، و سر بر فرمانش دارم، بنابراین مجازات و عذاب را از من مخواهید.
اما بدانید هنگامى که فرمان عذاب فرا رسد شما نمى توانید از چنگال قدرت او بگریزید، و به مأمن و پناهگاهى فرار کنید ! (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ).
معجز از ماده اعجاز به معنى ناتوان ساختن دیگرى است، این کلمه گاهى در مواردى به کار مى رود که انسان مانع کار دیگرى شود، جلو او را بگیرد و او را به عجز در آورد.
و گاهى در موردى که از چنگال کسى فرار کند و از دسترس وى بیرون رود و او را ناتوان سازد.
و گاهى به این صورت که با پیش دستى کردن، طرف را به زانو در آورد و یا خود را در مصونیت قرار دهد.
تمام اینها، چهره هاى مختلفى از معنى اعجاز و ناتوان ساختن طرف است، و در آیه فوق، همه این معانى محتمل است; چرا که هیچ گونه منافاتى میان آنها نیست، یعنى شما به هیچ صورت نمى توانید از عذاب او در امان بمانید.
* * *
سپس، اضافه مى کند: اگر خداوند به خاطر گناهان و آلودگى هاى جسمى و فکرى تان بخواهد شما را گمراه سازد،⬇️