eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | هیچوقت دعوا رو شروع نکن! 🔺امام خوبی ها حضرت علی مهربون به پسرشون گفتن: هیچ وقت دعوا را شروع نکن! ولی اگر کسی میخواست دیگران را اذیت کنه و حرف زور بزنه کوتاه نیا و جلوش بایست. 📒 برگرفته از حکمت ۲۳۳ نهج البلاغه 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۵۴) آفرینش آسمان ها و زمین در شش دوران در آیات گذشته خواندیم که مشرکان
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 به علاوه پیدایش مجموعه جهان در شش روز، یعنى کمتر از یک هفته چیزى است بر خلاف علم; زیرا علم مى گوید: میلیاردها سال طول کشید تا زمین و آسمان به وضع کنونى درآمد. اما با توجه به مفهوم وسیع کلمه یوم (روز) و معادل آن در زبان هاى دیگر، پاسخ این سؤال روشن مى شود; زیرا بسیار مى شود که: یوم به معنى یک دوران به کار مى رود، خواه این دوران یک سال باشد، یا صد سال، یا یک میلیون سال، و یا میلیاردها سال، شواهدى که این حقیقت را ثابت مى کند و نشان مى دهد یکى از معانى یوم همان دوران است فراوان مى باشد از جمله: الف ـ در قرآن صدها بار کلمه یوم و ایّام به کار رفته است، و در بسیارى از موارد به معنى شبانه روز معمول نیست، مثلاً تعبیر از عالم رستاخیز، به یوم القیامة نشان مى دهد که مجموعه رستاخیز که دورانى است بسیار طولانى به عنوان روز قیامت شمرده شده است. از پاره اى از آیات قرآن استفاده مى شود که روز رستاخیز و محاسبه اعمال مردم، پنجاه هزار سال طول مى کشد. ب ـ در متن کتب لغت نیز مى خوانیم که یوم گاهى به مقدار زمان میان طلوع و غروب آفتاب گفته مى شود و گاهى به مدتى از زمان، هر مقدار بوده باشد. ج ـ در روایات و سخنان پیشوایان دینى نیز کلمه یوم به معنى دوران بسیار آمده است، امیر مؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه مى فرماید: الدَّهْرُ یَوْمانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ: دنیا براى تو دو روز است، روزى به سود تو است و روزى به زیان تو . در تفسیر برهان ذیل همین آیه از تفسیر على بن ابراهیم نیز مى خوانیم که امام فرمود: فِى سِتَّةِ أَیّام یَعْنِى فِى سِتَّةِ أَوْقات: شش روز، یعنى شش وقت و دوران . د ـ در گفتگوهاى روزمره و اشعار شعرا در زبان هاى مختلف کلمه یوم و معادل آن نیز، به معنى دوران زیاد دیده مى شود، مثلاً مى گوئیم: کره زمین یک روز گداخته و سوزان بود و روز دیگر سرد شد و آثار حیات در آن آشکار گردید، در حالى که دوران گداختگى زمین به میلیاردها سال بالغ مى شود. یا این که مى گوئیم: یک روز بنى امیه خلافت اسلام را غصب کردند، و روز دیگر بنى عباس ، در حالى که دوران خلافت هر یک بر ده ها سال بالغ مى گردد. شعر ظریف و پر معنائى از کلیم کاشانى داریم که شاهد روشنى براى بحث ما است آنجا که مى گوید: بد نامى حیات دو روزى نبود بیش * آن هم کلیم با تو بگویم چسان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این و آن * روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت از مجموع بحث فوق چنین نتیجه مى گیریم که: خداوند مجموعه زمین و آسمان را در شش دوران متوالى آفریده است، هر چند این دوران ها گاهى به میلیون ها یا میلیاردها سال بالغ شده است و علم امروز هیچ گونه مطلبى را که مخالف این موضوع باشد بیان نکرده است. این دوران هاى ششگانه محتملاً به ترتیب ذیل بوده است: ۱ ـ روزى که همه جهان به صورت توده گازى شکلى بود که با گردش به دور خود از هم جدا گردید و کرات را تشکیل داد. ۲ ـ این کرات تدریجاً به صورت توده مذاب و نورانى و یا سرد و قابل سکونت در آمدند. ۳ ـ روز دیگر منظومه شمسى تشکیل یافت و زمین از خورشید جدا شد. ۴ ـ روز دیگر زمین سرد و آماده حیات گردید. ۵ ـ سپس گیاهان و درختان در زمین آشکار شدند. ۶ ـ سرانجام حیوانات و انسان در روى زمین ظاهر گشتند. آنچه درباره دوران هاى ششگانه آفرینش آسمان و زمین در بالا گفتیم با آیات ۸ تا ۱۱ سوره فصلت قابل تطبیق است که شرح بیشتر در این زمینه در تفسیر همان آیات به خواست خدا بیان خواهد شد. * * * ۲ ـ چرا جهان را در یک لحظه نیافرید؟ در اینجا سؤال دیگرى نیز مطرح مى شود که خداوند با وجود قدرت بى انتهائى که دارد مى توانست همه آسمان ها و زمین را در یک لحظه بیافریند، چرا آنها را در این دوران هاى طولانى قرار داد؟ پاسخ این سؤال را از یک نکته مى توان دریافت و آن این که آفرینش اگر در یک لحظه مى بود، کمتر مى توانست از عظمت، قدرت و علم آفریدگار حکایت کند. اما هنگامى که در مراحل مختلف، و چهره هاى گوناگون، طبق برنامه هاى منظم و حساب شده، انجام گیرد، دلیل روشن ترى براى شناسائى آفریدگار خواهد بود. فى المثل اگر نطفه آدمى در یک لحظه تبدیل به نوزاد کامل مى شد، آن قدر نمى توانست عظمت خلقت را بازگو کند. اما هنگامى که در طى ۹ ماه، هر روز در مرحله اى، و هر ماه به شکلى، ظهور و بروز کند مى تواند به تعداد مراحلى که پیموده است نشانه هاى تازه اى از عظمت آفریدگار به دست دهد. * * * ۳ ـ عرش چیست؟ عرش در لغت به معنى چیزى است که داراى سقف بوده باشد و گاهى به خود سقف نیز عرش گفته مى شود مانند: أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى قَرْیَة وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها: مانند کسى که از کنار قریه اى گذشت در حالى که آن چنان ویران شده بود که سقف هایش فرو ریخته و دیوار بر سقف ها در غلطیده بود« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۴۶)🔹 ↩️در دستور سوم براى اينکه معلوم شود اصل، رِفق است يا شدّت مى فرما
🔹ترجمه و شرح نامه (۴۷)بخش اول🔹 ✅يار مظلوم و دشمن ظالم باشيد: اين دومين وصيّتِ امام(عليه السلام) است که در بستر شهادت خود بيان فرموده (وصيّتِ پرمعناى ديگرى هم از آن حضرت در نامه 23 گذشت). همان گونه که اشاره شد امام(عليه السلام) اين سخنان را در بستر شهادت به عنوان وصيت بيان فرمود و مى دانيم انسان در چنين حالتى سعى دارد خواسته هاى مهم خود را در عباراتى کوتاه بيان کند. وصيت امام(عليه السلام) به چگونگى تقسيم اموال و ثروت او نيست، چون مال و ثروتى از خود به يادگار نگذاشت. و اگر مقدارى مال داشت آنها را به صورت موقوفه در آورده بود. وصيت او درباره ارزش هاى اسلامى و فضايل انسانى و برنامه هاى واجب دينى است. گرچه مخاطب در اين بخش از وصيت تنها دو فرزندش حسن و حسين(عليهما السلام) هستند; ولى به قرينه بخش دوم اين وصيت نامه، ديگران نيز به اين خطاب مهم مخاطب اند. به هر حال امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين وصيت فرزندانش را به هفت موضوع مهم سفارش مى کند: نخست مى فرمايد: «من شما را به تقوا و پرهيزکارى (و ترس از مخالفت پروردگار) توصيه مى کنم»; (أُوصِيکُمَا بِتَقْوَى اللهِ). آرى همان گونه که بارها گفته ايم تقوا يعنى احساس مسئوليت درونى در برابر فرمان هاى الهى که خميرمايه تمام برنامه هاى انبيا و اولياست و بدون آن، کسى از وسوسه هاى شيطان و هواى نفس رهايى نمى يابد. کليد در بهشت تقواست و مرکب راهوار براى قرب الى الله پرهيزکارى است. حضرت در دومين و سومين توصيه مى فرمايد: «و سفارش مى کنم در پى زرق و برق دنيا نباشيد، هرچند دنيا به سراغ شما بيايد و بر آنچه از دنيا از دست مى دهيد تأسف نخوريد»; (وَأَلاَّ تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَإِنْ بَغَتْکُمَا، وَلاَ تَأْسَفَا عَلَى شَيْء مِنْهَا زُوِيَ عَنْکُمَا). البته دنيا بخش هايى دارد: بخشى براى زندگى انسان ضرورى است. بخش ديگرى رفاه معقولانه است; ولى بخشى بالاتر از اينها براى هواپرستى و تفاخر و مانند آن است. به يقين امام(عليه السلام) از بخش اوّل و دوم نهى نمى کند. منظور امام(عليه السلام) بخش سوم است. همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: «(وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ); و زندگى دنيا جز متاع و سرمايه فريب نيست» به يقين دنبال اين بخش از دنيا رفتن انسان را از خدا و آخرت دور مى سازد و آلوده انواع گناهان مى کند. اينکه مى فرمايد: به آنچه از دست رفت تأسف نخوريد، دليل روشنى دارد، زيرا تأسف بر از دست رفته ها چيزى را به انسان باز نمى گرداند و انسان را از فعاليّت هاى مثبت براى حفظ آنچه در دست دارد باز مى دارد. اين سخن در واقع برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: «(لِکَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ); (بدانيد آنچه از سوى خداوند مقدّر شده است به شما مى رسد) اين براى آن است که جهت آنچه از دست داده ايد تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد». در حديث پرمعنايى مى خوانيم مردى با پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نماز خواند هنگامى که نماز تمام شد و آن مرد برگشت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به او اشاره کرد و فرمود: اين مرد از اهل بهشت است. عبد الله بن عمرو که از اصحاب حاضر در جلسه بود گفت: من به دنبال آن مرد رفتم و به او گفتم: عموجان ميهمان مى خواهى؟ گفت: آرى. ديدم خيمه اى و گوسفندى و نخلى براى امرار معاش دارد. هنگام عصر از خيمه اش بيرون آمد گوسفند را دوشيد و مقدارى رطب از نخل چيد و پيش روى من گذاشت. با يکديگر غذا خورديم او خوابيد و من بيدار ماندم. او صبح افطار کرد و من روزه (مستحبى) گرفتم و اين کار سه شبانه روز ادامه يافت. (من چيز مهمى در زندگى او نديدم) به او گفتم: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره تو فرمود: تو اهل بهشت هستى! بگو ببينم کار مهم تو چيست؟ گفت: نزد همان کسى که اين خبر را به تو داده است برو تا راز اين مطلب را براى تو بگشايد. من خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمدم و جريان را از آن حضرت سؤال کردم، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: نزد خودش بازگرد و به او بگو تا خودش سرّ اين مطلب را بگويد. نزد او آمدم و گفتم: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دستور داده است خودت به من خبر دهى. گفت: اکنون مانعى ندارد مى گويم. (بدان) اگر تمام دنيا مال من باشد و از من بگيرند غمگين نمى شوم و اگر تمام دنيا را به من بدهند شادى نمى کنم و شب هنگام که مى خوابم در دل من کينه و حسدى نسبت به هيچ کس نيست. عبد الله گفت: ولى به خدا سوگند من چنين نيستم همه شب عبادت مى کنم و روزها غالباً روزه دارم; اما اگر از مال دنيا گوسفندى به من داده شود شاد مى شوم و اگر از من گرفته شود غمگين مى گردم و خداوند تو را برترى آشکارى بر ما داده است.(6) آرى طبيعت دنيا چنين است که روزى به دست مى آيد و روزى از دست مى رود نه اقبال آن قابل اطمينان است و نه ادبار آن« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | فقط به دنبال آرزوهات نباش! 🔺امام علی دانای ما گفتن: اگر کسی عادت کنه که فقط به دنبال آرزوهاش باشه و چیز هایی که دوست داره را به دست بیاره، کم کم دیگه حرف های خوب خدا و امام های مهربون و آدمهای خوب را که بر خلاف میلش باشه قبول نمیکنه. 📒 برگرفته از خطبه ۳ نهج البلاغه 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 به علاوه پیدایش مجموعه جهان در شش روز، یعنى کمتر از یک هفته چیزى
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 ↩️گاهى به معنى تخت هاى بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است، چنان که در داستان سلیمان مى خوانیم که مى فرماید: أَیُّکُمْ یَأْتِیْنِى بِعَرْشِها: کدام یک از شما مى توانید تخت او (بلقیس) را براى من حاضر کنید ؟ و نیز به داربست هائى که براى برپا نگه داشتن بعضى از درختان مى زنند، عرش گفته مى شود: همان طور که در قرآن مى خوانیم: وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَ جَنّات مَعْرُوشات وَ غَیْرَ مَعْرُوشات: او کسى است که باغ هائى از درختان داربست دار و بدون داربست آفرید . ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مى رود و گفته مى شود عرش خدا ، منظور از آن مجموعه جهان هستى است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب مى شود. اصولاً جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ کنایه از تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش است، همان طور که جمله ثُلَّ عَرْشُهُ (تختش فرو ریخت) به معنى از دست دادن قدرت مى باشد، در فارسى نیز این تعبیر کنائى زیاد به کار مى رود، مثلاً مى گوئیم در فلان کشور، جمعى شورش کردند و زمامدارشان را از تخت فرو کشیدند، در حالى که ممکن است اصلاً تختى نداشته باشد، یا جمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن یا از قدرت افتادن است. بنابراین، در آیه مورد بحث، جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمان ها و زمین بعد از خلقت آنها است. و از اینجا روشن مى شود: آنها که جمله فوق را دلیل بر تجسم خدا گرفته اند گویا توجه به موارد استعمالات فراوان این جمله در این معنى کنائى نکرده اند. معنى دیگرى براى عرش نیز هست، و آن در مواردى است که در مقابل کرسى قرار گیرد، در این گونه موارد کرسى (که معمولاً به تخت هاى پایه کوتاه گفته مى شود) ممکن است کنایه از جهان ماده بوده باشد و عرش کنایه از جهان ما فوق ماده (عالم ارواح و فرشتگان) چنان که در تفسیر آیه وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الأَرْض در سوره بقره مشروحاً گذشت. * * * ۴ ـ خلق و امر چیست؟ در این که منظور از خلق و امر چیست؟ میان مفسران گفتگو است، اما با توجه به قرائنى که در این آیه و آیات دیگر قرآن موجود است روشن مى شود که منظور از خلق آفرینش نخستین، و منظور از امر قوانین و نظاماتى است که به فرمان پروردگار در عالم هستى حکومت مى کند و آنها را در مسیر خود رهبرى مى نماید. این تعبیر، در حقیقت پاسخى است به آنها که مى پندارند: خداوند جهان را آفریده و آن را به حال خود واگذارده و کنارى نشسته است. به تعبیر دیگر عالم هستى در ایجادش نیازمند به خدا است، اما در بقا و ادامه حیات نیازى ندارد! این جمله مى گوید: همان طور که جهان در حدوثش نیازمند به او است در تدبیر و ادامه حیات و اداره اش نیز وابسته به او مى باشد، و اگر لحظه اى لطف خدا از آن گرفته شود، نظامش به کلى از هم گسسته و نابود مى گردد. بعضى از فلاسفه مایلند عالم خلق را عالم ماده و عالم امر را عالم ماوراء مادّه بدانند; زیرا عالم خلق جنبه تدریجى دارد و این خاصیت جهان ماده است و عالم امر جنبه دفعى و فورى دارد و این خاصیت جهان ماوراء ماده است چنان که مى خوانیم: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون: هنگامى که خداوند چیزى را اراده کند، به او فرمان مى دهد موجود باش! آن هم موجود مى شود . ولى با توجه به موارد استعمال امر در آیات قرآن و حتى جمله وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرات بِأَمْرِهِ که در آیه مورد بحث خواندیم، استفاده مى شود که: امر به معنى هر گونه فرمان الهى است، خواه در جهان ماده باشد یا جهان ماوراى ماده (دقت کنید).» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانید. (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى دارد. (اعراف/۵۵) *** وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید. (بیم از مسوولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. (اعراف/۵۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 ↩️گاهى به معنى تخت هاى بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۵و۵۶)🔹 🤲شرایط اجابت دعا آیه گذشته با ذکر دلائل روشن به این حقیقت اشاره کرد که شایسته عبودیت و بندگى تنها خدا است، و به دنبال آن در اینجا دستور مى دهد: دعا و نیایش که جان و روح عبادت است باید در برابر خدا انجام گیرد، نخست مى فرماید: پروردگار خود را از روى تضرع و در پنهانى بخوانید (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً). تَضَرُّع در اصل از ماده ضرع (بر وزن فرع) به معنى پستان ، گرفته شده، بنابراین تضرّع به معنى دوشیدن شیر از پستان مى آید، و از آنجا که به هنگام دوشیدن شیر انگشت ها بر نوک پستان در جهات مختلف حرکت مى کنند، این کلمه در مورد کسى که با حرکات مخصوص خود اظهار خضوع و تواضع مى کند، به کار مى رود. بر این اساس، اگر در آیه فوق مى خوانیم خدا را از روى تضرع بخوانید یعنى با کمال خضوع و خشوع و تواضع روى به سوى او آرید، در حقیقت دعاکننده نباید تنها زبانش چیزى را بخواهد، که باید روح دعا در درون جان او و در تمام وجودش منعکس گردد، زبان تنها ترجمان آنها باشد، و به عنوان نمایندگى همه اعضاى او سخن گوید. و این که در آیه فوق دستور داده شده: خدا را به طور خفیه و در پنهانى بخوانید براى این است که از ریا دورتر، به اخلاص نزدیک تر، و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد. در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در یکى از غزوات بود، هنگامى که سپاهیان اسلام کنار درّه اى رسیدند فریاد خود را به لا إِلهَ إِلاَّ اللّه و اَللّهُ أَکْبَر بلند کردند، پیامبر فرمود: یا أَیُّهَا النّاسُ إِرْبَعُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَما إِنَّکُمْ لاتَدْعُونَ أَصَمَّ وَ لا غائِباً إِنَّکُمْ تَدْعُونَ سَمِیعاً قَرِیباً إِنَّهُ مَعَکُمْ: اى مردم اندکى آرام تر دعا کنید شما شخص کر و غائبى را نمى خوانید شما کسى را مى خوانید که شنوا و نزدیک است و با شما است .(۱) این احتمال نیز در آیه داده شده است که منظور از تضرع دعاى آشکار و منظور از خفیه دعاى پنهانى است; زیرا هر مقامى اقتضائى دارد گاهى باید آشکارا و گاهى پنهانى دعا کرد، روایتى که از على بن ابراهیم در ذیل آیه نقل شده این موضوع را تأئید مى کند. و در پایان آیه مى فرماید: خداوند تجاوزکاران را دوست نمى دارد (إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُعْتَدینَ). و این جمله معنى وسیعى دارد که هر گونه تجاوز را، اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا، و یا تظاهر و ریاکارى، و یا توجه به غیر خدا را به هنگام دعا، شامل مى شود. * * * در آیه بعد، اشاره به حکمى شده است که در واقع یکى از شرائط تأثیر دعا است، مى فرماید: در روى زمین فساد مکنید بعد از آن که اصلاح شده است (وَ لاتُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها). مسلماً هنگامى دعاها در پیشگاه خدا به اجابت نزدیک خواهد بود که شرائط لازم در آن رعایت شود، از جمله این که: با جنبه هاى سازنده و عملى در حدود توانائى و قدرت همراه باشد. حقوق مردم رعایت گردد. و حقیقت دعا در سراسر وجود انسان پرتوافکن شود. بنابراین، هیچ گاه دعاى افراد مفسد و تبهکار به جائى نخواهد رسید. منظور از فساد بعد از اصلاح ، ممکن است اصلاح از ظلم یا کفر یا هر دو بوده باشد، در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّ الأَرْضَ کانَتْ فاسِدَةً فَأَصْلَحَهَا اللّهُ بِنَبِیِّه(صلى الله علیه وآله): زمین فاسد بود و خداوند به وسیله پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آن را اصلاح کرد .(۲) پس از آن، بار دیگر به مسأله دعا مى پردازد و یکى دیگر از شرائط آن را بازگو مى کند، مى فرماید: خدا را با ترس و امید بخوانید (وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً). نه آن چنان از اعمال خود راضى باشید که گمان کنید هیچ نقطه تاریکى در زندگى شما نیست که این خود عامل عقب گرد و سقوط است. و نه آن چنان مأیوس باشید که خود را شایسته عفو خدا و اجابت دعا ندانید که این یأس و نومیدى نیز خاموش کننده همه تلاش ها و کوشش ها است، بلکه با دو بال بیم و امید به سوى او پرواز کنید، امید به رحمتش و بیم از مسئولیت ها و لغزش ها. و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر روى اسباب امیدوارى به رحمت خدا، مى فرماید: رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است (إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ). ممکن است، این جمله یکى دیگر از شرائط اجابت دعا باشد، یعنى اگر مى خواهید دعاى شما یک دعاى توخالى و تنها گردش زبان نباشد، باید آن را با اعمال نیک خود همراه سازید، تا به کمک آن، رحمت الهى شامل حال شما گردد و دعایتان به ثمر رسد. و به این ترتیب، در این دو آیه اشاره به پنج قسمت از شرائط قبولى دعا شده است: نخست این که از روى تضرع و در پنهانى باشد. دیگر این که از حدّ اعتدال تجاوز نکند. سوم این که با تولید فساد و تبهکارى همراه نگردد. چهارم این که توأم با بیم و امید متوازن باشد. پنجم این که با نیکوکارى توأم گردد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹)بخش اول🔹 🔷امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹) بخش دوم🔹 امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و فريب و سستى و بى تفاوتى شان شديداً مورد سرزنش قرار مى دهد، مى فرمايد: «به خدا سوگند! فريب خورده واقعى کسى است که فريب شما را بخورد! اَلْمَغْرُورُ ـ وَاللهِ ـ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ». زيرا ممکن است که شخص شيّاد فريبکارى، بخشى از سرمايه و زندگى انسان را ببرد يا لباس و خانه او را بربايد، امّا شما با فريبکارى خود همه چيز مرا غارت کرديد و به تمام سرنوشت مسلمانان پشت پا زديد و عدل و دادگرى، پاکى و تقوى، عزّت و سربلندى، حقوق مردم و مستضعفان را بر باد داديد. سپس مى افزايد: «کسى که بخواهد به وسيله شما، پيروز، شود به خدا سوگند! همانند کسى است که در قرعه کشى و بخت آزمايى، برگ نابرنده اى نصيبش شود; وَ مَنْ فَازَبِکُمْ، فَقَدْ فَازَ ـ وَاللهِ ـ بِالسَّهْمِ الاَْخْيَبِ». اشاره به اين که کمک و همکارى شما به هيچ وجه حساب شده نيست و کسى که اعتماد بر همکارى شما کند، مانند کسى است که در يک قرعه کشى شرکت کرده که نتيجه آن در پايان، برگ نابرنده است. مسأله قرعه کشى و بخت آزمايى در ميان عرب با تشريفات خاصّى معمول بوده است. آنها شترى را مى خريدند و آن را به قسمتهاى متعدّدى تقسيم مى کردند، سپس ده چوبه تير داشتند که هر کدام از آنها نامى داشت و بر روى آن نوشته شده بود. هفت عدد از تيرها، به ترتيب، برنده يک سهم و دو سهم، تا هفت سهم (مجموعاً بيست و هشت سهم) بود و سه چوبه تير ديگر، برنده هيچ سهمى نبود و هر کدام از آنها نيز نامى داشت. و در واقع، سهم «اخيب» (چوبه تير نابرنده) عنوانى براى آنها بود. مجموع اين ده تير را در کيسه اى مى کردند و تکان مى دادند و به ترتيب به نام ده نفر خارج مى کردند. آنها که صاحب تير برنده مى شدند، سهم خود را از گوشت شتر مى بردند و آنها که سه چوبه تيرِ نابرنده به نامشان مى افتاد، مجبور بودند هر کدام يک سوم بهاى شتر را بپردازند; به اين ترتيب اين سه نفر نه تنها برنده نبودند، بلکه خسارت نيز بر دوش آنها بود. امام (عليه السلام) مردم کوفه را که همکاريشان بى ارزش و مبارزه هايشان توخالى و خسارت بار بود، به آن چوبه هاى تير نابرنده پرخسارت تشبيه مى کند; و چه تشبيه گويا و ظريفى! حضرت در ادامه سخن به تشبيه گوياى ديگرى مى پردازد و مى افزايد: «کسى که بخواهد به وسيله شما تيرى به سوى دشمن پرتاب کند، مانند کسى است که با تير بى پيکان تيراندازى مى کند! وَ مَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِل». تيراندازان قديم که با کمان تيراندازى مى کردند، تيرهايى داشتند که از سه قسمت تشکيل شده بود: چوبه تير ـ که اصل تير را تشکيل مى داد ـ و پرهايى که در انتهاى آن بود و سبب مى شد چوبه تير به طور مستقيم به سوى هدف حرکت کند و نوک فلزى که در سر چوبه تير بود سبب فرورفتن تير در هدف مى شد. بديهى است که اگر تير نوک فلزى نداشته باشد، علاوه بر اين که حرکتش خالى از انحراف نخواهد بود، به هدف هم که مى رسد کارى از آن برنمى آيد و آخرين اثرش، مانند اثر شلاّقى است که بر بدن وارد شود و نيز تيرى که آخرش شکسته، روى زِه قرار نمى گيرد و به پيش رانده نمى شود و به فرض که نوک فلزى هم داشته باشد، کارى از آن ساخته نيست. امام در اين سخن بر اين نکته تأکيد مى کند که شما مردم کوفه، فاقد نيروى اصلى تهاجم بر دشمن ـ که همان نيروى ايمان و شجاعت و وفادارى و تقوا است ـ هستيد و چنان به زندگى روزمرّه پرزرق و برق خود چسبيده ايد که همه ارزش ها را به دست فراموشى سپرده ايد. در اينجا نکته قابل توجّه اين است که «اَفْوَق» از مادّه «فوق» به معناى «ته چوبه تير» است که داراى شکافى است و روى زه قرار مى گيرد و با فشار آن به پيش رانده مى شود و «ناصل» از ماده «نصل» به معناى فلز تيزى است که بر سر تير نصب مى شود. تعبير «افوق ناصل» در موردى گفته مى شود که چوبه تير، نه سر داشته باشد و نه ته، که هيچ کارى از آن ساخته نيست; چرا که فقدان يکى از اين دو، آن را از کار مى اندازد، تا چه رسد که هر دو قسمت خراب باشد. *** کارى کرديد که از شما مأيوسم! در آخرين بخش اين خطبه ـ که از خطبه هاى دردناک و غم انگيزى است که از مولا على (عليه السلام) شنيده شده است ـ امام، آخرين تازيانه هاى سرزنش و ملامت را بر ارواح مرده آنها مى نوازد، به اين اميد که شايد به حرکت آيند و بر پاخيزند و با امکانات وسيع و گسترده اى که دارند، قدرت شيطانى دشمن را درهم بشکنند و مسلمانان را از شرّ اين خون آشامان ـ که آخرين تفاله هاى زمان جاهليتند ـ آسوده کنند، مى فرمايد: «به خدا سوگند! به آنجا رسيده ام که گفتارتان را تصديق نمى کنم و به يارى شما اميد ندارم و دشمن را به وسيله شما تهديد نخواهم کرد. أَصْبَحْتُ وَ اللهِ! لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِى نَصْرِکُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا