«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ
و هنگامى که فرمان (مجازات) ما فرارسید، صالح و کسانى را که با او
ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایى آن روز، رهایى بخشیدیم. چرا که پروردگارت توانا
و شکست ناپذیر است.
(هود/۶۶)
*
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ
و کسانى را که ستم کرده بودند، صیحه (مرگبار آسمانى) فروگرفت. و بامدادان در خانه هایشان به روى افتاده و مرده بودند.
(هود/۶۷)
*
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ
آنچنان
که گویى هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود،پروردگارشان را انکار کردند. دور باد قوم ثمود (از رحمت خداوند)!
(هود/۶۸
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۶۲ الی۶۵)🔹 ❓اکنون، ببینیم مخالفان صالح در مقابل منطق زنده و حق
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۶۶ الی۶۸)🔹
♨️سرانجام قوم ثمود
در این آیات، چگونگى نزول عذاب را بر این قوم سرکش (قوم ثمود) بعد از پایان مدت سه روز، تشریح مى کند، مى فرماید: هنگامى که فرمان ما دائر به مجازات این گروه فرا رسید، صالح و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، در پرتو رحمت خویش رهائى بخشیدیم (فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَة مِنّا).
نه تنها از عذاب جسمانى و مادى، که از رسوائى و خوارى و بى آبروئى که آن روز دامن این قوم سرکش را گرفت نیز، نجاتشان دادیم (وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذ).(۱)
چرا که پروردگارت قوى و قادر بر همه چیز و مسلط به هر کار است (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیزُ) هیچ چیز براى او محال نیست، و هیچ قدرتى توانائى مقابله با اراده او را ندارد.
و به همین دلیل، نجات گروهى با ایمان از میان انبوه جمعیتى که غرق عذاب الهى مى شوند، هیچ گونه زحمت و اشکالى براى او تولید نخواهد کرد، این رحمت الهى است که ایجاب مى کند، بى گناهان به آتش گنهکاران نسوزند، و مؤمنان به خاطر افراد بى ایمان گرفتار نشوند.
* * *
ولى ظالمان را صیحه آسمانى فرو گرفت، و آن چنان این صیحه، سخت، سنگین و وحشتناک بود، که بر اثر آن، همگى آنان در خانه هاى خود به زمین افتادند و مردند (وَ أَخَذَ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فی دِیارِهِمْ جاثِمینَ).
* * *
آن چنان مردند و نابود شدند و آثارشان بر باد رفت که گوئى هرگز در آن سرزمین ساکن نبودند (کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها).
بدانید قوم ثمود نسبت به پروردگار خود کفر ورزیدند، و فرمان هاى الهى را پشت سر انداختند (أَلا إِنَّ ثَمُودَا کَفَرُوا رَبَّهُمْ).
دور باد قوم ثمود از لطف و رحمت پروردگار و نفرین بر آنها (أَلا بُعْداً لِثَمُودَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ رحمت الهى بر مؤمنان
باز در این آیات مى بینیم، رحمت الهى نسبت به مؤمنان آن چنان پر بار است که پیش از نزول عذاب، همه آنها را به مکان امن و امانى منتقل مى کند، و هیچ گاه خشک و تر را به عنوان عذاب و مجازات نمى سوزاند.
البته، ممکن است حوادث ناگوارى مانند سیل ها، بیمارى هاى عمومى و زلزله ها رخ دهد، که کوچک و بزرگ را فرا گیرد، ولى، این حوادث حتماً جنبه مجازات و عذاب الهى را ندارد، و گرنه، محال است در منطق عدالت پروردگار حتى یک نفر بى گناه به جرم میلیون ها گناهکار گرفتار شود.
البته، این موضوع، کاملاً امکان دارد که افرادى ساکت و خاموش در میان جمعى گناهکار باشند، و به مسئولیت هایشان در مبارزه با فساد عمل نکنند و به همان سرنوشت گرفتار شوند.
اما، اگر آنها به مسئولیت هایشان عمل کنند، محال است حادثه اى که به عنوان عذاب نازل مى شود، دامن آنها را بگیرد (این موضوع را در بحث هاى مربوط به خداشناسى در رابطه با نزول بلاها و حوادث در کتاب هاى خداشناسى تشریح کرده ایم).(۲)
* * *
۲ ـ مجازات مادّى یا معنوى
از آیات فوق، به خوبى بر مى آید که مجازات سرکشان و طغیانگران تنها جنبه مادى ندارد، بلکه جنبه معنوى را نیز شامل مى شود; چرا که سرانجام کار آنها و سرنوشت مرگبارشان و زندگى آلوده به ننگشان به عنوان فصول رسواکننده اى در تاریخ ثبت مى شود، در حالى که براى افراد با ایمان سطور طلائى تاریخ رقم مى خورد.
* * *
۳ ـ منظور از صیحه چیست؟
صیحه در لغت به معنى صداى عظیمى است، که معمولاً از دهان انسان یا حیوانى بیرون مى آید، ولى اختصاص به آن ندارد، بلکه، هر گونه صداى عظیم را شامل مى شود.
در آیات قرآن، مى خوانیم: چند قوم گنهکار به وسیله صیحه آسمانى مجازات شدند، یکى همین قوم ثمود بودند و دیگر قوم لوط (۳) و دیگر قوم شعیب .(۴)
از آیات دیگر قرآن در مورد قوم ثمود استفاده مى شود که، مجازات آنها به وسیله صاعقه بود: فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عاد وَ ثَمُود (۵) و این نشان مى دهد که منظور از صیحه صداى وحشتناک صاعقه است.
آیا صداى وحشت انگیز صاعقه مى تواند جمعیتى را نابود کند؟
جواب این سؤال مسلماً مثبت است; زیرا مى دانیم امواج صوتى از حد معینى که بگذرد، مى تواند شیشه ها را بشکند، حتى بعضى از عمارت ها را ویران کند و ارگانیسم درون بدن انسان را از کار بیندازد.
این را شنیده ایم: به هنگامى که هواپیماها دیوار صوتى را مى شکنند (و با سرعتى بیشتر از سرعت امواج صوت، حرکت مى کنند) افرادى بى هوش به روى زمین مى افتند، یا زنانى سقط جنین مى کنند و یا تمام شیشه هاى عمارت هائى که در آن منطقه قرار دارند مى شکند.
طبیعى است، اگر شدت امواج صوت، از این هم بیشتر شود، به آسانى ممکن است اختلالات کشنده اى در اعصاب و رگ هاى مغزى و حرکات قلب تولید کند و سبب مرگ انسان ها شود.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۶۶ الی۶۸)🔹 ♨️سرانجام قوم ثمود در این آیات، چگونگى نزول عذاب را
↩️طبق آیات قرآن، پایان این جهان نیز با یک صیحه همگانى خواهد بود، مى فرماید: ما یَنْظُرُونَ إِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ: جز این انتظار نمى کشند که یک صیحه عظیم آسمانى آنها را فراگیرد در حالى که مشغول در امور دنیا هستند .(۶)
همان گونه که رستاخیز نیز با صیحه بیدارکننده اى آغاز مى شود، مى فرماید: إِنْ کانَتْ إِلاّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُون: صیحه واحدى بیش نیست ناگهان همگى نزد ما احضار مى شوید .(۷)
* * *
۴ ـ واژه جاثِم
جاثِم از ماده جثم (بر وزن خشم) به معنى نشستن روى زانو و همچنین به معنى افتادن به رو آمده است.(۸)
البته، از تعبیر به جاثِمِین چنین استفاده مى شود که: صیحه آسمانى باعث مرگ آنها شد، ولى اجساد بى جانشان به روى زمین افتاده بود، اما از پاره اى از روایات بر مى آید که، آتش صاعقه آنها را سوزاند.
این دو با هم منافات ندارد; زیرا اثر وحشتناک صداى صاعقه فوراً آشکار مى شود، در حالى که آثار سوختگى آن مخصوصاً براى کسانى که در درون عمارت ها بوده باشند بعداً ظاهر مى گردد.
* * *
۵ ـ واژه یَغْنَوا
یَغْنَوا از ماده غنى به معنى اقامت در مکان است، و بعید نیست از مفهوم اصلى غنا به معنى بى نیازى گرفته شده باشد; زیرا کسى که بى نیاز است منزل آماده اى دارد، و مجبور نیست هر زمان از منزلى به منزل دیگر کوچ کند، جمله کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها که درباره قوم ثمود و همچنین قوم شعیب آمده، مفهومش این است، آن چنان طومار زندگیشان در هم پیچیده شد، که گویا که هرگز از ساکنان آن سرزمین نبودند.
* * *
۱ ـ خِزْى در لغت به معنى شکستى است که به انسان وارد مى شود، خواه به وسیله خودش باشد یا دیگرى و هر گونه رسوائى و ذلت فوق العاده اى را شامل مى شود.
۲ ـ در جلد هفتم تفسیر نمونه ، صفحات ۱۳٠ و ۱۳۱، ذیل آیه ۲۵ سوره انفال نیز توضیحاتى آمده است که براى فهم مقصود این گونه آیات مؤثر است ـ به کتاب هاى آفریدگار جهان و در جستجوى خدا مراجعه فرمائید.
۳ ـ حجر، آیه ۷۳.
۴ ـ هود، آیه ۹۴.
۵ ـ فصلت، آیه ۱۳.
۶ ـ یس، آیه ۴۹.
۷ ـ یس، آیه ۵۳
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۳)🔹 🔹نکوهش ابوموسی اشعری🔹 امام(عليه السلام) نخست مى فرمايد: «اين نامه اى
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۶۴)بخش اول🔹
🔶پاسخ به تهمتهای معاویه
🔷توجّه به اينکه تمام بخش هاى اين نامه ناظر به پاسخ گويى از سخنان واهى معاويه در نامه اى است که به سوى امام نگاشت لازم است قبلا خلاصه اى از متن نامه معاويه را در اينجا بياوريم سپس به شرح نامه جوابيه امام(عليه السلام) بپردازيم. اينک خلاصه نامه معاويه:
او در نامه خود نخست مى گويد: ما بنى عبد مناف همه از سرچشمه واحدى سيراب مى شديم; هيچ کدام بر ديگرى برترى نداشت و متحد و متفق بوديم و اين امر همچنان ادامه پيدا کرد تا زمانى که تو نسبت به پسر عمويت (اشاره به عثمان است) حسد ورزيدى تا اينکه او به قتل رسيد بى آنکه دفاعى از وى کنى، بلکه بر خلاف او اقدام کردى و بعد از وى مردم را به سوى خود فرا خواندى سپس دو نفر از شيوخ مسلمانان «طلحه» و «زبير» را به قتل رساندى در حالى که آنها (به زعم تو) جزء عشره مبشره بودند (ده نفرى که بشارت بهشت به آنها داده شده بود) به علاوه ام المؤمنين عايشه را با خوارى تبعيد کردى.
سپس دارالهجره (مدينه پيغمبر) را که بهترين جايگاه بود رها ساختى و از حرمين شريفين دور شدى و به زندگى در کوفه راضى گشتى و پيش از اين نيز بر دو خليفه پيغمبر عيب مى گرفتى و حاضر نبودى با آنها بيعت کنى و حکومت امروز تو مشکلى از مسلمانان را حل نمى کند و من تصميم دارم با جمعى از مهاجران و انصار با شمشيرهاى کشيده به سوى تو آيم. قاتلان عثمان را به من بسپار و خود را رهايى بخش.
اين نامه که مملوّ از تعبيرات زشت و دشنام ها و توهين هاى بى شرمانه اى است که ما از ذکر آن خوددارى کرده ايم و مملوّ از دروغ ها و تهمت هاى نارواست سبب شد که امام نامه مورد بحث را در پاسخ او مرقوم دارد و به دروغ ها و تهمت هاى معاويه پاسخ گويد که در شرح نامه يکى بعد از ديگرى خواهد آمد.
امام(عليه السلام) در آغاز مى فرمايد: «اما بعد از حمد و ثناى الهى همان گونه که گفته اى ما و شما با هم الفت و اجتماع داشتيم; ولى در گذشته آنچه ميان ما و شما جدايى افکند اين بود که ما ايمان (به خدا و پيغمبرش) آورديم و شما بر کفر خود باقى مانديد و امروز هم ما در راه راست گام بر مى داريم و شما منحرف شده ايد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّا کُنَّا نَحْنُ وَأَنْتُمْ عَلَى مَا ذَکَرْتَ مِنَ الاُْلْفَةِ وَالْجَمَاعَةِ، فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَبَيْنَکُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَکَفَرْتُمْ، وَالْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ.
آن گاه امام(عليه السلام) مى افزايد: «آنها که از گروه شما مسلمان شدند از روى ميل نبود بلکه در حالى بود که همه بزرگان عرب در برابر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تسليم شدند و به حزب او درآمدند»; (وَمَا أَسْلَمَ مُسْلِمُکُمْ إِلاَّ کَرْهاً، وَبَعْدَ أَنْ کَانَ أَنْفُالاِْسْلاَمِ کُلُّهُ لِرَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) حِزْباً).
هر کس کمترين آشنايى با تاريخ اسلام داشته باشد آنچه را امام در اين چند جمله فرموده است تصديق مى کند، زيرا همه مورخان نوشته اند: بنى اميّه به رهبرى ابوسفيان در ميدان هاى نبرد اسلامى در برابر پيغمبر اکرم قرار داشتند و از هيچ کارشکنى بر ضد آن حضرت خوددارى نکردند و اسلام آنها تنها در زمان فتح مکه که رسول خدا با لشکر عظيمى براى فتح مکه آمد و مکيان همه تسليم شدند صورت گرفت و به گفته «محمد عبده» در شرح نهج البلاغه اش، ابوسفيان تنها يک شب پيش از فتح مکه آن هم از ترس قتل و خوف از لشکر پيغمبر که بيش از ده هزار نفر بودند (ظاهراً) ايمان آورد در حالى که اشراف عرب قبل از آن اسلام را پذيرا شده بودند
راستى شگفت آور است که معاويه براى تحميق جمعى از شاميان ساده لوح آن زمان، يک چنين حقيقت مسلم تاريخى را انکار مى کند و به مغالطه مى پردازد.
عجيب اينکه ـ هرچند از يک نظر عجيب نيست ـ سخن معاويه در برابر امام دقيقاً همان چيزى است که ابو جهل در برابر پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) گفت; او مى گفت: قريش همه با هم متحد بودند تا اينکه محمد آمد و ميان آنها تفرقه افکند.
تعبير به «کَرْهاً»; (پذيرش اسلام آنها از روى اکراه بود) اشاره به اين است که ابوسفيان در فتح مکه ظاهراً ايمان آورد; ولى در دل ايمانى نداشت. شاهد اين مدعا اين است که عباس عموى پيغمبر در حالى که سوار بر مرکب رسول خدا بود در اطراف مکه به دنبال کسى مى گشت که نزد قريش بفرستد تا آنها را به عذرخواهى نزد پيغمبر اکرم فرا خواند و فتح مکه بدون خونريزى پايان گيرد. ناگهان ابوسفيان را ديد. به او گفت پشت سر من سوار شو تا تو را نزد پيامبر خدا ببرم و امان نامه از آن حضرت براى تو بگيرم. هنگامى که ابوسفيان نزد پيامبر آمد آن حضرت اسلام را بر او عرضه داشت او قبول نکرد. عمر گفت: يا رسول الله اجازه بده گردنش را بزنم و عباس به دليل خويشاوندى که با او داشت مانع شد عرض کرد: يا رسول الله او فردا اسلام مى آورد و فردا او را نزد پيغمبر اکرم آورد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۴)بخش اول🔹 🔶پاسخ به تهمتهای معاویه 🔷توجّه به اينکه تمام بخش هاى اين نامه
↩️پيامبر بار ديگر اسلام را بر او عرضه کرد. ابوسفيان باز هم خوددارى کرد. عباس آهسته زير گوش او گفت: اى ابوسفيان هرچند به دل نمى گويى; اما به زبان گواهى ده که خداوند يگانه است و محمد رسول خداست که اگر نگويى جانت (به علت جنايت هايى که از پيش مرتکب شده اى) در خطر است. ابوسفيان از روى اکراه و ترس شهادتين را بر زبان جارى کرد. اين در حالى بود که ده هزار نفر لشکر اسلام گرداگرد آن حضرت را گرفته بودند و تعبير به «حزباً» اشاره به همين است.
تعبير به «اَنْفُ الإسْلامِ; بينى اسلام» کنايه از ايمان آوردن اشراف عرب به پيغمبر اکرم است زيرا اين واژه در ادبيات عرب گاه در اين گونه موارد به کار مى رود.
به اين ترتيب، امام پاسخ کوبنده اى به بخش اوّل نامه معاويه داده است.
آن گاه تهمت ديگرى را که معاويه در نامه خود آورده ياد مى کند و مى فرمايد: «و نيز گفته اى که من طلحه و زبير را کشته ام و عايشه را آواره نموده ام و در ميان کوفه و بصره اقامت گزيده ام (و دارالهجرة; يعنى مدينه پيغمبر را رها نمودم) ولى اين امرى است که تو در آن حاضر نبوده اى و مربوط به تو نيست و لزومى ندارد عذر آن را از تو بخواهم (به علاوه تو خود پاسخ اينها را به خوبى مى دانى)»; (وَذَکَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرَ، وَشَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ، وَنَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ! وَذَلِکَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلاَ عَلَيْکَ، وَلاَ الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْکَ).
همه مى دانيم عامل قتل طلحه و زبير در واقع خودشان بودند که نخست با امام بيعت کردند و بعد بر او شوريدند و آتش جنگ جمل را برافروختند و نيز همه مى دانيم عايشه با پاى خود و با ميل خود شورشيان بصره را همراهى کرد و اميرمؤمنان على(عليه السلام) نهايت جوانمردى را به خرج داد و با احترام کامل براى احترام به پيغمبر خدا او را به مدينه بازگرداند و به يقين معاويه تمام اينها را مى دانسته; ولى هدفش فتنه انگيزى در ميان شاميان بوده است و قاعدتاً دستور مى داد نامه اش را بر فراز تمام منابر شام بخوانند و شاميان ناآگاه زمان را بر ضد على(عليه السلام) بشورانند و اگر امام(عليه السلام) جواب مشروحى به معاويه نداد به سبب اين بود که توضيح واضح محسوب مى شد از اين رو با بى اعتنايى به او فرمود: اينها به تو مربوط نيست.
ابن ابى الحديد در اينجا تعبيرات جالبى دارد که شايسته ذکر است، مى گويد: جواب مشروح به معاويه در اينجا اين است که طلحه و زبير خودشان سبب قتل خود شدند به سبب سرکشى و فتنه انگيزى و شکستن بيعت; اگر آنها در مسير صحيح قرار مى گرفتند سالم مى ماندند و هر کس به حق کشته شود خونش هدر است.
سپس مى افزايد: اما اينکه آنها از شيوخ اسلام بودند جاى شک نيست ولى گاهى عيب، دامان شخص بزرگ را هم مى گيرد و اصحاب ما معتقدند که آنها توبه کردند و با حال ندامت از آنچه در جنگ جمل انجام دادند از دنيا رفتند و ما نيز چنين مى گوييم، بنابراين آنها بر اساس توبه اهل بهشتند و اگر توبه نکرده بودند، بيچاره بودند زيرا خداوند با کسى در مورد اطاعت و تقوا دوستى خاصى ندارد; اما اينکه آنها جزء عشره مبشره بودند و وعده بهشت به آنها داده شده بود اين وعده مشروط بود; مشروط به حسن عاقبت و اگر ثابت شود که آنها توبه کردند وعده مزبور محقق است (ولى ابن ابى الحديد روشن نساخته که آيا مى شود انسان سبب ريختن خون هفده هزار نفر شود و سپس با يک استغفار، خداوند گناهان او را ببخشد؟!).
سپس مى افزايد: اما در مورد عايشه امام(عليه السلام) او را تبعيد نکرد، بلکه او خودش را به اين سرنوشت گرفتار نمود، زيرا اگر در منزلش نشسته بود (آن گونه که قرآن دستور داده است) در ميان اعراب و کوفيان خوار و بى مقدار نمى شد. اضافه بر اين، اميرمؤمنان على(عليه السلام) بعد از جنگ او را گرامى داشت و کاملا احترام کرد و اگر عايشه چنين رفتارى را با عمر کرده بود و مرتکب اختلاف افکنى و فتنه انگيزى شده بود و عمر به او دست مى يافت او را مى کشت و قطعه قطعه مى کرد; ولى على(عليه السلام) داراى حلم و بزرگوارى خاصى بود.
شايان توجّه اينکه «احمد زکى صفوة» بنا به نقل «سيد عبد الزهراء خطيب» (صاحب کتاب مصادر نهج البلاغه) مى گويد: عايشه خودش خود را آواره کرد; به سوى بصره به عنوان خونخواهى عثمان آمد و آن مشکلات را براى خود فراهم ساخت; ولى على(عليه السلام) هنگامى که طرفداران عايشه متلاشى شدند به برادر عايشه محمد بن ابى بکر گفت: خيمه اى بزن و با دقت خواهرت را در آنجا وارسى کن ببين کاملا سالم است و جراحتى به او نرسيده. محمد چنين کرد و گواهى داد: عايشه مشکلى ندارد. سپس امام(عليه السلام) دستور داد او را با احترام تمام به مدينه باز گردانند و آنچه از مرکب و زاد و توشه لازم بود با او بفرستند و چهل نفر از زنان شناخته شده بصره را دستور داد که او را تا مدينه همراهى کنند...
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | هدیه آسمانی ۵
🌺 سوره مبارکه مسد
🔊 قاری استاد منشاوی و تکرار کودک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
⚘🌾🌸☘🌻🍁حضرت مهدی عجل الله فرجه می فرمایند :
🟪اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضي شماها براي همديگر نبود، هركس روي زمين بود هلاك مي گرديد، مگر آن شيعيان خاصّي كه گفتارشان با كردارشان يكي است.
🟪يَابْنَ الْمَهْزِيارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِكُمْ لِبَعْض، لَهَلَكَ مَنْ عَلَيْها، إلاّ خَواصَّ الشّيعَةِ الَّتي تَشْبَهُ أقْوالُهُمْ أفْعالَهُمْ.
📕مستدرك الوسائل، جلد ۵ صفحه ۲۴۷
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍چگونه به گناه برنگردیم⁉️
🎙استاد عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت سیزدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 ترسيدم اگر
🌳شجره آشوب« قسمت چهاردهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز در روایتی علت مبارزه امام علی با سه گروه از دشمنانش را این گونه بیان فرمود: «به دلیل بدعت در دینشان، جدایی از دستور من و اینکه خون عترت مرا حلال میدانند.»
🔻یکی از مواردی که امام علی علیهالسلام، ماهیت نفاق دشمنان خود را تأیید کرد، تقریر جملهای بود که از قیس بن سعد صادر شد. وی در هنگام نبرد با سپاه شام در جنگ صفین، به امیرالمؤمنین گفت: «جهاد با آنان، از جهاد با روم و دیلم و ترکان برای ما محبوبتر است؛ زیرا در دین خدا سستی میکنند، اولیای خدا را تحقیر میکنند، هنگامیکه بر یکی از اصحاب رسول خدا خشمگین میشوند، او را حبس کرده یا مضروب یا تبعید میکنند.»
🔻سکوت امام در برابر این سخن، به معنای تأیید ماهیت منافقانه لشکر معاویه بود که قصد ضربه زدن به اصل دین را داشتند...
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ ۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ
فرستادگان ما [= فرشتگان] براى ابراهیم
بشارت آوردند. گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام!» و چندان درنگ نکرد که گوساله بریانى (براى آنها) آورد.
(هود/۶۹)
*
فَلَمَّا رَأَىٰ أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ۚ قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ
(امّا) هنگامى که دید دست آنها به آن نمى
رسد (و از آن نمى خورند) آنها را نا آشنا (و دشمن) شمرد. و از آنان احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم.»
(هود/۷۰)
*
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ
و
همسرش ایستاده بود،
(ازخوشحالى)خندید.پس او را به اسحاق، و بعد از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم.
(هود/۷۱)
*
قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَٰذَا بَعْلِي شَيْخًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ
گفت: «اى واى بر من! آیا من فرزند مى آورم در حالى که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!»
(هود/۷۲)
*
قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ
گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب
مى کنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. چرا که او ستوده و داراى مجد و عظمت است.»
(هود/۷۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۶۶ الی۶۸)🔹 ♨️سرانجام قوم ثمود در این آیات، چگونگى نزول عذاب را
✨﴾﷽﴿✨
تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۶۹ الی۷۳)
🔷فرازى از زندگى بت شکن
اکنون نوبت فرازى از زندگانى ابراهیم (علیه السلام) چهارمین پیامبر بزرگ مذکور در این سوره، یعنى قهرمان بت شکن است، البته، شرح زندگى پرماجراى این پیامبر بزرگ(علیه السلام) در سوره هاى دیگر قرآن مفصل تر آمده (مانند سوره بقره ، آل عمران ، نساء ، انعام ، انبیاء ، و غیر آن) و در اینجا تنها یک قسمت از زندگانى او، که مربوط به داستان قوم لوط و مجازات این گروه آلوده عصیانگر است، ذکر شده.
نخست مى گوید: فرستاده هاى ما نزد ابراهیم(علیه السلام) آمدند در حالى که حامل بشارتى بودند (وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْرى).
همان گونه که از آیات بعد استفاده مى شود، این فرستادگان الهى، همان فرشتگانى بودند که مأمور در هم کوبیدن شهرهاى قوم لوط بودند، ولى قبلاً براى دادن پیامى به ابراهیم(علیه السلام) نزد او آمدند.
در این که این بشارتى که آنها حامل آن بودند چه بوده است؟
دو احتمال وجود دارد که جمع میان آن دو نیز بى مانع است:
نخست بشارت به تولد اسماعیل و اسحاق; زیرا یک عمر طولانى بر ابراهیم(علیه السلام) گذشته بود و هنوز فرزندى نداشت، در حالى که، آرزو مى کرد فرزند یا فرزندانى که حامل لواى نبوت باشند داشته باشد.
بنابراین اعلام تولد اسحاق و اسماعیل، بشارت بزرگى براى او محسوب مى شد.
دیگر این که، ابراهیم(علیه السلام) از فساد قوم لوط و عصیانگرى آنها سخت ناراحت بود، هنگامى که با خبر شد آنها چنین مأموریتى دارند، خوشحال گشت.
به هر حال: هنگامى که رسولان بر او وارد شدند، سلام کردند (قالُوا سَلاماً).
او هم در پاسخ به آنها سلام گفت (قالَ سَلامٌ).
و چیزى نگذشت که گوساله بریانى براى آنها آورد (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْل حَنیذ).
عِجْل به معنى گوساله، و حَنِیذ به معنى بریان است، و بعضى احتمال داده اند حَنِیذ هر نوع بریان را نمى گیرد، بلکه تنها به گوشتى گفته مى شود که روى سنگ ها مى گذارند، و در کنار آتش قرار مى دهند، و بى آن که آتش به آن اصابت کند، نرم، نرم بریان و پخته مى شود.
از این جمله استفاده مى شود: یکى از آداب مهمان دارى آن است که غذا را هر چه زودتر براى او آماده کنند، چرا که مهمان وقتى از راه مى رسد، مخصوصاً اگر مسافر باشد، غالباً خسته و گرسنه است، هم نیاز به غذا دارد، و هم نیاز به استراحت، باید زودتر غذاى او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند.
ممکن است بعضى خرده گیران بگویند: براى چند مهمان یک گوساله بریان زیاد است! ولى با توجه به این که:
اولاً، در تعداد این مهمان ها که قرآن عددشان را صریحاً بیان نکرده گفتگو است، بعضى سه و بعضى چهار و بعضى نه و بعضى یازده نفر نوشته اند، و از این بیشتر هم احتمال دارد.
و ثانیاً ابراهیم هم پیروان و دوستانى داشت و هم کارکنان و آشنایانى، و این معمول است که گاه به هنگام فرا رسیدن میهمان غذائى درست مى کنند چند برابر نیاز میهمان، و همه از آن استفاده مى کنند.
* * *
اما، در این هنگام واقعه عجیبى اتفاق افتاد، و آن این که: ابراهیم مشاهده کرد میهمانان تازه وارد، دست به سوى غذا دراز نمى کنند، این کار براى او تازگى داشت، و به همین دلیل، احساس بیگانگى نسبت به آنها کرد، و باعث وحشت او شد (فَلَمّا رَأى أَیْدِیَهُمْ لاتَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً).
این موضوع، از یک رسم و عادت دیرینه سرچشمه مى گرفت، که هم اکنون نیز در میان اقوامى که به سنت هاى خوب گذشته پاى بندند وجود دارد، که اگر کسى از غذاى دیگرى تناول کند، و به اصطلاح نان و نمک او را بخورد، قصد سوئى درباره او نخواهد کرد.
به همین دلیل، اگر کسى واقعاً قصد سوئى نسبت به دیگرى داشته باشد، سعى مى کند نان و نمک او را نخورد، روى این جهت، ابراهیم از کار این مهمانان نسبت به آنها بد گمان شد، و فکر کرد ممکن است قصد سوئى داشته باشند.
رسولان، که به این مسأله پى برده بودند، به زودى ابراهیم(علیه السلام) را از این فکر بیرون آوردند و به او گفتند نترس! ما فرستادگانى هستیم به سوى قوم لوط یعنى فرشته ایم و مأمور عذاب یک قوم ستمگر، و فرشته غذا نمى خورد (قالُوا لاتَخَفْ إِنّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوط).
* * *
در این هنگام، همسر ابراهیم (ساره) که در آنجا ایستاده بود خندید (وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ).
این خنده، ممکن است به خاطر آن باشد که او نیز از فجایع قوم لوط به شدت ناراحت و نگران بود، و اطلاع از نزدیک شدن مجازات آنها مایه خوشحالى و سرور او گشت.
این احتمال نیز هست، که این خنده از روى تعجب و یا حتى وحشت بوده; چرا که خنده مخصوص به حوادث سرورانگیز نیست،⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۶۹ الی۷۳) 🔷فرازى از زندگى بت شکن اکنون نوبت فرازى از زندگانى ا
↩️بلکه گاه مى شود انسان از شدت وحشت و ناراحتى خنده مى کند، و در میان عرب ضرب المثل معروفى است: شَرَّ الشَّدائِدِ ما یُضْحِکُ: بدترین شدائد آن است که انسان را به خنده آورد .
و یا، خنده به خاطر این بود که، چرا مهمان هاى تازه وارد، با این که وسیله پذیرائى آماده شده، دست به سوى طعام نمى برند.
این احتمال را نیز داده اند که، خنده او از جهت خوشحالى به خاطر بشارت بر فرزند بوده باشد، هر چند ظاهر آیه این تفسیر را نفى مى کند; زیرا بشارت به اسحاق بعد از این خنده به او داده شد، مگر این که گفته شود نخست به ابراهیم(علیه السلام) بشارت دادند که صاحب فرزندى خواهد شد و ساره، این احتمال را داد که او چنین فرزندى را براى ابراهیم(علیه السلام) خواهد آورد، ولى تعجب کرد که مگر ممکن است پیرزنى در این سن و سال براى شوهر پیرش فرزند بیاورد، لذا با تعجب از آنها سؤال کرد، و آنها صریحاً به او گفتند:
آرى این فرزند از تو خواهد شد، دقت در آیات سوره ذاریات نیز این احتمال را تأئید مى کند.
قابل توجه این که: بعضى از مفسران اصرار دارند: ضَحِکَت را از ماده
ضَحْک (بر وزن درک) به معنى عادت زنانه بگیرند، و گفته اند: درست در همین لحظه بود که، ساره در آن سن زیاد، و بعد از رسیدن به حد یأس، بار دیگر عادت ماهیانه را ـ که نشانه امکان تولد فرزند بود ـ پیدا کرد، و لذا وقتى او را بشارت به تولد اسحاق دادند، کاملاً توانست این مسأله را باور کند، آنها به این استدلال کرده اند که: در لغت عرب این جمله گفته مى شود: ضَحَکَتِ الأَرانِبُ: یعنى: خرگوش ها عادت شدند !
ولى، این احتمال از جهات مختلفى بعید است; زیرا:
اوّلاً، شنیده نشده است این ماده در مورد انسان در لغت عرب به کار رفته باشد، و لذا راغب در کتاب مفردات ، هنگامى که این معنى را ذکر مى کند، صریحاً مى گوید: این، تفسیر جمله فَضَحِکَت نیست، آن گونه که بعضى از مفسران پنداشته اند، بلکه معنى جمله، همان معنى خندیدن است، ولى مقارن حالت خنده عادت ماهانه نیز به او دست داد، و این دو با هم اشتباه شده است.
ثالثاً، اگر این جمله به معنى پیدا شدن آن حالت زنانه بوده باشد، نباید ساره بعد از آن از بشارت به اسحاق تعجب کند; چرا که با وجود این حالت، فرزند آوردن عجیب نیست، در حالى که، از جمله هاى بعد، در همین آیه استفاده مى شود او نه تنها تعجب کرده، بلکه صدا زد: واى بر من مگر ممکن است منِ پیرزن فرزند آوردم؟!
به هر حال، این احتمال در تفسیر آیه بسیار بعید به نظر مى رسد.
آنگاه اضافه مى کند: به دنبال آن به او بشارت دادیم که اسحاق از او متولد خواهد شد و پس از اسحاق، یعقوب از اسحاق متولد مى گردد (فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ).
در حقیقت، هم به او بشارت فرزند دادند، و هم نوه ، یکى اسحاق و دیگرى یعقوب، که هر دو از پیامبران خدا بودند.
* * *
همسر ابراهیم ساره ، که با توجه به سن زیاد خود و همسرش، سخت از دارا شدن فرزند مأیوس و نومید بود، با لحن بسیار تعجب آمیزى فریاد کشید: اى واى بر من! آیا من فرزند مى آورم در حالى که پیر زنم، و شوهرم نیز پیر است، این مسأله بسیار عجیبى است ؟! (قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجیبٌ).
او حق داشت تعجب کند; زیرا اولاً طبق آیه ۲۹ سوره ذاریات در جوانى نیز زن عقیمى بود، و در آن روز که این مژده را به او دادند، طبق گفته مفسران و سفر تکوین تورات نود سال یا بیشتر داشت و همسرش ابراهیم(علیه السلام) حدود
یک صد سال یا بیشتر.
در اینجا، این سؤال پیش مى آید که: چرا ساره هم به پیر بودن خود استدلال کرد، و هم پیرى همسرش، در حالى که مى دانیم زنان معمولاً بعد از پنجاه سالگى، عادت ماهیانه شان، که نشانه آمادگى براى تولد فرزند است، قطع مى شود، و پس از آن احتمال فرزند آوردن در مورد آنها ضعیف است، ولى آزمایش هاى پزشکى نشان داده مردان از نظر تولید نطفه، آمادگى پدر شدن را تا سنین بالا دارند.
پاسخ این سؤال روشن است; زیرا در مردان نیز این موضوع هر چند امکان دارد، ولى به هر صورت در مورد آنها نیز در سنین خیلى بالا این احتمال ضعیف خواهد بود، لذا طبق آیه ۵۴ سوره حجر ، خود ابراهیم نیز از این بشارت به خاطر پیرى تعجب کرد.
به علاوه، از نظر روانى نیز شاید ساره بى میل نبود، که خود گناه را به گردن نگیرد!.
* * *
به هر حال، رسولان پروردگار فوراً او را از این تعجب در آوردند، و سوابق نعمت هاى فوق العاده الهى را بر این خانواده و نجات معجزآسایشان را از چنگال حوادث یادآور شدند، و به او گفتند: آیا از فرمان خداوند تعجب مى کنى ؟ (قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ).
در حالى که رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت بوده و هست (رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ)⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️بلکه گاه مى شود انسان از شدت وحشت و ناراحتى خنده مى کند، و در میان عرب ضرب المثل معروفى است: شَرَّ
↩️همان خدائى که ابراهیم(علیه السلام) را از چنگال نمرود ستمگر رهائى بخشید، و در دل آتش سالم نگاه داشت، همان خدائى که ابراهیم، قهرمان بت شکن را که یک تنه بر همه طاغوت ها تاخت، قدرت و استقامت و بینش داد.
این رحمت و برکت الهى، تنها آن روز و آن زمان نبود، بلکه در این خاندان همچنان ادامه داشته و دارد، چه برکتى بالاتر از وجود پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) که در این خاندان آشکار شده اند.
بعضى از مفسران، به این آیه استدلال کرده اند که: همسر انسان نیز در عنوان أَهْلُ الْبَیْت وارد است، و این عنوان، مخصوص به فرزندان و پدر و مادر نیست، البته این استدلال صحیح است، و حتى اگر این آیه هم نبود، از نظر محتواى کلمه أَهْل این معنى درست بود، اما، هیچ مانعى ندارد کسانى جزء اهل بیت پیامبرى همچون پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) باشند، و بر اثر جدا کردن مکتب خود از نظر معنوى از اهل بیت خارج شوند (شرح بیشتر در این باره به خواست خدا ذیل آیه ۳۳ سوره احزاب خواهد آمد).
و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر، فرشتگان گفتند: او خدائى است که حمید و مجید است (إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ).
در واقع، ذکر این دو صفت پروردگار، دلیلى است براى جمله قبل; زیرا حمید به معنى کسى است که اعمال او ستوده است، این نام خدا اشاره اى به نعمت هاى فراوانى است که او بر بندگانش دارد، که در مقابل آن حمدش را مى کنند، و مجید به کسى گفته مى شود که، حتى قبل از استحقاق، نعمت مى بخشد، آیا از خداوندى که داراى این صفات است، عجیب مى آید که چنین نعمتى (یعنى فرزندهاى برومند) به خاندان پیامبرش بدهد؟!
@Nahjolbalaghe2
زرافه قد بلند.mp3
7.53M
#قصه_های_کودکانه| زرافه قد بلند
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره بقره آیه ۷۱ و ۷۲
📚 کتاب شب بخیر کوچولو
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
❇️حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند:
💠به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار مىنمودند و از عترت پيامبر صلی الله عليه و آله پيروى مىكردند، حتى دو نفر درباره خدا اختلاف نمىنمودند.
#فاطمیه
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
جهاد_تبیین_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها.mp3
1.08M
🎙حجت الاسلام کاشانی
▪️جهاد تبیین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت چهاردهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻همچنین رسو
✨﴾﷽﴿✨
🌳شجره آشوب« قسمت پانزدهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻بنابراین، جنس فتنههای زمان رسول خدا با عصر امیرالمؤمنین تفاوت داشت.
🔻 پیامبر در زمان خود، بیشتر با کفار و مشرکین روبهرو بود و میتوانست فتنهها را بهسرعت پایان ببخشد؛ مانند مباحث مربوط به غنائم جنگ بدر یا حنین؛ زیرا تشخیص دشمن در آن زمان، به دلیل اینکه رسول خدا، همعرضی نداشت، آسان بود؛ اما در زمان امام علی، جبهه باطل، اقدام به همعرض سازی در برابر امام کرد و به همین دلیل تشخیص دشمن با دشواری مواجه شد و نتیجتاً دفع این دشمنان و از بین بردن فتنههای آنان، زمان بیشتری میبرد؛ مانند فتنهای که اهل جمل ایجاد کردند و با همعرض سازی عایشه، بهعنوان اهلبیت پیامبر در برابر امام علی و همعرض سازی طلحه و زبیر بهعنوان یاران پیامبر در برابر یاران امیرالمؤمنین، توانستند هزینههایی را علیه حکومت مولا، تحمیل کنند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2