.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الر ۚ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ
*بنام خداوند بخشنده مهربان* الر، (این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ى شرک و ظلم
و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) به خواست پروردگارشان بیرون آورى و، (و هدایت کنى) به سوى راه خداوند توانا و ستوده.
(ابراهیم/۱)
*
اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
همان خدایى که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست. واى بر کافران از مجازات شدید (الهى)!
(ابراهیم/۲)
*
الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ
همان کسانى که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند. و (مردم را) از راه خدا باز مى دارند. و مى خواهند آن را منحرف سازند. آنها در گمراهى دورى هستند.
(ابراهیم/۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️هر روز بهانه اى مى تراشند، هر زمان تقاضاى معجزه اى دارند و سرانجام مى گویند تو پیامبر نیستى! در پ
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹
✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور
این سوره همانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن با حروف مقطّعه (الر) شروع شده است که تفسیر آن را در آغاز سوره هاى بقره و آل عمران و اعراف بیان کردیم.
نکته اى که تذکّر آن را در اینجا لازم مى دانیم این است که از ۲۹ سوره که با حروف مقطّعه آغاز شده، در ۲۴ مورد بلافاصله سخن از قرآن مجید به میان آمده که نشان مى دهد پیوندى میان این دو ـ یعنى حروف مقطعه و قرآن ـ برقرار است.
ممکن است این پیوند همان باشد که در آغاز سوره بقره گفتیم که خداوند مى خواهد با این بیان روشن کند که این کتاب بزرگ آسمانى با محتواى پرعظمتش که رهبرىِ همه انسان ها را به عهده دارد، از موادّ ساده اى همچون حروف الفبا تشکیل یافته و همین امر نشانه اهمّیّت این اعجاز است که برترین پدیده را از ساده ترین وسایل به وجود آورده.
به هر حال بعد از ذکر حروف مقطّعه مى فرماید: این کتابى است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکى ها(ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى، به فرمان پروردگارشان) درآورى (کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).
در حقیقت تمام هدف هاى تربیتى و انسانى و معنوى و مادّى نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: بیرون ساختن از ظلمت ها به نور; از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت ستمگرى به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکى و تقوا، و از ظلمت پراکندگى و تفرقه و نفاق به نور وحدت.
جالب اینکه ظلمت در اینجا (مانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) به صورت جمع (ظلمات) آمده و نور به صورت مفرد; اشاره به اینکه همه نیکى ها و پاکى ها، ایمان، تقوا و فضیلت، در پرتو نور توحید حالت اتّحاد به خود مى گیرند و همه با یکدیگر مربوط و متّحد مى شوند و در پرتو آن جامعه اى متّحد و یکپارچه و پاک از هر نظر ساخته مى شود. امّا ظلمت همواره مایه پراکندگى و تفرقه صفوف است و ستمگران و بدکاران و آلودگان به گناه، حتّى در مسیر انحرافى خود، وحدت ندارند و با هم در حال جنگ اند.
و از آنجا که سرچشمه همه نیکى ها، ذات پاک خداست و شرط اساسى درک توحید، توجّه به همین واقعیّت است، بلافاصله اضافه مى کند: همه اینها به فرمان پروردگارشان ، پروردگار مردم است (بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
سپس براى توضیح و تبیین بیشتر که منظور از این نور چیست؟ مى فرماید: به سوى راه خداوند توانا و ستوده (إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).
خداوندى که عزّتش دلیل قدرت او، زیرا هیچ کس توانایى غلبه بر او را ندارد، و حمید بودنش نشانه مواهب و نعمت هاى بى پایان اوست، زیرا حمد و ستایش همیشه در برابر نعمت ها و موهبت ها و زیبایى هاست.
*
ن گاه براى معرّفى خداوند، درسى از توحید بیان کرده مى گوید: همان خدایى که آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ اوست (اللهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَـوَاتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ).
چرا همه چیز از آنِ اوست، چون آفریننده همه موجودات اوست; به همین دلیل هم قادر و عزیز است و هم نعمت بخشنده و حمید.
و بعد از توجّه به مبدأ، در پایان آیه به مسأله معاد توجّه داده مى گوید: واى بر کافران از مجارات شدید (الهى) (وَ وَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَاب شَدِید).
*
و در آیه بعد بلافاصله کافران را معرّفى مى کند و با بیان سه صفت از صفات آنان، وضعشان را کاملاً مشخّص مى سازد، به طورى که هر کس در اوّلین برخورد بتواند آنها را بشناسد. نخست مى گوید: همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند (الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا عَلَى الاْخِرَةِ).
و به خاطر همین روحیّه، ایمان و حق و عدالت و شرف و آزادگى و سربلندى را ـ که از ویژگى هاى علاقه مندان به زندگى جهان دیگر است ـ فداى منافع پست و شهوات و هوس هاى خود مى سازند.
سپس مى گوید: آنها به همین حد قانع نیستند، بلکه علاوه بر گمراهى خودشان، سعى در گمراه ساختن دیگران دارند: و (مردم را) از راه خدا بازمى دارند (وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ).
در حقیقت آنها در برابر راه الله که راه فطرت است و انسان مى تواند با پاى خود آن را بپیماید، موانع گوناگون ایجاد مى کنند; هوس ها را زینت مى دهند و مردم را به گناه تشویق مى کنند و از درستى و پاکى مى ترسانند.ولى کار آنها ایجاد سد و مانع در راه الله نیست بلکه علاوه بر آن، مى خواهند راه حق را منحرف سازند (وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا).
در واقع آنها با تمام قوا مى کوشند دیگران را نیز همرنگ و هم مسلک خویش سازند، به همین دلیل سعى دارند راه مستقیم الهى را منحرف کنند و با افزودن خرافات و انواع تحریف ها و ابداع سنّت هاى زشت و کثیف، به این هدف برسند. ⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹 ✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور این سوره همانند بعضى دیگر
↩️روشن است که آنان (با داشتن این صفات و اعمال) در گمراهىِ دورى هستند (أُوْلَـئِکَ فِى ضَلاَل بَعِید).
و به دلیل همین گمراهىِ دور، بازگشتشان به راه حق به آسانى امکان پذیر نیست، ولى اینها همه محصول اعمال خودشان است.
✔️نکته ها:
۱. تشبیه ایمان و راه خدا به نور
با توجّه به اینکه نور لطیف ترین موجود جهان مادّه است و سرعت سیر آن بالاترین سرعت ها و برکات و آثار آن در جهان مادّه بیش از هر چیز دیگر است، به طورى که مى توان گفت سرچشمه همه مواهب و برکات مادّى نور است، روشن مى شود که تشبیه ایمان و گام نهادن در راه خدا به آن، تا چه اندازه پرمعناست.
نور، مایه جمعیّت و ظلمت، عامل پراکندگى است. نور نشانه زندگى و ظلمت نشانه مرگ است. به همین دلیل در قرآن مجید امور بسیار پرارزش به نور تشبیه شده است، از جمله عمل صالح: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ: روزى که مردان و زنان باایمان را مى بینى که نورشان از پیش رو و سمت راست آنها حرکت مى کند .
ایمان و توحید، مانند: اللهُ وَلِىُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ: خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند که آنها را از ظلمت ها به نور هدایت مى کند .
و نیز قرآن تشبیه به نور شده است آنجا که مى فرماید: فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: آنها که به پیامبر ایمان آوردند و او را گرامى داشتند و یارى کردند و از نورى که بر او نازل شده است پیروى کردند، آنها رستگارانند .
و نیز آیین خدا و دین الهى به این موجود پربرکت تشبیه گردید، مانند: یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِـُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ: آنها مى خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند .
و از همه بالاتر، از ذات پاک خداوند که برترین و والاترین وجود است، بلکه هستى همگى پرتوى از وجود مقدّس اوست، تعبیر به نور شده است آنجا که مى خوانیم: اللهُ نُورُ السَّمَـوَاتِ وَالاَْرْضِ: خداوند، نور آسمان ها و زمین است .
و از آنجا که همه این امور به یک واقعیّت بازمى گردند، زیرا همه پرتوهایى از الله و ایمان به او و گفته او و راه او مى باشند، این کلمه در این موارد به صورت مفرد آمده است. بر خلاف ظلمات که همه جا عامل تفرقه و پراکندگى است و لذا به صورت جمع که نشانه تعدّد و تکثّر است ذکر شده.
و از این نظر که ایمان به خدا و گام نهادن در طریق او، هم باعث حرکت است و هم موجب بیدارى و هم عامل اجتماع و وحدت و هم وسیله ترقّى و پیشرفت، این تشبیه از هر نظر رسا و پرمحتوا و آموزنده است.
۲. کلمه لِتُخرِجَ در نخستین آیه در واقع به دو نکته اشاره مى کند: نخست اینکه قرآن مجید گرچه کتاب هدایت و نجات بشر است، نیاز به مجرى دارد. باید رهبرى همچون پیامبر باشد که بهوسیله او گمگشتگان راه حقیقت را از ظلمات بدبختى به نور سعادت هدایت کند. بنابراین حتّى قرآن هم با آن عظمت، بدون وجود رهبر و راهنما و مجرى، حلّ همه مشکلات را نخواهد کرد.
دیگر اینکه تعبیر به خارج ساختن در واقع دلیل بر حرکت دادن توأم با تحوّل است. گویى مردم بى ایمان در یک محیط بسته و تاریک قرار دارند و پیامبر و رهبر دست آنها را مى گیرد و به جوّ وسیع تر و روشن تر وارد مى سازد.
۳. جالب توجّه اینکه سوره با مسأله هدایت مردم از ظلمات به نور آغاز شده و با مسأله ابلاغ و انذار مردم پایان مى گیرد. و این نشان مى دهد که هدف اصلى در هر حال خود مردم و سرنوشت آنها و هدایت آنهاست و در واقع ارسال پیامبران و انزال کتاب هاى آسمانى نیز همه براى وصول به همین هدف است.
✔️ پایان آیات ۱ تا ۳
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۹)🔹 🔷دنياپرستان و آخرتْ دوستان: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه تقسيم د
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۰)🔹
🔷سرنوشت زيورآلات كعبه:
سيّد رضى شأن ورودى براى اين كلام حكيمانه امام عليه السلام نقل مى كند ومى گويد: «روايت شده است كه در ايام خلافت عمر بن الخطاب، نزد او از زيورهاى كعبه و كثرت آن سخن به ميان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مى گرفتى (و مى فروختى) و با آن، لشكرهاى مسلمين را مجهز مى ساختى، اجر آن بيشتر بود. كعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرمؤمنان عليه السلام دراين باره سؤال كرد»؛ (وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ حَلْيُ الْكَعْبَةِ وَكَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ كَانَ أَعْظَمَ لِلاَْجْرِ وَمَا تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِکَ وَسَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَالْمُوْمِنِينَ عليه السلام).
«امام عليه السلام در پاسخ او فرمود: اين قرآن بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان، كه آنها را (طبق دستور قرآن) به عنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود، و فىء (غنائمى كه از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود)، كه آن را بر مستحقانش تقسيم كرد، وخمس، كه آن را در موارد خود قرار داد، و صدقات (زكوات)، كه آن را در آنجا كه لازم بود قرار داد (و در ميان مستحقانش تقسيم فرمود) و در آن زمان زيورهاى كعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حكم خاصى براى تقسيم آن بيان نكرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مكان آن، بنابراين تو نيز آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را قرار دادهاند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر كن)»؛ (فَقال عليه السلام : إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله، وَالاَْمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ؛ وَالْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ؛ وَالْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ؛ والصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا. وَكَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ، فَتَرَكَهُ اللّهُ عَلَى حَالِهِ، وَلَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً، وَلَمْ يَخْفَ عَلَيْه مَكاناً، فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللّهُ وَرَسُولُهُ).
هنگامى كه عمر گفتار امام عليه السلام را شنيد عرض كرد: «اگر تو نبودى رسوا مى شديم. و زيورهاى كعبه را به حال خود واگذاشت»؛ (فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاکَ لاَفْتَضَحْنَا وَتَرَکَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ).
امام عليه السلام درواقع براى پاسخگويى به مشكل زيورآلات كعبه از دليل روشنى استفاده كرد و فرمود كه «هرگاه به قرآن مجيد مراجعه شود تكليف تمام اموال، چه اموال خصوصى و شخصى و چه اموال بيت المال روشن شده است». درباره اموال شخصى، حكم ارث به شكل مبسوط در سوره «نساء» آمده و درباره اموال عمومى مانند خمس، در آيه 41 سوره «انفال» و درمورد حكم زكات، در آيه 60 سوره «توبه» و درباره غنائم كه به صورت فىء وارد بيت المال مى شود در آيه 7 سوره «حشر» حكم آمده است. ولى با اينكه زيورآلات و اموالِ متعلق به كعبه، كم نبوده است با اين حال قرآن سكوت اختيار كرده و اين سكوت هرگز به معناى فراموشى و از قلم افتادن نيست، بلكه مفهومش اين است كه بايد در اختيار كعبه باشد. اين همان چيزى است كه گاه در اصول فقه، از آن به اطلاق مقامى تعبير مى شود وسكوت در مقام بيان، نشانه عدم ثبوت حكم و يا نشانه ثبوت حكم خاصى مى گردد.
اينكه بعضى تصور كرده اند زيورآلات كعبه چيز قابل توجهى نبوده، اشتباه بزرگى است، زيرا در صدر اين كلام آمد كه مردم به خليفه دوم پيشنهاد كردند از آن براى تجهيز لشكرهاى مسلمين استفاده كند و اين دليل بر فراوانى آنهاست. اشتباه ديگر اينكه بعضى تصور كرده اند حرام بودن تصرف در حلى كعبه به دليل آن است كه طبق يك قاعده اصولى، اصل در اشياء «حَظْر» است يعنى تا اباحه چيزى ثابت نشود بايد از انجام دادن آن خوددارى كرد ، با اينكه در اصول، ثابت كرده ايم اصل در اشياء، اباحه است و به هنگام شك در تكاليف وجوبى وتحريمى، اصل برائت جارى مى شود و به فرض كه اصل در اشياء، حظر باشد، ادله برائت و اباحه بر آن حاكم شده است. بنابراين دليل حرمت تصرف در اشياء مزبور، همان سكوت معنادار قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه وآله است.
*
نكته ها:
1. داستان حُلىِّ كعبه:
از تواريخ استفاده مى شود كه هديه دادن زيورآلات به كعبه، قبل از اسلام شروع شده است، از جمله «ابن خلدون» در تاريخ خود مى نويسد: ⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۰)🔹 🔷سرنوشت زيورآلات كعبه: سيّد رضى شأن ورودى براى اين كلام حكيمانه امام علي
↩️ هنگامى كه «عبدالمطلب» آنها را بيرون آورد، آن دو آهوى طلايى را به عنوان زينت كعبه قرار داد وشمشيرها را نيز به كعبه اختصاص داد. «يعقوبى» نيز در تاريخ خود مطلبى نزديك به آن آورده است و او هم تصريح مى كند اولين كسى كه كعبه را تزئين كرد، «عبدالمطلب» بود.
از بعضى نقلها نيز استفاده مى شود كه نه تنها كعبه در زمان جاهليت زيور داشت، بلكه گاه افرادى به آن زيورها دستبرد مى زدند. از رواياتى كه در منابع اهل بيت آمده استفاده مى شود كه از هداياى كعبه مى توان براى حجاج نيازمند استفاده كرد؛ از جمله در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است كه شخصى خدمت آن حضرت عرض كرد: به كعبه كنيزى هديه كرده اند كه پانصد دينار ارزش دارد چه دستورى مى فرماييد؟ حضرت فرمود: آن را بفروش و مبلغ آن را به كسانى كه در راه مانده اند و حجاجى كه نيازمندند بده.
نيز شخصى از ابوالحسن (موسى بن جعفر) عليه السلام درباره خريدن قطعه اى از پرده كعبه سؤال كرد (هنگامى كه پرده كعبه را عوض مى كردند، پرده كهنه را قطعه قطعه كرده، هديه مى دادند و يا مى فروختند) كه قسمتى از آن را براى خود نگاه داشته و بقيه را مى خواست بفروشد. حضرت فرمود كه مانعى ندارد وبراى او بركت دارد. سؤال كرد: آيا مى شود چيزى از آن را كفن ميت قرار داد؟ حضرت فرمود: نه.
قرائن نشان مى دهد كه زيورآلات كعبه قبل از اسلام نيز وجود داشته است. از حديثى كه علامه مجلسى؛ در بحارالانوار از «ابن اسحاق» نقل مى كند استفاده مى شود كه كعبه گنجى داشت درون چاهى در داخل كعبه وجمعى از قريش پنج سال پيش از بعثت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله آن را سرقت كردند. پس از اسلام نيز تا مدتها كسى در آن تصرف نمى كرد و حتى امام على بن ابى طالب عليه السلام در حديث شريف مورد بحث نيز از تصرف در آن نهى فرموده است؛ ولى سالهاست كه هيچگونه زيورآلاتى در كعبه مشاهده نمى شود. تنها، پرده كعبه را هر سال عوض مى كنند و پرده پيشين را قطعه قطعه كرده براى شخصيتهاى كشورهاى اسلامى مى فرستند يا به زوار مى دهند؛ اما اينكه از چه زمانى آن زيورآلات برداشته شد و يا در صندوق يا محل خاصى حفظ گرديد براى ما روشن نيست. و به تازگى حاكمان وهابى براثر باورهاى نادرست خود در نفى «تبرك»، پرده كعبه را بايگانى مى كنند.
اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه چرا امام عليه السلام به عمر فرمود حلى كعبه را به حال خود واگذارد؟ در حالى كه به طور مداوم زيورآلات تازه اى به كعبه هديه مى كردند و انباشتن و نگهداشتن همه آنها وجهى نداشت. پاسخ سؤال اين است كه دستور آن حضرت به ظاهر دستورى موقت بوده است و هدف اين بوده كه حتى الامكان آن زيورآلات حفظ شود تا اگر نيازى براى مرمت كعبه يا مسجدالحرام پيدا شود از آنها استفاده كنند؛ به خصوص اينكه كعبه و مسجد الحرام، پيوسته در معرض سيلهاى سنگين بود، بنابراين دستور امام عليه السلام دستورى هميشگى به شمار نمى آيد.
2. لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَکَ عُمَر:
آنچه در ذيل اين حديث شريف آمده كه عمر پس از شنيدن اين كلام حكيمانه خطاب به على بن ابى طالب عليه السلام عرض كرد: «لَوْلاکَ فَافْتَضَحْنا؛ اگر تو نبودى رسوا مى شديم»، منحصر به اين مورد نيست، بلكه در طول خلافت خود بارها به مشكلات علمى و فقهى برخورد كه كسى جز اميرمؤمنان على عليه السلام آن را براى وى نگشود و اين اعتراف را به تعبيرات مختلف تكرار كرد كه مرحوم علامه امينى در جلد ششم الغدير در بحث «نوادر الاثر» آنها را با ذكر مدارك دقيق از كتب اهل سنت آورده است. تعبيراتى همانند آنچه در ذيل مى آيد:
1. «لَوْلا عَلِىٌّ لَضَلَّ عُمَرُ؛ اگر على نبود عمر گمراه مى شد».
2. «اللّهُمَّ لا تَبْقِنى لِمُعْضِلَةٍ لَيْسَ لَهَا ابْنُ أبيطالِبٍ؛ خدايا! هرگاه مشكلى پيش آيد كه على براى حل آن حضور نداشته باشد مرا باقى مگذار».
3. «لا أبْقانِىَ اللهُ بِأرْضٍ لَسْتَ فِيها يا أبَاالْحَسَنِ؛ خدا مرا در سرزمينى زنده ندارد كه تو در آن نباشى».
4. «أعُوذُ بِاللهِ مِنْ مُعْضِلَةٍ لا عَلِىٌّ بِها؛ به خدا پناه مى برم از اينكه مشكلى پيش آيد و على براى حل آن حضور نداشته باشد».
5. «عَجَزَتِ النِّساءُ أنْ تَلِدْنَ مِثْلَ عَلِىِّ بْنِ أبيطالِبٍ لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ؛ مادران عاجزندازاينكه مثل على بن ابى طالب را بزايند اگر على نبود عمر هلاك مى شد».
6. «يَابْنَ أبيطالبٍ ما زِلْتَ كاشِفُ كُلِّ شُبْهَةٍ وَمُوضِحُ كُلِّ حُكْمٍ؛ اى فرزند ابوطالب! تو همواره حل كننده شبهات و واضح كننده احكام بوده اى».
7. «رُدُّوا قَوْلَ عُمَرِ إلى عَلِىٍّ. لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ؛ سخن عمر را به على بازگردانيد (و به وسيله او اصلاح كنيد) اگر على نبود عمر هلاك مى شد».
تعبيرات ديگرى نيز از اين قبيل هست كه همه با اسناد دقيق از كتب اهل سنت ذكر شده است».
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🔴 دو امر لازم برای سعادت دنیا وآخرت
🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند:
🌕 اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید، اگر خواهان گشایش در هر امری هستید، اگر خواهان جلب رضایت خداوند میباشید، توجّه به دو امر الزامی است:
1⃣ شناخت امام زمان علیه السلام
2⃣ اطاعت از امام زمان علیه السلام
#امام_زمان
#آخرالزمان
📚 مکیال المکارم جلد ۲، صفحه ۲۰
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🎙حجتالاسلام #عالی
منتظربودن یعنی حضور امام زمان علیه السلام درزندگی...
#امام_زمان
#آخرالزمان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹 🔹ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ✅ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺩﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺠﺮﺕ، ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪﺍ
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: اول
🔷واقعه غدیرخم
✅علامه امینی
ﻭ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﺎ ﺑﺎﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﻳﻬﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﺑﺎﻭ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻴﺒﺮﻳﻢ. ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺁﻧﻜﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ (ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﭘﺮﺳﺘﺶ) ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻲ ﺍﻭ. ﺍﻱ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺮﺩﻡ. ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﮔﻬﻲ ﺩﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﻤﺮﻡ ﺳﭙﺮﻱ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻗﺮﻳﺒﺎ ﺩﻋﻮﺕ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻭ ﺑﺴﺮﺍﻱ ﺑﺎﻗﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺘﺎﻓﺖ. ﻣﻦ. ﻭ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻌﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﻢ. ﺍﻳﻨﻚ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﭼﻴﺴﺖ؟. ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻴﺪﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺪ ﻣﺎ ﻭ ﻛﻮﺷﺶ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺩﺭﻳﻎ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻱ. ﺧﺪﺍﻱ ﺑﺘﻮ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻧﻴﻜﻮ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﺎ ﻧﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻴﺪﻫﻴﺪ؟ ﻭ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺩﻭﺯﺥ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻣﻲﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻭ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ؟. ﻫﻤﮕﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺁﺭﻱ، ﺑﺎﻳﻦ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻴﺪﻫﻴﻢ. ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺵ، ﻭ ﺑﺎ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻭ ﻣﺒﺎﻟﻐﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺷﻨﻮﺍﺋﻲ ﻫﻤﮕﻲ ﻭ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﺠﺪﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﺴﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻭ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻜﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺳﺒﻘﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﻭ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ. ﭘﻬﻨﺎﻱ ﺣﻮﺽ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﻣﺴﺎﻓﺖ ﺑﻴﻦ ﺻﻨﻌﺎ ﻭ ﺑﺼﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺸﻤﺎﺭﻩ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ - ﻗﺪﺣﻬﺎ ﻭ ﺟﺎﻣﻬﺎﻱ ﺳﻴﻤﻴﻦ ﻫﺴﺖ. ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪ ﻭ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻦ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﻭ ﭼﻴﺰ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﻤﺎﺋﻴﺪ؟ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﻳﻜﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ [ ﺻﻔﺤﻪ 33] ﭼﻴﺰ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻜﻄﺮﻑ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ (ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ) ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺁﻧﺮﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻴﺪ ﺗﺎ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﺸﻮﻳﺪ. ﻭ ﺁﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻪ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻋﺘﺮﺕ ﻣﻦ (ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ) ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭﺩﺍﻧﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ. ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺭﺍ (ﻋﺪﻡ ﺟﺪﺍﺋﻲ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻋﺘﺮﺕ ﺭﺍ) ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ. ﺑﺮ ﺁﻧﺪﻭ ﭘﻴﺸﻲ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﺎﻳﺴﺘﻴﺪ ﻭ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻠﺎﻙ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ. ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﺤﺪﻱ ﻛﻪ ﺳﻔﻴﺪﻱ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺧﺪﺍﻱ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮﻧﺪ. ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﻭ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ. ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﻳﻢ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﻨﺎ ﺑﮕﻔﺘﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺣﻨﺒﻠﻲﻫﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻋﺎ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ. ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﺎ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻭ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻭ ﻣﺤﻮﺭ ﺣﻖ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ. ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺭﺍ ﺑﻐﺎﺋﺒﻴﻦ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻫﻨﻮﺯ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﻦ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ: ﺍﻟﻴﻮﻡ " ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ ﻭ ﺍﺗﻤﻤﺖ ﻋﻠﻴﻜﻢ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﻭ ﺭﺿﻴﺖ ﻟﻜﻢ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺩﻳﻨﺎ " ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ، ﺑﺮ ﺍﻛﻤﺎﻝ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻧﻌﻤﺖ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﻭ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺮﻭﻉ [ ﺻﻔﺤﻪ 34] ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﺎﻥ (ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ) ﺷﻴﺨﻴﻦ - (ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻭ ﻋﻤﺮ) ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﻛﻪ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻣﻮﻣﻨﻲ ﮔﺸﺘﻲ. ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ (ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻭﺍﺟﺐ ﮔﺸﺖ. ﺳﭙﺲ ﺣﺴﺎﻥ ﺍﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻓﺮﻣﺎ ﺗﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺷﻌﺎﺭﻱ ﺑﺴﺮﺍﻳﻢ. ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﻣﻴﻤﻨﺖ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﻟﻬﻲ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻗﺮﻳﺶ. ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﮔﺸﺖ، ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻭ ﮔﻔﺖ:...
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت نود و چهارم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره؛
🌳شجره آشوب« قسمت نود و پنجم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻ابولولو، قاتل خلیفه دوم، غلام مغیره بود. سوال این است زمانی که عمر، هیچگونه عجمی را وارد مدینه نمی کرد، چگونه غلام مغیره، به آسانی وارد مدینه می شود و موقع نماز صبح، به اطرافیان خلیفه در سر نماز حمله کرده، آن ها را با شمشیر می زند و خود خلیفه را نیز مجروح می کند که در نهایت آن، کشته می شود .
🔻آیا نباید به این موضوع مشکوک شد؟ چگونه خلیفه به آسانی توسط یک غلام مضروب می شود و آن غلام فرار هم می کند؟آیا نباید احتمال عقلایی بلکه گمان قوی داشت که مغیره به عنوان نماینده حزب اموی، قصد داشت تا با هموار سازی قتل خلیفه دوم، زمینه رسیدن حکومت به دست عثمان را فراهم کند؟
🔻در جریان محاصره خانه عثمان، «مغيره به عثمان گفت: امير المؤمنين، اين مردم عليه تو گرد آمدهاند، اگر دوست دارى به مكه برو و اگر دوست دارى شكافى در ديوار درست مىكنيم كه از آن جا به شام بروى. در آن جا معاويه و ياوران تو از اهل شام هستند و اگر دوست ندارى، تو بيرون رو ما نيز بيرون مىرويم، و قضاوت را به خدا مىسپاريم.»
🔻نکته مهم این است که مغیره، به عثمان پیشنهاد پناهندگی به معاویه را می دهد. او از این منظر میخواهد برای عثمان، محلی امن ایجاد کند یا میخواهد عثمان در شام، تحت کنترل معاویه باشد؟ مسلم بود اگر عثمان به شام می رفت آنگاه قدرت خلافت تحت نظر معاویه در شام اوج می گرفت و معاویه نیز هر زمانی که می خواست با همان «لشکر عسل» معروف خود (ترور عثمان ) می توانست عثمان را از صحنه حذف کند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🔴 پویش همگانی #لحظه_طلایی
👥 لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مردم قرائت میکنیم.
🏞 لطفا این عکس زیبا و پیام را تا میتوانید در تمام شبکه های مجازی منتشر کرده و بعنوان #پروفایل خود قرار دهید.
♻️ #نشر_حداکثری
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹 ✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور این سوره همانند بعضى دیگر
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم، جز به زبان قومش. تا (حقایق را) براى آنها آشکار سازد. سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته باشد) هدایت مى کند. و او توانا و حکیم است.
(ابراهیم/۴)
*
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
ما موسى را با آیات (و معجزات) خود فرستادیم. (و دستور دادیم:) قومت را از تاریکى ها به سوى نور خارج ساز. و «ایّام اللّه» [= روزهاى خاص الهى] را به آنان یادآورى کن. در این، نشانه هایى است براى هر شکیباى شکرگزار.
(ابراهیم/۵)
*
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ
و (به یاد آورید) هنگامى را که موسى به قومش گفت: «نعمت خدا را نسبت به خود به یاد داشته باشید، زمانى که شما را از (چنگ) فرعونیان رهایى بخشید. همانها که شما را به بدترین وجهى پیوسته شکنجه مى کردند. پسرانتان را سر مى بریدند، و زنانتان را (براى خدمتکارى) زنده مى گذاشتند. و در این، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان بود!»
(ابراهیم/۶)
***
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
و نیز به یاد آورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت:«اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما افزون خواهم کرد. و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!»
(ابراهیم/۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۱ الی۳)🔹 ✅بیرون آمدن از ظلمت ها به نور این سوره همانند بعضى دیگر
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۴ الی۷)🔹
🔷روزهاى حسّاس زندگى
در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و آثار حیات بخش آن بود، در نخستین آیه مورد بحث همین موضوع در بعد خاصّى تعقیب شده و آن، وحدت لسان پیامبران و کتاب هاى آسمانى آنها با زبان نخستین قومى است که به سویشان مبعوث شده اند. مى فرماید: ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم (وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُول إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ).
زیرا پیامبران در درجه اوّل با قوم خود، همان ملّتى که از میان آنها برخاستند، تماس داشتند و نخستین شعاع وحى بهوسیله پیامبران بر آنان مى تابید و نخستین یارانشان از میان آنان برگزیده مى شدند. بنابراین پیامبر باید به زبان و لغت قوم خود سخن بگوید تا (حقایق را) به روشنى براى آنان آشکار سازد (لِیُبَیِّنَ لَهُمْ).
در حقیقت این جمله به این نکته اشاره دارد که دعوت پیامبران معمولاً از طریق تبیین و روشنگرى و تعلیم و تربیت با همان زبان معمولى و رایج صورت مى گرفته است، نه از طریق یک اثر مرموز و ناشناخته در قلب ها.
سپس خداوند هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه مى سازد و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مى کند (فَیُضِلُّ اللهُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى مَنْ یَشَاءُ).
اشاره به اینکه هدایت و ضلالت کار پیامبران نیست، وظیفه آنها ابلاغ و تبیین است. این خداست که راهنمایى و هدایت واقعى بندگانش را در دست دارد.
ولى براى اینکه تصوّر نشود معنى این سخن جبر و الزام و سلب آزادى بشر است بلافاصله اضافه مى کند: او توانا و حکیم است (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
به مقتضاى عزّت و قدرتش بر هر چیز تواناست و هیچ کس را تاب مقاومت در برابر اراده او نیست، امّا به مقتضاى حکمتش بى جهت و بى دلیل کسى را هدایت یا گمراه نمى سازد، بلکه گام هاى نخستین ـ با نهایت آزادى اراده در راه سیر الى الله ـ از ناحیه بندگان برداشته مى شود، سپس نور هدایت و فیض حق بر قلب آنها مى تابد. همان گونه که در سوره عنکبوت آیه ۶۹ مى خوانیم: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا: آنها که در راه ما مجاهده کردند، به طور قطع آنها را به راه هاى خویش هدایت خواهیم کرد .
همچنین آنها که با لجاجت و تعصّب و دشمنى با حق و غوطهور شدن در شهوات و آلوده شدن به ظلم، شایستگى هدایت را از خود سلب کرده اند، از فیض هدایت محروم و در وادى ضلالت، گمراه مى شوند. همان گونه که مى فرماید: کَذلِکَ یُضِلُّ اللهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ: این چنین، خداوند هر اسرافکار آلوده به شک را گمراه مى کند.
و نیز مى فرماید: وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ: خداوند با آن گمراه نمى کند، مگر فاسقان را .
و باز مى فرماید: وَ یُضِلُّ اللهُ الظَّالِمِینَ: خداوند ستمکاران را گمراه مى سازد .
و به این ترتیب سرچشمه هدایت و ضلالت به دست خود ماست.
*
آن گاه به یکى از نمونه هاى ارسال پیامبران در مقابل طاغوت هاى عصرشان، به منظور خارج کردن مردم از ظلمت ها و رساندنشان به نور، اشاره کرده مى فرماید: ما موسى را با آیات خود (معجزات گوناگون) فرستادیم (و به او دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به سوى نور بیرون آر (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).
همان گونه که در نخستین آیه این سوره خواندیم، برنامه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز در بیرون آوردن مردم از ظلمات به سوى نور خلاصه مى شد و نشان مى دهد که این برنامه همه پیامبران و انبیاى الهى بلکه همه رهبران معنوى انسان هاست.
مگر بدى ها، زشتى ها، گمراهى ها، انحراف ها، ظلم، استثمارها، ذلّت ها و زبونى ها، فساد و آلودگى ها چیزى جز ظلمت و تاریکى است؟
مگر ایمان و توحید، پاکى و تقوا، آزادگى و استقلال، سربلندى و عزّت چیزى جز نور و روشنایى است؟
بنابراین درست قدر مشترک و جامع میان همه دعوت هاى رهبران الهى است.
سپس به یکى از مأموریّت هاى بزرگ موسى اشاره کرده مى فرماید: و ایّام اللّه را به آنان یادآورى کن (وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ).
مسلّماً همه روزها ایّام الهى است همان گونه که همه مکان ها متعلّق به خداست. اگر نقطه خاصّى به نام بیت الله (خانه خدا) نامیده شد، دلیل بر ویژگى آن است، همچنین عنوان ایّام الله مسلّماً اشاره به روزهاى مخصوصى است که امتیاز و درخشش فوق العاده اى دارد.
به همین دلیل مفسّران در تفسیر آن احتمالات مختلفى داده اند:
برخى گفته اند: اشاره به روزهاى پیروزى پیامبران پیشین و امّت هاى راستین آنهاست و روزهایى که انواع نعمت هاى الهى بر اثر شایستگى ها شامل حالشان شده است.
برخى گفته اند: اشاره به روزهایى است که خداوند اقوام سرکش را به زنجیر عذاب مى کشید و طاغوت ها را با یک فرمان درو مى کرد.و بعضى اشاره به هر دو قسمت دانسته اند.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۴ الی۷)🔹 🔷روزهاى حسّاس زندگى در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و آثا
↩️امّا اصولاً نمى توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت. ایّام الله تمام روزهایى است که عظمتى ویژه در تاریخ زندگى بشر دارد.
هر روز که یکى از فرمان هاى خدا در آن چنان درخشیده که بقیّه امور را تحت الشعاع خود قرار داده، از ایّام الله است.
هر روز که فصل تازه اى در زندگى انسان ها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر درّه نیستى فرستاده شده است.
خلاصه هر روز که حقّ و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایّام الله است.
و چنان که خواهیم دید، در روایات ائمّه معصومین(علیهم السلام) در تفسیر این آیه نیز انگشت روى روزهاى حسّاسى نهاده شده است.
در پایان آیه نیز مى فرماید: در این (سخن و در همه ایّام الله) نشانه هایى است براى هر صبرکننده شکرگزار (إِنَّ فِى ذلِکَ لاَیَات لِکُلِّ صَبَّار شَکُور).
صبّار و شکور هر دو صیغه مبالغه است که یکى فزونىِ صبر را مى رساند و دیگرى فزونى شکرگزارى نعمت را، اشاره به اینکه افراد باایمان نه در هنگام بروز مشکلات و روزهاى سخت دست و پاى خود را گم مى کنند و تسلیم حوادث مى شوند و نه در روزهاى پیروزى و نعمت به غرور و غفلت گرفتار مى آیند. ذکر این دو بعد از اشاره به ایّام الله گویا ناظر به همین مطلب است.
*
در آیه بعد به یکى از ایّام الله و روزهاى درخشان و پربارى که در تاریخ بنى اسرائیل وجود داشته و تذکّر آن عبرتى براى مسلمانان است اشاره کرده مى گوید: و (به خاطر آور) هنگامى (را) که موسى به قومش گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانى که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایى بخشید (وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَیکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ).
همانان که شما را به بدترین وجهى عذاب مى کردند; پسرانتان را سر مى بریدند و زنانتان را (براى خدمتکارى) زنده مى گذاشتند (یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ).
و در این، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود (وَ فِى ذلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ).
و چه روزى از این پربرکت تر که شرّ جمعیّت خودکامه و سنگدل و استعمارگرى را از سرتان کوتاه کرد؟ همانان که بزرگ ترین جنایت را در حقّ شما مرتکب مى شدند. چه جنایتى از این بالاتر که پسرانتان را همچون حیوانات سر مى بریدند (قابل توجّه اینکه قرآن تعبیر به ذبح مى کند نه قتل) و از این مهم تر، نوامیس شما به صورت کنیزانى در چنگال دشمن بى آزرم بودند.
نه تنها در مورد بنى اسرائیل که در مورد همه اقوام و ملّت ها، روز رسیدنشان به آزادى و استقلال و کوتاه شدن دست طاغوت ها، از ایّام الله است و باید همواره آن را به خاطر داشته باشند; خاطره اى که توجّه به آن از ارتجاع و بازگشت به وضع گذشته حفظشان مى کند.
یَسومونَکُم از مادّه سَوم (بر وزن صوم) در اصل به معنى دنبال چیزى رفتن و به جستوجوى آن پرداختن است. و به معنى تحمیل کردن کارى بر دیگرى نیز آمده است.
بنابراین جمله یَسومونَکُم سُوءَ العَذابِ مفهومش این است که آنها بدترین شکنجه ها و عذاب ها را بر شما بنى اسرائیل تحمیل مى کردند.
آیا این درد کوچکى است که نیروى فعّال یک جمعیّت را از میان ببرند و زنانشان را بدون سرپرست، به صورت کنیزانى در چنگال یک مشت افراد ستمکار باقى بگذارند؟
ضمناً (یَسومون) که فعل مضارع است، اشاره به این دارد که این کار مدّت ها ادامه داشت.
این نکته نیز قابل توجّه است که سربریدن پسران و کنیزى زنان و دختران را بهوسیله واو بر سوءَ العَذاب عطف کرده، در حالى که خود از مصداق هاى سوءالعذاب است. و این به خاطر اهمّیّت این دو عذاب بوده است و نشان مى دهد که قوم جبّار و ستمگر فرعون، شکنجه ها و تحمیلات دیگرى نیز بر بنى اسرائیل داشته اند امّا از میان همه این دو شدیدتر و سخت تر بوده است.
*
سپس مى افزاید: و (همچنین به خاطر آورید) هنگامى (را) که پروردگارتان اعلام داشت: اگر شکرگزارى کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود، و اگر ناسپاسى کنید مجازاتم شدید است (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ).
این آیه، هم ممکن است دنباله کلام موسى به بنى اسرائیل باشد که آنها را در برابر آن نجات و پیروزى و نعمت هاى فراوان دعوت به شکرگزارى کرد و وعده فزونى نعمت به آنها داد و در صورت کفران تهدید به عذاب نمود و هم ممکن است یک جمله مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولى در هر دو صورت از نظر نتیجه چندان تفاوت ندارد، زیرا اگر خطاب به بنى اسرائیل هم باشد، درسى است سازنده براى ما که در قرآن مجید آمده است.
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2