eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت سی و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 اما افسو
🌳شجره آشوب« قسمت سی و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 چرا هنگامی که حضرت از شورش علیه عثمان و محاصره او بر حذر داشت، زبیر حاضر نشد گوش به فرمان امام باشد؟ آیا امام در زمان عثمان با امام در زمان ابوبکر، متفاوت بود که زبیر چنین سیاست دوگانه ای در پیش گرفت؟ 🔻نکته ای را ابن ابی الحدید به عنوان وجه اشتراک بین طلحه و زبیر بیان می کند و ما به صورت خلاصه آن را ذکر می کنیم: 🔻وی می گوید: «طلحه شک نداشت که امر حکومت بعد از عثمان به او می رسد، به دلیل سابقه اش در اسلام و اینکه پسر عموی ابوبکر است. او در زمان ابوبکر با عمر منازعه داشت و می خواست که ابوبکر، خلافت را بعد از خودش به او بسپارد...زبیر نیز امید داشت به چنین چیزی برسد و امید آن دو از امید علی برای رسیدن به خلافت کمتر نبود.» 🔻یکی از تفاوت هایی که در اینجا باید میان زبیر و معاویه بیان کرد این است: زبیر هنگامی که در جنگ جمل، عمار را در لشکر امام دید، به یاد قول رسول خدا درباره عمار افتاد که فرمود: «تو را گروه ستمگر می کشند.» و در این موقعیت، زبیر دچار تردید شد که مبادا بر راه باطل باشد. اما معاویه هنگامی که چنین صحنه ای را مشاهده کرد، قتل عمار را نیز بر گردن امام انداخت و ، هیچ تردیدی به خود راه نداد. 🔻در اینکه طلحه و زبیر، قبل از خلافت امام، دارای روحیه منفعت طلبی بودند شکی نیست و ما این موضوع را ثابت کردیم. اما تفاوت هایی نیز بین این دو شخصیت منفعت طلب وجود داشت که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: 🔻1. طلحه همانطور که گفتیم، حس حسادت و کینه از امام را به دل داشت. به علاوه او جزو افرادی بود که قصد داشتند پیامبر را ترور کنند. اما در مورد زبیر، چنین اقدامی را نمی بینیم. 🔻2. امام در جنگ جمل، به ابن عباس فرمود به جای طلحه با زبیر، صحبت کند. در خطبه 31 نهج البلاغه آمده است: «با طلحه، ديدار مكن، زيرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشى مى‏يابى كه شاخش را تابيده و آماده نبرد است، سوار بر مركب سركش مى‏شود و مى‏گويد، رام است. بلكه با زبير ديدار كن كه نرم‏تر است. به او بگو، پسر دايى تو مى‏گويد: در حجاز مرا شناختى، و در عراق مرا نمى‏شناسى؟! چه شد كه از پيمان خود باز گشتى؟!» 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ و اگر پروردگارت مى خواست، همه مردم را (به اجبار) امت واحدى (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار مى داد. ولى آنها همواره با هم اختلاف دارند. (هود/۱۱۸) *** إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ مگر کسى را که پروردگارت رحم کند. و براى همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید. و وعده پروردگارت قطعى شده که: دوزخ را از همه (سرکشان و طاغیان) جنّ و انس پُر خواهم کرد! (هود/۱۱۹) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۱۱۶و۱۱۷)🔹 🔺عامل تباهى جامعه ها براى تکمیل بحث هاى گذشته، در
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۱۸و۱۱۹)🔹 🔷تفاوت و اختلاف انسان ها در نخستین آیه مورد بحث، به یکى از سنن آفرینش که در واقع زیر بناى سایر مسائل مربوط به انسان است اشاره شده، و آن مسأله اختلاف و تفاوت در ساختمان روح و جسم و فکر و ذوق و عشق انسان ها، و مسأله آزادى اراده و اختیار است. مى فرماید: اگر خدا مى خواست، همه مردم را امت واحده قرار مى داد، ولى خداوند چنین کارى را نکرده و همواره انسان ها با هم اختلاف دارند (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لایَزالُونَ مُخْتَلِفینَ). تا کسى تصور نکند تأکید و اصرار پروردگار در اطاعت فرمانش دلیل بر این است که، او قادر بر این نبود که همه آنها را در یک مسیر و در یک برنامه معین قرار دهد. آرى، هیچ مانعى نداشت که او به حکم اجبار و الزام، همه انسان ها را یکنواخت و مؤمن به حق و مجبور بر قبول ایمان بیافریند. ولى، نه چنین ایمانى فایده اى داشت، و نه چنان اتحاد و هماهنگى. ایمان اجبارى که از روى انگیزه هاى غیر ارادى برخیزد، نه دلیل بر شخصیت است، نه وسیله تکامل، و نه موجب پاداش و ثواب، درست به این مى ماند که، خداوند زنبور عسل را چنان آفریده که به حکم الزام غریزه، به دنبال جمع آورى شیره گل ها مى رود، و پشه مالاریا را آن چنان قرار داده، که تنها در مرداب ها لانه مى کند و هیچ کدام در این راه از خود اختیارى ندارند. اصولاً، ارزش و امتیاز انسان و مهم ترین تفاوت او با موجودات دیگر، داشتن همین موهبت آزادى اراده و اختیار است، همچنین داشتن ذوق ها و سلیقه ها و اندیشه هاى گوناگون و متفاوت، که هر کدام بخشى از جامعه را مى سازد، و بُعدى از ابعاد آن را تأمین مى کند. از طرفى، هنگامى که آزادى اراده آمد، اختلاف در انتخاب عقیده و مکتب، طبیعى است، اختلافى که سبب مى شود گروهى راه حق را بپذیرند و گروه دیگرى راه باطل را، مگر این که انسان ها تربیت شوند و در دامان رحمت پروردگار، و با استفاده از مواهب او تعلیمات صحیح ببینند، در این هنگام با تمام تفاوت هائى که دارند و با حفظ آزادى و اختیار ، در راه حق گام خواهند گذارد، هر چند در همین مسیر نیز تفاوت هائى خواهند داشت. * * * به همین جهت، در آیه بعد، مى فرماید: مردم در پذیرش حق با هم اختلاف دارند، مگر آنها که مشمول رحمت پروردگارند (إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ). ولى این رحمت الهى، مخصوص گروه معینى نیست، همه مى توانند (به شرط این که بخواهند) از آن استفاده کنند، اصلاً خداوند مردم را براى پذیرش این رحمت و موهبت آفریده (وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ). آنها که بخواهند در زیر این چتر رحمت الهى قرار بگیرند، راه براى آنها باز است، رحمتى که از طریق تشخیص عقل، هدایت انبیاء و کتب آسمانى به همه مردم افاضه شده است. و هر گاه، از این رحمت و موهبت استفاده کنند، درهاى بهشت و سعادت جاویدان به روى آنها گشوده خواهد شد. در غیر این صورت، فرمان خدا صادر شده است که جهنم را از سرکشان و طاغیان جن و انس پر مى کنم (وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لاَ َمْلَئَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ). * * * نکته ها: ۱ ـ آزادى اراده اساس آفرینش انسان و دعوت همه انبیاء آزادى اراده است، و اصولاً بدون آن انسان حتى یک گام در مسیر تکامل (تکامل انسانى و معنوى) پیش نخواهد رفت. به همین دلیل، در آیات متعددى از قرآن تأکید شده است، اگر خداوند مى خواست، همه را به اجبار هدایت مى کرد، اما چنین نخواست. کار خداوند تنها دعوت به مسیر حق و نشان دادن راه، و علامت گذارى، و هشدار دادن در برابر بیراهه، و تعیین کردن راهبر، و برنامه طىّ طریق است. قرآن مى گوید: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى!: بر ما نشان دادن راه است . و نیز، مى گوید: إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر: تو فقط یادآورى کننده اى، نه اجبارکننده . و در سوره شمس آیه ۸ مى فرماید: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها: خداوند انسان را آفرید و راه فجور و تقوا را به او الهام کرد . و نیز، در سوره انسان آیه ۳ مى خوانیم: إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً: ما راه را به انسان نشان دادیم یا شکرگذارى مى کند و یا کفران ؟ بنابراین، آیات مورد بحث، از روشن ترین آیاتى است که بر آزادى اراده انسان و نفى مکتب جبر تأکید مى کند، و دلیل بر آن است که تصمیم نهائى با خود انسان است. * * * ۲ ـ هدف آفرینش درباره هدف آفرینش در آیات قرآن بیانات مختلفى آمده است، که در حقیقت هر کدام به یکى از ابعاد این هدف اشاره مى کند، از جمله: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ: من جن و انس را نیافریدم مگر این که مرا پرستش کنند . یعنى در مکتب بندگى و عبادت تکامل یابند، و به عالى ترین مقام انسانیت در این مکتب برسند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۱۸و۱۱۹)🔹 🔷تفاوت و اختلاف انسان ها در نخستین آیه مورد بحث، به
↩️در جاى دیگر، مى خوانیم: الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً: آن خدائى که مرگ و زندگى را آفرید، تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل مى کنید (یعنى آزمایشى آمیخته با پرورش و در نتیجه تکامل). و در آیه مورد بحث، مى فرماید: وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ: براى پذیرش رحمت، رحمتى آمیخته با هدایت و قدرت بر تصمیم گیرى، مردم را آفرید . همان گونه که ملاحظه مى کنید، همه این خطوط به یک نقطه منتهى مى شود، و آن پرورش، هدایت، پیشرفت و تکامل انسان ها است، که هدف نهائى آفرینش محسوب مى شود. هدفى که بازگشتش به خود انسان است، نه به خدا، زیرا او وجودى است بى نهایت از تمام جهات، و چنین وجودى کمبود در آن راه ندارد، تا بخواهد با آفرینش خلق، کمبود و نیازى را برطرف سازد. * * * ۳ ـ تأکید مجدد بر اختیار در ذیل آیه اخیر، فرمان مؤکّد خداوند، دائر به پر کردن جهنم از جن و انس را مى خوانیم، ولى بدیهى است این فرمان حتمى، تنها یک شرط دارد، و آن بیرون رفتن از دایره رحمت الهى، و پشت پا زدن به هدایت و راهنمائى فرستادگان او است، و به این ترتیب، این آیه نه تنها دلیل بر مکتب جبر نخواهد بود، بلکه تأکید مجددى است بر اختیار. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۶۴)بخش اول🔹 🔶مرگ بر همه سايه افکنده! در بخشِ اوّل اين خطبه، امام(عليه ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۴)بخش دوم🔹 💰تا مى توانيد توشه برگيريد: در ادامه بحث گذشته، امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، اشاره به سه نکته ديگر مى کند که مکمّل دستورات شش گانه پيشين است. نخست هشدار مى دهد که: «ميان شما و بهشت و دوزخ فاصله اى جز فرا رسيدن مرگ نيست» (وَ مَا بَيْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَيْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلاَّ الْمَوْتُ أَنْ يَنْزِلَ بِهِ). اشاره به اين که اگر به شما هشدار دادم که آماده مرگ شويد و با اَعمال صالح، بر اجل خود پيشى بگيريد به خاطر اين است که فاصله ميان شما، و بهشت و دوزخ، بسيار کوتاه است; در يک لحظه مرگ فرا مى رسد و خود را در ميان بهشت يا دوزخ (به تناسب اعمالتان) مى بينيد. آنها که آگاه و بيدارند کوتاهى اين فاصله را به خوبى درک مى کنند و به مقتضاى (إِقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) آن را از نظر زمانى، نزديک مى بينند و به مقتضاى (إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً) آن را از نظر مکان نيز، نزديک مشاهده مى کنند. بديهى است اين سخن اشاره به قيامت صغرا است نه قيامتِ کبرا; توضيح اين که، انسانها داراى دو قيامتند: 1- قيامت کبرا که تمامى اوّلين و آخرين، در يک زمان معيّن در صحنه محشر حضور مى يابند و به حساب همه انسانها رسيدگى مى شود، نيکوکاران مشمولِ عنايات حقّ و برخوردار از بهشت برين مى شوند و بدکاران به کيفر اعمالشان راهى دوزخ مى شوند. 2- قيامت صغرا که با مرگ هر کس فرا مى رسد; رابطه او با دنيا قطع شده، پرونده اَعمال بسته مى شود و نشانه هاى رحمت، يا عذاب الهى آشکار مى گردد و قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا حفره اى از حفرهاى دوزخ مى شود. همانگونه که در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ لِلْقَبْرِ کَلاَماً فى کُلِّ يَوْم يَقُولُ: أَنَا بَيْتُ الْغُرْبَةِ... أَنَا رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ; قبر همه روز سخنى دارد و سخنش اين است: من خانه غربتم... من باغى از باغهاى بهشت، يا حفره اى از حفره هاى آتشم!». البته اين بهشت و دوزخ، بهشت و دوزخ برزخى است نه بهشت و دوزخ قيامتى. بهر حال، امام(عليه السلام) در اين قسمت از خطبه، از نزديک بودن قيامت و پاداش و کيفر خبر مى دهد هر چند دنياپرستانِ محجوب، آن را دور مى دانند. سپس در دومين جمله از اين فراز، امام(عليه السلام) به نکته مهمى اشاره مى کند که نشان مى دهد مرگ که دريچه بهشت و دوزخ است از آدمى چندان دور نيست هر چند غالب مردم از آن غافلند; مى فرمايد: «مقصدى که گذشتن لحظات، فاصله آن را مى کاهد، و عبور ساعت ها، آن فاصله را نابود مى کند، سزاوار است که بسيار کوتاه باشد.» (وَ إِنَّ غَايَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ، وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ، لَجَدِيرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّةِ). منظور از«غايت» در اينجا همان عمر آدمى يا پايان عمر است که لحظه به لحظه، از آن کاسته مى شود و گذشت هر ساعتى، بخشى از آن را ويران مى کند; چرا که مجموع عمر، ترکيبى از ساعات و لحظه هاست. اين همان حقيقتى است که در سوره «والعصر» به آن اشاره شده و مى فرمايد: «إِنَّ الاِْنْسَانَ لَفِى خُسْر; هر انسانى گرفتار خسران است. (و چه بخواهد يا نخواهد سرمايه عمر را تدريجاً از کف مى دهد).» و نيز همان حقيقتى است، که در يکى از کلماتِ قصار، به آن اشاره شده: «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ; هر نَفَسى که انسان مى کشد يک گام به مرگ نزديکتر مى شود.» چرا که قلب و مغز و اعضاى هر انسانى استعداد معيَّنى براى زيستن دارد که اگر هيچ مانعى بر سر راه او پيدا نشود و هيچ بيمارى، عمر او را کوتاه نسازد، لحظه اى فرا مى رسد که مانند شمعى که موادّ قابل اشتعالش پايان گرفته، خاموش مى شود. راستى عجيب است، اگر به انسانى بگويند تمام عمرت را با چه چيز حاضرى مبادله کنى؟ مى گويد با هيچ چيز; ولى لحظه ها و ساعات را مفت و رايگان از دست مى دهد، در حالى که مجموعه عمر چيزى جز ترکيب همان لحظه ها و ساعات نيست. در اينجا سزاوار است اشاره به داستان زيبا و گويايى کنيم که يکى از بزرگان فقها، مرحوم «محقّق نراقى» در کتاب طنزآميز و پندآموز خود به نام «طاقديس» -که تمام آن در لباس شعر است- آورده است. او مى گويد: «يک نفر «طرّار» به سراغ دکّان بقّالى رفت و از او قيمت گردو را سئوال کرد او در پاسخ گفت: هر هزار گردو به ده درهم است. سؤال کرد: قيمت صد عدد چه مقدار است؟ گفت: پيدا است يک درهم; سراغ قيمت ده عدد را گرفت گفت: معلوم است يک دهم درهم; سرانجام قيمت يک گردو را سئوال کرد؟ گفت: قيمتى ندارد. مردِ طرّار گفت: اگر قيمتى ندارد يک عدد به من عطا کن! صاحب دکّان بى گفتگو يک عدد گردو به او داد. او برگشت و يکى ديگر تقاضا کرد باز صاحب دکّان يک گردو به او داد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۴)بخش دوم🔹 💰تا مى توانيد توشه برگيريد: در ادامه بحث گذشته، امام(عليه الس
↩️بار سوم که تقاضاى خود را تکرار نمود، بقّال متوجّه شد; گفت: تو کجايى هستى؟ گفت اهل فلان جا، گفت: اى طرّار حقّه باز! ديگرى را فريب ده (مى خواهى سرمايه مرا با اين حيله و نيرنگ از چنگ من به درآورى; من هرگز فريب تو را نخواهم خورد).» سپس مى افزايد: «اگر از عمر ما چهل سال باقى مانده باشد، کسى بگويد اين چهل سال را با چه معامله مى کنى، مى گوييم تمام دنيا را به ما بدهى قيمت آن نخواهد بود: گردهى صد ملک بى تشويش را         مى فروشم کى حيات خويش را! ولى اين انسان نادان اين عمر عزيز را که از ماه و سال و روزها تشکيل يافته تدريجاً مفت و رايگان از دست مى دهد: ليکن اين کودن ببين بى قيل و قال         مى دهد مفت از کف خود ماه و سال اى دو صد حيف از چنين گنج نهان          کان ز دست ما برون شد ناگهان.» در سومين جمله، همان معنا را با تعبير زيباى ديگر تکميل کرده، مى فرمايد: «آن امر غايبى که گذشتِ شب و روز آن را به پيش مى راند سزاوار است به سرعت فرا رسد!» (وَ إِنَّ غَائِباً يَحْدُوهُ الْجَدِيدَانِ: اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ، لَحَرِىٌّ بِسُرْعَةِ الاَْوْبَةِ) منظور از «غايب» در اينجا اَجل و سرآمد زندگى است، که گويى همچون شتر سريع السّيرى از آينده به سوى انسانها در حرکت است و شب و روز، همچون دو ساربان، براى سرعتِ حرکتِ اين حيوان، به خواندن آواز معروف «حُدا» مشغولند. بديهى است چنين شترى به سرعت به سوى انسان باز مى گردد و بر درِ خانه او زانو مى زند. تعبير به «جديدان» به عنوان کنايه از شب و روز، به خاطر آن است که دائماً نو مى شوند و يکى جانشين ديگرى مى گردد. و تعبير «أَوْبَه» که به معناى بازگشت است در مورد اجل و سرآمد زندگى، از اين نظر است که بنا به تصريح قرآن و دلايل حسّى و يقينى، انسان در آغاز، مادّه بى جانى بيش نبود، سپس لباس حيات بر تن پوشيد، و باز هم به سوى مرگ مى شتابد، و دگر بار در قيامت به فرمان خدا زنده مى شود: «کَيْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاکُمْ ثُمَّ يُمِيتُکُمْ ثُمَّ يُحْيِيکُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ; چگونه به خدا کافر مى شويد! در حالى که شما مرده (و جسم بى روحى) بوديد، او شما را زنده کرد، سپس شما را مى ميراند و بار ديگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او بازگردانده مى شويد.» شبيه همين معنا به تعبير بسيار روشنى در کلمات قصار آمده است، مى فرمايد: «إِذَا کُنْتَ فِي إِدْبَار وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَال فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقى; هنگامى که تو در بازگشت (عمر) هستى و مرگ به جلو مى آيد چه زود ملاقات صورت مى گيرد.» جمعى از شارحان «نهج البلاغه» احتمال داده اند که: منظور از «غايب» در جمله بالا انسان باشد زيرا از وطن اصلى و منزل حقيقى خود که بايد به آن بازگردد، يعنى سراى آخرت دور مانده و غايب شده است، و شب و روز اين انسان را با سرعت به سوى منزلگاه اصلى مى راند، و به همين دليل به زودى به آن باز مى گردد. اين تفسير با جلمه (إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ) که نشان مى دهد: «ما از سوى او آمده ايم و به سوى او باز مى گرديم» و با جمله ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) در وصيّت نامه تاريخى اش به امام مجتبى(عليه السلام) که مى فرمايد: «وَ اعْلَمْ يَا بُنَىَّ أَنَّ مَنْ کانَتْ مَطِيَّتُهُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ، فَإِنَّهُ يُسَارُبِهِ وَ إِنْ کَانَ وَاقِفاً، وَ يَقْطَعُ الْمَسَافَةَ وَ إِنْ کَانَ مُقِيماً وَادِعاً; فرزندم بدان! آن کس که مرکبش شب و روز است، دائماً در حرکت است هر چند خود را ساکن مى پندارد، و همواره قطع مسافت مى کند گر چه ظاهراً ايستاده و متوقّف است»، هماهنگ است. ولى آنچه اين تفسير را از نظر دور مى کند، اين است که تعبير «غايب» از انسان، نيازمند به تکلّف است در حالى که اين تعبير درباره مرگ و سرآمدِ زندگى، بسيار به ذهن نزديک است. در چهارمين جمله که اين بحث را تکميل مى کند مى فرمايد: «مسافرى که با سعادت و خوشبختى يا با شقاوت و بدبختى فرا مى رسد بايد بهترين آمادگى را براى استقبال از او داشت» (وَ إِنَّ قَادِماً يَقْدُمُ بِالْفَوْزِ أَوِ الشِّقْوَةِ لَمُسْتَحِقٌّ لاَِفْضَلِ الْعُدَّةِ). روشن است که منظور از «قادم» در اين جمله، انسان است که همچون مسافرى از منزلگاهِ دنيا، به سوى سراى جاودان در حرکت است و ره آوردى که با خود دارد، يا سعادت است يا شقاوت. چه بهتر که بهترين زاد و توشه را با خود برگيرد، تا بتواند در آن سرا سعادتمند وارد شود. در واقع انسانها همچون مسافرانى هستند، که سفر درازى را در پيش دارند اگر زاد و توشه خوبى همراه داشته باشند، سلامت خود را در طول سفر حفظ کرده و پر نشاط و با طراوت به مقصد مى رسند، و اگر زاد و توشه بدى با خود داشته باشند بيمار و رنجور و ناتوان و بدبخت، وارد آن سرا مى شوند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️بار سوم که تقاضاى خود را تکرار نمود، بقّال متوجّه شد; گفت: تو کجايى هستى؟ گفت اهل فلان جا، گفت: اى
↩️جمعى از شارحان «قادم» را نيز به معناى مرگ و سرآمدِ عمر، تفسير کرده اند که يا با پيام سعادت وارد مى شود يا خبر ناگوار شقاوت; و طبعاً براى ورود او بايد بهترين آمادگى را داشت. اين تفسير از آن جهت که هماهنگ با مفهوم جمله قبل (وَ إِنَّ غائِباً...) مى باشد، ترجيح دارد. منظور از «أَفْضَلُ العُّدَةِ» (برترين آمادگى) همان فراهم ساختن زاد و توشه تقوا است که در «قرآن مجيد» به عنوان «خير الزّاد» معرفى شده است (وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى). به همين دليل، امام(عليه السلام) در آخرين جمله اين فراز، به عنوان يک نتيجه گيرى چنين مى فرمايد: «حال که چنين است در اين جهان، از اين جهان، براى خود زاد و توشه اى برگيريد که فرداى قيامت خود را با آن حفظ کنيد.» (فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَکُمْ غَداً). امام(عليه السلام) تعبير بسيار جالبى در اين عبارت فرموده، مى فرمايد: در دنيا، از خودِ دنيا، براى آخرت زاد و توشه برگيريد. اشاره به اينکه مواهب اين جهان مادّى مى تواند در عالم آخرت که مملوّ از معنويّت است کارساز باشد، آن هم در صورتى ممکن است که انسان از وجود خود، در دنيا بهره گيرد، و پيش از آنکه از جهان چشم بربندد، زاد و توشه لازم را فراهم سازد، و همان گونه که زاد و توشه مسافر در دنيا، او را از خطرِ گرسنگى و مرگ حفظ مى کند، زاد و توشه تقوا نيز، انسان را در قيامت از خطرات محشر و عذاب الهى نگاه مى دارد. در احاديث اسلامى نيز بر اين معنا تأکيد شده است; در حديثى از امام «على بن ابى طالب»(عليه السلام) تقوا به عنوان حرز مؤمن معرفى شده، مى فرمايد: (اَلتَّقْوَى حِرْزٌ لِمَنْ عَمِلَ بِهَا) و در جايى ديگر، تقوا را به عنوان يک «دژ محکم» و «حصنِ حصين» معرفى فرموده، مى فرمايد: (التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهَا) و در جاى ديگر، به عنوان «سپر محکم» ذکر فرموده است. مى فرمايد: (إِلْجَأُوا إِلَى التَّقْوَى فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مَنِيعَةٌ). @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ ♻️〽️امام صادق عليه السلام فرمودند يَجيءُ يَومَ القِيامَةِ رَجُلٌ إلى رَجُلٍ حَتّى يُلَطِّخَهُ بِدَمٍ و النّاسُ فِي الحِسابِ ، فيَقولُ : يا عَبدَ اللّه ِ ، مالي و لَكَ ؟ ! فيَقولُ : أعَنتَ عَلَيَّ يَومَ كَذا و كَذا بِكَلِمَةِ كَذا فقُتِلتُ . روز قيامت، در حالى كه به حساب مردم رسيدگى مى شود ، مردى نزد مردى ديگر مى آيد و او را به خون آغشته مى كند. آن مرد مى گويد : اى بنده خدا! مگر با تو چه كرده ام؟ و او مى گويد : در فلان و بهمان روز، فلان سخن را عليه من گفتى، كه به سبب آن كشته شدم. 📖ثواب الأعمال،ص۳۲۶،ح۱ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2