8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_های_کودکانه | نذر برای بچه ها
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِي مَن تَشَاءُ ۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ
موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید. و هنگامى که زمین لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى خواستى، آنها و مرا پیش از این هلاک مى کردى. آیا ما را به آنچه بى خردان ما انجام داده اند، (مجازات و) هلاک مى کنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگرى نیست. هر کس را بخواهى (و سزاوار ببینى)، بوسیله آن گمراه مى سازى. و هر کس را بخواهى، هدایت مى کنى. تو ولىِّ مایى، پس ما را بیامرز، و بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى.
(اعراف/۱۵۵)
***
۞ وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ ۚ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ
و براى ما، در این دنیا و سراى دیگر، نیکى مقرّر فرما. چه این که ما به سوى تو بازگشت کرده ایم.» (خداوند در برابر این تقاضا، به موسى) گفت: «مجازاتم را به هر کس بخواهم (و سزاوار ببینم) مى رسانم. و رحمتم همه چیز را فرا گرفته. و آن را براى کسانى که تقوا پیشه کنند، و زکات بپردازند، و کسانى که به آیات ما ایمان مى آورند، مقرّر خواهم داشت.
(اعراف/۱۵۶)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات🔹(۱۵۲الی۱۵۴)🔹 🔹الواح یا نسخه هاى هدایت همان طور که گفتیم واکنش شدید مو
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۵۵و۱۵۶)🔹
🔹نمایندگان بنى اسرائیل در میعادگاه خدا
در آیات فوق بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسى(علیه السلام) به میعادگاه (طور) با جمعى از بنى اسرائیل، بازگشت نموده و قسمت دیگرى از همان حادثه را بازگو مى کند:
در این که موسى(علیه السلام) یک میقات و میعاد با پروردگار داشته، یا بیشتر؟
در میان مفسران گفتگو است و هر کدام براى اثبات مقصود خود شواهدى از آیات قرآن ذکر کرده اند.
ولى همان طور که در ذیل آیه ۱۴۲ همین سوره یادآور شدیم از مجموع قرائن موجود در آیات قرآن، و روایات، بیشتر چنین به نظر مى رسد که: موسى(علیه السلام) تنها یک میقات داشته، آن هم به اتفاق جمعى از بنى اسرائیل بوده است.
در همین میقات بود که خداوند الواح تورات را نازل کرد و با موسى(علیه السلام)سخن گفت.
و نیز در همین میقات بود که بنى اسرائیل به موسى (علیه السلام) پیشنهاد کردند از خدا بخواهد خود را نشان دهد.
و نیز در همین جا بود که صاعقه یا زلزله اى در گرفت و موسى(علیه السلام)بى هوش شد و بنى اسرائیل بر زمین افتادند.
🔹در حدیثى که على بن ابراهیم در تفسیر خود نقل کرده نیز به این موضوع تصریح شده است.
🔹گر چه ممکن است طرز قرار گرفتن آیات این سوره در نظر بعضى تولید اشکال کند که: چگونه خداوند نخست، اشاره به میعاد موسى(علیه السلام) کرده، سپس داستان گوساله پرستى را ذکر مى کند و بار دیگر به موضوع میعاد بازمى گردد.
❓آیا این طرز سخن با فصاحت و بلاغتى که در قرآن وجود دارد، سازگار است؟!
ولى با توجه به این که: قرآن یک کتاب تاریخى نیست که تسلسل حوادث را حفظ کند، بلکه یک کتاب هدایت و انسان سازى و تربیت است و در چنین کتابى گاه اهمیت موضوع ایجاب مى کند ادامه بحث یک حادثه را موقتاً رها کند و به بحث لازم دیگرى بپردازد و سپس به ذکر حادثه اول ادامه دهد.
بنابراین، هیچ لزومى ندارد که ما آیه مورد بحث را اشاره به دنباله بحث گوساله پرستى بدانیم و بگوئیم: موسى(علیه السلام) بار دیگر بنى اسرائیل را بعد از این ماجرا براى عذرخواهى و توبه به کوه طور برد ـ آن چنان که بعضى از مفسران گفته اند ـ
زیرا این احتمال، گذشته از جهات دیگر، از این نظر که به هلاکت این گروه ـ که براى عذرخواهى رفته اند ـ انجامیده، بعید به نظر مى رسد.
❓آیا ممکن است خداوند عده اى را که به نمایندگى قوم خود براى عذرخواهى به پیشگاه او رفته اند در همان جا هلاک کند؟!
به هر حال، در آیات فوق، نخست مى فرماید: موسى(علیه السلام) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد (وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا).
ولى بنى اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسى(علیه السلام) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد: در آن هنگام زلزله عظیمى در گرفت، و جمعیت هلاک شدند و موسى(علیه السلام) مدهوش بر زمین افتاد، چون به هوش آمد، عرض کرد: پروردگارا! اگر مى خواستى مى توانستى آنها و مرا پیش از این هلاک کنى (فَلَمّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُقالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیّایَ).
یعنى من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است.
سپس گفت: پروردگارا این درخواست نابه جا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود آیا ما را به خاطر کار آنها هلاک مى کنى ؟ (أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُمِنّا).
بعضى از مفسران وجود کلمه رَجْفَه (لرزه) را در این آیه و وجود کلمه صاعقه در آیه ۵۵ سوره بقره که مربوط به تقاضاى رؤیت پروردگار است دلیل بر تفاوت این دو میقات گرفته اند.
ولى چنان که سابقاً هم گفته ایم، صاعقه در بسیارى از اوقات با لرزه شدید همراه است; زیرا بر اثر برخورد الکتریسیته هاى مثبت و منفى که اولى در ابر و دومى در زمین است، جرقه عظیمى به وجود مى آید که کوه ها و زمین ها را به لرزه در مى آورد و گاهى از هم متلاشى مى کند، در داستان صالح(علیه السلام)نیز در مورد بلائى که بر این جمعیت گنهکار نازل شد، گاهى تعبیر به صاعقه شده و گاهى به رَجْفَة .
و نیز بعضى از مفسران تعبیر بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا: به کارى که سفهاى ما کرده اند را دلیل بر این گرفته اند که: مجازات در اینجا به خاطر عملى بوده که از بنى اسرائیل سرزده (همانند گوساله پرستى)، نه به خاطر سخنى که در مورد تقاضاى رؤیت خدا داشتند.
پاسخ این سخن نیز روشن است; زیرا سخن نیز یکى از افعال انسان است، و اطلاق فعل بر سخن ، چیز تازه و غیر معمولى نیست، مثلا هنگامى که مى گوئیم: خداوند در قیامت به همه کارهاى ما پاداش و کیفر مى دهد، مسلماً این تعبیر، سخنان ما را نیز در بر خواهد گرفت.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۵۰)🔹 ✅نامه ای به فرماندهان 🔺مقام شما را از مردم دور نکند! امام(عليه ا
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۵۰)🔹
↩️حتى گاه که پيغمبر(صلى الله عليه وآله) خودش به سوى ميدان حرکت نمى کرد و گروهى را مأمور برنامه خاصى مى نمود نامه سربسته اى به فرمانده آنها مى داد و مى گفت: به سوى فلان محل حرکت کنيد و به فلان جا که رسيديد نامه را بگشاييد و هر چه در آن بود عمل کنيد. به يقين اگر از آغاز مقصد خود را بيان مى کرد در تمام مدينه پخش مى شد و جاسوسان آن را به سرعت به دشمن منتقل مى کردند و آنها نيز کاملا آماده مى شدند و چه بسا سرنوشت جنگ تغيير پيدا مى کرد.
سپس به دومين حق آنها اشاره کرده مى فرمايد: «و هيچ کارى را بدون مشورت با شما ـ جز در مقام قضاوت و بيان حکم الهى ـ انجام ندهم»; (وَلاَ أَطْوِيَ( دُونَکُمْ أَمْراً إِلاَّ فِي حُکْم).
اين همان اصل مشورت است که در قرآن مجيد و روايات اسلامى به صورت گسترده آمده است و در دنياى امروز به ظاهر بسيار بر آن تأکيد مى شود، هرچند در عمل طور ديگرى است. مشورت با اصحاب و ياران و پيروان به آنها شخصيت مى دهد و احساس مسئوليت مى کنند و پيوندهاى عاطفى و محبّت را محکم مى سازد. افزون بر اين در غير معصومان سبب مى شود خطاها به حدّاقل برسد.اما در قضاوت به هنگام صدور حکم، قاضى بايد قاطعانه برخورد کند و در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «إِذَا کَانَ الْحَاکِمُ يَقُولُ لِمَنْ عَنْ يَمِينِهِ وَلِمَنْ عَنْ يَسَارِهِ مَا تَرَى مَا تَقُولُ فَعَلَى ذَلِکَ لَعْنَةُ اللهِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ أَلاَّ يَقُومُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَتُجْلِسُهُمْ مَکَانَهُ; هنگامى که قاضى در مقام صدور حکم (نه در بررسى مقدمات) به نفر سمت راست يا سمت چپ خود بگويد: به عقيده شما من بايد چه حکمى صادر کنم، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر او باد! چنين کسى (که توان صدور حکم نهايى را ندارد) بايد از جاى خود برخيزد و آنها را بر جاى خود بنشاند».
اضافه بر اين اگر قاضى آنچه را در نظر دارد که به آن حکم کند قبلا فاش نمايد ممکن است عوامل مختلف براى تغيير يا تضعيف رأى او تلاش کنند و او در فشار و محذور براى تغيير حکم قرار گيرد.
سپس به سومين و چهارمين حق اشاره مى کند و مى فرمايد: «من موظّفم هيچ حقى را از شما به تأخير نيندازم و پيش از رسيدن به مقطع نهايى آن را قطع نکنم»; (وَلاَ أُؤَخِّرَ لَکُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ، وَلاَ أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ).
تفاوت اين دو حق را مى توان در ضمن مثالى بيان کرد و آن اينکه اگر بناست کسى يک ماه معين در جايى اسکان داده شود، آن ماه را تأخير نيندازد و ديگر اينکه پيش از اينکه ماه به سر برسد آن را قطع نکند و نتيجه هر دو اين مى شود که حقوق را بى کم و کاست و بدون افزايش بى دليل بپردازد.
در پنجمين و آخرين حق مى فرمايد: «(و نيز از حقوق شما بر من اين است که) همه شما درحق، نزد من يکسان باشيد (وتفاوتى ميان شريف و وضيع قائل نشوم)»; (وَأَنْ تَکُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً).
البته منظور اين است که افراد در شرايط مساوى بايد بدون در نظر گرفتن موقعيّت اجتماعيشان يکسان باشند بنابراين مفهوم اين سخن اين نيست که اگر شرايط يکسان نيست باز هم حقوق يکسانى براى آنان در نظر گرفته شود مانند اينکه مثلاً يکى فرمانده لشکر است و ديگرى فردى عادى، يکى فرماندار يک منطقه است و ديگرى نگهبان عمارت فرماندارى و ديگرى به عنوان مثال نگهبان يک عمارت دولتى و يا اينکه يکى طبيب است و ديگرى پرستار، يکى کارهاى بسيار سنگين را در روزهاى متوالى به عهده گرفته و ديگرى کارى سبک در مدتى کوتاه. به يقين آنها يکسان نيستند ولى اگر دو نفر کارى يکسان داشتند حق آنها يکسان پرداخته خواهد شد، هرچند يکى از فاميل هاى سرشناس باشد و ديگرى فردى عادى و گمنام.آن گاه امام بعد از ذکر اين حقوق پنج گانه که مردم بر پيشوايشان دارند به بيان حقوق خود بر امت مى پردازد و به چهار حق اشاره مى کند:نخست مى فرمايد: «هنگامى که من اين وظايف را انجام دادم، نعمت خدا (الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ) بر شما مسلم (و کامل) خواهد شد و من بر شما (نخستين) حقى که دارم اطاعت است»; (فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْکُمُ النِّعْمَةُ، وَلِي عَلَيْکُمُ الطَّاعَةُ).
بايد گوش به فرمان من باشيد، فرمانى که ضامن سعادت شما در دنيا و آخرت و حافظ مصالح فرد و جامعه شماست.آن گاه در دستور دوم مى فرمايد: «و اينکه از دعوت من (براى جهاد و غير آن) سرپيچى نکنيد»; (وَأَلاَّ تَنْکُصُوا(10) عَنْ دَعْوَة).بنابراين دستور دوم نسبت به دستور اوّل از قبيل ذکر خاص بعد از عام است، زيرا مخاطب در نامه فرماندهان لشکرند که بايد در همه چيز مطيع فرمان امام باشند مخصوصاً در دعوت به جهاد.آن گاه به سومين حق اشاره کرده مى فرمايد: «و در آنچه من دستور مى دهم و به صلاح و مصلحت همگى است سستى و تفريط روا مداريد»; (وَلاَ تُفَرِّطُوا فِي صَلاَح)«
@Nahjolbalaghe2
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_های_کودکانه | پاداش مهمونی
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2