فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | کلیپ زیبای ماه قرآن و دعا
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 در این که چگونه خداوند حسّ تشخیص را از این دسته مجرمان
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۶ الی ۱۰۰)🔹
↩️مسلماً تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این عدد بوده و تنها این عده بودند که نتوانستند به موقع فرار کنند.
و نیز مسلّم است آنها غارتگران حرفه اى نبوده اند که نفرات خود را براى چنان حمله عمومى از قبل آماده کرده باشند; زیرا حادثه یک حادثه ناگهانى بود.
بنابراین، چنین نتیجه مى گیریم که: با یک خاموشى برق، ده ها هزار نفر از مردم یک شهر ثروتمند، و به اصطلاح پیشرفته تبدیل به غارتگر شدند، این نه تنها دلیل بر انحطاط اخلاقى یک ملت است، که دلیل بر ناامنى شدید اجتماعى نیز مى باشد.
خبر دیگرى که در جرائد بود این خبر را تکمیل کرد و آن این که:
یکى از شخصیت هاى معروف که در همین ایام در نیویورک در یکى از هتل هاى مشهور چندین ده طبقه اى نیویورک سکونت داشت مى گوید:
قطع برق، سبب شد که راه رفتن در راهروهاى هتل به صورت کار خطرناکى درآید، به طورى که متصدیان هتل اجازه نمى دادند کسى تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد، مبادا گرفتار غارتگران گردد.
لذا مسافران را در اکیپ هاى ده نفرى یا بیشتر، با مأمورین مسلّح به اطاق هاى خود مى فرستادند!
شخص مزبور اضافه مى کند: تا گرسنگى شدید به او فشار نمى آورده، جرئت نداشته است از اطاق خویش خارج گردد!
اما همین خاموشى برق در کشورهاى عقب مانده شرقى، هرگز چنین مشکلاتى را به وجود نمى آورد، و این نشان مى دهد که: آنها در عین ثروت و پیشرفت صنایع، کمترین امنیت را در محیط خودشان ندارند، از این گذشته، ناظران عینى مى گویند: آدم کشى در آن محیط ها همانند نوشیدن یک جرعه آب است، به همین آسانى.
و مى دانیم اگر تمام دنیا را به کسى بدهند، اما در چنین شرائطى زندگى کند، از بیچاره ترین مردم جهان خواهد بود.
تازه مشکل امنیت، تنها یکى از مشکلات آنها است، نابسامانى هاى فراوان اجتماعى دیگرى دارند که آنها نیز به نوبه خود بسیار دردناکند، با توجه به این حقایق، ثروت را نباید با خوشبختى اشتباه کرد.
ب ـ اما این که: گفته مى شود چرا جوامعى که داراى ایمان و پرهیزگارى هستند، عقب مانده اند؟
اگر منظور از ایمان و پرهیزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیاء بوده باشد، قبول داریم چنین افرادى عقب مانده اند.
ولى مى دانیم حقیقت ایمان و پرهیزگارى، چیزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نیست، و این امرى است که با ادعا تأمین نمى گردد.
با نهایت تأسف، امروز، اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیارى از جوامع اسلامى متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع، چهره مسلمانان راستین نیست.
اسلام دعوت به پاکى، درستکارى، امانت و تلاش و کوشش مى کند، اما کو آن امانت و تلاش؟!
اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بیدارى مى کند، کو آن علم و آگاهى سرشار؟!
اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صفوف و فداکارى مى کند، آیا به راستى این اصل به طور کامل در جوامع اسلامى امروز حکمفرما است؟ و با این حال عقب مانده اند؟!
بنابراین، باید اعتراف کرد: اسلام چیزى است و ما مسلمانان چیز دیگر.
* * *
۶ ـ پاسخ به یک سؤال
جمله آخر آیه ۹۹ مى گوید: هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر و مجازات الهى در امان نمى بیند ، آیا این جمله شامل پیامبران و پیشوایان بزرگ و صالحان نیز مى شود؟
بعضى چنین پنداشته اند که: آنها از این حکم خارجند و آیه فوق مخصوص مجرمان است، ولى ظاهر این است که این یک حکم عمومى است و همه را فرا مى گیرد; چرا که حتى پیامبران و امامان نیز همواره مراقب اعمال خویش بوده اند مبادا کمترین لغزشى از آنها سر بزند; زیرا مى دانیم معصوم بودن، مفهومش این نیست که: انجام کار خلاف براى آنها محال است.
بلکه آنها با نیروى اراده و ایمان، و با استفاده از اختیار خود و مددهاى الهى، در برابر خطاها و لغزش ها مصونیت دارند ، آنها حتى از ترک اولى مى ترسیدند، و از این که: مسئولیت هاى سنگین خود را به انجام نرسانند بیمناک بودند.
لذا در سوره انعام آیه ۱۵ درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْم عَظیم: بگو من مى ترسم اگر نافرمانى پروردگارم کنم، گرفتار عذاب روز بزرگى شوم .
روایاتى که در تفسیر آیه فوق نقل شده، نیز آنچه را گفتیم تأئید مى کند.
صفوان جمال مى گوید: پشت سر امام صادق(علیه السلام) نماز مى خواندم، دیدم عرض مى کرد: اَللّهُمَّ لاتُؤْمِنِّی مَکْرَکَ ـ ثُمَّ جَهَر ـ فَقالَ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون: پروردگارا مرا از مکر خود ایمن مساز ـ سپس آشکارتر این قسمت از آیه را تلاوت فرمود ـ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون.⬇️
⬆️در نهج البلاغه نیز مى خوانیم: لاتَأْمَنَنَّ عَلى خَیْرِ هذِهِ الأُمَّةِ عَذابَ اللّهِ لِقَوْلِ اللّهِ سُبْحانَهُ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ: حتى بر نیکان این امت از کیفر الهى ایمن مباش; زیرا خداوند مى فرماید: فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون .
در حقیقت ایمن نبودن از مکر الهى به معنى ترس از مسئولیت ها و خوف از کوتاهى در انجام وظائف است، که همواره باید این ترس با امید به رحمت او به طور مساوى در دل هاى افراد با ایمان باشد و موازنه این دو است که سرچشمه هر گونه حرکت و فعالیت مثبت مى باشد و همان چیزى است که در تعبیر روایات به عنوان خوف و رجا از آنها یاد شده است، و تصریح شده که:
افراد با ایمان همواره در میان این دو قرار دارند.
ولى مجرمان زیانکار آن چنان کیفرهاى الهى را فراموش کرده اند که خود را در نهایت امنیت مى بینند.
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
و نيز استفاده مى شود که انسان در برابر ناهنجاريهاى اجتماعى که قرار مى گيرد بايد عکس العمل نشان دهد،
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۰)🔹
↩️هنگامى که عثمان به منزل بازگشت ديد مروان و عده اى از بنى اميه در منزلش گرد آمده اند. مروان گفت: «سخن بگويم يا ساکت بنشينم»؟ همسر عثمان فرياد زد: «ساکت باش! به خدا شما قاتل عثمان و يتيم کننده اطفالش خواهيد بود. او به مردم وعده داده و بايد به وعده اش وفا کند».
مروان، ساکت ننشست و گفت: «سخنى را که گفتى به صلاح خلافت تو نبود.»
عثمان تحت تأثير مروان قرار گرفت و به او دستور داد تا مردم را پراکنده کند.
مردم به خانه امام على(عليه السلام) رفتند و جريان را گزارش دادند.
امام (عليه السلام) فرمود: «اگر در خانه بنشينم عثمان مى گويد که مرا تنها گذاردى و خوار کردى و اگر براى او صلاح انديشى کنم، باز مروان او را بازيچه خود قرار مى دهد.» سپس به خانه عثمان رفت. فرمود: «به وعده خود وفا نکردى و به سخنان ناصواب مروان ـ که برخلاف دين و عقل است ـ گوش دادى. من از اين پس به سراغ تو نخواهم آمد.»
معترضان مصرى که عدد آنها بالغ بر دو هزار نفر بود و به خاطر اطاعت از فرمان على (عليه السلام) راه بازگشت به مصر را مى پيمودند بعد از سه روز، به مدينه بازگشتند و نامه اى را که از غلام عثمان در بين راه گرفته بودند، به اين مضمون ارائه دادند. در آن نامه عثمان به فرماندارش در مصر دستور داده بود که بعضى از سران معترضان را به دار آويزد و برخى را شديداً مجازات کند.
آنها نزد امام على (عليه السلام) آمدند و جريان را بازگو کردند. امام (عليه السلام) از عثمان توضيح خواست. عثمان انکار کرد که چنين نامه اى نوشته باشد بعضى گفتند که اين، کار مروان است. مصريان گفتند: «مگر مروان، تا اين اندازه جرأت و نفوذ دارد که مُهر او را پاى نامه بزند و همراه غلام عثمان با شتر بيت المال به سراغ چنان مأموريتى بفرستد؟!» عثمان اظهار بى اطلاعى کرد.
مردم، در پاسخ گفتند: «اگر راست مى گويى تو لايق اين خلافت نيستى، چرا که ديگران اين گونه بر تو مسلط اند، و اگر دروغ مى گويى باز هم شايستگى خلافت بر مسلمانان را ندارى. پس در هر صورت بايد کنار بروى. چند بار توبه کرده اى باز آن را شکسته اى، بنابراين يا از خلافت کنار برو يا کشته خواهى شد و يا ما در راه خدا شهيد مى شويم.»
عثمان گفت: «اگر کشته شوم بهتر از آن است که از خلافت کناره گيرى کنم.»
روز به روز روزگار بر عثمان سخت تر مى شد. بار ديگر امام على (عليه السلام) تقاضا کرد که بين او و مردم وساطت و ضرب الأجلى تعيين کند تا به شکايات مردم رسيدگى کند. سه روز او را مهلت دادند، امّا در پنهانى وسايل جنگ را آماده مى کرد. سه روز گذشت و خبرى نشد.
گفتنى است که عثمان به معاويه نامه نوشته بود که هر چه زودتر خود با لشکرى به يارى او بشتابد. ولى لشکر بموقع به يارى او نيامد.
سرانجام، توده هاى مردم خشمگين و عصبانى ـ که پيمان شکنى هاى مکرّر عثمان را ديده بودند ـ به کلّى از او قطع اميد کردند و به درون خانه او هجوم بردند و ميان طرفداران عثمان و شورشيان نزاع شديدى در گرفت و تعدادى از دو طرف کشته شدند. آنها در پايان به اتاقى که عثمان در آن بود هجوم بردند و او را کشتند.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | آماده شدن برای مهمونی خدا
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞تِلْكَ الْقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِن قَبْلُ ۚ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ
اینها، شهرها و آبادیهایى است که قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مى دهیم. پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند. ولى آنها (چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند، ایمان نمى آوردند. این گونه خداوند بر دلهاى کافران مهر مى نهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، توان تشخیص را از آنها سلب مى کند).
(اعراف/۱۰۱)
***
۞وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ ۖ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ
و براى بیشتر آنها پایبندى به هیچ پیمانى نیافتیم. (بلکه) به یقین اکثر آنها را فاسق
و گنهکار یافتیم.
(اعراف/۱۰۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۶ الی ۱۰۰)🔹 ↩️مسلماً تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۰۱و۱۰۲)🔹
✔️عبرت از سرگذشت آبادى ها
در این دو آیه باز هم تکیه، روى عبرت هائى است که از بیان سرگذشت هاى اقوام پیشین گرفته مى شود، ولى روى سخن در اینجا به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است اگر چه در واقع هدف همه هستند، نخست مى فرماید: اینها آبادى ها، شهرها و اقوامى هستند که اخبار و سرگذشت آنها را براى تو بیان مى کنیم (تِلْکَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها).(۱)
پس از آن مى فرماید: چنان نبود که آنها بدون اتمام حجت، هلاک و نابود شوند، بلکه به طور مسلّم پیامبرانشان با دلائل روشن، به سراغ آنها آمدند و نهایت تلاش و کوشش را در هدایت آنها کردند (وَ لَقَدْ جائَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).
اما آنها در برابر تبلیغات مستمر، و دعوت پى گیر انبیاء، مقاومت به خرج دادند، روى حرف خود ایستادند، و حاضر نبودند آنچه را قبلاً تکذیب کردند بپذیرند و به آن ایمان بیاورند (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ).
از این جمله استفاده مى شود که: پیامبران الهى بارها براى دعوت و هدایت آنها قیام کردند، اما آنها چنان روى دنده لجاجت افتاده بودند که حتى با روشن شدن بسیارى از حقایق، حاضر به قبول هیچ حقیقتى نمى شدند.
در جمله بعد، علت این لجاجت و سرسختى را چنین بیان مى کند: این چنین خداوند بر دل هاى کافران نقش بى ایمانى و انحراف را ترسیم مى کند و بر قلوبشان مُهر مى نهد (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى قُلُوبِ الْکافِرینَ).
یعنى کسانى که در مسیرهاى غلط گام برمى دارند، بر اثر تکرار و ادامه عمل، انحراف و کفر و ناپاکى آن چنان بر دل هاى آنها نقش مى بندد، که همچون نقش سکّه، ثابت مى ماند (و اتفاقاً معنى طبع در اصل لغت، نیز همین است که صورتى را بر چیزى همانند سکّه نقش کنند) و این در حقیقت از قبیل اثر و خاصیت عمل است که به خداوند نسبت داده شده; زیرا مسبب تمام اسباب، و سرچشمه تأثیر هر مؤثر بالاخره او است، او است که به تکرار عمل، این خاصیت را بخشیده که به صورت ملکه در مى آید.
ولى واضح است: چنین گمراهى جنبه اجبارى ندارد، بلکه ایجادکننده اسباب، خود افراد انسان هستند، اگر چه تأثیر سبب، به فرمان پروردگار مى باشد (دقت کنید).
* * *
در آیه بعد، به دو قسمت از نقطه هاى ضعف اخلاقى این جمعیت ها که سبب گمراهى و نابودى آنها گردیده، اشاره شده است.
نخست مى فرماید: آنها افرادى پیمان شکن بودند، ما براى اکثریت آنها عهد و پیمان ثابتى نیافتیم (وَ ما وَجَدْنا لاَِکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْد).
این عهد و پیمان، ممکن است اشاره به عهد و پیمان فطرى باشد که خداوند به حکم آفرینش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است; زیرا هنگامى که به آنها عقل و هوش و استعداد داد، مفهومش این بود که از آنها پیمان گرفته، چشم و گوش باز کنند، حقایق را ببینند و بشنوند، و در برابر آن تسلیم گردند.
و این همان است که در آیات آخر همین سوره، ذیل آیه ۱۷۲ به آن اشاره شده و تحت عنوان عالم ذر معروف است که به خواست خدا شرح آن در ذیل همان آیات خواهد آمد.
و نیز ممکن است اشاره به عهد و پیمان هائى باشد که پیامبران الهى از مردم مى گرفتند، بسیارى از مردم آن را مى پذیرفتند و سپس مى شکستند.
و یا اشاره به همه پیمان ها اعم از فطرى و تشریعى بوده باشد.
در هر صورت، روح پیمان شکنى یکى از عوامل مخالفت با پیامبران و اصرار در پوئیدن راه کفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آنها است.
سپس به عامل دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: ما اکثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان یافتیم (وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ).
یعنى روح تمرّد، قانون شکنى و خروج از نظامات آفرینش و قوانین الهى یکى دیگر از عوامل ایستادگى و پافشارى آنها در کفر و بى ایمانى بود.
باید توجه داشت ضمیر أَکْثَرَهُمْ به همه اقوام و جمعیت هاى پیشین باز مى گردد، و این که مى گوید: اکثر آنها پیمان شکن و فاسد بودند براى رعایت حال اقلیت هائى است که به انبیاى گذشته ایمان آوردند و وفادار ماندند، هر چند گاهى مؤمنان به قدرى محدود و معدود بودند که از یک خانواده تجاوز نمى کردند.
ولى روح حق طلبى که بر سراسر آیات قرآن حکومت دارد، ایجاب مى کند که حتى حق این یک خانواده و یا افراد معدود رعایت گردد و همه این اقوام را منحرف، گمراه، پیمان شکن و فاسق معرفى نکند، و این موضوع جالبى است که مکرّر در آیات قرآن با آن برخورد مى کنیم.»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ✅راه زدودن كينه ها: امام(عليه السلام) در اي
🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۹)🔹
🔺نتيجه لجاجت:
امام(عليه السلام) در اين گفتار به يكى از مهم ترين آثار سوء لجاجت اشاره كرده، مى فرمايد: «لجاجت، فكر و رأى انسان را از ميان مى برد»; (اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى).
«تسل» از ريشه «سلّ» بر وزن «حلّ» در اصل به معناى بيرون كشيدن شمشير از غلاف با نرمش و يا خارج كردن هر چيزى به مدارا و نرمى است. به فرزند هم به همين مناسبت سليل مى گويند، چون از وجود ديگرى خارج شده است. گاهى اين واژه را به نابود كردن تفسير كرده اند، زيرا چيزى را كه از محلى بيرون بكشند آن محل خالى مى ماند و به اشخاصى كه مخفيانه و به اصطلاح به طور قاچاقى از جايى مى گريزند و يا به جايى وارد مى شوند «متسلّلون» گفته مى شود. به هرحال منظور امام(عليه السلام) از اين كلام نورانى بازداشتن لجوجان از لجاجت است، زيرا لجاجت به انسان اجازه درست انديشيدن و فكر صحيح را نمى دهد و غالباً لجوجان به راه خطا مى روند و منافع و موقعيت هاى خود را از دست مى دهند، چرا كه تصميم گيرى هاى آنها نابجا و ناصواب است.
بعضى از شارحان در تفسير اين كلام حكيمانه احتمال ديگرى نيز داده اند و گفته اند منظور آن است كه هرگاه رئيس و مدير و بزرگ تر ببيند افراد زيردست لجاجت به خرج مى دهند از اصلاح آنها صرف نظر مى كند و حمايت خود را از آنها بر مى گيرد و آنان را به حال خود وا مى گذارد كه سبب خسارتى عظيم براى آنان مى شود. ولى تفسير اول صحيح تر به نظر مى رسد، زيرا منظور اين است در همانجا كه لجاجت است اين اثر منفى وجود دارد، به علاوه افراد لجوج كمتر حاضرند به مشورت تن بدهند. آنها روى افكار خود پافشارى مى كنند و محروم بودنشان از مشورت ضربه ديگرى نيز بر آنان وارد مى سازد، هر چند جمع ميان دو تفسير در يك عبارت مانعى ندارد و استعمال لفظ در بيش از يك معنا به اعتقاد ما جايز است.
مفاسد لجاجت به قدرى زیاد است که گاهى سرچشمه بروز جنگ هاى خونین مى شود همان گونه که در حدیثى از امام امیرمؤمنان آمده است: «إیّاکَ وَمَذْمُومَ اللَّجاجِ فَإنَّهُ یُثِیرُ الْحُرُوبُ; از خصلت نکوهیده لجاج بپرهیز که آتش جنگ ها را شعله ور مى سازد».(1)
لجاجت گاه سبب از هم پاشیدن خانواده ها، به هم خوردن دوستى هاى پرسابقه، ایجاد اختلاف در میان شرکا و به هم خوردن وحدت صفوف مى شود و اگر لجاجت در مدیران جامعه پیدا شود آثار سوء آن بسیار گسترده تر است.
به همین دلیل در احادیث فراوانى که از رسول خدا و ائمه هدى(علیهم السلام) به ما رسیده لجاجت سخت نکوهش شده است; از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْخَیْرُ عادَةٌ وَالشَّرُّ لَجاجَةٌ; خوبى سبب مى شود که انسان به کار خیر عادت کند و انجام کارهاى بد ناشى از لجاجت است».
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان مى خوانیم: «اللَّجاجُ بَذْرُ الشَّرِّ; لجاجت بذر بدى هاست».(2)
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اللَّجاجُ أکْثَرُ الاْشْیاءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ; لجاجت زیان بارترین اشیا در دنیا و آخرت است».(3)
در حدیث دیگرى لجاجت به مرکب چموشى تشبیه شده که انسان بر آن سوار مى شود; امام امیرمؤمنان مى فرماید: «لامَرْکَبَ أجْمَحْ مِنَ اللَّجاجِ; هیچ مرکبى سرکش تر و چموش تر از مرکب لجاجت نیست».(4)
این احادیث را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم که فرمود: «إیّاکَ وَاللَّجاجَةِ فَإنَّ أوَّلَها جَهْلٌ وَآخِرَها نَدامَةٌ; از لجاجت بپرهیز که آغازش نادانى و سرانجامش پشیمانى است».(5)
*
نكته:
لجاجت و ريشه ها و پيامدهاى آن:
لجاجت در اصل به معناى پافشارى، سرسختى و اصرار بر يك سخن يا يك كار است و معمولا در امور باطل به كار مى رود; ولى به طور نادر در امورى كه جنبه مثبت دارد نيز اين واژه به كار رفته است، مانند حديث معروف يا برگرفته از حديث معروف «من قَرَعَ وَ لَجَّ وَلَج; كسى كه درى را بكوبد و اصرار ورزد و ايستادگى كند سرانجام در باز مى شود و وارد خواهد شد». قرآن مجید نیز این واژه را در مورد طغیان به کار برده مى فرماید: «(لَلَجُّوا فِى طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ); آنها در طغیانشان لجاجت مىورزند و در این وادى سرگردان مى مانند».(6)
از جمله شواهدى که دلالت مى کند لجاجت معمولا بار منفى دارد حدیث امام صادق(علیه السلام) است که مى فرماید: «سِتَّةٌ لاتَکُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّکَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْکَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ; شش چیز است که در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر دیگران».(7)
سرچشمه لجاجت امور زیادى مى تواند باشد; از جمله حب ذات افراطى که سبب پافشارى بر رأى و عقیده خود مى شود و خود بزرگ بینى که سبب مى شود نظر خود را از همه برتر ببیند و بخل و حسادت که او را از پذیرش نظر دیگران باز مى دارد و جهل و نادانى که به انسان اجازه نمى دهد تمام جوانب مطلب را⬇️
⬆️ببیند و تعصب شدید که سبب پافشارى بر امور باطلى مى شود که مورد تعصب اوست و دفاع بى دلیل از قوم و قبیله و خانواده و بستگان که سبب مى شود بر اعتقادات آنها پافشارى کند و امورى از این قبیل.
یکى دیگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذیرفتن نظرات صحیح است; شجاعتى که متأسفانه در بسیارى از افراد وجود ندارد و همین امر گاه سبب مى شود عمرى در مسیر باطل بمانند و به پرتگاه ها کشیده شوند. تاریخ صحنه هاى زیادى از بدبختى هایى که باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد.
قرآن مجید در سوره «ملک» بعد از آنکه آیات روشنى را از خداوند ذکر مى کند به انحراف کافران اشاره کرده مى فرماید: «(بَلْ لَّجُّوا فِى عُتُوّ وَنُفُور); آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مى ورزند».(8)
در سوره «نوح» درباره خودپرستان زمانش مى خوانیم: آنها به قدرى لجوج بودند که براى نشنیدن کلام نوح انگشت ها را در گوش مى گذاردند و جامه به خود مى پیچیدند تا سخنان بیدارگر نوح را نشنوند. (وَإِنِّى کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً)(9). (10)
*
پی نوشت:
(1). غررالحکم، ح 10657 .
(2). همان، ح 10637 .
(3). همان، ح 10640 .
(4). غررالحکم، ح 10643.
(5). بحارالانوار، ج 74، ص 68 .
(6). مؤمن، آیه 75.
(7). بحارالانوار، ج 69، ص 209.
(8). ملک، آیه 21 .
(9).نوح، آیه 7.
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت(۱۴۲)جلسه دوم 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیاد
شرح_صوتی_حکمت_۱۴۳_و_۱۴۴_و_۱۴۵_و_۱۴۶.mp3
7.04M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت های(۱۴۳ الی۱۴۶)
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2