eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ و هنگامى که او
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ اکنون بقیه داستان را از آیات فوق مى خوانیم: آرى، اى موسى! ما مقدر کرده بودیم که در برابر دیدگان (علم) ما پرورش بیابى در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى رفت و به دستور مادر، مراقب اوضاع و سرنوشت تو بود (إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ). او به مأموران فرعون مى گفت: آیا زنى را به شما معرفى بکنم که توانائى سرپرستى این نوزاد را دارد (فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى مَنْ یَکْفُلُهُ). و شاید اضافه کرد این زن شیر پاکى دارد که من مطمئنم نوزاد آن را پذیرا خواهد شد. مأمورین، خوشحال شدند و به امید این که شاید گمشده آنها از این طریق پیدا شود، همراه او حرکت کردند، خواهر موسى(علیه السلام) که خود را به صورت فردى ناشناس و بیگانه، نشان مى داد، مادر را از جریان امر آگاه کرد، مادر نیز بى آن که خونسردى خود را از دست دهد، در حالى که طوفانى از عشق و امید تمام قلب او را احاطه کرده بود، به دربار فرعون آمد، کودک را به دامن او انداختند کودک بوى مادر را شنید، بوئى آشنا، ناگهان پستان او را همچون جان شیرین در برگرفت و با عشق و علاقه بسیار، مشغول نوشیدن شیر شد، غریو شادى از حاضران برخاست و آثار خشنودى و شوق در چشمان همسر فرعون نمایان شد. بعضى مى گویند: فرعون از این ماجرا تعجب کرد، گفت: تو کیستى که این نوزاد، شیر تو را پذیرفت، در حالى که دیگران را همه رد کرد؟ مادر گفت: من زنى پاکیزه بوى و پاک شیرم و هیچ کودکى شیر مرا رد نمى کند!. به هر حال، فرعون کودک را به او سپرد، و همسرش تأکید فراوان نسبت به حفظ و حراست او کرد، و دستور داد در فاصله هاى کوتاه کودک را به نظر او برساند. اینجا است که قرآن مى گوید: ما تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش به تو روشن شود، و غم و اندوهى به خود راه ندهد (فَرَجَعْناکَ إِلى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لاتَحْزَنَ). و بتواند با آسودگى خاطر و اطمینان از عدم وجود خطرى براى او از ناحیه فرعونیان به پرورش فرزند بپردازد. از جمله فوق چنین مى توان استفاده کرد که: فرعون کودک را به مادر سپرد تا او را به خانه خویش بیاورد، ولى، طبیعى است نوزادى که فرزند خوانده فرعون! و مورد علاقه شدید همسر او است، باید در فاصله هاى کوتاه به نظر آنها برسد. سال ها گذشت، و موسى(علیه السلام) در میان هاله اى از لطف و محبت خداوند، و محیطى امن و امان پرورش یافت، کم کم به صورت نوجوانى درآمد. روزى از راهى عبور مى کرد، دو نفر را در برابر خود به جنگ و نزاع مشغول دید: یکى از بنى اسرائیل و دیگرى از قبطیان (مصریان و هواخواهان فرعون)، از آنجا که همیشه بنى اسرائیل تحت فشار و آزار قبطیان ستمگر بودند، موسى(علیه السلام)به کمک مظلوم که از بنى اسرائیل بود شتافت، و براى دفاع از او، مشتى محکم بر پیکر مرد قبطى وارد آورد ، اما این دفاع از مظلوم، به جاى باریکى رسید، و همان یک مشت کار قبطى را ساخت. موسى(علیه السلام) از این ماجرا ناراحت شد; چرا که مأموران فرعون سرانجام متوجه شدند این قتل به دست چه کسى واقع شده، و شدیدا به تعقیب او برخاستند. اما موسى(علیه السلام) طبق توصیه بعضى از دوستانش، مخفیانه از مصر بیرون آمد و به سوى مدین شتافت و در آنجا محیطى امن و امان در کنار شعیب پیغمبر(علیه السلام) که شرح آن به خواست خدا در تفسیر سوره قصص خواهد آمد پیدا کرد. اینجا است که قرآن مى گوید: تو کسى را کشتى و در اندوه فرو رفتى، اما ما تو را از آن غم و اندوه رهائى بخشیدیم (وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ). و پس از آن تو را در کوره هاى حوادث یکى بعد از دیگرى آزمودیم (وَ فَتَنّاکَ فُتُوناً). پس از آن، سالیانى در میان مردم مدین توقف نمودى (فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ). و بعد از پیمودن این راه طولانى و آمادگى روحى و جسمى و بیرون آمدن از کوره حوادث، با سرافرازى و پیروزى سپس در زمانى که براى گرفتن فرمان رسالت مقدر بود، به اینجا آمدى (ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَر یا مُوسى). کلمه قَدَر به گفته بسیارى از مفسران، به معنى زمانى است که مقدر شده بود موسى به رسالت برگزیده شود، ولى بعضى دیگر آن را به معنى مقدار گرفته اند، همان گونه که در بعضى از آیات قرآن نیز، به همین معنى آمده است.(۴) طبق این تفسیر، معنى جمله چنین خواهد بود: اى موسى! بعد از این فراز و نشیب ها، امتحانات گوناگون و زندگى ممتد در جوار پیامبر بزرگى همچون شعیب پرورش یافتى، سرانجام داراى قدر و مقام و شخصیتى شدى که آماده پذیرش وحى گشتى. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝شرح و تفسیر حکمت ۳۷۶ 🔴 سختی حق و آسانی باطل 🔹عاقبت حق و باطل: از نوشته بلاذرى در انساب الاشراف ا
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۶ 🔸🔹 سختی حق و آسانی باطل ↩️ حوادث بعد از اين ماجرا كه در تاريخ صدر اسلام به طور مشروح آمده نشان مى دهد كه عثمان سرانجام تن به حق نداد چراكه تلخ و سنگين بود و باطل را برگزيد چراكه ظاهراً شيرين بود ولى عاقبت دردناكى براى او و براى جهان اسلام به وجود آمد. اى كاش كلام اميرمؤمنان على(عليه السلام) را پذيرفته بود و آن همه آسيب ها به جهان اسلام نمى رسيد. سنگينى حق به اين دليل است كه در بسيارى از موارد برخلاف ميل انسان است و اصولاً حركت كردن در مسير حق كار بسيار پيچيده و مشكل است و به گفته بعضى از دانشمندان مانند راه رفتن روى طناب است كه اگر اندك خطايى در آن شود انسان سقوط مى كند; در مسير حق نيز اگر انسان خطا كند در وادى باطل گرفتار خواهد شد. ولى به هر حال نتيجه حق بسيار گواراست، هم در دنيا باعث خشنودى بندگان خداست و هم در آخرت موجب سعادت جاودان و نجات ابدى است. بعضى آن را تشبيه به داروى تلخ شفابخشى كرده اند كه خوردن آن ناگوار اما نتيجه آن رهايى از بيمارى هاى خطرناك است. اما به عكس، باطل، سبك و آسان است چراكه انسان هرگونه بخواهد آن را مطابق ميل خود تنظيم مى كند و به طور موقت از آن لذت مى برد ولى عاقبتى دردناك دارد; هم در اين دنيا مردم بر ضد او مى شورند و هم در آخرت گرفتار عذاب دردناك الهى مى شود. در داستان عمال عثمان نيز تاريخ مى گويد كه چه عاقبت ناگوار و بدى در انتظار او بود و چه مشكلات عظيمى براى جهان اسلام به وجود آورد. آرى انحراف از حق، آثار بسيار ناگوارى دارد. شبيه همين كلام نورانى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به صورت ديگرى آمده است كه فرمود: «الْحَقُّ ثَقيلٌ مُرٌّ، وَ الْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ، وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَة تُورِثُ حُزْناً طَويلاً; حق، سنگين و تلخ است، و باطل، سبك و شيرين; ليكن چه بسا يك لحظه شهوت پرستى، نگرانى و حزن طولانى درپى داشته باشد».[3] آرى; حق، سنگين و تلخ است; زيرا گاهى به ضرر و زيان انسان تمام مى شود و بسيارى از اوقات حق برخلاف خواسته هاى درونى و شهوات انسان است و گاهى نيز اجراى حق، سرزنش ديگران و ناملايمات و مشكلاتى را به همراه دارد كه براى انسان گران و سنگين تمام مى شود. اما باطل، سبك و شيرين است; ولى همچون سمّ، مهلك و كشنده است; به همين دليل، چه بسا سبب يك عمر پشيمانى و ناراحتى بشود; مثلاً كسى كه از روى خواسته نفس براى مدّت كوتاه گناهى را انجام مى دهد كه مجازات آن زندان ابد است پس از دستگيرى و بازداشت، كفّاره يك ساعت گناه را بايد يك عمر بپردازد.[4] * ✍پی نوشت: [3]. ميزان الحكمة، باب 888، ح 4100. [4]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند بلاذرى در انساب الاشراف است كه آن را با اضافاتى نقل كرده است. همچنين ابن اعثم كوفى در كتاب الفتوح (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 277)" ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: أطِبْ كَسبَكَ تُستَجَبْ دَعوَتُكَ، فإنَّ الرّجلَ يَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فِيهِ (حَراما) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعينَ يوما درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه آدمى لقمه[اى حرام] به دهان خود ببرد تا چهل روز دعايى از او پذيرفته نمى شود ميزان الحكمه جلد4 صفحه30 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و دوازده 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﺍﺯ ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﻣﻌﺎ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سیزده 🔷 ↩️ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ (ﻉ) ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻋﺎﺯﻡ ﺣﺞ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﮔﺸﺖ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﻟﻌﻦ ﻛﻨﺪ ﺑﺪﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻭﻗﺎﺹ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﺍﺿﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺑﺒﻴﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﭼﻴﺴﺖ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺳﻌﺪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻧﻈﺮ ﺳﻌﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻟﻌﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) [ ﺻﻔﺤﻪ 180] ﭼﻴﺴﺖ0 ﺳﻌﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻛﻪ: ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﻴﺮﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻡ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻧﻤﻲ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻟﺬﺍ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﻟﻌﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺑﻬﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺳﻌﺪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﻟﻌﻦ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺰﺍﺭﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﻟﻌﻦ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻡ ﺳﻠﻤﻪ ﺯﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ﺹ) ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﻟﻌﻦ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ ﭼﻪ، ﺷﻤﺎ ﻋﻠﻲ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻟﻌﻦ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻭﻟﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ‌ﺍﻡ ﺳﻠﻤﻪ ﺍﻋﺘﻨﺎﺋﻲ ﻧﻜﺮﺩ ﺟﺎﺣﻆ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﺮﺩ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺎﻣﺎﻣﻴﻪ " ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺑﻮ ﺗﺮﺍﺏ، (ﻋﻠﻲ) ﻣﻠﺤﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ (ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ) ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻓﺮﺳﺖ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻭ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺳﺨﺖ ﻋﺬﺍﺏ ﻧﻤﺎ. ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﺯ ﺧﻄﺒﻪ ﺭﺍ، ﺑﻪ ﻧﻘﺎﻁ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺸﻮﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﺪ. ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻱ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻲ (ﺳﻠﻄﻨﺖ) ﺭﺳﻴﺪﻱ، ﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺭﻱ، ﻭ ﻟﻌﻨﺶ ﻧﮕﻮﺋﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﺗﺎ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﻱ ﻭ ﻣﻨﺶ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻱ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺴﻲ ﻓﻀﻠﻴﺘﻲ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﺫﻛﺮ ﻧﻜﻨﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ اکنون بقیه داس
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سپس اضافه مى کند: من تو را براى خودم پرورش دادم و ساختم (وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی). براى وظیفه سنگین دریافت وحى، براى قبول رسالت، براى هدایت و رهبرى بندگانم، تو را پرورش دادم و در کوران هاى حوادث آزمودم و نیرو و توان بخشیدم و اکنون که این مأموریت بزرگ بر دوش تو گذارده مى شود از هر نظر ساخته شده اى!. إِصْطِناع از ماده صنع به معنى اصرار و اقدام مؤکد براى اصلاح چیزى است (آن گونه که راغب در مفردات گفته است) یعنى تو را از هر نظر اصلاح کردم، گوئى براى خودم مى خواهم، و این محبت آمیزترین سخنى است که خداوند در حق این پیامبر بزرگ فرموده و به گفته بعضى شبیه سخنى است که حکماء گفته اند: إِنَّ اللّهَ تَعالى إِذا أَحَبَّ عَبْداً تَفَقَّدَهُ کَما یَتَفَقَّدُ الصَّدِیْقُ صَدِیْقَهُ: خداوند هنگامى که بنده اى را دوست دارد، آن چنان از او تفقد مى کند که دوست مهربان نسبت به دوستش . * * * نکته: آیا به غیر پیامبران وحى مى شود؟ بى شک وحى در قرآن مجید، معانى گوناگونى دارد: گاهى به معنى صداى آهسته، یا چیزى را آهسته گفتن آمده، (این معنى اصلى آن در لغت عرب است). گاهى، به معنى اشاره رمزى به چیزى مى باشد مانند: فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیّاً: زکریا که زبانش در آن ساعت از کار افتاده بود، با اشاره به بنى اسرائیل گفت: خدا را صبح و عصر تسبیح کنید .(۵) گاه، به معنى الهام غریزى است مانند: وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ: خداوند به زنبور عسل الهام غریزى کرد .(۶) گاه به معنى فرمان تکوینى است، فرمانى که با زبان آفرینش داده مى شود مانند: یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها: در قیامت، زمین خبرهاى خود را بازگو مى کند * چرا که پروردگارت به او وحى کرده است .(۷) و گاه، به معنى الهام مى آید، الهامى که به قلب افراد با ایمان مى فرستد، هر چند پیامبر و امام نباشد، مانند: إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى: ما به مادر تو اى موسى آنچه باید وحى کنیم کردیم .(۸) اما یکى از مهمترین موارد استعمال آن در قرآن مجید پیام هاى الهى است که مخصوص پیامبران است، مانند: إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوح وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ: ما به تو وحى فرستادیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم .(۹) بنابراین، کلمه وحى، مفهوم وسیع و جامعى دارد که همه این موارد را شامل مى شود و به این ترتیب، تعجب نخواهیم کرد اگر در آیات فوق، کلمه وحى در مورد مادر موسى به کار رفته است. ✍ پی نوشت: ۵ ـ مریم، آیه ۱۱. ۶ ـ نحل، آیه ۶۸. ۷ ـ زلزله، آیات ۴ و ۵. ۸ ـ طه، آیه ۳۸. ۹ ـ نساء، آیه ۱۶۳. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش دوم 🔴 فتنه خطرناک بنى اميّه! امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، گو
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش دوم 🔴 خبر از فتنه بنی امیه ↩️ سپس امام(عليه السلام) در بيان دومين ويژگى حکومت بنى اميّه مى افزايد: «به خدا سوگند! بعد از من بنى اميّه را براى خود زمامداران بدى خواهيد يافت; آنها همچون شتر شرور و بدخويى هستند که صاحب خود را گاز مى گيرد; با دست خود، بر سر او مى کوبد; و با پا او را دور مى سازد; و از دوشيدن شيرش او را منع مى کند». (وَايْمُ اللهَ(3) لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوْء بَعْدِي کَالنَّابِ(4)، الضَّرُوسِ:(5) تَعْذِمُ(6) بِفِيهَا، وَ تَخْبِطُ(7) بِيَدِهَا، وَ تَزْبِنُ(8) بِرِجْلِهَا، وَ تَمنَعُ دَرَّهَا(9)). چه تشبيه جالبى! انسان انتظار دارد از شير شترش استفاده کند و بر او سوار شود و به مقصد برسد; همان گونه انسان انتظار دارد حکومت به او کمک کند و مشکلاتش را حل نمايد و در مسير پيشرفت هاى فردى و اجتماعى يار و ياورش باشد; ولى حکّام ظالم، بى رحم و بى منطق - که جز به منافع زودگذر خود و اشباع هوس هاى خويش نمى انديشند - نه تنها مشکلى را از جامعه حل نمى کنند، بلکه مردم را گرفتار سخت ترين مشکلات ساخته، از هر سو ضربه تازه اى بر آنان وارد مى سازند. چقدر اين پيشگويى صحيح بود و على(عليه السلام) با قلب پاکش تمام حوادث آينده را مى ديد که اين گروه بى رحم و درنده خو، چه بلايى بر سر اسلام و مسلمين مى آورند. در ويژگى سوم مى فرمايد: «آنها به اين وضع ادامه مى دهند (و همواره با شما به سختى رفتار مى کنند). تا کسى باقى نماند مگر اينکه در مسير منافع آنها قرار گيرد; يا لااقل، ضررى به آنها نرساند». (لاَيَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لاَيَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ، أَوْ غَيْرَ ضَائِر بِهِمْ). همه صداهاى حق طلبان را در گلوهايشان خفه مى کنند و هر مخالفى را در هر جا باشد، از روى زمين بر مى دارند و به هيچ کس حق حيات و زندگى نمى دهند، جز کسانى که در خدمت آنها باشند، يا کمترين ضررى به منافع آنها نرسانند. براى آنها تفاوت نمى کند اين حق طلب و عدالت جو، فرزند رسول خدا باشد، يا صحابه پيامبر، يا عالم و دانشمند بزرگ دينى و يا زاهد و عابد! و به اين ترتيب، عموميت و گسترش فتنه را که امام(عليه السلام) در آغاز کلام اشاره فرمود،در عمل به طور کامل پياده مى کنند. در ويژگى چهارم به اين نکته اشاره مى فرمايد که مشکل عظيم در اين حکومت اين است که هيچ پناهگاهى براى در امان ماندن از ظلم آنها وجود نخواهد داشت و هيچ دادرسى در برابر ستم هاى آنها پيدا نمى شود و مردم ناچارند از ظلم اين ظالمان به خودشان شکايت برند و تکليف چنين شکايت و شاکيان روشن است. مى گويد: «بلا و ستم هاى آنها نسبت به شما همچنان ادامه خواهد يافت، تا آنجا که (هيچ پناهگاهى نيابيد و) استمداد شما از آنها به استمداد برده اى مانَد که در برابرِ ظلمِ مالک، از او کمک بطلبند; يا همچون دوستى که (از تعدّى و احجاف دوست خود،) به او پناه برد». (وَ لاَ يَزَالُ بَلاَؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّى لاَ يَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدِکُمْ مِنْهُمْ إِلاَّ کَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ). و چنين است سرنوشت مردمى که حکومت جائر و ظالمشان تمام زبان حق گويان را قطع کند; عالمان را خانه نشين سازد; عزيزان را ذليل و خوار کند و تمام قدرت هاى مردمى را درهم بکوبد و همه را به استخدام خود درآورد. ✍ پی نوشت: - «أيم» به اعتقاد بعضى از اُدبا در اصل «أيمن» جمع «يمين» بوده، که نون آن ساقط شده و هنگامى که گفته شود «وَ أَيْمُ اللهِ» يعنى: من به خدا سوگندها مى خورم (ابن ابى الحديد در تفسير اين کلمه بحث مشروحى دارد که علاقه مندان مى توانند به جلد 7، صفحه 54، مراجعه کنند) 4. «أَلنّاب» به معناى شتر ماده پير است. 5. «ضَروس» به معناى حيوان کج خلقى است که گاز مى گيرد و در اصل از مادّه «ضرس» (بر وزن حرص) به معناى دندان آسيا است. 6. «تَعذم» از مادّه «عذم» (بر وزن جزم) به معناى خوردن چيزى با فشار حريصانه است که لازمه آن گاز گرفتن است. 7- «تَخبط» از مادّه «خبط» (بر وزن ضبط) به معناى زدن و کوبيدن با دست است. 8. «تَزبن» از مادّه «زبن» (بر وزن دفن) به معناى دور کردن و لگد زدن است. 9. «دَرّ» به معناى ريزش شير فراوان است; سپس به هر خير و برکتى اطلاق شده است. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌾 سبب زياد شدن نعمت، شكرگزارى است سَبَبُ المَزِيدِ الشُّكرُ غررالحكم حدیث ۵۵۴۴ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بزرگترین حق‌الناسی که همه‌ی زندگی انسان را به آتش می‌کشد! 🎥 استاد شجاعی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سیزده 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ (
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و چهارده 🔷 ↩️ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺭ 356 ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺯﻣﺨﺸﺮﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺭﺑﻴﻊ ﺍﻟﺎﺑﺮﺍﺭ " ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ (ﺩﺭ ﻧﻘﺎﻁ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺸﻮﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ) ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻨﺒﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﺳﻨﺖ ﻧﺎﻣﻴﻤﻮﻥ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ، ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﺮﻟﻌﻦ ﻣﻲ‌ﺷﺪ. ﻋﻠﺎﻣﻪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺣﻔﻈﻲ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﺩﺭ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺧﻮﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺑﺮ ﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ: ﺑﺮ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻨﺒﺮ ﻟﻌﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﻳﺘﻬﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻛﻮﭼﻚ ﻣﻲ‌ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﻛﺴﻴﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﺖ ﻧﺎﻣﻴﻤﻮﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻴﺐ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺛﻨﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ؟ ﻭ ﺁﻳﺎ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺳﺎﻛﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﻲ ﻧﺪﻫﺪ؟ ﻭ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺳﺘﻤﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩﺵ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ، ﻳﺎ ﻧﻪ، ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺷﺨﺼﻲ ﻣﻠﺤﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ (ﻋﻠﻲ) ﺭﺍ ﺭﻧﺞ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﺪ؟ ﻭ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ؟ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﺍﺯ‌ﺍﻡ ﺳﻠﻤﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﻫﺪ؟ ﺧﻤﻮﺵ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﻳﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻮﻳﺪ. ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭﻳﺪ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﺩ. ﻗﺒﻠﺎ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﭘﻴﺸﮕﻮﺋﻲ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ: ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﻮﺩ، ﮔﺸﺎﺩﻩ ﮔﻠﻮ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻜﻢ، [جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۸۲] ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻲ‌ﻳﺎﺑﺪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻴﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﻴﺪ ﻭﻟﻲ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﺸﺖ. ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﻫﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻴﺰﺍﺭﻱ ﺑﺠﻮﺋﻴﺪ (ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ) ﻭ ﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺭ ﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺑﺴﻂ ﻛﻠﺎﻡ ﺩﻫﻴﻢ، ﻛﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﻭﺿﻊ ﻋﺎﺩﻱ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﭼﻪ، ﺻﻔﺤﺎﺕ ﺗﻴﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺩﻫﻬﺎ ﻭ ﺻﺪﻫﺎ ﻧﻤﻲ ﮔﻨﺠﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺰﺍﺭﻫﺎﺳﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا