قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۴ الی۷۶)🔹 🔷در آیات گذشته دیدیم ابراهیم به زودى دریافت که میهمان
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۷ الی۸۰)🔹
🔴زندگى ننگین قوم لوط
در آیات سوره اعراف ، اشاره به گوشه اى از سر نوشت قوم لوط شده، و تفسیر آن را در آنجا دیدیم، اما در اینجا به تناسب شرح داستان هاى پیامبران و اقوام آنها، و به تناسب پیوندى که آیات گذشته با سرگذشت لوط و قومش داشت، پرده از روى قسمت دیگرى از زندگانى این قوم منحرف و گمراه بر مى دارد، تا هدف اصلى را، که نجات و سعادت کل جامعه انسانى است از زاویه دیگرى تعقیب کند.
بنابراین، ذکر ماجراى لوط پنجمین پیامبر مذکور، در اینجا به تبع داستان ابراهیم است.
نخست، مى گوید: هنگامى که رسولان ما به سراغ لوط آمدند، او بسیار از آمدن آنها ناراحت شد، فکر و روحش پراکنده گشت، و غم و اندوه، تمام وجودش را فرا گرفت (وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً).
در روایات و تفاسیر اسلامى آمده است: لوط، در آن هنگام در مزرعه خود کار مى کرد، ناگهان، عده اى از جوانان زیبا را دید که به سراغ او مى آیند و مایلند مهمان او باشند، علاقه او به پذیرائى از مهمان از یکسو.
و توجه به این واقعیت که حضور این جوانان زیبا، در شهرى که غرق آلودگى انحراف جنسى است، موجب انواع دردسر و احتمالاً آبروریزى است از سوى دیگر، او را سخت در فشار قرار داد.
این مسائل، به صورت افکارى جانفرسا از مغز او عبور کرد، و آهسته با خود گفت: امروز، روز سخت و وحشتناکى است (وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصیبٌ).
سِیىءَ از ماده ساء به معنى بد حال شدن و ناراحت گشتن است.
ذَرع را بعضى به معنى قلب، و بعضى به معنى خُلق گرفته اند، بنابراین ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً یعنى دلش به خاطر این مهمان هاى ناخوانده، در چنین شرائط سختى، تنگ و ناراحت شد.
ولى، به طورى که فخر رازى در تفسیرش از ازهرى نقل کرده، ذَرع در این گونه موارد به معنى طاقت است، و در اصل، فاصله میان دست هاى شتر به هنگام راه رفتن مى باشد.
طبیعى است، هنگامى که بر پشت شتر بیش از مقدار طاقتش بار بگذارند، مجبور است دست ها را نزدیک تر بگذارد، و فاصله آن را به هنگام راه رفتن کمتر کند، به همین مناسبت این تعبیر تدریجاً به معنى ناراحتى به خاطر سنگینى حادثه آمده است.
از بعضى از کتب لغت، مانند قاموس استفاده مى شود: این تعبیر در موقعى گفته مى شود، که شدت حادثه به قدرى باشد که انسان تمام راه هاى چاره را به روى خود بسته ببیند.
عَصِیب از ماده عَصْب (بر وزن اسب) به معنى بستن چیزى به یکدیگر است، و از آنجا که حوادث سخت و ناراحت کننده، انسان را در هم مى پیچد، و گوئى در لابلاى ناراحتى قرار مى دهد، عنوان عَصِیب به آن اطلاق مى شود، و عرب، روزهاى گرم و سوزان را نیز یَوْمُ الْعَصِیب مى گوید.
🔹به هر حال، لوط راهى جز این نداشت که میهمان هاى تازه وارد را به خانه خود بپذیرد و از آنها پذیرائى کند، اما، براى این که آنها را اغفال نکرده باشد، در وسط راه چند بار به آنها گوشزد کرد، که این شهر مردم شرور و منحرفى دارد، تا اگر مهمان ها توانائى مقابله با آنان را ندارند، حساب کار خویش بکنند.
در روایتى مى خوانیم: خداوند به فرشتگان دستور داده بود تا این پیامبر، سه بار شهادت بر بدى و انحراف این قوم ندهد، آنها را مجازات نکنند (یعنى حتى در اجراى فرمان خدا نسبت به یک قوم گناهکار، باید موازین یک دادگاه و محاکمه عادلانه انجام گردد!) و این رسولان، شهادت لوط را در اثناء راه سه بار شنیدند.در پاره اى از روایات آمده: لوط آن قدر مهمان هاى خود را معطل کرد تا شب فرا رسید، شاید دور از چشم آن قوم شرور و آلوده، بتواند با حفظ حیثیت و آبرو، از آنان پذیرائى کند.
ولى چه مى توان کرد، وقتى که انسان دشمنش در درون خانه اش باشد؟!
همسر لوط که زن بى ایمانى بود، و به این قوم گنهکار کمک مى کرد، از ورود این میهمانان جوان و زیبا آگاه شد، بر فراز بام رفت.
نخست، از طریق کف زدن، و سپس با روشن کردن آتش و برخاستن دود، گروهى از این قوم منحرف را آگاه کرد که طعمه چربى به دام افتاده!
در اینجا، قرآن مى گوید: قوم با سرعت و حرص و ولع، براى رسیدن به مقصد خود به سوى لوط آمدند (وَ جائَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ).
همان قوم و گروهى که، صفحات زندگانیشان سیاه و آلوده به ننگ بود و قبلاً اعمال زشت و بدى انجام مى دادند (وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ).
لوط، در این هنگام حق داشت بر خود بلرزد، و از شدت ناراحتى فریاد بکشد، لذا به آنها گفت: من حتى حاضرم دختران خودم را به عقد شما در آورم، اینها براى شما پاکیزه ترند (قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ).
بیائید و از خدا بترسید، آبروى مرا نبرید، و با قصد سوء در مورد میهمانانم مرا رسوا مسازید (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۷ الی۸۰)🔹 🔴زندگى ننگین قوم لوط در آیات سوره اعراف ، اشاره به
↩️ْاى واى مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد که شما را از این اعمال ننگین و بى شرمانه باز دارد (أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ).
* * *
ولى، این قوم تبهکار در برابر این همه بزرگوارى لوط پیامبر، بى شرمانه پاسخ گفتند: تو خود به خوبى مى دانى که ما را در دختران تو حقى نیست (قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فی بَناتِکَ مِنْ حَقّ).
و تو مسلماً مى دانى ما چه چیز مى خواهیم ؟! (وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُریدُ).
* * *
در اینجا بود که، این پیامبر بزرگوار چنان خود را در محاصره حادثه دید و ناراحت شد، که فریاد زد: اى کاش در برابر شما قوه و قدرتى در خود داشتم تا از میهمان هایم دفاع کنم و شما خیره سران را در هم بکوبم (قالَ لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً).
یا تکیه گاه محکمى از قوم و عشیره، پیروان و هم پیمان هاى قوى و نیرومند در اختیار من بود تا با کمک آنها بر شما منحرفان چیره شوم (أَوْ آوی إِلى رُکْن شَدید).
* * *
نکته ها:
۱ ـ منظور لوط از دخترانش
جمله اى که لوط به هنگام حمله قوم به خانه او، به قصد تجاوز به مهمانانش گفت که: این دختران من براى شما پاک و حلال است، از آنها استفاده کنید و گرد گناه نگردید، در میان مفسران سؤالاتى را بر انگیخته است.
نخست این که: آیا منظور، دختران نسبى و حقیقى لوط بوده اند؟ در حالى که آنها طبق نقل تاریخ دو یا سه نفر بیشتر نبودند، چگونه آنها را به این جمعیت پیشنهاد مى کند؟
یا این که: منظور همه دختران قوم و شهر بوده است، که مطابق معمول، بزرگ قبیله از آنها به عنوان دختران خود یاد مى کند؟
احتمال دوم ضعیف به نظر مى رسد; چرا که خلاف ظاهر است و صحیح همان احتمال اول است، و این پیشنهاد لوط، به خاطر آن بود که مهاجمین عده اى از اهل قریه بودند، نه همه آنها، به علاوه او مى خواهد نهایت فداکارى خود را در اینجا نشان دهد، که من حتى حاضرم براى مبارزه با گناه و همچنین حفظ حیثیت میهمانانم دختران خودم را به همسرى شما در آورم، شاید وجدان خفته آنها با این فداکارى بى نظیر بیدار شود، و به راه حق باز گردند.
دیگر این که: مگر ازدواج دختر با ایمانى مانند دختران لوط، با کفار بى ایمان جائز بود که چنین پیشنهادى را کرد؟!
پاسخ این سؤال را از دو راه گفته اند:
یکى این که در آئین لوط، همانند آغاز اسلام، تحریم چنین ازدواجى وجود نداشت، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) دختر خود زینب را به ازدواج ابى العاص قبل از آن که اسلام را بپذیرد در آورد، ولى بعداً این حکم منسوخ گشت.
اما این پاسخ خالى از اشکال نیست; زیرا ازدواج ابى العاص با زینب قبل از بعثت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود نه قبل از اسلامِ ابى العاص) و این قابل مقایسه با ازدواج دختران لوط نیست، بنابراین بهتر پاسخ دوم است و آن این که:
منظور لوط پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیائید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
و از اینجا روشن مى شود که، ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد، نادرست است; زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود.
* * *
۲ ـ منظور از أَطْهَر چیست؟
باید توجه داشت کلمه أَطْهَر (پاکیزه تر) مفهومش این نیست که عمل زشت و ننگین آنها پاک بوده، و ازدواج از آن پاکیزه تر، بلکه، این تعبیرى است که در زبان عرب و زبان هاى دیگر به هنگام مقایسه گفته مى شود، مثلاً به کسى که با سرعت سرسام آورى رانندگى مى کند، مى گویند: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است . و یا چشم از غذاى مشکوک پوشیدن بهتر از آن است که انسان جان خود را به خطر بیندازد .
در روایتى نیز مى خوانیم امام به هنگام شدت تقیه و احساس خطر از ناحیه خلفاى بنى عباس فرمود: وَ اللّهِ أَنْ أُفْطِرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یُضْرَبَ عُنُقِی: به خدا سوگند، یک روز از ماه رمضان را ـ همان روزى را که خلیفه وقت عید اعلام کرده بود در حالى که عید نبود ـ افطار کنم (و سپس آن روز را قضا کنم) بهتر از آن است که کشته شوم .
با این که، نه کشته شدن خوب است و نه هرگز نرسیدن و مانند آن، اما این تعبیر گفته مى شود.
* * *
۳ ـ تعبیر یک مرد رشید نیست ؟
تعبیر لوط که در پایان سخنش گفت: آیا در میان شما یک مرد رشید نیست این حقیقت را بازگو مى کند که، حتى وجود یک مرد رشید در میان یک قوم و قبیله براى جلوگیرى از اعمال ننگینشان کافى است، یعنى اگر یک انسان عاقل و صاحب رشد فکرى در میان شما بود، هرگز به سوى خانه من به قصد تجاوز به میهمانانم نمى آمدید.
این تعبیر، نقش رجل رشید را در رهبرى جوامع انسانى به خوبى روشن مى سازد، این همان واقعیتى است که در طول تاریخ بشر نمونه هاى زیادى از آن را خوانده یا دیده ایم.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️ْاى واى مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد که شما را از این اعمال ننگین و
↩️۴ ـ ما به دختران تو حق نداریم
عجب این که آن قوم گمراه به لوط گفتند: ما به دختران تو حق نداریم، این تعبیر بیانگر نهایت انحراف این گروه است، یعنى یک جامعه آلوده کارش به جائى مى رسد که حق را باطل، و باطل را حق مى بیند، ازدواج با دختران پاک و باایمان را اصلاً در قلمرو حق خود نمى شمارد، ولى به عکس، انحراف جنسى را حق خود مى شمارد.
عادت کردن و خو گرفتن به گناه، در مراحل نهائى و خطرناکش چنین است که ننگین ترین و زشت ترین اعمال را حق خود مى شمارد، و پاک ترین تمتع و بهره گیرى جنسى را ناحق مى داند.
* * *
۵ ـ منظور از قُوَّة
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)چنین مى خوانیم که، در تفسیر آیات فوق فرمود: منظور از قُوَّه همان قائم است و رکن شدید ۳۱۳ نفر یارانش!
این روایت، ممکن است عجیب به نظر برسد که چگونه مى توان باور کرد لوط در عصر خودش آرزوى ظهور چنین شخصى، با چنین یارانى را کرده باشد.
ولى، آشنائى با روایاتى که در تفسیر آیات قرآن وارد شده تاکنون این درس را به ما داده است که، غالباً یک قانون کلى را در چهره یک مصداق روشنش بیان مى کند، در واقع لوط آرزو مى کرد: اى کاش مردانى مصمم با قدرت روحى و جسمى کافى براى تشکیل یک حکومت الهى، همانند مردانى که حکومت جهانى عصر قیام مهدى(علیه السلام) را تشکیل مى دهند در اختیار داشت، تا قیام کند و با تکیه بر قدرت، با فساد و انحراف مبارزه نماید، و این گونه افراد خیره سر بى شرم را در هم بکوبد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۹)🔹 ✅اجبار نفس بر انجام کار خیر امام عليه السلام در اين كلام حكيمان
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۵۰)🔹
امام عليه السلام در اين كلام نورانىاش به يكى از دلايل توحيد اشاره كرده مىفرمايد: «خداوند را بهوسيله بَرهم خوردن تصميمها، فسخ پيمانها و نقض ارادهها شناختم»؛ (عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ).اشاره به اينكه، بسيار مىشود انسان تصميم محكمى به انجام كارى مىگيرد، اما ناگهان اراده او تغيير پيدا مىكند بىآنكه عاملى براى آن تغيير بشناسد! اين نشان مىدهد كه ارادهاى از بيرون به آن تعلّق گرفته بود كه اراده اين شخص فسخ شود وگرنه دليلى ندارد كه انسان با داشتن تصميم قوى بر كارى ناگهان منصرف شود. اين تفسير مطابق همان روايت صدوق است كه در شرح سند اين حكمت آمده است.
تفسير ديگرى نيز براى اين كلام نورانى شده است كه بسيار مىشود انسان تصميم محكمى بر كارى مىگيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع از آن مىگردد وانسان ناچار عقبنشينى مىكند و از آن چنين مىفهمد كه مافوق اراده او اراده ديگرى است كه اگر تعلق به چيزى گيرد هرچه برخلاف آن است دَرهم مىريزد و از بين مىرود. كوتاه سخن اينكه اگر انسان، فعّالٌ ما يَشاء بود و هرچه مىخواست مىتوانست انجام دهد ممكن بود در وجود خدا شك كنيم؛ اما اينكه مىبيند مافوق اراده او، ارادهاى است كه در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مىزند يا مانع تحقق مراد او مىشود مىفهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد كه آن را بر طبق اراده حكيمانهاش تدبير و اداره مىكند.
در اينكه آيا واژههاى «عزائم» و «عقود» و «همم» مترادف است و همه به معناى اراده انسان است يا با هم تفاوت دارد، در ميان شارحان نهجالبلاغه اختلاف نظر است؛ بعضى هر سه را به يك معنا مىدانند و بعضى معتقدند «عزائم» ارادههاى بسيار قوى است و «عقود» مرحلهاى پايينتر و «همم» مرتبه نازله است. در بعضى از منابع لغت، «عزم» را به معناى تصميم محكم گرفتهاند در حالى كه «همم» جمع «همت» را به معناى تصميمى كه انسان گرفته و آن را عمل نكرده ذكر نمودهاند و «عقود» معناى وسيعى دارد كه مىتواند تصميم و غير تصميم را شامل شود، بنابراين بعيد نيست كه تفاوت اين سه واژه با يكديگر بر حسب درجات قوت و ضعف باشد و امام عليه السلام مىخواهد بفرمايد گاهى مىشود ارادههاى عادى و يا ارادههاى قوى بر انجام كارها، بدون عامل شناخته شدهاى فسخ مىشود و اين نشانه وجود اراده قوىترى بالاتر از اراده ماست.بعضى چنين پنداشتهاند كه اين كلام حكيمانه با آنچه در آيات قرآن درباره عزم و اراده آمده سازگار نيست؛ قرآن خطاب به پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مىگويد: (فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ) و در نكوهش ترك اولاى آدم مىفرمايد: (وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما).ولى روشن است كه هيچكس نمىتواند نقش تصميم و اراده انسان را در پيشرفت كارها انكار كند، سخن در اينجاست كه گاه موارد استثنايى پيش مىآيد كه انسان تصميمى مىگيرد و عزم خود را بر انجام كارى راسخ مىكند و ناگهان به علل ناشناختهاى بَرهم مىخورد، در اين موارد استثنايى انسان احساس مىكند كه ارادهاى مافوق اراده او وجود دارد. البته دلايل خداشناسى بسيار است. آنچه امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه بيان كرده اشاره به نكته تازهاى است كه بسيارى از آن غافلند.علامه شوشترى در شرح نهجالبلاغه خود مىگويد: كلام امام(ع) در اينجا شبيه حديث معروفى است كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: «ما مِنْ آدَمِىٍّ إلّا وَقَلْبُهُ بَيْنَ إصْبَعَيْنِ مِنْ أصابِعِ اللهِ؛ هيچ انسانى نيست مگر اينكه قلب او در ميان دو انگشت از انگشتهاى قدرت پروردگار قرار دارد» و سپس به اين آيه شريفه استشهاد مىكند: «(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)؛ بدانيد كه خداوند ميان انسان و قلب او حائل مىشود و بدانيد كه بهسوى او باز مىگرديد و محشور مىشويد».اين سخن در جاى خود صحيح است؛ ولى آنچه را علّامه شوشترى آورده ازقبيل پى بردن به معلول از ناحيه علت است در حالى كه آنچه امام عليه السلام فرموده ازقبيل پى بردن به علّت از ناحيه معلول است.اين سخن را با كلماتى از امام باقر عليه السلام پايان مىدهيم كه مىفرمايد: «كسى از جدم اميرمؤمنان عليه السلام سؤال كرد با چه وسيلهاى پروردگارت را شناختهاى؟ امام فرمود: بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَنَقْضِ الْهَمِّ لَمّا هَمَمْتُ فَحيلَ بَيْني وَبَيْنَ هَمّي وَعَزَمْتُ فَخالَفَ الْقَضاءُ عَزْمي عَلِمتُ أنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْري؛ خدا را بهوسيله فسخ اراده و نقض تصميمها شناختم اى بسا تصميم بر كارى گرفتم و او ميان من و خواستهام جدايى افكند و عزم انجام برنامهاى را داشتم و قضاى او عزم من را بَرهم زد، از اينجا دانستم كه مدبّر، غير من است»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت: (۲۴۷) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۴۸_و۲۴۹_و_۲۵۰.mp3
6.71M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت: (۲۴۸ الی ۲۵۰)
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 خدا باهات قهره⁉️ صداتو نمیشنوه⁉️
🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
#استاد_عالی
@Nahjolbalaghe2
🌱🌺امام على عليه السلام:
قطع اميد كردن، آزادى دوباره است
اليَأسُ عِتقٌ مُجَدَّدٌ
غررالحكم حدیث756
🌷🌿امام زين العابدين عليه السلام:
تمامِ خوبى را ديدم كه در قطع اميد كردن از آنچه مردم دارند، گرد آمده است. هر كس در هيچ چيزى به مردم اميد نبندد ( هيچ چشمداشتى نداشته باشد) و كار خود را در همه امورش به خداوند عزّوجلّ وا گذارد، خداوند عزّوجلّ در هر چيزى او را اجابت مى كند
رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ ، ومَن لَم يَرجُ النّاسَ في شَيءٍ ، ورَدَّ أمرَهُ إلَى اللّهِ عزّو جلّ في جَميعِ اُمورِهِ ، استَجابَ اللّهُ عزّ و جللَهُ في كُلِّ شَيءٍ
الكافی ج2 ص148
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت شانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در اینجا ذک
🌳شجره آشوب« قسمت هفدهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻اثر پیش رو درصدد تبیین و تشریح ماهیت دشمنان امام علی علیهالسلام و اولویتبندی آنها در نظر حضرت است.
🔻 هدف از این کار، ارائه الگوهای صحیح از سیره آن بزرگوار برای شناسایی و تشخیص ماهیت دشمنان و نحوه برخورد با آنها در فتنههای عصر حاضر است؛ زیرا همانطور که گفتیم تکرار تاریخ، امری حتمی است و راه نجات در فتنهها، آگاهی از دشمنان و زمانشناسی است. همانگونه که در روایت نبوی آمده است: «بر عاقل لازم است که نسبت به زمان خود، بصیرت داشته باشد.»
🔻سیمای کلی مخالفان امام
قبل از ورود به مباحث اصلی این کتاب، باید نیم نگاهی به مخالفان و دشمنان امام در طول خلافت ایشان در کوفه بیندازیم. همانطور که در پیشگفتار گفتیم، حضرت علی علیه السلام در مدت خلافت خود، با دشمنانی رو به رو شد که در زمان حکومت پیامبر اسلام در مدینه، دیده نشده بودند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | هدیه آسمانی ۶
🌺 سوره مبارکه نصر
🔊 قاری استاد منشاوی و تکرار کودک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2